اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس
 یوسف رحیمی

حضرت عباس (ع) -( شده تسبیحِ باران: یا اباالفضل ) * یوسف رحیمی

1862
5

حضرت عباس (ع) -(  شده تسبیحِ باران: یا اباالفضل ) شده تسبیحِ باران: یا اباالفضل

نوای چشمه ساران: یا اباالفضل

اگر که تشنگی جان بر لبت کرد

بگو با کام عطشان: یا اباالفضل

شاعر : یوسف رحیمی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:03
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسن لطفی

روضه حضرت عباس(ع) -( به تیغی حیف گیسویت گسستند ) * حسن لطفی

7156
29

روضه حضرت عباس(ع) -( به تیغی حیف گیسویت گسستند ) به تیغی حیف گیسویت گسستند

دو بازویت دو بازویت گسستند

از آنجایی که من بوسیده بودم

بمیرم هر دو اَبرویت گسستند

***

انیس گریه هایم را گرفتند

توانِ دست و پایم را گرفتند

کمانی تر شدم از زینب افسوس

سرِ پیری عصایم را گرفتند

***

بهارم را چه سان پاییز و کردند

دلم را از غمت لبریز و کردند

سرت ای کاش رویِ نیزه می ماند

تو را از مرکبی آویز و کردند

***

غمت راهِ نفس بر سینه بسته

ترک بر چهره ی آیینه بسته

زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من

ببین عباس دستم پینه بسته

***

از آن سرو علی بنیاد و صد حیف

از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف

دو دستی که عصای پیریم بود

خداوندا ز تن افتاد و صد حیف

شاعر : حسن لط

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:05
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت عباس(ع) -( برادری به زمین بود و بال و پَر میزد ) * حسن لطفی

1723
1

حضرت عباس(ع) -(  برادری به زمین بود و بال و پَر میزد ) برادری به زمین بود و بال و پَر میزد

برادری به سرش بود و هِی به سر میزد

برادری به زمین از لبش جگر می ریخت

برادری به سرش داد از جگر میزد

چقدر چین و چروک است رویِ این صورت

کنار هلهله ها دست بر کمر میزد

دو دست در بغل و یادِ مادرش می کرد

دوباره حرف در و چوبِ شعله ور می زد

رشید بودنِ او کار دست زینب داد

گره به معجرِ طفلانِ بی خبر میزد

کشید تیر به زانو و چشمهایش ریخت

سه شعبه زخم خودش را عمیق تر میزد

کمی ز ساقه یِ هر تیر از دو سو پیداست

کسی که بغض علی داشت تا به پَر میزد

برای خاطر هشتاد و چهار خانم بود

اگر حسین نشسته به روی سر میزد

شاعر : حسن لطفی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:06
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( با تیر جفا خانه خرابش کردند ) *

1287
2

حضرت عباس(ع) -( با تیر جفا خانه خرابش کردند ) با تیر جفا خانه خرابش کردند

او در پی آب بود و آبش کردند

هباس که شیر سربلندست ؛ ولی

شرمنده ی بی شیر ربابش کردند

مرتضی اسد اللهی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:09
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( تا بین میدان ساقی میخانه افتاد ) * محمد جواد شیرازی

1280

حضرت عباس(ع) -( تا بین میدان ساقی میخانه افتاد ) تا بین میدان ساقی میخانه افتاد

یادِ سه ساله دختر، آن حنانه افتاد

چشمان خود را نذر مشک آب خود کرد

سقا به فکر دادنِ بیعانه افتاد

لاحول...های خواهرش هم بی اثر شد

صد چشمِ بد بر قامت شاهانه افتاد

بال یمینش را زدند و درپی آن

دست چپش هم بعد، بی صبرانه افتاد

بر مشک تیری آمد و آهی کشید و...

یاد رباب و اصغرِ دردانه افتاد

تیری به سینه خورد و داغِ او دوتا شد

انگار یاد میخ درب خانه افتاد

ترسویِ رذلی با عمود خود رسیده

حالا که دست حضرتش از شانه افتاد

ابِن طفیل پست تنها گیرش آورد

بر جان او با نیزه بی رحمانه افتاد

آخر چگونه از روی زین بر زمین خورد؟!

وقتی بدون بال و پر پروانه افتاد

شاید همینکه

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:11
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت عباس(ع) -( در بین این شب ها شب تو فرق دارد ) * سید پوریا هاشمی

3022
2

حضرت عباس(ع) -( در بین این شب ها شب تو فرق دارد ) در بین این شب ها شب تو فرق دارد

چون بین ما اصلا تب تو فرق دارد

از پرچمی که روی دوشت فخر میکرد

معلوم شد که منصب تو فرق دارد

مثل علی مرد خدا مرد دعایی

در سجده یارب یارب تو فرق دارد

عباسیون را به بصیرت می شناسند

آقا اصول مکتب تو فرق دارد

تو پیر عشقی میر عشاق الحسینی

با کل عالم مذهب تو فرق دارد

با دست دادن عشق را اثبات کردی

طرز بیان مطلب تو فرق دارد

وقتی که زانو میزنی در پای محمل

یعنی رکاب زینب تو فرق دارد

در دست هایت آب بود اما نخوردی

از تشنگی زخم لب تو فرق دارد

وقتی به تو آقا به نفسی انت را گفت

در آسمان جبرئیل فورا مرحبا گفت

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:12
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( لب تشنه رفته آب به اینجا بیاورد ) * شبنم فرضی

1387

حضرت عباس(ع) -( لب تشنه رفته آب به اینجا بیاورد ) لب تشنه رفته آب به اینجا بیاورد

یک مشک از فرات تماشا بیاورد

ای نخلهای حوصله طاقت بیاورید

عباس رفته است که دریا بیاورد

با آب از لبان عطشناک غنچه گفت

شاید فرات را به تقلا بیاورد

عمه چقدر دیر…چه شد پس عمویمان؟

عمه چقدر صبر کنم تا بیاورد؟

ترسم که هیچوقت نیاید امیر عشق

خورشید سر به دامن صحرا بیاورد

ای باغبان مرثیه وقتی تو نیستی

داغ عطش چه بر سر گلها بیاورد

پاشیده ام نگاه به آنسوی نخلها

تا نکهتی از آن گل زیبا بیاورد

عباس دیر کرده مبادا که رفته است

اشک فرشتگان خدا را بیاورد

دیگر عطش نه…آب نمیخواهم عمه جان

عمه بگو …بگو کسی اورا بیاورد

اصغر صبور باش ومسوزان دل مرا

رفته عمو برای تو در

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:14
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( طفلان حرم بعد تو ماتم زده بودند ) * احمد حسین پور علوی

1742
1

حضرت عباس(ع) -( طفلان حرم بعد تو ماتم زده بودند ) طفلان حرم بعد تو ماتم زده بودند

خواب همه را بعد تو برهم زده بودند

با حال پریشان و دل شعله ور از آه

آتش به دل عالم و آدم زده بودند

در خیمه فقط حرف عمو بود و عمو بود

آه از تو فقط از تو فقط دم زده بودند

بعد از تو چه سخت است بخواهم بنویسم

بر صورتشان سیلی محکم زده بودند

آن روز غم انگیزترین روز جهان شد

آن روز ملائک همگی غم زده بودند

نام تو پس از نام حسین بن علی بود

بر سر در هر خیمه دو پرچم زده بودند

انگار علی بود نه انگار تو بودی

سقای حرم میر و علمدار تو بودی

شاعر : احمد علوی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع)-شهادت -( رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل ) * احمد حسین پور علوی

2028
1

حضرت عباس(ع)-شهادت -( رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل ) رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل

هرکس که مسلمان شده با دین اباالفضل

از جانب خورشید به من مرحمتی شد

چون گوش سپردم به فرامین اباالفضل

لب تشنگی آل عبا چیز کمی نیست

از منظر چشمان جهان بین اباالفضل

ای کودک شش ماهه که در لحظه ی رفتن

لبخند تو شد مایه تسکین اباالفضل

شرمندگی از اهل حرم هست پدیدار

از حالت پیشانی پرچین اباالفضل

زیباتر از این چیست که در معرکه ی عشق

زهرا برسد بر سر بالین اباالفضل

هستی گدایان در خانه ی عباس

هستیم به عالم همه مسکین اباالفضل

او باعث و بانی شده تا شعر بگویم

دریای معانی شده تا شعر بگویم

شاعر : احمد علوی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:16
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع)-شهادت -( پرچمت افتاد و این قصه توانم را گرفت ) * مهدی مقیمی

2384
5

حضرت عباس(ع)-شهادت -( پرچمت افتاد و این قصه توانم را گرفت ) پرچمت افتاد و این قصه توانم را گرفت

چشم پر خون تو نور دیدگانم را گرفت

دست بی رحمی میانِ ابروانت را شکافت

با عمودت بر زمین زد آسمانم را گرفت

کاسه ها از دست ها افتاد یک یک بر زمین

مشک افتاد و امید کودکانم را گرفت

اربا اربا دیدن اکبر امانم را برید

قطعه قطعه دیدن عباس جانم را گرفت

ای الهی بشکند دست حکیم ابن طفیل

کاین چنین از من علمدار جوانم را گرفت

تا که خواباندم عمود خیمه ات را بر زمین

ترس از سیلی وجود دخترانم را گرفت

قبل از این سمت حرم دشمن نگاه چپ نکرد

وای بر زینب که دشمن پاسبانم را گرفت

**

ای برادر دشمن تو با گرفتن از منت

اذن مرکب تاختن بر استخوانم را گرفت

بی برادر ماندن آخر ح

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع)-شهادت -( ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا ) * مهدی مقیمی

2354
0

حضرت عباس(ع)-شهادت -( ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا ) ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا

نقطه نقطه سخن از خشکی کام است

برق چشم تو و خشم تو برای دشمن

یا اخا تیغ کشیده زنیام است بیا

دیر شد کرده ام از آمدنت قطع امید

بی تو در چشم علی خواب حرام است بیا

خیز از جا و علم را تو برافراشته ساز

نام تو زمزمه و رمز قیام است بیا

همۀ اهل حرم تشنۀ دیدار تواند

تشنگی چیست لب خشک کدام است بیا

تو نرو تا نرود بی تو اسارت زینب

کوفیان را زدن طفل ، مرام است بیا

تا تو باشی به حسین تو هجومی نبرند

خنجر سنگدلِ شمر به نام است بیا

تا علم خورد زمین گفت حسین با حسرت

بعد از این زینب من راهی شام است بیا

همه گفتند بیا در حرم و گفتی تو

یا اخا کار ابالفضل تمام است بیا

ا

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:19
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت عباس(ع)-شهادت -( وقتی که بغض کوفه بنای جفا گذاشت ) * محمود ژولیده

1455

حضرت عباس(ع)-شهادت -( وقتی که بغض کوفه بنای جفا گذاشت ) وقتی که بغض کوفه بنای جفا گذاشت

آمد عمود و سر به سرت بی هوا گذاشت

چون ابرویت شکافت دگر چاره ای نماند

امّا دوباره تیر به چشمت چرا گذاشت

بی دست آمدی به زمین صورتت شکست

پس درد عشق بر لب تو اخا گذاشت

چندین هزار تیر تنت را نشانه رفت

تیری نبود که هدفش را خطا گذاشت

شرم تو و ارادۀ حق پیش پای یار

مشکت جدا دو دست تو را هم جدا گذاشت

آن جلوۀ عبوسیِ رویت بهم که ریخت

دشمن تو را بحال خود آیا رها گذاشت

قبل از حسین پیکر تو شقّه شقّه شد

اول عدو به جسم علمدار پا گذاشت

دستی که بود بوسه گه پنج مصطفی

یک نانجیب خنده کنان زیر پا گذاشت

وقتی که خصم حکم تهاجم به خیمه داد

این کار را به عهدۀ یک بی حیا گذا

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع)-شهادت -( سلام میکنم به تو به ساحتی که داشتی ) * توحید شالچیان ناظر

2420
4

حضرت عباس(ع)-شهادت -(  سلام میکنم به تو به ساحتی که داشتی ) سلام میکنم به تو به ساحتی که داشتی

به مشک تو به منصب سقایتی که داشتی

اگرچه میرسد تبار ماه زادگان به ماه

به آفتاب میرسد اصالتی که داشتی

شفیع نشأتین چیست ؟ و ذُخر للحسین چیست ؟

دو دست تو، دو دست با کفایتی که داشتی

به زیر محشر جبین یسار داری و یمین

عقب نشانده کفر را قیامتی که داشتی

حدیثی از سبو بخوان و " إن قطعتموا " بخوان

گواه داده کعبه بر فصاحتی که داشتی

دلت اگر کباب شد به خاطر رباب شد

برای مشک آب شد خجالتی که داشتی

به سر رسید اگرچه تلخ قصه ی عطش ولی

به سر رسید تلخ تر حکایتی که داشتی

چه سروها که بعد ازین به هر بلد به هر زمین

شکسته میشوند پای قامتی که داشتی

شاعر : توحید شالچیان ن

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:27
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع)-شهادت -( ساقی بریز باده که فصل شراب شد ) *

1019

حضرت عباس(ع)-شهادت -( ساقی بریز باده که فصل شراب شد ) ساقی بریز باده که فصل شراب شد

بر ما مدال نوکریت انتساب شد

سلمان پس از نگاه کریمانه ی تو بود

در خانه ی علی به گدایی حساب شد

دستت جدا شده که بگیری تو از کرم

دست کسی که در به درِ بوتراب شد

وقتی شنید امّ بنین قصه ی تو را

از ماجرای دست تو قلبش کباب شد

رفتی کنار آب ولی تشنه آمدی

از غصه قلب آب برای تو آب شد

یابن علی ، شبیه پدر این محاسنت

با ضربه ای به خون سرتو خضاب شد

تیر سه شعبه ای که به چشم تو زد عدو

بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد

وقتی ز روی اسب فتادی تو بر زمین

دشمن به فکر غارت و کشف حجاب شد

بی تو درون شام بلا لفظ «خارجی»

بر خاندان پاک پیمبر خطاب شد

ای تکیه گاه زینب کبری بیا ببین

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

حضرت عباس(ع) -( در علقمه آه از دلِ ریش نکش ) * وحید قاسمی

1443

حضرت عباس(ع) -( در علقمه آه از دلِ ریش نکش ) در علقمه آه از دلِ ریش نکش

آرامشِ خیمه را به تشویش نکش

این تیرِ سه شعبه، مُخبرِ حرمله است

این قدر تو حرفِ مشک را پیش نکش

شاعر : وحید قاسمی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

حضرت عباس(ع) -( حرف چشمان تو باشد حال شعرم دیگر است ) * سید پوریا هاشمی

1754

حضرت عباس(ع) -( حرف چشمان تو باشد حال شعرم دیگر است ) حرف چشمان تو باشد حال شعرم دیگر است

صبحت از محشر شده پس حال من هم محشر است

چشم و ابروی تو ما را تا خود" توحید" برد

خالق زیبایی تو مطمئنا "اکبرست"

هرکسی روزی خور دست تو شد پرواز کرد

دست هایت در کرامت همطراز شهپر است

من خودم دیدم که اسم ارمنی عباس بود

گفت هرچه دارم از لطف و عطای این در است

این بنفسی أنت از سوی امامت شاهدست

حضرت عباس ما از انبیا هم برتر است

خطبه ات بر بام کعبه اعتبار شیعه هاست

هرکه بر یک جملۀ آن گوش نسپارد کر است

هم مسیحی هم کلیمی نذر نامش میکنند

واقعا آقای ما آرامش هر مضطر است

خوش قد و بالایی و در نوجوانی خودت

جامه تو کاملا قالب به جسم حیدر است

روز محشر برتمام خل

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:17
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( به یك طرف تَب و تابِ خیام دیدنی است ) * علیرضا شریف

1772
2

حضرت عباس(ع) -( به یك طرف تَب و تابِ خیام دیدنی است ) به یك طرف تَب و تابِ خیام دیدنی است

به یك طرف، سر و روی امام دیدنی است

دو دست روی زمین و دو دست بر كمرش

مُدام خنده به بیت الحرام دیدنی است

شكسته كِتفِ یكی و شكسته پشتِ یكی

در این وسط نفسی نا تمام دیدنی است

در آن طرف درِ خیمه رُباب افتاده

در این طرف من و این گریه هام دیدنی است

چه آمده به سرت؟ سر به زیرِ اهلِ حرم

هنوز شرمِ تو وقتِ سلام دیدنی است

نظر شدی و دو چشمِ تو كار دستم داد

كه تیرِ حرمله و این دو جام دیدنی است

ز پشتِ سر زده بیرون سه شعبه، سجده مكن

امیرِ خوش قـد و بالا قیام دیدنی است

یكی كشـیده زِره را، یكی سِپـر برده

به رویِ پیكرت این ازدحام دیدنی است

تنت به كوفه رسید و سرِ

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:19
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت عباس(ع) -( برای آینه بودن که انتخاب شدم ) * محسن حنیفی

1303

حضرت عباس(ع) -( برای آینه بودن که انتخاب شدم ) برای آینه بودن که انتخاب شدم

چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم

مرا هر آینه ذُخرالحسین می خواندند

دعای فاطمه بودم که مستجاب شدم

امان که مشک تهی آب روی من را ریخت

من از خجالت لب های تشنه آب شدم

ابوتراب شدم تا به خاک افتادم

اسیر کینه ی قوم بنی شراب شدم

چقدر نیزه تشنه به جان من افتاد

که جرعه جرعه پر از زخم بی حساب شدم

به جای دست بریده دو بال سهمم شد

پناه روسری و خیمه و حجاب شدم

دلم شکسته سرم را به حرمله دادند

که مزد ذبح علی کودک رباب شدم

امان ز شمر و امان نامه...حال هم که سرت

خجل ز نسبت خود با بنی کلاب شدم

شاعر : محسن حنیفی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:20
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن کردی

حضرت عباس (ع) -( ای ماه هاشمی سر و جانم فدای تو ) * حسن کردی

1330
-2

حضرت عباس (ع) -( ای ماه هاشمی سر و جانم فدای تو ) ای ماه هاشمی سر و جانم فدای تو

شیواترین ترانۀ عمرم برای تو

عشق از حضور چشم تو تکثیر میشود

جاریست عطر عشق و غزل در هوای تو

نامت حواس شعر مرا پرت میکند

اینجا من و قلم دل من کربلای تو

آقا دخیل بسته نگاهم به دستهات

من مؤمنم به معجزۀ دست های تو

تو عبد صالحی و سلام نماز ما

عرض ارادتیست نثار صفای تو

دریا هنوز چشم به راهت نشسته است

شرمنده اند آب و عطش از وفای تو

انگار واژه های من آتش گرفته اند

با یاد هرم لعل لبت از حیای تو

شاعر : حسن کردی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:23
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( نوای عاشقی از کیست اینچنین اینجا ) *

1069
3

حضرت عباس(ع) -( نوای عاشقی از کیست اینچنین اینجا ) نوای عاشقی از کیست اینچنین اینجا

نشسته قطره ی آبی روی جبین،اینجا

بروبه سمت خیام ای امیرلشگر عشق

نشسته اند دو نامرد در کمـیـن اینجا

پر است تیر میان تنت خــدا نکند...

بیاُفتی از سر مرکب روی زمین اینجا

به مشک بوسه مزن با لبان پر ترکت

ترک ترک شده ازشرم مه جبین،اینجا

چه سرزمین عجیبیست آه و واویلا

شده ست ام بنین،ام بی بنین اینجا

چه گونه می شود این سر بروی نی برود؟

که خورده بر سر او گُرز آهنین اینجا

هراس عشق از این بود اینچنین نشود

که نیزه باد رکاب و سرت نگین اینجا

دلیر مرد ز فرط خجالت آب مشو!!!

که خیمه رفته به تاراج آن واین اینجا

رباب قبر تورا در بغل گرفت وگریست

به جای قبر علی روز ا

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:25
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم سقای طفلانم ) *

8131
25

حضرت عباس(ع) -( ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم سقای طفلانم ) ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم سقای طفلانم

داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم سقای طفلانم

من بـی‌برادر چـون کنم، بـا این سپـاه دون، در دامـن هامـون

بینـم تـو را در ابــر خـون، ای مـاه تابـانم، سقای طفلانم

خواهـم بـرم در خیمه‌گه، ای گل تن پاکت، پیکـر صدچـاکت

ممکـن نبـاشد «یا اخا» محـزون و نـالانم سقای طفلانم

برخیـز و ای جــان بـرادر کـن علمـداری بنما مـرا یـاری

بی تـو غـریب و بی‌معیـن در این بیابـانم سقای طفـلانم

بی تـو یقیـن دارم کـه فـردا زینب نـالان بـر ناقـه عریان

گردد سوار از راه کینـه بــا یتیمانم سقای طفلانم

شد روز روشن پیش چشمم تیره‌تر از شب چون معجر زینب

بینم تو را در موج خ

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( ای آن کـــه بـــود بـــاب حوائـج لقبت ) * عباس خوش عمل کاشانی

1445
2

حضرت عباس(ع) -( ای آن کـــه بـــود بـــاب حوائـج لقبت ) ای آن کـــه بـــود بـــاب حوائـج لقبت

شرمنده فرات از عطش و تاب و تبت

سقّا و لــب تشنـــــه لــب آب فرات؟

جان همـــه عالـــــم بــه فـدای ادبت

شاعر : عباس خوش عمل کاشانی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:29
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت عباس(ع) -( امیر لشگر من دست من به دامن تو ) *

4229
1

حضرت عباس(ع) -( امیر لشگر من  دست من به دامن تو ) امیر لشگر من دست من به دامن تو

رباب مانده و امید آب بردن تو

به اهل خیمه سپردم که آب گردن من

بلند گر نشوی خون من به گردن تو

ز بس که تیر تنت خورده ماه طایفه ام

نشد که نور بگیرد لبم ز روزن تو

عبای من که نصیب علی شده ماندم

چگونه جمع کنم پاره پاره تن تو

دو تیر با دو کمان و سپاه مژگان کو؟

چه آمده سرچشمان مرد افکن تو

بدون چشم تو تکلیف خیمه روشن نیست

حصار امن خیامم نگاه روشن تو

بلند شو که نشیند هر آنکه استاده

برای کسب غنیمت نشسته دشمن تو

بلند شو گره از کار خیمه ها وا کن

که چشم بسته حرامی به چشم بستن تو

موسی علیمرادی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:32
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 سعید پاشازاده

حضرت عباس (ع) -( یارب بپذیر این همه نفرین را ) * سعید پاشازاده

1536
0

حضرت عباس (ع) -(  یارب بپذیر این همه نفرین را ) یارب بپذیر این همه نفرین را

از حد گذرانده بی حیا توهین را

از دست علمدار فقط كار آید

جز شیر كه باید بزند شاهین را

***

هرگونه جسارت به شما محكوم است

نابودیِ دشمن علی محتوم است

در چهره ی آن كس كه كند هتاكی

آثارِ حرام زادگی معلوم است

***

گیرم كه قلم به كافر افتاد مخور غم

یك لكه به روی دفتر افتاد مخور غم

تاریخ نشان داده كه با پنجه ی عباس

هر كس كه در افتاد ور افتاد مخور غم

شاعر : سعید پاشازاده

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:34
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

ساقی -( شادمان زعلقمه بیرون بشد آن ساقی مست ) * اسماعیل تقوایی

1550

ساقی  -( شادمان زعلقمه بیرون بشد آن ساقی مست  ) شادمان زعلقمه بیرون بشد آن ساقی مست
تشنه لب بود ولی مشک پر آبی در دست
قصدش این بود که آبی برساند به حرم
یورش لشگر غدار بر او راه ببست
سعیش این بود حفاظت بکند از مشکش
بهراینکار زعباس بیفتاد دو دست
مشک دندان بگرفت او،ولی تیر عدو
آمد وزوزه کشان بر دل مشکش بنشست
وای از ضرب عمودی که به فرقش بزدند
خورد با سر به زمین، بند زبندش بگسست
روی زانو بنشست وبه حرم کرد نگاه
ناگهان تیر عدو دیده او را بر بست
گفت دریاب برادر تو علمدارت را
زمی عشق تو ساقی تو باشد سرمست
چون برادر به برش آمدودیدش بی جان
گفت عباس ز هجران تو پشتم بشکست

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمد قاسمی

تاسوعا حضرت عباس (س) -( چون عطش را مدار ابالفضل است ) * محمد قاسمی

1656
1

تاسوعا حضرت عباس (س) -( چون عطش را مدار ابالفضل است ) چون عطش را مدار ابالفضل است
روضه ی روزه دار اباالفضل است
با همان مَشک خـالی و پاره
ســاقی روزگار اباالفضل است

ذکر ما تا به صبح ، یا علی و
بــینِ لیل و نهار اباالفضل است
سوره ی فجر ما شده ست حسین
سوره ی إنفِـطار اباالفضل است
در مواسات و در وفا و ادب
اوّلْ آمـوزگار اباالفضل است
نه فقط ما که ماه معترف است
ماه شبهای تار اباالفضل است
از ازل بوده است پا بر جا
تا ابد برقرار ، اباالفضل است
پـیشِ زهـرا برای أمّ بــنین
مایه ی افتخار اباالفضل است
همه بعد از ظهور می بینند
که علمدارِ یار اباالفضل است
عَضُدِالحَیْدر است یعنی کـه
دست پروردگار اباالفضل است
قـوس ابرویِ او به ما فهمــاند
الگــوی ذوالفقار اباال

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

تاسوعا حضرت عباس (س) -( ضریح تازه مبارک،عزیز ام بنین ) *

1005

 تاسوعا حضرت عباس (س) -( ضریح تازه مبارک،عزیز ام بنین ) ضریح تازه مبارک،عزیز ام بنین

ببین حریم تو آقا چقدر محترم است

ضریح پشت ضریح و حرم میان حرم

فدای گل پسری که هنوز بی حرم است

پوریا باقری

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

تاسوعا حضرت عباس (س) -( روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود ) *

5172
6

تاسوعا حضرت عباس (س) -( روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود ) روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود
ای که با آوردن نامت گره وا میشود

هرچه حاجت بر درت آورده هر کس تا کنون
مطئمناً یا برآورده شده یا میشود

عالم الغیبی و بی شک مصلحت دانسته ای
حاجتی گاهی اگر امروز و فردا میشود

درب های عرش هم بسته است تا آن لحظه که
روی زائر هایتان باب الحرم وا میشود

هرکسی دکتر جوابش کرده اینجا بی گمان
در حرم با یا ابالفضلی مداوا میشود

مشکلت را هر کجا بردی نشد , اینجا بیا
با کریمان کار مشکل نیست ، اینجا میشود

از همه دنیا دلت سیر است ؟ پس با من بگو
“یا ابوفاضل مدد” قطعا دلت وا میشود

مشهدم را داده و ماندست تنها کربلا
کربلا هم شاید اصلا مشهد امضا میشود .

حمیدرضا محسنات

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

تاسوعا حضرت عباس (س) -( آه از آن دم خیمه ها در اضطراب افتاده بود ) * بهنام فرشی

1772
2

 تاسوعا حضرت عباس (س) -( آه از آن دم خیمه ها در اضطراب افتاده بود ) آه از آن دم خیمه ها در اضطراب افتاده بود
حضرت سقا کنار نهر آب افتاده بود

هم امید تشنگان هم قوّتِ قلب حسین
هم تمامِ آرزوهای رباب افتاده بود

تا زمین خورد آن شغالانِ فراری آمدند
شیر بی پنجه ولی روی تراب افتاده بود

امتزاج خاک و خون در صورتش معلوم کرد
پای سقا گوییا بند رکاب افتاده بود

سرور خوبان عالم تا شنید ادرک اخاک
آمد آنجایی که پور بوتراب افتاده بود

اتفاقی نادر و بیگانه با علم نجوم
ماه روی زانوان آفتاب افتاده بود

در تمام مدت سی سال و اندی نوکری
بار دوم بود پیش او به خواب افتاده بود

دست ها تک تک تیمّم کرد صورت هم جدا
از شکوه سجده،در سجده ثواب افتاده بود

قدِّ رعنا،روی اسب و یک تنِ بی تکیه

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:03
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شهادت قمر بنی هاشم -( کمرم شکسته شد، ماه در خون طپیده ) * مسعود اصلاني

1316

شهادت  قمر بنی هاشم  -( کمرم شکسته شد، ماه در خون طپیده ) کمرم شکسته شد، ماه در خون طپیده
میدونم که بی عمو، علی اصغر میمیره
مگه بعد رفتنت میشه بی کس نباشیم
مگه بعد رفتنت کسی آروم میگیره
مگه میشه تو نباشی و حرم دلش نسوزه
مگه میشه تو نباشی خواهرم دلش نسوزه
سپهدارم علمدارم
علم افتاد و افتادم / من کنار تو جون دادم / می رسیدی ایکاش، به فریادم

اینجوری غرق به خونت ندیدم تا حالا
فدای سرت اگه، آب نداری عزیزم
توی خیمه چشم به راهت نشسته رقیه
قوت دلم چرا بیقراری عزیزم
پاشو از جا نکنه دستی بره سراغ معجر
روی حرمله به روی خیمه ها واشه برادر
سپهدارم علمدارم
بی علمدارم میدونم / من کیو دارم دلخونم / من توی این صحرا، پریشونم

پاشو تا نبردنش، خواهرت رو اسیری
بوی مادر م

  • شنبه
  • 17
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 19:10
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد