اربعین حسینی

مرتب سازی براساس

شور اربعین -( سایت مستدام - ای عالی مقام ) * حسین فتحی

153

شور اربعین -( سایت مستدام - ای عالی مقام ) سایت مستدام - ای عالی مقام
میخونم مدام - علیکَ السلام
امسال اربعین - کربلا میام - آقام آقام
ای تاج سرم‌ - ای بال و پرم
تو اربابمی - من هم نوکرم
بی تاب توام - ای شاه حرم - آقام آقام
ان الحسین مصباح الهدی / ماه روشن شبای تار من
ان الحسین سفینه النجاه / اون که هست تو سختی ها کنار من ۲
چه خوبه عمری که میشه توو هیاتا سپری
بدان امید دهم جان ز قبر من گذری
همیشه نوکر این خانواده می مانم
چه کربلا ببری یا که کربلا نبری
مولا یا ابا عبدالله

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

آشوبه دلم - حل کن مشکلم
هستی حاصلم - ماه کاملم
دوریت آخرش - میشه قاتلم - آقام آقام
دل خونم حسین - می خونم حسین
ای جونم حسین - سامونم حسین
پای این علم - میمونم حسین - آقام آقام
ای سینه زن! ارباب تشنه بود / آب که میخوری بگو سلام حسین
کاش آخرش عمرم شه تموم / یه شب جمعه توو بین الحرمین ۲
هوا هوای حسین و هوای سینه زنی
نمیرسه توو حلاوت به ذکر تو سخنی
همیشه در دل خود عشق مجتبی دارم
که نوکرای حسینن همه امام حسنی
مولا یا حسن مولانا

  • یکشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اربعین -(در اربعین مولا آتش به جان جان ست) * رضا توحیدی

132

اربعین -(در اربعین مولا آتش به جان جان ست) در اربعین مولا آتش به جان جانست
بلبل فتاده بیهوش هر لاله ای خزانست
امشب دو دست عباس خونابه می دهد باز
دردا که آن گل یاس در خاک غم نهانست
اینک رباب بر سر ریزد تراب اصغر
کای سر فراز و سرور خون آب این لبانست
از ناله های زینب لرزد چو عرش داور
هم در غم اسارت سرو قدش کمانست
اینک اسیر گشته آن بانوی دلاور
از فرقت رقیه آتش به جان جانست

  • دوشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 00:35
  • نوشته شده توسط
  • رضا توحیدی
ادامه مطلب
 احمد ایرانی نسب

حسرت اربعین -( ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق) * احمد ایرانی نسب

254

حسرت اربعین -( ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق) ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق
با روح زخم خورده و قلبی پر اشتیاق

بغضی که مانده بین گلو، اشک کال ماست
ابر شکست خورده‌ی در حسرت عراق

این طفل ناخلف که دم در نشسته را
من مطمئن شدم پدرش کرده بود عاق

اما همینکه ما در این خانه آمدیم
از لطف فاطمه ست، نه از روی اتفاق

هرگز نمانده تابش خورشید پشت ابر
هرگز نمانده روشنیِ ماه در مُحاق

پرواز میکنیم که ما را بغل کنی
تکثیر می شویم در آیینه‌ی رواق
@Bipelak_ir
با فطرسیم در همه ی شهر هم‌مسیر
در موکبیم با خودِ جبریل هم اتاق

هرکس رفیق توست، یقیناً رفیق ماست
با هرکه غیر توست نداریم انطباق

فتوای عالمان دروغین به قتل توست
علامه‌ های صاحب عمامه‌ی نفاق

آه از هزار و نهصد و پنجاه رد خون
نازل شده به جسم تو آیات انشقاق
.

  • دوشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:55
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( اين اربعين، زدم به عزيزت، به هر دري) * ناشناس ؟؟؟

193

اربعین -( اين اربعين، زدم به عزيزت، به هر دري) اين اربعين، زدم به عزيزت، به هر دري
گفتي نمي شود بروي... دستِ آخري

ما را سپاه حدّاقل ها نوشتند
جامانده گانِ جمعيتِ حداكثري...

افتادم از نفس، وسط شهر دودها
اينجا هوا بد است، بهشتم نمي بري؟

امثال من براي تو آقا زياد هست
اما كجاست مثل تو آقاي ديگري؟

آقا مرا ببخش كه از دست رفته ام
من را حلال كن نشدم خوب نوكري

  • سه شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( گریزی نیست دل‌ها را از این شور و حرارت، نه) * علی سلیمیان

240

اربعین -(  گریزی نیست دل‌ها را از این شور و حرارت، نه) گریزی نیست دل‌ها را از این شور و حرارت، نه
جهان را چاره‌ای دیگر نمانده غیر حیرت، نه

به دریا می‌روند این رودهای جاری از هر سو
به وحدت می‌رسد این سیل جمعیت به کثرت نه

قدم‌هامان تکان داده‌ست دنیای معاصر را
که این رزمایش عشق است آری پول و قدرت نه

به جانم‌ می‌خرم دشواری این راه را هرسال
توان زخم و تاول دارم اما تاب حسرت نه

به غیر از نصرت و آمادگی در کوله‌بارم نیست
به قصد جان‌فشانی می‌روم، تنها زیارت نه

سراسر شور و شیدایی‌ست در سرتاسر جاده
و زائر دم به دم تکریم می‌بیند حقارت نه

یکی این سو یکی آن سو به دعوت می‌برد ما را
از این مردم محبت می‌رسد بر ما جسارت نه

یکی پیراهنم را می‌کشد با خواهش از دستم
برای شستن اما می‌برد آن را به غارت نه

اگر امروز《هَل مِن ناصر》از این دشت برخیزد
هزاران پاسخ آماده‌ست در میدان نصرت، نه؟

و من این روضه‌ها را می‌برم تا کربلا با خود
مگر می‌افتد این دل یک دم از شور و حرارت؟...

  • سه شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( گریه ی بی صدا قبول نشد) * محمد جواد شیرازی

316

اربعین -( گریه ی بی صدا قبول نشد) گریه ی بی صدا قبول نشد
هرچه کردم دعا قبول نشد

اهل موکب به فکر پروازند
نوکری های ما قبول نشد

شد پذیرفته کار بی منت
کار با ادعا قبول نشد

بهر وصلش چه نذرها کردم
نذری ام منتها قبول نشد

بنویسید باز هم امسال
عبد سر به هوا قبول نشد

منم آن روسیاه و بی کس که
نزد موسی الرضا قبول نشد

صحن حیدر چقدر زیبا بود
حیف! دیگر گدا قبول نشد

هرچه گفتم وَ لا تؤدّبنی...
حاجتم از قضا قبول نشد

تا سحر ناله کردم از جگرم
کربلا... کربلا... قبول نشد

شعرها یک به یک خریده شدند
شعر این بی بها قبول نشد
**
حرف زینب که گفت با قاتل
بس کن ای بی حیا... قبول نشد

زیورم را بگیر و سر نبرش...
لااقل از قفا، قبول نشد

با عصا پیری آمد و می زد
گفت ضربات پا قبول نشد

  • چهارشنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( دلم شکسته و بار غم است بردوشم) * ناشناس ؟؟؟

261
1

اربعین -( دلم شکسته و بار غم است بردوشم) دلم شکسته و بار غم است بردوشم
گرفته روضه ی حسرت صدای چاووشم

از آن زمان که ضریح تورا بغل کردم
بهانه ی حرمت را گرفته آغوشم

سپید بخت تر از نوکرت درعالم نیست
بهشت هم بروم از غمت سیه پوشم

بیاد چای عراقی بیاد موکب ها
نشسته گوشه ایی و چای روضه مینوشم

صدای خسته ولرزان پیرمرد عرب
هنوز هم که هنوز است مانده در گوشم

خوش آمدید عزیزان ما هلابیکم
از آن شراب طهورش خراب ومدهوشم

قسم به آبله ی پای اربعینی ها
چهل شب است که من بی قرار شش گوشم

تو را زیاد نبردم تمام عمر حسین
تورا قسم به رقیه مکن فراموشم

شاعر:مجتبی عسکری

  • چهارشنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:32
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

اربعین -( از درک بشر جداست ماشاالله) * سید پوریا هاشمی

298

اربعین -(  از درک بشر جداست ماشاالله) از درک بشر جداست ماشاالله
چون‌ مشتریش خداست ماشاالله

خاک حرم کعبه حرام است به ما
خاک حرمش شفاست ماشاالله

بیچاره کسانی که ندارند اورا
ارباب حسین ماست ماشاالله

فرمود که زیر قبه شاه شهید..
حاجات همه رواست ماشاالله

کشتی حسین از ازل بر آب است
او ناجی انبیاست ماشاالله

سنگ از درو دیوار ببارد هرروز
بزم غم او به پاست ماشاالله

دست کرمش پر است شکرا لله
دورش چقدر گداست ماشاالله

تکلیف دلم میان عباس و حسین
یک بام و دوتا هواست ماشاالله

مارا دم مرگ در بغل میگیرد
آنقدر که با وفاست ماشاالله

در لشکر اربعینی او هستیم
فرمانده کربلاست ماشاالله

با این همه زخم باز زیباست حسین
زلفش روی نی رهاست ماشاالله

  • چهارشنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شور و زمزمه سینه زنی اربعین * مرتضی محمودپور

255
1

شور و زمزمه سینه زنی اربعین ◾نوحه شور و زمینه سینه‌زنی
◾اربعین حسینی

◾بنداول
برخیز و ببین زینب تو از سفر رسید
از غصه‌ی‌شام،قدخواهرت زینب خمید
داغ دخترتو نیمه شب توی خرابه دید (۲)
حالا رسیدم از راه با قامت خمیده
بار غم عشقت و خواهر تو کشیده

◾بنددوم
گشتم زائر تو زائر تو و اکبر تو
روضه میخونم برای علی‌اصغر تو
زائر شده‌ام به ساقی آب آور تو(۲)
تمام کودکان رو از شام غم اُوردم
جای تموم طفلان داداش کتک میخوردم

◾بندسوم
شرمنده شدم برای رقیه دخترت
من فدای تو فدایی چشمون ترت
در پیش‌چشام‌،جون‌داده‌پیش پای سرت(۲)
اگر که بین‌طفلان عشق تو کودکت شد
کنج خرابه‌ی شام سفیر کوچکت شد

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

اربعین -( جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار) * ناشناس ؟؟؟

124

اربعین -( جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار) جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار
دلتنگِ راه و جاده؛ قدم‌های بیشمار

امسال باز قسمت من آه و حسرت است
من مانده‌ام میان عدم‌های بیشمار

شاعر کمی درون خیالش که غرق شد؛
مشغول شد به درد و الم‌های بیشمار؛

ناگاه در میانه‌ی شعرش گریز زد!
از داغ‌ها نوشت و ستم‌های بیشمار

زینب چگونه این همه منزل پیاده بود؟!
جان‌ها فدای زخم و ورم‌های بیشمار

این راه بی نهایتِ بانوی ما چقدر
سخت است و پر ز پیچش و خم‌های بیشمار؟!

حقا که هر مصیبت او نانوشتنی است
با صد هزار سطر و قلم‌های بیشمار

رفتند زائران به زیارت ولی ببین
جامانده‌ایم در پس غم‌های بیشمار

شاعر:محسن علیخانی

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:07
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( ای دل چه شد از لشکر آقا ماندیم؟) * علی ساعدی

170

اربعین -( ای دل چه شد از لشکر آقا ماندیم؟) ای دل چه شد از لشکر آقا ماندیم؟
از قافله ی کر ب وبلا جا ماندیم؟

رفتندهمه به شوق دیدارحسین(ع)
ما با غم جانگداز ، تنها ماندیم

دستم اگرازضریحتان کوتاه است
در سینه اگر ز درد دوری آه است

ارباب ، به جان زائرانت سوگند
دل با قدم پیاده ها همراه است

قربان شکوه ِ اربعینت ، آقا
جانم به فدای زائرینت ، آقا

من مانده ام ازسفر مگر جاکم بود
از بهر گدای کمترینت ، آقا

ای عشقِ خداوسِرّ مستور،سلام
ای قبله ی دل،تجلّی نور، سلام

امسال ، من از زیارتت جاماندم
هرلحظه وهردقیقه ازدور سلام

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:11
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمد حسن بیات لو

حضرت زینب(س)(اربعین) -( نمیخواهم بگویم آنچه دیدم) * محمد حسن بیات لو

161
1

حضرت زینب(س)(اربعین) -( نمیخواهم بگویم آنچه دیدم) نمیخواهم بگویم آنچه دیدم
نمیخواهم بگویم ماجرا را
کجا رفتم چه ها دیدم بماند
نکرده هیچ کس با من مدارا

به روی شانه بار غم کشیدم
میان سینه ام غیر از تبت نیست
همین اندازه می گویم برادر
دگر این زینبت آن زینبت نیست

اگر چه زنده ام-اما به سختی
خودم را تا مزار تو رساندم
مرا با زور از پیش تو بردند
خودم ناراحتم این جا نماندم

تنت روی زمین ماند و سرت هم
فراز نیزه بالای سرم بود
چهل روزه است روز وشب ندارم
غم تو بغض و آه حنجرم بود

رسیدم از سفر آن هم چگونه
پر از دردم، غمینم ،نیمه جانم
شکسته حرمتم در کوچه بازار
شهیدِ طعنه و زخم ِ زبانم

دم دروازه ها یادم نرفته
سرت را نیزه دار تو تکان داد
میان حلقه ی نامحرمان هم
یکی با دست طفلت را نشان داد

همان بهتر که سر بسته بماند
مصیبت های سنگینی که دیدم
اگر چه دور بودم از تو اما
ولی شکر خدا پیشت رسیدم

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:12
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

حضرت زینب(س)اربعین -( پاشو از جا ای بی سر) * بهمن عظیمی

184

حضرت زینب(س)اربعین -( پاشو از جا ای بی سر) پاشو از جا ای بی سر
پاشو ای پاره پیکر
پاشو از جا آرومِ ، قلب خواهر

غصه هات کرده نیمه جونم
بی تو می میرم خوب می‌دونم
داغ دوریت کرده اینجوری ، قدکمونم
ای حسینم بی تو من می‌میرم

بی تو من خیلی تنهام
سو نمونده به چشمام
بعد تو دیگه دنیا ، رو نمیخوام

نیزه شد سهم جسم پاره ت
شد نصیب من هم اسارت
مثل تو هستیِ خواهر هم ، رفته غارت
ای حسین جان بی تو من می‌میرم

رو دلم پا گذاشتی
منو تنها گذاشتی
رفتی و خواهرت رو ، جا گذاشتی

تا ابد گریون چشماتم
بیقرار کرببلاتم
از تو چی مونده واسم غیرِ ، درد و ماتم
ای حسین جان بی تو من می‌میرم

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:23
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( هنوز نقش وجود مرا به پرده‌ی هستی) * ناشناس ؟؟؟

183

اربعین -( هنوز نقش وجود مرا به پرده‌ی هستی) هنوز نقش وجود مرا به پرده‌ی هستی
نبسته بود زمانه که دل به مهر تو بستم

شاعر:مهرداد اوستا

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:33
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( نخواهم رفت تا محشر پی غیر شما اصلا) * ناشناس ؟؟؟

152

اربعین -(  نخواهم رفت تا محشر پی غیر شما اصلا) نخواهم رفت تا محشر پی غیر شما اصلا
به بیماری خوشم دردم بده اما شفا اصلا

چه راحت دل سپردم بر ضریحت بی خبر بودم
که عشق آسان نماید اولش در انتها اصلا

قسم دادم خدا را هشت بار از عمق قلبم چون
خدا هم رد کند مارا سریع الارتضا اصلا

خدا را شکر از آن ابتدا نقاشی ام بد بود!
کشیدم درد دوری از مسیر عشق،پا اصلا

گره در کار نوکر کور شد مانند چشمانش
ولی رد خور ندارد کارها با مجتبی اصلا

بسوزان نوکرت را هر طریقی دوست میداری
به هر چیز امتحانم کن ولی با کربلا اصلا

تمام روضه ها را هم اگر هضمش کنم آخر
سرت را حنجرت را شاید اما نعل ها اصلا...

شاعر:سید صادق رمضانیان

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:35
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( کشیدی بر سر و رویم خودت دست عنایت را) * جعفر عباسی

188

اربعین -( کشیدی بر سر و رویم خودت دست عنایت را) کشیدی بر سر و رویم خودت دست عنایت را
کشاندی سمت خود، دادی به من پای لیاقت را

به پا می‌خیزم و پا در رکاب جاده می‌آیم
به پای عشق خواهم رفت راه بی‌نهایت را

هوای روزگار من سیاه از دود غفلت‌هاست
شلوغی‌های شهر از من گرفته کنج خلوت را

زمین گم می‌شود در ازدحام گام‌های شوق
کم آورده‌ست جاده این همه شوق زیارت را..

نشاندی پرچم هیهات را بر قلهٔ عالم
به پای سر، سراسر فتح کردی قاف عزت را..

مرام ساقی تو رودها را تشنهٔ حق کرد
که از آن روز می‌جویند دریای حقیقت را

جهان خود را رها کرده... به راهت اقتدا کرده
ببین لبیک‌های فرد فرد این جماعت را
::
امام صبح پیروزی به ما سر می‌زند روزی
به پایان می‌رساند اربعین‌ها عصر غیبت را

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:49
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( در سیـنه قـرار می گذارد ... مادر) * روح الله قناعتیان

125

اربعین -( در سیـنه قـرار می گذارد ... مادر) در سیـنه قـرار می گذارد ... مادر
یک بـاغ ِ بهــار می گذارد ... مادر

سهــم پـسری را که نیــامد حتمــاً
یک گوشه کنار می گذارد ...مادر

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:51
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مسعود یوسف پور

اربعین -( چنان شاهی که در صبح ظفر، با باده میخوابد) * مسعود یوسف پور

213

اربعین -( چنان شاهی که در صبح ظفر، با باده میخوابد) چنان شاهی که در صبح ظفر، با باده میخوابد
گدا با قاب عکس کربلایت ساده میخوابد

به عزرائیل گفتم کربلا جان میدهم تنها
چنان طفلی که جایش چون شود آماده میخوابد

خوشم با یاد غسلی در فرات، آن روز نزدیک است
مگر این آتشی که در دلم افتاده میخوابد؟

فدای آنکه با پای پیاده اربعین ها را
میاید کربلا، از خستگی در جاده میخوابد

زده قید هتل را در عراقت، زائر بیدل
همانجایی که دل دست دو گنبد داده میخوابد

اذان کربلایت مثل لالائی ست، شیرین است
بلال آرام میگیرد...موذن زاده میخوابد

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:52
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( اراده کن که جهانی به شوق راه بیفتد) * فاطمه عارف‌نژاد

215

اربعین -( اراده کن که جهانی به شوق راه بیفتد) اراده کن که جهانی به شوق راه بیفتد
به سینۀ همه، آن شور دل‌بخواه بیفتد

پیاده‌ها همه پا در رکاب عشق تو باشند
و سایۀ علمت بر سر سپاه بیفتد

بجوشد از دل سنگش هزار چشمۀ زمزم
نگاهتان که به هر سنگ روسیاه بیفتد

کسی که روضه به روضه شکست پای غم تو
چطور باز در اندیشۀ گناه بیفتد؟

عجیب نیست که در گیر و دار حنجر و خنجر
گذار این همه عاشق به قتلگاه بیفتد

زمان زمان غریبی عشق نیست مبادا
دوباره لشکر دشمن به اشتباه بیفتد!

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:53
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی) * علی اصغر شیری

146

اربعین -( از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی) از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی

از نامه‌های اهل محل کوله‌ها پر است
بر شانه می‌بریم چه بار امانتی

سینی به سر نشسته پر از التماس و اشک
طفلی که نیست هستی او غیر شربتی

هر خانه موکبی‌ست که بیتوته‌گاه ماست
بر روی ما گشوده شده باب رحمتی

«باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»
باز این چه شورش است؟ چه شوق زیارتی!

ما پا‌برهنه‌ایم و به ما طعنه می‌زنند
ما خیل زائریم، نه یک مشت پاپتی..

کم نیست بغض‌های گره خورده بر ضریح
اما به غیر اشک نداریم حاجتی

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:54
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین) * سید محمدرضا یعقوبی آل

257
1

اربعین -(  صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین) صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین
کاری نکرده‌ایم برای تو یاحسین..

چشمان ماست در عطش نینوا، فرات
در جان ماست شور و نوای تو یاحسین

امسال اربعین تو به دیدار ما بیا
میقات ماست بزم عزای تو یاحسین

از راه دور، محضر تو شکوه می‌کنیم
از درد هجر کرببلای تو یا حسین

تا نایب الزّیاره، امام زمان ماست
سهل است هجر صحن و سرای تو یاحسین

شکر خدا که سجده به خاک تو می‌بریم
در هر نماز رو به خدای تو یاحسین

صد لعن و صد سلام زیارت شهود ماست
تسبیح ماست اشک عزای تو یاحسین..

تا شاهراه «سیر الی الله» کربلاست
در قلب ماست شوق لقای تو یاحسین

از کوچه‌ها به کرببلا کوچ می‌کنیم
همراه دسته‌های عزای تو یاحسین

این روضه‌ها مسیر رسیدن به کربلاست
قربان ذکر راهگشای تو یاحسین

میثاق ماست با شهدای تو یاحسین
آن وارثان صدق و وفای تو یاحسین

ای کربلا مقام شهیدان راه حق
ای کربلا حریم خدای تو یاحسین

ای اربعین روایت فتح قریب تو
قربان منطق شهدای تو یاحسین

ای اربعین رسانۀ خط قیام تو
ای اربعین پیام عزای تو یاحسین

ای اربعین قیامت «هل من معین» تو
ای اربعین صدای رسای تو یاحسین

باید که لب به نغمۀ لبیک باز کرد
باید که داد دل به ندای تو یاحسین

ما ملت امام حسین و شهادتیم
اسلام ناب ماست ولای تو یاحسین

یک ملتیم تابع هفتاد و دو شهید
یک اُمّتیم تحت لوای تو یاحسین

حُسن ختام آن به شهیدان رسیدن است
عمری که سر شود به هوای تو یاحسین

بایست در مقابل ظالم بایستد
هرکس که سر گذاشت به پای تو یاحسین

تا انتقام خون تو آرام نیستیم
عمری گریستیم برای تو یاحسین

تا خیمه‌گاه سبز فرج می‌توان رسید
از خیمۀ سیاه عزای تو یاحسین..

تو وارث رسولی و ما وارث توایم
میراث ماست مرثیه‌های تو یاحسین

از جد خود عمامه به سر داشتی چه شد!؟
کو پیرهن!؟ کجاست ردای تو یاحسین!؟..

تیر سه‌شعبه بود و دل داغدار تو
تیری که خون گریست برای تو یاحسین

پنجاه سال سینۀ تو تیر می‌کشید
تیر سقیفه بود بلای تو یاحسین..

با خون محاسنت دم آخر خضاب شد
این‌گونه بود رنگ حنای تو یاحسین

ای روی لاله‌گون تو هردم شکفته‌تر
مشهود بود شوق لقای تو یاحسین

فریاد استغاثۀ تو تا بلند شد
لرزید پیکر شهدای تو یاحسین

دیدی حرامیان به حریم تو تاختند
طاقت نمانده بود برای تو یاحسین

تابی نبود تا بتوانی بایستی
نیزه شکسته بود عصای تو یاحسین..

از فرط تیر، جای جراحات محو شد
اثبات شد، مقام فنای تو یاحسین

ای ذکر تو «رضاً بقضائک» به قتلگاه
ای «ارجعی» جواب دعای تو یاحسین

ذکر خدا به لعل لب تشنۀ تو بود
جوهر ولی نداشت صدای تو یاحسین..

فریاد از آن دمی که صدایت نمی‌رسید
دردا به نی دمید نوای تو یاحسین

تن در نشیب مقتل و سر بر فراز نی
طی شد چگونه سعی و صفای تو یاحسین!؟

آن خیمه‌های سوخته، غمخانۀ تو شد
آن شب چه گرم بود عزای تو یاحسین

زینب به هر نماز شبش بر تو می‌گریست
با یاد التماس دعای تو یاحسین

ای وای دخترت که به دستان بسته دید
در دست باد، زلف رهای تو یاحسین

پیچیده بود از سر گلدسته‌های نی
عطر اذان کرببلای تو یاحسین..

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:55
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

اربعین -( جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته) * قاسم صرافان

175

اربعین -( جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته) جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته
آسمان‌ها را در این ایوان، مجاور ساخته

از قدم‌هایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟
کاین‌چنین از عالم و آدم، مسافر ساخته

نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته
نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته

خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی
از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته

آن که می‌خوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین»
هر نگاهش، یک حبیب‌ابن‌مظاهر ساخته

هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را
با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته..

کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از،
فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته

کاش می‌دید، آن که رگ‌های گلویش را برید،
خون جوشانش، چه دل‌ها را که طاهر ساخته

آه! دیدن‌ها چه کرده با دل زینب؟ اگر
این شنیدن‌ها، تو را آشفته‌خاطر ساخته..

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:55
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( چهل شب است که پای غم تو سوخته‌ایم) * محمد مهدی سیار

163

اربعین -(  چهل شب است که پای غم تو سوخته‌ایم) چهل شب است که پای غم تو سوخته‌ایم
به اشک خویش و نگاه تو چشم دوخته‌ایم

چهل شب است نفس‌هایمان همه آه است
پر از سکوت، پر از گریه‌های ناگاه است

چهل شب است که مات غروب صحراییم
چهل شب است که محو طلوع سرهاییم

چهل شب است ز دیدار آب می‌سوزیم
به یاد هق‌هق طفل رباب می‌سوزیم

چهل شب است خدایا و نیست باورمان
سری به نیزه بلند است در برابرمان

سرت ستاره دنباله‌دار صحراهاست
همیشه در شب تاریخ شعله‌ات برپاست

زمین مزار شهیدان توست سرتاسر
زمانه شام غریبان توست تا محشر

مرا دلی‌ست که چله‌نشین ماتم توست
پیاده‌ای به ره اربعین ماتم توست

امید هست مرانی ز خویش ما را هم
رِعایتی کنی إبن‌السبیل‌ها را هم

قبول کن تو دلم را که زائر آمده است
ببین کنار قدم‌های جابر آمده است

تو گویی از قفس سینه خارج است دلم
میان گرد و غبار طویرج است دلم

نهاده سر به بیابان شور و عشق و جنون
دویده است به شوق فرج ستون به ستون

ولایت است و شهادت شروع و مقصد ما
مسیر زندگی ما: نجف به کرب‌وبلا

ز جای‌جای جهان گِرد دوست جمع شدیم
به لطف زلف پریشان اوست جمع شدیم

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:57
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

اربعین -( می‌روی دریا دل من! دست خالی برنگردی) * ناشناس ؟؟؟

173

اربعین -(  می‌روی دریا دل من! دست خالی برنگردی) می‌روی دریا دل من! دست خالی برنگردی
از میان دردها با بی‌خیالی برنگردی

خاطر آشفتۀ من! می‌روی یادت بماند
تا سر و سامان نیابی این حوالی برنگردی

با تو نامی و نشانی از اسیران بلا نیست
از بیابان‌ها اگر با خسته‌حالی برنگردی

با نسیم اشک و آهت پر بزن تا آستانش
تا نسوزد آتش عشق از تو بالی برنگردی

خانۀ ما کربلا و دوریِ از خانه تا کی!
می‌شود آیا به خانه چند سالی برنگردی؟

ماهی تنگ بلورم! ای دل بی‌تاب و تنگم
می‌روی و کاشکی از آن زلالی برنگردی

شاعر:حسن زرنقی

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:58
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

اربعین -(زائر کوی تو گشته زینبت) * رضا یعقوبیان

127

اربعین -(زائر کوی تو گشته زینبت) زائر کوی تو گشته زینبت
زینب خونین دل و جان بر لبت

آمدم تا گویمت شرح سفر
این سفر بر جان زینب زد شرر

من بمیرم از برای غربتت
دشمن بی دین شکسته حرمتت

بعد تو آتش زدند بر خیمه ها
رأس پاک تو به روی نیزه ها

رأس تو دیدم حسین خون شد دلم
سوز داغت زد شرر بر حاصلم

دیده همراه سکینه دخترت
بین مقتل پاره پاره پیکرت

یک طرف دیدم پر از خون اکبرت
یک طرف در پشت خیمه اصغرت

یک طرف پرپر گلان یاس را
دیده ام بی دست و سر عباس را

ای برادر پیش چشم خواهرت
پایمال اسب‌ها شد پیکرت

خواهرت دید آن سر دور از بدن
پیکرت را دید بی غسل و کفن

بعد تو بر زخم من خورده نمک
بر رقیه دشمن تو زد کتک

کودکان را بی بهانه می زدند
کعبه نی یا تازیانه می زدند

چهره ها را جوهر نیلی زدند
بر یتیمان حسین سیلی زدند

تا همه گشتیم بر دشمن اسیر
بر یتیمان تو شد ظلم کثیر

آه و واویلا ز ظلم کوفیان
وای از دشنام و از زخم زبان

تا سرت دیدم به نی خون شد دلم
من زدم سر را به چوب محملم

ظلم بی حد شد به ما در شهر شام
می زدند سنگ ستم از روی بام

وای از رنج و غم شام خراب
آل پیغمبر کجا؟ بزم شراب

این مصیبت زد به جان من شرر
قاری قرآن کجا و تشت زر

تا لبان تو دم از محبوب زد
بر لبانت بی‌حیا با چوب زد

تو مپرس از من ز حال دخترت
آن سه ساله دختر غمپرورت

ای برادر از تو من شرمنده ام
دختر جان داده و من زنده‌ام

پیش چشم غمرسیده خواهرت
دفن شد کنج خرابه دخترت

سوختم از این همه رنج و محن
داغ او آتش زده بر جان من

بعد تو از زندگی سیرم حسین
از غم هجر تو می میرم حسین

سوخت قلب عالمی از این رثا
از زبان من سخن گفته (رضا)

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

اربعین -(دوباره شیعه ی مولا غمین شد) * رضا یعقوبیان

118

اربعین -(دوباره شیعه ی مولا غمین شد) دوباره شیعه ی مولا غمین شد
که روز سوز و داغ اربعین شد

به یاد کاروان غم بگریم
به یاد آن همه ماتم بگریم

صدای کاروان با ناله آید
گل و پروانه و آلاله آید

تمامی زائرین کربلایند
دچار محنت و رنج و بلایند

تمام کاروان در تاب و در تب
بیامد قافله سالار زینب

کنار قبر داغش تازه گردید
غم او بیش از اندازه گردید

بگفتا ای حسینم من غریبم
شده از سوز داغت غم نصیبم

زِ جا برخیز ای نور دو دیده
که زینب خواهرت از ره رسیده

برایت از سفر گویم برادر
چه ها دیده حسین غمدیده خواهر

ببین قَدَّم زِ داغ تو خمیده
کسی مانند زینب غم ندیده

خودم دیدم علی اکبرت را
گلوی پر ز خون اصغرت را

خودم دیدم که آن روح پر احساس
دو دستانش قلم گردیده عباس

خودم دیدم که شمر از روی کینه
نشسته ای حسینم روی سینه

خودم دیدم که شمر خنجر کشیده
خودم دیدم شده حنجر بریده

خودم دیدم رخ تو لاله گون شد
زمین کربلا دریای خون شد

خودم دیدم زدند آتش به خیمه
سرت دیدم برادر روی نیزه

خودم دیدم عدویت وحشیانه
که می زد کعب نی یا تازیانه

خودم دیدم فغان و گریه ها را
خودم دیدم سرِ بر نیزه ها را

خودم دیدم به شهر کوفه و شام
عدو می زد ز کین سنگ از لب بام

عدو بر زخم های ما نمک زد
من و طفلان، تمامی را کتک زد

خودم دیدم که با یک چوب خزان
عدو می زد لب قاری قرآن

خودم دیدم که در کنج خرابه
رقیه دفن گردیده شبانه

برادرجان غمم بسیار باشد
ولی تنها غمم دلدار باشد

سراپا رنجم و دردم حسین جان
چگونه بی تو برگردم حسین جان

از این عالم دگر بعد تو سیرم
دعا کن یا حسین دیگر بمیرم

حسین جان ای تو سر تا پا کرامت
بده بر این (رضا) شور ولایت

از او کن دستگیری جان حیدر
بگیر دست (رضا) را روز محشر

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:02
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

اربعین -(زینب دلخسته هستم دل غمین) * رضا یعقوبیان

200

اربعین -(زینب دلخسته هستم دل غمین) زینب دلخسته هستم دل غمین
گشته ام من زائرت در اربعین

یا حسین گرچه غمین و خسته ام
در کنار مرقدت بنشسته ام

از سفر قامت خمیده آمدم
سوی تو ای نور دیده آمدم

آمدم من از سفر با شور و شین
زیر لب گویم فدایت یا حسین

سوزم و با آه و با اشک بصر
بهر تو گویم حسین شرح سفر

بعد تو خون شد دل اهل حرم
زد شرر بر حاصل اهل حرم

آتشی در خیمه ها افروختند
کودکان بی گناهت سوختند

بعد تو سیلی زدن آزاد شد
ای برادر خون دل سجاد شد

کودکان را وحشیانه می زدند
کعب نی یا تازیانه می زدند

رویِ شان را جوهر نیلی زدند
یا حسین بر کودکان سیلی زدند

غنچه های تو همه پژمرده اند
زیر بوته دو گل از تو مرده‌اند

پرپر از کین غنچه های یاس بود
علقمه نقش زمین عباس بود

زخم ما را دشمنت می زد نمک
اهل بیتت را عدو می زد کتک

بهر تشییع جنازه آمدند
اسب ها با نعل تازه آمدند

شد به دست قوم اشقی الاشقیا
پیکرت پامال سم اسب‌ها

ای عزیز زینب ای صد پاره تن
پیکرت را خاک صحرا شد کفن

گویمت از کوفیان بی حیا
بی وفا بی غیرت و پر مدعا

کوفیان چنگ و نی و دف می‌زدند
جای عرض تسلیت کف می زدند

روز دشمن را نمودم من سیاه
یکه و تنها شدم بر تو سپاه

روزِ دشمن با بیانم تار شد
دشمن دور از خدایت خوار شد

تا که دیدم رأس تو خون شد دلم
زان سبب سر را زدم بر محملم

گویم از نامردمان شهر شام
سنگ بر ما می‌زدند از روی بام

زین مصیبت گشته ام چون شمع آب
دختر زهرا کجا؟ بزم شراب

رو به روی من یزید بی حیا
رو به روی او یکی تشت طلا

ناگهان دیدم سر از تن جدا
مرگ خود را خواستم من از خدا

سوخت جان زینبت ای نور عین
چوب می‌زد بر لبانت یا حسین

از سه ساله دخترت منما سؤال
سوی جنت رفت با شوق وصال

ای برادر از تو من شرمنده‌ام
دخترت جان داده و من زنده‌ام

من بمیرم بر سه ساله دخترت
دفن او شد شب به سان مادرت

دیگر از این زندگی سیرم حسین
کرده داغ تو زمین گیرم حسین

هدیه ای ده یا حسین بر این(رضا)
دستگیری کن ز او روز جزا

هرچه باشد عبد درگاه شماست
عاشق صحن و سرای کربلاست

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:03
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

اربعین -(ای برادرجان حسین من از اسارت آمدم) * رضا یعقوبیان

161

اربعین -(ای برادرجان حسین من از اسارت آمدم) ای برادرجان حسین من از اسارت آمدم
سوی دشت کربلا بهر زیارت آمدم

کن نظر بر حال خواهر از سفر برگشته ام
با دلی خون، سوز دل، ای همسفر برگشته‌ام

خیز و بنگر سوی تو ای نور دیده آمدم
چشم گریان رفتم و قامت خمیده آمدم

ای برادر کس چو من رنج و غم و ماتم ندید
آن قَدَر گویم قدم خم گشته مویم شد سپید

ای برادر زین مصیبت خورده ام خون جگر
بوده ام در این سفر با قاتل تو همسفر

عصر عاشورا زدند آتش تمام خیمه ها
جمله سرهای شهیدان را زدند بر نیزه ها

ای برادر کودکان را ظالمانه می زدند
گاه کعبِ نِی گهی با تازیانه می زدند

بین مقتل تا بدیدم پیکرت افروختم
در کنار پیکر صد پاره ی تو سوختم

یک طرف افتاده بود دست علمدارت حسین
یک طرف در خیمه از غم سوخت بیمارت حسین

یک طرف دیدم به موج خون علی اکبرت
یک طرف با حنجر خونین علی اصغرت

دشمن بی دین تو زخم مرا می‌زد نمک
هر زمان نام تو را بردم مرا می‌زد کتک

ای برادر کوفیان چنگ و نی و دف می زدند
در کنار رأس پر خونت همه کف می زدند

صوت قرآن تو برد از زینب تو دل حسین
ناگهان سر را زدم بر چوبه ی محمل حسین

من چه گویم ای برادر از مصیبت‌های شام
بر اسیران می‌زدند سنگ ستم از روی بام

ای برادر زین مصیبت گشته ام چون شمع آب
خواهر غمدیده ات زینب کجا بزم شراب

رو به رویش رأس پاک تو در آن تشت طلا
چوب می زد بر لبانت آن یزید بی حیا

صبر من کم گشت و با چشمان گریانم حسین
چاک کردم زین مصیبت ها گریبانم حسین

ای برادر از امانتداری ام شرمنده‌ام
دخترت جان داده و من در کنارت زنده ام

ای برادر تا زِ جام وصل تو شد جرعه نوش
در کنار رأس پاک تو رقیه شد خموش

شعله بر عالم زدم سر تا به پا افروختم
در کنار پیکر پاک رقیه سوختم

از خود و از زنده بودن بی تو سیرم یا حسین
کن دعایم بعد تو دیگر بمیرم یا حسین

یا حسین جان عرض حال من بُوَد در این رثا
دستگیری کن به حق مادرم از این (رضا)

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:04
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

اربعین -( در روز اربعین تو،بر تو منم مهمان) * رضا یعقوبیان

205

اربعین -( در روز اربعین تو،بر تو منم مهمان) در روز اربعین تو،بر تو منم مهمان
مظلوم برادرجان
گویم ز غم های سفر،با این دل سوزان
مظلوم برادرجان

بعد از چهل روز آمدم،غم شد نصیب من
رفته شکیب من
بنشسته ام کنار تو،با دیده ی گریان
مظلوم برادرجان

بی تو در این یک اربعین،شد قسمت من غم
شد قامت من خم
بی تو حسین فاطمه،در رنجم و حرمان
مظلوم برادرجان

بعد از تو من غم دیده ام،ای نور عین من
مظلوم حسین من
ای نور چشم مرتضی،مردم از این هجران
مظلوم برادرجان

دیدم به چشمم یا حسین،گشتی چو گل پرپر
از کین شدی بی سر
در راه دین مصطفی،جانت شده قربان
مظلوم برادرجان

دیدم میان قتلگه،افتاده بر خاکی
با تن صد چاکی
جسم تو را حسین من،دیدم به خون غلتان
مظلوم برادرجان

سوزانده قلب زینبت،آتش در خیمه
سرت روی نیزه
دیدم تو را نقش زمین،با پیکر عریان
مظلوم برادرجان

بعد از شهادت دیدمت،ای مظهر یزدان
در موج خون غلتان
دیدم تن پاک تو را،زیر سم اسبان
مظلوم برادرجان

سراغ دخترت مگیر،او از نفس افتاد
پیش سرت جان داد
رقیه ات جا مانده است،در گوشه ی ویران
مظلوم برادرجان

(سبک: ای ساقی لب تشنگان)

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:07
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

اربعین -( روز داغ و ماتم،اربعین مولاست) * رضا یعقوبیان

150

اربعین -( روز داغ و ماتم،اربعین مولاست) روز داغ و ماتم،اربعین مولاست
زینب پریشان،دلغمین مولاست
غم از این سفر دارد
بر دلش شرر دارد
یا حسین زهرا۲

آمده کنار،قبر پور زهرا
ریزد اشک ماتم،از بصر چو دریا
گوید ای گل زهرا
با تو می کنم نجوا
یا حسین زهرا۲

کوه غم به دوشم،در سفر کشیدم
ای امید عالم،از غمت خمیدم
دیده ام روی خاکت
غرق خون و صد چاکت
یا حسین زهرا۲

جسم غرق خونت،زد شرر به جانم
بعد تو برادر،کم شده توانم
رفتی و دلم خون شد
زینب تو محزون شد
یا حسین زهرا۲

دشمنان بی دین،حرمتت دریدند
از بدن سر تو،یا حسین بریدند
خواهر تو هستم من
در غمت نشستم من
یا حسین زهرا۲

خواهر تو دیده،ماتم کثیری
بی تو یا حسینم،رفته ام اسیری
داغ تو شده مشکل
بی تو بسته ام محمل
یا حسین زهرا۲

بی تو ای برادر،روز من شده شام
بی تو رفته ام من،سوی کوفه و شام
زخم من نمک خورده
کودکت کتک خورده
یا حسین زهرا۲

الامان ز شام و،اهل بیت و دشنام
بر همه اسیران،سنگ زدند ز هر بام
حال زینبت بنگر
خون شد جگر زینب
یا حسین زهرا۲

خواهر تو دلخون،از شام خراب است
قامت خم من،از بزم شراب است
تو دم زدی از محبوب
او زد به لب تو چوب
یا حسین زهرا۲

تو مگیر سراغ از،دخترت رقیه
مانده در خرابه،از ظلم امیه
وای از این همه بیداد
تا دید سرت جان داد
یا حسین مظلوم۲

(سبک:کربلا رسیده )

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 10:09
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد