اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس
 اسماعیل تقوایی

یا ابوفاضل_ای کاش این مشک پر آبم پر در آرد * اسماعیل تقوایی

644

یا ابوفاضل_ای کاش این مشک پر آبم پر در آرد یا ابوفاضل(ع)

ای کاش این مشک پر آبم پر در آرد
پرواز کرده آب بر خیمه سپارد

وامانده ام در بین خیل دشمنانم
هرکس که آید تیر بر مشکم بکارد

دستان من گشته قلم، مشکم به دندان
آیم به خیمه گر که این دشمن گذارد

خورده عمود آهنین بر این سر من
سقا زمین خوردست وامیدی ندارد

در خاطرم آرم لبان خشک اصغر
گویم خدایا، کاشکی باران ببارد

در احتضارم یا حسین، ادرک برادر
این تیر چشمم، اذ یَتِ بسیار دارد

بازآ برادر گیر بر زانو سرم را
دیریست عباس حسرت این کار دارد

شعر:اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 7
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 17:53
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

حضرت عباس -(به دشت کربلا خورشید سوزان، به عاشورا بسان آتشفشان بود) *

1253

حضرت عباس  -(به دشت کربلا خورشید سوزان، به عاشورا  بسان آتشفشان بود) به دشت کربلا خورشید سوزان، به عاشورا بسان آتشفشان بود
برون میریخت گرمای درون را،که پنداری زمین در آسمان بود

ز فرط تشنگی بی تاب بودند، تمام کودکان بی ستاره
لب خشکی ترک می خورد دائم،میان مهد طفلی شیرخواره

ملائک اشک ریزان بهر طفلان، تمام مشک ها بی آب بودند
دگر طفلان به گرد گاهواره تمامی تشنه و بیتاب بودند

عمو برداشت مشک خشک خود را به اذن آن شه بی سر به شط زد
صدف را پر ز دُرّ ناب می کرد دو دستش را به شط چون بال بط زد

به لب نزدیک برد او مشت پر آب چه چشمکها که بر لب آب می زد
زلال و پاک بود و گاه و بی گاه ز پاکی طعنه بر مهتاب می زد

به ناگه در درونش شعله انگیخت چو یاد از حال آن لب تشگان کرد
به روی شط چو می پاشید درّ را هوای کوی آن دلدادگان کرد

صدف بر دوش چون درّ در صدف داشت چون ماهی رقص در گرداب می کرد
دلش خوش بود و سرمست آن دلاور نگاهی بر دُر نایاب می کرد

به خود می گفت من میر سپاهم به اردوگاه من جای عطش نیست
به اردوگاه اگر خود را رسانم دگر راهی به بی آبی و غش نیست

سر توسن به نخلستان چو گرداند چو شیر نر به اردوگاه می تاخت
به دستش نیزه رقص مرگ می کرد پیاپی گرگی از گرگان می انداخت

در آن باران تیر و تیغ و شمشیر چو شیری در دل نخجیر می رفت
به چشمش زندگانی موج می زد ز بهر اصغر بی شیر می رفت

به ناگه ضربتی حس کرد آن شیر به سمت مشک بر دست یمینش
به روی خاک گویی دست و پا زد همان دم مادر ام البنینش

یکی دستش فتاد و مشک خود را به دست دیگرش انداخت چون کوه
مقاوم استوار و با صلابت چو شیری تاخت بر گرگان انبوه

به پشت نخل گرگی تیز دندان دگر دستش ز نامردی جدا کرد
به دندان مشک را بگرفت و توسن به سوی خیمه ی آل عبا کرد

به چشمش تیر بود و دیده اش تار ز نورش ظلم ظلمت را شکافید
همان ماه بنی هاشم که مولا علی عباس نام آور بنامید

به مشکش تیر خورد و دید سقا که آب مشک چون جوی روان رفت
امیدش قطع شد همچون دو دستش ز خجلت آه، از او تاب و توان رفت

در آن میدان جنگ نابرابر به نامردی یل ام البنین را
ز پشت نخل بیرون شد چو دشمن به سر کوبید عمود آهنین را

صدای یا اخا ادرک اخایش ز فریادش تمامی رسم بشکست
رساند تا امام آنجا خودش را ز سنگی ابرویش را خصم بشکست

بگفتا یا اخا شرمنده گشتم بیا این درد بی درمان دوا کن
نه چشمی نه سر و دستی فقط زخم ،به دستت این لبان خشک وا کن

چنان می ریخت از رخسار شه اشک که از باران خون سیلی روان بود
وزیر خویش را در خون تپان دید شهادت نیز در سویش دوان بود

بفرمودش کمر بشکست مارا ز داغت ای اباالفضل دلاور
همیشه سید و سرور بخواندی چه شد این بار خواندیم برادر

بگفتا ناله ای آمد ز صحرا و دیدم قامت یاس کبودی
دو دست او به پهلو گفت با من مگر تا حال فرزندم نبودی

کنون شرمنده ام ای حضرت عشق به جای آب اشک دیده دارم
ز بهر خشکی لب های طفلان فقط قلب و دلی سوزنده دارم

تمنا می کنم سوی خیامت مبر سرو بلند چاک چاکم
خجالت می کشم از اهل بیتت چه می شد دست تو می کرد خاکم

ز بهر آب می رفتم نبردم به همراهم کمان و تیر و شمشیر
وگرنه وصل میکردم به دریا ز خون این ددان رودی ز نخجیر

در آن دم غوطه ور در خون خود بود نوازش های مولا کرد احساس
دو دست مه به روی دست خورشید غروب آفتابش دید عباسh
مه هاشم اباالفضل دلاور علمدار و سپه دار و وفا دار
فراتر هاست معنایش به دوران جهانگیر و جهانبخش و جهاندار

یلی کز رزم او مبهوت گردند یلانی همچو سام و گیو و بهمن
به درگاهش چو خدمتکار و نوکر یلانی همچو سهراب و تهمتن

هماره روضه اش بس جانگداز است جواد این شعر از روی خوش عهدیست
به هر جا روضه ی سقا شنیدی بمان آنجا که رد پای مهدیست
جواد کریم زاده

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 10:01
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت عباس -(اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد) * محسن حنیفی

559

حضرت عباس  -(اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد) اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد
کسی که سرو قدش سایه بر جنان بدهد

به او همیشه مباهات می کند زینب
به کوه شانه ی او تکیه آسمان بدهد

به بارگاه پرش آسمان پناه آورد
پناه عالمیان را پرش امان بدهد

عجب نباشد اگر از خجالت آب شود
شبیه مشک خودش جرعه جرعه جان بدهد

جواب العطش خیمه را که مشک نداد
جواب کودک بی شیر را کمان بدهد

عقیق سرخ حسین از رکاب افتاده است
نگین سرخ بهانه به ساربان بدهد

بلند شو که پس از تو حسین می میرد
تو دست و پا بزنی و حسین جان بدهد

پس از تو آن که سرت را به دامنش دارد
سر بریده به دامان این و آن بدهد

پس از تو او سر خود را به طشت بگذارد
پس از تو زلف حسین تو بوی نان بدهد

لبی که بوسه روی دستهای تو می‌زد
پس از تو بوسه به لبهای خیزران بدهد

اگر شهید شوی گوشواره دق بکند
رقیه رنگ رخش را به ارغوان بدهد

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

شهادت حضرت عباس -(عطش نشانه گرفته است آبروی تو را) *

489

شهادت حضرت عباس  -(عطش نشانه گرفته است آبروی تو را) عطش نشانه گرفته است آبروی تو را
که بر زمین بزند شوکت سبوی تو را

جلالت تو زمین خورد و کودکان هر شب
به روی خاک کشیدند ماه روی تو را

فرات لایق سیراب کردن تو نبود
مگر که تر بکند نیزه ای گلوی تو را

تو دست از همه شستی، صدا زدی که حسین
به عالمی نفروشیم تار موی تو را

بگو به دختر خورشید، ضربه های عمود
گرفته از سر تو سایه ی عموی تو را

کنار علقمه یک گوشواره گم شده است
حسن به عهده گرفته است جستجوی تو را

غبار چادر خاکی مادر سادات
چقدر ساده برآورده آرزوی تو را

نسیم های بهاری جلوتر از نیزه
به صحن شاه نجف میبرند بوی تو را حجت الاسلام محسن حنیفی

  • چهارشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 22:08
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شب نهم محرم # حضرت عباس -( عباس من) * رضا یعقوبیان

998

شب نهم محرم # حضرت عباس -( عباس من) عباس من
جان حسینی و علی صولت
داری تو بر اهل حرم غیرت
برادر تو مانده در غربت
برادر من دست تو جداست
برادر من جان تو فداست
برادر من با عمود کین
فرقت بشکسته و ز هم جداست
آه و واویلا عباس حسین(۴)

عباس من
یار و مددکار منی عباس
یار وفادار منی عباس
میر و علمدار منی عباس
برادر من ای نور امید
برادر من گشته ای شهید
برادر من با شهادتت
گشتی نزد فاطمه رو سپید
آه و واویلا عباس حسین(۴)

عباس من
کنار پیکرت قدم خم شد
صبر حسین کنار تو کم شد
نصیب من، برادرم غم شد
برادر من قلب من شکست
برادر من فرق تو شکست
برادر من بر روی زمین
از پیکر تو افتاده دو دست
آه و واویلا عباس حسین(۴)

عباس من
ز داغ تو خون دل زهرا شد
برادرت غریب و تنها شد
غریبی و اسیری امضا شد
برادر من پس کو علمت
برادر من سوزم از غمت
برادر من خون شدجگرم
سوزانده قلبم دست قلمت
آه و واویلا عباس حسین(۴)

  • دوشنبه
  • 19
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 10:54
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
کربلایی رحیم فیضی اردبیلی

زبانحال امام حسین(ع) در بالین حضرت اباالفضل(ع) -(بر دامن خود فاطمه بگرفته سرت را) *کربلایی رحیم فیضی اردبیلی

494

زبانحال امام حسین(ع) در بالین حضرت اباالفضل(ع) -(بر دامن خود فاطمه بگرفته سرت را) بر دامن خود فاطمه بگرفته سرت را
مَرهَم بِنهد زخم سر و بال و پرت را

در داغ تو گوید به من از بهر تسلّا
من آمده‌ام راست نمایی کمرت را

مادر که به بالین تو حاضر شده امّا
گفتم که خبردار نمایم پدرت را

در بیکسی‌ام رو به نجف کردم و گفتم
دریاب در این وادی طوفان پسرت را

ای شاه، بیا دشت بلا یک دم و بنگر
در هالهٔ خونابه خسوف قمرت را

جانم به فدای عَلم و دست بریده
چیدند بدینگونه زتن برگ و برت را

اُسطورهٔ مردانگی و غیرت، ابالفضل
آخر که به این حال درآورده سرت را؟

(فیضی) برسان از کرمت اهل عزا را
بر جنّت الاعلا ندهم خاک درت را

جانها بفدای تو وُ جاه و جبروتت
بر دامن خود فاطمه بگرفته سرت را

  • شنبه
  • 24
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 19:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت اباالفضل(ع) -(یه عمره سر مسته ابالفضلم) * الیاس محمدشاهی

406

شور حضرت اباالفضل(ع) -(یه عمره سر مسته ابالفضلم) بنداول

یه عمره سر مسته ابالفضلم
عاشق و پابسته ابالفضلم
حک بکنید رو سنگه قبره من
(نوکره دربسته ابالفضلم۲)

کاشف الکروب،محبوب قلوب
(می برم اسمتو،حالم میشه خوب۲)

یل قتال العرب،شیر هاشمی نصب
استادی تو درسهای،ایثاروعشق وادب

الدخیل یاابالفضل

بنددوم

دلبر و دلدارم ابالفضله
سرور و سردارم ابالفضله
غمی ندارم دیگه تو دنیا
(یاره وفادارم ابالفضله۲)

لا حول ولا،ماهه کربلا
(تاصبح محشر،علم تو بالا۲)

با یادت می نوشم آب
ای تکیه گاهه ارباب
عموی سکینه و
ساقی طفل رباب

مدد یاابوفاضل

بندسوم

درمونه دردامی ابوفاضل
امروز و فردامی ابوفاضل
ترسی ندارم از روز محشر
(شافع عقبامی ابوفاضل۲)

ماهه دل آرا،خوش قد و بالا
(هستی کفیل،زینب کبری۲)

ای حافظه خیمه ها،ابالفضل صاحب لوا
در علقمه شده ای،زائر حضرته زهرا

مدد یاابوفاضل

  • چهارشنبه
  • 4
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حماسی حضرت اباالفضل (ع) -(المثنای مرتضی ابالفضل) * الیاس محمدشاهی

1131

شور حماسی حضرت اباالفضل (ع) -(المثنای مرتضی ابالفضل) بنداول

المثنای مرتضی ابالفضل،ساقیه دشته نینوا ابالفضل
شیوه ی رزمه تو چه بی نظیره،هیبته چشمه تو یه گله شیره

چه خبر شده تو کارزار،که دشمن میگه الفرار
از ترسه تیغه ابالفضل،لشکری شده تار و مار

زد به دله عدو،حیدره کربلا
رفتند همه عقب،تا پشته خیمه ها
کسی نبود بیاد به جنگ تن به تن
یه عده جون دادن،به زیره دست و پا

یاسیدی یاابالفضل

بنددوم

تیزیه شمشیرش مثاله الماس،کشته ی تیغه او لشکره خناس
تا که زد بر دله سپاهه کافر،غرشی کرد و گفت انا بن حیدر

رجزش مدد یاعلی،حمله میکرد بی معطلی
گروهی بی سر شدن تا،میچرخوند تیغه صیقلی

نیروی مرتضی میونه بازوهاش،قدرته ذوالفقار،برقه دوتا چشاش
نداره احتیاج به سپر و زره،زهره هارو درید گره ابروهاش

یاسیدی،یاابالفضل

بندسوم

ذکره تکبیره او رسد به افلاک،کس ندیده چنین جنگجویی چالاک(بی باک)
کربلا گشته است عرصه ی محشر،زنده کرد خاطره ی فتح خیبر

بدونه ترس و واهمه،راهی شد سوی علقمه
تا غسله زیارت کند،ببیند روی فاطمه

به روی دست گرفت،علم و مشک آب
رفت طرفه فرات،باسرعت و شتاب
محافظانه شط همه فرارین
مردن یه عده ای،از ترس و اضطراب

یاسیدی یاابالفضل

  • چهارشنبه
  • 4
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حماسی حضرت اباالفضل(ع) و حضرت رقیه(س) -(دل ربایی ، مه لقایی) * الیاس محمدشاهی

714

شور حماسی حضرت اباالفضل(ع) و حضرت رقیه(س) -(دل ربایی ، مه لقایی) بنداول

دل ربایی ، مه لقایی
تووزیره کشوره کرببلایی
بی قرینی ، مه جبینی
پسره مولا امیرالمومنینی

تو قمر الاقماری ، مرجعه احراری
مثل مرتضی علی فتاحه لافراری
یل بی نظیری ، قمر العشیری
در سپاهه عاشقان فرمانده وامیری

وارثه حیدر ، یل نام آور
توی جولانگاه،قدرتت محشر
صنمه زیبا ،ماهه خوش سیما
رو پیشانیت حک،شده یازهرا

(یاعباس▪️یاسیدی)

بنددوم

غیرت الله،هیبت الله
توی دسته ابالفضل رایت الله
نیزه گردان ، میره گردان
تحت اختیارته کل میدان

عنایته تو خاصه، دشمنت خناسه
همه سرمایه ی من محبته عباسه
داده ای تسکینم،بی شما مسکینم
نوکریه کوی عباس علی شد دینم

دلبره دلمی ، یاره خوشگلمی
توی سختی آقا،حل مشکلمی
سائله درتم‌ ، عبده مادرتم
دوره گنبده تو،من کبوترتم

(یاعباس▪️یاسیدی)

بندسوم

ای نگارم،ای قرارم
عشق رقیه همه داروندارم
دخته شاهم،نور راهم
یارقیه شده ای تکیه گاهم

کاره من اشک و گریس،لعن بر امیس
آخه مرگ و زندگیم تو دستای رقیس
دل پر از احساسه ،به شما حساسه
حواله ی منکرات با حضرت عباسه

شدی بال و پرم،تاجه روی سرم
آرزوم شده که ، ببریم تا حرم
اعتباره منه،کار و باره منه
خادمیه شما ، افتخاره منه

(بی بی جان▪️یارقیه)

  • پنج شنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت ابالفضل(ع) -(به نامه نامیه شاهه وفا) * الیاس محمدشاهی

646

شور حضرت ابالفضل(ع) -(به نامه نامیه شاهه وفا) بند اول

به نامه نامیه شاهه وفا
ابوفاضل علمداره خدا
یار و یاوره اباعبدالله
حماسه سازه دشته کربلا

ای هاشمی نصب،دلیر و با ادب
همچون ابوتراب،تو قتال العرب

یلِ یلِ یلهایی ، امیرِ دلهایی
واللهِ یاعباس،بی مثل و همتایی
علم کِش لشکر،رزم آور برتر
منبرِ تو کعبه ، نائبة الحیدر

یاسیدی یاابالفضل

بند دوم

ساقیِ خیمه های ثارالله
یک نفری تو هستی یک سپاه
در بینه ذریه ی مصطفی
تنها داری شما لقبِ ماه

صاحبِ سروری،میر و دلاوری
شاگرده مجتبی،جلوه ی داوری

قوی و چالاکی ،قمر الافلاکی
نداری یاعباس،توازکسی باکی
عجب سپهداری،وزیر و سرداری
کرببلا آقا ، تو سلطنت داری

یاسیدی یاابالفضل

بند سوم

قبله ی حاجته یک عالمه
سقای تشنه کامه علقمه
در فضائل ابالفضل این بس
او دیده روی بی بی فاطمه

ختم رشادتی،خالق غیرتی
عباس بن علی،طائرِ جنتی

زیبا مَه لقا ، رعنا دلربا
مولا یاقمر،ای گره گشا
مردِ آهنین،اسطوره ی دین
نورِ دیدگا ، نه ام البنین

یاسیدی یاابالفضل

  • یکشنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت ابالفضل (ع) -(محول الاحواله من تویی) * الیاس محمدشاهی

635

شور حضرت ابالفضل (ع) -(محول  الاحواله  من تویی) بند اول

محول الاحواله من تویی
روزی دهِ هر ساله من تویی
عمریه که گدای خونتم
(ابالفضلی عباس دیوونتم2)

دلبر و دلدار،سرور و سردار
خیلی دوست دارم ابالفضل علمدار
افضل الاذکار،ماهه شبه تار
خیلی دوست دارم ابالفضل علمدار

شیر دلیری ، بر من امیری
دستم رو روزه،محشر میگیری
صاحب لوایی،خیلی آقایی
کاشف کرب و،محبوب مایی

یاقمرالعشیره،عباس یا ابالفضل

بند دوم

هیبته تو مثاله حیدره
زیبائیت از یوسف دل میبره
مریدت شده اند ارمنیا
ای طائره فردوس کبریا

نورِ خدایی،مشکل گشایی
عباس وزیره کشوره کرب و بلایی
روحِ وفایی،اصل عطایی
عباس وزیره کشوره کرب و بلایی

اوجه رشادت ، معنیه عزت
معدن جود و، لطف و سخاوت
قاریِّ قرآن ، اُسوه ی ایمان
درعرصه ی جنگ،رزمت چو طوفان

یاقمرالعشیره،عباس یا ابالفضل

  • شنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور احساسی حضرت اباالفضل(ع) -(ای با وفا ابالفضل) * رضا نصابی

478
0

شور احساسی حضرت اباالفضل(ع) -(ای با وفا ابالفضل) ای با وفا ابالفضل
ای دلربا ابالفضل
عرض ادب می کنم
سلام اقا ابالفضل

اقا سلام ابالفضل
ماه تمام ابالفضل
دوست دارم یه کلام
ختم کلام ابالفضل

یا ابا الفضل منم مدیون تو
یا ابالفضل منم مهمون تو
یا ابا الفضل تو لیلای منی
یا ابالفضل منم مجنون تو

اقام اقام ابالفضل 3

در تلاطم غم ها
در موقع سختی ها
هرجاکه گیره کارم
می برم نام تورا

تانام تو می برم
می ره غم از این دلم
خیالم راحته که
نمی کنی تو ولم

یا ابالفضل اقای با مرام
یا ابالفضل می دونی چی می خوام
یا ابالفضل خودت امضا نما
یا ابا الفضل برات کربلام

  • شنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حضرت عباس (ع) -(بگو عباس اگه بقضی میونه گلوت نشسته) * رضا نصابی

437

شور حضرت عباس (ع) -(بگو عباس اگه بقضی میونه گلوت نشسته) بگو عباس

اگه بقضی

میونه گلوت نشسته

بگو عباس

اگه هستی

از غمه زمونه خسته

بگو عباس

تا که واشه

همه ی درای بسته

عباس ذکر همه گرفتاراس

عباس معنای ایثارو وفاس

عباس اسمش به هردردی دواس

عباس در مونه درد و غصه هاس

ابو فاضل ابوفاضل

خرابم من

خرابم من

خرابه مرام عباس

بدو خوب یا

زشت و زیبا

شده ام به نام عباس

خدارو شکر

که شدم من

نوکرو غلام عباس

عباس در ذات حق شدی تو حل

عباس اسمت شیرینه چون عسل

عباس تو عشق نداری تو بدل

عباس تو رزم تویی ضرب المثل

عباس ذکر همه گرفتاراس

عباس معنای ایثارو وفاس

عباس اسمش به هر دردی دواس

عباس در مونه دردو غصه هاس

هوامو داری

تو اقا.

روزایی که غصه دارم

میگیری

دستامو عباس

جز دستگیری ندارم

میبرم اسم

تو وقتی

گره می افته به کارم

عباس بازم دوباره اومدم

عباس بازم به تو که رو زدم

عباس اقا نکنی تو ردم

عباس اقا میدونم که بدم

عباس ذکر همه گرفتاراس

عباس معنای ایثارو وفاس

عباس اسمش به هردردی دواس

عباس در مونه دردو غصه هاس

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 22:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت عباس (ع) -( الغوث و الامان شمشیر ارسلان) *کربلایی جواد محمدی

1847
6

شور حضرت عباس (ع) -( الغوث و الامان شمشیر ارسلان) الغوث و الامان
شمشیر ارسلان
سرباز عمه جان
قمر الحسین قمرالحسین

شیرین ترین غزل
بی مثل و بی بدل
بی باکه هر جدل
قمرالحسین قمرالحسین

گفتم: قسمی یاد بده, گفت: ابالفضل
از آذریان یاد گرفتم قسمت را
من بار گناهان خودم را نکشیدم
اما به روی شانه کشیدم علمت را

یاور حرمه آب آور حرمه
سایه ات همیشه بالاسر حرمه
نور منجلیه هم والی و ولیه
کسی نمیدونه عباسی یا علیه

یاعباس یاسیدی
...............................

وشمس و وضحی‌ا
نفسی لک الفدا
آیات انما
ذُخرالحسین ذُخرالحسین

والا مقام تو
حق در کلام تو
حیوان به رام تو
ذُخر الحسین ذُخرالحسین

روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود
ای که با آوردن نامت گره وا میشود
هرکسی دکتر جوابش کرده اینجا بی گمان
در حرم با گوشه ی چشمی مداوا میشود

ماه شب قمرِ چشماش پُر از گوهرِ
ضربه هاش شبیه طوفان پُر از خطرِ
مرجع ادبهِ چون حیدری نسبه
وارث علیو اون شمشیرِ دولبه

یاعباس یاسیدی

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حضرت ام البنین (س) -(اُمّ البنین ، مادرِ ادب ) * عباس شعرباف

2815
3

شور حضرت ام البنین (س) -(اُمّ البنین ، مادرِ ادب ) اُمّ البنین ، مادرِ ادب ۲
اُمّ البنین ، اي فخرِ عرب ۲
اُمّ البنین ، یاورِ علي ۲
اُمّ البنین ، با اصل و نسب ۲

من که عاشق ترینم ۲
حَک شُده رو نگینم ۲
با اجازه ي ابوالفضل
نوکرِ اُمّ البنینم

از شما دارم ، همه ي دارو ندارمو یا اُمّ البنین
من به تو بي بي ، حضرت عباسي بدهکارم یا اُمّ البنین
نوکرت هستم ، من برات میثمِ تمارم یا اُمّ البنین

اُمّ البنین یا اُمّ البنین

اُمّ البنین ، معدنِ سَخا ۲
اُمّ البنین ، الگوي وفا ۲
اُمّ البنین ، ذکرِ تو شُده ۲
اُمّ البنین ، دردیما دوا ۲

تا تُو روضت میشینم ۲
انگاري تُو مدینم ۲
بشنون اهلِ عالم
نوکرِ اُمّ البنیم

به تو مدیونم ، هیئتت شُد سَرو سامونم یا اُمّ البنین
ابر بارونم ، یاده تو روضه که میخونم یا اُمّ البنین
با دلو جُونم ، تا ابد پاي تو میمونم یا اُمّ البنین

اُمّ البنین یا اُمّ البنین

اُمّ البنین ، با حُجب حیا ۲
اُمّ البنین ، ای روحِ دُعا ۲
اُمّ البنین ، از شما میخام ۲
اُمّ البنین ، باز یه کربلا ۲

غرقِ در شور و شینم ۲
مستِ روي حسینم ۲
افتخار میکنم که
من سگِ اُمّ البنینم

از تو میگیرم ، این شبا برات کربلا یا اُمّ البنین
میسازیم آخر ، مثل شیش گوشه برا شما یا اُم البنین
کوریه دُشمن ، تو را مادر میزنم صدا یا اُمّ البنین

اُمّ البنین یا اُمّ البنین

  • پنج شنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

حضرت اباالفضل(ع) -(نام سقایی من می کشدم نی شمشیر) *سید ناصر ولائی زنجانی

693
1

حضرت اباالفضل(ع) -(نام سقایی من می کشدم نی شمشیر) استقبال از ناظر کرمانی

(نام سقایی من می کشدم نی شمشیر
العطش میشنوم وای چه نامی دارم)
من غلامم به تو مولا به خدا در همه عمر
شاد و خُرسندم و گویم چه مقامی دارم
من چه گویم که شدم پیش رباب از شرم آب
من که بر آب گذر با دو سه گامی دارم
شد لبالب ز غمت جام دو چشمم از خون
ساقی ام تیر و ز خون پر شده جامی دارم
عاشقم بر تو و در راه تو سر می بازم
مکتبم عشق و چه فرخنده مرامی دارم
نیست همراه تو در نیزه اگر این سرِمن
هر کجا بر تو سر نیزه سلامی دارم
از ولای تو ولایی که رسد بر هر کس
گوید از عشق تو همواره پیامی دارم
جانِ مطلب به من آن ناظر کرمانی گفت
(العطش میشنوم وای چه نامی دارم)

  • پنج شنبه
  • 3
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

وداع حضرت اباالفضل(ع) -(چه بلاهایی نمی آید سرت از بعدِ من) * محسن راحت حق

511

وداع حضرت اباالفضل(ع) -(چه بلاهایی نمی آید سرت از بعدِ من) چه بلاهایی نمی آید سرت از بعدِ من
می شود خونین دو چشمانِ ترت از بعدِ من

کاش می شد تا که نعشت را برم تا خیمه گاه
می شود قطعه به قطعه پیکرت از بعدِ من

خیز و بنگر هلهله هاشان هوا بر خواسته
شرحه شرحه می کنند بال و پرت از بعدِ من

بدترین خلقِ خدا جمع اند در اطرافِ تو
آمدند تا که جدا سازند سرت از بعدِ من

گیسوانت را کشیدند در میانِ کشمکش
می شود کم پشت موی اطهرت از بعدِ من

ای گلِ امّ البنین دیدارِ ما باغ بهشت
می شود گریان دو چشمِ خواهرت از بعدِ من

مادرم آمد به دیدارت خدا را شاکرم
بود اگر می مُرد قطعاً مادرت از بعدِ من

با هزار افسوس می گویم دوباره این سخن
چه بلاهایی نمی آید سرت از بعدِ من

  • پنج شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه/زمزمه شب نهم محرم - پاشو آخه خوش غیرت نداره حرم امنیّت * رامین برومند

750
0

زمینه/زمزمه شب نهم محرم - پاشو آخه خوش غیرت نداره حرم امنیّت زمینه/زمزمه شب نهم

داداش چی به روز تو آوردن اشک مادرم رو درآوردن
چجوری کلاه خودِتو بردن
بالاسرت زار اومدم انگار نیزه زار اومدم

پراز تیرو نیزه شدی زخم رو زخم دیدی
زره انگار از تیر و نیزه پوشیدی
از درد میپیچی تو به خودت از ،تیر زهری
بیچاره شدم الآن انکسره ظهری
واویلا واویلا

اینا دل من رو از جا کندن پاشو که دارن بهم میخندن
پاشو دست زینب رو میبندن
اسیری با عذاب میره تو مجلس شراب میره
پاشو آخه خوش غیرت نداره حرم امنیّت
با تیرِه تویه چشمت افتادی با صورت ؟
نشناختمت ای عباس عالم رو سرم ریخته
نظم صورت ماهم بدجوری بهم ریخته
واویلا واویلا

من بی تو تمومه داداش کارم پشت و پناهی دیگه ندارم
غم غارت و جسارت دارم
دشمن سمت خیمه میره رقیه ام بی تو میمیره
بعد از من و تو عباس میشه حرمم غارت
ای وای از عصر و از اذیت و جسارت
وقتی روی نی با رقیّه م بشی رو در رو
با این سر پاشیدت نمیشناسه از پهلو

واویلا واویلا

عباس چه کنم بی تو من اینجا وقتی که میشم تو گودال تنها
میمونه تنم زیر دست و پا

جون دارم میدم نازنین انقد پاتو نکش زمین

کشته منو این روضه کرده دل من رو خون
تنها سری بود که از مرکب شده آویزون
آخر همه از عباس گرفتن انتقام
نذاشتن که سرش سالم برسه تا شام
واویلا واویلا

  • شنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( بر روی خیمه رفتنت اما گذاشتند) * ناصر دودانگه

788

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( بر روی خیمه رفتنت اما گذاشتند) بر روی خیمه رفتنت اما گذاشتند

جایی برای بوسه ام آیا گذاشتند ؟

ای سوره ادب ، تو بزرگی کن و ببخش

رویت اگر که بی ادبان پا گذاشتند

رفتند تا بشارت قتل تو را دهند

سر نیزه را به سینه ی تو جا گذاشتند

دست تو را غلاف نزد، تیغشان برید

داغ تو را به سینه ی زهرا گذاشتند

تو‌ پیشمرگ شاه شهیدی و قبل از او

جسم تو را به معرض گرما گذاشتند

می خواستند بر بخورد بر غرور ما

پاشیدن تو را به تماشا گذاشتند

  • یکشنبه
  • 17
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:19
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شب تاسوعا سبک سنتی (حاج اکبر ناظم) * مرتضی محمودپور

3789
15

نوحه سینه زنی شب تاسوعا سبک سنتی (حاج اکبر ناظم) ◾نوحه سینه زنی شب تاسوعا
◾سبک سنتی(حاج اکبرناظم)

◾بنداول
کنار علقمه عزا به پاشد
حاجت ساقی حرم روا شد
آمده فاطمه
کنار علقمه
مادر سقا شده زهرا
واویلتا آه و وایلا(۲)

◾بند دوم
دست ابوالفضل ز تن جدا شد
عباس در راه خدا فدا شد
یاس ام النبین
گشته نقش زمین
سردار شاه عالمین است
ساقی طفلان حسین است
وایلتا آه و واویلا(۲)

◾بندسوم
اهل حرم در انتظارآبند
نوباوگان آل بوترابند
اگر تشنه کامم
برحسین غلامم
اگر که من تشنه ی آبم
شرمنده روی ربابم
واویلتا آه واویلا(۲)

  • سه شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 11:22
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شب نهم محرم شهادت حضرت اباالفضل(ع) -(دیدن پیکر تو پیر شدن هم دارد) * محمد حبیب زاده

561

شب نهم محرم شهادت حضرت اباالفضل(ع) -(دیدن پیکر تو پیر شدن هم دارد) دیدن پیکر تو پیر شدن هم دارد
داغ هجران تو زنجیر شدن هم دارد

دمِ تو هست ولی بازدمت کو عباس
درد تو درد زمین گیر شدن هم دارد

بخدا پای تو چندین دفعه درگیر شدم
سر تو ارزش درگیر شدن هم دارد

جان من پاشو ابلفضل بیا آغوشم
بی تو درسینه نفس سیر شدن هم دارد

سر پاشیده تو قد مرا خم کرده
غیرتت ارزش تقدیر شدن هم دارد

چقدر تیر سر سفره چشمت داری
سوره چشم تو تفسیر شدن هم دارد

تو ابلفضل منی یا حرم نی زاری
بدن پاره مگر زیر شدن هم دارد

سر هر عضو تنت ناله جانسوز زدم
تن تو درد زمین گیر شدن هم دارد

  • چهارشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زبانحال حضرت اباالفضل(ع) -(مدهوشم و سرمست ز ميناي غم و رنج) *مرحوم عباسعلی شبخیز قراملکی

536

زبانحال حضرت اباالفضل(ع) -(مدهوشم و سرمست ز ميناي غم و رنج) مدهوشم و سرمست ز ميناي غم و رنج
گلگون شده زان باده ی نابم رخ نارنج
افتاده ام از اسب در اين عرصه شطرنج
بنگر كه : سر و كتف و دل و ساعدو آرنج
رفت از نظرم در هوس روي تو هر پنج

اي شاه مرا كرده غلام تو خداوند
گر سر برود نگسلم از بندگيت بند
هرگز نروم ا ز سرپيمان بتو سوگند
گو : مكنت و ملك و حرم و خانه و فرزند
گردند فداي سر گيسوي تو هر پنج

اي پايه ی عرش از نفس گرم تو قائم
سر درخط فرمان تو ذرات عوالم
مخدوم توئي دردو جهان ما همه خادم
مفتي و فقيه و ثقه وعارف وعالم
جاروب كش مسند سكوي تو هر پنج

در مكتب تعليم طريقت تويي استاد
از فيض تو يابند خلايق همه ارشاد
هرگز چو تو فرزانه ندارد دو جهان ياد
روح و ملك وآدمي و جن و پريزاد
شاگرد دبستان سر كوي تو هر پنج

تا سرزند از خا ك سيه لاله و سنبل
بر دامن لطف تو زند چنگ توسل
بي اذن تو قمري نكند شوق تغزل
آ ئينه و شمع و گل و پروانه و بلبل
ساغركش ميخانه ی يا هوي تو هر پنج

اي مايه ی مجد و شرف دوده ی آدم
از تست جلال و حشم آدم و عالم
نبود دو جهان قيمت يك موت مسلم
جنات و قصور و غرف و كوثر و زمزم
بوسند در دولت مينوي تو هر پنج

اي كعبه جان قبله ی دل مهبط ارشاد
معموره ی اسلام ز ايثار توآباد
متروك وخراب از كرمت خانه بيداد
سلطان و غلام وخدم و بنده وآزاد
در سجده به پيش خم ابروي تو هر پنج

عرش ملكوت است تو را مسند اجلاس
دارند ملا يك در درگاه تو را پاس
تنها نه جبين ساست بدرگاه تو عباس
عيسي و كليم و خضر و يونس و الياس
سايند جبين بر در مشكوي تو هر پنج

اي خاك درت سرمه ی چشم مه و خورشيد
تنها نه منم در طلب دولت جاويد
ذرات جهانند در اين خواهش و اميد
شمس و قمر و مشتري و زهره و ناهيد
هستند چو بنده به تكا پوي تو هر پنج

جان بركفم از عشق تو اي مظهر لولاك
وي فيض وجودت سبب خلقت افلاك
عباس كجا،كي كند از كشته شدن باك
اين دست و سر و سينه و چشم و تن صدچاك
بالله كه نيرزند به يك موي تو هر پنج

اي رشگ همه هستي عالم به كمالات
آدم، به ملك از تو كند فخر و مباهات
جاويد ز جانبازي تو جمله آيات
انجيل و زبور و صحف و مصحف و تورات
هستند به تلويح ثنا گوي تو هر پنج

هرچند ز ده آه درون خيمه به گردون
وز سوز عطش جام دلت گشته پر از خون
ليك آب همه عالم امكان به تو مرهون
جيحون و فرات و ارس و دجله و كارون
مخمور عطشناك لب جوي تو هر پنج

اي كون ومكان بر كرم و لطف تو محتاج
آنرا كه نهادي به سر از مكرمتت تاج
از جور عدو گشت به تير ستم آماج
مشگ و علم و جان و دل و ديده به تاراج
رفت از سر شوق رخ نيكوي تو هر پنج

اي مرغ ملك بال در اين دشت بلاخيز
افتاده ام از جور سپاه شرر انگيز
آماده و در دست همه حربه ی خونريز
تيغ و سه¬پر و نيزه وگرز و تبر تيز
اندر صدد صيد پرستوي تو هر پنج

كي مي سزد از همچو مني وصف تو مولا
فيضي برد از مهر فلك شب¬پره حاشا
وامانده در اين مرحله شب خيز نه تنها
حَسان و جَرير، َاصمَعي واَخطَل و اَعشا
قاصر زمديح صفت وخوي تو هر پنج

  • شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 20:19
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

پاچیده تر ز جسم علی اکبرم حسین(روضه قمر بنی هاشم ع) * رامین برومند

452
2

پاچیده تر ز جسم علی اکبرم حسین(روضه قمر بنی هاشم ع) استمداد حضرت اباالفضل العباس

افتاده ام زمین و شکسته پرم حسین
از تیر و نیزه پرشده دور و برم حسین

یک چشم تیر و چشم دگر پر ز خاک و خون
بی دست و پا شدن، شده دردسرم حسین

اصلا بعید نیست که نشناسی ام اخا
پاچیده تر ز جسم علی اکبرم حسین

لج کرده اند با من ِ شق القمر شده
در چنگ بی مروتی ِ لشکرم حسین

آقا ، نه میکُشند مرا راحتم کنند!
نه اینکه بگذرند ز جسم وسرم حسین

تکیه به نخل دادم و بستن مرا به آن
چون کشتی شکسته ی بی لنگرم حسین

کم مانده زنده زنده مرا غارتم کنند
چیزی نمانده دیگر از این پیکرم حسین

هر که رسید نیزه زد و نیزه را شکست
باتیر و نیزه پر شده پا تا سرم حسین

این لشکری که دیدمشان بی حیا ترند
دلواپس غروب و غم معجرم حسین

رامین برومند(زائر)

  • پنج شنبه
  • 6
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:26
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت ) * ناشناس ؟؟؟

1093
1

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت ) تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت
از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت

اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند
حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت

تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را
که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت

دست تو که افتاد ، دستِ کوفه سمت
پوشیه ی حوریه ی این خاندان رفت

تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم
با خنجری سمت حسینم ساربان رفت

من را به جبرِ کعب نی بردند آخر
بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟!

فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه
تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت

ای محرم زینب خبر داری که زینب
وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟!

ام البنین باور نکرد اما پس از تو
زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت
شاعر:گروه یا مظلوم

  • شنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 08:46
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( پر شکست ) * محمود یوسفی

370

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( پر شکست                            ) پر شکست
چنان زد که بال کبوتر شکست

کنار فرات
عمود از افق آمد و سر شکست

یکی داد زد
به خیمه بریزید معبر شکست

حرم تشنه ماند
چه بد شد غرور برادر شکست

دل زینبین
پس از رفتنت صد برابر شکست

...
هوا تار شد
تو رفتی و زهرا عزادار شد

برای حسین
پس از رفتنت جنگ دشوار شد

به پهلو زدند
غم و غصه کوچه تکرار شد

پس از رفتنت
بلافاصله حرف بازار شد

و بزم شراب
چه بد موقعی وقت دیدار شد

  • شنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 08:52
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -( هر غصه ای جز غصه ات خوردم شرر شد ) * ناشناس ؟؟؟

590

شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) -(  هر غصه ای جز غصه ات خوردم شرر شد ) هر غصه ای جز غصه ات خوردم شرر شد
لخته به لخته جمع شد خون جگر شد

دور از تو هر کاری که کردم خبط کردم
سودی اگر هم برده ام آخر ضرر شد

درمان درد خشکی چشمم تو بودی
نام تو را بردم دو چشمم باز ، تر شد

از دوریت با هیچ کس حرفی نگفتم
عالم ولی از چشم خیسم باخبر شد

پروانه قصد ترک عادت کرد یک شب
اسم شما آمد وسط پروانه تر شد

دل سوخت و من سوختم،پروانه هم سوخت
هر شب برای ما سه تا اینگونه سر شد

گفتم حرم درمان دردم میشود ، حیف
دوری از کرببلا خود دردسر شد
**
مقتل نوشته در کنار علقمه بود
وقت خسوف کامل قرص قمر شد

او تیر خورد اما تو دردش را کشیدی
یک جا تمام تیر ها درد کمر شد

خون دلش را بین چشمش جمع کرد و
داغ میان سینه اش خون بصر شد

آخر ، سر از پهلو به روی نیزه ها رفت
دردسر نیزه نشینی زخم سر شد

از روی نیزه با سر پاشیده دیده
در غارت خیمه سر خلخال شر شد

شاعر:مجید رضایی

  • شنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:00
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 حسن کردی

شب تاسوعا -( خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را) * حسن کردی

516
1

شب تاسوعا -( خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را) خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را
هنرمندانه طرحی نو زده، این قد و قامت را
الا بالا بلندِ سر به زیرِ محضر خورشید
که کامل کرده چشمانت، نشانی نجابت را
تو آن ماهی، که یک ایل عاشقانه خیره ات می شد
به رخسارت خدا گویا، تراشیده ملاحت را
کدامین واژه ات را شرح باید داد ای ساقی
ولایت یا اصالت یا شجاعت یا شرافت را؟
دعای خسته گان قوم را، آمین بگو ای مرد
که با نامت عجین کردند نام استجابت را
به قلب تشنه ام ساقی، به غیر از تو که می بخشد
چنان باران، به جای جرعه، دریای کرامت را؟
کنار نام تو آیینه بگذارند شاعر ها
به جای آنکه بنویسند اوصاف شهامت را
قیامت محشری خواهد شد از حظِ حضورت، پس
به عشق دیدنت من عاشقم، صبح قیامت را
چنان شد پیشکش پای برادر دستهای تو
که اخلاصش عوض کرده ست تعریف سخاوت را
کنار علقمه، سقا ترین تشنه، حسینت خواند
از آن خون گریه های زخم چشمانت، خجالت را
علم افتاد و دست خیمه از دستت جدا افتاد
و زینب دید از آن لحظه به چشمانش اسارت را

  • شنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 11:33
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

دستی برای جستجو از دست داده * مرضیه عاطفی

380

دستی برای جستجو از دست داده دستی برای جستجو از دست داده
چون پیکرش را مو به مو از دست داده

چشمان خود را با همان تیری که آمد
غرقِ شتاب از روبرو، از دست داده

بی خاصیت! افتاده گریان؛ پاره پاره
مَشکی که دیگر آبرو از دست داده

تعریف خواهد شد پس از این نام ِ «سقا»:
لب تشنه مردی که گلو از دست داده

در خیمهٔ تاریخ ما هم تشنه ماندیم
در علقمه ساقی سبو از دست داده

یک تیرِ عریان در دهانش گیر کرده
دیگر توانِ گفتگو از دست داده

آمد برادر... إنکسارش کشت ما را
قامت-خمیده؛ رنگ و رو از دست داده

اربابمان تنها نه که یار و علمدار
پشت و پناهش را بگو از دست داده

شد خیره بر ماه و سپس زد زیر گریه
آخر رقیه(س)-جان؛ عمو از دست داده!

  • شنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

شهادت حضرت عباس(ع) -( مرابا یا اخا ادرک اخایت) * علی اکبر اسفندیار (مداح)

548
1

شهادت حضرت عباس(ع) -( مرابا یا اخا ادرک اخایت) مرابا یا اخا ادرک اخایت
برادر خوانده ای جانم فدایت
ز لب هایت برادر تا شنیدم
سراسیمه به بالینت رسیدم
تو ماه آسمانی ، نازنینی
چرا افتاده بر روی زمینی؟
تو تنها حامی ام بودی برادر
چه خاکی من بریزم بی توبرسر؟
برادر کارمن زار است برخیز
سپاهم بی علمدار است برخیز
فقط اینجا کنارم باش عباس
غریبم من، تو یارم باش عباس
علمدارم، کدامین دست نامرد
تورا اینسان زهم پاشیده ات کرد؟
عدو داغی که برقلبم نشانده
رمق درجسم وجان من نمانده
صدایت تا رسید گفتم که ای وای
دودستت تا برید گفتم که ای وای
دگر برگشتنت به سوی خیمه
برایم شد بعید گفتم که ای وای
عزیزانم شدند بی تاب برگرد
نمی خواهند ازتو آب برگرد
وجودتو چه بی چشم وچه بی دست
برای ماو طفلان نعمتی هست
مرا این پرسش رقیه کشته
چرا بابا عموجان بر نگشته؟
ربابم کرده التماس بر گرد
به من گفتا که با عباس برگرد
من اینگونه زداغت کرده ام تب
خدا رحمی کند برحال زینب
بیاو برسپاهم کن امیری
و گرنه می رود زینب اسیری
تورا تیر قصاوت برجبین زد
مرا داغ غم تو بر زمین زد
غمم در ماتم تو کم نباشد
برادر چون تو درعالم نباشد
نه اکبرمانده نه عون نه حبیبم
مرو عباس جان خیلی غریبم
اگر پرسد رقیه کو عمویم
جواب نازدانه را چه گویم؟
تورفتی آرزوهایم هدر رفت
زداغت دست هایم بر کمررفت
خودم داغ برادر دیده بودم
مدینه تیر غم راخورده بودم
ولی داغ توآتش زد نهادم
تو افتادی ومن هم اوفتادم
چقدراین کوفیان یاقی وپستند
به تیری چشم زیبای تو بستند
غمت تابر دلم بنشست عباس
غرور من دگر بشکست عباس
بگو(مداح) همیشه یا اباالفضل
دوا کن درد خود را بااباالفضل.

  • دوشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:08
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

-(چه غوغایی به پا شد در حرم، وقتی تو افتادی) * نعیمه امامی

395
1

-(چه غوغایی به پا شد در حرم، وقتی تو افتادی) یا عباس ع

چه غوغایی به پا شد در حرم، وقتی تو افتادی

پریشان شد نگاه خواهرم وقتی تو افتادی

نگاه آن حرامی ها به سمت خیمه ها چرخید

نمی دانی چه آمد بر سرم وقتی تو افتادی

ستون خیمه افتاد و ز غم پیچید در صحرا

صدای وا عمو، وا معجرم...، وقتی تو افتادی

میان گاهواره دست و پا می زد که برگردی

برایت روضه خوان شد اصغرم وقتی تو افتادی

دو تا شد قامتم سقا " وَ قَلّتْ حیلَتی " عباس

علمدار و امیر لشکرم وقتی تو افتادی

کنار پیکر بی دست تو، دستی است بر پهلو

به پا شد عطر یاس مادرم وقتی تو افتادی

نعیمه امامی اشلق

  • شنبه
  • 3
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 07:46
  • نوشته شده توسط
  • نعیمه امامی اشلق
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد