ای "در" در نهانم عجل علی ظهورک
ای صاحب زمانم عجل علی ظهورک
اندر فراقت آقا حال خوشی ندارم
آتش گرفته جانم عجل علی ظهورک
ای کاش تا نمردم لطفی کنی تو مولا
رویت کنی عیانم عجل علی ظهورک
کنعان دل زهجرت دیری بود خرابست
بازآ زغم رهانم عجل علی ظهورک
کروبیان عرشی مسکونیان فرشی
گویند دلستانم عجل علی ظهورک
دیگر بس است ما را هجران روی ماهت
کف دادهام توانم عجل علی ظهورک
هر روز وشب دعایم بر درگه خدایی
پیوسته بر زبانم عجل علی ظهورک
مستضعفان عالم فریادشان بلند است
مولای مهربانم عجل علی ظهورک
آه ای بهار جانها پایانی خزانها
پایان بده خزانم عجل علی ظهورک
شاعر:اسماعیل تقوایی
- جمعه
- 28
- اردیبهشت
- 1397
- ساعت
- 05:43
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی