اربعین حسینی

مرتب سازی براساس

اربعین حسینی -( این روزها پر از تبِ مولا کجایی‌ام ) * حسن بیاتانی

1726
3

اربعین حسینی  -( این روزها پر از تبِ مولا کجایی‌ام ) این روزها پر از تبِ مولا کجایی‌ام
اما هنوز کوفه‌ای از بی‌وفایی‌ام

هم زخم می‌زنم به تو هم دوست دارمت
در گیرودار تیرگی و روشنایی‌ام

گم کرده‌ام مسیر تو را در غبار شهر
اما اسیر توست دل روستایی‌ام

گفتند کربلای زمینی... نیامدم
حالا که راه بسته شده من هوایی‌ام

این بار چندم است که تا مرز آمدم
آه از شکسته‌بالی و بی‌دست و پایی‌ام...

پلکم که گرم می‌شود از خواب می‌پرم
با سُرفه‌های همسفر شیمیایی‌ام

آورده ام بضاعت مزجاة قوم را
انگشتر «عزیز»م و تسبیح «دایی»‌ام

آورده‌ام پناه به شش‌گوشهٔ غمت
برگشته‌ام به اصلیَتِ نینوایی‌ام

دستت همیشه روی سر ما پیاده‌هاست
این اربعین به لطف خدا کربلایی‌ام...

شاعر : حسن

  • سه شنبه
  • 11
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 قاسم نعمتی

اربعین راجهانی کنیم -( اربعین ای کاش میلیونها نفر ) * قاسم نعمتی

1454
2

اربعین راجهانی کنیم -( اربعین ای کاش میلیونها نفر ) اربعین ای کاش میلیونها نفر
بالباس مشکی و چشمان تر

باظهور مهدی صاحب زمان
همچونان سیلی خروشان،بی امان

راه را سوی مدینه واکنند
روبه سوی وادی الزهراکنند

لرزه اندازند برجان یهود
زیرپاها له کنند آل سعود

پرکنند از دسته های سینه زن
گنبدالخضراء تاصحن حسن

گل دهد باغ و بهار فاطمه
تاشود پیدا مزار فاطمه

بعداز آن بااقتداری بی نظیر
میکند جلوه نگاری بی نظیر

میشود درسرزمینها حجاز
پرچم جانم حسن دراحتزار

شاعر : قاسم نعمتی

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش ) * فاضل نظری

1389
1

اربعین -( نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش ) نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش

ز دوردست سواران دوباره می آیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش

کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا می آورد بویش

کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح برید چاقویش

نشسته است کنارش کسی که می گرید
کسی که دست گرفته به روی پهلویش

هزار مرتبه پرسیده ام زخود او کیست
که این غریب نهاده است سر به زانویش

کسی در آن طرف دشت ها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازویش

کسی که با لب خشک و ترک ترک شده اش
نشسته تیر به زیر کمان ابرویش

کسی است وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کوه ز ماتم سپید شد مویش

عجب که کوه شده چون ن

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

کربلا امام حسین علیه السلام -( کعبه دی کربلا منه ، مروه صفانی نینیرم ) *

1356
1

کربلا  امام حسین علیه السلام  -( کعبه دی کربلا   منه ،   مروه صفانی نینیرم ) کعبه دی کربلا منه ، مروه صفانی نینیرم
جنته باشدی شانیده،طوف ومنانی نینیرم

زینت خلقتدی اورا، یتمیش ایکی اولدوزی وار
مست الیور حرم منی،سعی وصفانی نینیرم

دوزدی که خلاق جهان ،بدویده خلق ائتدی اونی
خادمی وهابی اولان ،بیت خدانی نینیرم

خیل ملائک دولانار، شوقیله اکبرباشینا
ثانی یاتان یئرده داخی ،ورد ودعانی نینیرم

گر چه وئریلارحاجیلار،اهرمنی داشلاریلان
شیطان حکومت ائلین ،یئرده وفانی نینیرم

کعبه نی ایستیسن اگر،کرب و یلایه فکر ائله
طوف ائله بین الحرمی، سسله حرانی نینیرم

ظلمیله وهابی اولوب ، خادم شهر نبوی
شهر پیمبرده اولان ،ظلم وجفانی نینیرم

شیعه نین حجی باشلانارمحرم آیی حاجیلار
منانی مقتل ایلین، ا

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

جاماندگان اربعین شور -( دیگه داره نوکرت پیر میشه و ) *

1726
-1

جاماندگان اربعین  شور -( دیگه داره نوکرت پیر میشه و ) ➖بند اول

دانلود سبک

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( عشق آتشُ این برگ و برم سوخته بهتر ) * حبیب نیازی

1974
0

اربعین -( عشق آتشُ این برگ و برم سوخته بهتر ) عشق آتشُ این برگ و برم سوخته بهتر
از دور دلِ در به درم سوخته بهتر

خاکسترِ وقتِ سَحرم سوخته بهتر
آهِ نفسِ شعله ورم سوخته بهتر

از گریه دوتا چشمِ تَرم سوخته بهتر
پروانه شدم ، بال و پرم سوخته بهتر

یادِ عطش ِ تو جگرم سوخته بهتر
ارباب ، دلم یادِ حرم سوخته بهتر

در سینه زنی ها ، سِپَرم سوخته بهتر
یعنی که بساطِ سفرم سوخته بهتر

چه خوب که نوکری ثمر داشته باشد
این سینه شبِ قبر اثر داشته باشد

___

از عالَمِ زَر بود دلم مستِ شما شد
وقتی وطنِ مادری ام کربُ بلا شد

ممنونم از این حال و هوایی که عطا شد
آقا شده هر کس ، درِ این خانه گدا شد

با درد رسیدیم . وَ دیدیم دوا شد
با گوشه نگاهت .همه حاجات روا شد

تا

  • شنبه
  • 15
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

چهل روز -( چهل روز را بی تو سر کرده ام ) * اسماعیل تقوایی

2975
10

چهل روز -( چهل روز را بی تو سر کرده ام  ) چهل روز
چهل روز را بی تو سر کرده ام
به هجران تو دیده تر کرده ام
چهل روز بوده چوشبهای تار
به راه اسیری گذر کرده ام

چهل روز درحصر نامردمان
به شام وبه کوفه سفرکرده ام
زنان،کودکان،ضرب شلاقها
چهل روز خود را سپر کرده ام
چه شبها به یاد تن بی سرت
به گریه شبم را سحر کرده ام
ولی در مصاف عدویت حسین
ز زاری وناله حذر کرده ام
به بزم شراب یزید لعین
نظر بر سر و تشت زر کرده ام
به شام بلا موی من شد سپید
به ویرانه دفن گهر کرده ام
چهل روز بگذشته از روز خون
تحمل قضا وقدر کرده ام
زبعد چهل روز باز آمدم
ببین خاک قبرت بسر کرده ام
برادر سرت را بیا ورده ام
تن بی سرت وصل سر کرده ام
برادر دعا کن بمیرم کنون
از این خاک عزم

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 04:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

چهل روز -( چهل روزه غمین وبیقرارم ) * اسماعیل تقوایی

1857
2

چهل روز  -( چهل روزه غمین وبیقرارم  ) چهل روزه...
چهل روزه غمین وبیقرارم
بیفتاده گره هایی به کارم
چهل روزه برادر دادم از دست
زنم با اشک وناله دست بر دست
چهل روزه گلی گم کرده دارم
چهل روزه به هجرانش دچارم
چهل روزه به همراهم سر یار
تنش بی سر به خاک غم گرفتار
چهل روزه عدو را من اسیرم
شب وروزش دعا کردم بمیرم
چهل روز روم منزل به منزل
میان مردمی بی رحم وجاهل
چهل روزه که زینب زاروخسته
همی خواند نمازش را نشسته
چهل روزه که زینب بیکس وکار
زنان وکودکان را کرده تیمار
چهل روزه گذشته چون چهل سال
شده مویم سپید وتیره اقبال
چهل روزی گذشت وباز گشتم
به خاک قبرتو دمساز گشتم
شمیم جنت از خاک تو آید
غم ورنج از دل زینب زداید
سرم را روی خاکت می گذارم
دعاک

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 04:28
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

پیاده روی اربعین -( میل دارد مرغ دل هرلحظه سوی اربعین ) * اسماعیل تقوایی

1505
3

پیاده روی اربعین  -( میل دارد مرغ دل هرلحظه سوی اربعین  ) پیاده روی اربعین
میل دارد مرغ دل هرلحظه سوی اربعین
شهرها گیرد دوباره رنگ وبوی اربعین
هرکه را بینی به شوق شاه مظلومان حسین
می کند پای پیاده قصد کوی اربعین
ازنجف تا کربلا دریای انسانی شود
جمله مستانی که مستند از سبوی اربعین
مردم دنیا همه حیران این شور عظیم
گرم باشد بین آنها گفتگوی اربعین
هرکه را بینی شود خدمتگزار زایرین
تا که گیرد آبرو از آبروی اربعین
درمسیر راهپیمایی بسوی کربلا
هرچه بینی هست اوصاف نکوی اربعین
ای خدا حق حسین بن علی بنما روا
حاجت هرکس که دارد آرزوی اربعین

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 04:29
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

پیاده روی اربعین -( مرحبا بر راه پیمایان روز اربعین ) * اسماعیل تقوایی

2072
6

پیاده روی اربعین  -( مرحبا بر راه پیمایان روز اربعین  ) اربعین
مرحبا بر راه پیمایان روز اربعین
رهسپاران نجف تا کربلای شاه دین
شیعیانی عاشق از اطراف واکناف جهان
رود مواجی زعشاق حسینی برزمین
برحسین بن علی لبیک گویان عازمند
حک شده برقلبشان حیدر امیرالمومنین

هیبت این واقعه خاری به چشم دشمنان
مایه ی امید خیل شیعیان ومومنین
اربعین یاد آور جنگ حسین(ع)است ویزید
بین عشاق حسین و داعشی های لعین

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 04:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اربعین * حمید ضیاء یزدی

1595
1

اربعین اربعین آمد که در حیرانی عشق حسین
دعوتند عشاق در مهمانی عشق حسین

سفره ای گسترده ارباب کریم بن کریم
سفره ای از نذری و قربانی عشق حسین

هرکه از دستش هرآنچه می رسد آورده است
خدمتی ارزنده و ارزانی عشق حسین

هر کسی مشغول خدمت می شود با شوق و شور
با لباس خدمت عرفانی عشق حسین

عده ای رزمنده مشغول دفاع از این مسیر
خادمان موکب پنهانی عشق حسین

هر که می آید در این جا می شود بیمار دوست
هست اینجا مکتب درمانی عشق حسین

آن صراط مستقیمی که به قرآن آمده
هست بی شک جاده نورانی عشق حسین

شاعر : حمید ضیاء یزدی

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 04:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

اربعین -( چل روز گذشت از پریشانی من ) * اسماعیل تقوایی

1730
7

اربعین -( چل روز گذشت از پریشانی من ) چل روز گذشت از پریشانی من
ازهجرتو وبی سروسامانی من
چل روزاسیردست دشمن بودم
چل روز فراق وچشم گریانی من
چل روز زداغها که دیدم بگذشت
هر روز مثال روز پایانی من
چل روز سرت ز روی نی می تابید
چون ماه به شام تار وظلمانی من
چل روز حرم بوده پناهش زینب
نادیده کسی گریه پنهانی من
چل روز گذشت کربلا آمده ام
برخیز حسین، بین تو حیرانی من
مو گشته سفید وقامتم خم شده است
سوغات بود زشام،ویرانی من
لرزان شده پایه های تخت اموی
ازخطبه ی حیدری وطوفانی من
جان داده رقیه ات به ویرانه ی شام
خجلت زده ام ببین پشیمانی من
من در پی جبران خطایم هستم
مردن شده تنها ره جبرانی من

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 08:17
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

کاروان اربعین -( ستوده است خداوند استواری تان را ) * احسان نرگسی رضاپور

2089
6

کاروان اربعین -( ستوده است خداوند استواری تان را ) ستوده است خداوند استواریِ تان را
ستوده این همه بر عشق پا فشاری تان را

خزان به رغم تمام تلاش ها نتوانست
به رنگ زرد درآرد دل بهاری تان را

شدند خوارترین قوم روی خاک-همان ها
که خواستند ببینند روزِ، خواری تان را

به دست های شما تیغ عشق بود و در آخر
به جان کفر نشاندید زخم کاری تان را

چه کاروان صبوری! که تازه بعد چهل روز
ندیده است کسی اشک و بی قراری تان را

چه شاعران که چو دعبل شدند و وصف نمودند
برای ما ، ادبیات پایداری تان را

چه بر سر دلتان آمد آن زمان که شنیدید
به روی نیزه ی دشمن صدای قاری تان را

چهل شب است که چشم انتظار کرب و بلایید
به سر رساند خدا، چشم انتظاری تان را

شاعر : احسان نرگسی رضاپ

  • پنج شنبه
  • 27
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 17:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

اربعین -( از مروه ی عشق در صفا خواهم رفت ) * محمود تازی

915

اربعین -( از مروه ی عشق در صفا خواهم رفت ) از مروه ی عشق در صفا خواهم رفت
لب تشنه پی آب بقا خواهم رفت

با اذن علی که اولین خورشید است
از شهر نجف به کربلا خواهم رفت

شاعر : محمود تازی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( دل تشنه لب چشمه‌ی جوشان ولاست ) * محمود تازی

754

اربعین -( دل تشنه لب چشمه‌ی جوشان ولاست ) دل تشنه لب چشمه‌ی جوشان ولاست
جان در طلب روضه‌ی رضوان خداست

یک سمت بهشت نور شد شهر نجف
یک سمت بهشت عشق هم کرب و بلاست

من می روم اما به تکاپوی بهشت
با جان و دلی معطر از بوی بهشت

هم کرب و بلا بهشت و هم شهر نجف
یعنی ز بهشت می روم سوی بهشت

شاعر : محمود تازی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است ) * علی سپهری

1216

اربعین -( گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است ) گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است
گاهی دچار غصه‌ی هجران شدن خوب است
اصلا در اینجا بی‌سر و سامان شدن خوب است
وقتی وصالی نیست پس گریان شدن خوب است
این روزها کارم به غیر از گریه‌زاری نیست
این حال و روزم... گریه‌هایم اختیاری نیست

باید به دنبال گدایی در سحر باشم
انگار باید من همیشه خون‌جگر باشم
عیبی ندارد که دوباره پشت در باشم
راهم نده... بگذار پس این دور و بر باشم
تنها تو درد و غصه‌هایم را خریداری
خیلی هوای نوکران خویش را داری

جز گریه و غم از شما چیزی نمی‌خواهم
من غیر عشقت از خدا چیزی نمی‌خواهم
بیمارم و غیر از شفا چیزی نمی‌خواهم
اصلا به غیر از کربلا چیزی نمی‌خواهم
آقا نمی‌دانم مرا هم می‌بری یا ن

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

اربعین -( بايد نشست و از برکاتى چنين نوشت ) * محمد جواد پرچمی

872

اربعین -( بايد نشست و از برکاتى چنين نوشت ) بايد نشست و از برکاتى چنين نوشت
تا روز حشر از حسناتى چنين نوشت
از کشتى وسيع نجاتى چنين نوشت
از شور بهتر از عرفاتى چنين نوشت
بر گردن جهان تشيع چه دينى است
اين شور بى‌مقايسه حج حسينى است

کى ديده است جمعيتى اينچنين بگو
شور و شعور و تربيتى اينچنين بگو
يک مکتب و اهميتى اينچنين بگو
کى ديده است تسليتى اينچنين بگو
پاى پياده در دل صحرا به شوق کيست؟
گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست

اين رستخيز عام که درسى حماسى است
يک مکتب مجرب انسان‌شناسى است
رزمايش بزرگ عبادى سياسى است
اين کار ريشه‌اي‌ست پيامش اساسى است
بى‌سابقه‌ترين تجمع روى زمين شده است
حالا مدال وحدت ما اربعين شده است

اين اربعين همايشى از اتحاد ماس

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اربعین -( بدون چون و بدون چرا... نمی‌ماندند ) * علی اکبر لطیفیان

1005

اربعین -( بدون چون و بدون چرا... نمی‌ماندند ) بدون چون و بدون چرا... نمی‌ماندند
شبيه رود، شبيه صبا، نمی‌ماندند

چه کربلاست که عالم به‌هوش می‌آيد
پس از شنيدن چاووش‌ها نمی‌ماندند

به التماس... به خواهش... به هر چه که می‌شد
خلاصه قافله می‌رفت جا نمی‌ماندند

چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
از اشتياق حرم روى پا نمی‌ماندند

فروختند النگوى نوعروسان را
قديم معطل اين چيزها نمی‌ماندند

شب زيارتى اربعين، دهاتى‌ها
به احترام تو در روستا نمی‌ماندند

فقط دو مرتبه بايد به کربلا بروى
بدين طريق بفهمى چرا نمی‌ماندند

خدا نبود اگر اين "حسين، حسين" نبود
و بندگان خدا باخدا نمی‌ماندند

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( مخواه شاکله‌ی این غزل، قوی باشد ) * محسن رضوانی

1316

اربعین -( مخواه شاکله‌ی این غزل، قوی باشد ) مخواه شاکله‌ی این غزل، قوی باشد
از ابتدا غرض این بود مثنوی باشد

ببخش اگر کمی از حیث وزن کم دارد
نشد شبیه غزل‌های منزوی باشد

نه مثل نغمه‌ی حافظ، نه چون کلام کلیم
قرار نیست که این نفخه عیسوی باشد

به پای خمسه‌ی من هیچ پنجه‌ای نرسد
اگر چه نظم نظامی گنجوی باشد

زمام شمس –علی ما نُقِل– به دست شماست
چه جای صحبتی از عشق مولوی باشد

غلام محتشم و خاک پای حِمیری‌ام
و هر که شاعر دربار مهدوی باشد

زیارت حرمت از سرم زیاد؛ قبول
مرا فقط برسان مرز خسروی... باشد؟

شاعر : محسن رضوانی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( راه عشق است این و راه ساده نیست ) * محمود تازی

973

اربعین -( راه عشق است این و راه ساده نیست ) راه عشق است این و راه ساده نیست
برنخیزد هر کسی آماده نیست

جاده ای گلگون تر از دلهای پاک
مرکبی جز عشق در این جاده نیست

هر که بنشیند بماند زین طریق
هان بهوش این کار هر افتاده نیست

راه عشق و راه خون و راه نور
هر که جز این ره رود آزاده نیست

هر که جز راه بلا را طی کند
دل ز کف داده ولی دلداده نیست

کربلا راهی ست گلگون تر ز عشق
ره نپوید هر که را این باده نیست

پای دل می خواهد و پای جنون
افتد از پا هر که مجنون زاده نیست

شکر نعمت کن به خاک کربلا
سجده را دریاب گر سجاده نیست

"یاسر" از عطر ولا بویی نبرد
هر که سمت کربلا استاده نیست

شاعر : محمود تازی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:03
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( آقا بخر این دربدرِ کرب و بلا را ) * محمود مربوبی

1130
1

اربعین -( آقا بخر این دربدرِ کرب و بلا را ) آقا بخر این دربدرِ کرب و بلا را
تا باز ببیند سحر کرب و بلا را

ارباب بیا و اربعین قسمت ما کن
با پای پیاده حرم کرب و بلا را

شاعر : محمود مربوبی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( اربعین، ذی الحجه ی عشاق در کرب و بلاست ) * مجتبی قاسمی

1046

اربعین -( اربعین، ذی الحجه ی عشاق در کرب و بلاست ) اربعین، ذی الحجه ی عشاق در کرب و بلاست
بستن احرام با پیراهن و شال عزاست

بر تمام خلق از شش گوشه رحمت می رسد
چرخش عالم به غیر از حول این محور خطاست

هروله بین صفا و مروه این جا دیدنی است
ذکر ما تا کربلا لبیک بر شاه وفاست

بر طواف این حرم اهل سما راغب ترند
بس که طوف این حرم با برکت است و با صفاست

بی حسین بن علی کعبه ندارد ارزشی
بعد سال شصت و یک عرش خدا در نینواست

زائران مرقدش عرش خدا را دیده اند
زائر او زائرِ الله در عرش خداست

ترس آن دارند که کعبه شود خالی ز خلق
ور نه می گفتند تحت قبه اش چه پر بهاست

حالِ صحن نینوا یا حالِ بین روضه ها
بهترین حال و هوای ما همین حال و هواست

شاعر : مجتبی قاسمی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( آرزوی حرمت بر دلِ شیدا مانده ) * محسن زعفرانیه

1386
1

اربعین -( آرزوی حرمت بر دلِ شیدا مانده ) آرزوی حرمت بر دلِ شیدا مانده
مثل یک قطره که در حسرتِ دریا مانده

رفت امروز ولی شوقِ زیارت دارم
چَشمِ من منتظرِ دیدنِ فردا مانده

این همه شور و حرارت که درونِ دلهاست*
از عنایات حسین(ع) است که برپا مانده

حکمتی داشته انگار که در مَکتَبِ ما
پاسخِ مسئله ی عشق، مُعَمّا مانده

همه رفتند ولی نوکرِ بیچاره ی تو
باز هم از سفرِ کرب و بلا جا مانده!!

شاعر : محسن زعفرانیه

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

اربعین -( به دلم داغ حرم را مگذارید فقط ) * موسی علیمرادی

2353
2

اربعین -( به دلم داغ حرم را مگذارید فقط ) به دلم داغ حرم را مگذارید فقط
به همین حال مرا وا مگذارید فقط

ببریدم ببریدم شده حتی در خواب
بین این شهر مرا جا مگذارید فقط

همه رفتند و شده قبر من این شهر... مرا
در مزارم تک و تنها مگذارید فقط

می‌زنیدم بزنید این همه تنبیه ولی
به دلم داغ حرم را مگذارید فقط

حرم امروز دهیدم به خدا خسته شدم
با دلم وعده‌ی فردا مگذارید فقط

بگذارید که سر بر قدمش بگذاریم
روی این خواهش ما پا مگذارید فقط

اربعین پای پیاده نجف و کرببلا
حسرتش را به دل ما مگذارید فقط

تشنه‌ی روضه‌ام و آه فرات است بلند
آب را تشنه‌ی دریا مگذارید فقط

لای هر برگه‌ی قرآن چقدر برگ گل است
پا بر این مصحف زیبا مگذارید فقط

داد زد این سر و این ح

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( از كوفه تا شمشير عزراييل‌هايش ) * مطهره عباسیان

1551
1

اربعین -( از كوفه تا شمشير عزراييل‌هايش ) از كوفه تا شمشير عزراييل‌هايش
از كربلا تا شام با تفصيل‌هايش...

بعد از چهل روز از مسير تلخ ديروز
امروز آمد ديدن فاميل‌هايش

خود را به روي قبرهای خاكی انداخت
بانوی مكه با همان تجليل‌هايش

حال عجيبی داشت وقتی باز می‌گشت
بغض غريبی داشت در ترتيل‌هايش

با او چهل روز و چهل شب همسفر بود
كابوس‌هايی تلخ با تأويل‌هايش

آخر پذيرفت آن‌چه را باور نمی‌كرد
دل كند اينجا زينب از هابيل‌هايش...

زن مانده بود و يک بيابان بی‌پناهی
زن مانده بود و داغ اسماعيل‌هايش

شاعر : مطهره عباسیان

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

اربعین -( عاشق کماکان در مسیر اربعین است ) * اسماعیل شبرنگ

1145
1

اربعین -( عاشق کماکان در مسیر اربعین است ) عاشق کماکان در مسیر اربعین است
از هر کجا باشد سفیر اربعین است

آه و دم مولا نباشد آدمی نیست
پس آدمیت سخت،گیر اربعین است

معنا ندارد حس تبعیض نژادی!!
هرکس حسینی شد اسیر اربعین است

هر کس که با پای پیاده کربلا رفت
مشمول حس بی نظیر اربعین است

پیروجوان؛مرد و زن و کودک ندارد
هرآنکه را دیدم فقیر اربعین است

ما با حسینی ها برادر/خواهر هستیم
این هم خودش خیر کثیر اربعین است

مرد و زن عالم همه از هوش رفتند
با ناله ای که در نفیر اربعین است

خورشید دل های گرفته تا قیامت
در سایه ی نعم الامیر اربعین است

اُنظر الینا چشم تو لطفش خدایی ست
هر کس که با تو باشد آقا "کربلایی"ست

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:05
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( کنون که بال زدم در دیار شیدایی ) * محمد بیابانی

1052

اربعین -( کنون که بال زدم در دیار شیدایی ) کنون که بال زدم در دیار شیدایی
مسلم است برایم تو نیز اینجایی

چه کربلاست که وقتی خداست زائر آن
تو در معیت اجداد خویش می آیی

تو و حرم، سفر اربعین، شب جمعه
برای هر کسی امشب شبی ست رویایی

به ما نگاه کن ای ساحل نجات بشر
تو را طلب کند این دیده های دریایی

کجا سیاه، به تن کرده ای غریبانه
کجا به سینه خود می زنی به تنهایی

اگرچه فاطمه در بین قتلگاست ولی
دلم گواست تو امشب کنار سقایی

شاعر : محمد بیابانی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

اربعین -( هر چه خوبیست تو داری و به آن محتاجم ) * محمود ژولیده

1473

اربعین -( هر چه خوبیست تو داری و به آن محتاجم ) هر چه خوبیست تو داری و به آن محتاجم
آنچه داری ز معارف به همان محتاجم

تو اباصالحی و من پسرِ این پدرم
عملِ صالحَم اَفزون،که بدان محتاجم

به سلامی دلِ خود را به سحر خوش کردم
به علیکِ تو به هنگام أذان محتاجم

چه سلامی چه علیکی که شبیهَت نشدم
به دعای سحرت آن به آن محتاجم

خُلق و خوی تو مرامِ منِ بد خُلق نشد
من به اخلاق تو هر وقت و زمان محتاجم

چشم برداری از این بنده ز پا می ٱفتد
به نظرهای تو پیدا و نهان محتاجم

باغ سبز است تماشای جمالت آقا
روزی یک بار به دیدار جنان محتاجم

همچو من یار نخواهی که کنم یاریِ تو؟
پیرم اما به تو دلدار جوان محتاجم

من به دربار تو خدمت نکنم میمیرم
به غلامیِ تو تا عمرِ جها

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( حالا که دیگر جا نماندم اربعین را ) * محمد بیابانی

1167
0

اربعین -( حالا که دیگر جا نماندم اربعین را ) حالا که دیگر جا نماندم اربعین را
می بوسم از جان جای جای این زمین را

این خاک که این روزها بوسیده در راه
صحن کف پاهای یاری نازنین را

آقا کجایی تا که همچون جاده من نیز
بر خاک پاهای تو بگذارم جبین را

بین کدامین موکب امشب با حضورت
خوشحال کردی مردم جاده نشین را

دیدیم با قصد شکار زائرانت
موکب به موکب چشم های در کمین را

بر دوش خود آورده ام بار سلام
جامانده هایی دلشکسته دل غمین را

پا در مسیری می نهم که قبلا از آن
بردند اهل بیت شاهنشاه دین را

شاعر : محمد بیابانی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( بغض‌ها دسته دسته می‌لرزند ) * شبنم فرضی

1069
1

اربعین -( بغض‌ها دسته دسته می‌لرزند ) بغض‌ها دسته دسته می‌لرزند
چمدانی که دست زن مانده
اتوبوسی که بی هوا رفته
چشم‌هایی که بر ترن مانده

روزها روزهای عاشقی است
دل که پر زد نمی‌شود که نشست
تیک تاک دقیقه‌ها بیتاب
غم که سر زد نمی‌شود که نشست

کوله پشتی این مسافرها
پُرِ اندوه چند ساله شده
مستی از حد گذشته بانو جان
چشم‌ها ساغر و پیاله شده

عاشقِ غیرت اباالفضلند
عاشق آسمان شش گوشه
مبتلای زمین اعجاز و
مبتلای زمان شش گوشه

بین این دو حرم که محشر محض
پیش آن دست بسته می‌بارد
ابرها پیش مرگ مدعی‌اند
و غروب شکسته می‌بارد

جاده‌ها پا به پای زائرها
تابلوها قدم قدم غربت
چاله های هوا پر از خالی
اتوبوس و ترن پر از خلوت

نذرها، گوشه چشم بی‌بی و
چشم‌ه

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد