شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ماه زمزم، قبله ی کعبه، کجا دورت بگردم ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

3425
11

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ماه زمزم، قبله ی کعبه، کجا دورت بگردم ) ماه زمزم، قبله ی کعبه، کجا دورت بگردم
در حرم یا مروه یا کوه صفا دورت بگردم
سر به قربانگه برم تا جان کنم قربانی تو
روی در مشعر کنم یا در منی دورت بگردم
در کنار حِجر زیر ناودان گریم زهجرت
یا که آیم در مقام و با دعا دورت بگردم
از حَجَر گیرم سراغت یا که از رکن یمانی
یا کنار زادگاه مرتضی دورت بگردم
لب بشویم از گلاب و سوره ی اقرأ بخوانم
در جوار مکّه یا غار حرا دورت بگردم
روی آرم در مدینه بر سر قبر پیمبر
یا که بر گِرد مزار مجتبی دورت بگردم
سوی شهر کاظمین آیم و یا پویم نجف را
یا کنم چون نی نوا در نینوا دورت بگردم
همچو جابر پیرهن را جامه ی احرام سازم
دور قبر خامس آل عبا دورت بگردم
سالها دور تو گشتم ماه

  • یکشنبه
  • 22
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مدح امام زمان(عج) -( تا به رخ بنشست گَرد مقدم آن نازنینم ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1976
2

شعر مدح امام زمان(عج) -( تا به رخ بنشست گَرد مقدم آن نازنینم ) تا به رخ بنشست گَرد مقدم آن نازنینم
آسمان برخاست کز همّت کند مهر جبینم
شمع سوزانی که روشن کرده ام در بزم جانان
آب گشته، سوخته، با نغمه های آتشینم
روز و شب این آرزو دارم که در دشت محبّت
دانۀ عشقی بکارم، خوشۀ وصلی بچینم
چشم دل بگشودم و دیدم که عالم را سراسر
تیره تر از شب، بسان صبح روز واپسینم
جنگ ها، انسان کشی ها، قتل و غارت ها، ستم ها
کرده دل را قلزم خون همچو دامان زمینم
آه مادرها که فرزندانشان از دست رفته
گاه آید از یسار و گاه آید از یمینم
غرّش تانک و مسلسل ها و توپ و بمب و موشک
می رسد بر گوش، هر دم با صدای سهمگینم
با دلی خون داشت هر کس انتظار مصلحی را
همچو من کز اشک خونین شسته دائم آستینم
آن

  • یکشنبه
  • 22
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

شعر مدح امام زمان(عج) -( تا به رخ بنشست گَرد مقدم آن نازنینم ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

2041
2

شعر مدح امام زمان(عج) -( تا به رخ بنشست گَرد مقدم آن نازنینم ) تا به رخ بنشست گَرد مقدم آن نازنینم
آسمان برخاست کز همّت کند مهر جبینم
شمع سوزانی که روشن کرده ام در بزم جانان
آب گشته، سوخته، با نغمه های آتشینم
روز و شب این آرزو دارم که در دشت محبّت
دانۀ عشقی بکارم، خوشۀ وصلی بچینم
چشم دل بگشودم و دیدم که عالم را سراسر
تیره تر از شب، بسان صبح روز واپسینم
جنگ ها، انسان کشی ها، قتل و غارت ها، ستم ها
کرده دل را قلزم خون همچو دامان زمینم
آه مادرها که فرزندانشان از دست رفته
گاه آید از یسار و گاه آید از یمینم
غرّش تانک و مسلسل ها و توپ و بمب و موشک
می رسد بر گوش، هر دم با صدای سهمگینم
با دلی خون داشت هر کس انتظار مصلحی را
همچو من کز اشک خونین شسته دائم آستینم
آن

  • یکشنبه
  • 22
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل درد ودل با امام زمان عج -( من آرزو کردم برایت یار باشم ) *

2374
7

غزل درد ودل با امام زمان عج  -( من آرزو کردم برایت یار باشم ) من آرزو کردم برایت یار باشم
آقا نمیخواهم بدوشت بار باشم
یوسف خریدن نیست در اندازه ی من
اینجا دویدم گرمی بازار باشم
دیگر حرامم باد خواب صبح جمعه
خوب است وقت دیدنت بیدار باشم
تا آخر عمر از تو میخوانم که شاید
بین سپاهت میثم تمار باشم
یک لحظه هم نگذار من بی تو بمانم
دیگر نمیخواهم پی اغیارباشم
هرشب سحرهارابه یادت سرنمودم
تاهمنشین محفل دلدارباشم
آقا بیا آقا بیا ... آقا کجایی؟
ناچار بودم که در این تکرار باشم
بیچاره ی عشق توام الحمدالله
شادم از اینکه بهر تو ناچار باشم
وقتی طیب دردهای ناعلاجی
من نذر کردم تا ابد بیمار باشم
***
چشمم به یاد کربلا لبریز اشک است
سخت است دور از مرقد دلدار باشم

  • دوشنبه
  • 23
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( خورشید چشم های تو کتمان نمی شود ) * میر حسین نونچی

1758
2

غزل امام زمان(عج) -( خورشید چشم های تو کتمان نمی شود ) خورشید چشم های تو کتمان نمی شود
این قدر آفتاب که پنهان نمی شود
در ماورای مشکل "حالا نیامدن"
انگار حکمتی ست که آسان نمی شود
مویت و انتظار به تکرار خورده اند
صدها گره که چاره به دندان نمی شود
دردی که در کشاکش دوری کشیده ام
قطعا نصیب گرگ بیابان نمی شود
چندی ست گریه می کنم و خیس و خسته از -
اوضاع این سری که به سامان نمی شود
فریاد کشوری شده ام در گلو، بیا!
نه، با دعای گربه که باران نمی شود
برگرد مهربان که ستون های سینه ام
یارای حجم این همه تاوان نمی شود

شاعر : میر حسین نونچی

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( هم صحبت شب های زمستانی دل هاست ) * کاظم زهدی

1316
2

غزل امام زمان(عج) -( هم صحبت شب های زمستانی دل هاست ) هم صحبت شب های زمستانی دل هاست
چشمان سیاه تو که مثل شب یلداست
بایدبه خداوند تو تبریک بگویم
اوج هنرش در رخ زیبای تو پیداست
تنها نه دل من که دل ایل و تبارم
سرگشته و آشفته ی آن زلف چلیپاست
ای کاش بدانند همه مردم عالم
بعدازتوخزان چلّه نشین دل دنیاست
پایان غزل بوسه ای از دست تو گیرم
دیوان غزل های خداوند هم اینجاست
یک بیت دگر نیز نوشتم که بگویم
یک مرد، هزار و صد و اندی ست که تنهاست...

شاعر : کاظم زهدی

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( پیداست از ضلالتمان راه گم شده ست ) * رضا کرمی

1527
1

غزل امام زمان(عج) -( پیداست از ضلالتمان راه گم شده ست ) پیداست از ضلالتمان راه گم شده ست
یعنی که در محاق بشر ماه گم شده ست
بیهوده در سیاهی تدبیر می خزید
خورشید آن حقیقت دل خواه گم شده ست
ردّی که در نهایت غربت شکفته شد
اینک میان این همه همراه گم شده ست
برخیز مرد، دست دعا چاره ساز نیست
وقتی خدای خلوت درگاه گم شده ست

شاعر : رضا کرمی

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 05:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با امام زمان(عج) -( پسر فاطمه هر بار مرا می بخشد ) * جعفر ابوالفتحی

2129
6

شعر مناجات با امام زمان(عج) -(  پسر فاطمه هر بار مرا می بخشد ) پسر فاطمه هر بار مرا می بخشد
با همین مرتبه صد بار مرا می بخشد
حال او بد شده از هر عمل ننگینم
با همان حالت بیمار مرا می بخشد
در نماز شب و در حالت استغفارش
با همان دیده ی بیدار مرا می بخشد
رحمت خاصِ خودش را به دلم تابانده (خاص : بدون تشدید)
با همان رحمت سرشار مرا می بخشد
نقطه ای نور درون دل من بود، وَ او
به نوک سوزن پرگار مرا می بخشد
من حواسم به خودم پرت شد و مولایم
بخداوند که بسیار مرا می بخشد

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • چهارشنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد حیدری

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دارد بهانه این دل، آهش اثر ندارد ) * جواد حیدری

3539
5

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دارد بهانه این دل، آهش اثر ندارد ) دارد بهانه این دل، آهش اثر ندارد
دیگر هوای یارم ، بر دل گذر ندارد
آن کس که همنشین، من بود یک زمانی
دیگر ز من بریده، بر من نظر ندارد
آنقدر بی کسم من، کز حال این دل من
حتی دو چشم خشکم، دیگر خبر ندارد
میخانه را نبستند، جام مرا شکستند
دیگر پس از رفیقان، عمرم ثمر ندارد
غرق گناه گشتم، گم کرده راه گشتم
دیگر دلم هوای، ذکر سحر ندارد
یاد دوکوهه هر وقت، افتد دل غریبم
هیچ آرزو به غیر از، اذن سفر ندارد
اذن سفر دهیدم، بیمار پر امیدم
بر درد غربت من، دارو اثر ندارد
مولای ما تو هستی، بابای ما تو هستی
بابا به جز محبت، بهر پسر ندارد
بس باشد این تباهی، بر من نما نگاهی
حق زین گدا به عالم، بیچاره تر ندارد

شاعر : ج

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

غزل مناجات امام زمان(عج) -( آرامش شب دوباره بر می گردد ) * محمد مهدی عبدالهی

2036
3

غزل مناجات امام زمان(عج) -( آرامش شب دوباره بر می گردد ) آرامش شب دوباره بر می گردد
خورشید سحر سواره بر می گردد
با سیصد و سیزده طلوعی دیگر
آن صبح پر از ستاره بر می گردد

شاعر : محمد مهدی عبدالهی

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در حسرت تو خون شده چشم نگارها ) * هادی ملک پور

1529
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( در حسرت تو خون شده چشم نگارها ) در حسرت تو خون شده چشم نگارها
ای انتظار آخر چشم انتظار ها
ای آشنا تر از همه، این دیده کور باد
نشناخته اگرچه تو را دیده بارها
خار طمع به چشم و به پا ریسمان ترس
افتاده ایم بی تو در این گیر و دارها
جز اشک ناشیانه و جز آه پشت آه
دیگر چه چشم داشتی از تازه کارها!؟
کار دل از ترحم دلدار هم گذشت
زنگار بسته آینه جای غبار ها
پاییزمان شدند و گلاویزمان شدند
سرمی رسند بی تو یکایک بهار ها
مشتی پیاده در دل این جاده مانده ایم
رحمی به ما نکرد کسی از سوار ها
دل کاش جز مسیر تو راهی بلد نبود
شد درد سر برای من این اختیار ها
تاری ز موی یار دل زار را بس است
این ما و این گلوی مهیای دارها
برگرد! تا به دور تو گردم مرید

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد حیدری

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دارد بهانه این دل، آهش اثر ندارد ) * جواد حیدری

1846
1

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دارد بهانه این دل، آهش اثر ندارد ) دارد بهانه این دل، آهش اثر ندارد
دیگر هوای یارم ، بر دل گذر ندارد
آن کس که همنشین، من بود یک زمانی
دیگر ز من بریده، بر من نظر ندارد
آنقدر بی کسم من، کز حال این دل من
حتی دو چشم خشکم، دیگر خبر ندارد
میخانه را نبستند، جام مرا شکستند
دیگر پس از رفیقان، عمرم ثمر ندارد
غرق گناه گشتم، گم کرده راه گشتم
دیگر دلم هوای، ذکر سحر ندارد
یاد دوکوهه هر وقت، افتد دل غریبم
هیچ آرزو به غیر از، اذن سفر ندارد
اذن سفر دهیدم، بیمار پر امیدم
بر درد غربت من، دارو اثر ندارد
مولای ما تو هستی، بابای ما تو هستی
بابا به جز محبت، بهر پسر ندارد
بس باشد این تباهی، بر من نما نگاهی
حق زین گدا به عالم، بیچاره تر ندارد

شاعر : ج

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 08:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( این گدا بر سر راهت چه قَدَر بنشیند ) * امیر حسین حیدری

2157
6

شعر مناجات امام زمان(عج) -( این گدا بر سر راهت چه قَدَر بنشیند ) این گدا بر سر راهت چه قَدَر بنشیند
تا به کی شب به تمنای سحر بنشیند
رفته بینایی یعقوب دو چشمم٬ یوسف!
تو بیا تا که غباری به بصر بنشیند
نظری کن تو طبیبانه بر این غمزده تا
شعله ی آتش این زخم جگر بنشیند
من چه می خواهم از این عمر اگر یک روزی
قدمت بر سر این دیده ی تر بنشیند
کاش من روز طلوع تو به دنیا باشم
آن زمانی که به پای تو قمر بنشیند
تاج شاهی نپذیرم به سرم بگذارند
بر سرم دست پر از مهرت اگر بنشیند
آن قدر منتظر آمدنت خواهم ماند
کز مزارم گل نرگس به ثمر بنشیند

شاعر : امیر حسین حیدری

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( شب است و شهر پر از سايه‌هاي تزوير است ) * محسن حسن زاده لیله کوهی

1544
1

غزل امام زمان(عج) -( شب است و شهر پر از سايه‌هاي تزوير است ) شب است و شهر پر از سايه‌هاي تزوير است
وَ اين كه مي‌شنوي ماجراي تقدير است
سكوت مي وزد از سمت كوچه باغ خيال
سكوت يعني شعري كه بي تو دلگير است
براي از تو سرودن بهانه اي كم نيست
در اين حوالي، چيزي كه هست تصوير است
غزل غزل نفسي تازه مي كنم ديري ست
هواي تازه در اين شهر مثل اكسير است
دواي اين همه تشويش و اين همه ترديد
اگر تبسّم گل نيست، برق شمشير است
فقط نه من كه تماشاي شعر من آبی ست
كه ‌آسمان به تماشاي تو زمين گير است
تمام شهر نفس مي زند به دلتنگي
بيا فداي نگاهت، بيا! كمي دير است

شاعر : محسن حسن زاده لیله کوهی

  • پنج شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر فراق امام زمان(عج) -( سوز اشک و ناله ام چاره درد و غم نشد ) * علیرضا انصاری

2501
6

شعر فراق امام زمان(عج) -( سوز اشک و ناله ام چاره درد و غم نشد ) سوز اشک و ناله ام چاره درد و غم نشد
یک نفس از سوز من بین خیالت کم نشد
چاره ای بر زخم دل میکردم اما هیچکس
همچو یاد دلبرم بر زخم من مرهم نشد
بویِ خاکِ مقدمت روحِ گِلِ آدم سرشت
هرکه خاکت را نبوسیده ست او آدم نشد
سر به تیغت داده این شیر نر کهنه نشین
آن سری که نزد صیادان عالم خـم نشد
میرسد از هر طرف ماتم بر این قلب غمین
هیچ غم همچو فراغت بر دلم ماتم نشد
عمر من بُرناایم قربان نور روی تو
یک سحر رویت نصیب چشم پر شبنم نشد

شاعر : علیرضا انصاری

  • دوشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بیا که بی تو به عشقم دروغ می بندند ) * بهزاد نجفی

2117
9

شعر مناجات امام زمان(عج) -( بیا که بی تو به عشقم دروغ می بندند ) بیا که بی تو به عشقم دروغ می بندند
بیا که سخت به این انتظار می خندند
در این زمانه که « زخم زبان زدن» هنر است
بیا ببین که رفیقان ، همه هنرمندند
چقدر مردم این شهر بی خیال تواند
و از نبودنت انگار شاد و خرسندند
چقدر تک تک این نامه های چشم به راه
به نامه های همان کوفیان همانندند
بیا و یوسف کنعانِ من خودت بنگر
برای اینکه نیایی چه چاه ها کندند …
به جان تو نه ، به جان خودم همین ابیات
برای آمدنت سخت آرزومندند
هزار سال گذشت و هنوز منتظرم
بیا که سخت به این انتظار می خندند

شاعر : بهزاد نجفی

  • چهارشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 12:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( خنده ی غنچه مرا یاد تو می اندازد ) * مصطفی معارف

1767

غزل امام زمان(عج) -( خنده ی غنچه مرا یاد تو می اندازد ) خنده ی غنچه مرا یاد تو می اندازد
در دلم، خانه ای از نور خدا می سازد
بس تفاخر کند این باغ به صحرا و به دشت
که به یمن نفست، بر همگان می نازد
جامه ات سبز، چمن سبز، همه صحرا سبز
پرچمی سبز، به تکریم تو می افرازد
باغ، خندان و غزل خوان و زمین پر نعمت
همه ی دشت، به توصیف تو می پردازد
خنده ی سبز چمن زار، به هنگام بهار
به همه زَردی و هر سَردی و غم می تازد
مست و دل شاد، ز دیدار تو، هر رهگذری
به تماشای تو عالم دل و جان می بازد

شاعر : مصطفی معارف

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 12:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( این روزها خیلی دلم تنگ ست آقا ) * مریم قلی زاده

1759
2

غزل امام زمان(عج) -( این روزها خیلی دلم تنگ ست آقا ) این روزها خیلی دلم تنگ ست آقا
طبل جهان ضربش بد آهنگ ست آقا
سرتاسر جغرافیای خاک مفلوک
از جنس تلخ مکر و نیرنگ ست آقا
لبخند از لب های باران رخت بسته ست
بر دوش شب سنگینی سنگ ست آقا
بین زمین و آسمان و ماه و خورشید
بین برادرهایمان جنگ ست آقا
یک پای ایمان از درون پوسیده انگار
پای دگر از بیخ و بن لنگ ست آقا
از انتظاری تلخ و دروی شعر گفتن
یک جزء تکراریِ فرهنگ ست آقا
حتی همین ابیات زردی را که خواندید
با مردمان کوچه هم رنگ ست آقا
این روزها خیلی دلم تنگ ست آقا...

شاعر : مریم قلی زاده

  • چهارشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها ) * سعید محمدی

3701
10

غزل امام زمان(عج) -( دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها ) دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها
دل هوای دیدن دل دار دارد جمعه ها
صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان
یار با ما وعده ی دیدار دارد جمعه ها
چشم های منتظر با اشک های عاشقی
هر نگاهش حرف ها بسیار دارد جمعه ها
آفتابا امر کن تا ابرها ‍پنهان شوند
آسمان بر تابش ات اصرار دارد جمعه ها
بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا
بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها
دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید:
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها

شاعر : سعید محمدی

  • چهارشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

شعر مناجات امام زمان(عج) -( ای که دیدار تو رویای شب تار من است ) * قاسم نعمتی

3754
9

شعر مناجات امام زمان(عج) -(  ای که دیدار تو رویای شب تار من است ) ای که دیدار تو رویای شب تار من است
یک نگاه تو طبیب دل بیمار من است
گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا
نامت آرامش این قلب گرفتار من است
همه جا بخشش و احسان و کرم کار تو است
کاسه لیسیِ درِ خانۀ تو کار من است
دانم ای دوست که بی ارزشم و بی قیمت
ولی آخر چه کسی جز تو خریدار من است
بگذری گر شبی از گوشۀ سجاده من
بنگری آهِ جگر سوز فقط یار من است
کاش آید سحری که تو لیاقت بدهی
بعد یک عمر دگر نوبت دیدار من است
ای عزیزِ همه عالم تو خودت می دانی
کوله باری ز گنه تحفۀ بازار من است
پسر فاطمه ما سائل درگاه توایم
کرمی کن که گدایان سر راه توایم

شاعر : قاسم نعمتی

  • شنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 11:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( سرد و بي طاقت و يك ريز، دلم مي لرزد ) * الهام عمومی

1540
4

غزل امام زمان(عج) -( سرد و بي طاقت و يك ريز، دلم مي لرزد ) سرد و بي طاقت و يك ريز، دلم مي لرزد
دو قدم مانده به پاييز، دلم مي لرزد
مي رسي، شط نگاهت چه تماشا دارد
موج با موج گلاويز... دلم مي لرزد
بعد مي ميرم و مي ميرم و مي ميرم و باز -
من و يك حسّ غم انگيز، دلم مي لرزد
وَ تو مي آيي و مي آيي و مي آيي و مي...
از صداي نفست نيز دلم مي لرزد
من پر از حرفم و صد مُهر خموشي بر لب
و تو از حنجره لبريز... دلم مي لرزد
وَ اذا زلزلت الارض، وَ مَن كُن فيكون
از تو فرياد كه برخيز... دلم مي لرزد
وَ مرا آن دم با نفخه ي اسرافيلت
كمي آهسته بر انگيز، دلم مي لرزد

شاعر : الهام عمومی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حمید رمی

غزل امام زمان(عج) -( طبیعت دلم از برکت شما سبز است ) * حمید رمی

2000
2

غزل امام زمان(عج) -( طبیعت دلم از برکت شما سبز است ) طبیعت دلم از برکت شما سبز است
نگاه من به افق های تا خدا سبز است
رسیده ایم به لطف شما به قلّه ی عشق
از ابتدای جهان تا به انتها سبز است
زیاد پرچم و بیرق به پاست در دنیا
ولی فقط و فقط پرچم شما سبز است
به طور قطع مرادم ز سبز ، سبز علسیت
قسم بحق که فقط شال مرتضی سبز است
کسی که پیرو رهبر شده ست با اوییم
نه هرکسی که بگوید شعار ما سبز است
به انتقام علمدار عشق می آیی
ادامه ی علم سرخ کربلا سبز است
صدای سبزترین ماه سال می آید
چرا که بیرق ارباب سرجدا سبز است

شاعر : حمید رمی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دل گرفته -( دلم گرفته وامشب به یادروی توهستم ) *

1548
7

دل گرفته -( دلم گرفته وامشب به یادروی توهستم ) دلم گرفته وامشب به یادروی توهستم
میان خلوت قلبم به گفتگوی توهستم
اگرچه دیده زارم ندیده ماه جمالت
ولی خوشم که اسیر کمندموی توهستم
نه قوتی که بیایم،نه طاقتی که بمانم
بگیردست مراکه غلام کوی توهستم

شاعر:؟؟؟؟

  • سه شنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 08:45
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دارد بهار میرسد اما بدون تو ) *

2402
4

شعر مناجات امام زمان(عج) -( دارد بهار میرسد اما بدون تو ) دارد بهار میرسد اما بدون تو
دارد بهار میشود آقا بدون تو
بار دگر بهار و هیاهوی تازگی
بار دگر شکفتن گل ها بدون تو
سال گذشته لحظه ی تحویل سال نو
گفتم چه سود شادی دنیا بدون تو
می بارم از فراق تو اما گذشته است
یک سال از آن قضیه و حالا بدون تو-
عمرم تباه میشود این گوشه از غمت
بر این حیات غم زده مرگا بدون تو
باید دمی به حال دل من نظر کنی
حالی نمانده سینه ی من را بدون تو
حالم خراب میشود اینجا بدون عشق
حالم خراب میشود اینجا بدون تو...

  • دوشنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( غروب روز سه شنبه دلم هوایی توست ) * هاشم محمدی

14265
25

غزل امام زمان(عج) -( غروب روز سه شنبه دلم هوایی توست ) غروب روز سه شنبه دلم هوایی توست
وَ عاجزانه نگاهش به میزبانی توست
غروب روز سه شنبه دوباره می خوانم
بیاکه لحظه ی امداد آسمانی توست
نظر به حال دلم کن که سرد و خاموش ست
همه امید من آقا به مهربانی توست
دوباره این دل شیدا مسافر راه ست
مسیر عاشقی ام صحن جمکرانی توست
نگاه مرحمت تو مرا بزرگی داد
بیا که شعر و غزل ها همه فدایی توست
بیا و روضه ی کرب و بلا بخوان امشب
بیا که فاطمه مشتاق روضه خوانی توست

شاعر : هاشم محمدی

  • چهارشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

رباعی امام زمان(عج) -( راهی که به تو ختم نگردید کج است ) *استاد سید هاشم وفایی

1829
4

رباعی امام زمان(عج) -( راهی که به تو ختم نگردید کج است ) راهی که به تو ختم نگردید کج است

بی مرحمت تو کارعالم فلج است
هرسال بدون تو شده طی، ایکاش
امسال بگویند که سال فرج است

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • سه شنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام زمان(عج) -( سالی گذشت و نوبت تحویل سالی ست ) * مصطفی هاشمی نسب

2087
2

شعر مناجات امام زمان(عج) -( سالی گذشت و نوبت تحویل سالی ست ) سالی گذشت و نوبت تحویل سالی ست
اما کنـار سفره هـا جای تو خالی ست
حتّـی میـان تنگ ، مـاهی بی قرارت
گویـا که او هم در پی راه وصـالی ست
بی تو بهـاری هم که می آید مجـاز است
روئیـدن برگ درختـان هم سئـوالی ست
دور از تـو موجـودات محکـوم به نقصنـد
این سیب سرخ هفت سین هم سیب کالی ست
سرسبـزی دشـت و سخـاوتمندی خـاک
از روز میعــاد شمـا تنهـا مثـالی ست
بایـد که از شـوق ظهـورت پـر در آورد
وقتی پریدن تا سمــا محتـاج بالی ست
دیگر دل من طـاقت هجــران نـدارد
طولش نده محبوب من، قلبم سفالی ست
در آینــه تقدیــر من را برمـلا کن
روزی من در سـال نو کرب و بـلا کن

شاعر : مصطفی هاشمی نسب

  • چهارشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 07:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( گریان چو شمع در شب هجران نشسته ام ) * عبدالله الفت

1948
3

غزل امام زمان(عج) -( گریان چو شمع در شب هجران نشسته ام ) گریان چو شمع در شب هجران نشسته ام
چون آسمان ستاره به دامان نشسته ام
چون زلف بی قرار تو از بازی نسیم
هر شب میان جمع پریشان نشسته ام
تا از نگاه گرم تو روشن شود دلم
عمریست همچو آینه حیران نشسته ام
تا چون حباب با تو شود خانه ام خراب
در موج خیز سینه ی طوفان نشسته ام
فارغ ز باغبانم و آسوده از بهار
چون لاله ای به کنج بیابان نشسته ام
از شوق پای بوس تو عمریست بی قرار -
مانند اشک در بن مژگان نشسته ام

شاعر : عبدالله الفت

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( شهر، از حادثه خالي ست، زمان خوابيده ست ) * خدیجه رحیمی

1632
1

غزل امام زمان(عج) -( شهر، از حادثه خالي ست، زمان خوابيده ست ) شهر، از حادثه خالي ست، زمان خوابيده ست
آن سوي پنجره، حسي نگران خوابيده ست
باغ، آفت زده در هُرم عطش مي سوزد
ابر، بي حوصله و بي هيجان خوابيده ست
شهر بي حادثه خاموش و فراموش شده ست
كوچه در حسرتِ يك صبحِ جوان خوابيده ست
واژه را جرأت فرياد شدن، آيا نيست؟
يك جهان، عربده درحجمِ دهان خوابيده ست!
يك نفر سنگ، در اين بركه نمي اندازد؟
دل من زردتر از برگ خزان خوابيده ست!
كوه، لبريز صدايي ست كه بر خواهد گشت
گر چه امروز فرو بسته زبان خوابيده ست!
اي روايتگرِ باران و پيام آورِ صبح
اسب، زين كن كه جهاني نگران خوابيده ست
باز اي عشق به اين نقطه ي خاموش بتاب
كه بدون تو زمين مرده، زمان خوابيده ست!

شاعر : خدیجه رحی

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 06:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام زمان(عج) -( در انتظار مقدم مهمان هفته ها ) * سودابه مهیجی

1879
4

غزل امام زمان(عج) -( در انتظار مقدم مهمان هفته ها ) در انتظار مقدم مهمان هفته ها
هی چشم دوختیم به پایان هفته ها
هی سرد شد به خاطر او چای روی میز
هی نحس ماند طالع فنجان هفته ها
هر روز فکر خودکشی از غم سقوط کرد
در کوچه ریخت از لب ایوان هفته ها
هر شب امید روز دوباره عذاب شد
در یاس مومنانه ی وجدان هفته ها
بالا بلند! شعله ی رعنا! سری بکش
از آتش نهفته ی در جان هفته ها
دیگر امیدمان به خیابان عمر نیست
باید گذاشت سر به بیابان هفته ها

شاعر : سودابه مهیجی

  • پنج شنبه
  • 7
  • فروردین
  • 1393
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد