شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس
 اسماعیل شبرنگ

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دلخوشی بی تو محال است ... کجایی آقا؟!! ) * اسماعیل شبرنگ

2290
6

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دلخوشی بی تو محال است ... کجایی آقا؟!! ) دلخوشی بی تو محال است ... کجایی آقا؟!!
بر لبم " سین " سوال است ... کجایی آقا؟!!
گفتم امروز سراغ دل ما می آیی
دومین جمعه ی سال است ... کجایی آقا؟!!

شاعر : اسماعیل شبرنگ

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 سید محمد میرهاشمی

غزل امام زمان(عج) -( باز در گوشه ی غربت نفسم می گیرد ) * سید محمد میرهاشمی

2409
2

غزل امام زمان(عج) -( باز در گوشه ی غربت نفسم می گیرد  ) باز در گوشه ی غربت نفسم می گیرد
سینه تنگ است برایت نفسم می گیرد
بی جواب است سوالم ... به شهیدان برسم ؟
باز از هق هق حسرت نفسم می گیرد
چه شد اینسان به بدی دست رفاقت دادم ؟
نالم از شدت حیرت نفسم می گیرد
دیشب از حنجره ی خسته ی من خون می ریخت
بسکه کردم ز تو صحبت نفسم می گیرد
نیست در حلقه ی ذکر تو مرا تاب حضور
چونکه از ذکر مصیبت نفسم می گیرد
عاقبت یاد غمت قاتل این جان گردد
گاه یادت ، ز حرارت نفسم می گیرد
بی تو در حیطه ی این شهر نفس آلوده
یاس خوشبوی ولایت نفسم می گیرد

شاعر : سید محمد میرهاشمی

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

غزل امام زمان(عج) -( به کوی دوست رسیدن چه لذتی دارد ) * سید محمد میرهاشمی

1812
3

غزل امام زمان(عج) -( به کوی دوست رسیدن چه لذتی دارد ) به کوی دوست رسیدن چه لذتی دارد
شراب عشق چشیدن چه لذتی دارد
کبوتران حرم با ترانه می گویند :
ز دام و دانه رهیدن چه لذتی دارد
پس از طواف دل انگیز خیمه ی سبزش
فراق یار ندیدن ، چه لذتی دارد ؟!
به غیر درد ، طلب از طبیب جان نکنیم
که درد عشق کشیدن چه لذتی دارد
سحر قرائت او را شنیده ای یا نه ؟
کلام نور شنیدن چه لذتی دارد
به جان دوست ، به صبح قیامت ای یاران
پی نگار دویدن چه لذتی دارد
چو یار هست کنارم ، جنان نمی خواهم
دل از بهشت بریدن چه لذتی دارد

شاعر : سید محمد میرهاشمی

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

غزل پندیات ، فاطمیه -( فدائیان ولایت شعارشان این است ) * سید محمد میرهاشمی

2814
4

  غزل پندیات ، فاطمیه    -(      فدائیان ولایت شعارشان این است ) فدائیان ولایت شعارشان این است
" که : مرگ سرخ ، به از زندگی ننگین است "
نماز و روزه و حج و زکات جای خودش
مرا مودت یاران حضرتش دین است
به فقر خویش بنازد ، گدای دولت دوست
که رزق فقر به از سفره های رنگین است
عنان بندگی ازکف مده به خود خواهی
که پیروی ز هوا شیوه ی سلاطین است
مس وجود به کین و حسد چه آلودن ؟
دلی که وقف امامش نگشته مسکین است
شکایتی مکن از جور این زمانه ی تلخ
دلا به پای ولی ، جام زهر شیرین است
ز آشنا و غریبه ، نصیب ما درد است
شمیم یاد تو بر سوز سینه تسکین است
بترس ، خدعه گر ، از آه سینه ی مظلوم
امام منتظران ، راحم المساکین است
لباس نور به تن کن ، به خیمه اش رو کن
حریم پاک ، چه جای وجود

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

غزل امام زمان (عج) -( وقتی شکست شیشه ی عمر وصال من ) * سید محمد میرهاشمی

1990
1

غزل امام زمان (عج)  -( وقتی شکست شیشه ی عمر وصال من  ) وقتی شکست شیشه ی عمر وصال من
زد آسمان ، قرعه ی هجران به فال من
شکوه کنم اگر ز تو رزقم حرام باد
خون دلی که می خورم از غم ، حلال من
تو همنوای خسته دلان بودی آن زمان
وقتی کسی نبود کمی فکر حال من
کیشم مکن ز خویش ، ز من پر زدم مخواه
محتاج بام کوی تو گردیده بال من
ای چشمه ها که آینه ی ماه می شوید
عکس جمال اوست در اشک زلال من
تیر نگاه چشم سیاه تو کافی است
با تیغ ابروان مکن عزم قتال من
نام آوران قسم به عشق ، که این افتخار بس
سینه زنم ، کبودی سینه مدال من

شاعر : سید محمد میرهاشمی

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان (عج) -( دل که شد سائل تو فخر به عالم دارد ) * سید محمد میر هاشمی

2210
6

غزل امام زمان (عج) -( دل که شد سائل تو فخر به عالم دارد  ) دل که شد سائل تو فخر به عالم دارد
تیره بخت آنکه دلش حب تو را کم دارد
چهره ای که سحر از یاد تو پر اشک شود
برگ آلاله ی عشق است که شبنم دارد
جهل و غفلت نتواند که اسیرش سازد
آنکه نذر فرجت ذکر دمادم دارد
دل ما در شب هجران تو به گریه خوش است
زخم این درد بجز اشک چه مرهم دارد ؟
همه ی عمر به رنج و غم و مهجوری رفت
عشق جان بخش تو ایام خوشی هم دارد ؟
هر که شد منتظر منتقم فاطمیان
در حسینیه ی دل شور محرم دارد
محفل روضه ی ما بی تو چه ارزش دارد ؟
روضه ی بی تو گل عشق عجب غم دارد !

شاعر : سید محمد میر هاشمی

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

غزل امام زمان(عج) -( حیف از حریم توست که من زائرش شوم ) * سید محمد میرهاشمی

2172
2

غزل امام زمان(عج) -( حیف از حریم توست که من زائرش شوم  ) حیف از حریم توست که من زائرش شوم
حیف از جمال توست که من ناظرش شوم
ای خادمی کوی تو برتر ز سلطنت
حیف از غلام توست که من چاکرش شوم
از من مخواه پا بکشم از سرای تو
چیزی طلب نمای که من قادرش شوم
حتی اگر غریب بماند ظهور دوست
حیف از سپاه اوست که من ناصرش شوم
وای از کمی چو من که به بازار معرفت
قربان لطف و معرفت وافرش شوم
چشمان مست دوست خراباتی ام کند
این لطف خاص اوست ، چسان کافرش شوم ؟
در هرم اشتاق دمی بین محفلش
سوزد اگر وجود مرا شاکرش شوم
یا رب مدد به ناله ی مضطر کربلا
در ببین شور سینه زنان زائرش شوم

شاعر : سید محمد میرهاشمی

  • دوشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فراق امام زمان(عج) -( آماده می شوم که مهیا کنی مرا ) * مسعود اکثیری

2768

شعر فراق امام زمان(عج) -(  آماده می شوم که مهیا کنی مرا ) آماده می شوم که مهیا کنی مرا
در گوشه ای ز قلب خودت جا کنی مرا
گر قول می دهی که خودت حل کنی دگر
عیبی ندارد اینکه معما کنی مرا
آه مرا کشیده تر از این مخواه چون
باید شبیه خط معلی کنی مرا
در این هوای سرد چه سوزی گرفته ام
کافی ست بین دست خودت ها کنی مرا
من ساحلم وَ دور ز اعماق لطف تو
ای کاش مثل پهنه ی دریا کنی مرا
این منتهای خواهش من باشد از تو که
مثل خودت بیایی و آقا کنی مرا
دیگر به هر طریق و سیاقی که می شود
آماده می شوم که مهیا کنی مرا

شاعر : مسعود اکثیری

شاعر : مسعود اکثیری

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فراق امام زمان(عج) -( ای عشق بی نشان به خدا خسته ام بیا ) * مسعود اکثیری

4900
10

شعر فراق امام زمان(عج) -(  ای عشق بی نشان به خدا خسته ام بیا ) ای عشق بی نشان به خدا خسته ام بیا
چون موسم خزان به خدا خسته ام بیا
آخر بیا بگو به چه اسمی بخوانمت
یا صاحب الزمان به خدا خسته ام بیا
افتاده ام به گوشه ی عزلت به اشک چشم
بی تاب و ناتوان به خدا خسته ام بیا
هر کس به طعنه ای بزند نیش خویش را
از نیش این و آن به خدا خسته ام بیا
از وصف اینکه سختی دوران کشیده ام
الکن بود زبان به خدا خسته ام بیا
آقا خلاصه که به لبم جان رسیده است
ای شاه جمکران به خدا خسته ام بیا
هر روز و شب دو مرتبه خون گریه می کنی
آقای روضه خوان به خدا خسته ام بیا

شاعر : مسعود اکثیری

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( خدا تو را "کلمه" خواند و در دهانم ریخت ) * کبری موسوی

1803
1

غزل امام زمان(عج) -( خدا تو را "کلمه" خواند و در دهانم ریخت ) خدا تو را "کلمه" خواند و در دهانم ریخت
سپس به هیئت یک شعر بر زبانم ریخت
جهان تسلسل تاریکی عمیقی بود
ستاره خواند تو را و در آسمانم ریخت
خدای کوزه به دوش آمد و سر ظهری
تو را چو جرعه ی نابی به عمق جانم ریخت
به فال نیک گرفتند هر چه فنجان بود
شبی که قهوه ی چشمت در استکانم ریخت
تو هر زمان که بیایی شروع تقویم ست
صدای پای تو در آخرالزمانم ریخت
تو اسم اعظم عشقی که جبرئیل تو را
به طعم خوشه ی انگور در دهانم ریخت

شاعر : کبری موسوی

  • سه شنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه -( ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ ) * مصطفی هاشمی نسب

2050
3

امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه -(  ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ ) ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
ﺻﺎﺣﺐ ﻋﺰﺍ، ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺰﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
ﺭﻭﺿﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﺑﺮ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺳﻪ ﯼ ﺩﻝ ﻣﻦ ﭘﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻮﺩ
ﮐﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
ﮔﻮﯾﺎ ﮐﻤﯽ ﺯ ﺍﺷﮏ ﺷﻤﺎ ﺭﺯﻕ ﻣﺎ ﺷﺪﻩ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺷﻮﻡ ﻓﺪﺍﯼ ﺻﺪﺍﯾﺖ، ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
"ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ" ﺷﺪﻩ ﺫﮐﺮ ﻣﺪﺍﻡ ﺗﻮ
ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻧﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
ﺩﺭ ﺭﻭﺿﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﻭ ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ ﻣﺎﺩﺭﺕ
ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻻ‌ﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
ﺣﺮﻑ ﮐﻔﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺩﻟﺘﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﮐﺮﺑﻼ‌
ﺑﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ‌ﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ
ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺣﻤﺖ ﮐﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

شاعر : مصطفی هاشمی نسب

  • شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فراق امام زمان(عج) -( در این عصر جدایی امان از عصر جمعه ) * مسعود اکثیری

3079
5

شعر فراق امام زمان(عج) -( در این عصر جدایی امان از عصر جمعه ) در این عصر جدایی امان از عصر جمعه
بگو آقا کجایی امان از عصر جمعه
دلم از صبح شنبه امیدی تازه دارد
ولی وقتی نیایی امان از عصر جمعه
به چشم ابرها این غروب تلخ داده
عجب حال بکایی امان از عصر جمعه
از این دوری اگر چه پر از فریادم اما
من و این بی صدایی امان از عصر جمعه
بیا ای نور امید که تو صبح سپید ِ
شب افسرده هایی امان از عصر جمعه
و تو تنهای تنها و من تنها تنها
در این عصر جدایی امان از عصر جمعه

شاعر : مسعود اکثیری

  • شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فراق امام زمان(عج) -( در منتها الیه نگاهت نشسته است ) * مسعود اکثیری

1872
1

شعر فراق امام زمان(عج) -( در منتها الیه نگاهت نشسته است  ) در منتها الیه نگاهت نشسته است
آنکه به هر دقیقه دلت را شکسته است
از بس شکسته ام دل تو روز مرگ من
گویا برای عالم و آدم خجسته است
باید قبول کرد همین دوری و فراق
پیوند الفت دل ما راگسسته است
آقای من خلاصه مگو که پری بزن
این کفتر فتاده زپا پر شکسته است

شاعر : مسعود اکثیری

  • چهارشنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در وادی فراقِ تو ما جا گرفته ایم ) *

2141
3

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در وادی فراقِ تو ما جا گرفته ایم ) در وادی فراقِ تو ما جا گرفته ایم
از دردِ دوری ات همه ی ما، گرفته ایم
زانو بغل گرفته، مُدام گریه می کنیم
با سیلِ اشک جلوه ی دریا گرفته ایم
لایق نبوده ایم ولی فاطمی شدیم
با نوکری فاطمه معنا گرفته ایم
از برکت دعای تو و لطفِ مادرت
دیگر مسیر پاکی و تقوی گرفته ایم
صاحب عزایِ فاطمه بغضت شکسته شد
تا که سراغ مادرتان را گرفته ایم
دارد بساط فاطمیه جمع می شود
این شامِ آخری، فقط إحیا گرفته ایم
این گریه هایِ اندکِ ما را قبول کن
این گریه را، زِ حضرت زهرا گرفته ایم
با این دو قطره اشکِ عزایی که ریختیم
توشه، برای وحشتِ فردا گرفته ایم
در فاطمیه بحرِ کرم موج می زند
ما خرجیِ محرم خود را گرفته ایم
ای با وفا به مجلس

  • چهارشنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( هر جمعه می بینم تو را از ابتدا نور ) * مجید قاسمی

1944

شعر مناجات امام زمان(عج) -( هر جمعه می بینم تو را از ابتدا نور ) هر جمعه می بینم تو را از ابتدا نور
ای آنکه هستی در افق در انتها نور
بی شک تمام عمر در ظلمت نشستم
من منشأ تاریکی ام اما شما نور
ای آخرین منظومه ی پنهان زهرا
ای نقطه ی اعجاز « لا حول ولا » نور
تنها تویی خورشید گرما بخش عالم
اصلا تویی «نورٌ علی نورٌ علی نور»
وقتی که خود را نذر چشمان تو کردم
در بی کرانها دیده ام بی شک تو را نور
تو آخرین بیتی که در ایهام مانده
شعر غزل هستی ولی سرتابه پا نور

شاعر : مجید قاسمی

  • چهارشنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 15:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( هرشب به یادت تا سحر با گریه بیدارم ) * مجتبی خرسندی

1996

شعر مناجات امام زمان(عج) -( هرشب به یادت تا سحر با گریه بیدارم ) هرشب به یادت تا سحر با گریه بیدارم
با ناله ، با سوز جگر ، با گریه بیدارم
می دانم از دست گناهانم دلت خون است!
شرمنده أم ،از این نظر با گریه بیدارم
از این که عمری با گناه خود تو را آقا
انداختم در دردسر ، با گریه بیدارم
با یادتان هرنیمه شب،وقتی همه خوابند
تنها تو هستی با خبر ، با گریه بیدارم
با کوله بار معصیت در فکر دیدارم
با این خیال بی ثمر ، با گریه بیدارم
در انتظارت بال قلبم زخم شد ، مثل
مرغی شکسته بال و پر ، با گریه بیدارم
محبوب من!هرجمعه شب باحسرت اینکه
توبرنگشتی از سفر ، با گریه بیدارم
هرشب به یادت تا نماز صبح می گریم
هرشب به یادت تا سحر با گریه بیدارم

شاعر : مجتبی خرسندی

  • چهارشنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه -( می رسد آنکه به دستش گره ها وا شدنی است ) * مصطفی هاشمی نسب

2183
3

 شعر امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه -( می رسد آنکه به دستش گره ها وا شدنی است ) می رسد آنکه به دستش گره ها وا شدنی است
آنکه با آمدنش نـور هویـدا شدنی است
غم مخور ای دل سرگشته سحر نزدیک است
شب ظلمــانی این بادیه فردا شدنی است
علت دوری از یــار گنـاه است گنـاه
ورنه پابوسی آن ساکن صحـرا شدنی است
این همه اشک که جاری شده ، با آمدنش
رودهایی است که تبدیل به دریا شدنی است
هیچ امّــید نداریم به تدبیر کسی غیر از او
عشق در دولت مهدی است که معنا شدنی است
مادرش درس به ما داد که تنهــا و غریب
پشت در ، بین گذر ، یاری مولا شدنی است
منتقم می رسد و با غضب حیــدری اش
انتقام گل نشکفته ی زهرا شدنی است
بر سر تربت مـــادر عَلَمی خواهد زد
قبر پنهان شده ی فاطمه پیدا شدنی است

شاعر : مصطفی هاشمی ن

  • چهارشنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 16:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 احمد ایرانی نسب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( خبری آمده از یار ، دلم می لرزد ) * احمد ایرانی نسب

2357
4

شعر مناجات امام زمان(عج) -( خبری آمده از یار ، دلم می لرزد ) خبری آمده از یار ، دلم می لرزد
یوسف آمد سر بازار ، دلم می لرزد
قاصدی وعده به من داد تورا می بینم
دو قدم مانده به دیدار ، دلم می لرزد
منِ با تجربه از عشق نمی ترسیدم
ولی از شوق تو این بار ، دلم می لرزد
خواستم قبل ملاقات نگاهت بکنم
دزدکی از سر دیوار ، دلم می لرزد
سحری بود که از یار خبر آوردند
رفتی و تا دم افطار ، دلم می لرزد

شاعر : احمد ایرانی نسب

  • شنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در آتش غریبی و این آه و شیونم ) *

2681
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در آتش غریبی و این آه و شیونم ) در آتش غریبی و این آه و شیونم
فهمیده ام دلیل فراقت خود منم
گفتم که سعی می کنم اما خودت ببین
افتاده ام زپا و رمق نیست در تنم
تنگ است سینه ام دلم از سنگ گشته است
از بس که سنگ غیر تو بر سینه می زنم
عالم به پیش چشم شما و همیشه من
شرمنده ام که پیش تو آلوده دامنم

  • شنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( منزهی به خدا از تمام این دنیا ) * مسعود اکثیری

1877
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( منزهی به خدا از تمام این دنیا ) منزهی به خدا از تمام این دنیا
تویی صفات خدا را که مکنی ایفا
عصاره ی همه ی انبیایی از آدم
عصاره ی همه ی اهل بیتی و حالا
به پشت پرده ی هجران اسیر غمهایی
و در نهایت غربت نشسته ای تنها
من از غمت به خدا ناله ها به دل دارم
فقط تویی که خبر داری از دلم آقا
به مرده ی متحرک شبیهم و باشد
که با نگاه الهی کنی مرا احیا
قسم به گریه ی جانسوز حضرت زینب
به ناله های غم انگیز حضرت زهرا
بگو به حق عزیزیت عزیز زهرایی
که در نماز شبت می کنی دعا ما را ؟

شاعر : مسعود اکثیری

  • شنبه
  • 30
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دو بیتی امام زمان(عج) -( من آمده ام که دل به دریا بزنم ) * محسن مهدوی

1962
-3

دو بیتی امام زمان(عج) -( من آمده ام که دل به دریا بزنم ) من آمده ام که دل به دریا بزنم
یک حرف نگفته دارم، آن را بزنم
بر پایه ی پای خویش ماندم چو درخت
آقا نکند دوباره درجا بزنم

شاعر : محسن مهدوی

  • سه شنبه
  • 2
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 08:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( تا از خم گیسوی تو رفتار قشنگ ست ) * جواد اسلامی

1963
2

غزل امام زمان(عج) -( تا از خم گیسوی تو رفتار قشنگ ست ) تا از خم گیسوی تو رفتار قشنگ ست
آوارگی کوچه و بازار قشنگ ست
حکم از تو اگر بند و اگر تیغ، مطیعیم
سقف از تو که باشد اگر آوار قشنگ ست
هر زهر علیرغم تو قندیست مکرّر
هر زشت علیرغم تو بسیار قشنگ ست
یوسف که تویی شش جهت آواز هیاهوست
یعنی تو که باشی در و دیوار قشنگ ست
یک بلکه نظر کن که صد البته بسوزیم
یک بار تماشای تو صد بار قشنگ ست

شاعر : جواد اسلامی

  • سه شنبه
  • 2
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 08:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( ای کاش بشکنم که سبو را شکسته ام ) * حسین سنگری

1952
4

غزل امام زمان(عج) -( ای کاش بشکنم که سبو را شکسته ام ) ای کاش بشکنم که سبو را شکسته ام
تا عالم عالم ست به پایت نشسته ام
ای سوز اشک های زمان، قبله گاه نور!
من آمدم به سوی تو با اینکه خسته ام
قلب مرا به دست تو دادند از ازل
خود را به بند بند وجود تو بسته ام
"ای آیه ی دوازده سوره ی زمر"1
مصراع بعد آیه به آیه گسسته ام
تا جمعه های وصل تو را می کنم مرور
مانند اشک های شما دسته دسته ام
شرقی ترین ستاره ی شب های تار من
ای کاش بشکنم که سبو را شکسته ام

شاعر : حسین سنگری

  • سه شنبه
  • 2
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( تو زنده ای و نفس می کشد بهارانت ) * رضا شیبانی اصل

1673
2

غزل امام زمان(عج) -( تو زنده ای و نفس می کشد بهارانت ) تو زنده ای و نفس می کشد بهارانت
تو زنده ای و بمیرند سوگوارانت!
نه جام حور نه آب حیات می خواهم
ببر مرا و بکش تشنه در کنارانت
به جز تو چیست مگر درد دردمندانت؟
به جز تو چیست مگر چاره ی دچارانت؟
دلم گرفت از این کوچه های بی آفاق
ببر مرا به تماشای کوهسارانت
دلم گرفت از این سایه های بالا سر
خوشا هر آینه بی چتر، زیر بارانت
بیا به روشنی چشم مردم خاموش
بیا به کوری این چشم انتظارانت
بیا و گِرد هم آور دل حریفان را
بیا، به جان هم افتاده اند یارانت
سپاه مدّعیان بین که هر چه می تازند
نمی رسند به گرد سم سوارانت
بیار قافله ی نقد شرع را و ببند
دکان نسیه ی این خیل حجره دارانت

شاعر : رضا شیبانی اصل

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( چقدر شعر بگوییم و بی اثر باشد ) *

1729
2

غزل امام زمان(عج) -( چقدر شعر بگوییم و بی اثر باشد ) چقدر شعر بگوییم و بی اثر باشد
چقدر قسمت ما بغض شعله ور باشد؟
تمام عمر به تقلید دیگران شادیم
چقدر دختر اندیشه کور و کر باشد؟
نشسته روح خزان، پشت هر تبسّم سبز
همیشه فرصت لبخند، مختصر باشد!
تمام فرصت این لحظه های بی برگشت
حدیث قصّه ی تلخ کلاغ پر باشد
چرا جسارت طغیان شعله در ما نیست
که نبض سرخ نفس هایمان خطر باشد؟!
قسم به چشم تو درک بهار مشکل نیست
اگر زبان نگاه تو ساده تر باشد
خلیل حادثه یک صبح عید می آید
که دست هر بُتِ بُت خانه یک تبر باشد
خدا به داد دل ما و محشری برسد
که هرچه شعر سرودیم درد سر باشد!

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

امام زمان (عج) - قصیده -( دست هایت ضریح حاجت ها ) * غلامرضا فاتحی

2518
4

امام زمان (عج) - قصیده -( دست هایت ضریح حاجت ها ) دست هایت ضریح حاجت ها
چشم هایت گل اجابت ها
شبنم روی گونه ی سرخت
مایه ی سبزی طراوت ها
طاق ابروی قاب قوسینت
لیت شعری این اشارت ها
تار تار بلند گیسویت
رشته های نجات امّت ها
نخ ابریشمی تسبیحت
بند آزادی از اسارت ها
ای نگاه کبوترانه ی تو
آسمان پر از نجابت ها
من زمینی نبودم از اول
آمدم زیر خاک پایت ها
هی نوشتند پشت ماشین ها
بر روی شیشه ها عبارت ها
خواهد آمد، بیا، گل نرگس
کم کن از بینمان مسافت ها
جام جم با تمام حافظ هاش
می کشند از لبت خجالت ها
هاشمی! فاطمی! ابوالحسنی!
به تو با این چنین اصالت ها
حیدری زاده ی دو تیغ، ابرو
کشته ی چشم تو شهامت ها
نور زهراییت تقدّس وار
سر زد از کوثرای ساحت ها
ای حسن صورت ب

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( سراغ ما تو بيا اي بهار جاويدم ) *

1983
0

غزل امام زمان(عج) -( سراغ ما تو بيا اي بهار جاويدم ) سراغ ما تو بيا اي بهار جاويدم
که از فراق تو سردي گرفته‌ اميدم
نمي‌توان ز دو چشمت نخواند آیه ی حُسن
ملازم ست نگاهت براي خورشيدم
زمان هجرت تو سال و ماه نشناسد
سفيد مويي من يک نشان ز تبعيدم
من آن سکوت غريبانه را چه چاره کنم؟
سکوت کردم و گفتم تو راست تقليدم
تويي ستاره، تويي ماه، هم تويي خورشيد
منم چو ذرّه که بي انتهاست تصعيدم
يگانگي کن و يکرنگي اي تضاد تناسب
تقارب تو رساند مرا به توحيدم
تمام لحظه ی رنگين در انکسار شفق بود
گذشت تاري شب ها گريخت تهديدم
بيا تو اي همه مهر و وفا کجايي تو؟
رقيب مي‌شکند اقتدار تأييدم
بخوان به محفل جانان به يک اشاره مرا
که آن اشاره برون آورد ز ترديدم

  • پنج شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 15:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( من از شمار محبان بی شمار توام ) * سید محمد میر هاشمی

2317
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( من از شمار محبان بی شمار توام ) من از شمار محبان بی شمار توام
من از تبار شهیدان گلعذار توام
چو غنچه سر به گریبان درد هجرانم
هنوز منتظر جلوه ی بهار توام
سیاه ، روز من از دیده ی سیاه تو شد
خراب جلوه ی آن دیده ی خمار توام
به سنگ " کم محکی " دورم از حرم مکنی
مرا که در طلب لطف بی شمار توام
دعای مادر و لطف شما نصیبم شد
که زیر خیمه ی تو یاد پاسدار توام
گمان مبر که نداریم نسبتی با هم
من از قبیله ی عشقم ، من از تبار توام
چگونه پا کشم از دام و دانه ات جانا
که صید غمزه ی چشمان دل شکار توام
شعار روز ظهور تو ذکر یازهراست
تمام ، شورم و قربانی شعار توام
به روی سنگ مزارم دلم نوشت به اشک
شهید حبم و تفسیر انتظار توام

شاعر : سید محمد میر هاشم

  • یکشنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( این روزهای بی بهار آخر به پایان می‌رسد ) * عباس حق خواه

2445
4

شعر مناجات امام زمان(عج) -( این روزهای بی بهار آخر به پایان می‌رسد ) این روزهای بی بهار آخر به پایان می‌رسد
هجران به سر می‌آید و این دل به سامان می‌رسد
در کوچه‌های بی‌کسی اینک ندا آید به گوش
ای مردمان! گمگشتگان! یوسف به کنعان می‌رسد
گلدان کوچک را ببین از دوری ات پژمرده شد
وقتی بیایی از سفر آبی به گلدان می‌رسد
عیسای مریم نام تو برد و چنین اعجاز کرد
عیسای من لب تر کنی مردار را جان می‌رسد
ای نور چشم فاطمه! ای منتظَر! مهدی! بیا
آیا زمان انتظار آخر به پایان می رسد؟
من عهد خود را بسته‌ام با تو چهل صبح و دگر
امروز روز آخر و پایانِ پیمان می‌رسد...

شاعر : عباس حق خواه

  • یکشنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( اندوه دل نگفتیم با یار ای دریغا ) * علیرضا برات وند

2076
4

شعر مناجات امام زمان(عج) -( اندوه دل نگفتیم با یار ای دریغا ) اندوه دل نگفتیم با یار ای دریغا
آخر نشدمیسر، دیدار ای دریغا
مجنون شهرگشتیم ،دیوانه نام ما شد
صد خفته یک ندیدیم ،بیدار ای دریغا
بردوش خود کشیدیم صدکوله بار هجران
مقصد ندارد افسوس ، این بار ای دریغا
برخاک جایمان نیست،افلاک راهمان نیست
سر گشته ایم وحیران ، در کار ای دریغا
ما متهم به عشقیم هجران سزای ما شد
باید به هجر مانیم ، بی یار ای دریغا
از زهر هجر بر جان ،صد زخم مانده برجا
باید چنین بمیریم ، بیمار ای دریغا

شاعر : علیرضا برات وند

  • چهارشنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد