فاتح کوفه و شام آمده در کربلا
السلام ای شهدا
زینبم ، نایبه الفاطمه ، ای خون خدا
السلام ای شهدا
- سه شنبه
- 1
- آبان
- 1397
- ساعت
- 19:18
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
فاتح کوفه و شام آمده در کربلا
السلام ای شهدا
زینبم ، نایبه الفاطمه ، ای خون خدا
السلام ای شهدا
بند اول:
مستی و جنون مگه اصول داره
عمر نوکری مگه افول داره
وقتی جاری میشه اشک من یعنی
فاطمه نوکریمو قبول داره
دیوونه م برای شیش گوشه
مستی و جنون اسمش روشه
من برا حسین مشکی پوشم
آقامم گنامو می پوشه
(سیدی یا اباعبدالله)(۴)
بند دوم:
نوکری محضر تو صفا داره
اون دلی که بشکنه صدا داره
هر فضیلتی که توی دنیا هست
همه شو حسین تو کربلا داره
شور کربلا در سر دارم
به کرامتش باور دارم
اگه آقام از من دلخور شه
واسطه علی اکبر دارم
(سیدی یا اباعبدالله)(۴)
بند سوم:
به تموم مرده حیات میدی
به حرم نرفته ها برات میدی
وقتی که سفینه النجاتی پس
همه مونو آخرش نجات میدی
باید از غمت در تب باشم
توی هیئتت هر شب باشم
ممنونم اج
برگشته خواهر با چشم خونبار
خبر داری بردن منو به کوچه بازار
تا خوندی قرآن نفس گرفتم
از خولی و سنان سرت رو پس گرفتم
از اسارت
میگم برادر اما با اشاره
حجاب ما شد آستینای پاره
نمونده با من غیر چند ستاره
ای همسفر
تو که تمام راه رو نیزه بودی
چی بگم از محله ی یهودی
سوغاتی ما شد تن کبودی
منزل به منزل خون گریه کردم
دعا بکن مدینه زنده بر نگردم
از دیده اشک حسرت ببارم
میون این قافله یک جا مونده دارم
از من مپرس
نگم چی اومد به سر رقیه
شکسته شد بال و پر رقیه
ویرانسرا شد بستر رقیه
شد دیدنی
وقتی بغل گرفته بود سرت رو
بوسه میزد لبای پرپرت رو
یادم نمیره مرگ دخترت رو
ازشام وکوفه آمد، حسین خواهرتو
افتاده ام به روی، قبر مطهرتو
یک اربعین نبودم حالا ببین کبودم(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
تنها امید جانم، دراین سفرتوبودی
بایک نگه زنیزه، برصبرمن فزودی
ای قبله گاه رازم بعدازتومن چه سازم(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
روزی که پیکرت را، درخاک وخون کشیدند
درپیش زهرا ، سرازتنت بریدند
تنت به خاک صحرا سرت به روی نی ها(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
باچهره های نیلی، بادرد بی شماره
برگشته اند طفلان، باگوش های پاره
گرچه زپافتادند ضعفی نشان ندادند(۲)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(۲)
ای بی کفن زدست، غمت سبوگرفتم
پیراهن تنت را، من ازعدو گرفتم
بگر
بسم الله النور
بند اول
انا الیک راجعون
قدم قدم ستون ستون
برمیگردیم
به سوی تو
به سرزمین کربلا
بر میگردیم
دوباره باز
به موکب امام رضا
ستون یکصد و سی و سه
سلام میدیم به سمت ساقی
دوباره مست میشیم تو این راه
با بوی چایی عراقی
تو راهه نجف تا کربلا بگو :
به یاد حرم نرفته ها بگو :
" السلام السلام. ساکن کربلا
السلام السلام. روح قالوبلا
ادخلوها. بسلام امنین
اومدم باز. اشک چشممو ببین
وعده ما. ظهر روز اربعین
هزار و چهار صد ساله
میاد صدای ناله
هنوزم انگار زهرا
کنار اون گوداله
حبیبی یا ثارالله "
انا الیک راجعون
قدم قدم ستون ستون
بند دوم
انا الیک راجعون
قدم قدم ستون ستون
بر میگردیم
به کربلا
به سرزمین ماد
اهل محرمت شدن
محرم سرزمين تو
لبيك يا حسين ميگن
حجاج اربعين تو
به روضه ها -به همين كربلا كربلا كربلا
ببر منو - اربعين كربلا كربلا كربلا
اربعين امسال
منو دعوت كن
من دعا كردم
تو أجابت كن
صلا صلا صلا صَلِّ الله عليك
واميشه درهاي بهشت
به سمت كربلاي تو
ثوابي نيست بالاتر از
خدمت به زائراي تو
به صاحب- علم كربلا كربلا كربلا
ببر منو- حرم كربلا كربلا كربلا
اربعين امسال
يا ابالاحرار
كارى كن باشم
خادم الزوار
صلا صلا صلا صَلِّ الله عليك
اي كاش مينوشتي بپام
تو اين حضور بي كران
اربعين در معيت
مهدي صاحب الزمان
ذكرلبم- روز و شب كربلا كربلا كربلا
بيا منو- بطلب كربلا كربلا كربلا
اربعين امسال
منو راهي كن
مردم از د
ره واکنید قافله سالار میرسد
یک قافله اسیرعزادار میرسد
برخیز یا حسین سری دست و پانما
دلبر برای دیدن دلدار میرسد
حالا که پیرعشق شدم ناز میکنی
باشد تو ناز کن که خریدار میرسد
سر الحسین سینه سینای زینب است
آری حقیقت همه اسرار میرسد
بالا بلند بودم و حالا خمیده ام
پرغم ترین زمانه دیدار میرسد
عباس کو که صبرعقیله سر آمده
ناموس حق زکوچه و بازار میرسد
بر روی قبر پیرهنت پهن میکنم
جانم به لب زگریه بسیار میرسد
تکرارصحنهها شده درپیش دیده ام
نیزه به دست لشگر اشرار میرسد
گویا هنوز میشنوم زیر دست و پا
فریاد العطش ز لب یار میرسد
آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم
قبرت به روی سینهام این بار میرسد
هرجا که شد غرور م
زود بر انگشتر صحرا نگین انداختند
چون عقیق سرخ خود را بر زمین انداختند
مثل بارانی که مشتاق است خاک تشنه را
از فراز ناقهها خود را چنین انداختند
پس به یاد اکبر و عباس روی قبرها
خویشتن را از یسار و از یمین انداختند
روی قبر کوچک عباس جای مادرش
خویش را با ذکر یا امالبنین انداختند
خاک را بر سر زدند و سر به خاک آنقدر که
روی پیشانی دشت تشنه چین انداختند
اربعین شد که پس از نام رقیّه در کتب
اکثر مقتلنویسان نقطهچین انداختند
رسیده خسته از راه،برادر زینب تو
کشیده از دلش آه،بردار زینب تو
چهل روزه ندیده،یه روز خوش تو دنیا
تورو از نیزه داران،کرده همش تمنا
شکسته از غم تو،میون دشت و صحرا
رفته منزل به منزل،با سرت روی نی ها
پاشو خواهر اومده
مثل مادر اومده
زار و مضطر اومده
《یا اخا ای حسینم》
بند دوم
اسیر درد و غم بود،برادر زینب تو
ببین که پیر شده زود،برادر زینب تو
چهل روزه شنیده،از دشمنه تو طعنه
توی ذهنش تداعی،شده همش یه صحنه
تو بودی توی مقتل،و میدید از روی تل
که میبرید سر تو،با اون لبای تشنه
میگه با شیون و شین
پاشو ای نور دوعین
داداش خوبم حسین
《یا اخا ای حسینم》
بند سوم
شده قدش کمونی،برادر زینب تو
شده باغش خزونی،برادر زینب
الهی مشمول کرم باشم
اربعین با خوبا حرم باشم
گلشن عرش اعلا کربلا کربلا کربلا
ای قبله ی دل ما کربلا کربلا کربلا
بهشت سینه زنها کربلا کربلا کربلا
یا حسین یا اباعبدالله...
تو رکاب رهبر ان شاءالله
ما میشیم مشرّف به کربلا
ای مقتل شهیدان کربلا کربلا کربلا
ای عرفات عرفان کربلا کربلا کربلا
کعبه حجّ ایمان کربلا کربلا کربلا
یا حسین یا اباعبدالله...
آری عاشورا یک فرهنگ است
سازش با دشمن ما را ننگ است
حسین رسد به گردون یا ربش یا ربش یا ربش
شده اسیر دشمن زینبش زینبش زینبش
هَیهات مِنّة الذّلة بر لبش بر لبش بر لبش
یا حسین یا اباعبدالله...
مرثیه خوان شد عالم،با آه و اشک دیده
قافله ی حسینی،به کربلا رسیده
دخت علی که گرید،بر او تمام افلاک
بهر زیارت یار،آمد ز ناقه بر خاک
بعد از تحمّلِ ظلمْ،از مسلمینِ کافر
حالا دگر رسیده،بر تربت برادر
بنگر حسین برایت،مهمان ز رَه رسیده
آمده زینب امّا،با قامتِ خمیده
بس طعنه ها ز دشمن،در راه دین شنیدم
میدانی ای عزیزم،دیگر چه ها کشیدم
در بزم عام دشمن،بی صبر و تاب رفتم
با دستهای بسته،بزم شراب رفتم
زینب شود فدایت،ای نور حیّ سرمد
دیدم که آن حرامی،با خیزران تو را زد
هر چند ظلم دیدم،از دست خاص و هم عام
تبلیغ دین نمودم،در شهر کوفه و شام
جان دوباره ای بر،این انقلاب دادم
با چادرم زنان را،درس حجاب دادم
?#زیارت_اربعین_حرکت_درمسیرعشق?
#عالم_همه_یک_نقطه_ای_در_نون_حسین_است
#عشق_است_چنین_جاذبه_درخون_حسین_است
آنسوی مگر چیست که این خیلِ خلایق
اینگونه شده بی سر و پا مستِ حقایق؟
آنسوی مگر چیست که اینگونه به سویش
چون سیل، خروشان شده است این همه شایق؟
آنجای که از فتنه ی کین چیزی نماند است
جز دشتِ بلا و حرم و گنبدِ عاشق؟
آنسوی مگر چیست که خون شد دلِ عالم
آنجای فقط تازه بوَد داغِ شقایق؟!
#اللهم_الرزقنا_کربلا
#هستی_محرابی
این صدای غرش شیرانه، این صدای ارتش ایرانه
رفع الله جیش الحشد الشعبی، ذکر لبهای سینه زنانه
نحن جیش الحسین بن علی
نحن أنصار مولانا الولى
احفظ قائد نا الخامنه ای
نغمه ی لبهامون، شده توی این راه
کلنا زوارک ، یا اباعبدالله
بند دوم:
لشکر مجنون های لیلاییم ، از نجف راهی کربلاییم
همسفر کاروان ارباب ، هموطنای امام رضائیم
با تو، خاطره بازی می کنیم
احساس بی نیازی می کنیم
داریم حماسه سازی می کنیم
هرکی دلش با ماست ، بگه یه بسم الله
کلنازوارک، یا اباعبدالله
بند سوم:
ما همگی رعیت سلطانیم، خاک پای دوست از دل و جانیم
در پی انتقام ثاراللّه ، منتظر صاحب الزمانیم
آقا، از انتها تا ابتدا
بر لب ، میزنمت هر دم صدا
مو
ذکر روح الامین حرم
حرمت بهترین حرم
بطلب اربعین حرم حرم حرم
ساکن کربلا حسین
روح قالو بلا حسین
ربنا اتنا حسین حسین حسین
اسم تو شور شیرینم
عشق تو راه و ایینم
با تو کامل شده دینم دینم دینم
عشق تو نور ایمانم
ای تو اغاز و پایانم
به فدایت سر و جانم جانم جانم
شد دل عاشقم بی تاب
نوکرت را بیا دریاب
دست من را بگیر ارباب ارباب ارباب
ای ز اب فرات محروم
شد دل خواهرت مغموم
السلام و علی المظلوم مظلوم مظلوم
__________________________________
@amirhoseinolfat
دوباره کرب وبلا ،حال درهمی دارد
فضای غرق غم و،دشت مبهمی دارد
ببین که سیدسجاد ،با دلی خونین
کنار قبر پدر ،حال درهمی دارد
رسیده قافله ی غم، به دشت کرب وبلا
زاشک ،هر گل این باغ ،شبنمی دارد
هنوز آب فرات از حسین شرمنده است
فرات زان لب خشکیده ،زمزمی دارد
بیا به بزم عزایی که زینبش دارد
که باحسین عزیز خود عالمی دارد
سکینه قبر پدر را گرفته در آغوش
برای درد دل خویش همدمی دارد
رباب قبر علی را ندیده است هنوز
نشسته گوشه ای وماتم وغمی دارد
خدا گواست که زهرا سیاه پوشیده
کنار زینب خود، بزم ماتمی دارد
عنان گریه «وفایی» دراختیارش نیست
برای درد دلش ،فرصت کمی دارد
ای زمین غم من کو حسینم
من پس ازاودگر بی نورعینم
زینبم من که برغم مبتلایم
درهمین جا حسینم زدصدایم
واویلا واویلا
آه و واویلا(2)
دیده ام برزمین خونین تنش را
با خودآورده ام پیراهنش را
درهمین جامن قامت خمیده
بوسه دادم به رگهای بریده
واویلا واویلا
آه و واویلا(2)
درهمین جا دلم پُر دردوغم شد
دست عباس من از تن قلم شد
دیده ام من گلان چیده چیده
دیده ام برزمین دست بریده
واویلا واویلا
آه و واویلا(2)
مثل مادر تنم دارد نشانه
زد عدو بس که برمن تازیانه
گرچه ازتازیانه ها کبودم
سوزد ازآتش غم ها وجودم
واویلا واویلا
آه و واویلا(2)
کردم از غنچه هاگر دلنوازی
آمدم ازسفر با سرفرازی
گشته جان ودل من غرق ناله
سوزم ازماتم
با ناله به سوی نینوا باید رفت
با پای پیاده کربلا باید رفت
این جاده ی نور کربلا می گوید
از راه حسین تا خدا بایدرفت
منت خدای را که بصیر است و هم علیم
منت خدای را که خبیر است و هم حکیم
از روز اولم به نجف آشنا نمود
گفتا قدم گذار در این راه مستقیم
گفتم چقدر فاصله تا عرش مانده است
گفت از نجف پیاده حدوداً سه روز و نیم
غفران من نصیب کسانی که زائرند
هستند در شفاعت خاصان من سهیم
خسران عالم است یقیناً مقدرش
هر کس نرفت کرببلا و نشد مقیم
آدم نه سیب خورد نه گندم فقط شنید
با بوی سیب می وزد از کربلا نسیم
قید بهشت را زد و آمد به کربلا
تا اشک ریز عشق بخوانندش از قدیم
تا بر حسین نوحه نخواند و نریخت اشک
عیسی نشد پیمبر و موسی نشد کلیم
سبک ۴ ـ ذکر / واحد سنگین ـ خسته
زینب آمد كربلا با حالِ خسته
شیشهی عمرِ دلِ زینب شكسته
روضه خوانی می کند با کاروانش
وای از حال غریب و ناتوانش
بین آن مقتل نشسته
دیده را بر خیمه بسته
رشته ی عمرش گسسته
یا حسین جان ـ یا حسین جان(۳)
زینب آمد بر مزار دلبرِ خود
خاك غم ریزد دمادم بر سرِ خود
گوید ای جانا ببین چشمِ ترِ من
در سفر ای گل چه آمد بر سرِ من
زجری از هجرت کشیدم
هر كجا تا میرسیدم
رأس تو بر نیزه دیدم
یا حسین جان ـ یا حسین جان(۳)
قافله هر سو به هر جایی روان شد
بر زمین افتاد و چون برگِ خزان شد
هر كجا با آه و ناله گریه كردند
جمله با یادِ سه ساله گریه كردند
كربلا شد در شراره
قلبشان شد پاره پاره
گشته
سبک ۵ ـ ذکر / واحد سنگین ـ ماه
آمدم در برت نشینم
ای حسین ماه بی قرینم
یاد آن بوسه بر رگانت
بوسه از قبر تو بچینم
یا حسین هست و بود زینب یا حسین
یا حسین ای وجود زینب یا حسین
سالار زینب ـ حسین شهید کربلا(۴)
بی تو من درد و غم کشیدم
زهر هجران به دل چشیدم
هدیهای دارم ای برادر
موی از غم شده سپیدم
زینبم با پری شكسته یا حسین
خاک غم بر سرم نشسته یا حسین
سالار زینب ـ حسین شهید کربلا(۴)
هر كجا من یارِ تو بودم
من امانت دارِ تو بودم
همه شب گوشهی خرابه
فكر طفلِ زارِ تو بودم
از تو من شرمنده به ناله آمدم
آمدم اما بی سه ساله آمدم
سالار زینب ـ حسین شهید کربلا(۴)
احوالات حضرت زینب (س) در روز اربعین بر سر مزار امام حسین (ع)
یک اربعین گذشته و من نیمه جان شدم
از بعد ِرفتن ِ تو حسین قد کمان شدم
طاقت نداشتم که برادر نبینمت
یادت که هست کودکی ام یا جوان شدم ؟!
یادت که هست تازه عروس بودم و حسین
یک روز من ندیدمت و ناگران شدم !؟
حالا ببین چگونه چهل روز میشود
من زنده ام ،تورفتی و من جاودان شدم
یک اربعین گذشته و زینب نمرده است
یک اربعین گذشته و من نیمه جان شدم
تو روی نیزه بودی و من پشت نیزه ات
برسر زدم به سینه زدم نوحه خوان شدم
از بعد عصر روز دهم پیرم ای حسین
من هم شبیه مادرمان قد کمان شدم
نشکسته بود کاسه ی صبرم ولی شکست
تا که دلیل خنده ی آن دلقکان شدم
نز
الحق كه زيارت حسين عالى بود
در محضر دوست جاى خوشحالى بود
يك بوسه زدم بر آن ضريح زيبا
جاى رفقا كه جايشان خالى بود
کربلا مقصد خوبیست ، بیا تا برویم
یا علی گو که به پابوسیِ آقا برویم
کوله بر دوش بینداز ، به پا خیز رفیق
هر کجایی ببرد دل به همانجا برویم
دل حزین است تماشای حرم میخواهد
آرزویست که روزی به تماشا برویم
سخت مجنونِ نگاریم و در آئین جنون
رسم داریم فقط در پی لیلا برویم
سعی کردیم بیاییم ولی حیف ؛ نشد
دی نه امروز نه ایکاش که فردا برویم
مردمان رفته و ماییم که تنها ماندیم
یحتمل قسمتِ ما است که تنها برویم
همچو یک رود روانند به سویت ما نیز
قطره آبیم و امید است به دریا برویم
باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو
باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو
یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق
یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو
یک اربعین دویدهام و زخم دیدهام
دنبالِ نالههای یتیمانِ زارِ تو
یک اربعین بجای همه سنگ خوردهام
یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو
یک اربعین به گریهی من خنده کردهاند
لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو
مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده
چشمان خستهی منِ چشم انتظارِ تو
روز تولدم که زدم خنده بر لبت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو
با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو
یادم نمیرود به لبت آب آب بو
بند اول:
خوش اومدید آی زائرا از سفر کرببلا
سوغاتی ما عاشقا خاک کف پای شما
پیاده رفتین و به آرزوتون رسیدین
یه خط روی اسم لیلی و مجنون کشیدین
با اشک چشاتون صفا کنید
با تاول پاتون صفا کنید
امشبمو با یاد کربلا
با هروله هاتون صفا کنید
دلا آروم نداره
حرم میخواد دوباره( -)
بند دوم:
ازاین به بعد تو حاجتام چیزی نمیخوام من جز این
پای پیاده کربلا بیام من هر سال اربعین
مزه و لذتش نمیره از زیر زبون
لحظه ای که نور گنبد میخورد به چشمتون
رفتن شما شد مقدمه
سال دیگه از دم بریم همه
بعد روضه تو بین الحرمین
با بیرق هیئت تا علقمه
دلی که بی قراره
حرم میخواد دوباره( - )
چهل روزه تو نیستی پیش زینب
چشش خونه، دلش آتیشه زینب
چهل روزه سرم بیسایبونه
سرت رو نی برام روضه میخونه
چهل روزه عطش دارم بیادت
شبیه ابر میبارم بیادت
چهل روزه که تاج سر ندارم
کنار خود علی اکبر ندارم
چهل روزه تنم جانی نداره
حرم دیگه نگهبانی نداره
چهل روزه دلم پیش ربابه
به یادت زیر نور آفتابه
همینجا خصم بیبالوپرش کرد
کمان حرمله بیاصغرش کرد
همینجا از فرس افتاد جسمت
همینجا از نفس افتاد جسمت
همینجا از اراذل تیر خوردی
عمود و نیزه و شمشیر خوردی
همینجا پیکرت سنگجفا خورد
تنت از پیرمردی هم عصا خورد
همینجا بود بد شرّی بپا شد
به دست شمر جسمت جابهجا شد
همینجا پنجه در گیسوت انداخت
جسورانه بزاقی
من از اسارت آمدم با یک بغل غم
حیرانِ این گودال و این دشتم برادر
در پیکر خود سر نداری تا ببینی
از شهر شام و کوفه برگشتم برادر
من آمدم اما نه آن طوری که بودم
مویی سپید و قامتی خم دارم این بار
من سعیِ خود را کردم اما ای برادر
در کاروانم چند تن کم دارم این بار
رخصت بده شرح سفر با تو بگویم
طی شد چهل روزم به مانند چهل سال
رفتم به شام و کوفه و اما دل من
جا ماند ، اینجا در کنارت بین گودال
من آمدم تا در کنار تربت تو
آرام گیرم با سرشک جاریِ خود
طفل سه ساله داخل ویرانه جا ماند
شرمنده ام از این امانتداریِ خود
اما برادر بگذریم از اینکه در شام
هرگز امانتدارِ مقبولی نبودم
از غصه می مردم خدا را شکر ، کوفه
پای
اربعین شد و ببین که زینب آمد از سفر
پیر گشته خواهرت نمی شناسیَم دگر
من فدای تربت غریبت ای برادرم
ای بهار بی گنه خزان شده برابرم
لحظه ای درنگ کن که تا بگویم از سفر
لحظه لحظه ، شهر ، شهر و کو به کوی و در به در
جمله ای بگویمت ز غصه های سینه سوز
زینب تو پیر شد در این چهل شبانه روز
بود زیر آفتاب ، پاره های پیکرت
گشت سایبان من ز روی نیزه ها سرت
سنگ کوفیان کجا و گوشۀ لب امام
می کشد مرا حسین ، خاطرات شهر شام
از نظر نمی رود هجوم چوب خیزران
گریه های مادران و ناله های دختران
زخم عشق توست مانده بر تنم نشانه ها
مثل مادرم شدم اسیر تازیانه ها
گرچه غصه روز و شب مرا غم رباب داد
بیشتر غم رقیه ات مرا عذاب داد
دخ
ببین که گریه می کنم نشد بیام به کربلا
ببین که گریه می کنم با همه ی جامونده ها
زار می زنم حسین منو ببر کربلا
زار می زنم منو ببر یه سر کربلا
جاموندم دارم می میرم
حالا دیگه دلم فقط با عکس کربلا خوشه
غم فراق کربلاست که نوکرت رو می کشه
توی بساط من یه دنیا آهه حسین
با زایرای تو دلم تو راهه حسین
جاموندم دارم می میرم
دارم میرم ای،لالهٔ پرپر
یادم نمیره داغِ گودال و برادر
دلخون و مُضطر،با چشمای تر
حال و روزم خیلی شده شبیهِ مادر
دارم میرَم ای،عزیز زهرا
یادم نمیره رفتی رو نیزهٔ اعدا
میون گودال،یک قد خمیده
میزد صدا با آه و ناله واحسینا
خداحافظ
ای بر دو عالَم نورِ هر دو دیده
لب تشنهٔ غریبِ سر بریده
میرم ولی با قامتِ خمیده