شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

متن شعر غزل امام حسین علیه‌السلام امام عصر علیه‌السلام -(رفته‌ست آن حماسۀ خونین ز یادها) * مریم سقلاطونی

433

متن شعر غزل امام حسین علیه‌السلام امام عصر علیه‌السلام -(رفته‌ست آن حماسۀ خونین ز یادها) رفته‌ست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد می‌شود ابن‌زیادها

آقای عشق! پرچم سبز و مقدّست
این روزها رها شده در دست بادها

بعد از تو کفر و ظلم، زمین را گرفته است
دنیا شده‌ست مضحکۀ عدل و دادها

آیا زمان آن نرسیده‌ست در جهان
نفرین شوند باز هم این قوم عادها؟

کی می شود که طالب خونت بیاید و،
نام تو تا همیشه بماند به یادها

  • سه شنبه
  • 31
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 23:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر غزل امام عصر علیه‌السلام -(صدای پای شما... نه، صدای بال می‌آید) * نغمه مستشار نظامی

435

شعر غزل امام عصر علیه‌السلام -(صدای پای شما... نه، صدای بال می‌آید) صدای پای شما... نه، صدای بال می‌آید
کسی فراتر از امکان و احتمال می‌آید...

نسیم شرجی و شوری که سبز و خاطره‌انگیز
به باغ‌های عطشناک خشکسال می‌آید

زلال: رود، زلال: آسمان، زلال: نگاهش
هوای سبز و زلالی‌ست، آن زلال می‌آید

چقدر چشم، به این آسمانِ تیره بدوزم؟
به آن امید که این عید، آن هلال می‌آید

کجاست پاسخ یک عمر ندبه‌های پیاپی؟
جواب محض سؤالی‌ترین سؤال می‌آید؟

  • سه شنبه
  • 31
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 23:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر غزل انتظار -(مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد) * فاضل نظری

750

متن شعر غزل  انتظار -(مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد) مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سه‌شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به‌ آینه
آن‌قدر خیره شد که تبسّم شروع شد...

وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت
بی‌تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم؟ که ماجرا
از ربّنای رکعت دوّم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السّلامُ عَلَیکُم... شروع شد

  • سه شنبه
  • 31
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 23:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر دوبیتی امام عصر علیه‌السلام -(کسی این‌گونه شیدایی نکرده‌ست) * سید حبیب نظاری

620

شعر دوبیتی امام عصر علیه‌السلام -(کسی این‌گونه شیدایی نکرده‌ست) کسی این‌گونه شیدایی نکرده‌ست
شبیه من شکیبایی نکرده‌ست
در این چشم‌انتظاری، لحظه‌ای هم
دلم احساس تنهایی نکرده‌ست

ندارم تاب دیر و زودها را
ندارم طاقت بدرودها را
بیا، تا بعد از این مردم نگویند
رها کرده‌ست باران، رودها را

رسیدم تا هوای جمکرانت
نشستم گوشه‌‌ای از آستانت
شبیه بوریایی فرش کردم
دلم را زیر پای زائرانت

من و خورشیدی از تابیدن تو
و شوق لحظه‌ای خندیدن تو
نگاهم را پر از آیینه کرده‌ست
هوای جمکران و دیدن تو

دلم صاف است تا صوفی نباشد
اسیر عرف و معروفی نباشد
قسم خوردم اگر تو باز گردی
دل من ذرّه‌ای کوفی نباشد

نشسته در غبار، آیینه بی‌تو
به کنج انتظار، آیینه بی‌تو
دلم را ذرّه‌ای روشن نکرده‌ست
ت

  • چهارشنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 00:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر دوبیتی امام عصر علیه‌السلام -(جهان در حسرت آیینه مانده‌ست) * سید حبیب نظاری

564

شعر دوبیتی امام عصر علیه‌السلام -(جهان در حسرت آیینه مانده‌ست) جهان در حسرت آیینه مانده‌ست
گرفتار غمی دیرینه مانده‌ست
شب تلخی‌ست، بی تو بودنِ ما
بگو تا صبح چند آدینه مانده‌ست؟

تمام عمر بی‌لبخند؟... سخت است
به لبخند خودت سوگند،‌ سخت است
برای دیدنت تا جمعۀ بعد
تحمّل می‌کنم، هرچند سخت است

فقط با بی‌قراری زنده مانده‌ست
به مشتی زخم‌کاری زنده مانده‌ست
دل من از تمام دل‌خوشی‌ها
به یک چشم‌انتظاری زنده مانده‌ست

اگر چه زخمِ طاقت‌سوز خوردیم
غم دیروز را امروز خوردیم
ببخش ای خوب، اگر در غیبت تو
من و دل، نان به نرخ روز خوردیم

کسی در راه - یک طرح تبسّم
من و یک سینه در حال تلاطم
دلم را می‌برد هر چارشنبه
هوای مسجدی آن سوتر از قم

دل من! داغ عالم را نگه‌دار
همین شوق فرا

  • چهارشنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 00:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میلاد عرفان پور

شعر رباعی امام عصر علیه‌السلام -(صبحی گره از زلف تو وا خواهد شد) * میلاد عرفان پور

1015
1

شعر رباعی امام عصر علیه‌السلام -(صبحی گره از زلف تو وا خواهد شد) صبحی گره از زلف تو وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
در راه عزیزی‌ست که با آمدنش
هر قطب‌نما، قبله‌نما خواهد شد

  • چهارشنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر امام عصر علیه‌السلام -(یک عمر تو زخم‌های ما را بستی) * جلیل صفر بیگی

553

شعر امام عصر علیه‌السلام -(یک عمر تو زخم‌های ما را بستی) یک عمر تو زخم‌های ما را بستی
هر روز کشیدی به سر ما دستی
شعبان که به نیمه می‌رسد، آقا جان!
ما تازه به یادمان می‌آید هستی

نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
اما گله بی‌شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقا جان!
تنها همه انتظار داریم از تو

هر روز به ما اگر که سر هم بزنی...
بر ریشۀ خواب ما تبر هم بزنی...
آقا! تو که خوب می‌شناسی ما را
زنگ در خانه را اگر هم بزنی...

  • چهارشنبه
  • 1
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل امام عصر علیه‌السلام -(این جشن‌ها برای من آقا نمی‌شود) *حجه الاسلام رضا جعفری

461

غزل امام عصر علیه‌السلام -(این جشن‌ها برای من آقا نمی‌شود) این جشن‌ها برای من آقا نمی‌شود
شب با چراغ عاریه فردا نمی‌شود!

من بیشتر برای خودم گریه می‌کنم
این جشن‌ها برای تو بر پا نمی‌شود!

خورشیدی و نگاه مرا می‌کنی سفید
می‌خواستم ببینمت؛ اما نمی‌شود

یوسف! به شهر بی‌هنران وجه خویش را
عرضه مکن، که هیچ تقاضا نمی‌شود

اینجا همه «من»اند، منِ بی خیالِ تو!
اینجا کسی برای شما «ما» نمی‌شود...

باور مکن تو را به هوای تو خواستم
با این قدی که پیش شما تا نمی‌شود

می‌پرسم ازخودم‌ غزلی‌گفته‌ای‌ ولی
با این همه‌ردیف،‌ چرا با«نمی‌شود»؟!

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی امام عصر علیه‌السلام -(بی‌تاب‌تر از جانِ پریشان در تب) * محمد مهدی سیار

586

شعر رباعی امام عصر علیه‌السلام -(بی‌تاب‌تر از جانِ پریشان در تب) بی‌تاب‌تر از جانِ پریشان در تب
بی‌خواب‌تر از گردش هذیان بر لب
بی‌رؤیت روی او بلاتکلیفم
مثل گل آفتابگردان در شب

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

امام عصر علیه‌السلام -(آن جانِ جهانِ جود برمی‌گردد) * امید مهدی نژاد

433

امام عصر علیه‌السلام -(آن جانِ جهانِ جود برمی‌گردد) آن جانِ جهانِ جود برمی‌گردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمی‌گردد
مردی که شنیده‌اید غیبت دارد
با آنکه نرفته بود برمی‌گردد

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل امام عصر علیه‌السلام -(سرم را می‌زنم از بی‌کسی گاهی به درگاهی) * علیرضا قزوه

591
2

غزل امام عصر علیه‌السلام -(سرم را می‌زنم از بی‌کسی گاهی به درگاهی) سرم را می‌زنم از بی‌کسی گاهی به درگاهی
نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی

اگر زاد رهی دارم، همین اندوه و فریاد است
«نه بر مژگان من اشکی، نه بر لب‌های من آهی»

غروبی را تداعی می‌کنم با شوق دیدارش
تماشا می‌کنم عطر تنش را هر سحرگاهی...

هلال نیمۀ شعبان رسید و داغ دل نو شد
دعای «آل یاسین» خوانده‌ام با شعر کوتاهی

اگر عصری‌ست، یا صبحی، تو آن عصری، تو آن صبحی
اگر مهری‌ست، یا ماهی، تو آن مهری، تو آن ماهی

دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها
یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

امام عصر علیه‌السلام -(فردا اکبر مؤذن میدان است) * جلیل صفر بیگی

465

امام عصر علیه‌السلام -(فردا اکبر مؤذن میدان است) فردا اکبر مؤذن میدان است
فردا روز ولادت باران است
فردا سر شمر می‌رود بر نیزه
فردا جشن رهایی انسان است

فردا همه گویند سپهدار آمد
سقای حرم، سید و سالار آمد
در دشت خروش و ولوله می‌افتد
گویند اباالفضل علمدار آمد

فردا دریای خون به پا خواهد شد
هر جای جهان کرببلا خواهد شد
تیری به گلوی حرمله خواهد خورد
سر از تن شمر هم جدا خواهد شد

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل امام عصر علیه‌السلام -(هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست) *حجه الاسلام والمسلمین جواد محمد زمانی

444

غزل امام عصر علیه‌السلام -(هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست) هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست
خروش چلچله لبریز بی‌قراری توست

چه ساقه‌ها که سلوکش به صبح صادق توست
چه باغ‌ها که شکوهش به آبیاری توست

تویی که در همه ذرّات جلوه‌گر شده‌ای
هنوز آینه، مبهوت بی‌شماری توست

بگو کدام غزل شرح ماجرای تو گفت؟!
بگو کدام چکامه به استواری توست؟!

بیا بیا که در این کوچه‌باغ دلتنگی
دلِ شکستۀ هر عاشقی، قناری توست

بیا که چشم به راه تو بعثت است و غدیر
حَرا هر آینه در انتظار یاری توست

مرا امید ظهور تو زنده می‌دارد
و آن‌که شوکت باران به هم‌جواری توست

بهار، هم‌نفس باغ‌های خرّم توست
بهار، همسفر چشمه‌های جاری توست

  • جمعه
  • 3
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل مدح انتظار -(چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها) * قیصر امین پور

496

غزل مدح انتظار -(چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها) چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنهٔ تقسیم فراوانی‌ها

با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغ‌های دل ما جای چراغانی‌ها

حالیا دست كریم تو برای دل ما
سرپناهی‌ست در این بی‌سر و سامانی‌ها

وقت آن شد كه به گل حكم شكفتن بدهی
ای سرانگشت تو آغاز گل‌افشانی‌ها

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل‌ها و غزل‌خوانی‌ها

سایهٔ امن كسای تو مرا بر سر، بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانی‌ها

چشم تو لایحهٔ روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها

  • جمعه
  • 3
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل امام عصر علیه‌السلام -(به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید) * حسن بیاتانی

680
1

شعر غزل امام عصر علیه‌السلام -(به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید) به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید
صدای جوشش شعری جدید می‌آید

چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد
که باغ شعر تر از آن پدید می‌آید

نَفَس‌ نفس به امید تو عمر می‌گذرد
امید می‌رود آری، امید می‌آید

برای درد و دل تو مفید نیست کسی
وگرنه نامه برای مفید می‌آید

مُردّدم که تو با عید می‌رسی از راه
و یا به یُمن قدوم تو عید می‌آید؟

کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست
کسی‌ست حق که در آن بی‌کلید می‌آید

و حاجیان همه یک روز صبح می‌گویند:
چقدر بر تن کعبه سفید می‌آید!

  • جمعه
  • 3
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی امام عصر علیه‌السلام -(این سنگ‌خدایان که تبر می‌شکنند) * جلیل صفر بیگی

430

شعر رباعی امام عصر علیه‌السلام -(این سنگ‌خدایان که تبر می‌شکنند) این سنگ‌خدایان که تبر می‌شکنند
روزی که بیایی از کمر می‌شکنند
بردار تبر را و بزن، ابراهیم!
بت‌های بزرگ زودتر می‌شکنند

  • جمعه
  • 3
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر انتظار(غزل ) -(بی‌تو این‌جا همه در حبس ابد تبعیدند) * قیصر امین پور

987

شعر انتظار(غزل ) -(بی‌تو این‌جا همه در حبس ابد تبعیدند) بی‌تو این‌جا همه در حبس ابد تبعیدند
سال‌ها، هجری و شمسی، همه بی‌خورشیدند

از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشم‌های نگران آینۀ تردیدند

نشد از سایۀ خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند

چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند

غرق دریای تو بودند ولی ماهی‌وار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند

در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند

سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجیدند

تو بیایی، همۀ ثانیه‌ها، ساعت‌ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند

  • جمعه
  • 10
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 23:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل انتظار -(و کاش مرد غزل‌خوان شهر برگردد) * خدیجه پنجی

1226

شعر غزل انتظار -(و کاش مرد غزل‌خوان شهر برگردد) و کاش مرد غزل‌خوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد

کسی شبیه خدا نیست، هیچ کس، ای کاش
کمال مطلق انسان شهر برگردد

چه خوب می‌شد اگر مرد آسمانیِ ما
به جمع خاکی خوبان شهر برگردد

خدا کند برکت ـ این خیال دور از ذهن ‌ـ
شبی به سفرۀ بی‌نان شهر برگردد

شبیه خانۀ ارواح ساکت و سردیم
خدای خوب! بگو جان شهر برگردد

هنوز منتظرم یک نفر خبر بدهد
که باز یوسف کنعان شهر برگردد

  • جمعه
  • 10
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 23:21
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر امام عصر علیه‌السلام -(این روزها که می‌گذرد، هر روز) * قیصر امین پور

562

شعر امام عصر علیه‌السلام -(این روزها که می‌گذرد، هر روز) این روزها که می‌گذرد، هر روز
احساس می‌کنم که کسی در باد
فریاد می‌زند
احساس می‌کنم که مرا
از عمق جاده‌های مه آلود
یک آشنای دور صدا می‌زند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است
آن روز ناگزیر که می‌آید
روزی که عابران خمیده
یک لحظه وقت داشته باشند
تا سربلند باشند
و آفتاب را
در آسمان ببینند
روزی که این قطار قدیمی
در بستر موازی تکرار
یک لحظه بی‌بهانه توقف کند
تا چشم‌های خستۀ خواب آلود
از پشت پنجره
تصویر ابرها را در قاب
و طرح واژگونه جنگل را
در آب بنگرند
آن روز
پرواز دست‌های صمیمی
در جستجوی دوست
آغاز می‌شود
روزی که روز تازۀ پرواز
روزی که نامه‌ها همه باز است
روزی که جای

  • شنبه
  • 1
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر انتظار -(خبر دارم که در فردای فرداها) * سیدعلی میرافضلی

1514

شعر انتظار -(خبر دارم که در فردای فرداها) خبر دارم که در فردای فرداها
بهارِ بهترینی هست

دری را می‌گشایی:
پشت آن، درهای دیگر هم
خبر دارم
گشوده می‌شود آن آخرین در هم

بهاری پشت آن در
لحظه‌ها را می‌شمارد باز
و هر قفلی
کلیدی تازه دارد باز

من از دیروزهایِ رفته دانستم
که در امروزِ ما تقدیرِ فردا آفرینی هست
خبر دارم
بهار بهترینی هست!

  • شنبه
  • 1
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل شعر انتظار -(به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است) * رضا حاج حسینی

430
1

شعر غزل شعر انتظار -(به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است) به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترک‌های لب این جاده از قحطی باران است

به باران فکر کن آری که در دستان این صحرا
هزاران برکه خشکیده، هزاران ماه بی‌جان است

تو شاید نه! ولی بی‌شک به باران فکر خواهد کرد
گلی که تشنه و بی‌حال روی دست گلدان است

چه لطفی دارد این‌که شاخه را محکم بگیرد برگ
درست آن لحظه که شاخه خودش در دام توفان است

بیا تا شهر، شهر آب و هوای دیگری دارد
میان برج‌ها انگار کل شهر زندان است

صدای خش خش برگ است زیر پای عابرها
ولی نه! این صدای خِس خِس حلقوم تهران است

به هر میدان صدایش می‌زنند آری... ولی افسوس
ولیّ عصر در تهران فقط نام خیابان است

کجا باید بگردم؟ صبحدم کو؟ روشن

  • شنبه
  • 1
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل امام عصر علیه‌السلام -(صبحی دگر می‌آید ای شب زنده‌داران) * سیدحسن حسینی

472

شعر غزل امام عصر علیه‌السلام -(صبحی دگر می‌آید ای شب زنده‌داران) صبحی دگر می‌آید ای شب زنده‌داران
از قله‌های پر غبار روزگاران

از بی‌کران سبز اقیانوس غیبت
می‌آید او تا ساحل چشم انتظاران

آید به گوش از آسمان: این است مهدی!
خیزد خروش از تشنگان: این است باران!

با تیغ آتش می‌درد آن وارث نور
در انتهای شب گلوی نابکاران

از بیشه‌زار عطرهای تازه آید
چون سرخ گل بر اسب رهوار بهاران

آهنگ میدان تا کند او، باز ماند
در گرد راهش مرکب چابک سواران

آیینۀ آیین حق، ای صبح موعود!
ماییم سیمای تو را آیینه‌داران

دیگر قرار بی‌تو ماندن نیست در دل
کی می‌شود روشن به رویت چشم یاران؟...

  • شنبه
  • 1
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر غزل امام زمان (عج) -(دوش وقت سحرى حال بکايم دادند ) * قاسم نعمتی

1317

شعر غزل امام زمان (عج) -(دوش وقت سحرى حال بکايم دادند ) دوش وقت سحرى حال بکايم دادند
فيض مستانگى و شور ونوايم دادند
مرغ پر بسته روحم پرو بالى بگرفت
لحظه اى باب اجابت به دعايم دادند
دل به دريا زدم از شور جنون و مستى
غسل تطهير ز خون شهدايم دادند
دردهايم همه درمان شد و کردم احساس
که به يک باره مرا خوب شفايم دادند
ميلشان جانب من گشت و خريدند مرا
بهر دلدادگى خويش جلايم دادند
مرده دل بودم با قطره اى از اشک نگار
زنده گرديد دل و اب بقايم دادند
در رواق دل من صوت ((بنى)) پيچيد
زان صدا بود مرا حزن صدايم دادند

  • یکشنبه
  • 2
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

امام زمان (عج) -(روح تو را موجه و والا سرشته اند) * حسین جعفری

385

امام زمان (عج) -(روح تو را موجه و والا سرشته اند) روح تو را موجه و والا سرشته اند
ذات تو را ز طینت طاها سرشته اند

آب حیات قطره محلول اشک توست
چشم تو با شراب طهورا سرشته اند

روز تو با لطافت نرگس عجین شده
تنها تو را شبیه به گل ها سرشته اند

وقتیکه گرمی نفست خورده بر کویر
هرمی از آن گرفته و گرما سرشته اند

لبریز مهر و عاطفه و از ستم تهی ست
قلب تو را ز کینه مبرا سرشته اند

آسایش دو عالم اگر بی تو سود داشت
دیگر چرا جهنم و طوبا سرشته اند؟

باور نکردنیست رسیدن به وصل تو
گویا تو را شبیه به رویا سرشته اند

آقا تو آفریده شدی بهر انتقام
یعنی تو را به خاطر زهرا سرشته اند

  • سه شنبه
  • 4
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل امام عصر علیه‌السلام -(رد می‌کنی شاید پس از زنگ دبستان) * اعظم سعادتمند

491

شعر غزل امام عصر علیه‌السلام -(رد می‌کنی شاید پس از زنگ دبستان) رد می‌کنی شاید پس از زنگ دبستان
طفل کلاس اولی را از خیابان

شاید که دلداری دهی راننده‌ای را
وقتی شکایت می‌کند از راهبندان

می‌آوری تا کوپه کیف مادری را
که ناتوان راهی شده سوی خراسان

شاید صدامان کرده‌ای با نام کوچک
در غربت یک‌ریز شهری نامسلمان

شاید تو را یک صبح جمعه دیده باشیم
که چای می‌ریزی برای ندبه‌خوانان

گاهی می‌اندیشم در این سرما کجایی؟
شاید کنار آتش یک مرد چوپان

شاید تو را هر جای دنیا دیده باشیم
در زیر باران...زیر باران... زیر باران...

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی انتظار -(او هست ولی نگاهِ باطل از ماست) * عارفه دهقانی

519

شعر رباعی انتظار -(او هست ولی نگاهِ باطل از ماست) او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
می‌بیندمان، ولی نمی‌بینیمش!
باید بپذیریم که مشکل از ماست

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:03
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر چارپاره امام عصر علیه‌السلام کربلا -(باز هم اربعین رسیده بیا) * مجتبی شکریان همدانی

513
1

شعر چارپاره امام عصر علیه‌السلام کربلا -(باز هم اربعین رسیده بیا) باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بی‌خبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم...

دیدن تو به من نمی‌آید
تو کجا و نگاه هر جایی
من اگر آنچه خواستی باشم
تو سراغم به خواب می‌آیی؟...

خواستم تا ببینمت در خواب
به نگاهم اجازه داده نشد
خواستم تا به کربلا بروم
با رفیقان خود پیاده، نشد!

بین آن کاروان و جمعیت
چه کسی با تو هم‌قدم شده است؟
خوش به حال کسی که با گریه
با شما راهی حرم شده است

در حرم روضه‌خوان خودت هستی
روضهٔ کاروان جان بر لب
بین روضه بلند می‌گویی:
به فدای تو عمه‌جان زینب...

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی امام عصر علیه‌السلام -(از سمت حرم شنیده‌ام می‌آید) * فاطمه آقا براری

389
1

شعر رباعی امام عصر علیه‌السلام -(از سمت حرم شنیده‌ام می‌آید) از سمت حرم شنیده‌ام می‌آید
با تیغ دو دم شنیده‌ام می‌آید
بگذار به انتظار او بنشینم
با گوش خودم شنیده‌ام می‌آید

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی امام عصر علیه‌السلام -(درسی که مرور می‌کنی عاشوراست) * جلیل صفر بیگی

430

شعر رباعی  امام عصر علیه‌السلام -(درسی که مرور می‌کنی عاشوراست) درسی که مرور می‌کنی عاشوراست
هر جا که عبور می‌کنی عاشوراست
ای وارث زخم‌های هفتاد و دو تن!
روزی که ظهور می‌کنی عاشوراست

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل انتظار -(آه می‌کشم تو را با تمام انتظار) * علیرضا قزوه

988

شعر غزل انتظار -(آه می‌کشم تو را با تمام انتظار) آه می‌کشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار

در رهت به انتظار، صف به صف نشسته‌اند
کاروانی از شهید، کاروانی از بهار...

بر سرم نمی‌کشی دست مهر اگر، مَکش
تشنۀ محبت‌اند لاله‌های داغدار

دسته‌دسته گم شدند سهره‌های بی‌نشان
تشنه‌تشنه سوختند، نخل‌های روزه‌دار

می‌رسد بهار و من بی‌شکوفه‌ام هنوز
آفتاب من بتاب، مهربان من ببار!

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد