اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس

اشعار شب نهم به همراه سبک/سنگین -( ناله های واعطشا میون خیمه ها گرفته ) *

2253
4

اشعار شب نهم به همراه سبک/سنگین -( ناله های واعطشا میون خیمه ها گرفته ) ناله های واعطشا میون خیمه ها گرفته

لبای خشک بچه ها امونِ سقا رو بریده

اشکای رقیه شیشه صبرشو شکونده

آخه توی مشکش حتی یه قطره آب نمونده

دنیا پیش چشماش تیره تر از دل قفس شد

غریبیِ داداش جونِ اونو به لب رسونده

زد میونِ میدون/ تا که آب بیاره

از چشای ابریش / اشک غم میباره

ساقی العطاشا

رسید کنار علقمه با چشم تر با یه دل خون

میگفت که ای آب فرات این قدر دل منو نسوزون

رباب توی خیمه دستش به سمت آسمونه

دعا میکنه تا مشک آبم سالم بمونه

ای مشک لااقل تو یه رحمی کن به حال زارم

اخه حرف قول و خجالت من در میونه

تیر ناامیدی / تا نشست به مشکم

از چشام میباره / قطره های اشکم

ساقی العطاشا

سقای دشت کر

  • یکشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار شب تاسوعا به همراه سبک/زمینه -( سایه­ی غم ، به خیمه نشسته ) * احسان پیریابی

1900
1

اشعار شب تاسوعا به همراه سبک/زمینه -( سایه­ی غم ، به خیمه نشسته ) سایه­ی غم ، به خیمه نشسته

خیز و بنگر ، که پشتم شکسته

آمدم با ، نفس­های خسته

اباالفضل(ع) ، ببینی کودکان را

اباالفضل(ع) ، ببینی دشمنان را

اباالفضل(ع) (۳)

بسته شد چشم تو، واشده چشم غم

خود بگو من چه سان ، رو کنم بر حرم

اباالفضل(ع) (۲)

رفته تا بیکران ، آهِ خیمه

دستت افتاده ، در راه خیمه

در مِحاقی(هاله­ی) ، تو ای ماه خیمه

اباالفضل(ع) ، تویی تکیه گاهم

اباالفضل(ع) ، تو پشت و پناهم

اباالفضل(ع) (۳)

خواهرم نوحه گر ، بر دو دست قلم

روضه خوانت شده ، مشک و دست و عَلَم

اباالفضل(ع) (۲)

شاعر : احسان پیریابی

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 4
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 07:15
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار تاسوعا به همراه سبک/زمزمه -( ناله نزن ادرک اخا قلب حرم آتیش گرفت ) * احسان پیریابی

2319
4

اشعار تاسوعا به همراه سبک/زمزمه -( ناله نزن ادرک اخا قلب حرم آتیش گرفت ) ناله نزن ادرک اخا قلب حرم آتیش گرفت
پرپر نزن پیش چشام چشم ترم آتیش گرفت
بازم پاشو برادرم شونه به شونه راه بریم
دشمن دیگه نزدیک شده پاشو به خیمه ها بریم
با حال و ورزی که داری ، شکسته پشتم از غمت
دستاتو بین راه دیدم ، افتاده رو خاک علمت
فرق سرت با چی شکست ، که اینقد از هم وا شده
تیر و به چشم تو کی زد ، که غرق خون دریا شده
*****
یکی بره به خیمه ها که همه چشم انتظارن
بگو عمو رفته دیگه گوشواره هارو در آرن
رفته تا اوج آسمون صدای هق هقای من
ندیده بودن به خدا گریه بچه های من
مشکت به سمتی افتاده ، دستت به سمت دیگری
خدا نیاره این روزو ، برای هیچ دلاوری
خدانگهدار مهربون ، خدانگهدار با وفا
زمین برا ما کوچ

  • شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شب تاسوعا به همراه سبک/زمینه -( ای قمرم پاشو امید خواهر من ) * محسن مقدم

3206
5

اشعار شب تاسوعا به همراه سبک/زمینه -( ای قمرم پاشو امید خواهر من ) ای قمرم پاشو امید خواهر من

ای قمرم پاشو سالار لشگر من

ای قمرم بالای سرته مادر من

تویی برادر من تویی آب آور من

دشمن داره می خنده چی اومده سر من

از وقتی که علمدار علم روی زمین خورد

سکینه توی خیمه گوشوارشو در آورد

واای چرا اینجور نقش زمینی

واای ثمر ویل ام البنینی

بیا بریم سمت حرم که بچه ها منتظرن

اگه نیای خیمه هارو به باد غارت می برن

ای علمدار من

ساقی من می بینی که تشنه ی آبم

ساقی من نگرونه حال ربابم

ساقی من خون چشمات می ده عذابم

مشکت کجاست برادر می سوزم از غم تو

پشت منو شکسته به خدا ماتم تو

بالا سرت رسیدم امید و تکیه گاهم

توون برام نمونده تویی پشت وپناهم

واای علقمه غوغایی به پ

  • دوشنبه
  • 18
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت ابالفضل العباس سلام الله علیه -( من کنار تو هستم و دشمن ) *

2320
2

اشعار حضرت ابالفضل العباس سلام الله علیه -( من کنار تو هستم و دشمن ) شب تاسوعا

(حضرت ابالفضل العباس سلام الله علیه)

من کنار تو هستم و دشمن

گرد جسم تو جشن می گیرند

فکر خیمه بدون تو هرگز

تو نباشی رقیه می میرد

تو نباشی خدا به خیر کند

لشکر شام شیر می شود و

تو نباشی خدا به داد رسد

حرم آماج تیر می شود و

تو نباشی رباب می میرد

اصغر از تیر سیر می شود و

تو نباشی و من نباشم وای

عصمت الله اسیر می شود و

یک دم از بوی یاس فهمیدم

مادرم بوده در کنار تنت

من بمیرم چه ها کشیدی تو

پیش چشمان مادرم زدنت

دیدم از دور ای علمدارم

پاره پاره شدی ز سرنیزه

هر که یک قسمت از تنت را برد

بدنت را زدند بر نیزه

تا علمدار بر زمین افتاد

عزت و احترام را بردند

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:20
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار شب تاسوعا -( رندان سلامت می کنند خود را غلامت می کنند ) *

2510

اشعار شب تاسوعا -( رندان سلامت می کنند خود را غلامت می کنند ) شب تاسوعا

(زمینه)

رندان سلامت می کنند خود را غلامت می کنند

مستی ز جامت می کنند مستان سلامت می کنند

در عشق گشتم فاش تر وز همگنان قلاشتر

وز دلبران خوش باش تر مستان سلامت می کنند

غوغای روحانی نگر سیلاب طوفانی نگر

خورشید ربانی نگر مستان سلامت می کنند

افسون مرا گوید کسی توبه ز من جوید کسی

بی پا چو من پوید کسی مستان سلامت می کنند

ای آرزوی آرزو آن پرده را بردار زو

من کس نمی دانم جز او مستان سلامت می کنند

ای ابر خوش باران بیا وی مستی باران بیا

وی شاه طراران بیا مستان سلامت می کنند

حیران کن و بی رنج کن ویران کن و بی گنج کن

نقد ابد را سنج کن مستان سلامت می کنند

شهری ز تو زیر و زبر هم بی

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

متن اشعار غروب تاسوعا -( پر خیمه کنار رفت و یکی ) *

1886
4

متن اشعار غروب تاسوعا -( پر خیمه کنار رفت و یکی ) غروب تاسوعا

(شب عاشورا)

پر خیمه کنار رفت و یکی

رنگ از رخ پریده داخل شد

گفت با لکنت زبان ای وای

چه نشستید کار مشکل شد

من که نزدیک خیمه ها بودم

دستگیرم شدند همه حرکات

گفت عباس با حسینش چشم

مطمئنم که می زند به فرات

قطره ای آب اگر رسد به حسین

جان گرفتند ما چه کار کنیم

با سپاهی که دور خود دارد

همه باید فقط فرار کنیم

یک قدم مانده تا به پیروزی

زحمت خویش را هدر مدهید

کودک شیرخوار هم تشنه است

جان تازه به محتضر ندهید

گفت فرمانده حرمله فردا

رزمتان را نگاه خواهم کرد

گر ابالفضل تا فرات رسد

روزتان را سیاه خواهم کرد

او نباید به علقمه برسد

حلقه ای باش بر نگین فرات

دو برابر کن از همین ا

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار حضرت ابالفضل العباس سلام الله علیه -( علقمه عین محشر کبراست ) *

1772
4

اشعار حضرت ابالفضل العباس سلام الله علیه -( علقمه عین محشر کبراست ) غروب تاسوعا

(حضرت ابالفضل العباس سلام الله علیه)

علقمه عین محشر کبراست

مشک بر دوش شیر کرار است

نخل ها هر کدام یک سنگر

پشت هر نخل یک کمان دار است

فکر گهواره است در میدان

مشک را برگرفته چون جانش

آنچنان فکر طفل شش ماهه است

اشک بسته است راه چشمانش

آنکه در عرصه ی جدال علی ست

هست هشیار و پای تا سر چشم

بس که چشمان او بصیرت داشت

چشم زیباش خورد آخر چشم

اشک تا بست راه دیدن را

حرکت تیر گم شد اندر چشم

دست افتاد و مشک سالم ماند

داشت امید بهر اصغر چشم

مشک شد پاره و امیدش ریخت

شد خراب آرزوی او در چشم

تیرها از کمان رها که شدند

باز شد در تمام پیکر چشم

حرمله تیر را به چله گذاشت

غنچه ی پر

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار غروب تاسوعا -( حسینم ای بی سر حسین عریان پیکر ) *

4069
2

اشعار غروب تاسوعا  -( حسینم ای بی سر حسین عریان پیکر ) غروب تاسوعا

(واحد – حاج ابراهیم رحیمی)

حسینم ای بی سر حسین عریان پیکر

تو را تشنه کشتند بمیرم ای مادر

دوید و دویدم برید و بریدم

سرت را سر نیزه دیدم

قتلوک بنی ذبحوک بنی

منعوک بنی

----

خودم دیدم بگذاشت به روی سینه پا

خودم دیدم قاتل گرفته مویت را

تو افتادی بر خاک من افتادم از پا

مرا تنها مگذار میان این صحرا

امیدم تو هستی که در خون نشستی

چرا پشت من را شکستی

ای پناهم ابالفضل تکیه گاهم ابالفضل

سوز و آهم ابالفضل

----

دو تا شد ابرویت جدا شد بازویت

شکسته پهلو هم نشسته پهلویت

شدم بی برادر تو سردار و لشکر

نشسته کنار تو مادر

ای یل لشکر من حامی خواهر من

همدم و یاور من

یااخا یاابالفضل

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار غروب تاسوعا -( امیر لشکرم عباس ابالفضل ) *

6933
12

اشعار غروب تاسوعا  -( امیر لشکرم عباس ابالفضل ) غروب تاسوعا

(نوحه-محمد صمیمی)

امیر لشکرم عباس ابالفضل

برخیز آب آورم عباس ابالفضل

افتادی تو در برابر من

ببین آوردی چه بر سر من

یاصاحب الزمان عجل ظهورک

----

با رفتنت پشت مرا شکستی

دستم به دامانت گر چه بی دستی

خیمه می شود بعد از تو غارت

زینب می رود بی تو اسارت

یاصاحب الزمان عجل ظهورک

----

بر چهره ات از تو نشان نمانده

دیگر به خیمه ها امان نمانده

تا که از دستم علم جدا شد

پای عدو به خیمه ها واشد

یاصاحب الزمان عجل ظهورک

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:32
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار غروب تاسوعا -( آقام ابالفضل شمع جمع هاشمیون ) *

3958
6

اشعار غروب تاسوعا -( آقام ابالفضل شمع جمع هاشمیون ) غروب تاسوعا

(تک)

آقام ابالفضل شمع جمع هاشمیون

آقام ابالفضل ماه بین فاطمیون

آقام ابالفضل کربلا را میر لشکر

آقام ابالفضل حیدری دیگر به پیکار

آقام ابالفضل میر و سقا و علمدار

آقام ابالفضل نور مصباح هدایت

آقام ابالفضل کشته ی راه ولایت

آقام ابالفضل شیرمرد از خردسالی

آقام ابالفضل زاده ی مولی الموالی

آقام ابالفضل ماه شب های مدینه

آقام ابالفضل آرزوهای سکینه

آقام ابالفضصل دست دست حی داور

آقام ابالفضل خون ثارالله اکبر

آقام ابالفضل مظهر کل حقایق

آقام ابالفضل باب حاجات خلایق

آقام ابالفضل هاله ای در چشم صحرا

آقام ابالفضل شعله ای در قلب دریا

آقام ابالفضل لنگر فلک ولایت

آقام ابالفضل جلوه ا

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:33
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

اشعار غروب تاسوعا -( مجنونم مجنونم ) *

1995
3

اشعار غروب تاسوعا -( مجنونم مجنونم ) غروب تاسوعا

مجنونم مجنونم

مجنونم و پریشونم

درمون همه دردا تویی آقاجونم

مهمونم مهمونم

تشنه ام مثل بیابونم

من تشنه ی تو نم نم یه بارونم

بی تابم بی تابم

بی خوابم بی خوابم

در حسرت می نابم

من رعیت غلام توام ای اربابم

آقام وای آقام وای

----

عشق تو تو خونم

من مرد توی میدونم

من واسه ی خیام تو بلاگردونم

آقام وای آقام وای

----

در مسیر عشق من ولایی ام

تو شهید و من هم فدایی ام

در هوای تو من هوایی ام

با اشاره ات کربلایی ام

بی تاب از زیارتم

اگر چه بی لیاقتم

در آرزوی دیدنت

من عاشق زیارتم

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:35
  • نوشته شده توسط
  • حمید
ادامه مطلب

سبک واحد حضرت عباس * میلاد صلاحی

4624
4

سبک واحد حضرت عباس سبک واحد شلاقی
قمر منیر بنی هاشم (ع)
—------------------
یاعباس
جانم سقا
ذکر لب ها
اکشف کربنا به حق آقا
یاعباس
ماه منیر
هستم فقیر
بیا دست مو تو امشب بگیر
آقام آقام تو دوای هر دردی
آقام آقام با دلم چه ها کردی
می خونم از تو از تو که خیلی مردی
مثل داداشات پی سائل می گردی
یاعباس یاعباس جانم یاابالفضل

یاعباس
مرد میدون
ای پهلوون
وای اگه بگیره چشماتو خون
یاعباس
آروم جون
ای مهربون
چه قد بت میاد اسم عمو جون
آقام آقام تو نیگات یه انعکاس
آقام آقام از موج رو دریاهاس
هم و غم تو فقط حسین زهراس
کی گفته با تو پسرعلی تنهاس
یاعباس یاعباس جانم یاابالفضل

یاعباس
ای مبارز
ای محافظ
برات زینبیه س خط قرمز
یاعباس
می

  • پنج شنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1395
  • ساعت
  • 04:40
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

حضرت عباس (ع) -( شده تسبیحِ باران: یا اباالفضل ) * یوسف رحیمی

1639
2

حضرت عباس (ع) -(  شده تسبیحِ باران: یا اباالفضل ) شده تسبیحِ باران: یا اباالفضل

نوای چشمه ساران: یا اباالفضل

اگر که تشنگی جان بر لبت کرد

بگو با کام عطشان: یا اباالفضل

شاعر : یوسف رحیمی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:03
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

روضه حضرت عباس(ع) -( به تیغی حیف گیسویت گسستند ) * حسن لطفی

6446
27

روضه حضرت عباس(ع) -( به تیغی حیف گیسویت گسستند ) به تیغی حیف گیسویت گسستند

دو بازویت دو بازویت گسستند

از آنجایی که من بوسیده بودم

بمیرم هر دو اَبرویت گسستند

***

انیس گریه هایم را گرفتند

توانِ دست و پایم را گرفتند

کمانی تر شدم از زینب افسوس

سرِ پیری عصایم را گرفتند

***

بهارم را چه سان پاییز و کردند

دلم را از غمت لبریز و کردند

سرت ای کاش رویِ نیزه می ماند

تو را از مرکبی آویز و کردند

***

غمت راهِ نفس بر سینه بسته

ترک بر چهره ی آیینه بسته

زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من

ببین عباس دستم پینه بسته

***

از آن سرو علی بنیاد و صد حیف

از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف

دو دستی که عصای پیریم بود

خداوندا ز تن افتاد و صد حیف

شاعر : حسن لط

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:05
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت عباس(ع) -( برادری به زمین بود و بال و پَر میزد ) * حسن لطفی

1555
1

حضرت عباس(ع) -(  برادری به زمین بود و بال و پَر میزد ) برادری به زمین بود و بال و پَر میزد

برادری به سرش بود و هِی به سر میزد

برادری به زمین از لبش جگر می ریخت

برادری به سرش داد از جگر میزد

چقدر چین و چروک است رویِ این صورت

کنار هلهله ها دست بر کمر میزد

دو دست در بغل و یادِ مادرش می کرد

دوباره حرف در و چوبِ شعله ور می زد

رشید بودنِ او کار دست زینب داد

گره به معجرِ طفلانِ بی خبر میزد

کشید تیر به زانو و چشمهایش ریخت

سه شعبه زخم خودش را عمیق تر میزد

کمی ز ساقه یِ هر تیر از دو سو پیداست

کسی که بغض علی داشت تا به پَر میزد

برای خاطر هشتاد و چهار خانم بود

اگر حسین نشسته به روی سر میزد

شاعر : حسن لطفی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:06
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( با تیر جفا خانه خرابش کردند ) *

1169
2

حضرت عباس(ع) -( با تیر جفا خانه خرابش کردند ) با تیر جفا خانه خرابش کردند

او در پی آب بود و آبش کردند

هباس که شیر سربلندست ؛ ولی

شرمنده ی بی شیر ربابش کردند

مرتضی اسد اللهی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:09
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( تا بین میدان ساقی میخانه افتاد ) * محمد جواد شیرازی

1107

حضرت عباس(ع) -( تا بین میدان ساقی میخانه افتاد ) تا بین میدان ساقی میخانه افتاد

یادِ سه ساله دختر، آن حنانه افتاد

چشمان خود را نذر مشک آب خود کرد

سقا به فکر دادنِ بیعانه افتاد

لاحول...های خواهرش هم بی اثر شد

صد چشمِ بد بر قامت شاهانه افتاد

بال یمینش را زدند و درپی آن

دست چپش هم بعد، بی صبرانه افتاد

بر مشک تیری آمد و آهی کشید و...

یاد رباب و اصغرِ دردانه افتاد

تیری به سینه خورد و داغِ او دوتا شد

انگار یاد میخ درب خانه افتاد

ترسویِ رذلی با عمود خود رسیده

حالا که دست حضرتش از شانه افتاد

ابِن طفیل پست تنها گیرش آورد

بر جان او با نیزه بی رحمانه افتاد

آخر چگونه از روی زین بر زمین خورد؟!

وقتی بدون بال و پر پروانه افتاد

شاید همینکه

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت عباس(ع) -( در بین این شب ها شب تو فرق دارد ) * سید پوریا هاشمی

2714
2

حضرت عباس(ع) -( در بین این شب ها شب تو فرق دارد ) در بین این شب ها شب تو فرق دارد

چون بین ما اصلا تب تو فرق دارد

از پرچمی که روی دوشت فخر میکرد

معلوم شد که منصب تو فرق دارد

مثل علی مرد خدا مرد دعایی

در سجده یارب یارب تو فرق دارد

عباسیون را به بصیرت می شناسند

آقا اصول مکتب تو فرق دارد

تو پیر عشقی میر عشاق الحسینی

با کل عالم مذهب تو فرق دارد

با دست دادن عشق را اثبات کردی

طرز بیان مطلب تو فرق دارد

وقتی که زانو میزنی در پای محمل

یعنی رکاب زینب تو فرق دارد

در دست هایت آب بود اما نخوردی

از تشنگی زخم لب تو فرق دارد

وقتی به تو آقا به نفسی انت را گفت

در آسمان جبرئیل فورا مرحبا گفت

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:12
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( لب تشنه رفته آب به اینجا بیاورد ) * شبنم فرضی

1196

حضرت عباس(ع) -( لب تشنه رفته آب به اینجا بیاورد ) لب تشنه رفته آب به اینجا بیاورد

یک مشک از فرات تماشا بیاورد

ای نخلهای حوصله طاقت بیاورید

عباس رفته است که دریا بیاورد

با آب از لبان عطشناک غنچه گفت

شاید فرات را به تقلا بیاورد

عمه چقدر دیر…چه شد پس عمویمان؟

عمه چقدر صبر کنم تا بیاورد؟

ترسم که هیچوقت نیاید امیر عشق

خورشید سر به دامن صحرا بیاورد

ای باغبان مرثیه وقتی تو نیستی

داغ عطش چه بر سر گلها بیاورد

پاشیده ام نگاه به آنسوی نخلها

تا نکهتی از آن گل زیبا بیاورد

عباس دیر کرده مبادا که رفته است

اشک فرشتگان خدا را بیاورد

دیگر عطش نه…آب نمیخواهم عمه جان

عمه بگو …بگو کسی اورا بیاورد

اصغر صبور باش ومسوزان دل مرا

رفته عمو برای تو در

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( طفلان حرم بعد تو ماتم زده بودند ) * احمد حسین پور علوی

1605
1

حضرت عباس(ع) -( طفلان حرم بعد تو ماتم زده بودند ) طفلان حرم بعد تو ماتم زده بودند

خواب همه را بعد تو برهم زده بودند

با حال پریشان و دل شعله ور از آه

آتش به دل عالم و آدم زده بودند

در خیمه فقط حرف عمو بود و عمو بود

آه از تو فقط از تو فقط دم زده بودند

بعد از تو چه سخت است بخواهم بنویسم

بر صورتشان سیلی محکم زده بودند

آن روز غم انگیزترین روز جهان شد

آن روز ملائک همگی غم زده بودند

نام تو پس از نام حسین بن علی بود

بر سر در هر خیمه دو پرچم زده بودند

انگار علی بود نه انگار تو بودی

سقای حرم میر و علمدار تو بودی

شاعر : احمد علوی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع)-شهادت -( رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل ) * احمد حسین پور علوی

1815
1

حضرت عباس(ع)-شهادت -( رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل ) رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل

هرکس که مسلمان شده با دین اباالفضل

از جانب خورشید به من مرحمتی شد

چون گوش سپردم به فرامین اباالفضل

لب تشنگی آل عبا چیز کمی نیست

از منظر چشمان جهان بین اباالفضل

ای کودک شش ماهه که در لحظه ی رفتن

لبخند تو شد مایه تسکین اباالفضل

شرمندگی از اهل حرم هست پدیدار

از حالت پیشانی پرچین اباالفضل

زیباتر از این چیست که در معرکه ی عشق

زهرا برسد بر سر بالین اباالفضل

هستی گدایان در خانه ی عباس

هستیم به عالم همه مسکین اباالفضل

او باعث و بانی شده تا شعر بگویم

دریای معانی شده تا شعر بگویم

شاعر : احمد علوی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:16
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع)-شهادت -( پرچمت افتاد و این قصه توانم را گرفت ) * مهدی مقیمی

2153
5

حضرت عباس(ع)-شهادت -( پرچمت افتاد و این قصه توانم را گرفت ) پرچمت افتاد و این قصه توانم را گرفت

چشم پر خون تو نور دیدگانم را گرفت

دست بی رحمی میانِ ابروانت را شکافت

با عمودت بر زمین زد آسمانم را گرفت

کاسه ها از دست ها افتاد یک یک بر زمین

مشک افتاد و امید کودکانم را گرفت

اربا اربا دیدن اکبر امانم را برید

قطعه قطعه دیدن عباس جانم را گرفت

ای الهی بشکند دست حکیم ابن طفیل

کاین چنین از من علمدار جوانم را گرفت

تا که خواباندم عمود خیمه ات را بر زمین

ترس از سیلی وجود دخترانم را گرفت

قبل از این سمت حرم دشمن نگاه چپ نکرد

وای بر زینب که دشمن پاسبانم را گرفت

**

ای برادر دشمن تو با گرفتن از منت

اذن مرکب تاختن بر استخوانم را گرفت

بی برادر ماندن آخر ح

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع)-شهادت -( ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا ) * مهدی مقیمی

2090
1

حضرت عباس(ع)-شهادت -( ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا ) ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا

نقطه نقطه سخن از خشکی کام است

برق چشم تو و خشم تو برای دشمن

یا اخا تیغ کشیده زنیام است بیا

دیر شد کرده ام از آمدنت قطع امید

بی تو در چشم علی خواب حرام است بیا

خیز از جا و علم را تو برافراشته ساز

نام تو زمزمه و رمز قیام است بیا

همۀ اهل حرم تشنۀ دیدار تواند

تشنگی چیست لب خشک کدام است بیا

تو نرو تا نرود بی تو اسارت زینب

کوفیان را زدن طفل ، مرام است بیا

تا تو باشی به حسین تو هجومی نبرند

خنجر سنگدلِ شمر به نام است بیا

تا علم خورد زمین گفت حسین با حسرت

بعد از این زینب من راهی شام است بیا

همه گفتند بیا در حرم و گفتی تو

یا اخا کار ابالفضل تمام است بیا

ا

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:19
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت عباس(ع)-شهادت -( وقتی که بغض کوفه بنای جفا گذاشت ) * محمود ژولیده

1206

حضرت عباس(ع)-شهادت -( وقتی که بغض کوفه بنای جفا گذاشت ) وقتی که بغض کوفه بنای جفا گذاشت

آمد عمود و سر به سرت بی هوا گذاشت

چون ابرویت شکافت دگر چاره ای نماند

امّا دوباره تیر به چشمت چرا گذاشت

بی دست آمدی به زمین صورتت شکست

پس درد عشق بر لب تو اخا گذاشت

چندین هزار تیر تنت را نشانه رفت

تیری نبود که هدفش را خطا گذاشت

شرم تو و ارادۀ حق پیش پای یار

مشکت جدا دو دست تو را هم جدا گذاشت

آن جلوۀ عبوسیِ رویت بهم که ریخت

دشمن تو را بحال خود آیا رها گذاشت

قبل از حسین پیکر تو شقّه شقّه شد

اول عدو به جسم علمدار پا گذاشت

دستی که بود بوسه گه پنج مصطفی

یک نانجیب خنده کنان زیر پا گذاشت

وقتی که خصم حکم تهاجم به خیمه داد

این کار را به عهدۀ یک بی حیا گذا

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع)-شهادت -( سلام میکنم به تو به ساحتی که داشتی ) * توحید شالچیان ناظر

1758
4

حضرت عباس(ع)-شهادت -(  سلام میکنم به تو به ساحتی که داشتی ) سلام میکنم به تو به ساحتی که داشتی

به مشک تو به منصب سقایتی که داشتی

اگرچه میرسد تبار ماه زادگان به ماه

به آفتاب میرسد اصالتی که داشتی

شفیع نشأتین چیست ؟ و ذُخر للحسین چیست ؟

دو دست تو، دو دست با کفایتی که داشتی

به زیر محشر جبین یسار داری و یمین

عقب نشانده کفر را قیامتی که داشتی

حدیثی از سبو بخوان و " إن قطعتموا " بخوان

گواه داده کعبه بر فصاحتی که داشتی

دلت اگر کباب شد به خاطر رباب شد

برای مشک آب شد خجالتی که داشتی

به سر رسید اگرچه تلخ قصه ی عطش ولی

به سر رسید تلخ تر حکایتی که داشتی

چه سروها که بعد ازین به هر بلد به هر زمین

شکسته میشوند پای قامتی که داشتی

شاعر : توحید شالچیان ن

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:27
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع)-شهادت -( ساقی بریز باده که فصل شراب شد ) *

892

حضرت عباس(ع)-شهادت -( ساقی بریز باده که فصل شراب شد ) ساقی بریز باده که فصل شراب شد

بر ما مدال نوکریت انتساب شد

سلمان پس از نگاه کریمانه ی تو بود

در خانه ی علی به گدایی حساب شد

دستت جدا شده که بگیری تو از کرم

دست کسی که در به درِ بوتراب شد

وقتی شنید امّ بنین قصه ی تو را

از ماجرای دست تو قلبش کباب شد

رفتی کنار آب ولی تشنه آمدی

از غصه قلب آب برای تو آب شد

یابن علی ، شبیه پدر این محاسنت

با ضربه ای به خون سرتو خضاب شد

تیر سه شعبه ای که به چشم تو زد عدو

بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد

وقتی ز روی اسب فتادی تو بر زمین

دشمن به فکر غارت و کشف حجاب شد

بی تو درون شام بلا لفظ «خارجی»

بر خاندان پاک پیمبر خطاب شد

ای تکیه گاه زینب کبری بیا ببین

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

حضرت عباس(ع) -( در علقمه آه از دلِ ریش نکش ) * وحید قاسمی

1198

حضرت عباس(ع) -( در علقمه آه از دلِ ریش نکش ) در علقمه آه از دلِ ریش نکش

آرامشِ خیمه را به تشویش نکش

این تیرِ سه شعبه، مُخبرِ حرمله است

این قدر تو حرفِ مشک را پیش نکش

شاعر : وحید قاسمی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت عباس(ع) -( حرف چشمان تو باشد حال شعرم دیگر است ) * سید پوریا هاشمی

1510

حضرت عباس(ع) -( حرف چشمان تو باشد حال شعرم دیگر است ) حرف چشمان تو باشد حال شعرم دیگر است

صبحت از محشر شده پس حال من هم محشر است

چشم و ابروی تو ما را تا خود" توحید" برد

خالق زیبایی تو مطمئنا "اکبرست"

هرکسی روزی خور دست تو شد پرواز کرد

دست هایت در کرامت همطراز شهپر است

من خودم دیدم که اسم ارمنی عباس بود

گفت هرچه دارم از لطف و عطای این در است

این بنفسی أنت از سوی امامت شاهدست

حضرت عباس ما از انبیا هم برتر است

خطبه ات بر بام کعبه اعتبار شیعه هاست

هرکه بر یک جملۀ آن گوش نسپارد کر است

هم مسیحی هم کلیمی نذر نامش میکنند

واقعا آقای ما آرامش هر مضطر است

خوش قد و بالایی و در نوجوانی خودت

جامه تو کاملا قالب به جسم حیدر است

روز محشر برتمام خل

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( به یك طرف تَب و تابِ خیام دیدنی است ) * علیرضا شریف

1628
2

حضرت عباس(ع) -( به یك طرف تَب و تابِ خیام دیدنی است ) به یك طرف تَب و تابِ خیام دیدنی است

به یك طرف، سر و روی امام دیدنی است

دو دست روی زمین و دو دست بر كمرش

مُدام خنده به بیت الحرام دیدنی است

شكسته كِتفِ یكی و شكسته پشتِ یكی

در این وسط نفسی نا تمام دیدنی است

در آن طرف درِ خیمه رُباب افتاده

در این طرف من و این گریه هام دیدنی است

چه آمده به سرت؟ سر به زیرِ اهلِ حرم

هنوز شرمِ تو وقتِ سلام دیدنی است

نظر شدی و دو چشمِ تو كار دستم داد

كه تیرِ حرمله و این دو جام دیدنی است

ز پشتِ سر زده بیرون سه شعبه، سجده مكن

امیرِ خوش قـد و بالا قیام دیدنی است

یكی كشـیده زِره را، یكی سِپـر برده

به رویِ پیكرت این ازدحام دیدنی است

تنت به كوفه رسید و سرِ

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:19
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد