اربعین حسینی

مرتب سازی براساس

اربعین -( قسمت می دهم به حق خودت) * محمد حبیب زاده

461

اربعین -( قسمت می دهم به حق خودت) قسمت می دهم به حق خودت
رهسپارم کنی به سوی حرم

عوض این دوسال دوری را
میزنم بوسه ها به روی حرم

صورتم خیس گریه شد بعدش
مینشینم به گفتگوی حرم

مثل یک تشنه ی رسیده به آب
میخورم باده از سبوی حرم

تا شوم مستِ لحظه های وصال
میزنم دل گره به روی حرم

آبروی مرا نریز و بخر
چون منی را به آبروی حرم

ای پذیرای حُر مرا بپذیر
ندهم جان در آرزوی حرم

تا به کی غرق درد و غم باشم
می‌شود اربعین حرم باشم...

  • دوشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار امام حسین(ع) اربعین -(پیچید نامت با نسیم صبح در گوشم) * ناشناس ؟؟؟

392
1

اشعار امام حسین(ع) اربعین -(پیچید نامت با نسیم صبح در گوشم) پیچید نامت با نسیم صبح در گوشم
روشن شد از خورشیدِ رویت چشم خاموشم

وقتی شنیدم قصه‌هایی از غمِ عشقت،
دیدم تمام غصه‌هایم شد فراموشم

ای روضه‌ات آغاز دلتنگی آدم، آه!
پایان ندارد غربتِ آهنگِ چاووشم

_ کی زائر زلف پریشان توام؟... گفتی:
آن دم که مثل باد باشی مست و مدهوشم

شب‌های جمعه در جهان عطر بهشت توست
ای کاش می‌دیدم ضریحت را در آغوشم

_ پای پیاده، اربعینت... می‌رسم آیا؟!
سنگینیِ بار گناهان است بر دوشم...

با شورِ شیرینت، میان موکبی کوچک
دور از عراقت در فراقت چای می‌نوشم...

  • پنج شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زبانحال زینب(س) دراربعین_ آمدم کربلا بسوی تو باز * اسماعیل تقوایی

430

زبانحال زینب(س) دراربعین_ آمدم کربلا بسوی تو باز زبانحال زینب(س) در اربعین

آمدم کربلا بسوی تو باز
آمدم سوی تو ز روی نیاز
آمدم درد دل کنم باتو
آمدم شکوه ها کنم آغاز

شکوه از روزهای پرآلام
شکوه از مردمان کوفه وشام

بعد تو بر حرم جسارت شد
خیمه ها وحشیانه غارت شد
آتش کین به خیمه ها افتاد
سهم آل خدا اسارت شد

تن تو بر زمین رها کردم
قصد رفتن زکربلا کردم

زیر بار جسارت ودشنام
خطبه خواندم به کوفه ودر شام
خطبه ها حیدری وکوبنده
تلخ کردم برای دشمن کام

لیک در هردوجا سرت دیدم
آه از دل کشیده گرییدم

شام، بی حرمتی، چه سنگین بود
درد هامان بدون تسکین بود
سنگباران و گردش بازار
هدیه از مردمی بد آیین بود

شام، رنج وعذاب، حاصل ماند
شام، داغ رقیه بر دل ماند

کاروانت زشام آمده است
بهرعرض سلام آمده است
همه گریان شدند چون اینجا
بوی تو بر مشام آمده است

خاک قبرت بسر بریزم من
کاش از روی آن نخیزم من

شعر:اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 25
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 19:39
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

شعر برای حسرت زدگان اربعین -(اندکی این روزها ..ارباب ..نازک دل شدم) * محسن راحت حق

327

شعر برای حسرت زدگان اربعین -(اندکی این روزها ..ارباب ..نازک دل شدم) اندکی این روزها ..ارباب ..نازک دل شدم
تا که جا ماندم گمانم مانده زیر گِل شدم

حالِ من خوش نیست دلجویی کن از این بینوا
گاه‌گاهی... بر غم و اندوه ها..مایل شدم...

اربعین آمد!!ولی در شهرِ خود هستم اسیر ..
یک به یک رفتند یاران و چرا غافل شدم

صاحب یک نعمتی هستم.. بنام سوختن ..
سوختم از دردِ دوری حرم ..شاغل شدم

خوش به حال زائرانی که پذیرایی شدند
گوشه ای جا ماندم و لبریز بر ساحل شدم

اشک می بارد به روی گونه ها آه ای حسین
اندکی این روزها..ارباب ..نازک دل شدم

  • دوشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

شعر زبانحال امام زمان(ع) -(پا به پای تو دویدم از نجف تا کربلا...) * محسن راحت حق

302
1

شعر زبانحال امام زمان(ع) -(پا به پای تو دویدم از نجف تا کربلا...) پا به پای تو دویدم از نجف تا کربلا....
ناله هایت را شنیدم از نجف تا کربلا ...

لحظه ای غافل نبودم زائرِ قبرِ حسین ...
هر کجا ماندی..رسیدم از نجف تا کربلا

روضه خواندی من شدم پامنبری و گریه کن
مثلِ یک اشکی چکیدم از نجف تا کربلا

خستگی های تو را زیر نظر آوردم و..
من خودم نازت کشیدم از نجف تا کربلا

امر کردم کا موکب ها به یاریت رسند ..
تاولِ پا را خریدم ..از نجف تا کربلا ..

من امامِ آخرینت مهدی ام ..تکیه گهم..
پای غمهایت خمیدم از نجف تا کربلا

عهد و پیمان تازه کن با صاحبت تا فرصت ست
من خودم کوهِ امیدم از نجف تا کربلا

  • دوشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • احسان مشفق
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

جا مانده_قسمت نبوده همسفر عاشقان شوم * اسماعیل تقوایی

251

جا مانده_قسمت نبوده همسفر عاشقان شوم قسمت نبوده همسفر عاشقان شوم
اندر مسیر عشق چو آنان روان شوم
جا مانده ام ر قافله ی اربعینیان
کی می‌شود که همره این کاروان شوم

  • یکشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 16:55
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

واحد اربعین -(بی‌قرار و خسته و غارت زده لبریزِ غمها) * بهمن عظیمی

219

واحد اربعین -(بی‌قرار و خسته و غارت زده لبریزِ غمها) بی‌قرار و خسته و غارت زده لبریزِ غمها
کاروانی بی علمدار اومده از راه صحرا
کاروانی که پر از درده؛ پر از زخمه سراسر
کاروانی که نه قاسم داره نه اکبر و اصغر
تمام دشت
پر از صدای ناله ی جانکاه
افتان و خیزان می‌رسن از راه
به حالشون گریونه افلاک
همه دارن
چه حال مضطر و غم انگیزی
شبیه برگ زرد پاییزی
می‌اُفتن از مَرکب روی خاک
به لبها ذکر واحُزناه / حسینم آه حسینم آه
حسینم آه

کربلا باز بی قرار بانویی قامت کمونه
بانویی که بد عزادار یه داغ بی‌کرونه
کربلا باز میزبانِ خواهر خون خدا شد
آخرش بعد از چهل روز حاجت زینب روا شد
مث زینب
زمین و آسمون عزاداره
این لحظه ها چه سخت و غم باره
از غصه خواهری هلاکه
بازم داره
به سینه و سر می‌زنه خواهر
هنوز نداره این غم و باور
عزیز جونش زیر خاکه
نداره یاور و همراه / حسینم آه حسینم آه
حسینم آه

خواهری غمدیده با قلبی پُر از درد و تمنّا
رو لباشه ذکر لاحَول و لا قوه اِلّا ...
میگه با چشمای گریون واحُسینا واحُسیناه
پاشو از جا اومده خسته ترین زائرت از راه
همینجا بود
که زندگیمو زیرورو کردن
توو قلب من نیزه فرو کردن
پیکرتو به خون کشیدن
همینجا بود
که بدجوری دلم رو آزُردن
انگشت و انگشترتو بُردن
دیدم سر تو رو بریدن
شد از تو دست من کوتاه / حسینم آه حسینم آه
حسینم آه

  • چهارشنبه
  • 26
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

اربعین -(باید جهان را با حقیقت آشنا کرد قابِ نگاهش را به سمتِ کربلا کرد) * هستی محرابی

168

اربعین -(باید جهان را با حقیقت آشنا کرد قابِ نگاهش را به سمتِ کربلا کرد) #امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین_۱۴۰۳

بسْمِ اللّهِ بِسْمِ اللّهِ بِسْمِ اللّهِ النُورٌ
ربِّ الحُسین اِبنِ علی بِالفَخرِ مَشهور

باید جهان را با حقیقت آشنا کرد
قابِ نگاهش را به سمتِ کربلا کرد

باید که عالم از حسین الگو بگیرد
دلها به ایمانش همیشه خو بگیرد

هر ملتی در مذهب و آیین و دینش
عبرت بگیرد از حسین و اربعینش

باید شعاعِ اربعین گردد جهانی
تا جان شود روشن ز عشق و مهربانی

عالم اگر از نورِ او خورشید گیرد
دارم یقین هر روزِ خود را عید گیرد

حای حسین حامی ما در دو جهان است
سینِ حسین بر ما همیشه سایبان است

یای حسین یعنی که یارو یاوَرِ ماست
نونش چو نوری تا قیامت بر سرِ ماست!

#جمعه_۲_۶_۱۴۰۳
#هستی_محرابی
#بداهه

  • شنبه
  • 3
  • شهریور
  • 1403
  • ساعت
  • 15:46
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شعر اربعین امام حسین (ع) (الا ای گل که پرپر زیر خاکی) *

5880
9

شعر اربعین امام حسین (ع) (الا ای گل که پرپر زیر خاکی) الا ای گل که پرپر زیر خاکی
به زیر خاک و چون دل چاک چاکی
نمی گویم زخاکت سر بر آری
که می دانم برادر سر نداری
ولی گویم نظر کن زینبت را
نگه کن خواهر جان بر لبت را
نمی شد باور قلب حزنیم
که روزی سنگ قبرت را ببینم
پس از تو ای عزیز پرپر من
خدا داند چه آمد بر سرمن
پس از تو لحظه ای شادی ندیدم
پس از تو رنگ آزادی ندیدم
پس از تو روزم از شب تیره تر شد
دما دم مرگ پیشم جلوه گر شد
پس از تو حرمتم بشکست دشمن
پس از تو دستهایم بست دشمن
پس از تو رفت مردی از میانه
پس از تو خورد زینب تازیانه
پس از توکوفیان بیداد کردند
مرا با سنگ استمداد کردند
پس از تو بر دلم آذر کشیدند
پس از تو از سرم معجرکشیدند
پس از تو بر در دروازۀ

  • چهارشنبه
  • 26
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:01
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر برای اربعین حسینی - (ياد آن روزي كه من بوسه زدم بر آن گلو) *

5265
0

شعر برای اربعین حسینی - (ياد آن روزي كه من بوسه زدم بر آن گلو) ياد آن روزي كه من بوسه زدم بر آن گلو
خيز و تا گويم به تو شرحِ غمم را مو به مو
بسكه خوردم كعبِ ني از دشمنان بي حيا
همچو زهرا مادرم مي‌گيرم از قبرِ تو رو
مي‌كشم خود را به خاك و مي‌رسانم پيش‌ تو
بسكه گشتم من به دنبال سر تو كو به كو
گفته‌هايم بي‌شمار و غصه‌هايم بي‌عدد
اي دليلِ صبرِ من! برخيز بهرِ گفتگو
من نمي‌گويم غم خود را، تو اوّل كن شروع
خيز و با رگ‌هاي خود از خنجر و حنجر بگو
طاقتم گشته تمام و عمرِ من در انتها
كاسه‌ي خالي دل آورده‌ام نزدِ سبو
هر چه مي‌خواهي بخواه از من عزيزِ مادرم
ليك احوالِ رقيه از من مضطر مجو

  • جمعه
  • 9
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 16:46
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی - (اربعین آمد دلم را غم گرفت) *

12555
28

اشعار اربعین حسینی - (اربعین آمد دلم را غم گرفت) اربعین آمد دلم را غم گرفت

بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت

سوز اهل آسمان آید به گوش

ناله ی صاحب زمان آید به گوش

جان اهل بیت عصمت بر لب است

کاروان سالار آنها زینب است

جمله مستان سوی ساقی آمدند

مست مست از جام باقی آمدند

سینه ها آماج رگبار بلا

جای زخم ریسمان بر دستها

هوش از سر رفته و دل باخته

جسم خود را بر زمین انداخته

هر یکی در جستجوی تربتی

بر لب هر یک کلامی، صحبتی

قلبها پر شکوه از بیداد بود

آشنای قبر ها سجاد(ع) بود

رهبر زینب(س) امام راستین

حجت حق بود زین العابدین(ع)

با کلامش عمه را مغموم کرد

تا که قبر یار را معلوم کرد

آمده همراه دخت بوتراب

بر سر آن قبر کلثوم و رباب

زخمهای این س

  • جمعه
  • 9
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 16:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعری به مناسبت اربعین سیدالشهدا - (شکسته بال ترینم ، کبود می آیم ) *

4339
4

شعری به مناسبت اربعین سیدالشهدا - (شکسته بال ترینم ، کبود می آیم  ) شکسته بال ترینم ، کبود می آیم

من از محله ی قوم یهود می آیم

از آن دیار که من را به هم نشان دادن

به دست های یتیمت دو تکه نان دادن

از آن دیار که بوی طعام می پیچید

از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید

کسی که سنگ به اطفال بی پدر می زد

به پیش چشم علمدار بیشتر می زد

از آن دیار که چشمان خیره سر دارد

به دختران اسیر آمده نظر دارد

از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند

تمام طول سفر زیر دست و پا می ماند

به کودکی که یتیم است خنده سر دادند

به او به جای عروسک سر پدر دادند

به جای آن همه گل با گلاب آمده ام

من از جسارت بزم شراب آمده ام

از آن دیار که آتش به استخوان می زد

به روی زخم لبان تو خیزران می

  • یکشنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر بازگشت حضرت زینب به کنار قبر برادرش امام حسین (ع)-(اگر چه عشق و وفا را به غایت آوردم) *

5611
2

شعر بازگشت حضرت زینب به کنار قبر برادرش امام حسین (ع)-(اگر چه عشق و وفا را به غایت آوردم) اگر چه عشق و وفا را به غایت آوردم

هجوم بی کسی ام را برایت آوردم

من از تظاهر نامحرمان عزا دارم

هزار غم ز هزاران حکایت آوردم

کسی که درد ندیده ز درد راوی نیست

به چشم آنچه که دیدم روایت آوردم

مرور تلخ ترین خاطرات من وقتی است

که آستین به سر بچه هایت آوردم

زافترای کنیزی تمام دلها ریخت

ومن پناه به آه و دعایت اوردم

گهی که بر لب تو چوب خیزران می خورد

به آیه شإن نزول ولایت آوردم

برای آنکه به نام تو لطمه ای نرسد

هماره اسم تو را با درایت آوردم

به گریه های غریبم اگر چه خندیدند

بهار گریه سوی کربلایت آوردم

فدای پیرهن پاره ات که با چه دلی

نشان ز خاطره آشنایت آوردم

دگر به شام کسی سب مرتضی نکن

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 19:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اشعار اربعین حسینی -(ای کربلا به قافله کربلا ببین) *

4941

اشعار اربعین حسینی -(ای کربلا به قافله کربلا ببین) ای کربلا به قافله کربلا ببین

حال مسافران به درد آشنا ببین

ما زائران خون خدائیم کربلا

بر کاروان زائر خون خدا ببین

سوغات درد و خون جگر ارمغان ماست

احوال ما ز وضع پریشان ما ببین

من زینبم که درد چکد از نگاه من

در هر نگاه شعله چندین بلا ببین

رویم کبود و دست کبود و بدن کبود

یاس کبود گر که ندیدی مرا ببین

اطفال را به گردن و بازو و دست و پا

آثار تازیانه و بند جفا ببین

هر یک کنار قبر شهیدی کند فغان

هر بلبلی کنار گلی در نوا ببین

از سجده های نیمه و شب و خطبه های روز

بشکسته ایم پشت ستم را بیا ببین

هر کجا کنند فتح گذارند یک سفیر

وین رسم تازه نیست بود هر کجا ببین

ما نیز بر رقیه سپردیم کار ش

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 19:49
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر گفتگوی حضرت زینب با قبر برادرش امام حسین (ع)- (از من مپرس زینب من معجرت چه شد ) *

13773
4

شعر گفتگوی حضرت زینب با قبر برادرش امام حسین (ع)- (از من مپرس زینب من معجرت چه شد ) از من مپرس زینب من معجرت چه شد

با من بگو برادر زینب سرت چه شد

از من مپرس از چه لبت خشک و زخمی است

با من بگو که ساقی آب آورت چه شد

از من مپرس رخت تنت از چه خاکی است

با من بگو که پیروهن پیکرت چه شد

از من مپرس از چه زدی سر به محملت

با من بگو در نظر مادرت چه شد

از من مپرس در دل محمل چه دیده ام

با من بگو که راس علی اصغرت چه شد

از من مپرس از چه نمازت نشسته است

با من بگو اذان علی اکبرت چه شد

از من مپرس موی سرت از چه شد سپید

با من بگو عمامه ی پیغمبرت چه شد

از من بپرس شرح تمام سفر ولی

دیگر نپرس شام بلا دخترت چه شد

مهدی محمدی
منبع : سایت شیعتی

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعرهای اربعین حسینی (گفتگوی حضرت زینب با امام حسین )- (ای همیشه خواهر غم پرورم ) *

7159
3

شعرهای اربعین حسینی (گفتگوی حضرت زینب با امام حسین  )- (ای همیشه خواهر غم پرورم ) ای همیشه خواهر غم پرورم

ای خمیده مثل زهرا مادرم

بشکن این بغضی که داری در گلو

هرچه می خواهد دل تنگت بگو

بر حسینت شام را توصیف کن

از خرابه رفتنت تعریف کن

از درخت خشک و سنگ و سر بگو

از لب و از چوب و طشت زر بگو

صورت خورشید و نوک نی چه بود

قصه ی قرآن و بزم می چه بود

جان من بنشین و حرف دل بگو

از جبین و چوبه محمل بگو

به چه بزمی ، بزم اشک و ماتم است

بزمتان جمع است و یک کودک کم است

مهدی محمدی
منبع : سایت شیعتی

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 19:59
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعرهای اربعین -(ای همیشه خواهر غم پرورم ) *

5342

شعرهای اربعین -(ای همیشه خواهر غم پرورم ) ای همیشه خواهر غم پرورم

ای خمیده مثل زهرا مادرم

بشکن این بغضی که داری در گلو

هرچه می خواهد دل تنگت بگو

بر حسینت شام را توصیف کن

از خرابه رفتنت تعریف کن

از درخت خشک و سنگ و سر بگو

از لب و از چوب و طشت زر بگو

صورت خورشید و نوک نی چه بود

قصه ی قرآن و بزم می چه بود

جان من بنشین و حرف دل بگو

از جبین و چوبه محمل بگو

به چه بزمی ، بزم اشک و ماتم است

بزمتان جمع است و یک کودک کم است

مهدی محمدی
منبع : سایت شیعتی

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 20:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر روز اربعین (چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت ) *

5381
1

شعر روز اربعین (چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت ) چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت

تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت

به جای آن همه تیری که بر تنت آمد

لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت

صدای حرمله می آمدو نوای رباب

کنار نیزه طفلش زهوش مادر رفت

حرم در آتش دختر نفس نفس میزد

نگاه ها پی غارت به سمت دختر رفت

برای غارت یک گوش واره کوچک

دو چشم رفت ، گل سر شکست ، معجر رفت

مهدی محمدی
منبع : شیعتی

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 20:24
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر اربعین (ببین گرفته صدای من از صدا زدنت ) *

4444
1

شعر اربعین (ببین گرفته صدای من از صدا زدنت ) ببین گرفته صدای من از صدا زدنت

مگر به نیزه چه گفتی که بی هوا زدنت

تمام خاطرم از سفر فقط این است

تمام راه به پیش نگاه ما زدنت

هنوز صدای ناله ی طفلت نرفته از یادم

که گفت با نفس آخرش چرا زدنت

هنوز پیش نگاه من است چون کابوس

به زیر دشنه و سر نیزه دست و پا زدنت

مهدی محمدی
منبع : شیعتی

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 20:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر اربعین (كارواني كه سر قبر شما آورده ام ) *

4606
2

شعر اربعین (كارواني كه سر قبر شما آورده ام ) كارواني كه سر قبر شما آورده ام

نيمه جانهايي است تا كرب و بلا آورده ام

من نيابت دارم از مادر زيارت آمدم

من وصيتهاي مادر را به جا آورده ام

كي رود از بياد وقتي آمدم در قتلگاه

نيزه بيرون از تن تو بارها آورده ام

روي ني ما را تو ميديدي كجا ها مي برند

دخترانت را ز بازار جفا آورده ام

دسته گلهاي بنفشي كه به همراه منند

از حراج كوفه و شام بلا آورده ام

بار ها شد حرمله خنديد بر اشك رباب

مادري پاره جگر در نينوا آورده ام

پشت خيمه روي خاكستر به دنبال علي است

بر سر قبر پسر صاحب عزا آورده ام

دخترت لطمه به پهلو خورده زير خاك رفت

بس حكايت ز آن شب پر ماجرا آورده ام

شد رقيه پيش مرگ حضرت زين العباد

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 20:33
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر اربعین (آن باده اي كه روز نخستش نه خام بود ) *

3194
1

شعر اربعین (آن باده اي كه روز نخستش نه خام بود ) آن باده اي كه روز نخستش نه خام بود

يك اربعين گذشت و دوباره به جام بود

شكر خدا كه صبح زيارت دميده است

هر چند افتاب حياتم به بام بود

اين خاك زنده مي كند آن عصر تشنه را

وقتي مكه آسمان رخت سرخ فام بود

بين من و سرت اگر افتاد فاصله

امام هنوز سايه تو مستدام بود

سرها به نيزه بود ولي هجم سنگها

معلوم بود حمله كنان بر كدام بود

دنام و هتك حرمت مهمان اسلام ميهمان!

اين از رسوم تازه تر احترام بود

چوب از لبان تو حجرا الأسود آفريد

دست سه ساله بود كه در استلام بود

بين نهيب كوفي و فرياد اهل شام

ان لهجه حجازي تو آشنام بود

جواد زماني
منبع : شیعتی

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 20:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

شعر اربعین (اي امام عاشقان عشقت اسيرم كرده است) * محمود ژولیده

3987

شعر اربعین (اي امام عاشقان عشقت اسيرم كرده است) اي امام عاشقان عشقت اسيرم كرده است
وي امير عارفان داغ تو پيرم كرده است
من اسير داغ عشقم ني اسير دست خصم
شعله هاي داغ هاي تو اسيرم كرده است
آرزوهاي محال دشمنان بر باد رفت
قدرت خون تو بر دشمن دليرم كرده است
ظهر عاشورا در آن ميدان شور انگيز عشق
دست جان بخش ولايت غم پذيرم كرده است
گر چه محنت ديده هفتاد و چند آلاله ام
داغ پيري سه ساله سخت پيرم كرده است
كربلا تا شام صدها كربلا كردم به پا
خصم حيرت از سپاه بي نظيرم كرده است
كوه مي لرزيد از فرياد هاي زخمي ام
كوفه تمكين از پيام ناگزيرم كرده است
انقلاب سرخ تو با خطبه هاي ناب من
پاسدار خطبه ظهر غديرم كرده است
دشمن مكار من رسوا تر از ابليس شد
رو برو هر جا

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 20:48
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اربعین - (برگشتم از رسالت انجام داده ام ) *

3525

اربعین - (برگشتم از رسالت انجام داده ام ) برگشتم از رسالت انجام داده ام

زخمي ترين پيمبر غمگين جاده ام

نا باورانه از سفرم خيل خارها

تبريك گفته اند به پاي پياده ام

يا نيست باورم كه در اين خاك خفته اي

يا بر مزار باور خود ايستاده ام

بارانم و زبام خرابه چكيده ام

شرمنده سه ساله از دست داده ام

زير چراغ ماه سرت خواب رفته ام

بر شانه كجاوه تو سر نهاده ام

دل مي زدم به آب بر آتش براي تو

از خيمه ها بپرس كه پروانه زاده ام

چون ابر اب مي شدم از آفتاب شام

تا ذره اي خلل نرسد بر اراده ام

رضا جعفري

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 20:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر اربعینی - (اربــعــيـــن كــشــتــگــان راه عـشـــق) *

4848
1

شعر اربعینی - (اربــعــيـــن كــشــتــگــان راه عـشـــق) اربــعــيـــن كــشــتــگــان راه عـشـــق

شــد مـكــرر قـصــه دلــخـواه عـشـق

آن شــنــيــدســـتــم كـه جــابـر از وفــا

بــا عــطــيــه شــد بــــدشــت نـيـنـــوا

دسـت غــم مــيـــزد بــسـر آن دلغـمين

در عـــزاي خــســـرو دنـــيـــا و ديــن

در سـراغ يــار خــود در جـــســتـجـــو

خـاك صـحـرا را چـــو گــل ميكرد بـو

شـــد مــطــهــر از فـرات و شـد روان

سـوي قــبـر خســرو لــب تـشـنه گان

از مـحـبـت چـون دلــي آكــنـده داشــت

گـامـهـا آرام و كـوتــه مــي گــذاشــت

كــرد پــيــدا تــربـت مــحـبـوب سويـش

راز دل گـفـتـا چــنــيـن آن دل پــريـش

يــا حــبـــيـبــي يـــا حـبـيـبـي يا حسـين

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 21:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر اربعین -(شبي‌ كه‌ نام‌ تو در باور زمين‌ گل‌ كرد) *

3687

شعر اربعین -(شبي‌ كه‌ نام‌ تو در باور زمين‌ گل‌ كرد) شبي‌ كه‌ نام‌ تو در باور زمين‌ گل‌ كرد

كسي‌ نگفت‌ «چرا زخم‌ ما چنين‌ گل‌ كرد »

دوباره‌ مزرعه‌ كربلا شكوفا شد

دوباره‌ پينة‌ دستان‌ خوشه‌چين‌ گل‌ كرد

ببين‌ چگونه‌ زني‌ شيون‌ از دلش‌ جوشيد !

ببين‌ چگونه‌ تركهاي‌ زخم‌ دين‌ گل‌ كرد !

دوباره‌ مي‌رسد امروز مردي‌ از ره‌ شام‌

كه‌ سجده‌هاي‌ وي‌ از سينة‌ زمين‌ گل‌ كرد

بياد خيمة‌ آتش‌، بياد روز عطش‌

نگاه‌ شعر من‌ از زخمي‌ آتشين‌ گل‌ كرد

بياد غيرت‌ مردان‌ روز عاشورا ،

بياد هيبت‌ مردي‌ كه‌ روي‌ زين‌ گل‌ كرد

تمام‌ خاطره‌هايم‌، تمام‌ زخم‌ دلم‌

دوباره‌ تازه‌ شد و روز اربعين‌ گل‌ كرد

عبدالرحیم سعیدی راد

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 21:12
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر درباره اربعین -(در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود) * صامت بروجردی

8762
4

شعر درباره اربعین -(در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود) در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود

شد خسته از شقاوت و ترک جفا نمود

تا رفت توسن ستم و جور و ظلم راند

چون لنگ شد زقهر ، در لطف وانمود

یعنی ز رنج و محنت بی منتهای شام

میل رهائی حرم مصطفی نمود

باور کن که کرد ترحم بحالشان

با این عمل برای رضای خدا نمود

اسباب پرده پوشی خذلان خویش جست

در این خیال ناوک ظلمش خطا نمود

از بهر دفع سرزنش کافرو مجبوس

احسان به اهلبیت شه لافتی نمود

سخریه را باسم محبت بخرج داد

از روی بغض خندة دندان نما نمود

ظالم کبوتران حریم جلال را

بگرفت بال بست و شکست ورها نمود

یک دودمان زآل علی را یتیم کرد

یکجا اسیر پنجه آل زنا نمود

جرّاره وار مار صفت نیش خویش زد

آنگه بنای چ

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 21:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر اربعین -(آنچه از من خواستى ، با كاروان آورده ام) * محمد علی مجاهدی

4356
1

شعر اربعین -(آنچه از من خواستى ، با كاروان آورده ام) آنچه از من خواستى ، با كاروان آورده ام

يك گلستان گل ، به رسم ارمغان آورده ام

از در و ديوار عالم ، فتنه ميباريد و من

بى پناهان را بدين دارالامان آورده ام

اندر ين ره از جرس هم ، بانگ يارى برنخاست

كاروان را تا بدينجا، با فغان آورده ام

بسكه من ، منزل به منزل ، در غمت ناليده ام

همرهان خويش را چون خود، بجان آورده ام

تا نگويى زين سفر، با دست خالى آمدم

يك جهان ، درد و غم و سوز نهان آورده ام

قصه ويرانه شام از نپرسى ، بهترست

چون از آن گلزار، پيغام خزان آورده ام

خرمنى ، موى سپيد و دامنى ، خون جگر

پيكرى بى جان و جسمى ناتوان آورده ام

ديده بودم با يتيمان مهربانى ميكنى

اين يتيمان را بسوى استان

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 21:16
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر اربعین حسینی -(دردها مي چكد از حال و هواي سفرش ) *

5298
5

شعر اربعین حسینی -(دردها مي چكد از حال و هواي سفرش ) دردها مي چكد از حال و هواي سفرش

گرد غم ريخته بر چادر مشكي سرش

تك و تنها و دو تا چشم كبود چند تا

كودك بي پدر افتاده فقط دور و برش

ظاهراً خم شده از شدت ماتم اما

هيچ كس باز نفهميده چه آمد به سرش

روزها از گذر كوچه آتش رفته

اثر سوختگي مانده سر بال و پرش

با چنين موي پريشان و بدون معجر

طرف علقمه اي كاش نيفتد گذرش

همه بغض چهل روزه او خالي شد

همه كرب و بلا گريه شد از چشم ترش

عليرضا لك

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 21:18
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر های اربعین از کتاب نغمه های ولایت - (آمده چله نشین غم یار ) *

11112
7

شعر های اربعین از کتاب نغمه های ولایت - (آمده چله نشین غم یار ) آمده چله نشین غم یار

قد کمان از بهر دیدار نگار

خاطراتی را به دوش جان کشد

نیمه جان تا محضر جانان کشد

سر فرزانه قدمها می زند

روی خاک عشق تا پا می زند

بوی دلبر بر مشامش می رسد

آه هنگام سلامش می رسد

السلام ای نعش پنهان زیر خاک

السلام ای جسم های چاک چاک

السلام ای کشته دریای اشک

السلام ای پرچم سقا و مشک

السلام ای قبرهای بی نشان

ای زیارتگاه مام قد کمان

السلام ای سینه های سوخته

آمدم با سینه ای افروخته

آمدم من ای برادر زینبم

زائری غم دیده و جان بر لبم

آمدم با کاروان ارغوان

سرفراز اما حزین و قد کمان

آمدم من نیمه جان و دل غمین

تا مگر که جان دهم در اربعین

زیر لب من می کنم این زمزمه

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 21:25
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعری به مناسبت اربعین سیدالشهدا -(باور نمی کنم که رسیدم کنار تو) *

8098
14

شعری به مناسبت اربعین سیدالشهدا -(باور نمی کنم که رسیدم کنار تو) باور نمی کنم که رسیدم کنار تو
باور نمی کنم من و خاک دیار تو
یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
یک اربعین اسیر بلایم اسیر عشق
یک اربعین دچار فراقم دچار تو
یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام
دنبال ناله های یتیمان زار تو
یک اربعین بجای همه سنگ خورده ام
یک اربعین شده بدنم سنگ سار تو
یک اربعین به گریه ی من خنده کرده اند
لبهای قاتلان تو و نیزه دار تو
مثل رباب مثل همه تار تر شده
چشمان خسته ی من چشم انتظار تو
روز تولدم که زدم خنده بر لبت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو
با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدار تو
یادم نمی رود به لبت آب آب بود
یادم نمی رود

  • جمعه
  • 16
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد