سایر اشعار

مرتب سازی براساس

تقدیم به پرستاران -( ای دست خدا , حامی بیمار پرستار ) *

311

تقدیم به پرستاران  -( ای دست خدا , حامی بیمار پرستار ) ای دست خدا , حامی بیمار پرستار
عالم همه در خواب و تو بیدار پرستار

ای دست تو پر مهر تر از بال فرشته
تندیس کمال , اسوه ی ایثار پرستار

ای شمع فروزان سرای بشریّت
بر خسته دلان حافظ و غمخوار پرستار

باجاست به دستت بزند بوسه ملائک
قدرت ز ملک برتر و بسیار پرستار

هم درد و هم اسرار و هم آوای مریضان
بر جمله گی غمزدگان یار پرستار

ای سینه ی تو مخزن اسرار شریفان
ای کان شرف , عارف و هشیار پرستار

گنجینه ی اسراری و آئینه ی دادار
خوش نیّت و خوش خلق و خوش افکارپرستار

ای دست شفا بخش تو به از ید بیضاء
در طور تو اعجاز پدیدار پرستار

ای که نفست آب حیات است و مح ...

شاعر:محمدهدایت تبریزی

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 11:38
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 قاسم نعمتی

شب یلدا، فاطمیه -(شب طولانی هرسال زمان بیشتر است) * قاسم نعمتی

665

شب یلدا، فاطمیه -(شب طولانی هرسال زمان بیشتر است) شب طولانی هرسال زمان بیشتر است
تاکمی فکر دعا؛ گرم عبادت باشیم
ساعتی هم که شده گوشه سجاده خویش
بنشینیم و به دنبال سعادت باشیم

شب طولانی هرسال خدا منتظر است
چشم یک عبد گنهکار کمی تر گردد
رحمت واسعه آغوش خودش واکرده
یک گنهکار مگر توبه کند برگردد

شب طولانی هر سال امان ازغفلت
چشمی آیا زدلی غمزده بارانی شد؟
شب طولانی هرسال کمی فکر کنیم
غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟!

شب جمعه است نگاه همه سوی زهراست
بوی سیب از حرم کرببلا می آید
مادری با کمری خم شده و موی سپید
بادلی سوخته از عرش خدا می آید

می زند ناله «بنیّ» چه بهم ریخته ای
هرچه میگردم عزیزم سر تو نیست چرا؟
هرچه می چینم عزیزم بدنت را بر خاک
قسمتِ بیشتر از پیکر تو نیست چرا؟

چونکه با ضربه و از پشت بریدند سرت
نیمی از حنجر تو روی زمین ریخته است
چون کنار تن تو معجر زینب بُردند
گیسوی خواهرتو روی زمین ریخته است

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

رباعی:ولایی -(دانی که چرا باور دین در ما نیست) * دانیال تقوی

483

رباعی:ولایی -(دانی که چرا باور دین در ما نیست) دانی که چرا باور دین در ما نیست
رفعی ز بلایای زمین در ما نیست
چون از دم با کفایت آلُ الله
اندازه ی ارزنی یقین در ما نیست

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 16:49
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 ابراهیم قبله آرباطان

غزل مدافعان سلامت -(سلام ما به تمام مدافعان سلامت) * ابراهیم قبله آرباطان

1139

غزل مدافعان سلامت -(سلام ما به تمام مدافعان سلامت) تقدیم به یکایک پزشکان، پرستاران و تمام عزیزانی که در صف اول مبارزه با کرونا، سینه سپر کرده اند تا ما، تلخی ابتلا به ویروس منحوس کرونا را تجربه نکنیم...

سلام ما به تمامِ مدافعان سلامت
به مکتب و به مرام ِ مدافعان سلامت

به احترام تو، خم می شوند کوه و کمر ها...
خوشا به شأن و مقام مدافعان سلامت

چه عاشقانه مقامی، تمام ِ عالم و آدم...
زده ست سکّه به نام ِ مدافعان سلامت

سلام ما به فراوانی ِ امید و اراده
به صبح و ظهر و به شام ِ مدافعان سلامت

"سفیدپوش شدم تا سیاه پوش نباشی"
جز این نبوده پیام ِ مدافعان سلامت

درون خانه بمانیم؛ مرگ پشت ِ در است
به احترام ِ مرام ِ مدافعان سلامت

  • سه شنبه
  • 9
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 19:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات با امام حسین(ع) -(نوکری تا داد زد «ارباب» حس کردم تورا...) *

485

مناجات با امام حسین(ع) -(نوکری تا داد زد «ارباب» حس کردم تورا...) زیر باران؛ در شب و مهتاب، حس کردم تو را

نوکری تا داد زد «ارباب»، حس کردم تو را

صیدِ دریای توام با ریشه‌های پرچمـت

بین روضه در نخِ قلّاب، حس کردم تو را

قبل از آنی که بگویم «آه، آقا بـی کسـم

نوکر بیچاره را دریاب»، حس کردم تو را

لحظه‌های تشنگی گفتم «سلام ای تشنه لب»

قبل از آنی که بنوشم آب، حس کردم تو را

روی دیوارِ اتاقـم شعبه‌ای از کــربلاست

زُل زدم هر وقت، بر آن قاب، حس کردم تو را

بالشم شد هر شب از رویای خیسم خیسِ اشک

گوشه‌ی شش‌گوشه‌ات در خواب، حس کردم تو را

بوی سیبِ جـانـمـازم مال مُهـر تربت است

بارها ارباب، در محـراب، حس کردم تو را

بین صحنِ سینه‌ام داری مزاری؛ چونکه من

در تپش‌های دلِ بـی‌تاب، حس کردم تو را...

بیاد شهید مدافع حرم #حمید_مختاربند

  • جمعه
  • 12
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حاج اصغر فرشچی

شعری برای مرحوم حاج فیروز زیرک کار -(طنین صدایت در بستر زمان خواهد ماند) * حاج اصغر فرشچی

1572
1

شعری برای مرحوم حاج فیروز زیرک کار -(طنین صدایت در بستر زمان خواهد ماند) اگرقرن ها هم سپری شود ...

طنین صدایت دربسترزمان خواهد ماند
مداّحیِ دلنشینت درگوش وجان خواهد ماند

چون از نَفَسِ قُدسیان سخن ها گفتی ورفتی
واژه واژه کلام تو به هر زبان خواهد ماند

درغیاب تو خاطر (عدلی) مُکدّراست
بی توبزم عشق ومحفل نیمه جان خواهد ماند

آیری دوشدون اگر اقربادن
دستجات حسین و عزادن
اولماسان آیری سن روز محشر
شاه دین سرور کربلادن

خداوندا روح پر فتوحش را شاد و قبرش
به نور مولایش منور ساز

آمین یا رب العالمین

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 23:06
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حاج اصغر فرشچی

درتکریم فخرالذاکرین جناب استاد حاج فیروز زیرک کار -(نوحه خوانی دست تو مفهوم و معنی می شود) * حاج اصغر فرشچی

454

درتکریم فخرالذاکرین جناب استاد حاج فیروز زیرک کار -(نوحه خوانی دست تو مفهوم و معنی می شود) نوحه خوانی دست تومفهوم ومعنی می شود
تا توباشی بزم غمها شورپیدا می شود

پیرهن برقامت دل چون زعشقش دوختی
هدیه از خورشید داری با تو دل وا می شود

جاهدی در ورطۀ بزم عزای شاه دین
بال وپربرعاشقان از تومهیّا می شود

ازخُم عشق حسینی مِی زدی هستی تومست
معنی کوته سخن هایت چو دریا می شود

فارغ ازنفس مَنیّت با توکّل برخدا
هربیان وهرکلامت جذب دلها می شود

چون خریدارحسینی تو به بازار حسین
روشن ازاین فعل زیبا چشم زهرا می شود

هرکه شاگرد توباشد از تو آموزد کلام
همچو توهرجا که باشد محفل آرا می شود

عالِم پیری به اوضاع محرّم " کربلا
ناطق این ماجرا باشی تو اَجلی می شود

مادحی برسرزمین ترک وهم ایران زمین
مُهرتأییدش به دست پیرو بُرنا می شود

نام تو(فیروز شهرت فرشباف زیرک) است
لیک مداح حسینی ثبت وامضا می شود

خادم پیری چو (عدلی) نوحه خوانی گرکند
پیش شاگردان توهمچون الفبا می شود

  • چهارشنبه
  • 17
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 22:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حاج اصغر فرشچی

در خانه بمانیم -(ای کاش که ما بار دگر دور هم آییم) * حاج اصغر فرشچی

263

در خانه بمانیم -(ای کاش که ما بار دگر دور هم آییم) ایکاش که ما بار دگر دور هم آییم
در محفل جانان زغم خود بدرآییم

ایکاش شود بار دگر در حرم دوست
با هم بنشینیم و در آن عقده گشاییم

منزلگه عشق است حرم نور الهی
آنجا که زدل زَنگ و سیاهی بِزُداییم

یک قطرۀ اشکی زغم شاه شهیدان
از دیده به رخسار بریزیم که رضاییم

ما گر چه گنهکار ولی تابع حقّیم
هستیم خجالت ولی راضی به قضاییم

نومید نئیم از کرم حضرت مهدی
فریاد برآریم زچه از او جداییم

در حال دعائیم که خدا رفع بلا کن
با اهل جهان جرعه کش جام بلاییم

یارب بحق هشت و چهاربگذر از این جرم
از بی خردی در پی این چون و چراییم

ایکاش که ببنیم شد عیان چهرۀ دلدار
از لطف وصفای قدمش ما بصفاییم

خاک قدمش (عدلی) کند سرمۀ چشمش
گوید که همه در ره اوئیم بفداییم

جمعه 22 فروردین 1399

  • پنج شنبه
  • 18
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

تقدیم به روح سید جواد ذاکر -(مادح مُلک جنان سیدجواد ذاکر است) * مجید قلعه بیگی

565
3

تقدیم به روح سید جواد ذاکر -(مادح مُلک جنان سیدجواد ذاکر است) مادح مُلک جنان سیدجواد ذاکر است
در قیامت فخرمان سید جواد ذاکر است
او نه تنها افتخار روضه ها و هئیت است
افتخار شیعیان سیدجواد ذاکر است

تا دم آخر به زهرا روضه خوانی کرد و رفت
روضه را بی گفتگو،سیّد جهانی کرد و رفت
ارمنی را با نوایش او مسلمان کرده است
سُننیان را حُب حیدر، مهربانی کرد و رفت

راه و اهدافش فقط بوده صراط المستقیم
سینه اش کنزالمعانی،دامنش پاک و نعیم
آنچنان در روضه هایش بر حسین او میگریست
بی غلو در مجلسش میبوده موسای کلیم

از دم رحمانیش با نوای دلنشین
سید ذاکر چنان میخواند با صوت حزین
صف به صف کروبیان می آمده بر روضه اش
حال در جنّت شده مدّاح شاه مسلمین

«آذری» بود از دیارِ «خوی» دیار منتخب
سید والامقام و سیدِ والا نسب
هیتش بوده ازل «دیوانگان کربلا»
یک شبه ره را نشان دادش،شهنشاهِ نجف

اتفاقی او نشد نامی،در این عصر نفاق
من بقرآن عینه دیدم در دمشق و در عراق
عاشق او گشته بودینی عربهای خلیج
خون بجای دیده جاری بوده از درد و فراق

حیف شخصیّتِ آن مرد را نشناختیم
بی تعارف، رفت او ما روضه ها را باختیم
مام عالم نی دگر سیّد به هستی آورد
عاقلُ تنها اشاره، بی سبب ما تاختیم

شهر «خوی» در سالگردش باغ جنت میشود
هرکه آمد دیده اینجا چه قیامت میشود
هر که گوید مُرده سید هتک حرمت میکند
ذاکر زهرا مگر ازدیده غیبت میشود؟

من «فقیرخوییم» کِلکم فغانی میکند
دم ز سید میزند شیرین زبانی میکند
من به سهمم میدم بر عاشقان قول شرف
در جنان بر فاطمه او روضه خوانی میکند

  • سه شنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 22:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

در وصف مرحوم سید جواد ذاکر -(بلبل خوش سخن باغ ولا ذاکر بود) * مجید قلعه بیگی

676
2

در وصف مرحوم سید جواد ذاکر -(بلبل خوش سخن باغ ولا ذاکر بود) بلبل خوش سخن باغ ولا ذاکر بود
گوهر بحر شرف، کنز حیا ذاکر بود
ذاکر با ادب خیرنسا ذاکر بود
شده حک بر در جنت به خط زرِ این مطلب
سید ذاکر«خوئیست» غلامِ زینب

آفتاب آسمانِ روضه های مرتضی
در جنان بی گفتگو گشته سفیر کربلا
جان ننه قربان سنه من آغلورام سن آغلاما
مثل زهرا بر حسین و زینبش خون گریه کرد
پشت بر دنیا نمود و مرد ماند آن کوه درد

زادگاهش شهر «خوی» کاشانه اش هر قلب بود
قوی سبقت از تمام روضه خوانها او ربود
جز علی جز فاطمه، یک کس ندانست او که بود
در میان روضه ها او قتلگه را دیده بود
وای رقیه آغلاما،، از فاطمه بشنیده بود

تا که رفت از بین ما گویا همه بیدار شد
دیده ها از درد هجران،بهر او خونبار شد
روضه ها،هئیات و محفلها دگر بی یار شد
گرچه رفت تا روز محشر از سر ما سایه اش
خوش به حال آن «رسول ترک» گشت همسایه اش

من «فقیرم» شکر یزدان هم دیار ذاکرم
افتخارم بسکه منهم اشکبار ذاکرم
عاشقِ دلداده ی دیوانه وار ذاکرم
شعر من بوده سفارش از دل کاشان و قم
من نوشتم بهر آن دسته عزاداران قم

  • سه شنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 22:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شعر وفات حضرت رباب(س) -(گرفته سوز صدایت تمام دنیا را...) * پوریا باقری

618
1

شعر وفات حضرت رباب(س) -(گرفته سوز صدایت تمام دنیا را...) گرفته سوز صدایت تمام دنیا را
و گریه هات به آتش کشیده جان ها را

بس است دست خودت را تکان مده بانو
عذاب میدهد این گریه های تو ما را

قبول کن که علی رفته و نمی آید
قبول کن که پسر رفته راه بابا را

بلند شو , منشین زیر آفتاب انقدر
کباب کرده ای آخر تو دشت و صحرا را

بیا کمی به خودت رحم کن عزیز حسین
قرار نیست نبینی طلوع فردا را

تو با وفا و نجیبی , درست مثل خودت
خودت برای خودت حل کن این معما را

علی که رفت , تو دیگر مرو از این دنیا
مگیر تاب و توانِ عزیز زهرا را

بلند شو برو قدری کنار زینب باش
بگیر غصه ی آن داغدار تنها را

  • سه شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 12:08
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 ابراهیم قبله آرباطان

روز جوان -(تویی مملو از شور و غوغا؛جوانی) * ابراهیم قبله آرباطان

308

روز جوان -(تویی مملو از شور و غوغا؛جوانی) تویی مملو از شور و غوغا؛ جوانی
تویی فصل زیبای رویا، جوانی

تو را می شود گفت فصل شکفتن
تویی شعر نایاب دنیا، جوانی

تو را می نویسم شکوه و شکیبا
تورا می نویسم فریبا، جوانی

تویی غرّش رودهای خروشان
تویی موج وحشی دریا، جوانی

تویی مالک هرچه در سر نگنجد
تویی صاحب هرچه فتوا جوانی

تو رعنا، تو برنا، تو عاشق، تو شیدا
تویی هرچه توصیف زیبا، جوانی

خدایا چنان کن که فردا نگویم:
دریغا جوانی، دریغا جوانی

  • یکشنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 17:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سیدبشیر حسینی میانجی

مدافعان سلامت -(سلام خدا بر پرستارها) * سیدبشیر حسینی میانجی

504

مدافعان سلامت -(سلام خدا بر پرستارها) سلام خدا بر پرستارها
به کلّ اطبّا و بهیارها

که گُلذکر آنان هوالشّافی است
شفا می‌دهد او به بیمارها

لباس شکوفه به تن کرده‌اند
عزیزند مثل سپیدارها

ز بس مهربانند، در دستشان
مبدّل به گل می‌شود خارها

بهاری‌ترین‌اند و باران‌ترین
در آغوش سرسبز گلزارها

عزیزان بهداشت، همچون گل‌اند
که عطر اُمید آید از یارها

بلا و خطر را به جان می‌خرند
بلا دور باد از خریدارها

از اینان که امروز مخلص‌ترند
شنیدیم و دیدیم ایثارها

و بودند دیروز در جبهه‌ها
ظفرآفرینان و سردارها

پرستارها پیرو زینب‌اند
کنار علیل و علمدارها

به شکل بشر دیده‌ایم عشق را
به وقت ملاقات و دیدارها

به حال عبادت بسر می‌برند
خدایی‌ست چون صبغه‌ی کارها

دعاگوی آنهاست "سید بشیر"
صمیمانه، یک بار نه بارها

  • سه شنبه
  • 24
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 15:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شعر اعتراضی، اجتماعی_سیاسی -(به وقتش تا توانسته گران خورده گران خورده...) * محمود یوسفی

546

شعر اعتراضی، اجتماعی_سیاسی -(به وقتش تا توانسته گران خورده گران خورده...) به وقتش تا توانسته گران خورده گران خورده
به وقتش رایگان رایگان رایگان خورده

به وقتش بردنی ها را به نرخ اسمان برده
به وقتش خوردنی ها را به نرخ این دکان خورده

تن مرد و زن و پیر و جوان زخم است از تیغش
چقدر امروز خون از این قماش بی زبان خورده

مترس از آنکه بازویی ندارد بحر نان خوردن
بترس از آنکه یک عمری به نرخ روز نان خورده

امان از خنده های پوچ و توخالی و پوشالی
از ان ترسو که بر بازوش مهر قهرمان خورده

امان از دشمن دانا امان از دوست نادان
همانکه وقت خوردن گوشت را با استخوان خورده

خدایا کم کن از ما شر بختک های جاهل را
که هر چه خورده اسلام از همین نا عاقلان خورده

  • چهارشنبه
  • 8
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه را تعطیل نکنیم، به امید نابودی ویروس کرونا -(همه جا پر شده از نام و نشان کرونا...) * مجتبی شکریان

430

روضه را تعطیل نکنیم، به امید نابودی ویروس کرونا -(همه جا پر شده از نام و نشان کرونا...) همه جا پر شده از نام و نشانِ کرونا
شده تنظیم زمان ها به زمانِ کرونا

دولت محترم و داعیه دارِ تدبیر
همه را کرده حواله به امانِ کرونا

همه جا بسته و کارِ همگی تعطیل است
همه هستیم چو مهمان سرِ خوانِ کرونا

کرونا فکر نمی کرد که جدّی بشود
از تعجب شده دروازه دهانِ کرونا

فارسی حرف زدن رو به افول است افول
چون زبانِ همگی هست زبانِ کرونا:

چه خبر از کرونا؟ تو کرونا داشته ای؟
همه مشغول به احوال و بیانِ کرونا

کرونا ماسک زده بسکه خودش ترسیده!
ما چه کردیم به اعصاب و روانِ کرونا

بی جهت نیست کرونا کرونا می شنویم
نانِ یک عده گره خورده به نانِ کرونا

ماسک واجب شده یعنی: همگی هیس!سکوت
ور نه کس نیست در اینجا نگرانِ کرونا

نکند ساده شوی باز به مسجد بروی!
واجبت را تو بخوان بعدِ اذانِ کرونا

طبِّ اسلام شده منزوی ای مسئولین
مهلتی تا شکند تیر و کمانِ کرونا

چقَدَر تهمت بیهوده به ویروس زدیم
وای اگر شعله شود آهِ نهانِ کرونا

تپش قلب گرفتند تمام مردم
ذرّه ای کم بکنید از هیجانِ کرونا

راستی منبر و محراب چرا تعطیل است
ذاکر شهر شده مرثیه خوانِ کرونا

نقش کن روی درِ هیئتِ تعطیل شده:
هیئتِ محترمِ سینه زنانِ کرونا

به دلیلِ کرونا راه حرم را بستند
ای دوصد لعنتِ حق بر جریانِ کرونا

نان ارباب نخوردم که از او دَم نزنم
با توسل بزنم تیشه به جانِ کرونا

  • جمعه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:17
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

-(لشکر فتنه به سردارِ علی تاخته است) * نعیمه امامی

385

-(لشکر فتنه به سردارِ علی تاخته است) به نام خدا

غباری به کف پای علمدار

لشکر فتنه به سردارِ علی تاخته است

بس که در بازی برجام، به خود باخته است

کینه از آیینه دارند و به دل مشتی سنگ

ننگ بر آن همه تزویر و خیانت، صد ننگ

ای حقیرانِ سیاست زده یِ غرب گدا

شرف و عزت خود را همه کردید فدا...؟!

دشمن از سایه ی او جان و تنش می لرزید

سخت از قاسم و از هیمنه اش می ترسید

چه کسی دیده که او تکیه به میزی بزند..؟

یا پی پست و زر و جاه و مقامی بدود...؟

مردِ میدان عمل بود نه تزویر و ریا

او سلیمان وطن بود سیاست زده ها

شرمتان باد از آن دست به خون غلتیده

شرمتان باید از آن قدِّ ز هم پاشیده

به چه قیمت؟ که دو روزی به حکومت برسید

به خداوند که که بیچاره تر از خار و خسید

بی لیاقت تر از آنید کز او یاد کنید

با حماقت دل کفار زمان شاد کنید

توبه از غفلت خود کرده و بیدار شوید

تا غباری به کف پای علمدار شوید

-

طعنه بر غیرت و اخلاص علمدار زدی؟

طعنه بر قدرت میدان سپهدار زدی

چند سالیست به برجام تهی می بالی

سبد عزتت از سیب و گلابی خالی

متوسل نشو با کینه به هر رای و سخن

حُرمتِ قاسمِ بی دستِ وطن را نشکن

با تب دیپلماسی لاف نزن یاوه نگو

شرم کن از بدنِ بی سر و صدپاره ی او

سالها در پی معشوق به میدان زده بود

ما در آرامش و او سینه به طوفان زده بود

بود سربازِ وفادار حسین بن علی (ع)

نه چو تو عاشق یک خنده ی وَندی و کِری

تو چه می دانی از آن عشق که بی تابش کرد

تو چه می فهمی از آن جان که زر نابش کرد

تو دلت خوش به مدال آوری برجام است

شاد از آن لحظه که با دستِ کَری دادی دست

کرخه و شام و شلمچه حلب و کرببلا

می شناسند همه سینه ی مجنونش را

آرزو داشت که در راه علی (ع) سر بدهد

سر که نه- دست که نه- سوخته پیکر بدهد

سالها سوخته از آتشِ غم، دشت به دشت

با دلِ خون پی لیلای شهادت می گشت

منتظر بود به همراه شهیدان سقا

تا در آغوش بگیرد تن مجروح اش را

دستِ سردار نگهدار وطن هست هنوز

سایه اش بر سر این مرز کهن هست هنوز

لشکر سید علی مهد سلیمانی هاست

بهراسید که فرمانده ی میدان آقاست

نعیمه امامی اشلق

12-13 اردیبهشت 1400

19 رمضان

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 09:39
  • نوشته شده توسط
  • نعیمه امامی اشلق
ادامه مطلب

-(لشکر فتنه به سردارِ علی تاخته است) * نعیمه امامی

340

-(لشکر فتنه به سردارِ علی تاخته است) به نام خدا

غباری به کف پای علمدار

لشکر فتنه به سردارِ علی تاخته است

بس که در بازی برجام، به خود باخته است

کینه از آیینه دارند و به دل مشتی سنگ

ننگ بر آن همه تزویر و خیانت، صد ننگ

ای حقیرانِ سیاست زده یِ غرب گدا

شرف و عزت خود را همه کردید فدا...؟!

دشمن از سایه ی او جان و تنش می لرزید

سخت از قاسم و از هیمنه اش می ترسید

چه کسی دیده که او تکیه به میزی بزند..؟

یا پی پست و زر و جاه و مقامی بدود...؟

مردِ میدان عمل بود نه تزویر و ریا

او سلیمان وطن بود سیاست زده ها

شرمتان باد از آن دست به خون غلتیده

شرمتان باید از آن قدِّ ز هم پاشیده

به چه قیمت؟ که دو روزی به حکومت برسید

به خداوند که که بیچاره تر از خار و خسید

بی لیاقت تر از آنید کز او یاد کنید

با حماقت دل کفار زمان شاد کنید

توبه از غفلت خود کرده و بیدار شوید

تا غباری به کف پای علمدار شوید

-

طعنه بر غیرت و اخلاص علمدار زدی؟

طعنه بر قدرت میدان سپهدار زدی

چند سالیست به برجام تهی می بالی

سبد عزتت از سیب و گلابی خالی

متوسل نشو با کینه به هر رای و سخن

حُرمتِ قاسمِ بی دستِ وطن را نشکن

با تب دیپلماسی لاف نزن یاوه نگو

شرم کن از بدنِ بی سر و صدپاره ی او

سالها در پی معشوق به میدان زده بود

ما در آرامش و او سینه به طوفان زده بود

بود سربازِ وفادار حسین بن علی (ع)

نه چو تو عاشق یک خنده ی وَندی و کِری

تو چه می دانی از آن عشق که بی تابش کرد

تو چه می فهمی از آن جان که زر نابش کرد

تو دلت خوش به مدال آوری برجام است

شاد از آن لحظه که با دستِ کَری دادی دست

کرخه و شام و شلمچه حلب و کرببلا

می شناسند همه سینه ی مجنونش را

آرزو داشت که در راه علی (ع) سر بدهد

سر که نه- دست که نه- سوخته پیکر بدهد

سالها سوخته از آتشِ غم، دشت به دشت

با دلِ خون پی لیلای شهادت می گشت

منتظر بود به همراه شهیدان سقا

تا در آغوش بگیرد تن مجروح اش را

دستِ سردار نگهدار وطن هست هنوز

سایه اش بر سر این مرز کهن هست هنوز

لشکر سید علی مهد سلیمانی هاست

بهراسید که فرمانده ی میدان آقاست

نعیمه امامی اشلق

12-13 اردیبهشت 1400

19 رمضان

  • دوشنبه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 09:39
  • نوشته شده توسط
  • نعیمه امامی اشلق
ادامه مطلب

تقدیم به مدافعان سلامت، ویروس کرونا -(سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم...) * سعید تاج محمدی

642

تقدیم به مدافعان سلامت، ویروس کرونا -(سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم...) سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم

بر تنم رخت سپیدی چون لباس رزم مانده
خاکریز اینجاست، جان بر کف به میدان ایستادم

خورده ام سوگند باید مرهم هر درد باشم
قول دادم، پای سوگندم به قرآن ایستادم

پای تخت هر مریضی پای سجاده ست گویا،
در نماز عشق با چشمان گریان ایستادم

اشک هایم را نبیند هیچکس، باید بخندم
من که دور از خانه، دلتنگ عزیزان ایستادم

از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم
با صبوری گرچه غمگین و پریشان ایستادم

جمع ما بوی شهادت می دهد این روز و شب ها
بین همکاران خود بین شهیدان ایستادم

سرفه ی خشک و گلوی خشک و تب… لرزید پایم
زیر لب گفتم سلام ای شاه عطشان! ایستادم

ایستادم در دل موج بلا… دنیا بداند
تا زنم بر دفتر غم مهر پایان ایستادم

شاخه ی سبز دعا، رخت سپید و دیده ی خون
من به پای خانه ی خود، پای ایران ایستادم...

  • دوشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(مانده چشمی که خیس و بارانی است...) * زهرا آراسته نیا

451

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(مانده چشمی که خیس و بارانی است...) مانده چشمی که خیس و بارانی ست
خنده هایی که بر لب ما نیست

آه کابل! عزیز من کابل!
حالم از داغ تو پریشانی ست

من و تو با همیم خواهر جان
مرزها سد بین دل‌ها نیست

جای گل روی کفش تو خون است
طرح شادی برای لیلا نیست

امنیت آرزوی زیبایی ست
حیف این آرزو مهیا نیست

خشم و بغضم به هم رسید، اینجا
جای خالی یک «سلیمانی» ست...

  • دوشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(روز رفت و روز رفت و روز رفت و شب رسید...) * عادل حسین قربان

280

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(روز رفت و روز رفت و روز رفت و شب رسید...) روز رفت و روز رفت و روز رفت و شب رسید
بارِ دیگر، جانِ ما، از درد و غم، بر لب رسید

بارِ دیگر، رسمِ مردی، با قساوت ذبح شد
بارِ دیگر، هرچه محنت بود، بر زینب رسید

گوش کن! این آه، ویران می‌کند، تزویر را
از گلویِ سرخِ یاران، ناله‌ی یارب رسید

سوخت عالَم، در غمِ گلبرگ‌های روزه‌دار
آتشی بر جانِ ما افتاد، فصلِ تب رسید

  • دوشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی کابل -(جان پدر کجاستی؟) * قاسم صرافان

834

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی کابل -(جان پدر کجاستی؟) جان پدر کجاستی؟
جان پدر، به لب رسید
در قلمت چه دیده بود؟
آنکه تو را به خون کشید

جان پدر کجاستی؟
چشمْ به در، نشسته‌ام
زخمه به تار می‌زند،
زخمِ دل شکسته‌ام

جان پدر کجاستی؟
منتظرم که در زنی
پیش پدر، در آینه
شانه به موی سر زنی

دشمن، اگر چه کینه جو
درد، اگر چه بیشمار
جان پدر! بلند شو
تا برویم، تا «مزار»

  • دوشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(گر مثل کویری، آسمان را دریاب...) * سید مجتبی شجاع

297

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(گر مثل کویری، آسمان را دریاب...) برای گل‌های خونین افغانستان
#محکومیت_حادثه_تروریستی

گر مثل کویری؛ آسمان را دریاب
در فصل بهاران تو خزان را دریاب

ما که دلمان از این مصیبت خون شد...
یارب دل "صاحب الزمان" را دریاب

  • سه شنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 00:46
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

انفجار در مدرسه سیدالشهدا و شهادت دختران افغانی * مرتضی محمودپور

552
2

انفجار در مدرسه سیدالشهدا و شهادت دختران افغانی ◾به بهانه ی شهادت
◾دختران بیگناه افغانی
◾بدست دشمنان بشریت

دست گلچین غنچه ها را چیده اند
غنچه را با باغ سر ببریده اند
درکلاس درسها در مدرسه
نوگلان در آتش کین دیده اند

یک طرف گسیوپریشان دختری
در میان خون خود غوطه وری
ناله های سوختم آید بگوش
یک طرف دفتر، گل سر، روسری

تا صدای انفجار آمد بگوش
شهرافتاده است درجوش وخروش
دختران شهر در خون خفته اند
دختر خورشید هان مشکی بپوش

از یمن تا سوریه مرز حجاز
خاک لبنان تا به کابل مهدناز
حاج قاسم جایت اینجاخالی است
رهرو راه سلیمانی بتاز

چشمها تا حلقه بر این در شده
داغدار دختری مادر شده
خاک میریزد به سر در گوشه ای
آنکه بهر خانه نان آور شده

ماه روزه روزه را در خون نشاند
عاطفه مهر و صفا را میکشاند
روز روشن پیش چشمم شب شده
زهر بی مهری به لبها میچشاند

صالبان، تکفیری، آن قوم لعین
خون به پا کردند در روی زمین
روزه بودن دختران کابلی
کیف و دفترهایشان خونی ببین

  • سه شنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 04:54
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

تقدیم به مردم نجیب افغانستان * مرتضی محمودپور

253

تقدیم به مردم نجیب افغانستان ◾تقدیم به دختران شهید افغانستان

یک طرف کیف و کتاب افتاده یکسو دختری
یک طرف دختر بخون غلطیده یکسوی مادری
داد میزد مادرانه در کنار کشته ها
یک طرف افتاده از پا ای خدا نان آوری

  • سه شنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 09:47
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 ابراهیم قبله آرباطان

غزلی برای روز دختر -(سلام دختر دریا! سلام دختر رود!) * ابراهیم قبله آرباطان

355

غزلی برای روز دختر -(سلام  دختر دریا! سلام دختر رود!) سلام دختر دریا! سلام دختر رود!
هزار بار سلام و هزار بار درود

مباد چشمه ی لبهایت از عسل خالی
مباد دامنه ی چشمهات اشک آلود

همیشه از تو نوشتن بهانه ایی زیبا
همیشه بی تو سرودن، بهانه ایی مردود

به اعتبار تو دنیا پر از ترانه و گل
و در برابرت آیینه ها همیشه حسود

هرآنچه بی تو نوشتیم، گنک و الکن بود
هرآنچه بی تو سرودیم شاعرانه نبود

تو را چنان که تویی جز خودت نمی فهمد
تو را چنان که تویی هیچ شاعری نسرود

  • سه شنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احمد ایرانی نسب

برای گل های شهید افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(زنگ اول نوشت بابا آب، زنگ دوم نوشت بابا نان...) * احمد ایرانی نسب

541

برای گل های شهید افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(زنگ اول نوشت بابا آب، زنگ دوم نوشت بابا نان...) زنگ اول نوشت بابا آب، زنگ دوم نوشت بابا نان
زیر لب گفت: دوستت دارم، با تمام وجود؛ باباجان

روزگارش شبیه تخته سیاه، سرنوشتش رُمان غمگینی ست
سینه اش کوهی از صبوری بود، مثل آتشفشانِ بی فوران

غصه هایش یکی دوتا که نبود، گریه میکرد و باز با این حال
طرح لبخندهای زیبایش طعنه میزد به پسته ی خندان

دختری از قبیله ی خورشید، زخمیِ روزهای طوفانی
واژه ی سبز دفتر تاریخ، آیه ی سرخ سوره‌ ی انسان

زنگ آخر رسید و پاره شده، نخ تسبیح آرزوهایش
دانه دانه به خاک و خون افتاد، شاه مقصود فاخر افغان

  • سه شنبه
  • 21
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 23:57
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(دوباره کابل و آتش دوباره کابل و خون...) * علی سلیمیان

293

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(دوباره کابل و آتش دوباره کابل و خون...) دوباره کابل و آتش دوباره کابل و خون
دوباره تیتر خبرهای داغ تِلْویزیون

هنوز در تب "جان پدر کجاستی" است
که در عزای دوباره نشسته است اکنون

نمی‌رسد به کسی بین این هیاهوها
صدای زخمی کابل چرا از این تریبون؟

چقدر ناله‌ی جانسوز و داغ پی‌درپی
چقدر شانه‌ی لرزان و پیکر گلگون

چقدر خاطره‌ی عاشقانه‌ی پرپر
چقدر لیلی بی‌تاب از غم مجنون

چقدر حنجره‌ی سرخ و زخمی از فریاد
چقدر اشک غریبی که می‌شود جیحون

کجاست منجی این بغض‌های طوفانی؟
طلایه‌دار «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون»

  • چهارشنبه
  • 22
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 00:01
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(چمن گریست به احوال این جهان، گل هم..) * ناصر شهریاری

327

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(چمن گریست به احوال این جهان، گل هم..) چمن گریست به احوال این جهان، گل هم
نشست سوز عزا در صدای بلبل هم

ز بس که داغ عظیم است واژه حیران شد
گریست واژه به واژه دل تغزل هم

از این مصیبت و غم بر دل جهان داغ است
گرفت جلوه ی لاله، دل گلایل هم

چقدر صبر و تحمل به ظلم و جور و جفا
که خون بود جگر عالم از تحمل هم

گناه این همه کودک چه بود ، کز غمشان
گرفت رنگ عزا مثل غزه ، کابل هم

برای آن همه گل که گلاب شد باید_
گلاب بَرد برای مزارشان گل هم

دعا کنید بیاید همانکه منتقم است
جهان جواب بگیرد از این توسل هم

  • چهارشنبه
  • 22
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 00:02
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

برای گل های خونین افغانستان، با نام و یاد حاج قاسم سلیمانی -(آه همسایه باز گریانی...) * علی ساعدی

302

برای گل های خونین افغانستان، با نام و یاد حاج قاسم سلیمانی -(آه همسایه باز گریانی...) آه ، همسایه باز گریانی
زخمیِ کینه های شیطانی

آشکارا به خون کشید تو را
غرب با نقشه های پنهانی

چه غریبانه خاکمال شده
جان این کودکان افغانی

آرزو ها به خاک افتادند
دلِ خون ماند وچشم بارانی

آتشم زد دعای افطاری*
دستِ یک دختر دبستانی

مرگ بر فتنه ی حقوق بشر
مرگ بر سازمان ویرانی

آه همسایه باتو همدردیم
من وغمدیده های ایرانی

فتنه تاکی ستمکشی تاکی؟
تابه کی غصه و پریشانی ؟

دست خود رابگیر بر زانو
باخدا بی مدد نمی مانی

وقت آن است تا که برخیزی
بهر حق خواهی و رجز خوانی

جای بیگانه نیست خانه ی تو
بده از عزتت نگهبانی

وچه خالیست در جهان امروز
جای یک #قاسم_سلیمانی

  • چهارشنبه
  • 22
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 00:03
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(فراق و اشک های دانه دانه...) * مرضیه عاطفی

331

برای گل های خونین افغانستان، محکومیت حادثه تروریستی -(فراق و اشک های دانه دانه...) فراق و اشک های دانه دانه
یتیمی، داغِ دل، آوارِ خانه

برای شهر کابل دستِ تقدیر
نوشته ضجّه های کودکانه!

  • چهارشنبه
  • 22
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 00:25
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد