آمد از چار طرف تیر چو باران سوی مشک پُر آب علمـدار
یک طرف دیدة نیـزه داران سوی مشک پُر آب علمـدار
یک طرف دیدة خیس یاران سوی مشک پُر آب علمـدار
مانده چشـم همه بیقراران سوی مشک پُر آب علمـدار
******
بر فـرس جا نمـوده ابالفضل
تـرک دریـا نمـوده ابالفضل
نام طفـلانِ عطشـاِن خیمـه
زیـب لـب ها نموده ابالفضل
مانـده صـاحب لوا زیر باران
دور او حلقـه بستـه سواران
دست و بازو قلم برده دندان
مشـک آبی به امّیـد یـاران
آمد از چار طرف تیر چو باران سوی مشک پُر آب علمـدار
******
نیـزه شـد همـدمِ دیـدة او
جـای دستـان پَـر چیـدة او
نـام اصغـر رقیـه سکینــه
روی لـب هایِ خشکیـدة او
از قفایش ستم با دو شمشیر
از تن ا
- شنبه
- 12
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 12:29
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور