گم کرده دل طریق رسیدن به یار را
باید سپـرد دست خود یار کار را
افتاده ام زچشم تو،یا رفته ام ز یاد
بر دل تفقّـدی،بنگر حال زار را
ای ترجمان عزت حق،منجی زمان
ای معنی حیات طیبه این روزگار را
کی میرسی که فصل غم از یادها رود
دل منتظـر به ره که ببیند بهار را
من بی هوای عشق تو بر باد می شوم
بر این خزان زده برسان برگ وبار را
ما را مدینه همره خود بر به سوی یاس
برعاشقان خسته نشان ده مزار را
هرجا که ذکر روضۀ عباس می شود
بر مجلسش رسان دل بر غم دچار را
چون میثمم هماره دم از عشق می زنم
عمـریست می کشم به سر شانه دار را
شاعر : وحید دکامین
- دوشنبه
- 14
- مهر
- 1393
- ساعت
- 09:16
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب