اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس
 مرتضی محمودپور

توسل به قمرمنیر -(در علقمه تقدیم به سقای حرم) * مرتضی محمودپور

792
2

توسل به قمرمنیر -(در علقمه تقدیم به سقای حرم) درحرم‌علمدارکربلا

هوای صبح حریم تو در سرم دارم

وعکس مهر تو در قاب باورم دارم

اگر شکسته پرو بال،اگر زمینگیرم

هزار امید به این دیده‌ی ترم دارم

برای مشک تهی ،گریه بی صداکردم

هوای دیدن روی تو درسرم دارم

به عالمی نفروشم طواف تربت تو

چوحس‌کنم که حریم تودربرم‌دارم

خدا گواهست که من نوکر سرای توام

ز آشنایی تو عشق دیگرم دارم

محبت تو مرا بهتر از بهشت برین

که این عطیه من از شیر مادرم دارم

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 00:45
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمدرضا سروری

متن و سبک نوحه حضرت عباس -(نوبت جنگ علمدار آمد) * محمدرضا سروری

6179
6

متن و سبک نوحه حضرت عباس -(نوبت جنگ علمدار آمد) نوبت جنگ علمدار

نوبت جنگ علمدار آمد
در صف معرکه سردار آمد
پسر حیدر کرّار آمد
شیر لب تشنه به پیکار آمد
******
پرچم لشکر دین بر دوشش
صحبت شاه مبین در گوشش
بر سر زین فرس با هیبت
عالمی گشته فقط مدهوشش

وادی کرب و بلا خیبر شد
ساقی تشنه لبان ، حیدر شد
پسر شاه عرب مثل پدر
یک تنه در صف یک لشکر شد

نوبت جنگ علمدار آمد
******
حمله ور جانب اعدا می رفت
دیده اش تا لب دریا می رفت
یک تن و یک هدف و یک حمله
لشکر از هیبت او وا می رفت

ذوالفقارش به علی می مانَد
رجز هاشمیان می خوانَد
ضربه در ضربه چه عاشورایی
لشکری را به عقب می رانَد

نوبت جنگ علمدار آمد
******
بر لبش ذکر خداوند جاری
افتخارش به علم برداری
بر زمین

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
 علی صمدی

شب تاسوعا -(مشک بگیر و بر ای برادر) * علی صمدی

1234
1

شب تاسوعا -(مشک بگیر و بر ای برادر) مشک بگیر و برو ای برادر
اندکی آب بیاور دلاور
کودکان و زنان بی قرارند
خشک شده لعل لبهای اصغر
علمدار علمدار
برو ای دلاور یل مهجبین
برو ای گل یاس ام البنین
برو ای سپاه حسین را نگین
مهیا کن آب برای رباب
که اصغر گلوش خشکیده
نوای عمو عمو العطش
تو دشت بلا پیچیده
عمو العطش ۳ ابالفضل
بین نخلا عدو در کمینه
توی خیمه رقیه حزینه
تشنگی رو ز یاد برده طفلک
منتظر هست عمو رو ببینه
واویلا واویلا
زدند دستاشو از یمین و یسار
یه تیرم به چشمای ناز نگار
ببار آسمون از دلت رفت قرار
به فرقش فرود اومد یک عمود
شده قاطی خون با اشکاش
امیدش دیگه شده نا امید
تا تیری رسید به مشکش
عمو العطش ۳ ابالفضل

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)روی زمین افتاده است تمام بود و هست تو * محمود اسدی

788
-1

(زمزمه)روی زمین افتاده است تمام بود و هست تو روی زمین افتاده است تمام بود و هست تو

ازهم جداجداشدی وشدی وشدجدا دودست تو

خیز ای علمدار رشید
از داغ تو پشتم خمید

********

خیزو ببین نامحرما،حمله به خیمه کرده اند

همراه خود کعب نی و تازیونه آورده اند

برخیز امیر لشگرم
ببین که من بی یاورم

*******

چشم توروشن یا اخا صحبت شد از شام خراب

خیز ای علمدار غیور صحبت شد از بزم شراب

ای مه جبین ای دلربا
بی تو بسوزد خیمه ها

*******

شائق

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:01
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

بگو تو یا ابالفضل -(به وقت ماتم و عزا ، به یاد شیر نینوا) * محمدرضا سروری

4774
3

بگو تو یا ابالفضل -(به وقت ماتم و عزا ، به یاد شیر نینوا) بگو تو یا ابالفضل

به وقت ماتم و عزا ، به یاد شیر نینوا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "
به عشق شاه سرجدا ، به پاس حُرمت ولا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "
اگر شکسته خاطری ، ز درد غصه آوری
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "
اگر غمین و مضطری ، به سوگ یار و یاوری
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "

مشکل گشا ابالفضل
حاجت روا ابالفضل
دردم دوا ابالفضل
******
به وقت درد بی دوا ، برای حاجت و روا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "
به زیر بار غصه ها ، به مشکلات نا گشا
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "
به لحظه های درد و غم ، به رفع مشکلات هم
بگو تو یا ابالفضل " ابالفضل "
به تنگنای بیش و کم ، به غصه های دم به دم
بگو تو یا ابال

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:53
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

حضرت ابالفضل العباس(ع) -(یاحامل اللوا و یا ساقی‌العطاشا) * عبدالحسین میرزایی

2412
4

حضرت ابالفضل العباس(ع) -(یاحامل اللوا و     یا ساقی‌العطاشا) یاحامل اللوا و یا ساقی‌العطاشا
حال برادرت را یک لحظه کن تماشا
پشت و پناه هستی اباالفضل اباالفضل
پشت مرا شکستی اباالفضل اباالفضل
ای با وفا اباالفضل اباالفضل اباالفضل
مشکل گشا اباالفضل اباالفضلاباالفضل
داغ تو ای برادر بر دل زند شراره
اصغر در احتظار و مشک تو پاره پاره
چرا در اضطرابی اباالفضل اباالفضل
شرمنده ربابی اباالفضل اباالفضل
ای با وفا اباالفضل اباالفضل اباالفضل
بر دوش اگر دوباره مشک و علم نگیری
خیمه رود به غارت زینب رود اسیری
بعد از تو ای علمدار اباالفضل اباالفضل
زینب شود گرفتار اباالفضل اباالفضل
ای با وفا اباالفضل اباالفضل اباالفضل
ای وای از این همه تیر وای از عمود آهن
ببنین کنار جسمت گوید

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

پنج دفعه -(علم و شمشیر و مشک و دو دست پنج دفعه دلِ عبّاس شکست) * محمدرضا سروری

1126
1

پنج دفعه -(علم و شمشیر و مشک و دو دست   پنج دفعه دلِ عبّاس شکست) پنج دفعه
علم و شمشیر و مشک و دو دست پنج دفعه دلِ عبّاس شکست
تا به روی گِل ساحـل بنِشست پنج دفعه دلِ عبـّاس شکست
از جفـاکـاری ابلیـس پرسـت پنج دفعه دلِ عبـّاس شکست
تا حسین چشم ابالفضل ببست پنج دفعه دلِ عبـّاس شکست
سـاقـی تشـنـة دربـار ابـاعبـدالله
بعد رخصت طلبیدن که بگفت بسم الله
راهی علقمـه شد آب روان هدیـه کند
بر لـب تشـنـه لبـانِ حـرم ثــارالله
زد به قلب سپه و فتـح نمود علقمه را
با طپـش های دلش یاد بفرمود همه را
گفت لب تر نکنم ، تا نکنم تر لبِ شاه
مشک پُرکرده روان شد حرم فاطمه را
از جفـاکـاری ابلیـس پرسـت پنج دفعه دلِ عبـّاس شکست
علم و شمشیر و مشک و دو دست پنج دفعه دلِ عبّاس شکست
علم و مشک ب

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

عباس جوان -(عبّاس جوان خواست خودش سقـّا باشد) * محمدرضا سروری

960

عباس جوان -(عبّاس جوان خواست خودش سقـّا باشد) عباس جوان

عبّاس عبّاس ، علمدار حسین
سقّا سقّا ، به دربارِ حسین
تنها تنها ، ولی یار حسین
دریا دریا ، خریدار حسین
******
عبّاس جوان خواست خودش سقا باشد
آب آورِ عطشانکدة زهرا باشد

رخصت طلبید تا برود جانب علقم
تا نورِ امیدی به حرم برپا باشد

یا رفع عطش از لب طفلان بنماید
یا قتلگهش تشنه لبِ دریا باشد

با مشک تهی رفت به دستآوریِ آب
تا سینه تهی از شرر غم ها باشد

تنها به نبردِ سپهِ کوفه روان شد
می خواست اگر کُشته شود تنها باشد

در علقمه رفت تشنه ولی آب ننوشید
تا یادِ لبِ خشکِ شهِ بطحا باشد

تصویر صغیرانِ حرم در نظر او
پر غصه ترین غم به دلِ شیدا باشد

پرچم به سرِ دوش و علم در کفِ او بود
تا لرزه بران

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

عمو را خواب دیدم -(عمو را خواب دیدم به دوشش آب دیدم) * محمدرضا سروری

1450

عمو را خواب دیدم -(عمو را خواب دیدم   به دوشش آب دیدم) عمو را خواب دیدم

عمو را خواب دیدم به دوشش آب دیدم
به جانم تاب دیدم رُخِ مهتاب دیدم
دُرِ نایاب دیدم لب اصحاب دیدم
*******
عمو را خواب دیدم خواب دیدم خواب دیدم
به دوشش آب دیدم آب دیدم آب دیدم

عمو را خواب دیدم خنده رو بود
به روی دوش او بازم سبو بود
پرُ از آبی که روزی آرزو بود

عمو بود و دو دست پر توانش
عمو بود و نگاه مهربانش
نمی شد خنده از روی لبانش

عمو را خواب دیدم به دوشش آب دیدم
*******
عمو را خواب دیدم خواب دیدم خواب دیدم
به دوشش آب دیدم آب دیدم آب دیدم

عمویم مظهر مهر و وفا بود
هنوزم یاد او ، لب های ما بود
به فکر العطش در خیمه ها بود

برایم آب خوش آورده بود او
غم دُردانه ها را خورده بود ا

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:42
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

مرد وفا -(مرد وفا از دریا با لب تشنه آمده) * محمدرضا سروری

1269

مرد وفا -(مرد وفا از دریا با لب تشنه آمده) مرد وفا

مرد وفا از دریا با لب تشنه آمده
یک تنه در پیکار خنجر و دشنه آمده
مرد وفا از دریا با لب تشنه آمده
یک تنه در پیکار خنجر و دشنه آمده
******
با لب تشنه در دل آب روان ابالفضل
یاد حسین بود و لب تشنه لبان ابالفضل
مهر وفا بر وسط علقمه زد چه زیبا
بهر صغیران برادر نگران ابالفضل

با لب تشنه آمد از علقمه سوی یاران
یار حسین نور دل و دیده گلعذاران
تا برساند حرم فاطمه مشک آبش
سوز عطش را بدهد خاتمه مثل باران

مرد وفا از دریا با لب تشنه آمده
******
آب فرات دیده اگر مهر و وفای ساقی
یاد صغیران حرم ، سوز صدای ساقی
تا صف محشر به لب آب روان بماند
حسرت لعل لب و دستان جدای ساقی

چشم ملائک همه بر دست و لبان ا

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

بحر طویل حضرت عباس (ع) -(کنار خیمه ها می زد ) * امیر عظیمی

3422
4

بحر طویل حضرت عباس (ع) -(کنار خیمه ها می زد ) کنار خیمه ها می زد قدم آرامشی که در دلش طوفانی از غم بود و آنکه غمزدای اشرف اولاد آدم بود.
کنار خیمه ها می زد قدم یادش می آمد روزگار کودکی را، مادرش ام البنین شانه به مویش می کشید و زیر لب می گفت: اولادم فدای بچه های مادر سادات!
کنار خیمه ها می زد قدم با عزت و هیبت مباد آنکه نسیمی بی اجازه رد شود از لابلای خیمه ی ناموس آل الله. ناگاه از میان لشگر کوفه کسی آمد. کسی نه، کمتر از خار و خسی آمد کنار خیمه ها فریاد زد: شمرم! امان نامه برای زاده ی ام البنین دارم... حرم لرزید و عباس از خجالت...
از خجالت...
از خجالت سر به زیر افکنده وقتی می شود یک مرد و از لبهای خشک کودکان شرمنده وقتی می شود باید سکینه

  • دوشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت عباس(ع) -(ما مسلمانیم اما ما مسلمانِ نجف ) * حسن لطفی

2113
3

حضرت عباس(ع) -(ما مسلمانیم اما ما مسلمانِ نجف ) ما مسلمانیم اما ما مسلمانِ نجف
جانِ کعبه صدهزاران بار قربانِ نجف
روزِ اول که زمین را چون نگینی خلق کرد
گفت در گوشش خدا جانِ تو و جانِ نجف
در نجف مدحِ علی می‌چسبد اما بعدِ آن
نامِ عباس است غوغا زیرِ ایوانِ نجف
کارِ ما مدحِ علی نه مدحِ قنبر گفتن است
مدحِ عباس است اما کارِ طوفانِ نجف
بر علی سوگند فریادِ علی عباسِ اوست
باب حاجات است پس نادِعلی عباسِ اوست
کیست این مرد این تمامِ اقتدارِ زینب است
کیست این شیر این که تیغِ کارزار زینب است
سایه‌ی زینب نمی‌دیدند ، اصلا می‌شود
دید خانم را که کوهی در کنار زینب است
شانه هایش را نوشتم کوهسارِ کربلا
گیسوانش را نوشتم آبشارِ زینب است
دستمالِ زردِ بابایش به عباس

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن کردی

مرثیه حضرت عباس (ع) -(مگه قول ندادی می ری اب میاری) * حسن کردی

1700
5

مرثیه حضرت عباس (ع) -(مگه قول ندادی   می ری اب میاری) مگه قول ندادی می ری اب میاری
مگه قول ندادی که تنهام نذاری
پاشو ابرویم پاشو لشکر من
بدون تو غم ها میریزه سر من
پاشو که نباشی جسور میشه دشمن
بدون تو غرق غرور میشه دشمن
کی بعد از تو داره هوا خواهر تو
جلو او می بندن رو نیزه سر تو
هنوز رو لب تو رد بنده مشکه
چه چشم تو خونو یه چشمت پر اشکه
فدای سرت که نشد اب بیاری
تنت اب شده از غم و بی قراری
چقد سخته بی دست ز رو اسب بیافتی
جلو چشم دشمن یه اخم نگفتی
هزارتا پره تیر میبینم تو جسمت
باقی مونده عباس فقط از تو اسمت
پاشو ای علمدار غرورم شکسته
ببین مادر من کنارت نشسته
یه لشکر جری شد با افتادن تو
دارم جون می دم من با جون دادن تو
پاشو که براتو حرم بی قراره
رقیه

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت عباس ع -(فقط دعا کنید ای کودکانم، عمو پیشِ شما خجل نمونه!) * هستی محرابی

934

حضرت عباس ع -(فقط دعا کنید ای کودکانم، عمو پیشِ شما خجل نمونه!) ‍ ‍#التماسِ_کودکان_حرم_خدمت
#عمو_برای_ آب_و_رفتن
#حضرت_به_سمت_فرات

تا امید میزنه تو دل جوونه
تا میشم به سوی فرات روونه

فقط دعام کنید ای کودکانم
عمو پیشِِ شما خِجل نمونه

اصغرم از عطش داره بهونه
مثِ آتیش دلمو می سوزونه

ای فرات تو جوابم نکن
نا امید واسه آبم نکن

بگید عمه اونو بغل بگیره
لالاییِ آب و براش بخونه

سکینَم از عطش آروم نداره
طفلکی رقَیَم که بی زبونه

من چی بگم به این گلای پرپر
رنگ و روشون مثِ برگِ خزونه

دارم میرسونم آب و به خیمه
در کمینِم اینجا یه خصمِ دونه

ظالمی دسامو میره نشونه
دیگه آبم فقط یه جرعه خونه

کاش تو ای نا نجیبِ بی مروٌت
یه دس و می ذاشتی واسم بمونه

ای فرات تو جوابم ن

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

حضرت عباس ع -(یه صدایی میاد از دل علقمه، عباس داره میگه اُمّا یا فاطمه!) * هستی محرابی

1280

حضرت عباس ع -(یه صدایی میاد از دل علقمه، عباس داره میگه اُمّا یا فاطمه!) ‍ ‍#السلام_علیک_یا_ ابوالفضل_العباس_ع
#سبک_نوشته

یه صدایی میاد از دلِ علقمه
عباس داره میگه اُمّا یا فاطمه

تو رو محضِ خدا مهربون مادرم
بیا دستای خود رو بکش بر سرم
کنارِ القمه بی کس و یاورم
هر دو دستم فتاد یکسر از پیکرم

ای اجل تو اَمونم بده (2)
تا به خیمه توونم بده (2)

برخیز عباسِ من وا علیا بگو
تا کزآن افکنی لرزه جانِ عدو
پا شو جانم نما بهرِ آب جستجو
تا کز آن کودکان تَر نماین گلو

مادرم باشم من غلامِ حسین
جون فدا می کنم شوقِ نام حسین
من فدای لبِ تشنه کام حسین
این سرم بر ثنا و سلام حسین

ای اجل تو اَمونم بده ( 2)
تا به خیمه توونم بده (2)

بین تو ای مادرِ مهربونِ من
تیرِ شیاد و این چشمِ خونِ

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا ابوالفضل -(قمر هاشمیان وپسر ام بنین ) * اسماعیل تقوایی

1405

یا ابوالفضل  -(قمر هاشمیان وپسر ام بنین ) یا ابالفضل
قمر هاشمیان و پسر ام بنین
ای به آلام همه اهل حرمها تسکین

قد وبالای تو آرامش قلب زینب
بر وبازوی علم گیرتو عشق شه دین

دست بر قبصه شمشیر چو بودی به حرم
زندگی بود به اطفال وبه زنها شیرین

قسمتت بوده که آب آور وسقا بشوی
برتمنای حسینت بنمایی تمکین

تشنه رفتی به فرات آب ننوشیدی تو
کرده هرعصر وزمان این عملت را تحسین

مشک بر دوش در آن علقمه گیر افتادی
حمله کردند به تو لشگر شامی لعین

هر دو دست تو زآن پیکر زیبا افتاد
تیربرچشم وبه سر آمده گرزی سنگین

برزمین چونکه فتادی تو،برادر گفتی
دست بگرفته کمر آمد حسینت بالین

سر تو بر سر زانوش گرفت وگفتا
ای برادر بشکستی کمرم،خیزببین

سر بشکافته ات فرق پ

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

تقديم به حضرت عبّاس عليه السّلام -(از تماشاي رُخ ماه تو شد مهتاب مست) * محمد قاسمی

1193

تقديم به حضرت عبّاس عليه السّلام -(از تماشاي رُخ ماه تو شد مهتاب مست) از تماشاي رُخ ماه تو شد مهتاب مست
از طلوع چهره ات ، هنگام مَد شد آب مست
پشت هر پلك تو يك ميخانه پنهان است...اگر
چشمهايت هست در بيداري و در خواب مست
ما چه مي فهميم تأثير تماشاي تو چيست ؟
آن هم آنجا كه شده با ديدنت ارباب مست
"ياكثيرالسّجده " از حال تو در وقت نماز
مي شود تسبيح و مُهر و مسجد و محراب مست
كاشف الكرب و ابوالقربه ، كفيل زينبي
برتو وابستند پس هستند اين القاب ، مست
باب حاجاتي و خوانديمت اگر باب الحُسين
بوده ايم ازعالم ذر باتو در اين باب ، مست
"تشنه ي آب فراتم اي اجل مهلت بده"
تا نَمُردم مي شوم از اين شراب ناب ، مست ؟
چارده قرن است كه در حسرت لبهاي تو
دور قبرت آب ميگردد در آن سرداب ، مست

  • سه شنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

مشک بردوش -(علم بردوش گشته مشک بردوش ) * اسماعیل تقوایی

802

مشک بردوش  -(علم بردوش گشته مشک بردوش ) مشک بر دوش

علم بردوش گشته مشک بردوش
علمداری خود کرده فراموش

به ذهنش نقش بسته کودکانی
که ازسوز عطش گردیده مدهوش

روانه شد فرات آبی بیارد
که تا اصغر کند زین آب او نوش

ولی افسوس دورش را گرفتند
همه گرگان شامی زره پوش

به مشکش آمده تیر فراوان
شده عباس با آنها هماغوش

دودستش را جدا کردند ودادش
به دندان مشک را او از سردوش

تمام هستی او بود مشکش
چوشد سوراخ، هستی گشت مخدوش

نگاهش بود بر آن مشک پاره
دمی که شد چراغ عمر خاموش

شعر:اسماعیل تقوایی

.

  • چهارشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:45
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(دلم از غربت و ماتم كباب است) * حسن ثابت جو

703

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(دلم از غربت و ماتم كباب است) دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع)
دلم از غربت و ماتم كباب است
دلِ من تا ابد خانه خراب است
به روی قلب غم این را نوشته
غم مرگ برادر بی حساب است

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:47
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -( رفتی و حاصلِ من اشكِ بصر می گردد) * حسن ثابت جو

657

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -( رفتی و حاصلِ من اشكِ بصر می گردد) دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع)
رفتی و حاصلِ من اشكِ بصر می گردد
عمر من از غم دوری تو سر می گردد
قد و بالای تو افتاده زمین در پیشم
لبت از اشك من ای تشنه چه تر می گردد

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:50
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(كنارِ‌علقمه غوغا به پا شد) * حسن ثابت جو

828
2

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(كنارِ‌علقمه غوغا به پا شد) دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع)
كنارِ‌علقمه غوغا به پا شد
حرم یك مرتبه ماتم سرا شد
حسین آمد ولی سقا نیامد
گمان عباس ما حاجت روا شد

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:52
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(كجا رفتی تو ای یارِ دلیرم) * حسن ثابت جو

884

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(كجا رفتی تو ای یارِ دلیرم) دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع)
كجا رفتی تو ای یارِ دلیرم
نمی یابم تو را ای بی نظیرم
بزن فریاد ای سردار لشکر
بزن فریاد تا من جان بگیرم

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:52
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(ز جا برخیز ای مهتاب و ماهم) * حسن ثابت جو

674
1

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(ز جا برخیز ای مهتاب و ماهم) دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع)
ز جا برخیز ای مهتاب و ماهم
نگاهی كن به اشك و سوز و آهم
ببین جز تو دگر یاری نمانده
عدو دارد طمع بر خیمه گاهم

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:54
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(بنازم نازِ یك شصتِ ابالفضل) * حسن ثابت جو

845

دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(بنازم  نازِ یك شصتِ ابالفضل) دوبیتی شهادت حضرت ابالفضل(ع)
بنازم نازِ یك شصتِ ابالفضل
بسوزم از غمِ دستِ ابالفضل
نفس، سینه، دو دست و بازوانم
شده ششدانگ و دربستِ ابالفضل

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:55
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

ترکیب بند شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(سقا نظر كن تشنه ام طاقت ندارم) * حسن ثابت جو

742

ترکیب بند شهادت حضرت ابالفضل(ع) -(سقا نظر كن تشنه ام طاقت ندارم) سقا نظر كن تشنه ام طاقت ندارم
از تشنگی یک لحظه ی راحت ندارم
کم سن و سالم بر عطش عادت ندارم
جز قطره آبی از شما حاجت ندارم
آبی بیاور سینه ام آرام گیرد
خشكیده لب هایم ز مشكت كام گیرد
رفتی عمو باشد خدا پشت و پناهت
چشمان اهل این حرم مانده به راهت
وای از رباب و طفل و هرم اشک و آهت
ترسیدم از برق شهادت در نگاهت
ما منتظر بر درگه خیمه بمانیم
قدرِ وفای عهد سقا را بدانیم
چند ساعتی رفته عمو چشم انتظاریم
از تشنگی افسرده حال و بی قراریم
تاب تحمل بر عطش دیگر نداریم
ما مشک خالی بر لب خود می گذاریم
اکنون صدایی آمد و دل هایمان رفت
ادرک اخایی آمد و بابایمان رفت
برگشت بابایم ولی قامت شکسته
می آید آهسته ولی گریان و

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:02
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

سبک 5 ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ اشک -(اشكِ ما جاری شده ای عمو عباس) * حسن ثابت جو

701

سبک 5 ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ اشک -(اشكِ ما جاری شده ای عمو عباس) سبک 5 ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ اشک
اشكِ ما جاری شده ـ جاری شده ـ ای عمو عباس(2)
كارِ ما زاری شده ـ زاری شده ـ ای عمو عباس(2)
سقای ما طفلان ـ عمو جانم ابالفضل
ای بر عطش درمان ـ عمو جانم ابالفضل
جانم عمو(2) جانم ابالفضل
ما كه در تاب و تبیم ـ تاب و تبیم ـ ای عمو عباس(2)
جملگی تشنه لبیم ـ تشنه لبیم ـ ای عمو عباس(2)
ما مرغِ بی تابیم ـ عمو جانم ابالفضل
ما تشنه ی آبیم ـ عمو جانم ابالفضل
جانم عمو(2) جانم ابالفضل
كی عمویم می رسد پیش حرم ـ ای خدای من(2)
قطره ی آبی رساند در برم ـ ای خدای من(2)
رنگ از رخ گریان ما طفلان پریده
از بس كه جسم خسته بی آبی كشیده
جانم عمو(2) جانم ابالفضل
آمده بابای ما اما عمو ـ مانده

  • جمعه
  • 30
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:20
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب

مقتل برادران حضرت ابالفضل -(عبدالله، عثمان و جعفر) *

946
1

مقتل برادران حضرت ابالفضل -(عبدالله، عثمان و جعفر) حضرت عباس(ع)وقتی دید بسیاری از یاران کشته شده اند به برادرانش عبدالله، عثمان و جعفر گفت:
"ای برادران من!بیایید ببینم تا چه قدر حاضرید برای خدا و پیامبرش ایثار کنید؟!"
ابتدا رو کرد به عبدالله که از دو برادر دیگرش بزرگ تر بود و فرمود:
"برادر برو،تو هم جان خویش را فدای امام کن"
برادران عباس(ع)یکی پس از دیگری به میدان رفتند و جنگیدند و در پیش چشمان برادر بزرگشان قمر بنی هاشم به شهادت رسیدند.
?مقاتل،ابی فرج،ص۳۲_۳۳
?مقتل مقرم،ص۳۲۸

  • سه شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن لطفی

دودمه شب نهم محرم -(ای اهلِ حرم رفت علمدار و علم نیست) * حسن لطفی

3233
13

دودمه شب نهم محرم -(ای اهلِ حرم رفت علمدار و علم نیست) ای اهلِ حرم رفت علمدار و علم نیست
صاحب حرمم نیست
ای وای که در عَلقمه جُز دستِ قلم نیست
صاحب حرمم نیست

  • پنج شنبه
  • 24
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

تقدیم به حضرت اباالفضل العبّاس علیه السّلام -(آسمان می‌سوزد از سوز نوای آب آب) * حامد تجری

2356
4

تقدیم به حضرت اباالفضل العبّاس علیه السّلام  -(آسمان می‌سوزد از سوز نوای آب آب) آسمان می‌سوزد از سوز نوای آب آب
آه اگر در نینوا نم نم شود نایاب آب
حاجتِ بعد از نمازِ مادرِ بی‌شیر، شیر
چاره لب‌های خشک کودک بی‌تاب، آب
وقت بیداری که غیر از تشنگی چیزی ندید
شاید این کودک ببیند قطره‌ای در خواب آب
روی لب‌هایش هزاران نکته تاول زده
روی هر تاول نوشته "یا اولی الالباب" آب
لب: خمار و چشم: مست و مشک: جام و اشک: می
می‌شود آماده‌ی مهمانی مهتاب آب
مرد دریا دل به سمت رود راه افتاده‌است
دارد از شوق ملاقاتش دلی شاداب آب
"بیدل" و دلدار کی از هم جدا خواهند شد
"تا ابد گرداب در آب است و در گرداب آب"
اشک می‌کوشد به هر نحوی شده جاری شود
تا بریزد پشت پای او کمی ارباب آب
تشنه برگشت از شریعه آبروی آ

  • چهارشنبه
  • 28
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

آمد از چار طرف تیر -(آمد از چار طرف تیر چو باران سوی مشک پُر آب علمـدار) * محمدرضا سروری

671

آمد از چار طرف تیر -(آمد از چار طرف تیر چو باران   سوی مشک پُر آب علمـدار) آمد از چار طرف تیر چو باران سوی مشک پُر آب علمـدار
یک طرف دیدة نیـزه داران سوی مشک پُر آب علمـدار
یک طرف دیدة خیس یاران سوی مشک پُر آب علمـدار
مانده چشـم همه بیقراران سوی مشک پُر آب علمـدار
******
بر فـرس جا نمـوده ابالفضل
تـرک دریـا نمـوده ابالفضل
نام طفـلانِ عطشـاِن خیمـه
زیـب لـب ها نموده ابالفضل

مانـده صـاحب لوا زیر باران
دور او حلقـه بستـه سواران
دست و بازو قلم برده دندان
مشـک آبی به امّیـد یـاران

آمد از چار طرف تیر چو باران سوی مشک پُر آب علمـدار
******
نیـزه شـد همـدمِ دیـدة او
جـای دستـان پَـر چیـدة او
نـام اصغـر رقیـه سکینــه
روی لـب هایِ خشکیـدة او

از قفایش ستم با دو شمشیر
از تن ا

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد