من و دوری زتو یک دم ,چه سخت است
جدال یم تنه با غم ,چه سخت است
چهل منزل فقط میگفت زینب
سفر با مرد نامحرم چه سخت است
- چهارشنبه
- 24
- مهر
- 1398
- ساعت
- 08:37
- نوشته شده توسط
- حسین فرجی
من و دوری زتو یک دم ,چه سخت است
جدال یم تنه با غم ,چه سخت است
چهل منزل فقط میگفت زینب
سفر با مرد نامحرم چه سخت است
بند اول
رسیدی به کرب و بلا/بگو شاه السلام
رسیدی با شور و نوا/بگو شاه السلام
با اشک و با حال دعا/بگو شاه السلام
به جای جامونده ها/بگو شاه السلام
تا که نگاهت،به حرم افتاد
جامونده هارو،نبری از یاد
برای تعجیل فرج خیلی
دعا بکن که،آقامون بیاد
جات خالیه آقا
بیا تا بریم کربلا
چی میشه ببینم یه سال
تو رو میونه زائرا
(آقام آقام آقام بیا)
بند دوم
رسیدی به شط فرات/بگو شاه السلام
رسیدی به باب نجات/بگو شاه السلام
به پا کن قعود و قیام/بگو شاه السلام
و بعد از سلام صلات/بگو شاه السلام
دورکعت اونجا،با دلی پر غم
بخون نمازی،به جای ما هم
وقتی که رفتی،به زیر قبه
بخواه فرج رو،برای عالم
جات خالیه آقا
بیا تا بر
بند اول
بعد چهل روز،با محنت اومدم
با یه دل پر از،شکایت اومدم
خسته و ناتوون،قامتمه کمون
سر مزارت از،اسارت اومدم
من از تو هیچوقت،جدا نبودم
یه اربعین با،سر تو بودم
تو این چهل روز،عذاب کشیدم
همش رو نیزه،سرت رو دیدم
پاشو به پای خواهرت
بشو عصای خواهرت
تو هم بیا و گریه کن
با گریه های خواهرت
《داداش حسینم》
بند دوم
بعد چهل روز،با گریه اومدم
از مجلس بنی،امیه اومدم
امانت هر چی بود،آوردم و ولی
شرمندتم که بی،رقیه اومدم
بگم چی از اون،شب خرابه
که گفتنش وا،سه من عذابه
سرت رو بردن،برا سه ساله
همونجا جون داد،با آه و ناله
جاموند توی خرابه ها
غنچه ی نازنین تو
نشد بیارمش بشه
زائر اربعین تو
《داداش حسینم》
من رسيدم از سفر اما حسين
داغ ديدم هر گذر اما حسين
ريخت از من بال و پر اما حسين
مجلس مى بيشتر اما حسين
-
خطبه خواندم حيدرى كردم فقط
كو اسارت؟سرورى كردم فقط
-
زوزه هاى خيزران من را شكست
گريه هاى دختران من را شكست
لشكر نامحرمان من را شكست
خنده ى شمر آنچنان من را شكست
-
با خودم گفتم كه بنت الحيدرم
عهد كردم كفرشان در آورم
-
در خرابه خواهرت آواره بود
روسرى دخترت هم پاره بود
آن دمى كه بسته راه چاره بود
باعث زجرم زن بدكاره بود
-
من كه از آنها نترسيدم حسين
ترس را در چشمشان ديدم حسين
-
صبر من در اين مصيبت سر نرفت
چشم نامحرم به اين خواهر نرفت
از سياهى رنگ بالاتر نرفت
خاطرت آسوده كه معجر نرفت..
-
پرده پنه
بند اول
هنوزم..يادمه اشك توى چشات
هنوزم..يادمه خشكيه روى لبات
هنوزم..يادمه تو قتله گاه..مى زدنت بى هوا..مى زدى هى دست و پا
هنوزم..تو گوشمه صداى ناله هات
-
اى پرنده ى پر زده از دوش من
اى تو بهترين پناه آغوش من
رفتى از پيشم زندگى شده فراموش من
-
خسته ى راه اومدم
غرق آه اومدم
تو روى خاكى حسين
بى پناه اومدم
-
بند دوم
بلندشو..خواهر قدكمونتو ببين
بلندشو..ديگه نزن روى من و زمين
بلندشو..تا كه ببينى داداش..حرمله با اون نگاش..با طعنه و خنده هاش
من و كشت...پيش سر يل ام بنين
-
خون تازه ى رو لباتو يادمه
روى نيزه ها گريه هاتو يادمه
زير دست و پا بچه هاتو يادمه
-
حال خراب اومدم
با عذاب اومدم
چشم تو روشن من از
در عمق غصه ها، فرّ الی الحسین
در اوج هر بلا، فرّ الی الحسین
خسته اگر شدی از دست این و آن
رو کن به کربلا فرّ الی الحسین
از سوی آسمان بر ما زمینیان
هر دم رسد ندا فرّ الی الحسین
از دست معصیت خونین دل و حزین
تا که شوی رها فرّ الی الحسین
موسی اگر شدی از ترس اژدها
هر چند بی عصا فرّ الی الحسین
وقتی دلت گرفت از شهر و کوچه ها
از قوم بی حیا فرّ الی الحسین
گر آخر الزمان بیمار گشته ای
با نیت شفا فرّ الی الحسین
ایمان فقط حسین قرآن فقط حسین
از کفر و از خطا فرّ الی الحسین
فریاد می زند فطرس علی الدوام
فی الارضِ و السَّما فرّ الی الحسین
بگرفته دست ما با دست غرق خون
در بین بوریا... فرّ الی الحسین
گفتا بنویس تا سحر، نامۀ عشق
با دیدۀ پُر ابر، سفرنامۀ عشق
ای چشم! ببار، فصل اشکافشانیست
ای اشک! فقط تویی گذرنامۀ عشق
اسپند و گلاب، آب و قرآن... رفتند
با پای پیاده زیر باران رفتند
جان از تن من رفت و تماشا کردم...
من ماندم و اشک و آه، یاران رفتند
عمریست که دلتنگ توأم میآیم
مولا! به غریبیات قسم میآیم
از صحن نجف دوباره انشاءالله
با پای پیاده تا حرم میآیم
با شوق تو زمزم دعایم جاریست
شور غم توست در صدایم جاریست
انگار به شوق هروله میآید
اشکی که به روی گونههایم جاریست
دلخونم از این فاصله، خواهم آمد
من همقدم قافله خواهم آمد
با یاد سهسالهای که جا ماند از راه
با پای پر از آبله خواهم
کربلا یعنی تجلّی خانهٔ جانان عشق
کربلا آرامگاه حضرت سلطان عشق
.
برتر از جنّت نباشد، نیست کمتر، شک نکن...
مرقد ششگوشهٔ خورشید جاویدان عشق
.
کربلا دانشگه شور و شعور و معرفت
کربلا سرچشمهٔ سرچشمهٔ جوشان عشق
.
کربلا میعادگاه رهروان زینب است
وعدهگاه پیروان بیعت و پیمان عشق
.
کربلا یعنی همایشگاه میلیونها نفر
از عزاداران با اخلاص و با ایمان عشق
.
کیمیای خون هفتاد و دو عاشق دارد و
میدَمد از تربتش جانی دگر بر جان عشق
.
خُفته زیر پای بابا، اکبر فرّخ لقا
خَلقا و خُلقا شبیه صاحب قرآن عشق
.
خُفته سویی قاسم شهزادهٔ نوکدخدا
حجلهٔ دامادیاش برهم شد از طوفان عشق
.
غرق در خون پیکر خورشید سر از تن جدا
خفته بیغ
دوباره مثل همه سالهای قبل از این
ز کاروان رفیقان خویش جا ماندیم
همه، برات گرفتند و رفتهاند و ما
به پشت پنجرۀ جنت الرضا ماندیم
زمان بدرقهشان بغضمان شکست آقا
که خوبها همه رفتند و باز، ما ماندیم
هنوز گرم همین فکرهای خود بودیم
که ما چرا ز رفیقان خود جدا ماندیم
پیام آدرس هیئت آمد و ما باز
به زیر پرچم سقای با وفا ماندیم
هنوز جمعه شبی هست و هیئتی باقی است
اگر به حسرت دیدار کربلا ماندیم
به پشت گرمی این وعدههای ... سال بعد ...!
گریستیم و پس از آن به این هوا ماندیم
برای دیدن تصویر زائران حسین
شبانه روز به پای رسانهها ماندیم
اربعین آمد و من باز تو را می خوانم
میکنم زمزمه آغاز تو را می خوانم
.
باز هم کرب وبلای تو نشد قسمت من
گوشه ای در پی اعجاز تورا می خوانم
.
داغ بین الحرمین تو مرا خواهد کشت
می کنم عجز خود ابراز تورا می خوانم
.
ناز کن ناز که نازتو خریدن دارد
می خرم هرچه کنی ناز تو را می خوانم
.
کی شود بال مرا هم بگشایی ارباب
کی دهی رخصت پرواز تورا می خوانم
.
گوئیا قسمت من نیست کنارت باشم
کی شود قفل دلم باز تورا می خوانم
.
باورم نیست که از چشم شما افتادم
نظری بر دلم انداز تو را می خوانم
.
ترسم این است که در لحظه جان کنده هم
نشود حال دلم ساز تو را می خوانم
.
دوستان کرب و بلایند ولی من اینجا
با غم هجر تو دمساز تور
بعد تو یک اربعین خون جگر خورده ام بی تو چهل روز و شب رنج سفر برده ام
بین که چه آمد سرم بعد تو ای دلبرم چون تن صد چاک تو پاره شده معجرم
من دیدم پای پر آبله بشنیدم دشنام از حرمله
خیز و از جا با خواهرت حرفی بزن
نفسی فداک ای کشته ی دور از وطن
ای دل و دلدار من سرور وسالار من
شمع مزارت شده چشم گوهر بار من.
................
همدم زینب غم است قامتم از غم خم است قاتل زینب ولی خنده نامحرم است
زینبو بزم حرام زینبو بازار شام سنگ جفا خورده ام مثل تو از روی بام
مّردم از بسکه غم خورده ام سیلی از نامحرم خورده ام
سوز غمت آتش زده بر جان من نفسی فداک ای کشته ی دور از وطن
ای دل و دلدار من سرور و سالار
◾نوحهی سینهزنی(سبک سنتی)
◾تجدید عهد و پیمان با سیدالشهدا
◾بنداول
بیعت ما همه امشب با حسین است
ذکر لبهای ما همیشه یا حسین است
چون زهیر و حبیب
یار شاه غریب
هر دم اگر ما در شور و شینیم
تا آخر عمر یار حسینیم
حسین حسین جان(۲)
◾بنددوم
وعدهگاه تمام نوکران اربعین
پای ششگوشهی سیدوسالار دین
دمبه دم پیاده
میزنیم به جاده
هر دم اگر ما در شور و شینیم
یاد سه ساله یار حسینیم
حسین حسین جان (۲)
یک اربعین ز داغ،دل مضطرم شکست
یک اربعین،سرشک به چشم ترم شکست
یک اربعین مدام به ما خنده کرده اند
با رفتن تو حرمت اهل حرم شکست
در کل عمر بال و پرم بودی ای حسین
در زیر اسب ماندی و بال و پرم شکست
وقتی که روی پیکر تو پا گذاشتند
دیدم که استخوان تنت در برم شکست
با دیدن تو یاد از آن کوچه کرده ام
آنجا که از لگد،کمر مادرم شکست
ای یار از خرابه مپرسی ز خواهرت
آندم که قلب طفل،به دور و برم شکست
من دست بسته بودم و از روی بام ها
سنگم زدند و مثل سر تو سرم شکست
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
این چهل روز عدو سنگ به ما زد بد زد
هر که آمد غم من دید مرا زد بد زد
شد چهل روز نه،انگار چهل سال گذشت
غمت آتش به دل ارض و سما زد بد زد
نرود از نظرم صحنه ی گودال حسین
هر که دور از بدنت بود جدا زد بد زد
پیش چشمان ترم حلقه به دور تو زدند
پیرمردی به تنت آه عصا زد بد زد
من خودم از روی تل دیدم و فریاد زدم
شمر بر پهلوی تو ضربه ی پا زد بد زد
تا درآورد عدو جسم علی را از خاک
سر او را به سر نیزه که جا زد بد زد
یک شب از ناقه زمین خورد یتیم تو حسین
زجر آمد چقدر طفل تو را زد بد زد
نشود قسمت کافر لگد زجر ای کاش
که از آن ضربه عزیز تو صدا زد بد زد
سر بازار به ناموس تو می خندیدند
خصم دانی که چرا طعنه به
قربان حنجرت جامانده نوکرت
مانند دخترت از قافله حسین
لبیک یا حسین
ای شاه کم سپاه دارم به سینه آه
با یاد قتلگاه گریم به شور و شین
لبیک یا حسین
زینب به چشم تر می آید از سفر
آورده او خبر ای ماه مشرقین
لبیک یا حسین
بیچاره خواهرت دیده به نی سرت
دور تو مادرت خون ریزد از دو عین
لبیک یا حسین
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
ای برادر ببین که آمدم از سفر
از فراق تو گشته خواهرت خونجگر
بعد یک اربعین حال زارم ببین
واحسینا
شامیان بی مروت اند و پست و بدند
تازیانه به ناموس خدا می زدند
ای گل بی سرم یوسف مادرم
واحسینا
چشم تو روشن ای-عزیز ختمی مآب
یا اخا خواهرت کجا و بزم شراب
روز ما گشته شام از نگاه حرام
واحسینا
********
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
خیز و ببین اخا برگشتم از سفر
پروانه ات شده بشکسته بال و پر
یادم نمی رود اینجا چه دیده ام
چه رنج و محنتی اینجا کشیده ام
دیدم به چشم خود صد پاره پیکرت
گشتی تو زیر و رو در پیش مادرت
دیدم در این زمین رنگ پریده را
در دست این و آن راس بریده را
زخم دل مرا اینجا نمک زدند
دور تن تو زینب را کتک زدند
یک اربعین به من خندیده دشمنم
از کعب نیزه ها گشته سیه تنم
در شام وکوفه شد بر خواهرت جفا
بشنیدم از همه پیوسته ناسزا
یادم نرفته است کوی یهودیا
در زیر پای اسب دیدم سر تو را
********
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
کربلا دانشگه آزادی و مهد صفاست
کربلا آرامگاه پور پاک مرتضاست
.
کربلا در متن خود هیهات من الذّله است
بذل جان هرگل در آن صحرا نمودی لله است
.
کربلا عشق است وشور است و،شعف ممزوج آن
کربلا مدفن گَهِ معشوق حیّ لا مکان
.
کربلا را وصف کردن بر نیاید از کسی
وصف آن ممکن نباشد از منِ همچون خَسی
.
کربلا خود مشهد بند دل پیغمبر است
از الست آن مقصد دلبند پاک حیدر است
.
خاک پاکش زان سبب گردیده اسباب شفا
چون،گل ریحان زهرا داده آنجا را صفا
.
گر نصیبت شد زیارت جان زهرا هوش باش
نغمه ی ماتم بگوش آید سرا پا گوش باش
.
تشنه لب عطشان در آن صحرا حسین ابن علی
مرقد شش گوشه اش از عرش یزدان منجلی
.
خفته در پائین پا رعنا جوا
شمیم جانفزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان برآید
.
گمانم کربلا شد عمه نزدیک
که بوی مشک ناب و عنبر آید
.
به گوشم عمه از گهوارهی گور
در این صحرا، صدای اصغر آید
.
حسین را ای صبا برگو که از شام
به کویت زینب غم پرور آید
.
ولی ای عمّه دارم التماسی
قبول خاطر زارت گر آید
.
که چون اندر سر قبر شهیدان
تو را از گریه کام دل برآید
.
در این صحرا مکن منزل که ترسم
دوباره شمر دون با خنجر آید
.
مهار ناقه را یک دم نگهدار
به استقبال لیلا، اکبر آید
.
مران ای ساربان یکدم که داماد
سر راه عروس مضطر آید
.
کند «جودی» به محشر، محشر از نو
اگر در حشر ما این دفتر آید
من نیمه جانِ داغِ تو در این سفر شدم
یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم
.
من آب رفته ام! چه کسی می شِناسَدَم؟
من زینبم! اگر چه کمی مُختصر شدم
.
آن زینبم که بی تو نکردم شبی سحر
چون شمع، آب، بی تو به شام و سحر شدم
.
سنگین ترین مصیبتم این بود بَعدِ تو
با قاتلانِ سَنگ دِلت همسفر شدم
.
از کوچه های شام چه گویم برای تو؟
آماجِ سَنگ و طَعنه ی هر رهگذر شدم
.
هر جا که تازیانه به اَطفال می زدند
با یادِ مادرم تَنِشان را سِپر شدم
بند اول
چله نشینه تو منم
پاشو داداش که اومدم(از کوفه و شام)۲
منزل به منزل رفتم و
خوردم شبیه تو داداش(سنگ از روی بام)۲
تو آسمونا دنبالت میگشتم
حالا کنار قبر تو نشستم
تو رفتی و بعد تو روز به روز من
خوردم ترک،یواش یواش شکستم
پاشو داداشم،دیدنه من ثوابه
بهم بگو که،نبودنت یه خوابه
بدونه تو هر،دقیقه هام عذابه
(پاشو داداشم،حسین من یا مظلوم)
بند دوم
مهمونه تو ای بی سرم
از راهه دوری اومدم(ای نور دیده)۲
زخمه تمومه پیکرم
من هم شبیه مادرم(قدم خمیده)۲
برگشتم از اسارت ای برادر
یک اربعینه که من از تو دورم
یک اربعین من طعنه ها شنیدم
اما خودت دیدی چقدر صبورم
پاشو داداشم،زینب تو رسیده
چهل روزه که،سرت رو
چَمدونمو بازم جعم میکنم
آماده میشم بیام پیشه خودت
اربعین مسافر حرم میشم
میامو حرفامو میزنم بهت
قلبه من با دلهره با استرس
از همون عمود اول میزنه
فدایه سر رقیه جان باشه
اگه پام برا تو تاول میزنه
خاطرات اربعین تو ذهنمه
یادمه دلو زدم به جادها
از الان لحظه شماری میکنم
برسم به مکوب امام رضا
خدا اون روز و نیاره واسه من
واسه یک لحظه بشم ازت جدا
اگه آرامش واقعی میخوای
از نجف برو پیاده کربلا
عمودا رو یک به یک رد میکنم
اشک شوقیه رو گونیه ترم
بهترین حس تویه زندگی ینی :
یه دفه چشت بیفته به حرم
یه دفه بگی سلام امام حسین
اشکم از چشات بیاد همونجوری
بگی انتطار تموم شدش آقا
خیلی خسته شده بودم از دوری
من ف
هر قدم یک پنجره از شوق وا کردی به رویم
میتوانم از همینجا عطر صحنت را ببویم
قطره ام اما سر دریا شدن دارم دوباره
آمدم دل را در اقیانوس نور تو بشویم
حرّم و دارم به سمت شاه بر می گردم ای کاش
گرچه دستم خالی است اما نریزد آبرویم
لطف تو حتی مجال شرم را از من گرفته
مرحمت کردی نیاوردی بدی ها را به رویم
پابرهنه می دوم سوی تو مست از جام عشقم
جرعه جرعه چای شیرین عراقی ها سبویم
آنقدر مستم که گاهی از خودم می پرسم اصلا
من به سوی تو می آیم یا تو می آیی به سویم?
بی تو سر شد در میان حیرت و غفلت جوانی
با تو اما آب رفته باز می گردد به جویم
اربعین شد باز هم از قافله جا مانده ام
گوشه ی هیئت من غمدیده تنها مانده ام
کربلایم گیره یک گوشه نگاهت مانده و
از خوراک و خواب و از روز و شب آقا مانده ام
عطر سیبی از حوالی حرم ها می وزد
آن چنان مستم که ره نارفته از پا مانده ام
بادلم گفتم ...حرم باشد برای اربعین
من چگونه تا کنم با این دل وا مانده ام؟
در کف یک جرعه از جام شراب دلبرم
تشنه کام باده ی دلچسب سقا مانده ام
برگه را آورده ام تا اینکه امضایش کنی
مثل برخی دوستانم لنگ امضا مانده ام
با تو نزدیکان ، حرم پای پیاده می روند
انقدر دورم، پسه یک مهر ویزا مانده ام
هیچ ایرادی ندارد با دلم تا می کنم
گرچه زیر بار این زخم زبانها ، مانده ام
من دم در خاک پ
دلم خیلی تنگه آقا برا حرم
پای عشق تو گذشته آب از سرم
ایشالا امسال با دعای مادرت
میام کربلا اربعین با مادرم
بدون تو حال و روزم معلومه
همیشه عکس حرم روبه رومه
میخام کخ اربعین کربلا باشم
قسمت میدم به بی بی معصومه
آقا آقا
اگه کسی منو نخواد مهم نیست
جواب سلاممو نداد مهم نیست
دنیا ازم بدش بیاد مهم نیست
مهم اینه که خادم روضه ها باشم
مهم اینه که برای تو فدا بشم
نمیخوام از تو جدا بشم
ثارلله ...
مهم اینه که برای تو سینه زنم
مهم اینه که برای تو جون میکنم
مهم اینه که غلام سیاه تو منم
ثارالله ...
آقا آقا یا عزیزالزهرا ۴
بند دوم
ازت ممنونم آقا نوکرت شدم
دلم و دخیل عشق شما زدم
اگه به دردتون آقا نمیخورم
خو
◾السلام علیک یا اباعبدالله
ماکهدرتیرهگیشبهمهچونمهتابیم
ماکهازعشقحسینبنعلی بیتابیم
قول دادم به همه سینهزنان در هیئت
اربعین پای پیاده حرم اربابیم
از چه حیران شده ای اهلِ بُکا؟روضه که هست
کربلا قسمت مان نیست..بیا روضه که هست
حسرت و آه همه جای خودش..موج بزن
همّتی..ناله کن از سوز و نوا..روضه که هست
حرم الله شده محفلِ اشک و بپذیر...
که حرم نیست اگر،شکر خدا روضه که هست
همه دنبالِ علاجیم ..علاج است حسین
نرو اینقدر به دنبالِ دوا روضه که هست
همه ی سال بیادِ حرمش ..سینه زنیم...
پُر ز امیّد و رجائیم چرا روضه که هست
فاطمه چادرِ خود را به سرم پهن نمود
می رسد مطمئناً خیرِ نسا..روضه که هست
کشته ی اشک!..هنوز اشکِ بصر می طلبد
چشمه ی اشک بجوشان ز صفا روضه که هست
همه دیدیم چه الطافِ کثیر از هیئت...
گر نشد قسمت مان کرببلا روضه که هست
◾نوحهی سینهزنی اربعین
◾سبک سنتی
◾بنداول
از سفر کوفه و شام آمدم
بهر تحییت و سلام آمدم
گلشنت خزانی
قامتم کمانی
خیز و ببین با چشم گریان
آمدهام از شام ویران
واویلتا آه و واویلا(۲)
◾بنددوم
تمامی کبوتران حرم
بین حسین نشسته دور و برم
به جز یک سه ساله
همه باغ لاله
آوردهام به کربلایت
ناله زنم حسین برایت
واویلتا آه و واویلا(۲)
◾بندسوم
صورت طفلان همه نیلوفری
بهرکبوتران نمانده پری
پیکرم کبود است
بر لب این سرود است
دشمن تو خار و زبون است
تا به قیامت سرنگون است
واویلتا آه و واویلا(۲)
#نذر_زیارت_اربعین_حسینی
می رسد از کربلا هل مِن معینت یا حسین(ع)
دیده ها خون گرید از آهِ حزینت یا حسین(ع)
ناممان خط خورده از فهرستِ زائرهای تو
ما همه جا ماندهایم از اربعینت یا حسین
در دلِ شیدای خود شورِ حرم داریم و لیک
دستِ ما کوته شد از آن سرزمینت یا حسین
داغ عاشورا همیشه در دل ما تازه ماند
آسمان رنگين شد از خونِ جبینت یا حسین
ما که از باغِ ضریح ات سیبِ روضه خورده ایم
تا قیامت دستمان شد خوشه چینت یا حسین
سهمِ من سوزِ نهان گشته فقط این اربعین
از همین جا می شوم چله نشینت یا حسین
از همان آغاز در قابِ نگاهم بوده ای
شیرِ مادر کرده با جانم عجینت یا حسین
در خیالم بس که ره پیموده ام تا کربلا
گم شدم هم در یسار و در یمینت یا حسین
وسعتِ دلتنگی ام را خوب میداند حرم
کی نهم سر بر ضریحِ نازنینت یا حسین؟
خط پایانِ همه دلتنگیام کرببلاست
پای دل را می کشد مِهرِ یقینت یا حسین
اربعینِ قبل، رفتم کربلا یادش بخیر
در حرم با روضه های دلنشینت یا حسین
جز نگاهِ غم ندیدم چیز دیگر این سفر
خیمه های سوخته در سرزمینت یا حسین
آه از جا ماندنِ آغاز راهِ قافله
اشکِ شوقِ لحظه های واپسینت یا حسین
دستِ ما خالی و ظرفِ دل پر از کوهِ نیاز
ای که می بخشی ز نورِ راستینت یا حسین
اشکها بر گونه هایم مانده چون باران رها
دستِ ما در حلقه ی حبل المتینت یا حسین
پیکرت صد پاره گردید و کفن شد بوریا
بشکند دستِ عدو، کرد اینچنینت یا حسین
روز و شب سر می نهم بر شانه ی سبزِ ضریح
چون که داری لطفِ حق در آستینت یا حسین
تا ابد عالم ز داغت، قتلگاهِ روضه هاست
تا ابد روشن بماند شمعِ دینت یا حسین
پرسشی داریم از سالارِ دشتِ کربلا
که چرا جا ماندهایم از اربعینت یا حسین
#هستی_محرابی_۱۴_۷_۹۹
@Asharemehrabi
من خسته بودم بر لبم اما تبسم بود
یک دست پرچم بود یک دست استکان چای
یک سو صدای روضه ی عباس می آمد
یک سو صدای گرم یک کودک که : بارِد مای!
بر ابری از اشک و شعف مشتاق می رفتم
هم آبله هم درد پایم را بغل می کرد
هر بار کامم تلخ می شد از غم دنیا
چای عراقی بود کامم را عسل می کرد
باور نخواهی کرد چیزی را که می گویم
چشمان من بیدار بود آن دم که می دیدند
ما را کسی در خانه مهمان کرد و با اهلش
بر خاک و سرما در حیاط خانه خوابیدند
مشّایه یعنی پیرزن یک کیسه ی کوچک
پر کرده بود از نان و با پای علیل خود
خود را به زائرها رساند و نان تعارف کرد
می ساخت درد و پیری و غم را ذلیل خود
مرد کهنسال رشیدی بین یک موکب
گویا زعیم و شیخ قومی از عشایر بود
گفتند نذری دارد و هر سال می آید
کارش در این جا شستن جوراب زائر بود
مشایه یعنی رنگ هفتاد و دو ملت را
هرجا که حرف عشق شد یکرنگ می سازد
مشایه یعنی هرکه هستی باش عاشق باش
هر چیز غیر از عشق اینجا رنگ می بازد
حیرت گناه ماست مایی که نفهمیدیم
این چیزها در کربلا بسیار عادی بود
ما آنچه می دیدیم را باور نمی کردیم
این ماجرا اصلا برای ما زیادی بود
باید که برگردیم راه کربلا باز است
در کربلا هستیم هر جای زمین هستیم
در خانه ی دل جز حسین ابن علی کس نیست
در خانه ی خود زائران اربعین هستیم