اربعین حسینی

مرتب سازی براساس

اربعین -( از مروه ی عشق در صفا خواهم رفت ) * محمود تازی

1099

اربعین -( از مروه ی عشق در صفا خواهم رفت ) از مروه ی عشق در صفا خواهم رفت
لب تشنه پی آب بقا خواهم رفت

با اذن علی که اولین خورشید است
از شهر نجف به کربلا خواهم رفت

شاعر : محمود تازی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اربعین -( دل تشنه لب چشمه‌ی جوشان ولاست ) * محمود تازی

905

اربعین -( دل تشنه لب چشمه‌ی جوشان ولاست ) دل تشنه لب چشمه‌ی جوشان ولاست
جان در طلب روضه‌ی رضوان خداست

یک سمت بهشت نور شد شهر نجف
یک سمت بهشت عشق هم کرب و بلاست

من می روم اما به تکاپوی بهشت
با جان و دلی معطر از بوی بهشت

هم کرب و بلا بهشت و هم شهر نجف
یعنی ز بهشت می روم سوی بهشت

شاعر : محمود تازی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است ) * علی سپهری

1371

اربعین -( گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است ) گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است
گاهی دچار غصه‌ی هجران شدن خوب است
اصلا در اینجا بی‌سر و سامان شدن خوب است
وقتی وصالی نیست پس گریان شدن خوب است
این روزها کارم به غیر از گریه‌زاری نیست
این حال و روزم... گریه‌هایم اختیاری نیست

باید به دنبال گدایی در سحر باشم
انگار باید من همیشه خون‌جگر باشم
عیبی ندارد که دوباره پشت در باشم
راهم نده... بگذار پس این دور و بر باشم
تنها تو درد و غصه‌هایم را خریداری
خیلی هوای نوکران خویش را داری

جز گریه و غم از شما چیزی نمی‌خواهم
من غیر عشقت از خدا چیزی نمی‌خواهم
بیمارم و غیر از شفا چیزی نمی‌خواهم
اصلا به غیر از کربلا چیزی نمی‌خواهم
آقا نمی‌دانم مرا هم می‌بری یا ن

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد جواد پرچمی

اربعین -( بايد نشست و از برکاتى چنين نوشت ) * محمد جواد پرچمی

1018

اربعین -( بايد نشست و از برکاتى چنين نوشت ) بايد نشست و از برکاتى چنين نوشت
تا روز حشر از حسناتى چنين نوشت
از کشتى وسيع نجاتى چنين نوشت
از شور بهتر از عرفاتى چنين نوشت
بر گردن جهان تشيع چه دينى است
اين شور بى‌مقايسه حج حسينى است

کى ديده است جمعيتى اينچنين بگو
شور و شعور و تربيتى اينچنين بگو
يک مکتب و اهميتى اينچنين بگو
کى ديده است تسليتى اينچنين بگو
پاى پياده در دل صحرا به شوق کيست؟
گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست

اين رستخيز عام که درسى حماسى است
يک مکتب مجرب انسان‌شناسى است
رزمايش بزرگ عبادى سياسى است
اين کار ريشه‌اي‌ست پيامش اساسى است
بى‌سابقه‌ترين تجمع روى زمين شده است
حالا مدال وحدت ما اربعين شده است

اين اربعين همايشى از اتحاد ماس

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

اربعین -( بدون چون و بدون چرا... نمی‌ماندند ) * علی اکبر لطیفیان

1162

اربعین -( بدون چون و بدون چرا... نمی‌ماندند ) بدون چون و بدون چرا... نمی‌ماندند
شبيه رود، شبيه صبا، نمی‌ماندند

چه کربلاست که عالم به‌هوش می‌آيد
پس از شنيدن چاووش‌ها نمی‌ماندند

به التماس... به خواهش... به هر چه که می‌شد
خلاصه قافله می‌رفت جا نمی‌ماندند

چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
از اشتياق حرم روى پا نمی‌ماندند

فروختند النگوى نوعروسان را
قديم معطل اين چيزها نمی‌ماندند

شب زيارتى اربعين، دهاتى‌ها
به احترام تو در روستا نمی‌ماندند

فقط دو مرتبه بايد به کربلا بروى
بدين طريق بفهمى چرا نمی‌ماندند

خدا نبود اگر اين "حسين، حسين" نبود
و بندگان خدا باخدا نمی‌ماندند

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( مخواه شاکله‌ی این غزل، قوی باشد ) * محسن رضوانی

1483

اربعین -( مخواه شاکله‌ی این غزل، قوی باشد ) مخواه شاکله‌ی این غزل، قوی باشد
از ابتدا غرض این بود مثنوی باشد

ببخش اگر کمی از حیث وزن کم دارد
نشد شبیه غزل‌های منزوی باشد

نه مثل نغمه‌ی حافظ، نه چون کلام کلیم
قرار نیست که این نفخه عیسوی باشد

به پای خمسه‌ی من هیچ پنجه‌ای نرسد
اگر چه نظم نظامی گنجوی باشد

زمام شمس –علی ما نُقِل– به دست شماست
چه جای صحبتی از عشق مولوی باشد

غلام محتشم و خاک پای حِمیری‌ام
و هر که شاعر دربار مهدوی باشد

زیارت حرمت از سرم زیاد؛ قبول
مرا فقط برسان مرز خسروی... باشد؟

شاعر : محسن رضوانی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( راه عشق است این و راه ساده نیست ) * محمود تازی

1148

اربعین -( راه عشق است این و راه ساده نیست ) راه عشق است این و راه ساده نیست
برنخیزد هر کسی آماده نیست

جاده ای گلگون تر از دلهای پاک
مرکبی جز عشق در این جاده نیست

هر که بنشیند بماند زین طریق
هان بهوش این کار هر افتاده نیست

راه عشق و راه خون و راه نور
هر که جز این ره رود آزاده نیست

هر که جز راه بلا را طی کند
دل ز کف داده ولی دلداده نیست

کربلا راهی ست گلگون تر ز عشق
ره نپوید هر که را این باده نیست

پای دل می خواهد و پای جنون
افتد از پا هر که مجنون زاده نیست

شکر نعمت کن به خاک کربلا
سجده را دریاب گر سجاده نیست

"یاسر" از عطر ولا بویی نبرد
هر که سمت کربلا استاده نیست

شاعر : محمود تازی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:03
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( آقا بخر این دربدرِ کرب و بلا را ) * محمود مربوبی

1277
1

اربعین -( آقا بخر این دربدرِ کرب و بلا را ) آقا بخر این دربدرِ کرب و بلا را
تا باز ببیند سحر کرب و بلا را

ارباب بیا و اربعین قسمت ما کن
با پای پیاده حرم کرب و بلا را

شاعر : محمود مربوبی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( اربعین، ذی الحجه ی عشاق در کرب و بلاست ) * مجتبی قاسمی

1210

اربعین -( اربعین، ذی الحجه ی عشاق در کرب و بلاست ) اربعین، ذی الحجه ی عشاق در کرب و بلاست
بستن احرام با پیراهن و شال عزاست

بر تمام خلق از شش گوشه رحمت می رسد
چرخش عالم به غیر از حول این محور خطاست

هروله بین صفا و مروه این جا دیدنی است
ذکر ما تا کربلا لبیک بر شاه وفاست

بر طواف این حرم اهل سما راغب ترند
بس که طوف این حرم با برکت است و با صفاست

بی حسین بن علی کعبه ندارد ارزشی
بعد سال شصت و یک عرش خدا در نینواست

زائران مرقدش عرش خدا را دیده اند
زائر او زائرِ الله در عرش خداست

ترس آن دارند که کعبه شود خالی ز خلق
ور نه می گفتند تحت قبه اش چه پر بهاست

حالِ صحن نینوا یا حالِ بین روضه ها
بهترین حال و هوای ما همین حال و هواست

شاعر : مجتبی قاسمی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( آرزوی حرمت بر دلِ شیدا مانده ) * محسن زعفرانیه

1532
1

اربعین -( آرزوی حرمت بر دلِ شیدا مانده ) آرزوی حرمت بر دلِ شیدا مانده
مثل یک قطره که در حسرتِ دریا مانده

رفت امروز ولی شوقِ زیارت دارم
چَشمِ من منتظرِ دیدنِ فردا مانده

این همه شور و حرارت که درونِ دلهاست*
از عنایات حسین(ع) است که برپا مانده

حکمتی داشته انگار که در مَکتَبِ ما
پاسخِ مسئله ی عشق، مُعَمّا مانده

همه رفتند ولی نوکرِ بیچاره ی تو
باز هم از سفرِ کرب و بلا جا مانده!!

شاعر : محسن زعفرانیه

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

اربعین -( به دلم داغ حرم را مگذارید فقط ) * موسی علیمرادی

2557
2

اربعین -( به دلم داغ حرم را مگذارید فقط ) به دلم داغ حرم را مگذارید فقط
به همین حال مرا وا مگذارید فقط

ببریدم ببریدم شده حتی در خواب
بین این شهر مرا جا مگذارید فقط

همه رفتند و شده قبر من این شهر... مرا
در مزارم تک و تنها مگذارید فقط

می‌زنیدم بزنید این همه تنبیه ولی
به دلم داغ حرم را مگذارید فقط

حرم امروز دهیدم به خدا خسته شدم
با دلم وعده‌ی فردا مگذارید فقط

بگذارید که سر بر قدمش بگذاریم
روی این خواهش ما پا مگذارید فقط

اربعین پای پیاده نجف و کرببلا
حسرتش را به دل ما مگذارید فقط

تشنه‌ی روضه‌ام و آه فرات است بلند
آب را تشنه‌ی دریا مگذارید فقط

لای هر برگه‌ی قرآن چقدر برگ گل است
پا بر این مصحف زیبا مگذارید فقط

داد زد این سر و این ح

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( از كوفه تا شمشير عزراييل‌هايش ) * مطهره عباسیان

1708
1

اربعین -( از كوفه تا شمشير عزراييل‌هايش ) از كوفه تا شمشير عزراييل‌هايش
از كربلا تا شام با تفصيل‌هايش...

بعد از چهل روز از مسير تلخ ديروز
امروز آمد ديدن فاميل‌هايش

خود را به روي قبرهای خاكی انداخت
بانوی مكه با همان تجليل‌هايش

حال عجيبی داشت وقتی باز می‌گشت
بغض غريبی داشت در ترتيل‌هايش

با او چهل روز و چهل شب همسفر بود
كابوس‌هايی تلخ با تأويل‌هايش

آخر پذيرفت آن‌چه را باور نمی‌كرد
دل كند اينجا زينب از هابيل‌هايش...

زن مانده بود و يک بيابان بی‌پناهی
زن مانده بود و داغ اسماعيل‌هايش

شاعر : مطهره عباسیان

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

اربعین -( عاشق کماکان در مسیر اربعین است ) * اسماعیل شبرنگ

1292
1

اربعین -( عاشق کماکان در مسیر اربعین است ) عاشق کماکان در مسیر اربعین است
از هر کجا باشد سفیر اربعین است

آه و دم مولا نباشد آدمی نیست
پس آدمیت سخت،گیر اربعین است

معنا ندارد حس تبعیض نژادی!!
هرکس حسینی شد اسیر اربعین است

هر کس که با پای پیاده کربلا رفت
مشمول حس بی نظیر اربعین است

پیروجوان؛مرد و زن و کودک ندارد
هرآنکه را دیدم فقیر اربعین است

ما با حسینی ها برادر/خواهر هستیم
این هم خودش خیر کثیر اربعین است

مرد و زن عالم همه از هوش رفتند
با ناله ای که در نفیر اربعین است

خورشید دل های گرفته تا قیامت
در سایه ی نعم الامیر اربعین است

اُنظر الینا چشم تو لطفش خدایی ست
هر کس که با تو باشد آقا "کربلایی"ست

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:05
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( کنون که بال زدم در دیار شیدایی ) * محمد بیابانی

1228

اربعین -( کنون که بال زدم در دیار شیدایی ) کنون که بال زدم در دیار شیدایی
مسلم است برایم تو نیز اینجایی

چه کربلاست که وقتی خداست زائر آن
تو در معیت اجداد خویش می آیی

تو و حرم، سفر اربعین، شب جمعه
برای هر کسی امشب شبی ست رویایی

به ما نگاه کن ای ساحل نجات بشر
تو را طلب کند این دیده های دریایی

کجا سیاه، به تن کرده ای غریبانه
کجا به سینه خود می زنی به تنهایی

اگرچه فاطمه در بین قتلگاست ولی
دلم گواست تو امشب کنار سقایی

شاعر : محمد بیابانی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

اربعین -( هر چه خوبیست تو داری و به آن محتاجم ) * محمود ژولیده

1624

اربعین -( هر چه خوبیست تو داری و به آن محتاجم ) هر چه خوبیست تو داری و به آن محتاجم
آنچه داری ز معارف به همان محتاجم

تو اباصالحی و من پسرِ این پدرم
عملِ صالحَم اَفزون،که بدان محتاجم

به سلامی دلِ خود را به سحر خوش کردم
به علیکِ تو به هنگام أذان محتاجم

چه سلامی چه علیکی که شبیهَت نشدم
به دعای سحرت آن به آن محتاجم

خُلق و خوی تو مرامِ منِ بد خُلق نشد
من به اخلاق تو هر وقت و زمان محتاجم

چشم برداری از این بنده ز پا می ٱفتد
به نظرهای تو پیدا و نهان محتاجم

باغ سبز است تماشای جمالت آقا
روزی یک بار به دیدار جنان محتاجم

همچو من یار نخواهی که کنم یاریِ تو؟
پیرم اما به تو دلدار جوان محتاجم

من به دربار تو خدمت نکنم میمیرم
به غلامیِ تو تا عمرِ جها

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( حالا که دیگر جا نماندم اربعین را ) * محمد بیابانی

1307
0

اربعین -( حالا که دیگر جا نماندم اربعین را ) حالا که دیگر جا نماندم اربعین را
می بوسم از جان جای جای این زمین را

این خاک که این روزها بوسیده در راه
صحن کف پاهای یاری نازنین را

آقا کجایی تا که همچون جاده من نیز
بر خاک پاهای تو بگذارم جبین را

بین کدامین موکب امشب با حضورت
خوشحال کردی مردم جاده نشین را

دیدیم با قصد شکار زائرانت
موکب به موکب چشم های در کمین را

بر دوش خود آورده ام بار سلام
جامانده هایی دلشکسته دل غمین را

پا در مسیری می نهم که قبلا از آن
بردند اهل بیت شاهنشاه دین را

شاعر : محمد بیابانی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( بغض‌ها دسته دسته می‌لرزند ) * شبنم فرضی

1207
1

اربعین -( بغض‌ها دسته دسته می‌لرزند ) بغض‌ها دسته دسته می‌لرزند
چمدانی که دست زن مانده
اتوبوسی که بی هوا رفته
چشم‌هایی که بر ترن مانده

روزها روزهای عاشقی است
دل که پر زد نمی‌شود که نشست
تیک تاک دقیقه‌ها بیتاب
غم که سر زد نمی‌شود که نشست

کوله پشتی این مسافرها
پُرِ اندوه چند ساله شده
مستی از حد گذشته بانو جان
چشم‌ها ساغر و پیاله شده

عاشقِ غیرت اباالفضلند
عاشق آسمان شش گوشه
مبتلای زمین اعجاز و
مبتلای زمان شش گوشه

بین این دو حرم که محشر محض
پیش آن دست بسته می‌بارد
ابرها پیش مرگ مدعی‌اند
و غروب شکسته می‌بارد

جاده‌ها پا به پای زائرها
تابلوها قدم قدم غربت
چاله های هوا پر از خالی
اتوبوس و ترن پر از خلوت

نذرها، گوشه چشم بی‌بی و
چشم‌ه

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

اربعین -( دلم بخاطر زوّار ساده راه افتاد ) * مهدی رحیمی زمستان

1185

اربعین -( دلم بخاطر زوّار ساده راه افتاد ) دلم بخاطر زوّار ساده راه افتاد
برای اینکه شود استفاده راه افتاد

رسید با گذر دیگری به مرز خودش
اجازه داده اجازه نداده راه افتاد

پدر بزرگ و تمامی بچه ها یعنی
«حبیب» با همه ی خانواده راه افتاد

شکست حضرت جبریل بالهایش را
سپس شبیه من و تو پیاده راه افتاد

نه اینکه پای پیاده به سمت تو زائر
برای بردن زوّار٬ جاده راه افتاد

همینکه جاده به پا خاست٬ در یسار و یمین
نشسته باد و درخت ایستاده راه افتاد

برای خاطر آهن ربای شش گوشه
بُراده آب شد و بی اراده راه افتاد

شکست شیشه ی مِی در نجف به دست علی
که سمت کرب و بلا رود باده راه افتاد

شاعر : مهدی رحیمی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

اربعين -( عاشق اگر به شوق تو پرواز مى كند ) * محمد مهدی عبدالهی

1399
0

اربعين -( عاشق اگر به شوق تو پرواز مى كند ) عاشق اگر به شوق تو پرواز مى كند
احساس خويش را به تو ابراز مى كند

مُهرِ "زيارت" است كليدى كه عاقبت
درهاى بسته را به دلم باز مى كند

يك "اربعين" گذشت ولى بى قرارتر
اين دل، سفر به نام تو آغاز مى كند

با ياد تو كه،همسفر جاده مى شوم
"لبيك يا حسين"، چه اعجاز مى كند؟!

وقتى كه اشك، همقدم ناله مى چكد
بُعد مسير را به تو ايجاز مى كند

جاى "مدافعان حرم" ،سينه مى زنم
هر "موكبى" كه بغض مرا ،ساز مى كند

"پاى پياده" آمدنم ،"مشقِ نوكريست"
تا اين غزل به سوى تو پرواز مى كند

هر زائرى به "كرب و بلا"، پا گذاشته ست
گويي كنار "عرش خدا" ناز مى كند

شاعر : محمد مهدی عبدالهی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

اربعین -( دلخونم از این فاصله، خواهم آمد ) * یوسف رحیمی

1345
-1

اربعین -( دلخونم از این فاصله، خواهم آمد ) دلخونم از این فاصله، خواهم آمد
من هم‌قدم قافله خواهم آمد

با یاد سه‌ساله‌ای که جا ماند از راه
با پای پر از آبله خواهم آمد

شاعر : یوسف رحیمی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( دههٔ دوم صفر آمد ) * فاطمه نانی زاد

1817

اربعین -( دههٔ دوم صفر آمد ) دههٔ دوم صفر آمد
روی پرچم سیاه چین افتاد
قافله پشت قافله راهی
در دلم شور اربعین افتاد

مرزها بی قرار و حیرانند
سینه چاکان کاروان شده اند
در زمین راه بسته هم باشد
پر و بالی به آسمان شده اند

عاشقم! شور دیگری دارم
می روم پا به پای دلداران
کاش مقصد که می رسم باشم
یکی از لشگر سبکباران

می روم موکب هوای حرم
نوحه می خوانم و پریشانم
روضه ها می کُشد مرا اینجا
کربلایی شدم!؟! نمی دانم!؟! .

بی قرارم که چله بنشینم
بارش بی امان باران را
طی کنم با جنون لیلایی
وسعت جذبهٔ بیابان را

شاعر : فاطمه نانی زاد

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( آه از این روزگار پر حسرت ) * علی ذوالقدر

1958
-1

اربعین  -( آه از این روزگار پر حسرت ) آه از این روزگار پر حسرت
آه از این سرنوشت، آه از غم
باز دوری دوباره دلتنگی
بازهم بغض و گریه ی نم نم

روز وصل نگار نزدیک و
همه یاران به راه افتادند
منِ جامانده سخت غمگین و
همه ی زائران او شادند

او خودش شاهد است تا امروز
چقدر التماس کردم من
باورم نیست اربعین برسد
دور شش گوشه اش نگردم من

بحثِ خوب و بد است یا همت
مانده ام! علت نرفتن چیست؟
هرچه باشد تحملش سخت است
دوری از کربلا که آسان نیست

زائران حرم خداحافظ!
پسر فاطمه مرا نخرید
چشم من نیست لایق دیدار
دل من را به کربلا ببرید...

شاعر : علی ذوالقدر

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( در عزای اشرف اولاد آدم زار می‌گریم ) *

1242

اربعین -( در عزای اشرف اولاد آدم زار می‌گریم ) در عزای اشرف اولاد آدم زار می‌گریم
بر شهید کربلا می‌گریم و بسیار می‌گریم

از لب عطشان گل‌های پریشان یاد می‌آرم
همچو ابر نوبهاری بر گل و گلزار می‌گریم

اشک می‌بارم به یاد قامت مردی که می‌افتد
جویباری بی قرارم پای سروی زار می‌گریم

در غم آن چشم خون افشان و آن دست جدا از تن
دست بر سر می‌زنم، با دیده خونبار می‌گریم

قصه‌ی شام غریبان را چو شب‌ها یاد می‌آرم
همچو شمعی در دل شب با تن تبدار می‌گریم

در وداع تلخ و دردآلود زینب با حسین خود
با دل خونین چو یاری در وداع یار می‌گریم

گر ببینم نیش خاری سرخ رنگ از خون به صحرایی
با خیال پای طفلی مانده از رفتار می‌گریم

کاروانی با اسارت می‌رود با کوله بار غم
من

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( براى عرض ارادت به يار راه افتاد ) * علی زمانیان

1496

اربعین -( براى عرض ارادت به يار راه افتاد ) براى عرض ارادت به يار راه افتاد
درست چنددقيقه به چار راه افتاد

در ازدحام خيابان به راهبندان خورد
وَ قبل از اينكه بيايد،قطار راه افتاد

دويد خيس عرق سمت پنجره فولاد
رسيد،گريه بى اختيار راه افتاد

همين كه گفت به پهلوى مادرت حس كرد
كنار پنجره فولاد كار راه افتاد

تمام راه دو چشمم دو ابر باران بود
خلاصه چشم كه وا كرد مرز مهران بود

شاعر : علی زمانیان

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( چتر را می بندم و روی زمین می ایستم ) * محسن رضوانی

1931
1

اربعین -( چتر را می بندم و روی زمین می ایستم ) چتر را می بندم و روی زمین می ایستم
زیر باران امام اولین می ایستم

اذن می خواهد به ایوان نجف داخل شدن
بین صف پشت سر روح الامین می ایستم

تا مگر من را ببیند شمس چشمان علی
کاهم و تا مرگ زیر ذره بین می ایستم

جسم و جانم جملگی قربانی دست خدا
تا ابد پای امیرالمومنین می ایستم

سرزنش عزم مرا چندین برابر می کند
میخم و سرشار عزمی آهنین می ایستم

می روم پای پیاده از نجف تا کربلا
من برای مِی شدن تا اربعین می ایستم

هر که پامالم کند مرگش فراخواهد رسید
مثل مین با مسلمین من پای دین می ایستم

إنّ فی حَبل الوَتین نبضٌ أُسَمّیهِ الحسین
تا قیامت با همین حبل المتین می ایستم

هرکجا نام حسین آید وسط خواهم گریست
هرک

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا اسماعیلی

اربعین -( ای امام خجستۀ پیروز، سورۀ خــون ، حقیقت زیبا ! ) * رضا اسماعیلی

1347

اربعین -( ای امام خجستۀ پیروز، سورۀ خــون ، حقیقت زیبا ! ) ای امام خجستۀ پیروز، سورۀ خــون ، حقیقت زیبا !
از قیام تو می‌توان گفتن، تـا هنوز و همیشۀ دنیا

از قیام تو می‌توان گفتن، نامکرر به هر زبان امروز
ترجمان فصیح خون تـو، ترجمان تمام خوبی‌ها

می‌شود تا ابد روایت کرد، کـربلای رشید خونت را
ریشه در جاودانگی دارد، کهنه هرگز نمی‌شود مولا

مانده دریا قسـم به آیینه، در تمنای بـوسه بر لب‌هات
روح دریـا و رود ! پیش تو، تشنگی واژه‌ای است بی معنا

تشنۀ خواندن شما هستم، مُصحف نور توست در دستم
السـلام علیک یا باران، السـلام علیک یا دریا !

جمع مستان ز جان نمی ترسند ، از شب امتحان نمی ترسند
مشق خون می کنند و می رقصند ، زیر باران نیزه‌ها حتا

اربعین بلوغ خون توست ،

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اربعین -( اگرچه شعله کشیدی تمامِ هستم را ) * حسن لطفی

2027
2

اربعین -( اگرچه شعله کشیدی تمامِ هستم را ) اگرچه شعله کشیدی تمامِ هستم را
دوباره لطفِ نگاهت گرفت دستم را

دلم گرفته برایت چرا نمی خیزی
رسیده ام به کنارت به پا نمی خیزی؟

کنارِ سنگِ مزارت غریب برگشتم
در آرزویِ همین بویِ سیب برگشتم

نفس بده که بگویم بر آتشِ جگرم
توان بده که بگویم چه آمده به سرم

جدا زِ مونس یار و شفیق آمده ام
برای بوسه به زخمی عمیق آمده ام

مَنیکه شامِ غمت را به اشک سر کردم
سوارِ ناقه یِ نامحرمان سفر کردم

به رویِ دست رسیدم که تار می بینم
هنوز دور و برم را غبار می بینم

هنوز در نظرم مانده شیبِ آن گودال
هنوز زخمِ تو را بی شُمار می بینم

در ازدحامِ حرامی و سنگ و سرنیزه
سری بُریده در آن گیر و دار می بینم

برای فاتحه خواندن

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اربعین -( سهم من از تقدير شد چشمان تر آقا ) *

1438

اربعین -( سهم من از تقدير شد چشمان تر آقا ) سهم من از تقدير شد چشمان تر آقا
جامانده ام يك بار ديگر از سفر آقا

جا مانده ام اینبار هم از خیل زوارت
شاید ندارد آه من دیگر اثر آقا

هر شب به یاد کربلا می خوابم و در خواب...
چشمان اشک آلود دارم تا سحر آقا

گفتند راه کربلا خیلی خطر دارد
اما ندیدم از حریمت امن تر آقا

میخواستم مثل کبوترها رها باشم
در آستان تو بگیرم بال و پر آقا

هرچند راهي سخت دارد اربعين اما،
لطف تو كرده اين سفر را بي خطر آقا

بی شک هوای هر مسافر را خودت داری
از حال ما جاماندگان داری خبر آقا؟

می بینی ام وقتی برایت اشک میریزم
میخوانمت هربار با سوز جگر آقا

هر وقت كه حال و هواي چشم من ابريست،
داري هوايم را تو قدري بيشتر آقا...

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

اربعین -( گاه باید شام را با دیده‌ی تر سر کند ) * میلاد حسنی

1306

اربعین -( گاه باید شام را با دیده‌ی تر سر کند ) گاه باید شام را با دیده‌ی تر سر کند
گاه باید روزها را دیده بر در سر کند

حالتِ از کربلا جا مانده گاه اینگونه است
کودکی که دور از دامان مادر سر کند

دسته ها رفتند و کوچیدند، قسمت را ببین
خیره بر عکس حرم باید کبوتر سر کند

فرصت شب‌های گرم عاشقی از دست رفت
با چنین داغی چگونه باید آخر سر کند

چاره‌ای کو عاشق از کاروان جا مانده را؟
جز همینکه خاک صحرا گیرد و بر سر کند

رنگی از معشوق خود نگرفته بگذارید پس
با همین ننگی که دارد بر تنش سر، سر کند

باز هم از قافله جا مانده گویا دختری
در خرابه باید اون اینبار دیگر سر کند

شاعر : میلاد حسنی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

اربعین -( اولین مرحله این است فقط رو بزنی ) * مهدی رحیمی زمستان

1681

اربعین -( اولین مرحله این است فقط رو بزنی ) اولین مرحله این است فقط رو بزنی
پی یک مهر به این سو و به آن سو بزنی

دومین مرحله این است که خود را بِبَری
مُهر با اصل برابر شده بر او بزنی

سومین مرحله سخت است که در طیِّ طریق
با خودت مو نزنی دست چو بر مو بزنی

چارمین مرحله خوب است که از تاول پات؛
در تنت باغچه ای از گُل شب بو بزنی

پنجمین مرحله باید بشوی خود، جاده
کَف پای همه را با مُژه جارو بزنی

ششمین مرحله باید بروی قبل حسین
حرم حضرت عباس دو زانو بزنی

هفتمین مرحله چون اول راهت باید؛
به ضریح و به حریم و به حرم رو بزنی

هشتمین مرحله عشق است که پیش ارباب
در حرم نعره ی یا ضامن آهو بزنی

شاعر : مهدی رحیمی

  • جمعه
  • 28
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 16:54
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد