اربعین حسینی

مرتب سازی براساس

اربعین -( اگرچه معتقد هستم مثال حضرت حافظ) * سید مرتضی پیرانیان

476

اربعین   -( اگرچه معتقد هستم مثال حضرت حافظ) اگرچه معتقد هستم مثال حضرت حافظ
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکر خارا

اگرچه خنجر هجران اگر زخمی زند بر تن
شِکَر وَش تَر کند عشق غزل بارانِ لیلارا

اگر چه ناز لیلا را کشیدن کارمجنون است
وَ با آن میدهد صیقل دلِ محزون تنها را

ولیکن خسروِ بی سر که خون کردی دل نوکر
دگر آورده هجران سر تمام طاقت ما را

بگو ای شعر شوریده دگر تا کِی بگیرم من
برای دیدن کویت پریشان دست رویا را

بگو با اشک چشمانم که میریزد به دامانم
چقدرآشفته گردانم دلِ تنگِ غزل ها را

اگر این غم که من دارم زهجرت برجهان آرم
به آتش میکشانم من همه خشکی وُ دریا را

ببین اشکم که میریزد به روی دفترم او هم
ندارد طاقت آن را کِشَد این بار عظمی را

گذار از نبضِ آغوشت بگیرد نبضِ من آرام
بگیر از قلب بی جانم،غم وُ تشویش وُ غوغا را

  • یکشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اربعین -( دل من تو واسه چی موندی برو) * سید مرتضی پیرانیان

418

اربعین  -( دل من تو واسه چی موندی برو) دل من تو واسه چی موندی برو
تو که ویزا نمیخوای
برو هِی منو آتیش نزن نگو
مگه امسال نمیای؟

برو جای منو هم خالی بکن
خوش به حالت دل من
یادی از رفیق پارسالی بکن
خوش به حالت دل من

تو برو فاصله ها رو پَس بزن
توبرو بیرون ازین قفس بزن
تو نشو پاسوز من پَر بِکِشو
تو حریم کربلا نفس بزن

چای تیره ی عراقی توی راه
باشه نوش جونت
گریه و لطمه زنی تو قتله گاه
باشه نوش جونت

بوسه روی خاک پای زایرا
باشه نوش جونت
دل من زیارت کرببلا
باشه نوش جونت

برو خوش باش دل من....

رسیدی حرم سلام بده بگو
یکم از دردو دلام
برسون به شاهِ من از طرفِ
منه دیوونه پیام

توخودت میدونی که دوری تو
چی سر من میاره
ولی بازم هرچی که شمابگین
باشه عیبی نداره

باشه آقا کَرَمت رو عشقه
قاب عکس حرمت رو عشقه
همینم از سر من زیادیه
گریه زیرِ عَلَمت رو عشقه

میذارم دوری إمسالو آقا
به حساب گناهام
شاید آقا تو میخوای توبه کنم
که سال بعدی بیام

هرجوری تا کنی باز عاشقتم
آخه تو صاحبمی
هرچی دوراز تو باشم عشقم به تو
نمیشه کم یِکمی

خوشم آقا به غمت....

  • یکشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

اربعین -(قلم در حوضِ آبی رنگِ مِی بی وقفه میرقصد) * سید مرتضی پیرانیان

356

اربعین  -(قلم در حوضِ آبی رنگِ مِی بی وقفه میرقصد) قلم در حوضِ آبی رنگِ مِی بی وقفه میرقصد
و یک ساغر پُر از رؤیایِ آئینه به کَف دارد

فتاده شعله ای سوزان به جانِ بیدِ مجنونی
که در تاریکیِ هجرت ستاره بُرده،میکارَد

ولی تا آنکه میخواهد بگیرد پا گُلِ وصلت
زِ أبرِ قسمتم ناگه تگرگِ هجر می بارد

نشسته شبنم از اشکش به گلدان میدهد امّید
که گر لیلای بی سَر دل زِ عشّاقش بیازارد

وَ گَر میخواهد آن شیرین که فرهاد حزینش را
دراین شبهای بی پایان غم تنها نگهدارد

بُوَد این بَهرِ آن جانا که یک شب مثل طاووسی
قدم بر روی فرش چشم تو شاهانه بگذارد

خوشا آن لحظه ای کآن حضرت دریایِ لب تشنه
به روی چشم خونینم قدم جانانه بردارد

چو مروارید یکتایی دَرَد با پنجه این سینه
وَ قلبِ گرمِ من را از درون سینه درآرَد

  • یکشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

اربعین -(میگه فاطمه،با چشم خیس و خونبار) * سید مرتضی پیرانیان

456

اربعین  -(میگه فاطمه،با چشم خیس و خونبار) میگه فاطمه،با چشم خیس و خونبار
سلامٌ لَکُم،هلابی بکم یا زُوّار

الهی که خیرش رو
ببینین همه مادر
یادم نمیره هرگز
شمارو توی محشر

قیامت،شفاعت بامن
برا زائر فرزندم
میشم مادر هرکی که
میشه نوکر فرزندم

میام پای میزان واسه
شما منتظر میشینم
میام تک تک تون رو از
تو محشر خودم میچینم

الهی رزق حرم بده به ما.....

مونده رو دلم،حسرت زیارت تو
میمیرم واسه،لذّتِ زیارت تو

شده رو سرم آوار
غم عالمو دنیا
به اونا که تو راهن
حسودیم میشه آقا

حسودیم میشه آقاجان
به اونکه میاد دیدارت
به حالی که تو راه داره
به اشک و غم زُوّارت

حسودیم میشه به هرکی
که خوندیشو دعوت کردی
به هرکی اومد پا بوست
به هرکی عنایت کردی

الهی رزق حرم بده به ما.....

حق بده به من،اگر میکنم حسودی
جون مادرت،دعوتم بکن به زودی

منو دور نکن ارباب
اگر چه گناهکارم
توروبیشتراز هرکی
توی دنیا دوسدارم

نرون من رو از درگاهت
نرون بی تو تنها میشم
منو گرم آغوشت کن
بذار غرق خوشبختی شم

نذار قاتلم این غم شه
نذار فاصله عادت شه
نذار تا یه روزی ارباب
زیارت برام حسرت شه

الهی رزق حرم بده به ما....

  • یکشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

اربعین -( ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم باران هم) * علی ذوالقدر

367
1

اربعین  -( ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم باران هم) ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم باران هم
ندارد شورِ اشکِ دیده‌ی ما را نمکدان هم

به دنبال دوای درد خود جایی نمی گردیم
که ای محبوب ما همواره درد از توست درمان هم

تو چون پروردگاری و نه تنها امت اسلام
که بر تو می کند تعظیم حتی نا مسلمان هم

تو آن دست کریمی که گره وا می کنی از خلق
گره هایی که حتی وا نخواهد کرد دندان هم

من از آیات فجر و مریم و اسراء فهمیدم
که نازل شد برای روضه خواندن از تو قرآن هم

رسید از راه ایام وصال و پای من لنگ است
اگر لب تر کنی سوی تو آیم لَنگ لَنگان هم

نجف تا کربلا راهِ رسیدن تا خداوند است
خدایی که نخواهم یافت در حجِ فراوان هم

دلِ مجنون نه در گلزار، در صحرا شود آرام
ولی این روز ها پس می زند ما را بیابان هم

به انگور نجف محتاج تر از ما نخواهی یافت
چه انگوری که مثلش را نمی یابند مستان هم

عراقی ها به سمت بارگاهت راه افتادند
دری بگشای ای بابِ کرامت سوی ایران هم

مسیح از دور می آید کلیم از طور می آید
شبیه مور می آید عصاکوبان سلیمان هم

حرم محتاج زائر نیست وقتی مادرت باشد
که زهرا میزبان کربلای توست، مهمان هم

ضریحی در خراسان التیامِ زخمِ هجران است
کمال عجز را بنگر که محرومیم از آن هم

شکایت می کنم بر تو از این هجران طولانی
از این دنیای تلخی که ندارد قصد پایان هم

دلم سیر است از دنیا بگیر ای عشق جانم را
مگر پایان بگیرد در زمان مرگ هجران هم

  • دوشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 16:32
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

جامانده اربعین -(قلبم آتش گرفت از دوری) *

321

جامانده اربعین  -(قلبم آتش گرفت از دوری) قلبم آتش گرفت از دوری
دوریِ از کربلای تو سخت است
رفته ام روی بام آقاجان
بر روی سینه ام گرفتم دست

السلامُ علیک یا ارباب
نخریدی مرا و جا ماندم
درد را داده ای حسین جانم
بطلب کربلا ، که درماندم...

‏در جهان فاصله گذاری شد
بین ما و تو فاصله افتاد...
اربعین زائرِ تو جا ماند و
از فراقِ حریمِ تو جان داد

لعن و نفرین به آنکه باعث شد
اربعین کربلا نباشم من
ولی امسال خانه ام گشته-
غرقِ روضه ، به کوریِ دشمن

گله دارم من از امامِ رضا
کربلایم به دستِ او بوده...
هرکسی که شده خرابِ حسین
اولِ کار ، مستِ او بوده...

یا امامِ رضا ، ببخش آقا
کربلا لازمم ، دلم تنگ است...
دلِ من با تو میشود آرام
گرچه جنسِ دلِ من از سنگ است...

روضه میخوانم از فراقِ حرم
روضه‌ی مشک و اشک و بی تابی
زائرت بی غذا نمی خوابد...
آه... اما تو تشنه‌ی آبی...

شاعر:محمدحسین چاوشی

  • پنج شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 15:34
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

تک شور اربعین -(رفتند همۀ نوکرات) * الیاس محمدشاهی

410

تک شور اربعین -(رفتند همۀ نوکرات) "بنداول"

رفتند همه ی نوکرات،جاموندم از زائرات،میمیرم تو روضه هات
برا کربلات(2)
دل گشته به شوروشین،از داغه بین الحرمین،دم وبازدمم یاحسین
عشقه عالمین(2)

گشته دل پر رنج وبلا،آرزویش شد نینوا،پیاده نجف تا کربلا
اربابم حسین(2)
از غمت بر سر زده ام،صورته خود راکنده ام،من بر غلام سیات بنده ام
مهتابم حسین(2)

غمم شده همین،دلم شده حزین،بزاربیام منم پیاده کربلا
آقااین اربعین
بیابگیردوباره دستای من که خورده ام زمین
امیده آخرین

ثارالله یامولا

"بنددوم"

چهل روزه حسین ندیدم،باقامته خم رسیدم،طعنه ودشنام شنیدم
داداش بریدم(2)
زینب شده زاروغمین،خورده کتک ازسره کین،داداش خواهر روببین
وای ازاربعین(2)

دراسارت خونه خراب،راهه کوفه شدیم عذاب،توهین جسارت شد بی حساب
دربزمه شراب(2)
باخاریه بسیار بردنم،مجلس اغیاربردنم،داداش سره بازار بردنم
سیاهه تنم(2)

منونامحرما،غارته معجرا،بگم ز ضربه تازیانه و ای وای آتیشه خیمه ها
خولی وشمر زدند سیلی،به روی بچه ها
امان زکربلا

مظلومه یازینب

"بندسوم"

باشه غمه آخرت،تورو قسم به مادرت،نگیر سراغه دخترت
جونه خواهرت(2)
شرمندگیم بی حسابه،دل از داغش کبابه،نبودنش عذابه
موندتو خرابه(2)

صورته ما شده کبود،شام وکوفه حیانبود،جسارتا بی حدو حدود
کوچه ی یهود(2)
سرش به نیزه برادرم،ساقیه بی برگ وبرم،باغیرت عباس دلاورم
من یک خواهرم(2)

بردند مارو به شام،توی ملع عام،یه شهر به ما سنگ میزدند داداش از روی بام
خواهره بیچارتو بر روی ناقه،بردند تو ازدحام
جون دادم والسلام

مظلومه یازینب

  • سه شنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 23:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

خروج از شام -(می رود و فوج غم همسفر زینب است) * محمدرضا محمدی (ناعم)

342

خروج از شام -(می رود و فوج غم همسفر زینب است) تضمین از استاد کلامی زنجانی

(می رود و فوج غم همسفر زینب است)
آتش دلهای ما، از شرر زینب است

جانب کرب وبلا میرودازشهرشام
ازغم و محنت ولی، خم،کمر زینب است

بسته ی زنجیرنیست، لیک مگو پیرنیست
سوخته در نار کین، بال و پر زینب است

باده ی غم نوش شد، خلیفه خاموش شد
شام سیه پوش شد، این هنر زینب است

به کربلا میرود، غرق عزا میرود
داغ رقیه بلی، در جگر زینب است

سائل باب کرم،سایه نشین حرم
حافظ پرچم بمان، این اثر زینب است

"ناعم"آزاده ام، بی کس وافتاده ام
این دل غمدیده ام، در به در زینب است

  • سه شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

اربعین حسینی -(یک روز حسین جان سوالم این بود) * حبیب نیازی

391

اربعین حسینی -(یک روز حسین جان سوالم این بود) یک روز حسین جان سوالم این بود
این دشت کجاست؟این زمین کربُ بلاست؟!
امروز ولی خودت بپرس از زینب ...
تا نقطه به نقطه من بگویم که کجاست!!

هر گوشه ، جگر گوشه ای از من خاک است
جایی که علی اکبرم از زین افتاد
من پیر شدم . ببین که یادم مانده؟
اینجا تنت از اسب به پایین افتاد!!

سیلی سوی چشمانِ مرا کم کرده
این شیب ، سرازیریِ گودال نبود؟!
اینجا که مزارت شده ، آنجایی که...
با نیزه ی شمر رفتی از حال نبود؟!

تلّی که رویش لطمه به صورت زده ام...
اینجاست که بینمان عدو سد شده بود
یک لحظه ای دیدمت که نشناختمت
ده اسب ز روی پیکرت رد شده بود!!

افتاده ام از نفس دگر حق دارم
هر جا که عبور میکنم با گریه
این دشت تمام جگرم را سوزاند
وقتی که مرور میکنم با گریه

باید بروم علقمه خون گریه کنم
آنجاست برادری که دیگر بعدش...
خندید به گریه های من نامحرم
آمد به حرم آنهمه لشگر بعدش!

دلواپسِ معجرم نباشی ابدا ً
خاکی شده سوخته ولی دست نخورد
من چادرِ فاطمه سرم هست هنوز
پوشیه ی دخترِ علی دست نخورد!

گفتم به خودم جای رقیه خالی‌...
با هر نفس از گلو بگوید بابا
تا بهتر از این گرم شود روضه ی تو
ما گریه کنیم و او بگوید بابا!

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 21:23
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

وداع حضرت زینب(س) با قبر برادر -( دوباره وقت هجرونه حسینجان) * محمدرضا محمدی (ناعم)

896

وداع حضرت زینب(س) با قبر برادر -( دوباره وقت هجرونه حسینجان) دوباره وقت هجرونه حسینجان
پاشو،زینب پریشونه حسینجان

گمونم آخرین دیداره امروز
نگو دل کندن آسونه حسینجان

یه دنیا دردو غم مونده توسینه
دارم راهی میشم سمت مدینه
دوباره زینبت محمل نشینه
دوباره نوحه میخونه،حسینجان

خداحافظ امیر و رهبرمن
خداحافظ شهیدبی سر من
خداحافظ حسین مادر من
دلم از هجرتوخونه حسینجان

  • چهارشنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 21:29
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

زمینه اربعین -(دوباره شد فصل عزا و ماتم) * الیاس محمدشاهی

483

زمینه اربعین -(دوباره شد فصل عزا و ماتم) بند اول

دوباره شد فصل عزا و ماتم،رسیده زینب بادلی غرغه غم
بعده چهل روز اومده کربلا،خواهره دلشکسته با چشمه نم

موی سرش شده سپید
قامتش از غصه خمید
داره تعریف میکنه از
شهره شام و بزمه یزید

پیکرش پُر از کبودی ، از محله ی یهودی
میگه از بلا و آزار،بُردنش تو کوچه و بازار

واویلا،آه و واویلا

بند دوم

يادش میآد لحظه های سوز و آه، آتیش سوزی و غارت خیمه گاه
اون وقت و ساعتی که ذولجناحش،بایاله خونین اومد از قتلگاه

دیدن از دور شمرِ لعین
خنجر میکِشه از رو کین
داره میبره گردنت
جلویِ مادری غمین

رأسه تو زِ تن شد جدا،پیکرت رو خاکا رها
ده سوار با نعله تازه، اومدن تشییع جنازه

واویلا،آه و واویلا

بند سوم

نوکره روسیاهتو هم ببین،تمومه خواهشه دلم شد همین
با پدر و با مادرم یک سَفَر ، بیام به پابوست آقا اربعین

خیلی گرفته این دلا
از دوریه کرب و بلا
فراقم اندازه داره
میکُشی عاقبت مَرا

ذکره لب شبه جمعه ها ، ربنا حرم کربلا
حاجتم رومن میگیرم،آخرش برات میمیرم

کربلا(اللهم الرزقنی3)

  • سه شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 22:03
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سیدبشیر حسینی میانجی

اربعین -(السلام ای جان ختم المرسلین) * سیدبشیر حسینی میانجی

401

اربعین -(السلام ای جان ختم المرسلین) چهل بیت مثنوی
پیشنهاد میشود گلچین شود

السلام ای جان ختم المرسلین
وارث مولا امیرالمومنین
السلام ای زاده ی زهرا حسین
بار دیگر آمد از ره، اربعین
ما برای کربلا پر می زنیم
گه به سینه گاه بر سر می زنیم
ما اسیران بلائیم و بلا
عاشق و دلداده گان کربلا
ما کبوترهای بشکسته پریم
غرق در دردیم و خونین شهپریم
ما غزالان بیابان غمیم
با غم دیگر غزالان همدمیم
وادی اندوه را پیموده ایم
سینه را آماج غم بنموده ایم
ای خدا بس کن ملال هجر را
زود کن بر ما وصال فجر را
این که ورد ما شده کرب و بلا
قبر شش گوشه بوَد منظور ما
کربلا یعنی دوای دردها
دردمندان را بهین دارالشفا
دیده ها لبریز از اشک تر است
اربعین لاله های پرپر است
لاله گفتم لای لای آمد به گوش
گوش کردم وای وای آمد به گوش
یاحسین از کوفه و شام آمدیم
شد رقیه بر تو ناکام، آمدیم
میهمان گشتیم ما بر کوفیان
بی وفا شد میزبان بر میهمان
کاش دل های غمین بی پرده بود
چشم عالم زخم را می دید زود
روی زخم قلب ما زخمی زدند
زخم را از روی بی رحمی زدند
یاحسین یا لیتنا کنّا معک
دشمنان بر زخم دل ها زد نمک
الامان و الامان و الامان
خارجی گفتند بر ما کوفیان
از شماتت قلب ما مجروح شد
از غم دل جسم ما بی روح شد
عشق، دلها را مسخّر کرده است
غصّه دل ها را مکدّر کرده است
ما همه بعد از چهل روز آمدیم
عاقبت همچون تو پیروز آمدیم
یادمان آید غریبی های تو
خاطرات روز عاشورای تو
ما در اینجا باد صرصر دیده ایم
پاره پاره جسم اکبر دیده ایم
تشنه‌لب ششماهه اصغر شد کباب
سوخت از هجرش ز سر تا پا رباب
یادمان آید که قاسم شد شهید
حجله در هم شد عروسی را ندید
ما، در اینجا بی برادر مانده ایم
بی پدر بی یار و یاور مانده ایم
ساقی لب تشنگان عباس بود
یاور بی یاوران عباس بود
شد جدا از جسم مجروحش دو دست
با عمودی آهنین فرقش شکست
بر خیام آمد صدای الامان
ناله زد آن دم زمین و آسمان
یادمان آید در این صحرای غم
موج غم بر اوج زد دریای غم
نهر علقم دیدنی بود آن زمان
خون همی بارید از نُه آسمان
از قفا راس تو چون مذبوح شد
کشتی قرآن و دین بی نوح شد
لعن بر شمر و عمرسعد و سنان
بر یزید و حرمله بر ساربان
نانجیبان دین خود را باختند
اسب ها بر روی نعشت تاختند
ای قلم بس کن که جانم بر لب است
روز عمرم از مصیبت شام شد
عمه ی سادات زینب دل گشاست
گفت مولا: عمه ام مشکل گشاست
من بشیرم یاحسین بیمار تو
آرزو دارم شوم زوار تو
از ازل نام تو را آموختم
در غم هجرت سراپا سوختم
این همه اشعار از عشق تو است
قلب من سرشار از عشق تو است
آرزوی کربلا دارم به دل
بیت‌های اربعینم شد چهل

  • شنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

خروج از شام -(با دلِ خونین و چَشمِ پُر بُکا اِی اَهلِ شام) * جودی خراسانی

1031

خروج از شام -(با دلِ خونین و چَشمِ پُر بُکا اِی اَهلِ شام) با دلِ خونین و چَشمِ پُر بُکا اِی اَهلِ شام
می روم اِمروز از شَهرِ شما اِی اَهلِ شام

خانه آبادان که بِنمودید با ما دوستی
میهمانداری بر آلِ مُصطفی اِی اَهلِ شام

غیرِ اَشک دیده و خُونابِ دل دیگر چه بود
در شب و روز از برای ما غَذا اِی اَهلِ شام

اَهل بیتِ مُصطفی بودیم اَندر روزگار
غیرِ نا اَهلی ندیدیم از شما اِی اَهلِ شام

بیوفائ شما بَس آنکه از قتلِ حُسین
دست و پا رَنگین نمودید از حَنا اِی اَهلِ شام

ریختید از تیغِ کین خُونِ خداوندی که نیست
خُونبهائ بهرِ او غِیر از خدا اِی اَهلِ شام

خَصمِ بیرحم آنچه باشد چون شود غالب بِخَصم
می نبُرد تِشنه راُسش از قَفا اِی اَهلِ شام

فَرقِ ما مَجروح شد اَندر لبِ بازار ها
بس زدید از کَین بِما سَنگِ جَفا اِی اَهلِ شام

زآتشِ غم سُوخت در جَنّت رَوانِ مُصطفی
ریختند آتش زِ بَس بر فَرقِ ما اِی اَهلِ شام

اَندر این مُدّت که ما را در خَرابه جای بود
خاک بَستر خِشت بوده مُتکا اِی اَهلِ شام

بوده با ما چارده کُوکَب چو ماهِ چارده
با دو طفل اَینک رَویم از این وِلا اِی اَهلِ شام

می رَوَیم اَکنون بِچشمِ اَشکبار اَمّا بُود
یک وَصیّت آورید او را بجا اِی اَهلِ شام

بر سرِ قَبرِ رُقیّه کُو در اَینجا شد غَریب
گاه بُگذارید شَمعی از وَفا اِی اَهلِ شام

نِی هَمین (جودی) سَرا پا سُوخت از ماتم چو شَمع
جانِ عالم سُوخت از این ماجَرا اِی اَهلِ شام

  • یکشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

اربعین -(اَربعین است و دل از سوگ شَهیدان خون است) *آیت الله صافی گلپایگانی

929

اربعین -(اَربعین است و دل از سوگ شَهیدان خون است) اَربعین است و دل از سوگ شَهیدان خون است
هر که را می نِگرم غَمزده و مَحزون است

زِینب از شامِ بَلا آمده یا آنکه رباب
کَز غمِ اَصغرِ بی شیر، دلش پُرخون است

یا که لیلی به سرِ قبرِ پسر آمده است
کَاشکش از دیده رَوان همچو شَط جِیحُون است

مادرِ قاسمِ ناکام که می نالد زار
بهرِ آن طلعت زیبا و قَد مُوزون است

در رَه کُوفه و در شام و سَرا ظُلم یَزید
کس نپرسید زِ سجّاد که حالت چون است

دخترِ شیرِ خدا ناطقهء آلِ رسول
کَز نهیب سُخنش کُفر و ستم مُوهون است

کرد اِیراد چنان خُطبه و ثابت به نمود
که یزیدِ شَقی از دینِ خدا بیرون است

زنده دین مانده زِ تَصمیم و زِ اِیثار حسین
حقّ و حُرّیت و اِسلام به او مَدیون است

هان بیایید و ببینید که در راه خدا
صحنهء رزم زِ خون شُهدا گُلگُون است

آه و افسوس که کُشتند لَبِ تِشنه امام
زخم بر پیکرِ پاکش زِ عَدَد اَفزون است

قصهء کرب و بلا قصهء صَبر است و قیام
به فداکاری و جانبازی و دین مَشحُون است

تا اَبد نام حسین ابن علی در تاریخ
با ثباتِ قدم و نُصرت حقّ، مَقرون است

جاودان عزّتِ حزب الله و اَنصار خدا است
خیمهء باطل و اَحزابِ دِگر وارون است

هر که در حصنِ ولایت رود از روی خلوص
زآتش دوزخ و آن هُول و خطر، مأمون است

(لطفی) از عاقبت کار مکن قطع اُمید
که به اَلطاف حسین اِبن علی مِیمون است

  • یکشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:25
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

اربعین -(چو دُخت فاطمه در اَربعین از شَهر شام آمد) *مرحوم حافظی تبریزی

680

اربعین -(چو دُخت فاطمه در اَربعین از شَهر شام آمد) چو دُخت فاطمه در اَربعین از شَهر شام آمد
سوی قَبرِ حسین چون زَائرِ بِیت اَلحَرام آمد

به گِرد مَدفنش گردید و گفت اِی سِبط پیغمبر
اَسیرانی که ناکامَند بهرِ اَخذ کام آمد

حَرائیمِ عِفاف و دختران ناز پَروَردت
که با من رفته بودند اِی برادر جان تَمام آمد

نیامَد یک سه ساله دخترت، وِیران نِشین گردید
به جایش عَمّه اش بر مَحضر تو بر سَلام آمد

خودت دیدی چه سان در گُوشه ویرانه جان بِسپرد
زِ غم بر چَشمِ زِینب روز چون لِیلِ ظُلام آمد

نَخوردی آب چون در روزِ عاشورا برادر جان
از آن رُو زِینبت پُر کرده چِشم و آبِ جام آمد

بپا خیز و بُخور تَر کن لَبِ خُشکیدهء اَصغر
بگو اِی کودکِ شِش ماهه اِی بی شیر مام آمد

چو مَجنون گشته لِیلی از فَراقِ مَظهر طاها
به زلفِ همچو کَافور واَلشامِ مُشک فام آمد

بِفرما نُو عَروسش را کُند داماد اِستقبال
بسوی حِجله چون طاووس و کَبکِ خوش خَرام آمد

عَلمدارم خَبر کن گو بِقربانُت شود خواهر
عَلم پیش آر فوجِ با نِظامَت بی نَظام آمد

مَکش خِجلت دِگر گَشته فراوان آبِ بی مِقدار
بُرون بعد از تو آب از دستِ این قُومِ ظُلام آمد

نگردد خَتم مَطلب (حافظی) کم گوی و کم بشنو
تمام آندَم شود گویند صاحب اِنتقام آمد

  • یکشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمزمه‌ی سینه زنی راهیان کربلا * مرتضی محمودپور

625
0

نوحه زمزمه‌ی سینه زنی راهیان کربلا ◾نوحه زمزمه و شور سینه زنی
◾امام حسین، کربلا، اربعین

◾بنداول
عشق منی و حرم تو گردیده دلم
با نام شما سرشته شده آب و گلم
طوفان زاده‌ام حرم تو گشته ساحلم(۲)
مادر من تو روضه نام تو رو شنفته
بعد اذان تو گوشم ذکر شما رو گفته

◾بنددوم
آلوده‌ام و نوکر بی پا و سر تو
همیشه منم آقا زیر بال و پر تو
من گریه کنم توی روضه با مادر تو(۲)
روضه بوریا و روضه حنجر تو
قصه نعل اسب و گریه‌ی خواهر تو

◾بندسوم
مدیون توام حرم تو شد قبله نما
تو روضه‌ی تو حاجت دلم گشته روا
من گریه کنم برای تو و راس جدا(۲)
کی میشه تا که مهمون سفره کرم شم
همیشه آرزوم مدافع حرم شم

◾بندسوم
بین الحرمین بهشت روی زمینمه
خاک کرببلاسجده ی روی جبینمه
خط سرخ حسین همه ی آئین و دینم(۲)
به سوی علقمه من ز کربلا روانم
روضه ی مشک سقا دارم تو راه میخونم

  • شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 23:32
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

اربعین شش برادر -(ناله کن خواهر به روز اربعین شش برادر) * محمدرضا سروری

980

اربعین شش برادر -(ناله کن خواهر به روز اربعین شش برادر) اربعین شش برادر

ناله کن خواهر به روز اربعیـن شش برادر

نوحه خوانی کن به سوگ لاله های سرخ پرپر

عقده بگشـا در غم سردار سر بر دار بی سر

کربلا را کن به روز اربعیـن صحـرای محشر

******

گریه کن زینب در این هنگامه پر شور و غوغا

اربعیـن است و دوباره بزم ماتم گشته بر پا

نینـوای خون گرفتـه رنگ اندوه رنگ غم ها

وقت شیـون شد دوباره ناله ای از دل برآور

ناله کن خواهر به روز اربعیـن شش برادر

******

داغ جانسوزی در این صحرای خونین شد نصیبت

در غریبـی ها نوای بی کسی ها شد حبیبـت

عقـده ها وا کن کنـار سر جـدایان غریبـت

لاله زاران بین نمـای این بیابـان ها سراسر

ناله کن خواهر به روز اربعیـن شش برادر

******

هر چه می خواهد دل تنگت به این پروانه ها گو

از غـم گُـل ها میـان غربـت ویرانـه ها گو

درد تنهـایی سکـوت هجـرت دردانه ها گو

داغ بر داغـی نشستـه بر دلِ خونـت مکـرّر

ناله کن خواهر به روز اربعیـن شش برادر

******

اربعیـن است و وصـال لاله های سر بریده

یار بی یـاور به گـودال و به تلّ غـم رسیده

قطره های خون دوباره از دو چشمانت چکیده

رفتن و دیدن زند بر جانـت ای غمدیده آذر

ناله کن خواهر به روز اربعیـن شش برادر

******

بوده ای تنهـا ولی تیغ کلامـت یک سپاهی

بار غم ها را به دل داری اگر خواهی نخواهی

شرح ماتم گو که داغ از سینة سوزان بکاهی

خاک یاران را چو می بینی در این صحـرا برابر

ناله کن خواهر به روز اربعیـن شش برادر

******

از جدایی ها سخـن گو عقده بگشا کوی یاران

بر مشـام دل رسد این اربعیـن بوی بهاران

روز وصل آمد نگاه عاشقـان شد سوی باران

اشـک شوقـت را بریزان پای دل با دیدة تر

ناله کن خواهر به روز اربعیـن شش برادر

******

پیـش عبـاس دلـاور از غـم بی یـاوری گو

اشـک گل ها در عزای حسـرت آب آوری گو

حـرف طفـلان را به اوج حالـت ناباوری گو

با دل پُـر خون نشیـن در قتلگـاه آن دلاور

ناله کن خواهر به روز اربعیـن شش برادر

******

با بـرادر ها گِره از عقـده های سینه وا کن

با علی هایـت نشان سوگ خواهر بر ملا کن

درد دل ها را کنـار قـاسـم و جعفـر دوا کن

حیدری واری که داری سروری را ارث حیدر

ناله کن خواهر به روز اربعیـن شش برادر

******

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 16:55
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

اشکم تاب دادم -(درون دیده اشکم تاب دادم به یادت لاله ها را آب دادم) * محمدرضا سروری

324

اشکم تاب دادم -(درون دیده اشکم تاب دادم  به یادت لاله ها را آب دادم) اشکم تاب دادم

درون دیده اشکم تاب دادم به یادت لاله ها را آب دادم

نگاه خیس چشمانم نهانی شبانه هدیه بر مهتاب دادم

دل غمدیدة اندوه نشانم نشـانه با نَمِ خوناب دادم

دو ابروی هلال خون نشانت به هجران جلوة محراب دادم

******

چه شـب هایی که از درد جدایی

به هر غربـت سـرایی ناله کردم

نصیـب آسمـان هـا در عزایـت

فغــان و آهِ بـا دنبـالـه کـردم

چه ایامی که با حسـرت نشینـی

لـبِ خشکیـده تر با ژالـه کـردم

سـرم با چوبـة مَحمل شکستـم

دلم صـدپاره چون آلالـه کـردم

درون دیده اشکم تاب دادم به یادت لاله ها را آب دادم

******

تو رفتـی خاطـراتت مانده بر جا

فضـای سینـه ام را می گُـدازد

شمیـم لحظـه های با تو بـودن

هنـوزم شـامـه ها را می نـوازد

گـذار دل بـه کـوی دیـده افتـد

لـوای غـم به چهـره می فـرازد

کـه با یـاد تو در پهنـای سینـه

تمـام تـار و پـودم نیمـه سـازد

درون دیده اشکم تاب دادم به یادت لاله ها را آب دادم

******

نگاهـم بر نگاهـت مانـده باقـی

به وقت سر نهـادن زیر شمشیـر

درون قـاب دیـده می درخشـی

چنـان پـرواز خونیـن با پَرِ تیـر

تو را می دیدم و می مُردم از غم

ز دشمـن می رسید آوای تکبیـر

خدا دانـد چه حالی شـد درونـم

به روی نِی مرا دیـدی به زنجیـر

درون دیده اشکم تاب دادم به یادت لاله ها را آب دادم

******

به یادت این چَهَل منزل که رفتم

گِل صحرا به اشک دیده ، تر شد

زمیـن دل وا نمود و آسمـان لب

چه غمگینانه شب ها بی تو سر شد

یتیـم داری خرابـه شـام ویران

شبـانه دیـده ها بر تشت زر شد

چه گویم تا نسـوزی مثل زینـب؟

چهِـل دفعـه دلـم زیر و زبر شد

درون دیده اشکم تاب دادم به یادت لاله ها را آب دادم

******

در آن محفـل که ضـرب تازیانـه

نثـار سینـه هـای آتشیـن بـود

تسـلّای دل بـی تـاب و خستـه

نگاهـی از سرِ نِی بر زمیـن بـود

امیـد کـاروانــی دلشـکسـتـه

رسیـدن کربـلا در اربعیـن بـود

زیـارت نامـه می خوانم کنـارت

کـه اوج آرزو هایـم همیـن بـود

درون دیده اشکم تاب دادم به یادت لاله ها را آب دادم

******

درون دیـده ها با اشـک خونیـن

گُـلِ گلگـونـه می شـد آبیـاری

سرشک غصه بود و آه و حسرت

که هر دم بر زمین می گشته جاری

نه یاری بر کمـک می آمد آن جـا

نه سـرداری برای دسـت یـاری

بـه یـادت لالـه هـا را آب دادم

عجـب بر پا شد از آن لاله زاری

درون دیده اشکم تاب دادم به یادت لاله ها را آب دادم

******

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

هلا بیکم یا زوار الحسین -(از آسمان ها به زمین ندا رسیده اربعین ( هلا بیکم یا زوار الحسین )) * محمدرضا سروری

1339

هلا بیکم یا زوار الحسین -(از آسمان ها به زمین  ندا رسیده اربعین ( هلا بیکم یا زوار الحسین )) هلا بیکم یا زوار الحسین

از آسمان ها به زمین ندا رسیده اربعین (هلا بیکم یا زوار الحسین)

می رسد از عرش برین از گل گلخانة دین (هلا بیکم یا زوار الحسین)

فاطمه با چشم نمین زینب دلخون و حزین (هلا بیکم یا زوار الحسین)

شیر خدا نیمه جبین با پسـر اُمّ بنین (هلا بیکم یا زوار الحسین)

******

آمـده از عـرش بریـن این نـدا

از دو لـب اهـل یقیـن هم صـدا

خـوش آمـدی زائـر خـون خـدا

بـه اربعیـن پیــاده در کـربـلا

اَجر شماهـا همـه محفـوظ بـاد

بیشتـر از حـدّ شـب و روز بـاد

راه حسیـنــی رهِ پیــروز بـاد

هر قدمـی تخت ستم سـوز بـاد

از آسمان ها به زمین ندا رسیده اربعین (هلا بیکم یا زوار الحسین)

******

غبطـه خورَند اهل سمـا بر شمـا

بـر دو قـدم هـای سـراسـر ولا

بر گُـلِ تـاول که نشستـه به پـا

بـر نفـس دختـرک مـانـده جـا

چشم جهان خیره به این جمعیـت

بر هـدف و همّـت و بـر حمّیـت

پیـاده رفتـن شده یک رسمیّـت

دیـدة دنیاسـت بر این وضعیّـت

از آسمان ها به زمین ندا رسیده اربعین (هلا بیکم یا زوار الحسین)

******

فصل صفـا هست و گهِ عاشقـی

شـور عـزا در دو مـهِ عـاشقـی

شـوق ولایـت بـه رهِ عـاشقـی

نام حسیـن است و شهِ عاشقـی

لطـف خـدا چو تکیـه گـاه شمـا

دســت ابـالفضـل پنــاه شمـا

دیــدة زیـنـــب بـه راه شمـا

مـانــده نگـاه بـر نگـاه شمـا

از آسمان ها به زمین ندا رسیده اربعین (هلا بیکم یا زوار الحسین)

******

حرف ملائـک شده تصمیـم تان

عـالــم والـا زده تکـریـم تـان

جنّ و ملَک مانده به تعظیـم تان

مهـر خداونـد شـده تقدیـم تان

سـروری از سینه بگو یا حسیـن

تا دم آخـر تـو بمـان با حسیـن

راه وفـا پیشـه نمـا تـا حسیـن

دست تو گیـرد گِهِ فردا حسیـن

از آسمان ها به زمین ندا رسیده اربعین (هلا بیکم یا زوار الحسین)

******

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 17:17
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا سروری
ادامه مطلب

اربعین -(هم آسمان بسته است بر ما هم زمینش) * حامد آقایی

570

اربعین -(هم آسمان بسته است بر ما هم زمینش) هم آسمان بسته است بر ما هم زمینش
ای خوش به حال زائرِ خلد برینش

می گوید اشک چشممان ، لبخندهامان
قربان نامِ آتشین و دلنشینش

بر تربتی که حق بر آن احسنت گفته
بر زائرش حتما رسیده آفرینش

هر نامسلمان یا مسلمانی که با اوست
این اعتقاد ماست که قربان دینش

بیمار رفته تا سلامت بازگردد
رحمت بر آن ایمانِ راسخ بر یقینش

بر نور رویش آسمان دارد تواضع
در سجده چونکه می شود خاکی جبینش

وقتی خدا هم سفره دار کربلا هست
پس هست موکب دار هم روح الامینش

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 10:42
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

اربعین فراق کربلا -(میان خیل تو از یادها فراموشم) * ناشناس ؟؟؟

563

اربعین فراق کربلا -(میان خیل تو از یادها فراموشم) میان خیل تو از یادها فراموشم
شبیه شمع مزاری غریب، خاموشم

به چشمه‌ای که به دریا نمی‌رسد رحمی
قسم به جان تو با دوری‌ات نمی‌جوشم

فقط نه ماه محرم که هجر هم داغی‌ست
من از فراق تو گاهی سیاه می‌پوشم

دلم شکست و به حالم دل ضریحت سوخت
به خوابم آمد و گفتا بیا در آغوشم

به روضه می‌روم و تازه می‌شود داغم
دلم نمی‌شود آرام، هر چه می‌کوشم

ببین شکسته‌دلانت چه عالمی دارند
در استکان ترک‌خورده چای می‌نوشم

به هر دری زده‌ام تا به کربلا برسم
فقط اگر نرسیدم مکن فراموشم

میلاد_حسنی

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 10:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احمد ایرانی نسب

اربعین -(ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق) * احمد ایرانی نسب

892

اربعین -(ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق) ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق
با روح زخم خورده و قلبی پر اشتیاق

بغضی که مانده بین گلو اشک کال ماست
ابر شکست خورده‌ی در حسرت عراق

این طفل ناخلف که دم در نشسته را
من مطمئن شدم پدرش کرده بود عاق

اما همینکه ما در این خانه آمدیم
از لطف فاطمه ست، نه از روی اتفاق

هرگز نمانده تابش خورشید پشت ابر
هرگز نمانده روشنیِ ماه در مُحاق

پرواز میکنیم که مارا بغل کنی
تکثیر می شویم در آیینه‌ی رواق

با فطرسیم در همه ی شهر هم مسیر
در موکبیم با خودِ جبریل هم اتاق

هرکس رفیق توست ، یقیناً رفیق ماست
با هرکه غیر توست نداریم انطباق

فتوای عالمان دروغین به قتل توست
علامه‌ های صاحب عمامه‌ی نفاق

آه از هزار و نهصد و پنجاه رد خون
نازل شده به جسم تو آیات انشقاق

  • جمعه
  • 9
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 13:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احمد ایرانی نسب

اربعین -(ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق) * احمد ایرانی نسب

670

اربعین -(ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق) ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق
با روح زخم خورده و قلبی پر اشتیاق

بغضی که مانده بین گلو اشک کال ماست
ابر شکست خورده‌ی در حسرت عراق

این طفل ناخلف که دم در نشسته را
من مطمئن شدم پدرش کرده بود عاق

اما همینکه ما در این خانه آمدیم
از لطف فاطمه ست، نه از روی اتفاق

هرگز نمانده تابش خورشید پشت ابر
هرگز نمانده روشنیِ ماه در مُحاق

پرواز میکنیم که مارا بغل کنی
تکثیر می شویم در آیینه‌ی رواق

با فطرسیم در همه ی شهر هم مسیر
در موکبیم با خودِ جبریل هم اتاق

هرکس رفیق توست ، یقیناً رفیق ماست
با هرکه غیر توست نداریم انطباق

فتوای عالمان دروغین به قتل توست
علامه‌ های صاحب عمامه‌ی نفاق

آه از هزار و نهصد و پنجاه رد خون
نازل شده به جسم تو آیات انشقاق

  • یکشنبه
  • 2
  • آبان
  • 1400
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

اربعین -(نامِ ما هم ثبت شد انگار از جامانده ها) * محسن راحت حق

486

اربعین -(نامِ ما هم ثبت شد انگار از جامانده ها) نامِ ما هم ثبت شد انگار از جامانده ها
با نگاهی..بارِ غم بردار از جامانده ها..

اینکه من لایق نبودم ذرّه ای مستور نیست
این کلامم هست یک اقرار از جامانده ها

دعوتی ها بار بستند و همه راهی شدند
کاش دلجویی کنی سالار از جامانده ها

تو حسین ابن علی هستی امامِ عالمین
لااقل اشکی بگیر ای یار از جامانده ها

یادِ موکب ها بخیر و یادِ مشّایه بخیر
سلب شد قطع یقین دیدار از جامانده ها

چای شیرینِ عراقی ها هوس کرده دلم
رفته گویا نعمتِ بسیار از جامانده ها

سوختن سرمایه ای شد در هوای اضطراب
خورده بدجوری گره در کار از جامانده ها

یا حسین سخت است دوری از حرم راهی گشا
نامِ ما هم ثبت شد انگار از جامانده ها

  • یکشنبه
  • 2
  • آبان
  • 1400
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

دلگویه مازنی اربعین -( سلام بِرار سلام تِه غم بمیرم) * علی اکبر اسفندیار (مداح)

216

دلگویه مازنی اربعین -( سلام بِرار سلام تِه غم بمیرم) سلام بِرار سلام تِه غم بمیرم
مِه مهربون امام تِه غم بمیرم

سلام مه جانِ مارِ یادگاری
مه قسمت بیه فقط بی قراری

حسین جان مِه دَم ونَفِس تِه قرون
بَوین خواخر بِمُو پِرِس تِه قرون

بِـمومه بـا تمام نا تِـوُونی
تِه قبر سر بِرارفاتِحه خونی

ته قبرسر هِنیشتِن مِره دَرده
برارجان دیگه اون زینب بَمِرده

دیگه بشکسه برار مه پروبال
مِره بکوشته خاطرات گودال

چی بَهووم چی بگذشته به زینب
برارجان نا که روز داشتمه ناشب

مِه دَم دَر بُورده تا اِینجه بِمُومِه
بدون ته دیگه مه عُمر تِمُومِه

اَتا روز داشتمه من شش تا بِرار
اَتا روز بَیمه بی بِرار گرفتار

اَتا روزداشتمه غُرور و اِحساس
اَتا روز بَیمه بی حسین وعباس

اَمان از شام واز دروازه ساعات
برار خَله بَکِشیمی مُکافات
اَمه سرمثل وارش سنگ وارسه
به جرم اینکه برار بیمی سادات

اگرچه این سفر پایان بَهیته
برارجان دیگه مِه جانِ بَهیته

حسین جان این سفرهرکِجِه شِیمه
فقط تِه وَچونِه نازه کَشیمه

تا خواسّنه تـازیـانه بَـخِرِن
سِـپَرِ بَـلای رُقَـیه بِیـمه

برار اصلا نَعُو چی بَیّه نَپِرس
هرچی پِرسِنی از رُقَیّه نَپرس

وِه ازبس که شیرین زبونی کرده
وِره چش هاکردنه وِه بَمرده

تِه شَرمندومه شرمنده بِمُومِه
رُقَیـّه بَـمردو زِنّـه بّـمُومه

تِه قَبرِ سَرخوامه حاجت بَهیرم
دعا هاکن که هَمینجه بَمیرم

مه دل تنگ هَسّه تِه بلا مِه سینه
تِه که دَنی چِتی بُورم مَدینه؟

بَخُون«مداح» بَخُون مِه دِلِ دَرده
بَخُون که دیگه اون زینب بَمرده

  • دوشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:04
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

دلگویه مازنی اربعین -( برار پِرس تِه مسافر بموعه) * علی اکبر اسفندیار (مداح)

124

دلگویه مازنی اربعین -( برار پِرس تِه مسافر بموعه) برار پِرس تِه مسافر بموعه
ته رقیه جانِ خبر بموعه
برار پرس ته خواخر دل کبابه
مره دلجویی هاکردن ثوابه
برار پرس خواخر نفس ندارنه
زینب غریبِ اینجه کَس ندارنه
خبر دارنی مره چیکار بکته؟
مره چیکار سرِ بازار بکته؟
خبر دارنی تماشایی بَهیمه؟
اسـیر غـم تنـهایی بَهـیمه؟
تِه چش روشن برار مره بزونه
من از یهودشه تن دارمه نشونه
برارجان مه سر ومه تن کبوده
هـمه نشـونیِ ظلـم یــهوده
ام کلـثوم و رباب و سکینه
بَوین چیجوری زَنِـنِه شه سینه
نَپِرسنی چه اَنّـه پیر بَهیمه؟
مه سر چی بمو زمین گیربَهیمه؟
خبر دارنی مه سر بلا وارسّـه؟
تِه کیـجاره مه جا کنیز بخواسه
برار دونّـی کجه من بَیمه بیتاب؟
مـره بَوردنه مجلس شراب
چهل روزه که دربدر بَهیمه
با حَرمله من همسفر بَهـیمه
حرمله اَمـه دلّـه خون دکرده
نانجیب هی رباب پیش او خرده
برار مره گمون اینجوری نَیّـه
هــمه ره بیــارم الا رقــیه
خبر دارنی رقیه چو بخرده؟
اَنّـه بـابـا بـابـا بَـوته بَمرده
برارجان بی ته زندگی نخوامه
گمون کمّه مه عُمر دیگه تمامه
دعا کمّه کـه تـه آمین بَهوویی
الهی آمین ره سنگین بَهوویی
امید دارمه ته حاجت ره بَهیرم
الهی که ته قبر سر بمیرم
مه سرگذشته «مداح» بنوشته
الهی که وِنه منزل بهـشته

  • دوشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:05
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین حسینی -( الا ای خفته زیر خاک برخیز) * علی اکبر اسفندیار (مداح)

281

اربعین حسینی -( الا ای خفته زیر خاک برخیز) الا ای خفته زیر خاک برخیز
حسینم با تن صدچاک برخیز
حسین ای روح زینب جان زینب
الا صد پاره ای قرآن زینب
بپا خیز ای مُقَطّع اربـاً اربـا
ببینم می شناسی خواهرت را؟
بپا خیز ای عزیز جان مادر
کفن پوشم برآن جسم مُطَهّر
اگر چه سر نداری برتن اَمّا
دلم خواهد ببوسم حنجرت را
نمی شد باورم قربان صبرت
بَغل گیرم حسین جان خاک قبرت
فدای آن تنت که سر ندارد
سرت بر نیزه و پیکر ندارد
الا ای یوسف زینب کجایی؟
رسیده جان من بر لب کجایی؟
برادرجان ببین اِقبال زینب
نیامد کَس به استقبال زینب
دوباره آمدم به کربلایت
به خاک لاله خیزو پُر بلایت
همانجاییکه از توسر بریدند
تورا بی سرمیان خون کشیدند
ازآن روزی که رفتم ای برادر
نمی دانم خبر داری ز خواهر؟
خبر داری کجا بردند مارا؟
خبر داری که آزردند مارا؟
خبر داری مرا بازار بردند؟
به قصد طعنه و آزار بردند؟
خبر داری که کارم بود گریه؟
شبی کزپیش ما رفته رقیه
رقیه هر کجا نام تو بُرده
بجای مهربانی چوب خورده
چه گویم از رقیه داد و بیداد
خبرداری که درخرابه جان داد؟
رقیه رفته ومن زنده هستم
ازاین بابت حسین شرمنده هستم
رقیه جان که تااز ما جدا شد
برادر جان خرابه کربلا شد
برادرجان اَمان ازشام ازشام
فقط بشنیده ام نفرین و دشنام
چقدراین سرگذشتم گریه داراست
که صبرازدست صبرم بی قراراست
از اینجا تاکه رفتم کوفه وشام
پیامت را به عالم کردم اعلام
بغیر ازحکم حق تَمکین نکردم
سفارش کرده ای نفرین نکردم
ولیکن داغ پشت داغ دیدم
چهل منزل خزان باغ دیدم
اگر چه از غمت آکنده هستم
نمی دانم چرا پس زنده هستم
ز روی نیزه هاما راکه دیدی
مرا که می زدند توچه کشیدی
به جان نازدانه ات سکینه
نخواهم بی تو برگردم مدینه
پس ازتو زنده ماندن ننگ باشد
دلم از دوری تو تنگ باشد
من امروز آمدم حاجت بگیرم
دعا کن برسر قبرت بمیرم
اگر«مداح»هم درشوروشین است
چو من اوهم عزادار حسین است

  • دوشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:06
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

مناجات امام حسین(ع) -( قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت) * ناشناس ؟؟؟

262

مناجات امام حسین(ع) -( قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت) قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت
ای نفس‌هایم بقربان مسیحا پرچمت

هر محرم با هزاران شوق بر تن کرده‌ام
رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت

قامت گردن کشان خم میشود بی اختیار
هر کجا که میشود از دور پیدا پرچمت

بس که مواج است از چندین خیابان دورتر
مانده‌ام دریا به چشمم میخورد یا پرچمت!؟

بر سر خورشیدِ گنبد تا می‌افتد سایه‌اش
میشود زیباترین تصویر دنیا پرچمت

غبطه خوردن کار خاک و آب و آتش میشود
باد وقتی عشق بازی میکند با پرچمت

هر فرازی دیده‌ام با خود فرودی داشته‌‌است
«هر چه بالا رفت پایین آمد الّا پرچمت»

با تو هر کس بود ماند و بی تو هر کس بود رفت

هست از روز ازل تا حشر، بالا پرچمت

شاعر:میثم کاووسی

  • دوشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 11:45
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( صحراده پیکری باشسیز قالان سلام) * حسنعلی بالایی

162

اربعین -(  صحراده پیکری باشسیز قالان سلام) صحراده پیکری باشسیز قالان سلام
قیزلاری قاره سین باشه سالان سلام

نحرین یانیندا ای عطشان یاتان حسین
بیر گونده باجیسین گوزدن آتان حسین

چوللرده باجیسین آغلار قویان حسین
پیراهنین ستم اهلی سویان حسین

نی ده کسیک باشی سیار اولان امام
قیزلاری قبرینه زوار اولان امام

قربان اولا باجون عطشان دوداقووه
دور بیر تسلی ور یورقون قوناقوه

باجون یارالیدی باشی بلالیدی
اوغلانلاری اولوب غملی عزالیدی

باشدا قرا گلیب زینب مزارووه
خوش گلدون ایله بو محنتلی یارووه

آییردیلار منی سندن وورا وورا
مرهم قویامدیم مقتلده یاروا

واردور اورکده چوخ دیل یاندران سزوم
سنسیزلیگه نجه بو دنیادا دوزوم

قدّیم کامان اولوب حالیم یامان اولوب
باقریم رقیه نین یاسینده قان اولوب

هیجرونده یانمیشام غمنن قوجالمیشام
من صبریدن بو گون قارداش باج آلمیشام

نطقیله یخمیشام ظلمین بناسینی
پاینده ایتمیشم طاها لواسینی

شاماتیده حسین محشر یاراتمیشام
قبرونده کعبه ی مقصوده چاتمیشام

من شمع تک سنون عشقونده یانمیشام
باش محمیله ووروب قانه بویانمیشام

  • شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:25
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( ای شهیدِ سرفرازِ سر جدا) * حسنعلی بالایی

153

اربعین -( ای شهیدِ سرفرازِ سر جدا) ای شهیدِ سرفرازِ سر جدا
سر کشیده از ازل جامِ بلا
مستِ مست از جامِ سرشارِ خدا
پیشِ چشمانم ذبیحاً من قفا
تو خلیلِ اعظمی اینجا منا

ای عزیزِ جانِ خواهر اسلام
هم برای من برادر هم امام
زینبت آمد که چون بیت الحرام
دورِ قبر تو بگردد واسلام
بر اجابت میرسد اینجا دعا

یا اخا از شام ویران امدم
دل پریشان سینه سوزان آمدم
خسته از آلام دوران آمدم
بر سر قبر تو مهمان آمدم
ای مزارت درگهِ جود و سخا

تار از هجرت بصر آورده ام
بر رخ از سیلی اثر آورده ام
مادران بی پسر آورده ام
کودکان دیده تر آورده ام
ای یتیمِ حضرت خیرالنساء

آمدم گریم برای حنجرت
کاش بود اینجا رقیه دخترت
آمدم گیرم عزا بر اکبرت
جان به قربان علیِ اصغرت
روی دستان تو او زد دست و پا

اصغرت بر تیر کین خندان شده
مادرش از داغ او گریان شده
خانه ی بختش دگر ویران شده
قسمتِ او هم غمِ هجران شده
داعماً کارش شده آه و نوا

ای حبیب خالق سبحان حسین
خونِ پاکت محییِ قرآن حسین
زینبم از دوریت نالان حسین
بر لبم دیگر رسیده جان حسین
بس که از اعدا شنیدم ناسزا

فرصتی پیش آمده تا خواهرت
از غم غربت بگوید در برت
خاطرش مانده وداع آخرت
بر سر نیزه مناجات سرت
با دل زینب ببین کردی چه ها

التماست میکنم قرآن بخوان
نیست ای قاری خبر از خیزران
داشتی حق باشی از ما ناگران
کعب نی خوردیم با زخم زبان
حرمله آمد پیِ آزارِ ما

خواهرت را نور عینی یاحسین
عطر مادر میدهد اینجا حسین
تازیانه زد عدو بر ما حسین
خیز و دلداری بده ما را حسین
بر سرِ زینب بکش دست شفا

بر دل غمدیده ی ما کن نظر
ای ز خونت باغ ایمان بارور
عفو کن ای باغبان خون جگر
در گلستانت خزان دیدی اگر
دیده ام راسِ تو در طشت طلا

ای ز قدیسین عالم برده دل
از شرار عشق تو جان مشتعل
کاخِ استبداد کردم زیر گل
باز هستم از گل رویت خجل
من اسیرِ تو شدم نه اشقیا

غصه عالم اگر چون یم شده
پیش عاشورای تو یک نم شده
قلب ما آکنده از این غم شده
کز میان ما رقیه کم شده
ظلمِ بی اندازه شد بر ما روا

زینبم هر درده تاب ایتدیم حسین
عالمین قلبین کباب ایتدیم حسین
شامیده بیر انقلاب ایتدیم حسین
ظلم اوین یخدیم خراب ایتدیم حسین
ایلدیم نطقیله طاغوتی فنا

شامیده ویرانه ده قالدیم حسین
قارته گتمیش اساس آلدیم حسین
اوردا آهنگِ ظفر چالدیم حسین
من یزیدی تختیدن سالدیم حسین
ابن مرجانه گونی اولدی قرا

بیرده غرا خطبه ایراد ایلدیم
امتی اسلامه ارشاد ایلدیم
عترتی اللردن آزاد ایلدیم
حتماً اوندا روحووی شاد ایلدیم
شاید ایتمیشدون منی اندا دعا

باجوون احوالینه ایله نظر
یثربه سن سیز نجه ایتسون سفر
ماتموندن گز یاشین دائم الر
گوللریلن قبروون داشین بزر
آغلیار سسلر سنه جانیم فدا

  • شنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:26
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد