ورود کاروان به کوفه

مرتب سازی براساس
 امیر عباسی

شعر مصائب شهر کوفه -(از خُروشِ عشق ، کوفه شد غوغا) * امیر عباسی

1326
1

شعر مصائب شهر کوفه -(از خُروشِ عشق ، کوفه شد غوغا) آه و واویلا صد آه و واویلا
از خُروشِ عشق ، کوفه شد غوغا

غمْ حدیثِ کوفه را روایت کرد
خطبه ی زینب ، چه قیامت کرد

دیده آلُ الله اندوهِ پِی در پِی
رأس شاه دین ، جلوه گر بر نِی

گفته زینب با دو دیدهٔ گریان
یوسف زهرا ، تو بخوان قرآن

از دو چشمِ ما باران غم بارد
دخترت را بین، ناله ها دارد

ای فدای آن طاق دو ابرویت
از چه خونین است ، روی نی رویت

  • پنج شنبه
  • 31
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:51
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود اسدی

(زمینه)از غمت ای یار افسرده حالم * محمود اسدی

1504
1

(زمینه)از غمت ای یار افسرده حالم از غمت ای یار افسرده حالم
ای هلالِ من،من چون هلالم
سالار زینب
راس تو بر نی سایبانِ من
قاتلت گشته ساربان من
سالار زینب
دیدم بر نیزه،ای سر بریده
ازحلق تو خون بر نی چکیده
سالار زینب
من نگویم با من تکلّم کن
از نی بر طفلت یک تبسم کن
سالار زینب
زخم حنجرِ تو مانده بر دل
کوبیدم سر بر چوبه ی محمل
سالار زینب
همان به بر خاکستر نشینی
سرِ بی معجرم را نبینی
سالار زینب

(شائق)

  • چهارشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شب دوم دروازه کوفه -(دلم داده خبر. می آید دلبرم) * قاسم نعمتی

1476
2

شب دوم دروازه کوفه  -(دلم داده خبر. می آید دلبرم) دلم داده خبر. می آید دلبرم
بباف ای عمه جان. کمی موی سرم

حلالم کن اگر
برایت زحمتم
به خاک ِ بی کسی
گذارم صورتم
پدر جانم حسین

کبوتر بودم و .پرم را چیده اند
تمام دختران . به من خندیده اند
تماشایی شده
لباس پاره ام
ببین گم کرده ام
دوتا گوشواره ام
پدر جانم حسین

از آن شب تا کنون.زمین گیرم پدر
دگر از زندگی .ببین سیرم پدر
منم که بوده ام
همه عمرم عزیز
نگاهم میکنند
به چشم یک کنیز

  • پنج شنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت زینب(س)کوفه -( ای کوفه از نوای خوشت نینوا حسین) *استاد حاج غلامرضا سازگار

737

حضرت زینب(س)کوفه -( ای کوفه از نوای خوشت نینوا حسین) ای کوفه از نوای خوشت نینوا حسین
ای درد عالمی به نگاهت دوا حسین

تا دست پیش آرم و گیرم سرت به بر
با پای نیزه دار جلوتر بیا حسین

خواهم که خون کنم ز رخت پاک حیف، حیف
دستم نمی رسد به سر نیزه ها حسین

تو در تنور و من به قنوت نماز شب
از سوز دل به جان تو کردم دعا حسین

ای کاش می برُید سر خواهر تو را
تیغی که کرد رأس تو از تن جدا حسین

این غم مرا کُشد که به گودال قتلگاه
قاتل برید رأس تو را از قفا حسین

جای تو روی دوش نبی بود از چه رو
در زیر تیغ شمر زدی دست و پا حسین

دردا که شد سیه عوض جامه سیاه
از تازیانه پیکر صاحب عزا حسین

سر بشکنم به چوبۀ محمل که خون از آن
گردد روان به حرمت خون خدا حسین

آن خنجری که حنجر پاک تو را برید
خون گریه کرد و ناله زد و گفت یا حسین

هر کس به وقت مرگ کلامی است بر لبش
«میثم» تو رازند دم مردن صدا حسین

  • سه شنبه
  • 25
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 16:49
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

دانلود متن و سبک نوحه ورود کاروان به کوفه -( بعد از تو حسین اشکم جاریه ) * محسن طالبی پور

2040
4

دانلود متن و سبک نوحه ورود کاروان به کوفه -( بعد از تو حسین اشکم جاریه ) بعد از تو حسین اشکم جاریه
زخم بی کسی خیلی کاریه
شکسته بال این قافله
نشسته می خونه نافله
داره به حال این دخترت(می باره اشک آبله2)
کاش مارو دعاکنی
زهرا رو صدا کنی
کوفه شهر حرمله ست(باید تو راهو وا کنی2)
واویلاه حسین من4

من پایینم و تو بالای نی
دنبالت میام پا به پای نی
پایین نیا رو نیزه بمون
میباره سنگ از این آسمون
دلم گرفته ای مهریون( برام یه کم قرآن بخون2)
کوفه کربلا ی ماس
اینجا شهر ناسزاس
دست من به دامنت(بگو ابوفاضل کجاس2)
واویلاه حسین من4

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

  • شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 10:57
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه ورود کاروان به کوفه_ کوفی بدان تو،که زینبم من * اسماعیل تقوایی

1416
0

نوحه ورود کاروان به کوفه_ کوفی بدان تو،که  زینبم من نوحه ورود به کوفه
کوفی بدان تو،که زینبم من
غمدیده و در،تاب وتبم من

آورده اند اینک مرا کوفه اسیری
آن کوفه ای که کرده بابایم امیری
ای وای،از این روزگار واین زمانه۲
____________________________
مسافری از،کرببلایم
ام المصائب، از ظلمهایم

سر حسینم کربلا از تن جدا شد
گلهای باغ مصطفی آنجا فدا شد
ای وای...
___________________________
شد بر حریم، حسین جسارت
در خیمه هایش،هجوم وغارت

زیور ز گوش دختران ما کشیدند
آل علی از کوفیان خیری ندیدند
ای وای...
____________________________
آمد به گوشش، صوتی زقرآن
صوت حسینش،بشنید باجان

ای من به قربان سر تو ای برادر
باز آمدی با راس خود امداد خواهر
ای وای...

شعر:اسم

  • پنج شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:49
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه ورود کاروان به کوفه _اهل کوفه اهل کوفه زینبم من بنت حیدر * اسماعیل تقوایی

1607

نوحه ورود کاروان به کوفه _اهل کوفه اهل کوفه زینبم من بنت حیدر نوحه ورود به کوفه
اهل کوفه اهل کوفه زینبم من بنت حیدر
بهر دیداری زکوفه آمدم یکبار دیگر

از سوی کوفی به ما گشته جسارت
آل پیغمبر کجا واین اسارت
واحسینم،واحسینم، وا حسینم
_____________________________
ما به دعوت سوی کوفه آمدیم ای بی وفایان
پیشواز ما بیامد لشگر خونخوار عدوان

کربلا شد قتلگاه اهل ایمان
شد جدا سر از تن یاران قرآن
واحسینم...
___________________________
داده ام از کف عزیزان گشته ام ام المصیبت
قسمتم شد روزعاشور لحظه لحظه رنج ومحنت

عاقبت راس حسین از تن جدا شد
طعمه ی آتش تمام خیمه ها شد
واحسینم....

شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

ورود به کوفه -(آفتابِ محشر کُبراست روی نیزه ها) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1948
1

ورود به کوفه -(آفتابِ محشر کُبراست روی نیزه ها) آفتابِ محشر کُبراست روی نیزه ها
طلعت غیب خدا پیداست روی نیزه ها

این مَهِ پوشیده از خاکستر و خون، چون هلال
آفتابِ زینبِ کُبراست روی نیزه ها

عیسی مریم دوباره کرده بر گردون عُروج
یا سر نورانی یَحیی ست روی نیزه ها

یک مَه و هِفده ستاره زخمِ، هفتاد و دو داغ
با هزاران جلوه رَه پیماست روی نیزه ها

سنگ، مُهرِ سجده، خون آب وضو، لب گرم ذکر
دیده مَحو خالق یکتاست روی نیزه ها

لعل لب مانند چوبِ خشک و چشم از اشک، پُر
موج زن، یاللعجب دریاست روی نیزه ها

تا به هر نسلی رَسد فریادِ عالم گیر او
بانگ ؛هل من ناصرش؛ برپاست روی نیزه ها

با وجود آنکه صحرای وجود از او پُر است
آن چراغِ انجمن، تنهاست روی نیزه ها

لب سخن گوید ولی رویش به اَهل کوفه نیست
آخر آن سر هم سخن با ماست روی نیزه ها

وای بر ما تا کنون از خویشتن پرسیده ایم
آن سرِ خونین چه از ما خواست روی نیزه ها

(میثم) از خورشید اگر گفتی زِ ماهش هم بگو
در کنار او سر سقّاست روی نیزه ها

  • پنج شنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

دانلودمتن وسبک کاروان اسرادرکوفه -( هلال رو نیزه سوارم ، بدنبال تو بی قرارم ) * قاسم نعمتی

3585
1

دانلودمتن وسبک کاروان اسرادرکوفه  -( هلال رو نیزه سوارم ، بدنبال تو بی قرارم ) هلال رو نیزه سوارم ، بدنبال تو بی قرارم

نگاهی کن بر حال زارم ، حسین جان

نسیم افتاده بین مویت ، خضاب از خون گردیده رویت

شدم دلتنگ گفتگویت ، حسین جان

حسین جان ، به گوشم رسیده صدای قرآن

تماشا کنم قاری ام را گریان ، دلم را مسوزان

فدای لحنِ زیبای تو حسین

نشسته خون بر لبهای تو حسین

به روی نیزه شد جای تو حسین

یابن الزهرا ، مظلوم کربلا

******

چه نازی داری روی نیزه ، نگاهم خیره سوی نیزه

شده خونین پهلوی نیزه، حسین جان

کشیده کارم بین بازار ، شدم در هر جائی گرفتار

زدم ناله پس کو علمدار ، حسین جان

واویلا ، گرفتاری من تماشا دارد

زغصه اگر جان دهم جا دارد ، غمم گریه دارد

ببین که گشته بی پرده

  • یکشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • مجید قنبری
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

بمناسبت ورود حضرت مسلم ابن عقیل(ع) به کوفه -( در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1476
1

بمناسبت ورود حضرت مسلم ابن عقیل(ع) به کوفه -( در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم   ) من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم

نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم

ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح‌الرجال‌اند

خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند

اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند

عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند

تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد

قلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد

این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود

این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود

زن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد

از بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـد

مـن جـان‌نثار عترت خیرالانـامم

صیدبـه‌خـون غلتیدۀ بـالای بامم

وقتی که خود را از عطش بی‌تاب دیدم

عکس لب خشک تـو را در آب دیدم

در موج خون دریای «لا»را دیدم امروز

  • جمعه
  • 24
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 11:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی سینه‌زنی بازار کوفه و شام * مرتضی محمودپور

1307
1

نوحه‌ی سینه‌زنی بازار کوفه و شام ◾نوحه‌ی سینه‌زنی
◾بازار کوفه و شام

◾بنداول
میان شهر کوفه
ببین سرم شکسته
دو دست خسته من
ببین ز پشت بسته
ز نی مرا نگاه کن
نظر به سوز و آه کن
مثل سرت حسین جان
دلم رو روبراه کن(۲)
حسین حسین حسین جان(۳)

◾بنددوم
سرت بروی نیزه
تنت میون صحرا
کنار پیکر تو
رسیده چونکه زهرا
فدای زخم لبهات
بگو چه چاره سازم
شینده‌ام صداتو
به شور و سوز وسازم
حسین حسین حسین جان(۳)

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 محمد مبشری

دانلود متن و سبک مداحی امام حسین -( ای وای بین صحرا ز چه پیکر تو مانده ) * محمد مبشری

1958
1

دانلود متن و سبک مداحی امام حسین  -( ای وای بین صحرا ز چه پیکر تو مانده ) ای وای / بین صحرا ز چه پیکر تو مانده
ای وای / بر فراز نیزه ها سر تو مانده
ای وای / تا ابد به غصه مادر تو مانده

دارد - آه و ناله یکسر
بین - مقتل تو دلبر
گوید - ای غریب مادر

( یا حسین / ای غریب مادر 3 ) 2

**********

رویت / قبلگاه جنت و خلد برین است
نامت / اسم رمز همه ی مقربین است
نعشت / ز چه رو سه روز بر روی زمین است

گریه - می کند فاطمه
با خود - می کند زمزمه
هستی - عشق قلب همه

( یا حسین / ای غریب مادر 3 ) 2

**********

یادت / تا ابد نمی رود ز عمق خاطر
ای کاش / در حریم تو شوم همیشه حاضر
آقا / کن عنایتی شوم دوباره زائر

فرما - کربلا قسمتم
آقا - خود نما دعوتم
گردد - کربلا تربتم

**********
(

  • چهارشنبه
  • 12
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:30
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمزمه)آندم که به روی نیزه * محمود اسدی

1277
1

(زمزمه)آندم که به روی نیزه آندم که به روی نیزه
دیدم سرتو لرزیدم
برچوبه ی محمل سر را
از شدت غم کوبیدم

از داغ تو افسرده حالم
هلال من کردی هلالم

******

کردی تو به پشت خیمه
پنهان پسرت را اما
در دست حرامیها من
دیدم سر شش ماهه را

سرش به نی جا نمی گیره
رباب ازاین غصه می میره

(شائق)

  • چهارشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 15:33
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
استاد سید رضا موید

زبانحال حضرت زینب (س) با رأس مطهر برادر در کوفه و راه شام -(تو آفتاب منی با چنین جمال حسین ) *استاد سید رضا موید

1552
1

زبانحال حضرت زینب (س) با رأس مطهر برادر در کوفه و راه شام  -(تو آفتاب منی با چنین جمال حسین ) تو آفتاب منی با چنین جمال حسین
مرا ببخش که خواندم تو را هلال، حسین
.
گرفته روی تو را گر چه خون و خاکستر
تو آفتاب وجودی و بی زوال، حسین
.
سرت به نیزه و قرآن به لب، جلالی نیست
به جز جلال خدا فوق این جلال، حسین
.
ز شور نغمۀ قرآنت ای عزیز دلم
ز حال رفتم و باز آمدم به حال، حسین
.
به راه عشق تو ای تشنه کام، زینب را
سرِ شکسته بود بهترین مدال، حسین
.
سر شکستۀ من با سر بریدۀ تو
ز پاره پارۀ دل دارد اتصال، حسین
.
قسم به پیکر پامال تو که نگذارم
کنند خون شریف تو پایمال، حسین
.
یزید اگر به اسارت کشانده اهلت را
کشم حکومت او را به ابتذال، حسین
.
کنم حرام بر او شهد زندگانی را
که او حرامِ خدا را کند حلال، حسین

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

متن غزل اسارت اهلبیت -(من ماندم و مرغ سحر و نوحه گری ها) *استاد محمد جواد غفورزاده

1277
3

متن غزل اسارت اهلبیت -(من ماندم و مرغ سحر و نوحه گری ها) من ماندم و مرغ سحر و نوحه‌گری‌ها
اندوه پرستو، غم بی‌بال‌وپری‌ها

من ماندم و هشتاد و چهار آیۀ عصمت
در سایۀ آوارگی و دربه‌دری‌ها...

من خواهر خورشید به خون خفتۀ عشقم
باید که بگیرم خبر از هم‌سفری‌ها

در این شب تاریک خدایا! کمکم کن
تا راه به جایی ببرد، راهبری‌ها

خون شهدا ریخت، در این دشت بلاخیز
تا خشک شود ریشۀ بیدادگری‌ها

تا صاعقۀ ظلم و ستم را ببرد باد
تبدیل به فریاد شد این نوحه‌گری‌ها

ای خون شما آبروی چشمۀ توحید
ای چشم شما آینۀ حق‌نگری‌ها

عباس علمدار! تو همت کن و برخیز
تا سهم شقایق نشود خون جگری‌ها

ای ماه شب چارده‌، امشب به کجایی؟
جان بر لب من‌ آمده از بی‌خبری‌ها...

  • شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:31
  • نوشته شده توسط
  • alatashekoodakan
ادامه مطلب

کوفه -( صبر مبهوت زیرِ لب می گفت :) * ابراهیم زمانی

1018
2

کوفه -( صبر مبهوت زیرِ لب می گفت :) صبر مبهوت زیرِ لب می گفت :
مگر این زن چه طاقتی دارد ؟
صبرِ ایوب جایِ خود ، اما
صبرِ زینب حکایتی دارد ...

صبرِ او اشکِ ناتوانی نیست
صبرِ او ذوالفقارِ در بند است
گاه با صبر ، گاه با خطبه
تیغِ او در نیام برنده است

خسته بال و شکسته قامت نیست
اسوه ی صبر و بی هماورد است
چوبِ محمل شکسته است ولی
خم به ابرویِ خود نیاورده است

کربلا هر کجا بلا می ریخت
صبرِ زینب به چشم می آمد
آن طرف کاخِ ظلم می لرزید
تا که چشمش به خشم می آمد

مثلِ بابا چو شیر می غرید
مثلِ مادر حجابی از شب داشت
کربلا زنده ماند در تاریخ
چون کنارش حسین ، زینب داشت

حلقه ی اشکِ دورِ چشمانش
حلقه هایِ غمِ اسارت نیست
این اسارت شروعِ آزادی است
این اسارت کم از شهادت نیست

این زن آموزگارِ تاریخ است
هم کلامِ ستم نخواهد شد
دخترِ خطبه هایِ بی پایان
خطبه اش خرجِ غم نخواهد شد

کشتی صبر و استقامت را
مرد و مردانه او به جریان برد
کربلا با حسین شد آغاز
کار را خواهرش به پایان برد

  • چهارشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 17:32
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا زینب کبری (س) _ای زمین کربلا هستی امانتدار من * اسماعیل تقوایی

579

یا زینب کبری (س) _ای زمین کربلا هستی امانتدار من یا زینب کبری(س)
ای زمین کربلا هستی امانتدار من
این امانت هست بیسر پیکر دلدار من

زینت دوش نبی و زاده ی زهراست او
خون شده از داغ او چشمان وقلب زارمن

در اسارت هستم و می نالم از درد فراق
صد گره افتاده با هجران او در کار من

باید این اهل حرم را رو سوی مقصد برم
زندگانی بی حسین من بود اجبار من

بر سرم تابد چو خورشیدی سرش از روی نی
می‌دهد تسکین با لطفش غم بسیار من

کوفه هستم کوفیان نا آشنایی می کنند
غرق اشک وناله ها شد کوفه با گفتار من

رأس او چون دید اینجا بیقراری می کنم
با تلاوت کردن قرآن خود شد یار من

بعد او باشد امام من علی بن الحسین
هست در زنجیر دشمن رهبر بیمار من

وای از ابن زیاد و مجلس بی حرمتی
خیزران او بسی شد باعث آزار من

شعر:اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 18:40
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

حضرت زینب(س)کوفه -( از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای ) * موسی علیمرادی

457

حضرت زینب(س)کوفه -( از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای ) از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای
حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای

پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست
کافی است بزم سوختگان را شراره ای

سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام
در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای

دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر
در دست زینب است گریبان پاره ای

یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من...
گشتم به هر دیار حسین دوباره ای

چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد
از بحر بر کنار نگردد کناره ای

با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت
جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای

پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست
آیینه بی خبر نشود از نظاره ای

جایش به روی صورت من درد می گرفت
میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای

بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان
جز آستین پاره نداریم چاره ای

  • پنج شنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه سینه زنی شب هفت امام حسین و سایر شهدا(بازار کوفه) * مرتضی محمودپور

513
1

نوحه سینه زنی شب هفت امام حسین و سایر شهدا(بازار کوفه) ◾شب هفت امام
◾نوحه سینه‌زنی

◾بنداول
رفته بر روی نیزه راس شاه شهیدان
روی نیزه درخشان همچو خورشید تابان
کوفه در شور و آشوب تا اسیران رسیدند
طعنه از سوی کوفی بین کوفه شنیدند
پای مجروح و خسته
بین کوچه نشسته(۲)
واغریبا غریبا(۳)

◾بنددوم
سوی بازار کوفه ازدحام عجیبی است
بر مشامم ز نیزه این چنین بوی سیبی است
خطبه خوان گشته زینب بین کوفه چو حیدر
پیش راس بریده بر سر نیزه‌ها سر
راس عباس و اکبر
طفل ششماهه اصغر
واغریبا غریبا(۳)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • شنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 17:36
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)یادآوری عمر مادر/سایه ی راس تو تا بر سرم ای یار افتاد * محمود اسدی

1047

(غزل)یادآوری عمر مادر/سایه ی راس تو تا بر سرم ای یار افتاد سایه ی راس تو تا بر سرم ای یار افتاد
آسمان از غم تو بر سرم ای یار افتاد

کوفیان بر من و بر گریه ی من می خندند
گل افسرده ی تو بین دو صد خار افتاد

تا که هجده سر ببریده به نی دیدم من
یادم از عمر کمِ مادر بیمار افتاد

کوفیان راس تو را بر سر نیزه بستند
ولی ازغصه دگر،قلب من از کار افتاد

همه ی شهر به من طعنه زنان می گویند
گذر دخت علی بر سرِ بازار افتاد

چادرم پاره شد از بس که به من سنگ زدند
تاکه دید از سر نی،راس علمدار افتاد

از تو ای یار چه پنهان که دو چشمم تار است
هیچ دانی که به روزم،به شب تار افتاد
******
شائق

  • شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 23:58
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعری برای ورود کاروان به کوفه -( آورده ام در شهرتان خاکسترم را ) * علی اکبر لطیفیان

2907
4

شعری برای ورود کاروان به کوفه  -( آورده ام در شهرتان خاکسترم را ) آورده ام در شهرتان خاکسترم را
آیات باقی ماندۀ بال و پرم را
آورده ام ای کوچه های نامسلمان
مومن ترین فریادهای حنجرم را
دیشب مراعات حسینم را نکردید
در کوفه وا کردید پای مادرم را

من آیه های در حجاب نور هستم
خالی کنید ای چشم ها دور و برم را
نذر سر این کعبه ی بالای نیزه
در شهرتان خیرات کردم زیورم را
من یک نفر در دو تنم اما دو روز است
از دست دادم نیمه ای از پیکرم را
یک نیمه ام را روی دست نیزه بردید
در محمل بی پرده نیم دیگرم را
اما به توحید نگاهم روی نیزه
زیباتر از هر روز دیدم دلبرم را

شاعر : علی اکبر لطیفیان

  • پنج شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 04:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

دانلود سبک نوحه ورود کاروان به کربلا -( برادر این چه دشت و كدامین سرزمین است ) * سید محسن حسینی

3003
1

دانلود سبک نوحه ورود کاروان به کربلا -( برادر این چه دشت و      كدامین سرزمین است ) (به سبک ندیده شهر کوفه)
برادر این چه دشت و كدامین سرزمین است
كه در هر گوشه صدها مصیبت در كمین است
نمیدانم چرا قلبم نمیگنجد به سینه
بود تا فرصتی ما را تو بر گردان مدینه
بیا ای دلربا – رویم از كربلا
******
من از قرآن زهرا همین یك سوره دارم
به هفده آیه تو قسـم دلشوره دارم
تو تنها یادگار مـادرم هستی حسین جان
چرا بر کُشتن زینب كمر بستی حسین جان
بیا ای دلربا – رویم از كربلا
******
چه استقبالی از ما بجا آورده كوفه
ندانم این سپاه از كجا آورده كوفه
اگر مهمانشان گردیده ایم شمشیرشان چیست
اگر دعوت شدیم اینجا سنان و تیرشان چیست
بیا ای دلربا – رویم از كربلا

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 06:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک کاروان اسرا در کوفه -( خورشید بی مثالم برادرم حسین جان ) * امیر عباسی

3403
5

دانلود سبک کاروان اسرا در کوفه -( خورشید بی مثالم برادرم حسین جان ) واحد – زمزمه (ده شب)
(کوفه میا حسین جان)
خورشید بی مثالم برادرم حسین جان
غرقه به خون هلالم برادرم حسین جان
گرچه زِ ماتم تو ای دلبرم خمیدم
با ذوالفقار خطبه از فتنه سر بریدم
گرچه به من رسیده کوه بلا حسین جان
کوفه شد از کلامم کرببلا حسین جان
داغ و بلا و غربت زد از دلم شکوفه
بر اشک اهل بیتت خندیده اهل کوفه
با من اگر نگویی حرفی دگر برادر
از نِی بگو کلامی با این سه ساله دختر

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • پنج شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 14:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر مصیبت کوفه -( مانند یک فرشته ی از پا نشسته بود ) * علی اکبر لطیفیان

2322
1

شعر مصیبت کوفه -( مانند یک فرشته ی از پا نشسته بود  ) مانند یک فرشته ی از پا نشسته بود
غمگین تر از همیشه در آنجا نشسته بود
هشتاد و چار حوریه دور نگاش بود
دور از نگاه مردم دنیا نشسته بود
بر روی دامنش که نسیم مدینه داشت
تنها نماد کوچک زهرا نشسته بود
پایین پای محمل مانند منبرش
موسی نشسته بود، مسیحا نشسته بود
می خواست خطبه ای به زبانش بیاورد
بی خود نبود این همه بالا نشسته بود
با یاد خانه ی پدری اش در آن گذر
اطراف کوفه را به تماشا نشسته بود
یک ماه می گذشت برای ظهورشان
مسلم کنار جاده ی آنها نشسته بود
در چشمهای رو به خدایش درآن غروب
تصویر یک هلال چه زیبا نشسته بود
دستش نمی رسید اگر شانه ای کند
در چند متریِ سر آقا نشسته بود

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • شنبه
  • 2
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کوفه -( سرت را پس گرفتم ) * محمدرضا ناصری

3038
2

شعر کوفه -( سرت را پس گرفتم  ) سرت را پس گرفتم
همان عمامه ی پیغمبرت را پس گرفتم
به چه سختی ولی کن
ز دست حرمله انگشترت را پس گرفتم
بیا بنشین و بنگر
ببین خلخال پای دخترت را پس گرفتم
پرنده بودی اما
من از نیزه همه بال و پرت را پس گرفتم
به خاک افتاده نیمت
ولی در شام نیم دیگرت را پس گرفتم
ز دست نیزه داران
همه جامانده های پیکرت را پس گرفتم
میان آن غنائم
لباس دست دوز مادرت را پس گرفتم
دلم خوش کن برادر
بگو آرام خواهر معجرت را پس گرفتم

شاعر : محمدرضا ناصری

  • چهارشنبه
  • 6
  • آذر
  • 1392
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شهادت حضرت زینب(س) -( زینب زین ابی بانو ) * میثم بهرامی

1557

شهادت حضرت زینب(س) -( زینب زین ابی بانو ) زینب زین ابی بانو
تو عالی نسبی بانو
تاب و تبم/ ماه شبم/ ذکر لبم/ جانم زینب 2
با، اینکه کوفه و شام بلا دیدی تو آزار
رو، دوش تو ولی بوده علم بعد علمدار
به فدات عالم- شان و رتبه تو والا // چه شکوه داری- مثل مرتضی و زهرا
نمیاد دیگه - مثل تو بی بی به دنیا // تو مثه حیدر - دشمناتو کردی رسوا
تو ذکر خدا داری هر لحظه به لب
چقد میکنی پیش مولا تو ادب
ذات شما/ ذات خدا/ بی بی جان زینب 2
کُلُّنا فداکِ یا زینب 3 یا زینب

هستیم همیشه مدیونت
کاش باشیم بلاگردونت
ندای ما/ دعای ما/ نوای ما/ جانم زینب 2
اهل روضه اگر شدیم دعای توئه بی بی
هر، چی دار و ندارمون فدای توئه بی بی
ما نمردیم که - تنها بمونی دوباره // دفاعِ

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 10:18
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر مصائب اسارت کوفه -( سه چهار مرتبه با شمر همکلام شده ) * سید پوریا هاشمی

4207
1

شعر مصائب اسارت کوفه -( سه چهار مرتبه با شمر همکلام شده  ) رسید وقت سفر
رسید وقت سفر سربه زیر شد زینب

حسین چشم تو روشن! اسیر شد زینب

هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد

هزارسال ز داغ تو پیر شد زینب

سه چهار مرتبه با شمر همکلام شده

نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب

چقدر پای غنیمت کتک ز لشگر خورد

چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب

گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد

غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب

همانزمان که به سرنیره ها هلش دادند

نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب

نبودن تو و عباس کار خودرا کرد

و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب

بگیر گوش خودت را! کسی صدایش کرد..

بلند شو همه رفتند دیر شد زینب

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:04
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد حسن بیات لو

شعر مصائب اسارت کوفه -( از آن زمان که هم سخنت خیزران شده ) * محمد حسن بیات لو

1234

شعر مصائب اسارت کوفه  -( از آن زمان که هم سخنت خیزران شده  ) ناقه ی عریان
ای که فراز نیزه تو را آشیان شده

بنگر مرا که ناقه ی عریان مکان شده

حرفی که نه! اشاره ای حتی نمیکنی!

از آن زمان که هم سخنت خیزران شده

ازبسکه سنگ خورده ای ازدست کوفیان

خون لخته از کنار لبانت روان شده

سنگی که میخوردبه سرت میخوردبه من

پرتابشان ببین چه قدر با نشان شده

شهری که پایتخت علی بوده یک زمان

حالا دگر محله ی نامردمان شده

ای همسفر!تو روی نی ومن به زیر نی

از روی نی سرت به سرم سایبان شده

شاعر : محمد حسن بیاتلو

  • شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شعر مصائب اسارت کوفه -( وای ، چه سخت است ، در شهر پدر باشی اسیر ) * رضا قاسمی

1656

شعر مصائب اسارت کوفه -( وای ، چه سخت است ، در شهر پدر باشی اسیر  ) غربت و دربدری
وای ، چه سخت است داغ غربت و دربدری

یک زنِ تنها بدون محرمی در لشکری

وای ، چه سخت است ، در شهر پدر باشی اسیر

بر سر و رویت ببارد بغض های حیدری

پای دَرسَت قد کشیده باشد اینجا یک نفر

بعد ، با لبخند ، اشکت را بگیرد سرسری

دست هایت بسته باشد با طناب و سلسله

روبرویت نیزه داری مست باشد با سری

خواهری غمدیده باشی با همان حال غریب ...

سرپناه دختران باشی به حکم مادری

با صدای طبل های شادباش کوفیان

لرزه می افتاد ، بر جسم نحیف دختری

این طرف خرمای نذری بود و آب و نان خشک

آن طرف فریاد زد مردی `حراج روسری !!”

چانه می زد یک دهاتی بر سر خلخال ها

آن یکی می گفت `ای جانم عجب انگشتری”

شاعر

  • شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد حسن بیات لو

شعر مصائب اسارت کوفه -( به زیرِ نیزه ی تو سر به زیر ، سر کردن ) * محمد حسن بیات لو

1683

شعر مصائب اسارت کوفه  -( به زیرِ نیزه ی تو سر به زیر ، سر کردن  ) همسفر روی نیزه
چقدر همسفر روی نیزه دشوار است

میان حلقه ی نا محرمان سفر کردن

اسیرِخنده ی یک مشت بی حیا شب و روز

به زیرِ نیزه ی تو سر به زیر ، سر کردن

چرا ؟ چه شد ؟ که دگر روی نِی نمیخوانی

بخوان دوباره بدانند ما مسلمانیم

چه میزبانی خوبی برای ما کردند

به زیر بارشی از جنس سنگ بارانیم

چه می شود که بیایی به دامنم یک دَم

که بوسه گیرم از آن زخم روی لبهایت

زِ بس که خون سرت روی صورتت جاریست

خودت بگو که چگونه کنم تماشایت ؟

گمان کنم که بیفتی زِ روی نیزه زمین

اگر که نیزه ات این بار یک تکان بخورد

دویده ام نگذارم سه ساله ی حَرَمَت

نشان لطمه زِ دستان این و آن بخورد

چقدر همسفر روی نیزه دشوار اس

  • شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد