اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس

متن شعر شب تاسوعای حسینی -(رفتی و نداره نفسم قدرت فریاد) * عالیه رجبی

719

متن شعر شب تاسوعای حسینی -(رفتی و نداره نفسم قدرت فریاد) بند اول

رفتی و نداره نفسم قدرت فریاد
دیدی که چکاری غم تو دست دلم داد
امید حرم رفت به باد وهمه دیدند
لرزید دلم تا علم از دوش تو افتاد

افتادن تو معنی کابوس حسینه
چشمای حرامی پی ناموس حسینه

ای ماه جبینم
زده داغه تو زمینم
با رفتن تو بی کس و بی یارترینم

ای شیر، یل من
قمر بی بدل من
افتاده تن بی رمقت تو بغل من

بند دوم

خیرات شده بین هیاهو بدن تو
میسوزه دلم لحظه ی پرپر زدن تو
انگار که تو مذهب این قوم ثوابه
بانیزه وشمشیر زدن روی تن تو

ای دلخوشی اهل حرم مشک تو عباس
خون شد جگر علقمه از اشک تو عباس

تقصیر نداری
که نشد آب بیاری
رفتی و نمونده به دلم صبر وقراری

ایکاش بدونی
که غمت کشته حسینو
خالی میکنه

  • پنج شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
استاد سید هاشم وفایی

شب تاسوعای حسینی -(عشق نكهت ز گلستان تودارد عباس) *استاد سید هاشم وفایی

771

شب تاسوعای حسینی  -(عشق نكهت ز گلستان تودارد عباس) عشق نكهت ز گلستان تودارد عباس
جلوه ازمهردرخشان توداردعباس

ادب وغيرت ومردي زازل تابه ابد
حيرت ازشوكت و ايمان توداردعباس

ابرازچشم تو آموخته باريدن را
آسمان چشم به چشمان توداردعباس

عشق وايمان وجوانمردي وايثاروشرف
تاابدتكيه به دستان توداردعباس

اي كه فرمانبرسالارشهيدان بودي
آسمان گوش به فرمان توداردعباس

شورايمان ومحّبت به حسين بن علي
ريشه درهستي ودرجان توداردعباس

شب عا شورچه گفتي توبه دشمن كه جهان
حيرت ازغيرت ووجدان توداردعباس

ساحل شط فرات ازغم توغرق غم است
علقمه نكهت هجران توداردعباس

آب گرطوف حريم توكندتا صف حشر
خجلتي ازلب عطشان توداردعباس

هرشهيدي كه سرازخاك لحدبردارد
حسرت اُز رتبه وعنوان

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

متن شعر حضرت ابوالفضل العباس (ع) -(ميان غُربت وغم بي برادرم كردند) *استاد سید هاشم وفایی

885
3

متن شعر حضرت ابوالفضل العباس (ع) -(ميان غُربت وغم بي برادرم كردند) ميان غُربت وغم بي برادرم كردند
كنارت ای گل پرپر چه پرپرم كردند

به جای آن كه رسد مرهمی به زخم دلم
چقـدر هلهله برديدة ترم كردند

كجاست دست علم گيرتو علمدارم
چه با اميروسپه دار لشگرم كردند

پس ازشهادت اكبر ،كنارپيكرتو
اسير پنجه ی درد مكررّم كردند

زبارداغ گرانت شكسته شدكمرم
به جسم پرپرتو چون برابرم كردند

نديده بود كسي اين چنين شكسته مرا
كنون نظر به دل درد پرورم كردند

همين كه چشم به چشم تودوختم ديدم
ميان موجه ی غم ها شناورم كردند

حضور فاطمه درعلقمه گواهی داد
كه خون به جان ودل پاك مادرم كردند

خلل نيافته ره درعقيده ام هرگز
اگرچه بعد تو بی يارو ياورم كردند

نوشت كلك «وفایی»كه باشهادت تو
شبيـه آي

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(شور)خیز و ببین که دیده پر آبه ابوفاضل * محمود اسدی

1257
0

(شور)خیز و ببین که دیده پر آبه ابوفاضل خیز و ببین که دیده پر آبه ابوفاضل
بعد از تو خیمه غرق عذابه ابوفاضل
دست رقیه ام به طنابه ابوفاضل
ناموس من رود به خرابه ابوفاضل
تو ز جا برخیز عباس امیر لشکر من
طاقت تازیانه نداره دختر من
ای علمدارم عباس ای سپهدارم عباس

تو مثل جون برایم عزیزی ابوفاضل
با یک اشاره ام تو بریزی ابوفاضل
ترسم ز خاک ها تو نخیزی ابوفاضل
آید پس از تو اسم کنیزی ابوفاضل
جون من از غم اومد تا که بر لب افتادی
تیر به چشم با صورت از رو مرکب افتادی
ای علمدارم عباس ای سپهدارم عباس

یکدم نگاه بر کمرم کن ابوفاضل
فکری به قلب شعله ورم کن ابوفاضل
رحمی به حال چشم ترم کن ابوفاضل
برخیزو رو به سوی حرم کن ابوفاضل
پاشو بنگر طفل من داره از غ

  • شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:52
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(شور)باشد سبب اگر دستم بوَد به سر * محمود اسدی

947
2

(شور)باشد سبب اگر دستم بوَد به سر باشد سبب اگر دستم بوَد به سر
بی تو دگر حرم،افتاده در خطر
مثل تو یک شهید هرگز فدا نشد
ای وای من سرت بر نیزه جا نشد
یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل

بر خیمه ها رسد فریاد و ناله ام
دلواپسم برا گوش سه ساله ام
خیز ای دلاورم ای میرلشکرم
بعد از تو می رود خولی سوی حرم
یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل

تیر سه پر فرو رفته به چشم تو
پاشو که بنگرند کوفیا خشم تو
ای غیرت حرم در بین خیمه گاه
لرزه فتاده بر اطفال بی پناه
یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل
**********
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شب نهم محرم حضرت ابالفضل العباس(ع) -(آب آور را زدند ناله‌ای پیچید در خیمه که لشکر را زدند) * حسن لطفی

958

شعر شب نهم محرم حضرت ابالفضل العباس(ع) -(آب آور را زدند   ناله‌ای پیچید در خیمه که لشکر را زدند) آب آور را زدند ناله‌ای پیچید در خیمه که لشکر را زدند

در میانِ نخل‌ها دستها تا شد قَلَم گفتند حیدر را زدند

بازهم از پشتِ نخل حرمله یک چشم ، خولی چشمِ دیگر را زدند

خورد تا رویِ زمین دید بر دیوارِ کوچه رویِ مادر را زدند

تاکه کوتاهش کنند تیغ‌ها از سمتِ پا بدجور پیکر را زدند

یک نفر مو را گرفت یک تبر محکم به پایین آمد و سَر را زدند

آستین شد مویِ سر دزدهای قافله این‌بار معجر را زدند

رویِ تیغِ نیزه‌ها ابتدا عباس را و بعد اصغر را زدند

چند باری او فِتاد باز محکمتر به رویِ نیزه حنجر را زدند

بارِ دیگر سر نماند وای از پهلو نوکِ نیزه برادر را زدند

خواهرش با پارچه بست سر را تا نیاُفتد حیف خواهر را

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

متن غزل حضرت اباالفضل -(زندگی برگشته؛ با هوی مسیحایی که نیست) * رضا قاسمی

963
1

متن غزل حضرت اباالفضل -(زندگی برگشته؛ با هوی مسیحایی که نیست) زندگی برگشته؛ با هوی مسیحایی که نیست
آب، آورد از فراتِ خشک، سقایی که نیست

چشم‌هایش گرم شد؛ گهواره می‌خواهد چه کار ؟!
طفلکم خوابیده؛ روی دست بابایی که نیست

دوختم پیراهنِ یک‌سالگی را پیش پیش
دلخوشم امروز، با رویای فردایی که نیست

تا بغل وا می‌کنم؛ با شوق، سویم می‌دَود
ایستاده روی پای خویش، آن پایی که نیست

لای‌لایی؛ خنده؛ بابا گفتنش؛ یا گریه‌اش
گوش‌هایم پر شده با این صداهایی که نیست

باز هم باران گرفت و مشک‌هایم آب شد
از عطش می‌ترسم از روز مبادایی که نیست

اشک‌هایم رود‌ شد؛ تا که نمیرد ماهی‌ام
می‌رود این رود، در آغوشِ دریایی که نیست

هر شبم با فکر مادر بودنم سر می‌شود
خون شده چشمانم از کابوسِ

  • دوشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:49
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب

غزل حضرت عباس -(رسـیـد دسـتِ یـدُالـلـهـی عمــو تـــا آب) * محمد حسین ذاکری

861

غزل حضرت عباس -(رسـیـد دسـتِ یـدُالـلـهـی عمــو تـــا آب) رسـیـد دسـتِ یـدُالـلـهـی عمــو تـــا آب
چـه حـرف هــا کـه نـزد دیـده ی عـمـو بـا آب

هـمـیـن کـه خـورد بـه آب فـرات دسـتِ عـمـو
هـزار مـرتـبـه بوسـیـد دسـتِ او را آب

کـنـارِ آب عـمـو تـشـنـه مـانـد امـا نه!
نـخـورد نهـرِ فـرات از گلـوی سقـا آب

میـانِ عـلقـمه افـتاد تـا که دسـتـانَش
بـه حـالِ حـضـرتِ دریـا گریـسـت حتی آب

بـه مـشـکِ مـاهِ بـنـی عـشـق تیــر زد دشمن
چکـیـد قـطـره به قـطـره بـه خـاکِ صـحرا آب

دریـد مَـشـکِ پُـراز آب و حـضـرتِ عبـاس
شـد از خـجـالـتِ روی حسیــنِ زهـرا آب

  • دوشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب

غزل حضرت عباس -(رسـیـد دسـتِ یـدُالـلـهـی عمــو تـــا آب) * محمد حسین ذاکری

832
1

غزل حضرت عباس -(رسـیـد دسـتِ یـدُالـلـهـی عمــو تـــا آب) رسـیـد دسـتِ یـدُالـلـهـی عمــو تـــا آب
چـه حـرف هــا کـه نـزد دیـده ی عـمـو بـا آب

هـمـیـن کـه خـورد بـه آب فـرات دسـتِ عـمـو
هـزار مـرتـبـه بوسـیـد دسـتِ او را آب

کـنـارِ آب عـمـو تـشـنـه مـانـد امـا نه!
نـخـورد نهـرِ فـرات از گلـوی سقـا آب

میـانِ عـلقـمه افـتاد تـا که دسـتـانَش
بـه حـالِ حـضـرتِ دریـا گریـسـت حتی آب

بـه مـشـکِ مـاهِ بـنـی عـشـق تیــر زد دشمن
چکـیـد قـطـره به قـطـره بـه خـاکِ صـحرا آب

دریـد مَـشـکِ پُـراز آب و حـضـرتِ عبـاس
شـد از خـجـالـتِ روی حسیــنِ زهـرا آب

  • دوشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا، حضرت عباس(ع) -(حلقه عشق ترک خورده نگین افتاده) * سید حسین میر عمادی

1187
2

شعر شب تاسوعا، حضرت عباس(ع) -(حلقه عشق ترک خورده نگین افتاده) حلقه عشق ترک خورده نگین افتاده
سرو قامت بدنی بود ، چنین افتاده
هرکجا چشم دراین علقمه می اندازم
قطعه ای از پسر اُم بنین افتاده

  • یکشنبه
  • 14
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:57
  • نوشته شده توسط
  • TzwSVsOw
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

حضرت عباس -(امام عشق پابست اباالفضل) * روح اله گائینی

1197
1

حضرت عباس -(امام عشق پابست اباالفضل) امام عشق پابست اباالفضل
می و پیمانه سر مست اباالفضل
اسارت را همه با چشم دیدند
همین که شد قلم دست اباالفضل

  • سه شنبه
  • 2
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا ابوفاضل_ای کاش این مشک پر آبم پر در آرد * اسماعیل تقوایی

756

یا ابوفاضل_ای کاش این مشک پر آبم پر در آرد یا ابوفاضل(ع)

ای کاش این مشک پر آبم پر در آرد
پرواز کرده آب بر خیمه سپارد

وامانده ام در بین خیل دشمنانم
هرکس که آید تیر بر مشکم بکارد

دستان من گشته قلم، مشکم به دندان
آیم به خیمه گر که این دشمن گذارد

خورده عمود آهنین بر این سر من
سقا زمین خوردست وامیدی ندارد

در خاطرم آرم لبان خشک اصغر
گویم خدایا، کاشکی باران ببارد

در احتضارم یا حسین، ادرک برادر
این تیر چشمم، اذ یَتِ بسیار دارد

بازآ برادر گیر بر زانو سرم را
دیریست عباس حسرت این کار دارد

شعر:اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 7
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 17:53
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

حضرت عباس -(به دشت کربلا خورشید سوزان، به عاشورا بسان آتشفشان بود) *

1498
2

حضرت عباس  -(به دشت کربلا خورشید سوزان، به عاشورا  بسان آتشفشان بود) به دشت کربلا خورشید سوزان، به عاشورا بسان آتشفشان بود
برون میریخت گرمای درون را،که پنداری زمین در آسمان بود

ز فرط تشنگی بی تاب بودند، تمام کودکان بی ستاره
لب خشکی ترک می خورد دائم،میان مهد طفلی شیرخواره

ملائک اشک ریزان بهر طفلان، تمام مشک ها بی آب بودند
دگر طفلان به گرد گاهواره تمامی تشنه و بیتاب بودند

عمو برداشت مشک خشک خود را به اذن آن شه بی سر به شط زد
صدف را پر ز دُرّ ناب می کرد دو دستش را به شط چون بال بط زد

به لب نزدیک برد او مشت پر آب چه چشمکها که بر لب آب می زد
زلال و پاک بود و گاه و بی گاه ز پاکی طعنه بر مهتاب می زد

به ناگه در درونش شعله انگیخت چو یاد از حال آن لب تشگان کرد
به روی شط چو می پاشید درّ را هوای کوی آن دلدادگان کرد

صدف بر دوش چون درّ در صدف داشت چون ماهی رقص در گرداب می کرد
دلش خوش بود و سرمست آن دلاور نگاهی بر دُر نایاب می کرد

به خود می گفت من میر سپاهم به اردوگاه من جای عطش نیست
به اردوگاه اگر خود را رسانم دگر راهی به بی آبی و غش نیست

سر توسن به نخلستان چو گرداند چو شیر نر به اردوگاه می تاخت
به دستش نیزه رقص مرگ می کرد پیاپی گرگی از گرگان می انداخت

در آن باران تیر و تیغ و شمشیر چو شیری در دل نخجیر می رفت
به چشمش زندگانی موج می زد ز بهر اصغر بی شیر می رفت

به ناگه ضربتی حس کرد آن شیر به سمت مشک بر دست یمینش
به روی خاک گویی دست و پا زد همان دم مادر ام البنینش

یکی دستش فتاد و مشک خود را به دست دیگرش انداخت چون کوه
مقاوم استوار و با صلابت چو شیری تاخت بر گرگان انبوه

به پشت نخل گرگی تیز دندان دگر دستش ز نامردی جدا کرد
به دندان مشک را بگرفت و توسن به سوی خیمه ی آل عبا کرد

به چشمش تیر بود و دیده اش تار ز نورش ظلم ظلمت را شکافید
همان ماه بنی هاشم که مولا علی عباس نام آور بنامید

به مشکش تیر خورد و دید سقا که آب مشک چون جوی روان رفت
امیدش قطع شد همچون دو دستش ز خجلت آه، از او تاب و توان رفت

در آن میدان جنگ نابرابر به نامردی یل ام البنین را
ز پشت نخل بیرون شد چو دشمن به سر کوبید عمود آهنین را

صدای یا اخا ادرک اخایش ز فریادش تمامی رسم بشکست
رساند تا امام آنجا خودش را ز سنگی ابرویش را خصم بشکست

بگفتا یا اخا شرمنده گشتم بیا این درد بی درمان دوا کن
نه چشمی نه سر و دستی فقط زخم ،به دستت این لبان خشک وا کن

چنان می ریخت از رخسار شه اشک که از باران خون سیلی روان بود
وزیر خویش را در خون تپان دید شهادت نیز در سویش دوان بود

بفرمودش کمر بشکست مارا ز داغت ای اباالفضل دلاور
همیشه سید و سرور بخواندی چه شد این بار خواندیم برادر

بگفتا ناله ای آمد ز صحرا و دیدم قامت یاس کبودی
دو دست او به پهلو گفت با من مگر تا حال فرزندم نبودی

کنون شرمنده ام ای حضرت عشق به جای آب اشک دیده دارم
ز بهر خشکی لب های طفلان فقط قلب و دلی سوزنده دارم

تمنا می کنم سوی خیامت مبر سرو بلند چاک چاکم
خجالت می کشم از اهل بیتت چه می شد دست تو می کرد خاکم

ز بهر آب می رفتم نبردم به همراهم کمان و تیر و شمشیر
وگرنه وصل میکردم به دریا ز خون این ددان رودی ز نخجیر

در آن دم غوطه ور در خون خود بود نوازش های مولا کرد احساس
دو دست مه به روی دست خورشید غروب آفتابش دید عباسh
مه هاشم اباالفضل دلاور علمدار و سپه دار و وفا دار
فراتر هاست معنایش به دوران جهانگیر و جهانبخش و جهاندار

یلی کز رزم او مبهوت گردند یلانی همچو سام و گیو و بهمن
به درگاهش چو خدمتکار و نوکر یلانی همچو سهراب و تهمتن

هماره روضه اش بس جانگداز است جواد این شعر از روی خوش عهدیست
به هر جا روضه ی سقا شنیدی بمان آنجا که رد پای مهدیست
جواد کریم زاده

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 10:01
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت عباس -(اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد) * محسن حنیفی

646

حضرت عباس  -(اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد) اگر زمین بخورد، عرش را تکان بدهد
کسی که سرو قدش سایه بر جنان بدهد

به او همیشه مباهات می کند زینب
به کوه شانه ی او تکیه آسمان بدهد

به بارگاه پرش آسمان پناه آورد
پناه عالمیان را پرش امان بدهد

عجب نباشد اگر از خجالت آب شود
شبیه مشک خودش جرعه جرعه جان بدهد

جواب العطش خیمه را که مشک نداد
جواب کودک بی شیر را کمان بدهد

عقیق سرخ حسین از رکاب افتاده است
نگین سرخ بهانه به ساربان بدهد

بلند شو که پس از تو حسین می میرد
تو دست و پا بزنی و حسین جان بدهد

پس از تو آن که سرت را به دامنش دارد
سر بریده به دامان این و آن بدهد

پس از تو او سر خود را به طشت بگذارد
پس از تو زلف حسین تو بوی نان بدهد

لبی که بوسه روی دستهای تو می‌زد
پس از تو بوسه به لبهای خیزران بدهد

اگر شهید شوی گوشواره دق بکند
رقیه رنگ رخش را به ارغوان بدهد

  • یکشنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

شهادت حضرت عباس -(عطش نشانه گرفته است آبروی تو را) *

565

شهادت حضرت عباس  -(عطش نشانه گرفته است آبروی تو را) عطش نشانه گرفته است آبروی تو را
که بر زمین بزند شوکت سبوی تو را

جلالت تو زمین خورد و کودکان هر شب
به روی خاک کشیدند ماه روی تو را

فرات لایق سیراب کردن تو نبود
مگر که تر بکند نیزه ای گلوی تو را

تو دست از همه شستی، صدا زدی که حسین
به عالمی نفروشیم تار موی تو را

بگو به دختر خورشید، ضربه های عمود
گرفته از سر تو سایه ی عموی تو را

کنار علقمه یک گوشواره گم شده است
حسن به عهده گرفته است جستجوی تو را

غبار چادر خاکی مادر سادات
چقدر ساده برآورده آرزوی تو را

نسیم های بهاری جلوتر از نیزه
به صحن شاه نجف میبرند بوی تو را حجت الاسلام محسن حنیفی

  • چهارشنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 22:08
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

شب نهم محرم # حضرت عباس -( عباس من) * رضا یعقوبیان

1142

شب نهم محرم # حضرت عباس -( عباس من) عباس من
جان حسینی و علی صولت
داری تو بر اهل حرم غیرت
برادر تو مانده در غربت
برادر من دست تو جداست
برادر من جان تو فداست
برادر من با عمود کین
فرقت بشکسته و ز هم جداست
آه و واویلا عباس حسین(۴)

عباس من
یار و مددکار منی عباس
یار وفادار منی عباس
میر و علمدار منی عباس
برادر من ای نور امید
برادر من گشته ای شهید
برادر من با شهادتت
گشتی نزد فاطمه رو سپید
آه و واویلا عباس حسین(۴)

عباس من
کنار پیکرت قدم خم شد
صبر حسین کنار تو کم شد
نصیب من، برادرم غم شد
برادر من قلب من شکست
برادر من فرق تو شکست
برادر من بر روی زمین
از پیکر تو افتاده دو دست
آه و واویلا عباس حسین(۴)

عباس من
ز داغ تو خون دل زهرا شد
برادرت غریب و تنها شد
غریبی و اسیری امضا شد
برادر من پس کو علمت
برادر من سوزم از غمت
برادر من خون شدجگرم
سوزانده قلبم دست قلمت
آه و واویلا عباس حسین(۴)

  • دوشنبه
  • 19
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 10:54
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
کربلایی رحیم فیضی اردبیلی

زبانحال امام حسین(ع) در بالین حضرت اباالفضل(ع) -(بر دامن خود فاطمه بگرفته سرت را) *کربلایی رحیم فیضی اردبیلی

590

زبانحال امام حسین(ع) در بالین حضرت اباالفضل(ع) -(بر دامن خود فاطمه بگرفته سرت را) بر دامن خود فاطمه بگرفته سرت را
مَرهَم بِنهد زخم سر و بال و پرت را

در داغ تو گوید به من از بهر تسلّا
من آمده‌ام راست نمایی کمرت را

مادر که به بالین تو حاضر شده امّا
گفتم که خبردار نمایم پدرت را

در بیکسی‌ام رو به نجف کردم و گفتم
دریاب در این وادی طوفان پسرت را

ای شاه، بیا دشت بلا یک دم و بنگر
در هالهٔ خونابه خسوف قمرت را

جانم به فدای عَلم و دست بریده
چیدند بدینگونه زتن برگ و برت را

اُسطورهٔ مردانگی و غیرت، ابالفضل
آخر که به این حال درآورده سرت را؟

(فیضی) برسان از کرمت اهل عزا را
بر جنّت الاعلا ندهم خاک درت را

جانها بفدای تو وُ جاه و جبروتت
بر دامن خود فاطمه بگرفته سرت را

  • شنبه
  • 24
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 19:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت اباالفضل(ع) -(یه عمره سر مسته ابالفضلم) * الیاس محمدشاهی

499

شور حضرت اباالفضل(ع) -(یه عمره سر مسته ابالفضلم) بنداول

یه عمره سر مسته ابالفضلم
عاشق و پابسته ابالفضلم
حک بکنید رو سنگه قبره من
(نوکره دربسته ابالفضلم۲)

کاشف الکروب،محبوب قلوب
(می برم اسمتو،حالم میشه خوب۲)

یل قتال العرب،شیر هاشمی نصب
استادی تو درسهای،ایثاروعشق وادب

الدخیل یاابالفضل

بنددوم

دلبر و دلدارم ابالفضله
سرور و سردارم ابالفضله
غمی ندارم دیگه تو دنیا
(یاره وفادارم ابالفضله۲)

لا حول ولا،ماهه کربلا
(تاصبح محشر،علم تو بالا۲)

با یادت می نوشم آب
ای تکیه گاهه ارباب
عموی سکینه و
ساقی طفل رباب

مدد یاابوفاضل

بندسوم

درمونه دردامی ابوفاضل
امروز و فردامی ابوفاضل
ترسی ندارم از روز محشر
(شافع عقبامی ابوفاضل۲)

ماهه دل آرا،خوش قد و بالا
(هستی کفیل،زینب کبری۲)

ای حافظه خیمه ها،ابالفضل صاحب لوا
در علقمه شده ای،زائر حضرته زهرا

مدد یاابوفاضل

  • چهارشنبه
  • 4
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حماسی حضرت اباالفضل (ع) -(المثنای مرتضی ابالفضل) * الیاس محمدشاهی

1282

شور حماسی حضرت اباالفضل (ع) -(المثنای مرتضی ابالفضل) بنداول

المثنای مرتضی ابالفضل،ساقیه دشته نینوا ابالفضل
شیوه ی رزمه تو چه بی نظیره،هیبته چشمه تو یه گله شیره

چه خبر شده تو کارزار،که دشمن میگه الفرار
از ترسه تیغه ابالفضل،لشکری شده تار و مار

زد به دله عدو،حیدره کربلا
رفتند همه عقب،تا پشته خیمه ها
کسی نبود بیاد به جنگ تن به تن
یه عده جون دادن،به زیره دست و پا

یاسیدی یاابالفضل

بنددوم

تیزیه شمشیرش مثاله الماس،کشته ی تیغه او لشکره خناس
تا که زد بر دله سپاهه کافر،غرشی کرد و گفت انا بن حیدر

رجزش مدد یاعلی،حمله میکرد بی معطلی
گروهی بی سر شدن تا،میچرخوند تیغه صیقلی

نیروی مرتضی میونه بازوهاش،قدرته ذوالفقار،برقه دوتا چشاش
نداره احتیاج به سپر و زره،زهره هارو درید گره ابروهاش

یاسیدی،یاابالفضل

بندسوم

ذکره تکبیره او رسد به افلاک،کس ندیده چنین جنگجویی چالاک(بی باک)
کربلا گشته است عرصه ی محشر،زنده کرد خاطره ی فتح خیبر

بدونه ترس و واهمه،راهی شد سوی علقمه
تا غسله زیارت کند،ببیند روی فاطمه

به روی دست گرفت،علم و مشک آب
رفت طرفه فرات،باسرعت و شتاب
محافظانه شط همه فرارین
مردن یه عده ای،از ترس و اضطراب

یاسیدی یاابالفضل

  • چهارشنبه
  • 4
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حماسی حضرت اباالفضل(ع) و حضرت رقیه(س) -(دل ربایی ، مه لقایی) * الیاس محمدشاهی

1002

شور حماسی حضرت اباالفضل(ع) و حضرت رقیه(س) -(دل ربایی ، مه لقایی) بنداول

دل ربایی ، مه لقایی
تووزیره کشوره کرببلایی
بی قرینی ، مه جبینی
پسره مولا امیرالمومنینی

تو قمر الاقماری ، مرجعه احراری
مثل مرتضی علی فتاحه لافراری
یل بی نظیری ، قمر العشیری
در سپاهه عاشقان فرمانده وامیری

وارثه حیدر ، یل نام آور
توی جولانگاه،قدرتت محشر
صنمه زیبا ،ماهه خوش سیما
رو پیشانیت حک،شده یازهرا

(یاعباس▪️یاسیدی)

بنددوم

غیرت الله،هیبت الله
توی دسته ابالفضل رایت الله
نیزه گردان ، میره گردان
تحت اختیارته کل میدان

عنایته تو خاصه، دشمنت خناسه
همه سرمایه ی من محبته عباسه
داده ای تسکینم،بی شما مسکینم
نوکریه کوی عباس علی شد دینم

دلبره دلمی ، یاره خوشگلمی
توی سختی آقا،حل مشکلمی
سائله درتم‌ ، عبده مادرتم
دوره گنبده تو،من کبوترتم

(یاعباس▪️یاسیدی)

بندسوم

ای نگارم،ای قرارم
عشق رقیه همه داروندارم
دخته شاهم،نور راهم
یارقیه شده ای تکیه گاهم

کاره من اشک و گریس،لعن بر امیس
آخه مرگ و زندگیم تو دستای رقیس
دل پر از احساسه ،به شما حساسه
حواله ی منکرات با حضرت عباسه

شدی بال و پرم،تاجه روی سرم
آرزوم شده که ، ببریم تا حرم
اعتباره منه،کار و باره منه
خادمیه شما ، افتخاره منه

(بی بی جان▪️یارقیه)

  • پنج شنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت ابالفضل(ع) -(به نامه نامیه شاهه وفا) * الیاس محمدشاهی

766

شور حضرت ابالفضل(ع) -(به نامه نامیه شاهه وفا) بند اول

به نامه نامیه شاهه وفا
ابوفاضل علمداره خدا
یار و یاوره اباعبدالله
حماسه سازه دشته کربلا

ای هاشمی نصب،دلیر و با ادب
همچون ابوتراب،تو قتال العرب

یلِ یلِ یلهایی ، امیرِ دلهایی
واللهِ یاعباس،بی مثل و همتایی
علم کِش لشکر،رزم آور برتر
منبرِ تو کعبه ، نائبة الحیدر

یاسیدی یاابالفضل

بند دوم

ساقیِ خیمه های ثارالله
یک نفری تو هستی یک سپاه
در بینه ذریه ی مصطفی
تنها داری شما لقبِ ماه

صاحبِ سروری،میر و دلاوری
شاگرده مجتبی،جلوه ی داوری

قوی و چالاکی ،قمر الافلاکی
نداری یاعباس،توازکسی باکی
عجب سپهداری،وزیر و سرداری
کرببلا آقا ، تو سلطنت داری

یاسیدی یاابالفضل

بند سوم

قبله ی حاجته یک عالمه
سقای تشنه کامه علقمه
در فضائل ابالفضل این بس
او دیده روی بی بی فاطمه

ختم رشادتی،خالق غیرتی
عباس بن علی،طائرِ جنتی

زیبا مَه لقا ، رعنا دلربا
مولا یاقمر،ای گره گشا
مردِ آهنین،اسطوره ی دین
نورِ دیدگا ، نه ام البنین

یاسیدی یاابالفضل

  • یکشنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

شور حضرت ابالفضل (ع) -(محول الاحواله من تویی) * الیاس محمدشاهی

768

شور حضرت ابالفضل (ع) -(محول  الاحواله  من تویی) بند اول

محول الاحواله من تویی
روزی دهِ هر ساله من تویی
عمریه که گدای خونتم
(ابالفضلی عباس دیوونتم2)

دلبر و دلدار،سرور و سردار
خیلی دوست دارم ابالفضل علمدار
افضل الاذکار،ماهه شبه تار
خیلی دوست دارم ابالفضل علمدار

شیر دلیری ، بر من امیری
دستم رو روزه،محشر میگیری
صاحب لوایی،خیلی آقایی
کاشف کرب و،محبوب مایی

یاقمرالعشیره،عباس یا ابالفضل

بند دوم

هیبته تو مثاله حیدره
زیبائیت از یوسف دل میبره
مریدت شده اند ارمنیا
ای طائره فردوس کبریا

نورِ خدایی،مشکل گشایی
عباس وزیره کشوره کرب و بلایی
روحِ وفایی،اصل عطایی
عباس وزیره کشوره کرب و بلایی

اوجه رشادت ، معنیه عزت
معدن جود و، لطف و سخاوت
قاریِّ قرآن ، اُسوه ی ایمان
درعرصه ی جنگ،رزمت چو طوفان

یاقمرالعشیره،عباس یا ابالفضل

  • شنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 20:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور احساسی حضرت اباالفضل(ع) -(ای با وفا ابالفضل) * رضا نصابی

564
0

شور احساسی حضرت اباالفضل(ع) -(ای با وفا ابالفضل) ای با وفا ابالفضل
ای دلربا ابالفضل
عرض ادب می کنم
سلام اقا ابالفضل

اقا سلام ابالفضل
ماه تمام ابالفضل
دوست دارم یه کلام
ختم کلام ابالفضل

یا ابا الفضل منم مدیون تو
یا ابالفضل منم مهمون تو
یا ابا الفضل تو لیلای منی
یا ابالفضل منم مجنون تو

اقام اقام ابالفضل 3

در تلاطم غم ها
در موقع سختی ها
هرجاکه گیره کارم
می برم نام تورا

تانام تو می برم
می ره غم از این دلم
خیالم راحته که
نمی کنی تو ولم

یا ابالفضل اقای با مرام
یا ابالفضل می دونی چی می خوام
یا ابالفضل خودت امضا نما
یا ابا الفضل برات کربلام

  • شنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حضرت عباس (ع) -(بگو عباس اگه بقضی میونه گلوت نشسته) * رضا نصابی

538

شور حضرت عباس (ع) -(بگو عباس اگه بقضی میونه گلوت نشسته) بگو عباس

اگه بقضی

میونه گلوت نشسته

بگو عباس

اگه هستی

از غمه زمونه خسته

بگو عباس

تا که واشه

همه ی درای بسته

عباس ذکر همه گرفتاراس

عباس معنای ایثارو وفاس

عباس اسمش به هردردی دواس

عباس در مونه درد و غصه هاس

ابو فاضل ابوفاضل

خرابم من

خرابم من

خرابه مرام عباس

بدو خوب یا

زشت و زیبا

شده ام به نام عباس

خدارو شکر

که شدم من

نوکرو غلام عباس

عباس در ذات حق شدی تو حل

عباس اسمت شیرینه چون عسل

عباس تو عشق نداری تو بدل

عباس تو رزم تویی ضرب المثل

عباس ذکر همه گرفتاراس

عباس معنای ایثارو وفاس

عباس اسمش به هر دردی دواس

عباس در مونه دردو غصه هاس

هوامو داری

تو اقا.

روزایی که غصه دارم

میگیری

دستامو عباس

جز دستگیری ندارم

میبرم اسم

تو وقتی

گره می افته به کارم

عباس بازم دوباره اومدم

عباس بازم به تو که رو زدم

عباس اقا نکنی تو ردم

عباس اقا میدونم که بدم

عباس ذکر همه گرفتاراس

عباس معنای ایثارو وفاس

عباس اسمش به هردردی دواس

عباس در مونه دردو غصه هاس

  • یکشنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 22:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت عباس (ع) -( الغوث و الامان شمشیر ارسلان) *کربلایی جواد محمدی

2308
6

شور حضرت عباس (ع) -( الغوث و الامان شمشیر ارسلان) الغوث و الامان
شمشیر ارسلان
سرباز عمه جان
قمر الحسین قمرالحسین

شیرین ترین غزل
بی مثل و بی بدل
بی باکه هر جدل
قمرالحسین قمرالحسین

گفتم: قسمی یاد بده, گفت: ابالفضل
از آذریان یاد گرفتم قسمت را
من بار گناهان خودم را نکشیدم
اما به روی شانه کشیدم علمت را

یاور حرمه آب آور حرمه
سایه ات همیشه بالاسر حرمه
نور منجلیه هم والی و ولیه
کسی نمیدونه عباسی یا علیه

یاعباس یاسیدی
...............................

وشمس و وضحی‌ا
نفسی لک الفدا
آیات انما
ذُخرالحسین ذُخرالحسین

والا مقام تو
حق در کلام تو
حیوان به رام تو
ذُخر الحسین ذُخرالحسین

روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود
ای که با آوردن نامت گره وا میشود
هرکسی دکتر جوابش کرده اینجا بی گمان
در حرم با گوشه ی چشمی مداوا میشود

ماه شب قمرِ چشماش پُر از گوهرِ
ضربه هاش شبیه طوفان پُر از خطرِ
مرجع ادبهِ چون حیدری نسبه
وارث علیو اون شمشیرِ دولبه

یاعباس یاسیدی

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور حضرت ام البنین (س) -(اُمّ البنین ، مادرِ ادب ) * عباس شعرباف

3068
3

شور حضرت ام البنین (س) -(اُمّ البنین ، مادرِ ادب ) اُمّ البنین ، مادرِ ادب ۲
اُمّ البنین ، اي فخرِ عرب ۲
اُمّ البنین ، یاورِ علي ۲
اُمّ البنین ، با اصل و نسب ۲

من که عاشق ترینم ۲
حَک شُده رو نگینم ۲
با اجازه ي ابوالفضل
نوکرِ اُمّ البنینم

از شما دارم ، همه ي دارو ندارمو یا اُمّ البنین
من به تو بي بي ، حضرت عباسي بدهکارم یا اُمّ البنین
نوکرت هستم ، من برات میثمِ تمارم یا اُمّ البنین

اُمّ البنین یا اُمّ البنین

اُمّ البنین ، معدنِ سَخا ۲
اُمّ البنین ، الگوي وفا ۲
اُمّ البنین ، ذکرِ تو شُده ۲
اُمّ البنین ، دردیما دوا ۲

تا تُو روضت میشینم ۲
انگاري تُو مدینم ۲
بشنون اهلِ عالم
نوکرِ اُمّ البنیم

به تو مدیونم ، هیئتت شُد سَرو سامونم یا اُمّ البنین
ابر بارونم ، یاده تو روضه که میخونم یا اُمّ البنین
با دلو جُونم ، تا ابد پاي تو میمونم یا اُمّ البنین

اُمّ البنین یا اُمّ البنین

اُمّ البنین ، با حُجب حیا ۲
اُمّ البنین ، ای روحِ دُعا ۲
اُمّ البنین ، از شما میخام ۲
اُمّ البنین ، باز یه کربلا ۲

غرقِ در شور و شینم ۲
مستِ روي حسینم ۲
افتخار میکنم که
من سگِ اُمّ البنینم

از تو میگیرم ، این شبا برات کربلا یا اُمّ البنین
میسازیم آخر ، مثل شیش گوشه برا شما یا اُم البنین
کوریه دُشمن ، تو را مادر میزنم صدا یا اُمّ البنین

اُمّ البنین یا اُمّ البنین

  • پنج شنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

مدح و مرثیه حضرت اباالفضل(ع) -(اي عشق تو عشق ناب عباس) *سید ناصر ولائی زنجانی

560

مدح و مرثیه حضرت اباالفضل(ع) -(اي عشق تو عشق ناب عباس) اي عشق تو عشق ناب عباس
وي لطف تو بي حساب عباس
همواره اميرنفس بودي
كردي چو ورا جواب عباس
پيوسته شود دعا در اين باب
بالطف تومستجاب عباس
بوسد ز دو دست و پايت افلاك
اي زادۀ بو تراب عباس
بر کرب و بلا خدا نفرمود
همکفو تو انتخاب عباس
برعلم نبي عليست چون در
عشق است حسين و باب عباس
سردار دلير پاكبازان
سرلشكر انقلاب عباس
عاجز زبيان و شرح مدحت
صد دفتر و صد كتاب عباس
برفضل و ادب پدر توهستي
اي بندۀ خوش مآب عباس
باياد لبان تشنه رفتي
تاآب چه با شتاب عباس
خشكيده لبت گذشتي از آب
شرمنده شد از تو آب عباس
دستان توشد جدا در اين راه
سر زد زدل التهاب عباس
تا مشك تو شد چو اشك جاري
شد خانۀ دل خراب عباس
برتشنۀ منتظر به مشكت
شد آب دگر سراب عباس
پيشاني ات از عمود بشكست
جاري شد از آن گلاب عباس
آن خون سر تو بود درچشم؟
ياخون دل رباب عباس؟؟؟
آن راوي دشت كربلا گفت:
افتاد چو از عقاب عباس
روكرد بسوي خيمۀشاه
بنمود ورا خطاب عباس:
درياب برادرت برادر
در لحظهء اضطراب عباس
درياي كرم توآبِ موّاج
درپيش تو چون حباب عباس
هرلحظه به دست توست چشمش
چون ماه بر آفتاب عباس
خواهد كه ببيندآن جمالت
يك مرتبه بي نقاب عباس
صدجان به فداي تو . ندارد
هرگز به غم تو تاب عباس
از ديدن كودكان عطشان
افتاد به پيچ و تاب عباس
يك مشت به كف گرفت از آب
بنمود برآن عتاب عباس
محروم شد از تو شهريارم
زين غصه كشد عذاب عباس
هيهات بنوشد از تو سقّا
لب را نزند به آب عباس
بنوشت به لوح دل ولايي
اي دل ز غمت كباب عباس
در روز جزا ز دست ما گير
در روز غم از حساب عباس

  • پنج شنبه
  • 3
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 10:40
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
سید ناصر ولائی زنجانی

حضرت اباالفضل(ع) -(نام سقایی من می کشدم نی شمشیر) *سید ناصر ولائی زنجانی

798
1

حضرت اباالفضل(ع) -(نام سقایی من می کشدم نی شمشیر) استقبال از ناظر کرمانی

(نام سقایی من می کشدم نی شمشیر
العطش میشنوم وای چه نامی دارم)
من غلامم به تو مولا به خدا در همه عمر
شاد و خُرسندم و گویم چه مقامی دارم
من چه گویم که شدم پیش رباب از شرم آب
من که بر آب گذر با دو سه گامی دارم
شد لبالب ز غمت جام دو چشمم از خون
ساقی ام تیر و ز خون پر شده جامی دارم
عاشقم بر تو و در راه تو سر می بازم
مکتبم عشق و چه فرخنده مرامی دارم
نیست همراه تو در نیزه اگر این سرِمن
هر کجا بر تو سر نیزه سلامی دارم
از ولای تو ولایی که رسد بر هر کس
گوید از عشق تو همواره پیامی دارم
جانِ مطلب به من آن ناظر کرمانی گفت
(العطش میشنوم وای چه نامی دارم)

  • پنج شنبه
  • 3
  • تیر
  • 1400
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

وداع حضرت اباالفضل(ع) -(چه بلاهایی نمی آید سرت از بعدِ من) * محسن راحت حق

590

وداع حضرت اباالفضل(ع) -(چه بلاهایی نمی آید سرت از بعدِ من) چه بلاهایی نمی آید سرت از بعدِ من
می شود خونین دو چشمانِ ترت از بعدِ من

کاش می شد تا که نعشت را برم تا خیمه گاه
می شود قطعه به قطعه پیکرت از بعدِ من

خیز و بنگر هلهله هاشان هوا بر خواسته
شرحه شرحه می کنند بال و پرت از بعدِ من

بدترین خلقِ خدا جمع اند در اطرافِ تو
آمدند تا که جدا سازند سرت از بعدِ من

گیسوانت را کشیدند در میانِ کشمکش
می شود کم پشت موی اطهرت از بعدِ من

ای گلِ امّ البنین دیدارِ ما باغ بهشت
می شود گریان دو چشمِ خواهرت از بعدِ من

مادرم آمد به دیدارت خدا را شاکرم
بود اگر می مُرد قطعاً مادرت از بعدِ من

با هزار افسوس می گویم دوباره این سخن
چه بلاهایی نمی آید سرت از بعدِ من

  • پنج شنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه/زمزمه شب نهم محرم - پاشو آخه خوش غیرت نداره حرم امنیّت * رامین برومند

863
0

زمینه/زمزمه شب نهم محرم - پاشو آخه خوش غیرت نداره حرم امنیّت زمینه/زمزمه شب نهم

داداش چی به روز تو آوردن اشک مادرم رو درآوردن
چجوری کلاه خودِتو بردن
بالاسرت زار اومدم انگار نیزه زار اومدم

پراز تیرو نیزه شدی زخم رو زخم دیدی
زره انگار از تیر و نیزه پوشیدی
از درد میپیچی تو به خودت از ،تیر زهری
بیچاره شدم الآن انکسره ظهری
واویلا واویلا

اینا دل من رو از جا کندن پاشو که دارن بهم میخندن
پاشو دست زینب رو میبندن
اسیری با عذاب میره تو مجلس شراب میره
پاشو آخه خوش غیرت نداره حرم امنیّت
با تیرِه تویه چشمت افتادی با صورت ؟
نشناختمت ای عباس عالم رو سرم ریخته
نظم صورت ماهم بدجوری بهم ریخته
واویلا واویلا

من بی تو تمومه داداش کارم پشت و پناهی دیگه ندارم
غم غارت و جسارت دارم
دشمن سمت خیمه میره رقیه ام بی تو میمیره
بعد از من و تو عباس میشه حرمم غارت
ای وای از عصر و از اذیت و جسارت
وقتی روی نی با رقیّه م بشی رو در رو
با این سر پاشیدت نمیشناسه از پهلو

واویلا واویلا

عباس چه کنم بی تو من اینجا وقتی که میشم تو گودال تنها
میمونه تنم زیر دست و پا

جون دارم میدم نازنین انقد پاتو نکش زمین

کشته منو این روضه کرده دل من رو خون
تنها سری بود که از مرکب شده آویزون
آخر همه از عباس گرفتن انتقام
نذاشتن که سرش سالم برسه تا شام
واویلا واویلا

  • شنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 11:42
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد