بر ظلمت شب تابش مهتاب مبارک
پابوسی عشق از قدم آب مبارک
بر سر در عرش علوی نصب نمودند
میلاد جگر گوشه ی ارباب مبارک...
- یکشنبه
- 24
- فروردین
- 1399
- ساعت
- 22:44
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
بر ظلمت شب تابش مهتاب مبارک
پابوسی عشق از قدم آب مبارک
بر سر در عرش علوی نصب نمودند
میلاد جگر گوشه ی ارباب مبارک...
ای غنچه ی رعنا و دل آرای دل ما
ای یاد تو هر لحظه مسیحای دل ما
ای اوج طلب موج تمنای دل ما
ای فاطمه ی دوم و زهرای دل ما
سرمست شد از زمزمه ی نام تو دل ها
زنده کنی از هر نفست دلْ چو مسیحا
افتاده به دامیم و به جز جام نگیریم
هستیم و دل خویش از این دام نگیریم
بی ذکر تو یک لحظه که آرام نگیریم
بر حاجت خود غیر همین نام نگیریم
مرغ دل ما خیمه زده بر سر کویت
تو باب همه حاجت مایی چو عمویت
ای ماهِ شب حضرت خورشید رقیه
از ذکر تو آیینه ی امید رقیه
زینب ز تماشای تو خندید رقیه
جان داد اباالفضل تو را دید رقیه
لبخند تو چون موج سرور است به جنت
از یُمن تو حق بر همگان کرده محبت
با بردن نام تو شکوفا شده غنچه
لبخن
شعر ولادت #حضرت_رقیه سلام الله علیها
ارباب آمده ثمر باغ لاله اش
كرده ظهور فاطمه اى در سلاله اش
امد کسیکه مهجة قلب حسین را
دست خدا سند زده پشت قباله اش
نهج البلاغه هست و مقاتیح و کوثراست
یکروز اکر که ترجمه گردد رساله اش
یکراست میرود بغل شاه کربلا
دست کسی اگر برسد یک حواله اش
اندازه مسیح اولوالعزم زنده کرد
دلهای مرده را دم عمر سه ساله اش
عاشق شدیم و گفت رها کن بقیه را
بنویس روی سنگ نگین یا رقیه را
دختر نگو که مادر باباست بعدازاین
آیینه دار ام ابیهاست بعدازاین
دختر نگو که وارث شمشیر حیدر است
ارثیه دار حضرت زهراست بعدازاین
دختر نگو که غیرت دستان بسته اش
ویران کننده صف اعداست بعدازاین
در اشتیاق
مولاتی یا رقیه جان...
ای گل بهشت حسینی
بر عمّه نورِ عینی
خوش آمدی ای کعبه ایمان و احساس
بوسه زند بر ماه رویت عمو عباس
عالم تو را مَدیحه خوان
رقیه جان رقیه جان
مولاتی یا رقیه جان...
ای نگاهت آرامِ دلها
دار و ندارِ بابا
چه نَوه ای هستی به زهرا و به حیدر
چه خواهری هستی برای علی اکبر
قُدومِ تو بر دیدگان
رقیه جان رقیه جان
مولاتی یا رقیه جان...
گل ثارُاللهی رقیه
مِهر و ماهی رقیه
عشّاق بابایت گدایان تو هستند
روز قیامت دل به الطاف تو بستند
عنایتِ تو بیکران
رقیه جان رقیه جان
مولاتی یا رقیه جان...
یا مولاتی گل زیبای حسین
رقیه جان رقیه جان رقیه جان...
اومدی و دل محبّینِت
شده غرق شور و شعف جانا
جون ما قربونیِ قُنداقَت
گل یاسِ امامِ عاشورا
ای نام قشنگ تو صبر و قرارم
قربونِ تو همه دار و ندارم
ایشالا که شامل کرم تو باشم
همچین شبایی و حرم تو باشم
یا مولاتی گل زیبای حسین
رقیه جان رقیه جان رقیه جان...
سرِ سجّاده های مشتاقی
شب و روزم با ذکر تو سر شد
اومدی و همه میگن با تو
ماه شعبان چِقَد قشنگ تر شد
راهِ تو به عالمی راهِ نجاته
ای کوثر حسین جونم فداته
کاشکی دلداده و همقدم تو باشم
من هم مدافع حرم تو باشم
یا مولاتی گل زیبای حسین
رقیه جان رقیه جان رقیه جان...
السلام ای دستگیر عالمِین
ای به ارباب دو عالم نورعین
روز محشر چشم من بر دست توست
اشفعی لی فاطمه بنت الحسین
نخل ولایت باز امشب ثمر داده
عروس فاطمه قرصقمر زاده
نور دو عین آمد
بنت الحسین آمد
مدینه ای یاران امشب صفا دارد
حسین در آغوشش شمس الضحی دارد
نور دو عین آمد
بنت الحسین آمد
گلی ز گلزار دین جلوهگر گشته
روشن همه عالم وقتسحر گشته
نور دو عین آمد
بنت الحسین آمد
اوکعبه ی دلهاست اوگوهر یکتاست
بیت حسین امشب به به چه روح افزاست
نور دو عین آمد
بنت الحسین آمد
دوباره عید آمد بر ما نوید آمد
ای شیعیان امشب نور امید آمد
نور دو عین آمد
بنت الحسین آمد
امشب همه دلها از غم شده آزاد
از یمن او گشته دلهای شیعه شاد
نور دو عین آمد
بنت الحسین آمد
در کل این عالم عطروبویش پیچید
نور وجود او بر قلب ما تابید
نور دو عی
امشب از لطف خدا یثرب شده وادی طور
خانه ی مولا حسین بن علی غرق سرور
نخل دین داده ثمر شدحسین
امشب پدر یا رقیه جان مدد(۲)
گشته برپاجشن شادی و شعف روی زمین
آمده جان حسین،هست امیرالمومنین
گوهر یکتا رسید کعبه ی دلها رسید
یا رقیه جان مدد
نوعروس فاطمه یک مه جبین آورده است
از برای شیعیان حبلالمتین آورده است
آمده کهف الأمان نور چشم شیعیان
یا رقیه جان مدد
آمده امشب به دنیا نور چشم زینبین
شادمان گردیده ازیمن قدوم او حسین
سر زده ماه تمام دختری زینب مرام
یا رقیه جان مدد
در سپهر دین حق ماهی درخشان آمده
دختر مظلومه ی شاه شهیدان آمده
از گلستان جنان غنچه ای گشته عیان
یا رقیه جان مدد
ازیم عصمت دوباره در نا
امشب سپهر دین را(آمدمهی دوباره)۲
ریزدزشادمانی( از آسمان ستاره)۲
نور دو عین آمد بنت الحسین آمد
مدد رقیه جان(۲)
شهر مدینه پر شد از شادمانی و شور
در مقدمش بریزد از آسمان گل نور
مدینه شد گلشن چشم حسین روشن
مدد رقیه جان
از گلشن ولایت گلبن عصمت آمد
بر شیعیان مولا مایه ی رحمت آمد
شمس الضحی آمد بدرالدجی آمد
مدد رقیه جان
آورده قرصماهی امشب عروس زهرا
از مقدم رقیه زینت تمام دنیا
بوسه زند مادر بر صورت دختر
مدد رقیه جان
امشب رسد به جانم عطروبوی مدینه
این غنچه ی حسینی ماه روی زمینه
منجلی از رویش بهشت ما کویش
مدد رقیه جان
مرقد کوچک تو بهشت ما رقیه
نهاده مهر تو در سرشت ما رقیه
گردیده مهمانت ریزه خور خوا
از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم
هردعایی را بخواهم مستجابش میکنم
غزل حضرت رقیه سلام الله علیها
فروغِ هفت آسمان رُقیّه
همایِعرشآشیان رُقیّه
مکان گرفتی کنار زهرا
به عرصه ی لامکان رُقیّه
تو جلوهی ذات لایزالی
تویی که داری شئونِ عالی
که در سجودند از قیامت
تمام کرّوبیان رُقیّه
قسم به عشّاق بیقرارت،
به جان جانهای جاننثارت
فقط عموجان باوقارت
بُوَد جهانپهلوان رُقیّه
همانکهسقایاهلبیتاست پناهآقایاهلبیتاست
در آفتاب آمده دو دستش
برای تو سایهبان رقیه
تو عشق ما از قدیمهایی
تو از تبار کریمهایی
سخاوتت بینهایتاست و
کرامتت بیکران رُقیّه
بههیچکس جز تو دلنبستم
غلامت از عالم اَلَستم
مناز ازل دلسپرده هستم
تو از ازل دلسِتان رقیه
اگرکهخوبم
نفسی تازه شد و تازه شد احوال زمین
واشد از شوق به یکباره پر و بال زمین
گوئیا جامه ای از نور به تن کرده فلک
رشته پولک هفت رنگ شده شال زمین
چه مبارک خبری بر روی لب افتاده
خاصّه در شهر مدینه که شده خال زمین
بسکه از عرش فرشته به طواف آمده است
که شده بیت ولا مرکز جنجال زمین
دختری آمده که یک نفسش می ارزد
به نفس های خلائق طی صد سال زمین
پاکی آئینه و آب به دنیا آمد
دختر حضرت ارباب به دنیا آمد
این ولادت چقدر شور و صفا آورده
چقدر خنده همراه بکا آورده
مستی قبل حلول رمضان را عشق است
ساقی این بار می از دست خدا آورده
دختر شاه پریان بنی هاشم را
حق به خانمی یک مشت گدا آورده
گردت ای دختر یزدگرد همه می گردند
که
سر زد از خانه خورشيد ولا ماه امشب
ز آسمان باز شده سوى زمين راه امشب
حلقه بر در زده شادى كه منم ، باز كنيد
ذكر تسبيح بخوانيد و غزل ساز كنيد
غزل شوق بخوانيد كه گل وا شده است
غنچه ی عصمت و تطهير شكوفا شده است
چشم بد دور عجب ماه جمالى دارد
چه نجيب است رقيه چه كمالى دارد
دختر ناز حسين است مبارك قدمش
كى فراموش شود خاطره عمر كمش
علوى زاده اى از نسل و تبار زهراست
ياس نورسته اى از باغ و بهار زهراست
آمده همسفر شاه شهيدان گردد
شمع دلسوخته كلبه ی احزان گردد
نمك خنده ی او برد دل مادر را
كرده حرز گل خود «چار قل و كوثر» را
عمه زينب به رويش صورت مادر را ديد
در خم ابروى او هيبت حيدر را ديد
چه صفا داشت در آن فرصت آئينه و ماه
ذكر «لاحول و لا قوة الا بالله»
بوسه از صورت ماهش على اكبر گيرد
عمو عباس چو جان او را در بر گيرد
شب شادى است به صد شوق سحر بايد كرد
غصه و اندوه را دست به سر بايد كرد
هر كه از دست رقيه طلبد فيض برات
بفرستد به صفاى قدم او صلوات
باز هنگام غزل خوانی شده
منزلِ ارباب مهمانی شده
لیله ی میلاد جانان آمده
دختر شاه شهیدان آمده
عرشیان دارد به لب این شورو شِین
مرحَبا ،صد آفرین بنت الحسین س
از تَبار قَدر و کوثر آمده
خواهرِ شهزاده اکبر آمده
گلشن مولا شکوفه باز کرد
باز خالق اینچنین اعجاز کرد
بر زبان اهل دل این زمزمه
بر زمین آمد دوباره فاطمه س
یثرب از یُمنش شده باغ بهشت
از گِلِ زهرا ،خدا او را سِرِشت
نور میبارد ز وَجهِ اَنورش
میچِکَد کوثر زِ گوشِ هر لَبَش
نرگسِ باغ ولایت آمده
معدن جود و سخاوت آمده
عمّه ای دارد چو زینب عالِمه
دستگیری میکند چون فاطمه
چند سالی بود، زهرا رفته بود
حالتِ مولایمان آشفته بود
خواست خالق تا که دلجویی کند
عِطر زهرا را حسین بویی کند
غنچه ای خندان ، بِدادی در بَرَش
داد یک دختر، شبیه مادرش
شاید آمد این ندا از آسمان
ای حسین ای سرور اهل جهان
هر زمان دلتنگِ زهرا میشوی
شایقِ دلبندِ طاها میشوی
خوب بِنگَر ،بر جمالِ دخترت
از دلت پَر میکِشد رنج و غمت
در مقامِ دخترت کافی، همین
بینِ اولادت شَود دُرِّ ثَمین
عالمی راغرق حیرت میکند
عاشقانت را شفاعت میکند
بر دَرش هر کَس رَوَد با اِلتَجا
این رقیّه میکند دردش دوا
بر درش حاتم گدایی میکند
دائماً مشکل گشایی میکند
دارد این دختر خودش بابِ کَرم
میشود دُردانه ی اهلِ حَرم
میرود از چهره آثارِ غمش
هر مریضی که بگیرد دامنش
دردِ بی درمان به پیشش هیچ نیست
دخترت قطعاً ،طبیبِ حاذِقیست
نام او وِردِ همه لَب میشود
عاقبت شاگردِ زینب میشود
لیک این درمانگَرِ دردِ جهان
میشود در کُنجِ ویرانه نهان
عمرِ او کوتاه، امّا پُر غم است
رنجها خُفته، در این عمرِ کَم است
مشعلِ اهلِ اسارت میشود
راویِ کرب و بلایت میشود
بینِ راهِ کوفه و شامات ،این
میخورد از روی ناقه بر زمین
ماهِ رُخسارش ،چنان نیلی شَود
صورتش ،جولانگهِ سیلی شَود
گوشه ی ویرانسرا لَرزَد چو بید
همچو زهرا قامتش باشد خَمید
قلبِ زینب را بسوزاند همین
بالِشش خِشتِ گِلین،فرشش زمین
راه و رسم عشق را اعلان دهد
عاقبت کُنجِ خرابه جان دهد
(بیکَسان) را رَهنمایی میکند
عاشقان را کربلایی میکند
بند اول
ملائک با شادمانی،میکنن عرش رو چراغون
واسه تبریک به پیمبر،شده جنت ریسه بندون
....
به دنیا اومد ثانیه فاطمه
باب نجات و امیده ماهمه
سینه چاکانه رقیه بیشمار
اولیش ابالفضل شاهه علقمه
....
دوره گهوارش جبرئیل غزل خونه
دود میکنه اسپند برای دردونه
الله و اکبر از مقام این بانو
فضائلش عالم رو کرده دیوونه
خوش آمدی یارقیه
بند دوم
میگه اذون علی اکبر،توگوشه سوگل ارباب
ان یکاد میخونه زینب ، برای نوگل ارباب
....
پشت دَر جَمْ شده اَند کُلی گِدا
هَمگیشون صِله میخوان از آقا
من هم بَهره حاجت اینجا اومدم
امضا کن اربعین برم کربلا
....
الله الله الله،نگاره بی همتا
الله الله الله، نائبة الزهرا
الله الله الله، دلبره بابایی
الله الله الله، عالیةُ الاعلا
سیدتی یارقیه،مولاتی یارقیه
بند سوم
ذکره یا رقیه بوده ، دائماً بر روی لبهام
بودنه توی حریمش،به خدا رؤیای شبهام
....
شمس و قمر معتکفه کوی او
می ارزد بر عالمی یک موی او
هر کی میبینه رقیه رو میگه
خیلی به فاطمه رفته روی او
....
فاتحِ بی بدیله کوفه و شامی
توی سختیا واسه نوکرت حامی
کاشکی من هم مثه سیدجوادذاکر
بنوشم از صحبای جنونت جامی
سیدتی یارقیه،مولاتی یارقیه
میلاد سه ساله ی کربلا
مبارکباد
بر نای نی یم ببین نوا آمده است
دردانه ی شاه کربلا آمده است
معراج سه ساله گشته دوش سقا
بر بیت ولا ببین صفا آمده است
میلاد حضرت رقیه (س)
دردانه ی سیدالشهداء
بنداول
مرغیم و پر زدیم به کاشانه ی شما
مستی نموده ایم ز میخانه ی شما
دردانه ی حسینی و باب الحوائجی
ای من فدای دست کریمانه ی شما
ما سائل و گدای سرای محبتیم
اینگونه ما نشسته در خانه ی شما
دستان کوچک تو بود تکیه گاه خلق
سر مینهیم ما به کرمخانه ی شما
مستیم از سبوی خم و این پیاله ات
سر میکشیم جرعه ز پیمانه ی شما
نامت چو نام فاطمه اعجاز میکند
هر قفل بسته ای ز کرم باز میکند
بنددوم
معراج توست دوش علمدار کربلا
دلهای شیعه گشته گرفتار کربلا
خورده عطش گره به لبان مطهرت
هر لحظه بوده یاد تو بیمار کربلا
نامت کنار نام عقیله به هرکجا
از شام و کوفه تا سر بازار کربلا
ای شاخه ی شکسته شده زیر دست وپا
در بین یاس و لاله ی گلزار کربلا
درشام و کوفه ناله زدی با دلی حزین
با عمه گفته ای ز شب تار کربلا
تو وارث تمام غم و درد مادری
کنج خرابه مثل گل یاس پرپری
بنددوم
شهر مدینه بار دگر گل به بر گرفت
از خانه حسین سحر این خبر گرفت
آمد دوباره فاطمه ی دوم حسین
مرغ دلم ز کنج قفس بال و پر گرفت
ساغر بدست آمده تا جرعه ای دهد
نخل ولا ز مقدم پاکش ثمر گرفت
زینب رسید و گفت حسین جان نگاه کن
باغ ولای مادرمان بار و بر گرفت
یک نکته گفت حضرت ارباب کائنات
زآن نکته قلب زینب کبرای شرر گرفت
گفتا تنش چو مادرمان نیلگون شود
از ضرب تازیانه رخش غرق خون شود
بندچهارم
شام سیاه من ز وجودت سر آمده
روز تولد تو علی اکبر آمده
آورده است بهر تو خلخال زینتی
چون از برای حضرتشان خواهر آمده
بادست گل به شوروشعف عاشقانه بین
ام البنین بهمره آب آور آمده
زینب به خنده گفت که مادر خوش آمدی
بهر حسین فاطمه چون دختر آمده
این نازنین مسافر دشت شقایق است
در دیده گان ما همه نیلوفر آمده
دخترمگوستاره ی شبهای زینب است
کشته شوی به پای حرم حق مطلب است
بندپنجم
گفتند و ما شنیده ایم ز ناقه فتاده ای
تا پای جان به پیش سنان ایستاده ای
در بین راه خار به پایت نشسته بود
شکوه نکرده ای و جوابش نداده ای
دستت به روی سر زچه معجر نداشتی
با پای خسته رهرو کوفه ز جاده ای
زجر آمده است داد بزن شیونی بکن
ای دختر ساله تو خود شیرزاده ای
کنج خرابه تا به سحر ای عزیز دل
سر را به روی خاک خرابه نهاده ای؟
سر آمد و سرت به هواداری سرست
تاروزحشرجاه و مقامت همی سرست
#میلاد_حضرت_رقیه
سرود میلاد حضرت رقیه
نازدانه اباعبدالله
بنداول
چقد قشنگ و نازنینه
فرشته ی روی زمینه
دردانه ی آقام حسینه
گهواره اش عرش برینه
معراج او دوش علمداره
با اکبر لیلا غمی نداره
خواهر کوچک امام سجاد
خنده رو لبهای حسین میآره (۲)
تولدت مبارک ای رقیه
تولدت مبارک ای سه ساله(۲)
بنددوم
بیت ولا غرق شعف شد
نام تو بر لبم هدف شد
برای دیدن جمالت
از آسمون ملک به صف بود
فاطمه ی دوم اربابه
تو شبهای غریبی مهتابه
خاک درش شفای عالم شد
وقتی رو زانوی عمو میخوابه (۲)
تولدت مبارک ای رقیه
تولدت مبارک ای سه ساله (۲)
#سرود_جشن_میلاد_حضرت_رقیه
بند اول
آخره ماهه شعبان،غنچه ای واشده
(یه گل اومد که بااون دنیا زیبا شده2)
به یُمنه مقدمش شده مدینه چون گلشن
(ازنوره رخسارش تمومه عالمین روشن2)
رقیه جان خوش آمدی
بند دوم
گذاشته پا به دنیا تالِّیه فاطمه
(رقیه بنت الحسین ثانیه فاطمه2)
نوای شادی میرسه از خونه ی مولا
(مدینه پُر شده زِ عطر و بوی کربلا2)
رقیه جان خوش آمد
بند سوم
میبره دل از عباس صورته چو ماهش
( اکبره لیلا شده مجنون نگاهش 2 )
داره زِ فاطمه نشان خوی و خِصاله او
(شبیهِ مرتضی علی قُرصه جَماله إو 2 )
رقیه جان خوش آمدی
بند چهارم
ضریحه کوچیکه تو چقدر باصفاس
(حریمه تو برا ما بی بی دارالشفاس2)
از کودکی دلم شده به نامه رقیه
( یه عمره که اسیر شدم به دامه رقیه2)
رقیه جان خوش آمد
عابس به روی پیکر مستش سری نداشت
فطرس برای بال گشودن پری نداشت
خالی تمام کیسهء عالم ز سیم و زر
یعنی صدف به سینهء خود گوهری نداشت
کوثر برای سینه زنانش نمی نوشت
گر حضرت حسین، چنین دختری نداشت
اصلاً بهشت را که خدا روی ما گشود
چنگی به دل نمی زد اگر بی رقیه بود
تا گریه کرد قلب سکون و سکوت ریخت
نور یقین به دامن اهل ثبوت رسید
خاکش سرشته شد سحری با ترنّمِ
اشکی که فاطمه ز جنان در قنوت ریخت
با یاحسین او همه دیوانه تر شدیم
بر عاشقان حوالهء شرط و شروط ریخت
از نور او ستاره و خورشید، مستِ مست
در محضر طواف رخش حورالعین نشست
درپای گاهواره اش الماس می شکفت
ذوق مسیح و صالح و الیاس می شکفت
در پیچکی که ریشه به مویش دوانده بود
هرلحظه لحظه بوته ای از یاس می شکفت
با خنده های او بغل عمه زینبش
گل از لبان حضرت عباس می شکفت
این حوریه که روی لبش ذکر یارب است
آیینهء رسالت فردای زینب است
خورشید فروزانِ جهان تاب آمد
از بهر حوائج همه، "باب" آمد
از عرشِ خدا ندا دهد جبرائیل:
تعظیم کنید! "بنتُ الاَرباب" آمد
نان از کرم رقیه جان…مارا بس
جانی ز دم رقیه جان…مارا بس
در بین تمام آرزوها...یا رب
یک شب حرم رقیه جان …مارا بس
الحمد لله مست ولایم
عمری اسیر کرب و بلایم
ارباب من بار دگر بابا شد امشب
بابای طفلی خوشگل و زیباشدامشب
مانند زهراست
ام ابیها ست
نامش رقیه است
از مقدم او
لرزه به جان
آل امیه است
بادا مبارک بادا مبارک بادا مبارک(٢)
من مست عشقم پابستِ عشقم
مستم غلامِ دربست عشقم
آتش زده عشقش به جا نم ایهالناس
۶آمد به دنیا زینت دامان عباس
دریای رحمت
بانوی جنت
آمد خوش آمد
بر درد مندان
کان شفاعت
آمد خوش آمد
بادا مبارک بادا مبارک بادا مبارک(٢)
ای فخر مادر همدم خوبان رقیّه
مادر فدای آن لب خندان رقیّه
لای لای رقیّه لای لای رقیّه
ای دختر نازم بیا آغوش مادر
بازی کنان هر دم بپر بر دوش مادر
من مست تو باشم تو هم مدهوش مادر
ای بهتر از برگ گل ریحان رقیّه
لای لای رقیّه لای لای رقیّه
ای بهتر و شاداب تر از برگ ریحان
حسرت بروی ماه تو حوران رضوان
اشک گل روی تو دارد خوبرویان
سبحان تو را کرده بمن احسان رقیّه
لای لای رقیّه لای لای رقیّه
وقت سرور آمد شادی و شور آمد
از سوی حق امشب دریای نور آمد
مولاتی رقیه(2)
روح صلات آمد. رمز حیات آمد
دختر ثارالله باب النجات آمد
مولاتی رقیه
در شب میلادت شیعه شده شادت
رقیه جان امشب کرده دلم یادت
مولاتی رقیه
هستم گدای تو. دارم ولای تو
کرده دل زارم. امشب هوای تو
مولاتی رقیه
من عاشقت هستم دل برشمابستم
از اول عمرم. گرفته ای دستم
مولاتی رقیه
ای برحسین کوکب به عمه ات زینب
برحال جمع ما. نظر نما امشب
مولاتی رقیه
باز امشب حال ،حالی دیگر است
شهر یثرب میزبان دلبر است
تا کلیم آسا به دریا زد دلم
(یا رقیه) گشت شمع محفلم
نو گلی آمد به بستان حسین
گل نگو روح حسین جان حسین
میوزد امشب نسیم عاشقی
گشته غوغا در حریم عاشقی
بر حسین ابن علی جان آمده
آخرین اعجاز شعبان آمده
مست شد عباس از بوسیدنش
دل ز عمّه میبرد خندیدنش
در جهان پیچیده امشب بوی گل
گشته روشن چشم ما از روی گل
شهپر حور و ملک زیر سرش
سینۀ پٌر مِهر اکبر بسترش
بر درش کرده ستاره ازدحام
بهر یک عرض ادب، عرض سلام
حاتم طایی گدایش میشود
مست نام دلربایش میشود
دیده عشاق عالم سوی اوست
عالم و آدم دخیل کوی اوست
نور الرّحمن رخ نیکوی او
شرحِ والّلیل است تار موی
سبک 1 ـ سرود / شور ـ مَقدم
کار تمومِ عاشقا ديوونگي و شور و شين
دلا فداي مقدمِ رقيه دخترِ حسين
مدح و ثنايم ـ يا رقيه
شور و نوايم ـ يا رقيه
شرحِ صدايم ـ يا رقيه
حال و هوايم ـ يا رقيه
سه ساله ماه کربلا ـ يا رقيه يا رقيه(2)
دختر شاه کربلا ـ يا رقيه يا رقيه(2)
امشب تو آغوشِ حسين مثلِ يه ماهِ كامله ست
صورت اين ياس شاه عشق خيلي شبيه فاطمه ست
حاصل زهرا ـ يا رقيه
عزيز طاها ـ يا رقيه
براي مولا ـ يا رقيه
ام ابيها ـ يا رقيه
سه ساله ماه کربلا ـ يا رقيه يا رقيه(2)
دختر شاه کربلا ـ يا رقيه يا رقيه(2)
براي اربابم حسين مليكه دنيا اومده
همه با ديدنش ميگن کوثر مولا اومده
فداي نامت ـ يا رقيه
عمر و مرامت ـ يا رقي
عمریست روز و شب پِیِ این دودمانیم
محتاج اولاد علی شاه جهانیم
در حلقه سر مستی دیوانگانیم
از فتنه های این زمانه در امانیم
اصلا مگر داریم ازین بهتر حواله
ما را سپرده حق به خاتون سه ساله
ای نور چشم حضرت سقا رقیه
آرام جان زینب کبری رقیه
عشق رباب و ام لیلا یا رقیه
جانانه و دردانه بابا رقیه
ای شاهکار خلقت ای زهرای ثانی
تو افتخار سرور آزادگانی
ای کار اسم اعظمت مشکل گشایی
خُلقا و خَلقا حضرت خیرالنسایی
چیزی ندیدیم از تو غیر از باوفایی
با تو کدامین شغل بهتر از گدایی
ای روضه تو شاهراه استجابت
لطف تو را دیدیم قبل از عرض حاجت
عمر کم تو شیعه را بیدار کرده
از هر چه ظالم در جهان بیزاز کرده
کار تمام دشمنا
ای چهره ات از نور نجابت گلگون
زد بوسه به دستان تو چرخ گردون
افتاده گره به کارمان! کاری کن...
زهرایِ حسین(ع)؛ یارقیه خاتون(س)!
بر ظلمت شب تابش مهتاب مبارک
پابوسی عشق از قدم آب مبارک
بر سر در عرش علوی نصب نمودند
میلاد جگر گوشه ی ارباب مبارک...