اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(عباس دلداره اون علمداره)به همراه نوای روح الله بهمنی *

5992
17

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(عباس دلداره اون علمداره)به همراه نوای روح الله بهمنی عباس دلداره اون علمداره
پسر ام البنین تک یل حیدر کرار
(عشق من فقط علمداره 4)
عباس گل بزله

صاحب فضله
اسم زیباش توی این عالم
و اون عالم ابالفضله
(عشق من فقط علمداره 4)
عباس تک و فرده
مرهم درده
توی میدون وفا و کرم و عشق ادب مرده
(عشق من فقط علمداره 4)
عباس سربازه روح اعجازه
به دو تا دست های حیدریش
ببین زهرا چه می نازه
(عشق من فقط علمداره 4)
دل با ابالفضله عشق ابالفضله
نقش سربند آقامون اباصالح
یا ابالفضله
(عشق من فقط علمداره 4)

دانلود سبک

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 07:25
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهات حضرت عباس(ع),(ابالفضل ماهی ابالفضل شاهی) *

10110
33

شعر شهات حضرت عباس(ع),(ابالفضل ماهی ابالفضل شاهی) ابالفضل ماهی ابالفضل شاهی
ابالفضل میری ابالفضل شیری
نام تو را می برم مو ندارم سیری
وقتی که برداری قدم را

در هم بریزی بیش کم را
بیهوده دم زد که حسینم
داده به دست تو علم را
ابرها دیوانه اند شمع ها پروانه
صبر دارد آرزو پروانه ات
(ابالفضل سالاری به خدا
ابالفضل نفسی لکل الفدا 4)
ابالفضل دینم فقط آیینم
به یاد دستان قلم زنم بر سینه ام
شفای دردی بی هماوردی
ختم کلام هر یلی ابالفضل مردی
سبزی عمامه ات عشق است
رد امان نامه ات عشق است
یعقوب شد بیمار می گفت
عطر خوش جامعه ات عشق است
چشمت شهر غزل لبت لعل غزل
عشقت که جای خود ذکرت خیر العمل
(ابالفضل سالاری به خدا
ابالفضل نفسی لک الفدا 4)
ابالفضل جانی به لشکر م

  • شنبه
  • 28
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 07:54
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(چون زل زدن آخر شیری به شکارش) *

3346
8

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(چون زل زدن آخر شیری به شکارش) چون زل زدن آخر شیری به شکارش

در بین دو ابرو گِرهی خورده به کارش

آن تیر که رفته ست گره را بگشاید

خود نیز گره خورده به چشمان خمارش

از دور حرم ماه پریشان طرف آب

خارج شده از محور دوّار مدارش

من در عجبم ماه چرا در وسط روز

بر آینه‌ی علقمه افتاده گذارش!

تذهیب دو تا چشم و دو ابروی معلّا

قرآن به سخن آمده با نقش و نگارش

طوفان مهیبی ست که تا چشم ببیند

تیراست که از دور می آید به مهارش

بی دست و سر و چشم ولی باز می آید

انگار که با مرگ به هم خورده قرارش

شاعر:مهدی رحیمی

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(چشم ها غرق تماشا، که نیامد عباس) *

4396
15

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(چشم ها غرق تماشا، که نیامد عباس) چشم ها غرق تماشا، که نیامد عباس

نگران بر لب دریا،که نیامد عباس

اشک ها همسفر آه، در آن لحظه ی تلخ

خسته از دیدن صحرا که ، نیامد عباس

کودکان منتظر او که مگر برگردد

آه از این شوق تماشا، که نیامد عباس؟!

بانگی از دور که در حنجره زخمی دارد

می کند فاش سخن را: که نیامد عباس

کودکی از دل خیمه، به پدر می گوید:

تو ندیدیش؟ بگو،یا که نیامد عباس!

شاعر:سید علی اصغر موسوی

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:02
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عباس(ع)،(ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی) * قاسم نعمتی

3016
6

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عباس(ع)،(ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی) ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی

از مادر چشم انتظارت دل بریدی

جز ام لیلا کس نمی فهمد غمم را

من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی

تنها نه دل گرمی مادر بوده ای تو

بر خاندان فاطمه روح امیدی

بر گردنم انداختی با دستهایت

زیبا مدال عزت «اُمّ الشهیدی»

زینب کنار گوش من آهسته می گفت :

هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی

از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر

بر پیکر ما نیست جایی از سپیدی

این تکه مشک پاره را تا داد دستم

فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی

از مشک معلوم است با جسمت چه کردند

وای از زمین افتادن، وای از نا امیدی

باور نخواهم کرد تا روز قیامت

بی دست افتادی به خاک و خون طپیدی

در سینه پنهان می کنم یک عم

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عیاس(ع)،(شعله آتشی ست در دل آب) *

2644
2

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عیاس(ع)،(شعله آتشی ست در دل آب) شعله آتشی ست در دل آب

ساقی مهوشی ست مست و خراب

بی قراری ست، عشق تا به جنون

تک سواری ست آب تا به رکاب

آب از پرتوَش به خود پیچید

دیگر این آینه ندارد تاب

آن چنان بود کآسمان می گفت:

روز، مهمان آب شد مهتاب

مگر آن جا چه دیده کاین سان عشق

عکس او را گرفته در دل قاب

می رود دست آب و دامانش

که میافکن مرا به کام عذاب

حسرت بوسه اش به قلب فرات

دل آب از برای اوست کباب

یک دلاور به موج یک لشکر

یک کبوتر، هزار دسته غُراب

سینه ی نخل ها سپر، اما

تیر ها بیش تر ز حدّ حساب

گر بپرسند: از چه رو تشنه؟

شد برون از فرات بهر جواب

دست های قلم شده با خون

پای آن نخل ها نوشته کتاب

اشک، چون سیل بر رخش جاری

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)-(مشك تشنه به روی دوشش بود) * یوسف رحیمی

1268
5

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)-(مشك تشنه به روی دوشش بود) مشک تشنه به روی دوشش بود
بی امان سوی علقمه می رفت
در نگاهش خروش دریا داشت
آسمان سوی علقمه می رفت
چشم ها محو شیوه رزمش
معرکه از صلابتش پُر بود
قلب سقای تشنه لب اما
از تب سرخ «العطش» پُر بود
خنکای شریعه را حس کرد
چشم خود را به خیمه ها می دوخت
لب او در نهایت ایثار
در کنار فرات هم می سوخت
مشک او از شوق گریه پُر می شد
که تو لب تشنه ای و سیراب است
و تو از مشک خود پریشان تر
لب خشکت به یاد ارباب است
در هیاهوی موج های فرات
لحظه لحظه سراب می دیدی
لب خشک علی اصغر را
در زلالی آب می دیدی
جرعه جرعه وفا، محبت، عشق
مشک نه این سبوی ساقی بود
تو گمان می کنی که آب ولی
همه آبروی ساقی بود
پر گشودی دوباره سوی حرم
تی

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 14:57
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،( به مشک نقش زمین... التهاب باقی ماند...) *

3144
6

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،( به مشک نقش زمین... التهاب باقی ماند...) به مشک نقش زمین... التهاب باقی ماند...

شکست آینه... عکست بر آب باقی ماند...

...: " ستان تو جان مرا یا رسان به جانان... آب... "

یک از هزار دعا... مستجاب باقی ماند...

چنان به واقعه آمیخت... اشک و خون با آب...

به رد پای تو طعم شراب باقی ماند...

ز شرم معرکه... خورشید عقب نشینی کرد...

به جنگ سایه... نگاه رباب... باقی ماند...

چون آب غسل شهادت... برای قاسم... ریخت...

محاسن نرسیده... خضاب باقی ماند...

رحیل قافله زد ساربان به راه افتاد...

عقیق زخمی و خونین رکاب باقی ماند...

دواند نیزه، هجده پسر... و قافله را...

هزار دختر در اضطراب... باقی ماند...

تمام فاطمه های بنی اسد رفتند...

و لاشه سگ

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 15:04
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

مرثیه شهادت حضرت ابوالفضل(ع) (ز سجایای تو انگار به ما هم دادند) *

2921
4

مرثیه شهادت حضرت ابوالفضل(ع) (ز سجایای تو انگار به ما هم دادند) ز سجایای تو انگار به ما هم دادند

یعنی ای ماه ز مهر تو بما غم دادند

ادب ماه بنازم که به ما نور دهد

این همه عشق، نگویید بما کم دادند

ای لب لعل تو نازم که به خشکی دریاست

شکر لِلَّه به ما هم کمی از یم دادند

ز وفاداری تو علقمه شد عالمگیر

یعنی از مکتب تو نور به عالم دادند

مادرت ام بنین درس ادب داد تو را

این تو بودی که از این درس دمادم دادند

ذکر غم های حسین از لب تو چون برخواست

قبل هر چیز به یمن تو بما هم دادند

در تماشای تو دلداده تر از زینب کیست؟

این حسین است که بی تو، به قدش خَم دادند

هرکه مست تو شود کار مسیحا بکند

گویی از جام تو بر عیسی مریم دادند

راستی واسطۀ نام کلیم الله کیست؟

م

  • یکشنبه
  • 28
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:27
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت ابالفضل(ع),(آری رسد به عشق با قشنگی و با تموم شور شینش)به همراه نوای حاج مهدی اکبری *

3354
3

اشعار شهادت حضرت ابالفضل(ع),(آری رسد به عشق با قشنگی و با تموم شور شینش)به همراه نوای حاج مهدی اکبری آری رسد به عشق با قشنگی و با تموم شور شینش
کم میاره فقط پیش یک نخل تو بین الحرمینش
صد مسیح شود زنده به زیر پرچم های یا حسینش
قلب عاشقم چشم های ترم چون طراوات گل یاس

توی روضه ها از چشام میاد دونه های دور الماس
وقتی ذکر یا عباس می خونم زهرا می گه جانم عباس
(ماه کربلا ابالفضل،شاه کربلا ابالفضل
ذکر زائرا میونه راه کربلا ابالفضل 2)
(یا حسین و یا ابالفضل 4)
خدا دوری بین الحرمین داره جونم رو می گیره
هر جا باشم این دل به شور شین روی گنبد امیره
مرده بود مو زنده گشتم ام آری از دم ابالفضل
آخرش همین انشاالله میمیرم زیر اعلم ابالفضل
آرزوم روی قبرم حک کنند عکس حرم ابالفضل
تو دلم با گل های یاس حرمی زدم پر ا

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 17:03
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(تو علمداری هم سپه داری میرو سرداری) *

11958
20

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(تو علمداری هم سپه داری میرو سرداری) تو علمداری هم سپه داری میرو سرداری
بوی علی داره کل وجودت
یا زهرا حک شده بر کولا خودت
(یا ابوفاضل جانم ابالفضل 4)

زیبا دل داری تو علمداری
هم سپه داری میر و سرداری
بوی علی داره کل وجودت یازهرا
حک شده بر کولا خودت
(یا ابوفاضل جانم ابالفضل 4)
با عطره یاسه عرق احساسه
اشجع الناسه اسمش عباسه
شفا خونش مهد بخشش و بزله
المثنی علی ابالفضله
(یا ابوفاضل جانم ابالفضل 4)
ذکرش ثوابه می و شرابه
باده ی نابه عالم خرابه
دم عیسی اگر شفا میاره
آخه به لب ذکر عباس و داره
(یا ابوفاضل جانم ابالفضل 4)
از دنیا سیری نقش تقدیری
ما نمک گیریم بی تومی میریم
ساقی و سردار و قافله سالار
دست خالی ما و تو علمدار
(یا ابوفاضل جانم

  • یکشنبه
  • 29
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 17:36
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(سوغات تو از علقمه آیا بخورد تیر ؟) *

2902
5

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(سوغات تو از علقمه آیا بخورد تیر ؟) سوغات تو از علقمه آیا بخورد تیر ؟

یک مشک پر از حسرت لبها بخورد تیر ؟

با دست رشیدت که در آغوش کشیدیش

این آرزوی توست مبادا بخورد تیر

تا چند قدم مانده به بی تابی طفلی

تو آمدی و آمدی .... اما بخورد تیر

حالا که به این خیمه تشنه نرسیدی

تو خواسته ای آن قد و بالا بخورد تیر

تو خواسته ای دست ترت را که بیفتد ...

چشمی که رسیده است به دریا بخورد تیر

تو خواسته ای حال که آبی نرساندی

سرتا سر شرمندگی ات را بخورد تیر

تو خواسته ای تا همه دار و ندارت

پیش قدم حضرت زهرا بخورد تیر

شاعر : علیرضا لک

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:46
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(دستي كه سهم دست تو شمشير كرده است) *

2619
3

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(دستي كه سهم دست تو شمشير كرده است) دستي كه سهم دست تو شمشير كرده است

سهم رقيه را غل و زنجير كرده است

مويم سفيد بود ، قدم هم خميده شد

آري مصيبت تو مرا پير كرده است

ماهِ هزار تكّه! شدي پخش روي خاك

نيزه تو را در علقمه تكثير كرده است

در حيرتم كه قدرت يك ضربه‌ي عمود

سردار را چگونه زمينگير كرده است

بد جور بين ابرويت از هم شكافته

اصلاً تمام شكل تو تغيير كرده است

آرام باش تا كه ز چشمت در آورم

تير است يا كه نيزه؟..چرا گير كرده است؟

مشك دريده را به سكينه نشان دهم

تا كه نپرسد از چه عمو دير كرده است

علي صالحي

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:49
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(یا علی! کیست می آید شتابان سوی تو؟) *

2791
6

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(یا علی! کیست می آید شتابان سوی تو؟) یا علی! کیست می آید شتابان سوی تو؟

با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟

آمده پیش تو تا مشق سپه داری کند

تا به سبک «حیدر»ی تمرین کرّاری کند

می زند زانو که رسمت را بیاموزد، علی!

با چه شوقی بر لبانت چشم می دوزد، علی!

مانده ام در بهت شاگردی که استادش توای

هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش توای

بارها آن اسم زیبا را شنیدم من ولی

چیز دیگر بود عباسی که تو گفتی علی!

با صدایی مهربان گفتی: بیا عباس من!

تیغ را بردار با نام خدا عباس من!

نور چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن

شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن

این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده

دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده

فکر کن هر حالتی ب

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 مهدی نظری

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(این پهلوان با وفا آخر زمین خورد) * مهدی نظری

1602
3

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(این پهلوان با وفا آخر زمین خورد) این پهلوان با وفا آخر زمین خورد
قطعا در آن ثانیه که اکبر زمین خورد
من که شنیدم تیر تا بر مشک او خورد
از شرم مادر اصغر زمین خورد
هرگز نمی فهمم چنین مرد رشیدی
با آن همه هیبت چرا با سر زمین خورد
افتاد پای فاطمه از روی مرکب
انگار در محراب خود حیدر زمین خورد
افتادن بی دست بد دردی ست والله
لشکر که دید او از همه بدتر زمین خورد
بر غیرتش بر خورد زینب را ببیند
از فکر این طفلان بی معجر زمین خورد
وقتی زمین افتاد آنجا خوب فهمید
که حضرت زهرا چگونه بر زمین خورد
وقتی علمدار حرم از اسب افتاد
دیدند بین خیمه ها یک خواهر زمین خورد
صد مرتبه از نیزه ها افتاد عباس
هر دفعه که افتاد یک دختر زمین خورد
چون قصه دستان او

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

متن اشعار شهادت حضرت عباس(ع) از روح الله گائینی -( بند بند دلم از ناله ی تو پاره شده ) * روح اله گائینی

74

متن اشعار شهادت حضرت عباس(ع) از روح الله گائینی -( بند بند دلم از ناله ی تو پاره شده  ) بند بند دلم از ناله ی تو پاره شده
دیده بگشا و ببین از کف من چاره شده
خون روان است ز دست و تن و چشمت عباس
خون زخمان تنت حالت فواره شده
داده پیغام رقیه که عمو جان برگرد
کوفی پست ببین خیره به گو شواره شده
وعده ی آب که دادی به علی اصغر من
طفلکم خیره به مشک سر گهواره شده
خواب دیدم تو شدی کشته و من هم کشته
خیمه ها رفت به غارت زینب آواره شده

شاعر : روح اله گائینی

  • چهارشنبه
  • 30
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(هر چه داریم همه از كرَم عباس است) *

26853
109

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(هر چه داریم همه از كرَم عباس است) هر چه داریم همه از كرَم عباس است

خلقت جنت حق لطف كم عباس است

نه فقط خلق زمین عبد و غلامش باشند

به خدا خیل ملائك حَشَم عباس است

نور بر شمس و قمر ماه بنی هاشم داد

عرش یك ذره ز خاك قدم عباس است

شیعه از كینه ي دشمن نهراسد هرگز

دین ما تحت لوای علم عباس است

در صف حشر علمدار ِشفاعت زهراست

علم فاطمه دست قلم عباس است

باب حاجات بود نام نکویش اما

منطبق باب حسین بارقم عباس است

نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو

عشق دیریست كه در پیچ و خم عباس است

ای كه حاجت ز حسین میطلبی دقت كن

پرچم شاه به سوی حرم عباس است

كاشف الكرب كه غم از دل عالم ببرد

لب خشكیده ي شش ماهه غم عباس است

بر روی قوس فلك جلوه ي

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:13
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عباس(ع)،(دنیا همیشه مانده دلش مات دستتان) *

2362
2

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عباس(ع)،(دنیا همیشه مانده دلش مات دستتان) دنیا همیشه مانده دلش مات دستتان

آقا مجرب است کرامات دستتان

تصویر چشم های شما در نگاه آب....

می لزرد آب وقت ملاقات دستتان

مانده ست در فرات عطش،خیمه ها هنوز

وقتی که منتشر شده آیات دستتان

مفهوم عشق و غیرت و اوج برادری

معنا شده ست در ادبیات دستتان

دیوان کربلا،قطعاتش نخواندنی ست

صد شکر،خوانده شد غزلیات دستتان

"دستانتان شبیه به دستان حیدر است

خورشید بی دلیل نشد مات دستتان

شاعر: محمد شريف (باران)

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عباس(ع)،(بیا که بار امانت بمنزل افتاده) *

2455
3

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عباس(ع)،(بیا که بار امانت بمنزل افتاده) بیا که بار امانت بمنزل افتاده
بیا که کشتیت ای نوح در گل افتاده
زراه لطف قدم نه دمی ببالینم
که سخت کار من اینجا به مشگل افتاده

زشوق اینکه رسد موجی از محبت تو
دلم چوگوهر خونین بسا حل افتاده
بدآنطریق که جان میدمند بر ابدان
محبت تو پریروی در دل افتاده
به مجلسم چونهی پا بهوش باش ایگل
که مست نرگس چشمت به محفل افتاده
به ناب خرمن زلفت دلم گرفته مکان
خبر دهید که آتش به حاصل افتاده
به چشم منتظرم تبر خورده صد افسوس
برای دیدنت این خار حائل افتاده
چنانکه پای درختان حسان ثمر ریزد
دو دست پور علی در مقابل افتاده
شاعر:حسان

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(میان این همهمه تیری پرید آهسته) *

2709
0

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(میان این همهمه تیری پرید آهسته) میان این همهمه تیری پرید آهسته
و از نـــگاه تـــری خــون چکیــد آهسته
وآب دســت بـه دامــان مــاه صحرا شـد
همین که مشک گــریبان دریــد آهسـته

نـگاه مشــک گـریـزان به خیمه ها افتاد
وآب زیـــر لــب آهــی کشــید آهســته
غبار و شیهه‌ی اسبان کمان و تیغ دغا
نســیـم، زیــر علـم، می‌خزید آهسـته
سـوار، خـم شد واز اسب، به زیر افتاد
بـــه‌روی خــــاک بـــلــا آرمــید آهسته
و در میــان هیـاهوی اسـب‌ها، آن مرد
صدای ناله‌ی زهرا (س)، شنید آهسته
و بـــر جنــــازه‌ی او آفــتــاب را دیــــدم
که زیــر بار غمش می خمید ، آهسته
و در جــواب شــهیدان که منتظر بودند
ســتــون خیمــه‌ی او را کشید آهسته

شاعر:حسان

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادتی حضرت عباس(ع)،(چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است) *

2962
7

اشعار شهادتی حضرت عباس(ع)،(چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است) چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی است
جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی است
دل من میبرد آبی که از این مشک چکد
کشتی ام غرقه به آبی که زگرداب تهی است

به روی اسب قیامم به روی خاک سجود
این نماز ره عشق است زآداب تهی است
دست و مشک و علمم لازمه هر سقاست
دست عباس تو از این همه اسباب تهی است
مشک هم اشک به بی دستی من میریزد
بی سبب نیست اگر مشک من از آب تهی است

شاعر:حسان

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عباس(ع)،(چونكه نوبت بر بنى هاشم رسيد) *

2676
3

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عباس(ع)،(چونكه نوبت بر بنى هاشم رسيد) چونكه نوبت بر بنى هاشم رسيد
ساخت ساز جنگ عباس رشيد
محرم سر و علمدار حسين
در وفادارى علم در نشاتين

در صباحت ، ثالث خورشيد و ماه
روز خصم از بيم ان چون شب سياه
در شجاعت يادگار مرتضى
داده بر حكم قضا دست رض
خواست در جنگ عدو رخصت ز شاه
گفت شاهش كاى علمدار سپاه
چون علم گردد نگون در كار زار
كار لشگر بايد از وى انفطار
گفت تنگ است اى شه خوبان دلم
زندگى باشد از اين پس مشكلم
زين قفس برهان من دلگير ر
تابه كى زنجير بايد شير را؟!
گفت شه چون نيست زين كارت گزير
اين ز پا افتادگان را دست گير!
جنگ و كين بگذار و آبى كن طلب
بهر اين افسردگان خشك لب>

شاعر:حسان

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عباس(ع)،(در خود شکست آن شب، از خود برید عباس) *

2387
3

اشعار شهادت حضرت ابولفضل عباس(ع)،(در خود شکست آن شب، از خود برید عباس) در خود شکست آن شب، از خود برید عباس
اوج ولایت است این، خود را ندید عباس
آن عاشقان یکدست، هفتاد تن نبودند...
یک تن شدند، یک تن، اوّل مرید عباس

با یاد کشتگانش، آیینه خانه ای ساخت
آیینه دار او بود ، آیینه چید عباس
از نسل پختگان بود، خامی نکرد، باری
چون سیب سرخ افتاد، از بس رسید عباس
کی او بهانه جو بود؟ چشمش به چشم او بود
دستی به دست او داد، غیرت خرید عباس
از قهراو به دور است ، بی ناز و بی غرور است
اول شهیدِ او شد تا شد شهید عباس
" سید حسن" چه زیبا راز تو را علم کرد
"راز رشید" بودی ، راز رشید... عباس

شاعر:علیرضا قزوه

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(می‌رود جان ز تنم با نفس آخر تو) *

2913
6

اشعار شهادت حضرت عباس(ع)،(می‌رود جان ز تنم با نفس آخر تو) می‌رود جان ز تنم با نفس آخر تو

کمرم تا شده با دیدن این پیکر تو

خیز و بنگر که عدو از غم من می‌خندد

شمر گوید که حسین هست کجا حیدر تو؟

دیدن تو سر پا معجزه‌ای می‌خواهد

وایِ من آب گذشته است دگر از سر تو

باورم نیست! ببینم تو‌‌ همان عباسی؟

ای صنوبر! قد من آب شده پیکر تو

تویی و شرم رباب و علیِ اصغر من

منم و خجلت از روی تو و مادر تو

شده دعوا به سر ذبح تو‌ای شیر علی

بی‌حساب است و عدد جایزه‌های سر تو

راستی زائر زهرا شدنت باد قبول

باورت گشت بود مادر من مادر تو *

یا مرو یا که مگو بر سر دروازۀ شام

با رقیه که عمو هست کجا معجر تو؟!!

شاعر:محمدحسین رحیمیان

  • دوشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1391
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(من ابوفاضلم، وارثِ حیدرم)نوحه سنتی همراه با سبک *

10864
28

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(من ابوفاضلم، وارثِ حیدرم)نوحه سنتی همراه با سبک من ابوفاضلم، وارثِ حیدرم
من عزیزِ دلِ ساقیِ کوثرم
سیدی یا حسین، سیدی یا حسین(2)
ای حسین جان بیا بسوی علقمه

آمده از جنان مادرت فاطمه
سیدی یا حسین، سیدی یا حسین(2)
بین که عباس تو شده نقش زمین
خورده بر فرق او عمود آهنین
سیدی یا حسین، سیدی یا حسین(2)

دانلود سبک

منبع:سایت مدایح

  • چهارشنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت ابالفضل العباس(ع),(از صدر زین افتاده ام)نوحه سنتی همراه با سبک *

4636
6

اشعار شهادت حضرت ابالفضل العباس(ع),(از صدر زین افتاده ام)نوحه سنتی همراه با سبک از صدر زین افتاده ام
ای حسین جانم(2)
در علقمه جان داده ام
ای حسین جانم(2)

سقّای طفلانم
از دیده گریانم(2)
فرق شکسته ام ببین
جانِ جانانم(2)
خورده عمود آهنین
ای حسین جانم(2)
سقای طفلانم
از دیده گریانم (2)
بر دیدنِ برادرت
ماه تابانم (2)
آمده زهرا مادرت
ای حسین جانم(2)
سقای طفلانم
از دیده گریانم (2)
دانلود سبک

منبع: سایت مدایح

  • چهارشنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 17:24
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(دسته گل های خدا تشنه و سقا بی آب) *

2533
0

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(دسته گل های خدا تشنه و سقا بی آب) دسته گل های خدا تشنه و سقا بی آب
جگر آب، کباب است، کباب است، کباب
نفس سوختگان، سوخته در حنجره ها
رنگِ خورشید رخان گشته یکی با مهتاب

دل سقا شده آب و دل طفلان آتش
خجل از کودک شش ماهة خود گشته رباب
امشب ای اشک همه خون شو و از دیده بریز
زآن که بر تشنه لبان گریه صواب است صواب
نام آب آن که برد پاسخ او تیر بود
به علی اصغر بی شیر بگویید: بخواب
ماهیان روضة جانسوز عطش می خوانند
آب هم سوخته، دریا ز خجالت شده آب
تا بشویید کمی اشک خجالت ز رخش
همه بر صورت عباس بپاشید گلاب
ز چه خود را نرساندی به لب خشک حسین
نه مگر این که تو مهریة زهرایی آب ؟
مشک خشکیده، جگرها ز عطش تفتیده
پسر ام بنین! تشنه لبان را دریاب
"می

  • چهارشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 07:03
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت ابالفضل(ع),(ای بحر سوخته به لب آب العطش) *

1907

اشعار شهادت حضرت ابالفضل(ع),(ای بحر سوخته به لب آب العطش) ای بحر سوخته به لب آب العطش
ای آب هم ز تاب تو در تاب العطش
تو ماه آل هاشمی و ساقی حرم
ما را رخ از عطش شده مهتاب العطش

امشب صدای العطش آل فاطمه
آتش زده است بر جگر آب العطش
تا آب را به خواب ببینند لحظه ای
در چشم تشنگان نرود خواب العطش
تا جان نداده کودک شش ماهه در حرم
سقای آل فاطمه بشتاب العطش
از بس گریستند عزیزان فاطمه
دریا ز اشکشان شده سیراب العطش
نور دل دو فاطمه سقای اهل بیت
ما را به این دو فاطمه دریاب العطش

منبع:سایت مدایح

  • چهارشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 07:20
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(دلدادة ذریة زهراست عباس) *

2287
1

اشعار شهادت حضرت عباس(ع),(دلدادة ذریة زهراست عباس) دلدادة ذریة زهراست عباس
جان بر کف میدان عاشوراست عباس
باب الکرم، باب الولا، باب الحوائج
باب الحسین و کعبة دل هاست عباس

زخم تنش آیات ایثار و شهادت
قرآن ز پا تا سر، ز سر تا پاست عباس
عالم به سویش می برد دست توسل
با آن که خود در علقمه تنهاست عباس
بعد از حسین بن علی تا صبح محشر
بر هر شهیدی سید و مولاست عباس
شیر حسین بن علی ، شمشیر حیدر
مرآت یاسین، مظهر طاهاست عباس
فرماندة بی لشکر و سردار بی دست
سقای عطشان بر لب دریاست عباس
یک آسمان غیرت، هزارانش ستاره
نقش زمین در دامن صحراست عباس
در قلزم خون دُرّ نایاب ولایت
در قلب عترت راز ناپیداست عباس
بی دست و دست عالمی بر دامن او
بی آب و بر آل علی سقاست عباس

  • چهارشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 07:29
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت ابالفضل(ع),( ای به دست خدای داور دست) *

1855

اشعار شهادت حضرت ابالفضل(ع),( ای به دست خدای داور دست) ای به دست خدای داور دست
از تو بوسیده چار رهبر دست
تا ابد پایدار مکتب عشق
از ازل داده با برادر دست

ظهر عاشورا در رکاب حسین
کرده تقدیم بر پیمبر دست
به تو دل داده یوسف زهرا
ز تو بوسیده شخص حیدر دست
ناز کردی به بحر با لب خشک
آب دریات بوسه زد بر دست
نه عجب گر به ظهر عاشورا
از تو بوسد علی اکبر دست
گر نهی پا به چشم گریانم
می برم از فلک فراتر دست
موج زد سر به سنگ و بحر گریست
که ز آب روان کنی تر، دست
یک بیابان سپاه و یک عباس
یار تو چشم بود و یاور دست
نه به چشم تو بود دیگر نور
نه به جسم تو ماند دیگر دست
رنگ از چهرة حسین پرید
تا جدا شد تو را ز پیکر دست
گشت پامال چون کتاب خدا
از تو در زیر پای لشکر دست
از

  • چهارشنبه
  • 8
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 08:48
  • نوشته شده توسط
  • جواد
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد