اربعین حسینی

چه بگویم چه به ما و چه بر این آل گذشت
این چهل روز مرا قدر چهل سال گذشت

چه بگویم که پس از تو چه بلاها دیدم
چه بگویم که پس از تو چه به اطفال گذشت

هرکه مارا ز غم و داغ تو ناراحت دید
نیشخندی زد و راهی شد و خوشحال گذشت

دخترت همسفر قافله ام نیست حسین
چه بگویم که پس از او چه به غسال گذشت

خواهری که رخ او را زن همسایه ندید
بی نقاب از وسط آن همه جنجال گذشت

آه از آن لحظه که زینب بدنت را نشناخت
آه از آن لحظه که این قوم ز گودال گذشت

بزم میخوارگی و کوچه و دروازه شام
هرچه که بود به هر شکل به هر حال گذشت

• چهارشنبه
• 23
• شهریور
• 1401
• ساعت
• 17:40
• نوشته شده توسط
• احسان مشفق

نه باورم نمی شه که اومدم
باور نمی کنم مسافر شدم
اگه که خوابم من و بیدار نکن
چه خوبه خواب اینکه زائر شدم

خوبا همه جمعن و من بینشون
یعنی که این بدم سعادت داره
من؟! اربعین؟! راه نجف کربلا؟!
رویاهام انگار که حقیقت داره

حقیقته میخام بیام کنارت؟
با اینکه بیشتر شبیه خواب شده
نمی دونی وقتی که راهی شدم
پشتسر من چه دلایی آب شده

خودت بگو حالا به غیر روضه
کجا برن از کربلا مونده ها
سلام اول من و قبول کن
از طرف تموم جامونده ها

هر چی توقع تو از من کمه
رو دوشم التماس دعا زیاده
شاه دو عالم کرمت رو برم
دور و برت چقد گدا زیاده

یه شب توی یکی از این موکبا
انگاری روحم از بدن جدا شد
آخه تو آسمون کبوتر دیدم
یهو دلم تنگ امام رضا شد

نمی دونم کی و کجا از آقا
دوای زخم سینه مو گرفتم
فقط این و میدونم آخر امسال
برات اربعینم و گرفتم

حالا میخوام یه سر برم زیارت
به نیت آقای مهربونم
میرم توی گودال قتلگاه و
روضه یابن شبیب و می خونم

یابن شبیب جدم و سر بریدن
جدم با شمشیر و دشنه کشتن
ذبیح و قبل کشتن آبش می دن
یابن شبیب جدم و تشنه کشتن

یابن شبیب مدینه تکرار شد و
دنیا روی سرامون آوار شد و
فقط یه حرف می زنم و رد می شم
ناموسمون راهی بازار شد و....

• پنج شنبه
• 24
• شهریور
• 1401
• ساعت
• 16:16
• نوشته شده توسط
• احسان مشفق

از این عمود وقتی، تا آن عمود رفتم
بر بالِ نور بودم، رَه را چه زود رفتم

زیرِ حرارتِ عشق، می‌سوختم، ولیکن،
اصلا ضرر نکردم، دنبالِ سود، رفتم

آغوشِ بازِ صحرا، من را بغل گرفت و
با صد سلام و تکبیر، با صد درود رفتم

در جمعِ بی‌قراران، دلدادگانِ خورشید،
من قطره بودم اما، همراهِ رود رفتم

**
سیلی کسی نمی‌زد، کس ناسزا نمی‌گفت
کِی با دلی شکسته، رویی کبود رفتم؟

• پنج شنبه
• 24
• شهریور
• 1401
• ساعت
• 16:20
• نوشته شده توسط
• احسان مشفق

این روزها..چشمِ تری دارم کمک کن
حال و هوای دیگری دارم کمک کن

بی حوصله در گوشه ای مأوا گرفتم
حالِ خراب و مضطری دارم کمک کن

ارباب..من جاماندم از کرببلایت..
من..ناتوان بال و پری دارم کمک کن

بدجور قلبِ خسته ام آتش گرفته..
در دل شرار و آذری دارم کمک کن

دارد مسجّل می شود..بودم اضافه؟
ای شاه..شورِ نوکری دارم کمک کن

تنبیه کردن با نرفتن!!سختِ سخت است
در سینه ی خود محشری دارم کمک کن

از گریه کُن های غمِ صدّیقه هستم
حالا که عِرقِ مادری دارم کمک کن

سوگند بر زهرا دوباره دعوتم کن...
این روزها..چشمِ تری دارم کمک کن

• دوشنبه
• 28
• شهریور
• 1401
• ساعت
• 17:36
• نوشته شده توسط
• احسان مشفق

_____________________
میروم بر کربلا تا عقدهء دل وا کنم
یوسف گمگشته را بین حرم پیدا کنم

مهدی زهرا یقینا زائر کربوبلاست
میروم جان را فدای یوسف زهرا کنم

غرق دریای گناهم دیده ام اعما شده
میروم با نور رخسارش دلم بینا کنم

از نجف تا کربلا پای پیاده میروم
تاکه خود را هم قطار زینب کبرا کنم

شوق دیداره حرم دارد دل غمدیده ام
میروم در گوشهء با یار خود نجوا کنم

از دوچشمم می چکد بر صورتم باران اشک
میبرم این قطره ها را وارد دریا کنم

روضهء خواهم بخوانم در کنار علقمه
سفرهء دل وا به پیش حضرت سقا کنم

(ماه پری) این مصرعت دل میبرد از عاشقان
میروم بر کربلا تا عقدهء دل وا کنم

• شنبه
• 17
• تیر
• 1402
• ساعت
• 17:00
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

اشک به چشم تر رسید
روضه تو به سر رسید
شام فراق و دوریت
به لحظه ی سحر رسید
جانِ برادر ای حسین
زینبت از سفر رسید
خاک عزا به سر کنید
قافله از خطر رسید
نوحه کنان سینه زنان
شکسته بال و پر رسید
زینب و کلثوم و رباب
به سویت ای قمر رسید
بعد چهل منزلِ شام
بانوی بی پسر رسید
خواهر قد خمیده ای
چون فاتح ظفر رسید
اهل حرم ضجه کنان
به سینه و به سر رسید
خواهرت ای حسین من
غمین به چشم تر رسید

• جمعه
• 23
• تیر
• 1402
• ساعت
• 00:30
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

باز جوشید درون رگ ما نام حسین
ول وله گشته به پا از نفس و نای حسین
کاروانی شده عازم سوی بارگاه حسین
بر سر و سینه زنان از غم جانکاه حسین
شور و غوغا شده پا در حرم امن حسین
عاشقان پای پیاده همه زوار حسین
همه با مذهب خود عازم کوی تو شدند
هم مسلمان و یهودی همه مهمان حسین
بر سر خوان کریمانۂ شاه شهدا
همه مهمان شده اند از نظر پاک حسین
لشگر کرب و بلا پرچم ماتم بر دوش
توی بین الحرمین نقطۂ پرگار حسین
در شعاع نظرش کل جهان حتی عرش
بگذرد لحظه به لحظه ز کرامات حسین
از در رحمت او هیچ گدایی نرود
دست خالی که کرامت بود از خوان حسین
خالقش داده لقب خون خدا ثار الله
چه بگویم دگر از خالق خلاق حسین
روز محشر که همه گریه کنان نامه به دست
خنده آید به لب گریه کن خاص حسین
گفت زهرا که شفاعت بکند گریه کنش
هر کسی گریه کند در غم و اندوه حسین
عرش و فرش و ملک و جن و پری
خادمان حرم و حلقه به گوشان حسین
اربعین غلغله گردد به میان حرمش
همه زوار و فدایی علمدار حسین
به فدای تو امامی که شدی باعث آن
که پیاده بروم تا حرم پاک حسین
اربعین از نجف اشرف مولای غریب
من شوم عازم آن دشت بلا خیز حسین
هم قدم مثل سکینه ورباب و زینب
اربعین زائر آن قبر پر از نور حسین
روضه خوان فاطمه و گریه کنان شیر عرب
بر سر و سینه زنان در غم عظمی حسین
خون تو جوشد و فریاد بر آید همه جا
از غریبی و اسیری یتیمان حسین
همچو جابر به دیار تو حبیب عالم
اربعین عرض ادب خدمت زوار حسین
تسلیت خدمت مهدی گل زهرا باید
که خودش زائر این جاده و صحرای حسین
ساقی از لطف خدا و کرم حضرت حق
کی رود سوی حرم قبر دل آرای حسین

• جمعه
• 23
• تیر
• 1402
• ساعت
• 00:50
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

تو بالا بودی و من روی محمل
ز دوریت بگو ما را چه حاصل
سرت بی تن مرا می کرد نظاره
گهی قرآن به لب که با اشاره
گهی اندر تنور گه در کلیسا
دم تو زنده کرده صدمسیحا
دلم می گفت آیم من به سویت
زنم شانه به ابرو ،ریش و مویت
بشویم دیدگانت را به اشکم
بخوانم روضه من با اشک نم نم
ببوسم آن لبان خشک و عطشان
که می خواند به روی نیزه قرآن
چهل منزل که من بودم پیاده
نظر کردم جمالت نی به جاده
بدیدم روی نی کردی نظاره
زمانی که رقیه ماند کناره
اگر چه پیکرت جا ماند جانا
وجودت بود با ما گو به هر جا
بدیدم اشک از چشمت روان شد
زمانی که کتک مهمان مان شد
سرت از نیزه چون افتاد بر خاک
بشد قلبم ز داغت یا اخا چاک
الهی که بمیرد خواهر تو
نبیند روی نی دیگر سر تو
زمین و آسمان گویند بر لب
خداوندا امان از قلب زینب
نمی دانم چه شد از کوفه تا شام
امان از صد خیال واهی و خام
اگر بر نی سر خون خدا شد
سرش پرچم به فتح کربلا شد
سفیر دست بسته در اسارت
فتوحاتی نمود او با جسارت
چنان در کوفه و شام رفت منبر
تو گویی رفته منبر شخص حیدر
چنان می خواند خطبه همچو زهرا
که شد نقل محافل گو به هر جا
مگو ساقی ز نیزه تیر و خنجر
فدای آن سر ببریده خنجر

• دوشنبه
• 26
• تیر
• 1402
• ساعت
• 21:25
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

سبک سنتی منتظرت بودم
...............................
آمدم از ایران،یا سید العطشان(2)
..................................
پیاده ای آقا من،میام به سوی تو
جاده به جاده آقا،به کربلای تو
شوق وصال تو در،وجودم آکنده
دیدن شش گوشه،جان از تنم کنده
من نوکر و ارباب
ارباب منو تو دریاب
ای گوهر نا یاب(3)
.................................
برات کربلا رو،تو هیئت ها دادی
اذن حضور ما رو،تو روضه ها دادی
وقتی که اشک های ما ،روانه بود آقا
رزق زیارتت رو،به ما عطا کردی
مجنون تو لیلایم
در کوه و بیابانم
ای یوسف زهرا(3)
.................................
با کوله باری از غم،با چشمای پر خون
با کاروانی خسته،پیاده آقا جون
لب های تشنه و با،پای برهنه من
میام به سویت مولا،زائرت بشم من
ای بی کفن مولا
دور از وطن آقا
حسین جان آقا(3)
...........................
قدم قدم من مولا،به کربلای تو
از نجف میام آقا،صحن و سرای تو
عمود عمود من آ قا،روضه رو لب هام بود
به یاد اطفال تو،گریه تو چشمام بود
من یاد اسیرانم
همراه یتیمانم
با یک لب تشنه(3)
.........................................
علم به دوشم آقا،به یاد عباست
گرد و غبار رویم،به یاد طفلانت
پیاده دارم میام،خسته و دل بسته
دخیل قلبم ارباب،به گنبدت بسته
ما سینه زدیم آقا
بر غربت تو مولا
حسین جان آقا(3)
.....................................
یعنی میشه من،زائر اون صحن آقا شم
چون خواهر تو،سینه زن کرب و بلا شم
بین الحرمین سمت،علمدار شما شم
پابوس شهید سر جدا،تو کربلا شم
منتظرش بودم
چشم به رهش بودم
حسین جان آقا(3)
...................................
آمدم از ایران،یا سید العطشان(2)

• دوشنبه
• 26
• تیر
• 1402
• ساعت
• 21:42
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

سبک کریمی : گریه نکن ایشالا
بارون می باره

رسیده خواهرت با کمر خمیده
نمیشناسه دیگه هرکسی من رو دیده

چهل روزه مهمون شامیا شدم
چهل روزه با غربت آشنا شدم
چهل روزه با چادری خاکی شده
پناه و تکیه گاه بچه ها شدم

برادرم غریب کربلا حسین

آسمون چشام پر از غبار و دوده
کاش میشدببینی سرتابه پام کبوده

واویلتا از شامیا و طعنه ها
واویلتا خارجی می گفتن به ما
واویلتا از بُغض کوفیایِ پست
زنده شده تو کوچه داغ کربلا

برادرم غریب کربلا حسین

از غم ربابت ببین در التهابم
داغ دختر تو می بینی کرده آبم

ازمن مپرس زینب معجرت چی شد
به من بگو برادرم سرت چی شد
از من بپرس شرح تمام سفرو
اما نپرس تو شام دخترت چی شد

برادرم غریب کربلا حسین

یه دنیا درد و دل آوردم از اسارت
سیلی و شادی و هلهله و اسارت

زَدَن حسین پرستوهای خسته رو
زدن حسین قلب بخون نشسته رو
با غلاف و با تازیانه دشمنا
زدن حسین طفلای دل شکسته رو

برادرم غریب کربلا حسین

• سه شنبه
• 17
• مرداد
• 1402
• ساعت
• 23:10
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

⬇️ بند ۱

راهی شدم
برسـم تـا به کـربلای حسین
رو لـبـای مـنـه نـوای حسین
خـودمـو بیـن زائـرا میـبینم
به سینه میزنم برای حسین

توی هر کوچه و خیابون
میبینی پرچم حسینه
دل عـالـم درگـیـر دردو
غم و این ماتم حسینه

برای من دیگه مهم نیس
اگه این فاصله زیاده
اومدم از مرز شـلمـچه
آقا این راهو من پیاده

سلام آقا قبولم کن

⬇️ بند ۲

وقتی میام
میزنـم زانو روبـه روی حـرم
میکشی دستی آقا روی سرم
آرزومـه کـنـار بـاب الحـسیـن
یـه سلـامـی بدم با چشم ترم

حرمت رو وقتی میبینم
تازه میشه هوای این دل
به اجابت رسید آقاجون
زیر قبت دعای این دل

بوی عطر سیبی که آقا
میاد اینجا میکنه مستم
با یـه دنیـا آرزو بـازم
روبه روی حرم نشستم

سلام آقا قبولم کن

⬇️ بند ۳

یه زیارت
بوده تـنهـا خواسـته نوکـر تو
منـو هـمراهـی کرده مـادر تـو
آقا فـک میـکنم به این قضیـه
چه عذابی کشیده خواهـر تو

با لب تشنه و غم دل
خودمو کربلا رسوندم
شعر زیبای محتشم رو
تو مسیر آهسته میخوندم

روبه روی گنبد زیبات
جاری میشه اشکای چشمام
پایـیـن پای تو بمیـرم
من آقا از تو اینو میخوام

سلام آقا قبولم کن

• یکشنبه
• 12
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 21:44
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

⬇️ بند ۱

قبله ی این دل من سمت کرببلاته
فکر وذکر یه عاشق آقاصحنو سراته

زائری و دعای خیره پشت و پناهت
یاد منم باش وقتی افتاد به حرم نگاهت

چرا نمیشه قسمت من حرمو ببینم
چند سالیه داره باغم میگذره اربعینم

کربلا یه عشق زیباس
کربلا بهشته دنیاس
کربلا شدم دیوونت
کربلا مرکز دلهاس

کربلا کربلا کربلا

⬇️ بند ۲

یه نگاهی کن آقا دارم آتیش میگیرم
اگه لایق نباشم همون بهتر بمیرم

خوشابه حالت داری میری و خریدت آقا
ولی دارم من میسوزم از غم دوری اینجا

اگر چه این راه میون منو تو زیاده
منم دلم میخواد بیام به کربلا پیاده

کربلا هواتو کردم
کربلا دوای دردم
کربلا آرزومه بیامو
کربلا دورت بگردم

کربلا کربلا کربلا

⬇️ بند ۳

زائرای حریمت همه مهمون زهران
یه نگاهی کن آقا به اونایی که تنهان

یه دنیا حرف برای گفتن داره این دل
انگار گره افتاده توی کاره این دل

چقدر قشنگه قصه ی لیلی و مجنون
خوبه مثل عاشقا باشی زیر بارون

کربلا دلم اسیره
کربلا بی تو میمیره
کربلا خودت میدونی
کربلا که خیلی دیره

کربلا کربلا کربلا

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 02:58
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

⬇️ بند ۱

بی طاقتم کرد عکس زیبای حرم
تو آسمونم با تو آقای حرم

تلخه روزگارم بی تو شاه کربلا
خواب دیدم که بودم توی راه کربلا

گریه آرامش/دل بی طاقته
میبینی نوکرت/خیلی ناراحته

دیگه گریه شده/کار روزو شبم
کربلا کربلا /ذکر روی لبم

عمریه تو دل من عشق شاه عالمینه
عشق فقط یکیه اونم اربابم امام حسینه

یاحسین آقام آقام یاحسین

⬇️ بند ۲

توبه کردم اما باز دوباره توبمو شکستم
از این روزا و ساعتای تکراری خستم

از دوریه تو خیلی درد و عذاب کشیدم
حتی واسه یکبار ضریح زیباتو ندیدم

میدونم دعامو/اجابت میکنی
از منه بی نوا /حمایت میکنی

تورو دوستدارمو/عمری مدیونتم
خودمونی بگم/آقا دیوونتم

عمریه تو دل من عشق شاه عالمینه
عشق اول و آخرم اربابم امام حسینه

یا حسین آقام آقام یا حسین

⬇️ بند ۳

واسه درد عاشق بهترین دوا کربلاس
این دلم به عشق تو عمری مبتلاس

تا لب رسیده کاسه ی صبرم حسین
تنهام نزاری وقتی تو قبرم حسین

یا حسین توماه/شب تارم شدی
توفقط آقاجون/ خریدارم شدی

بخدا که مست/بوی کربلاتم
عاشق ضریحو/صحن باصفاتم

عمریه تو دل من عشق شاه عالمینه
اونی که واسش میمیرم اربابم امام حسینه

یا حسین آقام آقام یا حسین

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 02:59
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

?#نذر_زیارت_اربعین_حسینی?

اربعین است و دلم شوقِ زیارت دارد
این گدا از تو تمنّای اجابت دارد

اربعین است و پیاده همه راهی شده اند
دلِ جا مانده ی من روضه ی حسرت دارد

منِ بی مایه کجا وُ حرمِ آلِ رسول
حَرَمت جای کسی است که حُرمت دارد

مثلِ مرغی به قفس مضطرب و غمگین است
دم به دم بر لبِ خود آهِ ملامت دارد

دل پُر از آهِ غم و دیده پُر از اشکِ فراق
بس که نوکر به تو ارباب ارادت دارد

طولِ یکسال فقط خرجِ سفر اندوخته
به خیالش که گذر نامه ی جنت دارد

دل هوای حَرَمت کرده تو که میدانی_
چِقَدَر بوسه به شش گوشه حلاوت دارد

یا حسین جان بطلب زائرِ تو گر چه بد است
لیک در نوکری ات مُهرِ اصالت دارد

نشده قسمتم آخر به وصالت برسم
ای خوشا حالِ کسی پیشِ تو عزت دارد

بلکه با هر قدَمم بارِ گنه کم بشود
آن که بر زائرِ خود لطف و عنایت دارد

نوکرِ عاصی ام و لیک به لطفت بپذیر
گر چه جا ماندن از این قافله عادت دارد

مقصدم کرب و بلا است و مسیرم به بهشت
چِقَدَر نوکرِ ارباب سعادت دارد

خواهرت مویه کنان می رسد از شامِ بلا
بس که در سینه ی خود زخم و جراحت دارد

..................................

اربعین است و دلم کرب و بلا می خواهد
قبرِ شش گوشه ی شاهِ شهدا می خواهد

این چه عشقی ست که دل را به طپش وا دارد
این حسین است تو را باز فرا می خواند

اربعین است و چِهِل روز پس از اشکِ فراق
روضه ی طشتِ زر و راسِ جدا می خواهد

یاحسین اِبنِ علی نوکرِ خود را بطلب
زیرِ پرونده ام امضای تو را می خواهد!

#سه_شنبه_۷_شهریور_۱۴۰۲
#هستی_محرابی
@Asharemehrabi

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 09:45
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

#امام_حسین_علیه_السلام

اربعین کرب و بلاییم اباعبدالله
عازمِ عرشِ خدائیم اباعبدالله

ما به شوقِ حرمت، سر به بیابان زده ایم
در دلِ نور رهاییم اباعبدالله

آتشِ عشقِ حرم در دلِ ما شعله ور است
شوقِ آن صحن و سراییم اباعبدالله

هر طرف می‌نگرم رنگِ افق خونین است
ذاکرِ راسِ جداییم اباعبدالله

داغِ تفتیده ی صحرا وُ بیابان به جگر
بی تو در شور و نواییم اباعبدالله

خیمه ها سوخته وُ قتلگه وُ عمّه وُ تل
سر و پا غرقِ عزاییم، اباعبدالله

هئیت و دسته وُ سنج و علم و بیرقِ خون
ما به پابوسِ تو آییم اباعبدالله

عشق در جاده ی دیدارِ شما گم شده است
ما دل و جان به فداییم اباعبدالله

هجرِ شش گوشه ی تو برده قرار از کفِ ما
راهیِ کوی ولاییم اباعبدالله

پرچمِ قافله سالار حسین در راه است
زائرِ خونِ خداییم اباعبدالله

یک قدم مانده که عاشق به وصالت برسد
اربعین کرب و بلاییم اباعبدالله!

#شب_زیارتی_ارباب_بیکفن
#پنجشنبه_۱۲_مرداد_۱۴۰۲
#هستی_محرابی

• دوشنبه
• 13
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 22:50
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

◀️ بند ۱

اربعین کاش بباره بارون
زیر بارون حرم دم بگیرم
میون صحن ابلفضل و حسین
بزنم سینه همونجا بمیرم

اربعین کاش بباره بارون
زیر بارون حرم بگم حسین
الهی همه ببینن آقاجون
جون میدم واست تو بین الحرمین

تپش تپش قلبم میزنه واسه حرمت
مرده رو زنده میکنه آقا نسیم پرچمت
حالو هوام درهمه کاش منو صدا کنی آقا
خیلی دلم تنگه دیگه گذشت بازم محرمت

پادشاه دلم حسین

◀️ بند ۲

اربعین کاش هوا ابری شه
یه کمی بارون نم نم بزنه
زیر بارون نوکرت دیونه شه
یکسره حسین حسین دم بزنه

اربعین کاش هوا ابری شه
وقتی بارون میاد انگاری آقا
هوا عاشقونه میشه باید
عشق بازی کنی توی کربلا

از همه آدما آقا شدم بیرارو دل زده
نگاهی کن به حال من ببین چقد حالم بده
چرا نشستی گوشه ایی داری همش غم میخوری
هرچی میخوای بگو حسین مگه میشه بهت نده

پادشاه دلم حسین

◀️بند ۳

اربعین کاش بیاد تند بادی
هرچی که گناهه باخود ببره
دست خالیمو میارم سمت
آقاجون کاش منو هم بخره

اربعین کاش بیاد تند بادی
بپیچه توی فضا بوی حرم
هرچی که داریم رها کنیم بیایم
لبه مرزو راهی شیم سوی حرم

بزار که اعتراف کنم حرم حرم رویامه
تو خواب دیروز منو امروزم و فردامه
چراغ این دلم آقا یه سالیه خاموشه
روشن شه با شوق حرم حرمی که دنیامه

پادشاه دلم حسین(ع)

• چهارشنبه
• 15
• شهریور
• 1402
• ساعت
• 00:15
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بند اول

دل تنگ تو ام‌ اربابم حسین
واسه حرمت بیتابم حسین
رو میزنم و دریابم حسین

اربابم حسین

من الغریب الی الحبیب سلام ای رفیق من
تو دنیای بی کسی شدی هم طریق من
برات گریه میکنم برام گریه می‌کنی
نمی‌دونم از کجاست این عشق عمیق من

حسین جان

بند دوم :

یک سال دارم انتظار میکشم
تا باز دوباره زائر تو‌‌ بشم
هر چی تو بگی آقا رو چشم

آقا رو چشم

دلم تنگ شده برا شب جمعه ی حرم
چقدر خاطره دارم من از بار اخرم
آقا خواهشی دارم تو رو جون مادرت
یه بار دیگه قبل مرگ بزار کربلا برم

• سه شنبه
• 4
• مهر
• 1402
• ساعت
• 20:09
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

تا چِشمِه سارِ دِیدِه را دَر غُربَتَش جِیحُون کُنم
با دِل فِگارِی میرَوم مینای دِل پُر خُون کُنم
آلاله اِم را جُستجُو بر سِینهء هامون کُنم
با اَشگِ دِیده شُستِشُو آن قامَتِ گُلگُون کُنم
سَر نَهم بَر دامَنش میبَرَم پیراهنَش

دَر قَتلگه پیراهنَش دُشمَن به غارَت بُردِه بُود
اَنگُشتَرش را سارِبان وَقتِ اِسارَت بُرده بُود
اَطفالِ ماتَم دِیدِه را آرام و طاقَت بُرده بُود
با حَسرتِ دیدارِ او ما را بِه غُربَت بُرده بُود
تا بِجُویَم مأمَنش میبَرَم پیراهنَش

رَفتَم سَفر اَمّا نَرفت از سَر هَوای حالِ او
روزِ وِداعَش مُحَنت و تاب و تَبِ اِقبالِ او
کِی میرود از خاطِرَم پا بَندِیِ آمالِ او
دَر آخَرِین دِیدارِ او بی تابیِ اَطفالِ او
بُودی مُحبّت با مَنَش میبَرَم پیراهنَش

مَحرُوم ماندَم گر دُو شَب زِآئینهء رُخسارِ او
بَر ناقهء عُریان مَرا حاصل شدِه دِیدارِ او
او دَر نَوا خوانی و مَن دِلخَستِهء غَمبارِ او
بِشکستِه ام با چُوبهء مَحمل سَر از اَسرارِ او
دیدَم به کُوی و بَرزَنَش میبرَم پیراهنَش

آن ماهِ خاکِستَر نِشین بَر نِی نَوایم می سُرود
مَن دَر بُکا و اِبتلا او دِیرِ راهب
می غُنُود
دَر طَشتِ زَر با خِیزَران لَعلِ لَب از هم می گُشُود
با اِلتیامِ نَغمَه اش ما را تَسلّا
می نِمود
مَستَم زِ مُصحَف خواندَش میبَرَم پیراهنَش

بَر خارِه رَه پِیمُودَنم تا گُوشهء وِیرانَه بُود
سَر مَنزلِ آوارگی بَر زِینَبَش غَمخانه بُود
مَنزل بِه مَنزل آتَشِ شَمعِ مَرا پَروانه بُود
صُبح و مَسای ما قَرِین با طَعنهء بیگَانه بُود
ازِ آرزوی دِیدنَش میبَرَم پیراهنَش

واماندِه از ما کُودَکی در کُنجِ وِیران جان فِشاند
با عَمّه نِجوا کَردَنش بَر لُوحِ جان آتَش نِشاند
داغِ رُقیّه پُشت من بِشکست و غَم دَر سینَه ماند
شد داغدارَش #ممتنع با سُوزِ دِل مَرثیِه خواند
شد خَرابه مَسکَنش میبَرَم پیراهنَش

#ممتنع_اصفهانی

• شنبه
• 22
• مهر
• 1402
• ساعت
• 20:03
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

یارَب بُو غَم نَه غَمدِی که دِلدَن تَوان گِیدَر
طاقِ سَمایَه صُوتِ اَنِین و فَغان گِیدَر

مَعلُوم اوُلان که آلِ علی شام شُومِدَن
عَزمِ حِجاز اِیدُوب وَطَنَه باغریقان گِیدَر

مَحمِللّرُون تَمامِنُون اؤرتُوکلَری قَرا
ماتَم لِباسی نَه گِیُنُوب بانوان گِیدَر

بیربیر خانملاری اوُزِی زِینَب سَوار اِیدُوب
بُو اَمرِدَن تَفَکُرَه کرّوبِیان گِیدَر

گُوردِی عَرُوس فاطمَه دَن یُوخدی بیر خَبَر
آهِ نَهانی عَرشِ خدایَه عَیان گِیدَر

وِیرانَه دَن اِیشیتدِی که بیر سَس گلُور او سَس
اَلدَن آلُور قَرار و دِلِ ناتَوان گِیدَر

قَبرِ رُقیّه أؤستَه آچُوب باشینی عَرُوس
گُویا دِیَر حِجازَه باجُون باجی جان گِیدَر

یاتما خَرابَه دَه قُورِی یِرلَردَه دور گِیداق
اَکبَر مَزارِی اؤستَه هامی زِائران گِیدَر

آسُودُه لِقدى دور گِیدِیرُوخ بیز مَدینِیَه
نَه شِمر وار بیزِیلَه باجِی نَه سِنان گِیدَر

نَه وار یانُوندا باشُیوَه قَمچِی وِوران باجی
فِکر اِیلمَه همان او شَقی سارِبان گِیدَر

چیوخ نِسگل اِیلُورَم سَنَه اَکبَر زِیارتِین
شِش گیوشَه قَبری اؤستَه هامی آغلیان گِیدَر

هَم مَحمِلَم باجی سَنِیلَه شام یُولّارِین
اِیندِی مَنِیلَه بَس کِیم اوُلُور هَمعِنان گِیدَر

زِینَب رُقَیَّه قَبرِینی بیر باسِدی باغرِینا
فَرمایِش اِیتدی دُور بالا بُو بی کسان گِیدَر

لَنگ اِیتمَه کارِوانی دایاندُورما دُور گِیداخ
عَزمِ وَطَن اِیدُوب باجُون عَمُّون آنان گِیدَر

عَمّم دِیمَه خَرابَه دَه قُویدِی مَنی گِیدُور
سَن سِیز نِجَه بُو زِینَبِ بی خانِمان گِیدَر

شام اَهلینُون بُو شامِیدَه ظُلمی تَمام اوُلوب
وِیرانَه دَن اِیدُوب هامی نَقلِ مَکان گِیدَر

ناچار آیرِیلُوب هامى قَبرِ رِقیَّه دَن
بیربیر اوُلوب سَوار او یّردَن چِخان گِیدَر

اَلقِصّه دُوشدِیلَر یُولا اوُل کارِوانِ غَم
اَلدَه گُوتُورمُوش هَر بیریسی بیر نِشان گِیدَر

زِینَب اَلیندَه قارداشنُون قانلُو کُوینَگین
زَهرا مَزارینَه آپارُور اَرمَغان گِیدَر

دُورت مِین یارالی کُوینَگه باخدُوقجَه دَم بَه دَم
اِیلَر عُذارَه سِیل سِرِشگین رَوان گِیدَر

اَکبر عَمامَه سِین گُوتُورُوب لِیلیّ حَزِین
گُوز یاشلی سینَه داغلی چَکَر اَلاَمان گِیدَر

دِلدَن سَریّه قاسِمِنُون طُوی لِباسینَه
باخدُوقجا نُو عَرُوسیلَه نالَه کُنان گِیدَر

کُلثُوم اَلیندَه ماتَم اِیچُون بیر قَرا عَلم
یُوزدَه سِرِشگِ حَسرتی اِیلَر فَغان گِیدَر

بیر قانلی قُونداقی باسُوب آغُوشِینَه رُباب
اَشگی آخار عُذارِینَه مُویَه کَنان گِیدَر

دارِ شَفایَه عابِدِ بیمار و مُضطَرِب
بِیت الحَرام اَسیرِی اِمامِ زَمان گِیدَر

دَشتِ بَلایَه یِتدی اَسیرانِ بَندِ غَم
دِللّردَه ذِکر اِیدَر هَرَه بیر داستان گِیدَر

بی اِختِیار ناقَه لَر اؤستَن تُوکُولدِیلَر
بیر شُور اوُلوب نَه فِکرَه گلُور نَه گُمان گِیدَر

زِینَب دُوشَندِی قَبرِ حُسین اؤستَه عَرض اِیدُوب
دور گُور باجُون قَدی نِجَه غَمدَن کَمان گِیدَر

نُولدِی حُسین یارالارُون اوّل بُیُور گُورُوم
یاخشى اوُلوبدی یا که گِینَه تازَه قان گِیدَر

گَتدِیم غَرِیب عَیالُوی بُو تُوزلی قَبریوَه
دُور سال یُولا مَدِینِیَه بُو کارِوان گِیدَر

سَندَن صُورا چَکُوبدی نَلَر بینَوا باجُون
شَرحِ غَمَه دِل آچسام اَگر چُوخ بَیان گِیدَر

خُولی کُول اوُستَه قُویدِی تَنُور اِیچرَه باشُوِی
مَطبخ سَرایَه هاردا حُسین مِیهمان گِیدَر

اِبنِ زِیاد مَجلسی یاددان نِجَه چِخار
دِلدَن جَریحِهء سِتَمِ کُوفیان گِیدَر

وِیردِی اِجازَه کُوفنُون اؤباشِینَه تَمام
هَر یِردَه اِذنِ عام اوُلا پیر و جَوان گِیدَر

بیر اِیلَه بَزمَه باشی آچُوق اِیستَدِی بیزِی
نا مَحرَم اِیچرَه گُور حَرمِ عِزّ و شاُن گِیدَر

شَرح اوُلسا شام مُحنَتی بیر صُبح شام اوُلور
فِکرِه مَقامِ قُدسِدَه قُدّوسیان گِیدَر

قُول باغلى شامَه وارد اوُلاندا مُخَدّرات
گُوردُوم جِدادَه قانلُو باشُون مِهر سان گِیدَر

گُوردِی عَجُوزَه نِیزَ دَه گُون تَک کَسُوک باشُون
دِلدَه اوُخُور کَلامِ حَقّ مُستَعان گِیدَر

بیر داش وِرُوب یارالی باشُون سالدِى نِطقِدَن
گُور حَشر اوُلُونجا دِلدَن او ظُلمِ نَهان گِیدَر

قارداش سَنُون گُوزوندَن اِیراق باش آچُوق نِجَه
بَزمِ شَرابَه آلِ شَهِ مُومِنان گِیدَر

قُویدُی باشُون یَزیدِ لَعین پای تَختِنَه
هاردا گُمانَه قانلو باشُون خِیزَران گِیدَر

وِوردِی آقاج دُوداقلاریُوا اِفتِخار اِیدُوب
باخمُوب فَنایَه طاقَتِ لاهُوتِیان گِیدر

#صحافه قَبرِ پاکُون اَگر قِسمَت اِیلَه سَن
زَوّاریُون یاننجا دُوشُوب نُوحَه خوان گِیدر

• شنبه
• 22
• مهر
• 1402
• ساعت
• 20:06
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

مرددم
یکی بهم بگه قبولم یا رَدم
امام حسین ع
ببین که با دل شکسته اومدم
یه سائلم
به دومنت دست نیازمو زدم ۲
به رفیقام گفته بودم که / امسال
تذکرم رو امضا میزنی
قرار گذاشتیم که بگیریم / واست
بین الحرمین سینه زنی
نذار بریزه آبرومو /آخه
نوکرم تو ارباب منی

هر کاری میکنم بیام (نمیشه) ۳
دوری تو سنگ و دلم یه ‌(شیشه)۳
جا میمونم بازم مثه (همیشه)۳

شاه با وفا بطلب کربُبلا ۸

#بند دوم
#خطاب به امام رضا علیه السلام

نا بلدم
اما برای عرض حاجت اومدم
خورده گره
کرببلام ولی دخیل مشهدم
امام رضا(ع)
تو رو به جوون مادرت نکن ردم۲

به مادرم قول داده بودم / یکبار
با هم اربعین بریم حرم
چند شب پیش میگفت که دیده/خوابه
جاده ها موکب و علم
نذار که بشکنه غرورم /پیشه
مادرم بذار باهاش برم

هر کاری میکنم برم (نمیشه) ۳
داغ حرم سنگ و دلم یه (شیشه) ۳
جامیمونم بازم مثه (همیشه) ۳

یا امام رضا ببرم کرببلا

• یکشنبه
• 23
• مهر
• 1402
• ساعت
• 12:15
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

تا کی منِ سیاه‌بَخت / بی‌کس و تنها باشم
انگاری که قرار نیست / امسالم اونجا باشم
خرابه حالم - توو بُهتم انگار
هنوز آخه نمیشه باورم نرفتم
رفتن تمومِ - دوست و رفیقام
به کی بگم؟ چیکار کنم؟ حرم نرفتم
کرببلا آه ۲ کرببلا ۲ کرببلا آه

آره خودم می‌دونم / لَکّه ی نَنگم انگار
باید که بشکنه باز / این دل تنگم انگار
اون که مث من - حرم نرفته
می‌دونه چه عذابی داره درد دوری
عزیز زهرا - تو راضی میشی؟
آخر ماها رو بُکُشه غمِ صبوری ...
کرببلا آه ۲ کرببلا ۲ کرببلا آه

انقده رو سیاهم / هیشکی منو نخواسته
ولی توی وجودم / همین یه حَرف راسته
درسته که آبرو ندارم
درسته بیچاره ام و بی سر و سامون
به جان زهرا - جون رقیه
راست میگم اینو که دوسِت دارم آقا جون
کرببلا آه ۲ کرببلا ۲ کرببلا آه

• چهارشنبه
• 26
• مهر
• 1402
• ساعت
• 13:35
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

دارم از این غم دق می‌کنم
آخرای صبر زینبه
این مزارِ تو نیستش حسین!
به خدا این قبر زینبه
نمی‌دیدم حتی توی خواب
که سر قبرِت باشم یه روز
به مشامم داره می‌رسه
بوی خون از این گودال هنوز
هرروز و هر شب - روضَتو خوندم
خودم رو هرجوری می‌شد بهت رسوندم
رسیدم اما - خسته و آسی
اگه ببینی زینبو نمی‌شِناسی
سالار زینب ۳ یا حسین سالار زینب

خیلی سخت و جان فرسا گذشت
این چهل روز واسه خواهرت
شنیدم که مونده بی کفن
بدنِ عریان و بی سرت
کاش همون روز می‌مُردم منم
می‌دونی که من بود از خُدام
نمی‌خواستم از پیشت بِرَم
تازیانه کرد از تو جُدام
چطور بگم از - حجمِ جسارت
ببین هنوز توو تنمه رَخت اسارت
ای کاش که اینجا - کسی نبود و
بهت نشون می‌دادم این تنِ کبودو
سالار زینب ۳ یا حسین سالار زینب

از کدوم دردم واست بگم؟
از بیابون یا از شهر شام
بگم از بازار بَرده ها؟!
یا نگاه های هیز و حرام
از کتک های بی علّت و
از فراق و اشکای رُباب
برات از اون ویرونه بگم؟!
یا بگم از اون بزم شراب؟!
یکی دو تا نیست - دردای زینب
مجلس مِی نبود ولیکن جای زینب
از این به بعدم - همیشه گریه ست
غمی که می‌کُشه منو غم رقیه ست
سالار زینب ۳ یا حسین سالار زینب

• چهارشنبه
• 26
• مهر
• 1402
• ساعت
• 13:38
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

بی‌قرار و خسته و غارت زده لبریزِ غمها
کاروانی بی علمدار اومده از راه صحرا
کاروانی که پر از درده؛ پر از زخمه سراسر
کاروانی که نه قاسم داره نه اکبر و اصغر
تمام دشت
پر از صدای ناله ی جانکاه
افتان و خیزان می‌رسن از راه
به حالشون گریونه افلاک
همه دارن
چه حال مضطر و غم انگیزی
شبیه برگ زرد پاییزی
می‌اُفتن از مَرکب روی خاک
به لبها ذکر واحُزناه / حسینم آه حسینم آه
حسینم آه

کربلا باز بی قرار بانویی قامت کمونه
بانویی که بد عزادار یه داغ بی‌کرونه
کربلا باز میزبانِ خواهر خون خدا شد
آخرش بعد از چهل روز حاجت زینب روا شد
مث زینب
زمین و آسمون عزاداره
این لحظه ها چه سخت و غم باره
از غصه خواهری هلاکه
بازم داره
به سینه و سر می‌زنه خواهر
هنوز نداره این غم و باور
عزیز جونش زیر خاکه
نداره یاور و همراه / حسینم آه حسینم آه
حسینم آه

خواهری غمدیده با قلبی پُر از درد و تمنّا
رو لباشه ذکر لاحَول و لا قوه اِلّا ...
میگه با چشمای گریون واحُسینا واحُسیناه
پاشو از جا اومده خسته ترین زائرت از راه
همینجا بود
که زندگیمو زیرورو کردن
توو قلب من نیزه فرو کردن
پیکرتو به خون کشیدن
همینجا بود
که بدجوری دلم رو آزُردن
انگشت و انگشترتو بُردن
دیدم سر تو رو بریدن
شد از تو دست من کوتاه / حسینم آه حسینم آه
حسینم آه

• چهارشنبه
• 26
• مهر
• 1402
• ساعت
• 13:39
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

این شبا چه حالی ام - بُریده غم امونمو
عشق کربلای تو - به لب رسونده جونمو
یک نگاه به این رعیت کن
شاه عالمین رأفت کن
اربعین منم دعوت کن ؛ کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا ...

از گدا دریغ نکن - سُفره ی آب و نونتو
اربعین حرم نرم - دق می‌کنم به جون تو
من فدای تو شاهنشاه
واسه قربونی توو این راه
باشه وعده مون قتلگاه ؛ کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا ...

کاش بیام و اربعین - محضر تو باشم حسین
نائبه الزیاره ی - دختر تو باشم حسین
توی قلبم این حاجته
کار توو دست رقیه تِه
موند توی دلش حسرتِ کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا ...

• چهارشنبه
• 26
• مهر
• 1402
• ساعت
• 14:02
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

سربند:
ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک
آجَرَکَ الله مولا ، فِی مُصیبَتِ جَدِّک
گریه می کنی توو روضه ها از غمِ حسين
هر شبانه روز رو دوشِته پرچمِ حسین
هستی بانیِ عزای مُحَرَّمِ حسین
گریه از اشک زینب / واسه اون جسم عریان
گریه واسه خُشکیِ / لبهای شاهِ عطشان
یا حسین یا ثارالله ۴

با کاروانی خسته ، با اشک و با سوز و آه
یه پیرِزن با قدِّ ، خمیده اومد از راه
می بینی همه اهالی خیمه سینه چاک
افتادن مث برگای خزونی روی خاک
می میرن یه روز آخر ازین درد غصه ناک
فکر نمی کردم یه روز / توو دریای خون باشی!
من زنده باشم و تو / زیر خاک مدفون باشی
یا حسین و یا حسین ۴

تا بِرَم و برگردم ، هزار دفعه جون کَندم
سراغ دخترت رو ، نگیری که شرمندم
تازیونه خورد هرجایی که اسمتو می بُرد
پیر شد از غمت بسکه بدون تو غصه خورد
تا سرت رو دید دق کرد و از دوری جون سِپُرد
دیگه تا وقتی زنده م / گریه کار و بارَمه
اَبَد وَالله ما ننسی / حُسَیناً شعارمه
یا حسین و یا حسین ۴

• پنج شنبه
• 27
• مهر
• 1402
• ساعت
• 21:50
• نوشته شده توسط
• یوسف اکبری

جا مانده‌گان از حرم

جام شرری از چه به کامم کردی
در عشق چرا حسن ختامم کردی
از بهر نرفتن زیارت به حرم
انگشت نمای خاص و عامم کردی

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

• یکشنبه
• 28
• مرداد
• 1403
• ساعت
• 16:38
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

#سلام_علی_قلب_زینب_الصبور

#اربعین_۱۴۰۳

اربعین در اربعین می ماند اگر زینب نبود

پرچَمت گو بر زمین می ماند اگر زینب نبود

اربعین یعنی همان تکرارِ عاشورای سرخ

کربلا در تیغِ کین می ماند اگر زینب نبود!

#هستی_محرابی

• سه شنبه
• 30
• مرداد
• 1403
• ساعت
• 21:10
• نوشته شده توسط
• ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹

الخیر فی ما وقع
یعنی بیطاقت نباش
(هر چی شد خیره حتما
دیگه ناراحت نباش)۲

حکمتی داره! به هُرم ِ نفسِت آه... نده
قلبت و دستِ هوایِ نفْس ِ گمراه... نده
اگه توو سیلِ حوادث گرفتار شدی
حسبی الله بگو! غم به دلت راه... نده

حسبی الله... خدا کافیه واسه غصه ها
حسبی الله... بزودی میشه حاجتِت روا
حسبی الله... خدا شاهده میری کربلا
میری کربلا...

وعده ی دیدارمون؛ کربلا کربلا کربلا
توو ایوون دم ِ اذون؛ کربلا کربلا کربلا
---
زائری که یه عمره
بستی با آقا؛ عهدی
(پس ذکر لبت باشه:
أین الامامُ المهدی(عج)۲

توی مشایه فقط از دل و دلدار... بگو
از دعایِ فرج و لحظهٔ دیدار... بگو
پایِ هر ستون کمی بشین و با زائرا
عجل الله بگو... با همه از یار... بگو

عجل الله... شده ذکرِ مدام ِ عاشقان
عجل الله... دعایِ همهٔ منتظران
عجل الله... میاد بزودی صاحب الزمان(عج)
صاحب الزمان(عج)...

قسمت بشه با آقا؛ کربلا کربلا کربلا
از نجف پیاده تا؛ کربلا کربلا کربلا
----
دوباره صحنه ای از
جنگِ نابرابره
(هر موکب یه پادگان
هر زائر یه لشکره)۲

رحمت خدا به هر کی مردِ پیکار... شده
اربعین اومده و حالِ ستم؛ زار... شده
طیب الله به زائری که هوشیاره و
با چفیهٔ فلسطینی هوادار... شده

لعنت الله...به شمر و زجر و خولی و سنان
لعنت الله... علی یزیدِ آخرالزمان
لعنت الله... به صهیونیستِ حرمله نشان
حرمله نشان...

عکسِشه روبرویِ کربلا کربلا کربلا
فتحِ قدس آرزویِ کربلا کربلا کربلا
➖➖➖

انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.
تخصصی ترین کانال سبک و شعر مخصوص ذاکرین

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

• سه شنبه
• 20
• شهریور
• 1403
• ساعت
• 20:50
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

رفتی و بعد از تو دیگه زندگی رنگی نداره
پشت هم چشمای من داره برات بارون میباره

بی هوا گریم میگیره یاد تو وقتی میفتم
درد و دل هامو پس از تو من به کی باید میگفتم

دیگه دنیا
بدون تو شبیه زندونه
مگه جدایی از تو آسونه؟_بمیره خواهرت عزیزم

حالا عمرم
باید بدون ِ دلبرم سرشه
دلت اومدچشای من ترشه_روی مزارت آب میریزم

پس از تو من،شدم تنها
حسینم وا ...

خاطرات تلخ گودال و هنوز یادم نرفته
نیزه دارت کاری کرد سر از روی نیزه بیفته

بی تو یک لحظه برادر روز خوش زینب ندیده
پیش تو برگشتم اما رنگ و روم خیلی پریده

منم مثل ِ
رقیه دخترت کتک خوردم
ببخش رقیّتو نیاوردم_امانت تو موند خرابه

به دیدار ِ
تو اومدم ولی دلم خونه
کسی غم منو نمیدونه_این غصه واسه من عذابه

تو خوابیدی،زیر خاکا
حسینم وا

اللهم عجل لولیک الفرج
۱۹صفر ۱۴۴۵
➖➖➖

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

• پنج شنبه
• 5
• مهر
• 1403
• ساعت
• 12:02
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

گناه من چیه آخه
نذار بازم بشم تنها
منم دلم میخواد باشم
میون جمع نوکرها

رفیقام یکی یکی دارن میرن
هنوزم تکلیف من روشن نیس
خب گناه من چیه آقاجون
نکنه بخت بازم با من نیس2

به منه خسته کرم کن آقا
نگا به چشم ترم کن آقا
قسمت میدم به جون زینب
منو راهی حرم کن آقا

ای مهر بی پایان، حسین
یا قدیم الاحسان، حسین
➖➖
فقط یه آرزو دارم_
باشم توی سپاه تو
تصورش چه شیرینه
قدم زدن تو راه تو2

خدا عزت بده به اونایی که
راهتو نشون ماها دادن
شوق روضه و غم و زیارت و
تو دل خسته ی ما جا دادن

مایی که شکسته و پردردیم
قدما رو نذر مهدی کردیم
کاری کن که اربعین امسال
دست پر از کربلا برگردیم

ای مهر بی پایان، حسین
یا قدیم الاحسان، حسین

اللهم_عجل_لولیک_الفرج

مهدی_کبیری

منبع جواز نوکری

لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari

• پنج شنبه
• 5
• مهر
• 1403
• ساعت
• 13:25
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور