ساقی آبم
ساقی آبم ، بر لب دریا
تشنه بی تابم ، خسته و تنها
فکر اصحابم ، با دلِ شیدا
******
ساقی آبم تشنه بی تابم
من علمدار حسینم یاد اربابم
بر لب آب روان یادِ لب اصحابم
یاد خشکیده لبان حرم اربابم
سوزش سوز لبم رفته دگر از یادم
یاد اصغر گل خشکیده لب بی تابم
ساقی آبم ولی ، آب نمی نوشم
تا نثار جان خود ، تشنه می کوشم
فکر طفلان حسینم ، مشک بر دوشم
فکر اصحابم ، با دلِ شیدا
ساقی آبم ، بر لب دریا
******
ساقی آبم تشنه بی تابم
من علمدار حسینم یاد اربابم
مانده در خاطره ام خاطرة آب و عطش
چهرة طفلک از سوز عطش رفته به غش
کوششم بُردن مشک است و رهانیدن غم
با رسانیدن آب بر گل مینای لبش
بر وفایم حنجرِ ، من
- پنج شنبه
- 30
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 07:38
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی











