مدايح حضرت زینب سلام الله علیها

مرتب سازی براساس
 آرمان صائمی

در مدح و مصائب حضرت زینب کبری (ُس) -(به نام آنكه خدا با رخش نمايان شد) * آرمان صائمی

1347
1

در مدح و مصائب حضرت زینب کبری (ُس) -(به نام آنكه خدا با رخش نمايان شد) به نام آنكه خدا با رخش نمايان شد
به نام آنكه ز نامش دلم پريشان شد
به نام آنكه ز نامش حسين گريان شد
مسيح يك شبه از فيض او مسلمان شد
-
براى عرض ارادت سرى خم آورده
كتاب خواجه ز اوصاف او كم آورده
-
به نام حضرت زينب كه واژه اى زيباست
كتاب زندگى اش راه و رسم عاشق هاست
يقيناً علت آن خون سيدالشهداست
كه بعد اينهمه مدت هنوز پا بر جاست
-
اگر كه نيست خدا،چيست اين زينب؟
كسى هنوز نفهميده كيست اين زينب
-
كسى شبيه تو با فاطمه برابر نيست
كسى شبيه تو بانو شبيه حيدر نيست
كسى شبيه تو بر خاك كيمياگر نيست
تو خواهرى!به خدا مثل تو برادر نيست
-
"حسين بود و تو بودى..تو خواهرى كردى
چه خواهرى تو برادر كه مادرى كردى
-
تو

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 18:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 قاسم نعمتی

۶۹بیت قصیده تقدیم به حضرت زینب سلام الله علیها -(السلام ای ملیکه ی دنیا ) * قاسم نعمتی

490

۶۹بیت قصیده تقدیم به حضرت زینب سلام الله علیها -(السلام ای ملیکه ی دنیا ) السلام ای ملیکه ی دنیا
السلام ای شفیعه ی عقبی

السلام ای زلال تر از اشک
السلام ای مطهر والا

نوه ی دختری پیغمبر
نور چشمان سید بطحا

مثل آیینه ی تمام نما
روی تو شد خدیجه در زهرا

خوش به حال علی که گردیده...
...نام پاک تو زینت بابا

صد هزاران فرشته می خواهد
تا کشد ناز دختر مولا

بال جبریل بالش سر تو
سایه بان تو قامت طوبی

دور گهواره ات چه می بینم
لشگری صف کشیده از حورا

همه در نوبت اند تا گیرند
بوسه از خاک زیر پای شما

قدری آهسته وحی نازل شد
بر وجود مقدس طاها

کلیات کلام حق گردد
بی کم و بیش این چنین معنا

واجب الاحترام شد زینب
دختر ارشد کنیز خدا

هرکه گِرید برای این دختر
اجر آن می شود معادل با..

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 19:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

ترکیب بند مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها -(عاشق طواف کعبه ی آمال می کند) * قاسم نعمتی

722

ترکیب بند مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها -(عاشق طواف کعبه ی آمال می کند) عاشق طواف کعبه ی آمال می کند
اخلاص را چکیده ی اعمال می کند
عاشق شراب می چکد از دیده ی ترش
با گریه مست می شود و حال می کند
دیوانه ی حسین شدن اوج بندگی ست
این کار را عقیله ی این آل می کند
زینب همان کسی ست که نام معظمش
هر قامت الف شده را دال می کند
شاگردی کنیز خدا را نموده است
این راه را چو فاطمه دنبال می کند
آنجا که جبرییل امین هم حجاب بود
او سجده روی تربت گودال می کند

اشک است رزق اعظم و رزاق زینب ست
فرمانروای کشور عشاق زینب ست

ما را خدا ز حاصل زینب درست کرد
از خورده هایی از گِل زینب درست کرد
دلواپسِ ادامه ی راه حسین بود
ما را خدا مقابل زینب درست کرد
در پاسخ حسین که من اشک مؤمنم
بنیاد گریه را

  • پنج شنبه
  • 20
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 19:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا صاحب الزمان -(دوست دارم از تمام عاشقي تب را فقط) * محسن صرامی

342

یا صاحب الزمان -(دوست دارم از تمام عاشقي تب را فقط) دوست دارم از تمام عاشقي تب را فقط
عاشقان حيران دلدارند هر شب را فقط
از ازل خوردم قسم در محضر پروردگار
وا كنم در مدح زينب تا ابد لب را فقط
آيه ي انا فتحنا ذره اي از مدح اوست
پس حسن با ذكر او پي كرده مركب را فقط
از موذن زاده زينب زينبش شد ماندگار
بنده حق دارد بگويد ذكر يا رب را فقط
شاه بيت دفتر گنجينه الاسرار اوست
پس ادا كرده ست عمان حق مطلب را فقط
پيش او فرقي ندارد حضرت حر با حبيب
ميخرد با قيمت خوبي مودب را فقط
واقعأ بعد از حسينش ايستاده پاي دين
خطبه هاي او بنا كرده است مذهب را فقط
بعد از اين ديگر ندارم هيچ كاري با بهشت
گر خدا از من نگيرد عشق زينب را فقط

  • جمعه
  • 21
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

السلام علیک یا زینب کبری -(دلــش چون وسعتِ دریاست ... زینب) * منصوره محمدی مزینان

5310
5

السلام علیک یا زینب کبری -(دلــش چون وسعتِ دریاست ... زینب) دلــش چون وسعتِ دریاست ... زینب
سراسر، عصمتُ الکُبریٰ است... زینب
یقیناً خطبه اَش نبضِ حــیاتِ
قیامِ سرخ عاشوراست ...زیـنب

  • جمعه
  • 21
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نذرحضرت زینب سلام الله -(می بَرم نام تو را قلبم پریشان می شود) * منصوره محمدی مزینان

489

نذرحضرت زینب سلام الله -(می بَرم نام تو را قلبم پریشان می شود) می بَرم نام تو را قلبم پریشان می شود
هر کویرِ تشنه با یادت گلستان می شود
بغض می ریزد دمادم در گلو و بعدِ آن
چشم هایِ بی قرارم غرقِ باران می شود
باد تا بر رشته های پرچمت هو می کشد
زیر پایِ گنبدت، میدانِ طوفان می شود
هر سحر از سمت چشمانِ ضریحت آفتاب
جلوه گر می گردد ونورش دوچندان می شود
ماه از زیبایی رویت خجالت می کشد
می رود در پشت ابر تیره پنهان می شود
عِصمَتُ الکبراست نامت ،کوثری و ذکرِ تو
همترازِ خواندن یک ختم قران می شود
نام تو باشد دلیلِ آشکارِ معجزات
هر که آید پیش تو بی شُبهه درمان می شود
"کُلُنٰـا عَـباسـُکَـــ"یعنی که با یک اذنِ تو
پیش پایت سر به سر ،عباس، قربان می شود
در حریم تو حرامی؟!

  • جمعه
  • 21
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شور حضرت امیرالمومنین و حضرت زینب سلام الله علیها -(به هر نفس به هر زمان نام تو شد ذکر زبان) * میثم مومنی نژاد

623

شور حضرت امیرالمومنین  و حضرت زینب سلام الله علیها -(به هر نفس به هر زمان   نام تو شد ذکر زبان) به هر نفس به هر زمان نام تو شد ذکر زبان
دختر و خواهر امام عمه ی صاحب الزمان
لبیکِ یا زینب
یاد آور رزم علی جوش و خروش زینبه
پرچم سرخ کربلا به روی دوش زینبه
لبیکِ یا زینب
صفای باغ جنت است به سایه سار پرچمش
سلام ما بر همه ی مدافعان حرمش
لبیکِ یا زینب
شب ولادت تو شد شب طلوع برای عشق
شعبه ای از کرببلاست حریم خاتون دمشق
لبیکِ یا زینب
((شور امیرالمومنین علی علیه السلام))
آی عاشقا همه بیاین شونه به شونه صف به صف
با شور یا علی علی بریم زیارت نجف
لبیکَ یا حیدر
حافظ مومنین خداست صالح مومنین علی است
مالک یوم الدین خداست حاکم یوم الدین علی است
لبیکَ یا حیدر
به خیمه ی دین خدا قامت مولا قائمه است
اذن دخول حر

  • جمعه
  • 21
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 14:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مدح مضرت زینب (س) -(تا ابد در اختیارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)) * مرضیه عاطفی

568
1

مدح مضرت زینب (س) -(تا ابد در اختیارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)) نذر اسطورۂ صبر و شجاعت

تا ابد در اختیارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)
هست نام مستعارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)

لحن تو کوبنده، نافذ، کاری و بی واهمه...
میشوی با این عبارت؛ ذوالفقارِ مرتضی(ع)

از طفولیت تبِ روشنگری را داشتی
بود از اول کنارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)

زینت بابا شدن تنها فقط کار تو بود
اینچنین شد افتخارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)

چادر زهرا(س) برایت مایۂ حجب و حیا
رونق در کار و بارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)

با جنم بودی! شجاعت داشتی! شد تاابد-
بیقرار بیقرارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)

هر کجا حرف از درایت بود فوراً می نشست
با ادب در انتظارت ذوالفقارِ مرتضی(ع)!

  • جمعه
  • 21
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 20:34
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

بند سوم ترکیب بند حضرت زینب سلام الله علیها -(او را خدا به وسعت عالم کشیده است ) * حسین رئوفی

362

بند سوم ترکیب بند حضرت زینب سلام الله علیها  -(او را خدا به وسعت عالم کشیده است ) او را خدا به وسعت عالم کشیده است
مهر و وفا و عشق مجسم کشیده است

او آمد و برای گدایی به درگهش
صدها قبیله حق همه حاتم کشیده است

زینب حسینِ اصل حسین اصلِ زینب است
اصلا خدا دو جلوه ی با هم کشیده است

گر سینه ی مرا بشِکافند بنگرند
نقشی ز هر دو بر روی قلبم کشیده است

مانند کعبه است در این چادرِ سیاه
چشمان او خدای چو زمزم کشیده است

گویی خدا به خلقتش از دیده اشک ریخت
او را شبیه گریه ی نم نم کشیده است

داغ پدر برادر و مادر به یکطرف
او را خدا برای محرم کشیده است

عمریست سیرِ سفره ی احسان زینبیم
شکر خدا که جمله گدایان زینبیم

  • پنج شنبه
  • 27
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 10:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زینب سلام الله علیها -(من و زهرا در اين عالم فرودي مشترک داريم) * محسن صرامی

382

یا حضرت زینب سلام الله علیها -(من و زهرا در اين عالم فرودي مشترک داريم) من و زهرا در اين عالم فرودي مشترک داريم
به سمت عالم بالا سعودي مشترک داريم

دوتا ام ابيهائيم دوتا دلبند بابائيم
دوتا از هرنظر هر جا ورودي مشترک داريم

نماز ما شبيه هم دوتائي قبله ي عالم
دو تا سمت علي و حق سجودي مشترک داريم

به سمت هر دوتاي ما ملائک سجده ميکردند
قيام ما يکي بود و قعودي مشترک داريم

پس از هجران بابا ما ستم ديديم از بعضي
گمانم هر دوتائي مان حسودي مشترک داريم

نبي ازما علي از ما حسن ازما حسين ازما
در اين تقسيم دارائي دو سودي مشترک داريم

کتک خورد و کتک خوردم جفا ديد و جفا ديدم
دوتائي چشم و بازوئي کبودي مشترک داريم

خميد او و خميدم من شبيه او بريدم من
چه در باطن چه در ظاهر نمودي مش

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زینب سلام الله علیها -(شرح اين قد كمانم به تو برميگردد) * محسن صرامی

400

یا حضرت زینب سلام الله علیها  -(شرح اين قد كمانم به تو برميگردد) شرح اين قد كمانم به تو برميگردد
هر چه غم داده نشانم به تو برميگردد

رفتي و از تن من روح جدا شد،اما
تا به كي زنده بمانم به تو برميگردد

ته گودال،روي ني،سربازار،تنور
اينكه دائم نگرانم به تو برميگردد

نه بهاري نه گلي مانده برايم ديگر
خس خس فصل خزانم به تو برميگردد

هر كجا دم زدم از تو جگري سوخت حسين
همه ي سوز بيانم به تو برميگردد

علت اينكه پس از بردن نامت هربار
لرزه افتاده به جانم به تو برميگردد

طاقت گفتن آنچه به سرم آمد نيست
شرح اين قد كمانم به تو برميگردد

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

جاي يك بوسه -(بار قبلي ديدم از تو پيكري مانده به جا) * محسن صرامی

291

جاي يك بوسه -(بار قبلي ديدم از تو پيكري مانده به جا) بار قبلي ديدم از تو پيكري مانده به جا
پيكري لبريز زخم و بي سري مانده به جا

جاي يك بوسه برايم بر تن تو جا نبود
ديدم از كل حسينم حنجري مانده به جا

خم شدم بوسه زدم رگ هاي حلقوم تو را
بعد از آن بوسه به كامم آذري مانده به جا

خاطرت كه هست كوه صبر ميخواندي مرا
ديگر از آن كوه هم چشم تري مانده به جا

آنقدر يك اربعين جان از غم ات آتش گرفت
كه فقط از خواهرت خاكستري مانده به جا

لاله هايت را امانت دست من دادي ولي
آه از تو لاله هاي پرپري مانده به جا

از امانت داري ام شرمنده ام در شهرشام
من بميرم يك سه ساله دختري مانده به جا

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زینب سلام الله علیها -(قطعه اي از حرف هايم ميشود صدها لهوف) * محسن صرامی

396

یا حضرت زینب سلام الله علیها  -(قطعه اي از حرف هايم ميشود صدها لهوف) قطعه اي از حرف هايم ميشود صدها لهوف
پس كتك در حفظ اين اسلام خيلي خورده ام

سوختم از دست آن ها كه نمك گير من اند
حرف ها از مردمان خام خيلي خورده ام

من حسيني مذهبم چون كوه ماندم روي پا
بغض خود را با سكوت آرام خيلي خورده ام

خوب شد حداقل بر نيزه چشم ات بسته بود
سنگ پشت سنگ از هر بام خيلي خورده ام

خارجي خواندند ما را در چهل منزل حسين
طعنه از اين مردم بدنام خيلي خورده ام

تازيانه،كعبه ني،گاهي لگد،جاي خودش
سخت تر از اين همه دشنام خيلي خورده ام

با وجودي كه نخوردم بعد تو آب و غذا
خون دل در كوچه هاي شام خيلي خورده ام

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 15:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا زينب كبري -(ساقي كرم كرد و مرتب باده مي ريخت) * محسن صرامی

492

یا زينب كبري -(ساقي كرم كرد و مرتب باده مي ريخت) ساقي كرم كرد و مرتب باده مي ريخت
در شصت و نه جامم لبالب باده مي ريخت

ساقي بدون نوبت و بي هيچ منت
در خمره ي عشاق هر شب باده مي ريخت

در جام هاي عاشقان نام زينب
شخصأ مي آمد حضرت رب باده مي ريخت

مجنون شدم گنجينه الاسرار من كو
از صورتم از شدت تب باده مي ريخت

با دست عمان زينب اللهي شدم رفت
يا هو زدم از گوشه ي لب باده مي ريخت

حرف از مقام زينب كبري كه ميشد
از گوشه ي چشمانم اقلب باده مي ريخت

هر جا زدم،دم مطلقأ از نام زينب
از گوشه ي گوش مخاطب باده مي ريخت

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زینب سلام الله علیها -(او آمد و آئينه ي رب شد يقينأ) * محسن صرامی

307

یا حضرت زینب سلام الله علیها  -(او آمد و آئينه ي رب شد يقينأ) او آمد و آئينه ي رب شد يقينأ
رب جلوه كرد آن جلوه زينب شد يقينأ

شب ميشود چون روز روشن در مديحش
روز از غم مرثيه اش شب شد يقينأ

از ذره هم خورشيد ميسازد نگاهش
حر از نگاه او مودب شد يقينأ

حتي نگفته حاجت درمانده را داد
آشفتگي اينجا مرتب شد يقينأ

با خطبه خواني هاي خود در كوفه و شام
بر ثاني حيدر ملقب شد يقينأ

دور سرش گرديده جبرييل امين هم
اينگونه پيش حق مقرب شد يقينأ

در او صفات ذات حق را ميتوان ديد
پس اينچنين او زينت اب شد يقينأ

حق بعد زهرا در زمين آئينه ميخواست
او آمد و آئينه ي رب شد يقينأ

  • سه شنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

وداع آخر -(لحظه اي حتي وداع آخرت يادم نرفت) * محسن صرامی

464

وداع آخر -(لحظه اي حتي وداع آخرت يادم نرفت) لحظه اي حتي وداع آخرت يادم نرفت
گريه هاي،هاي هاي مادرت يادم نرفت

لحظه اي حتي برادر جان در اين يكسال و نيم
كندن جان در كنار اكبرت يادم نرفت

لحظه اي حتي نرفتم خواب راحت بعد تو
باورم كن،نبش قبر اصغرت يادم نرفت

لحظه اي حتي نرفت از پيش چشمم ساربان
غارت انگشت با انگشترت يادم نرفت

ميشود اصلأ مگر داغت فراموش كسي
قتلگاه،آنجا كه دعوا شد سرت يادم نرفت

آمدم در قتلگاهت مثل كوهي استوار
بوسه اي را كه زدم بر حنجرت يادم نرفت

خون دل خيلي پس از تو خورده ام اما اخا
در خرابه ناله هاي دخترت يادم نرفت

  • پنج شنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

عصمت الله -(زينب هميشه بوده در دور و برش نور) * محسن صرامی

460

عصمت الله  -(زينب هميشه بوده در دور و برش نور) زينب هميشه بوده در دور و برش نور
او ارث برده بي گمان از مادرش نور

حتي نديده ماه نور صورتش را
حلقه زده شب ها در اطراف سرش نور

او عصمت الله است،من كه شك ندارم
از او فقط ديده است حتي شوهرش نور

نورأ علي نور است زينب در دوعالم
در مصحف حق هست نام ديگرش نور

چشم كسي حتي نديده معجرش را
ساطع شده در آسمان از معجرش نور

بيخود كه ناميده نشد او زينت اب
زانو زده،زانو زده در محضرش نور

  • پنج شنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

خون دل -(خون دل خورد از غم تو خواهرت يك سال ونيم) * محسن صرامی

431

خون دل -(خون دل خورد از غم تو خواهرت يك سال ونيم) خون دل خورد از غم تو خواهرت يك سال ونيم
سوختم با گريه هاي مادرت يك سال ونيم

جمله را سربسته ميگويم برادر برده است
خواب را از چشم زينب حنجرت يك سال ونيم

هر كجا روضه گرفتم با همه گفتم حسين
كار آن ده اسب را با پيكرت يك سال ونيم

ناله هاي ام ليلا بقرارم كرده است
او گرفت از من سراغ اكبرت يك سال ونيم

روز عاشورا برايم يك طرف اين يك طرف
آتشم زد نبش قبر اصغرت يك سال ونيم

داده زجرم روضه هايت يك به يك،بين همه
بارها مردم براي دخترت يك سال ونيم

هست در گوشم صداي ضربه هاي خيزران
خواب ديدم صحنه ي تشت و سرت يك سال ونيم

  • سه شنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت زینب سلام الله علیها -(با خود آورده ز مقتل خبري را كه مپرس) * محسن صرامی

504

یا حضرت زینب سلام الله علیها -(با خود آورده ز مقتل خبري را كه مپرس) با خود آورده ز مقتل خبري را كه مپرس
ديده پرپر زدن بال و پري را كه مپرس

وارد خيمه كه شد،حضرت سجاد خميد
ديد از عمه ي خود چشم تري را كه مپرس

جگرش بود كه اينگونه به غارت ميرفت
هنده بلعيده دوباره جگري را كه مپرس

چه نياز است به خنجر خود او جان ميداد
داده از دست حسينش پسري را كه مپرس

بعد از آن حمله ي ده اسب به مقتل،زينب
ديد بر پيكر خونين اثري را كه مپرس

آمد و همسفرش ماه بني هاشم بود
رفت و مي ديد سر ني قمري را كه مپرس

بايد اينقدر پر از دلهره باشد زينب
پيش رو داشت عقيله سفري را كه مپرس

-او نديده است در اين معركه جز زيبائي
پس نشان داده به عالم هنري را كه مپرس

سر خود را چه تعجب كه به محمل كوبيد
ر

  • چهارشنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1397
  • ساعت
  • 18:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا آهی

غزل روضه عمه سادات -(زغصه های دلت هردلی زپا افتد) * رضا آهی

319

غزل روضه عمه سادات  -(زغصه های دلت هردلی زپا افتد) زغصه های دلت هردلی زپا افتد
شراره در تن هر عاشق شما افتد

فدای تو همه جانها فهیمه ی عالم
خوش آن دلی که به عشق تو مبتلا افتد

غریق بهت و تحیر ملک شود بی بی
همینکه برلبتان ذکر ربنا افتد

مقاومی و زبانزد شد استواری تو
نگین صابریت بی تو از بها افتد

تو آن عقیله ی عشقی که گر اراده کنی
ز آسمان به زمین شمس بی هوا افتد

تو آن طلیعه ی نوری نه آسمان بلکه
ستاره از یم نور تو در جلا افتد

همینکه نام تو در وادی دهان پیچد
مسیر این دلمان سمت نینوا افتد

تو زینت پدری،لحن تو علی وارست
عدو ز خطبه ی تو یاد مرتضی افتد

خدا کند که دگر قسمت کسی نشود
که چون شما وسط حلقه ی بلا افتد

دلم پی دلت افتاده بر شما چه گذشت؟
ا

  • دوشنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یاحضرت زینب سلام الله علیها -(سايه اي مانده فقط بعد تو از خواهر تو) * محسن صرامی

697
1

یاحضرت زینب سلام الله علیها -(سايه اي مانده فقط بعد تو از خواهر تو) سايه اي مانده فقط بعد تو از خواهر تو
من فقط مانده ام و داغ تن بي سر تو

كهنه پيراهني از توست فقط مونس من
يادگاري كه دهد عطر تو و مادر تو

تو خميدي پس از عباس ولي باور كن
كمرم صاف نشد بعد علي اكبر تو

مردم و زنده شدم،پير شدم،افتادم
چشمم افتاد همينكه به سر اصغر تو

لشگري دور و بر قتلگه ات حلقه زدند
ديدم آن روز،كه پاشيده شده پيكر تو

جاي تسبيح پس از نافله ام ميگفتم
حيف از انگشت تو و حيف از انگشتر تو

تو شدي پير پس از داغ علي اكبر و من
شده ام پير پس از پر زدن دختر تو

اين خداحافظي آغاز سلام است،سلام
باز هم ميرسد امروز به تو خواهر تو

  • دوشنبه
  • 5
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 13:07
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل حماسه حضرت زینب علیهاالسلام -(تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست) * فائزه زرافشان

392

غزل حماسه حضرت زینب علیهاالسلام -(تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست) تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست
همان که غیر خدا را دمی صدا نزده‌ست

شهید داغ حسین است و ما در این فکریم
که سر به چوبۀ محمل زده‌ست یا نزده‌ست

هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد
هنوز پای غمش ایستاده، جا نزده‌ست

هنوز چشم به راه است ماه برگردد
و قرن‌هاست کسی سر به خیمه‌ها نزده‌ست

خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد
بدا بر آن قلمی که دم از شما نزده‌ست

به پای‌بوسی صیدی که بین گودال است
کسی شبیه تو این‌گونه دست و پا نزده‌ست

امید من به تو و گریه‌های روضۀ توست
که چشم‌هام به اشک تو پشت پا نزده‌ست

چقدر در دو جهان بی‌سر است و بی‌سامان
توانگری که دمی سر به کربلا نزده‌ست

  • جمعه
  • 16
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 17:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

غزل حماسه حضرت زینب(س) -(تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست) * فائزه زرافشان

402

غزل حماسه حضرت زینب(س) -(تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست) تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست
همان که غیر خدا را دمی صدا نزده‌ست

شهید داغ حسین است و ما در این فکریم
که سر به چوبۀ محمل زده‌ست یا نزده‌ست

هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد
هنوز پای غمش ایستاده، جا نزده‌ست

هنوز چشم به راه است ماه برگردد
و قرن‌هاست کسی سر به خیمه‌ها نزده‌ست

خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد
بدا بر آن قلمی که دم از شما نزده‌ست

به پای‌بوسی صیدی که بین گودال است
کسی شبیه تو این‌گونه دست و پا نزده‌ست

امید من به تو و گریه‌های روضۀ توست
که چشم‌هام به اشک تو پشت پا نزده‌ست

چقدر در دو جهان بی‌سر است و بی‌سامان
توانگری که دمی سر به کربلا نزده‌ست

  • دوشنبه
  • 2
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 17:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

اندوه چهل سال -(شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم) * اعظم سعادتمند

528

اندوه چهل سال -(شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم) شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
به سویت می‌دوم با کودکانی که به دنبالم...

تمام ابرها بر شانۀ من گریه می‌کردند
گرفتم آسمان خسته را زیر پر و بالم

نمی‌دانی چطور آرام کردم کودکانت را
گرفتم قطره‌های اشک را با گوشۀ شالم

ببین بر چهرۀ من ردّ پای باد و باران را
ببین بی‌عمر نوح امروز، بانویی کهن‌سالم!

نشد لبریز در طوفان غم‌ها کاسۀ صبرم
به آن پروردگاری که خبر دارد از احوالم

اگر عمری بماند تا کنارت سیر بنشینم
برایت شرح خواهم داد از اندوه چهل سالم
::
میان رفت و آمدهای قایق‌های سرگردان
به غیر از کشتی‌ات راه نجاتی نیست در عالم

  • جمعه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 18:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

باران -(سری بر شانۀ هم می‌گذاریم) * سید حبیب نظاری

423

باران -(سری بر شانۀ هم می‌گذاریم) سری بر شانۀ هم می‌گذاریم
دل خود را به غم‌ها می‌سپاریم
من و باران از امشب قصد داریم
بباریم و بباریم و بباریم

اگر چه زخم بی‌اندازه دارد
سری بر نی بلند آوازه دارد
دل هر قطرۀ باران از امشب
برایم حرف‌های تازه دارد

شب آخر چه رازی داشت باران؟
هوای سرفرازی داشت باران
نگاهش را گرفت از ماه، با ماه
وداع جانگدازی داشت باران

چه یک دست و مرتب بود باران
دلی از غم لبالب بود باران
رها، یک‌ریز، با احساس، انگار
دو قطره اشک زینب بود باران

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر قصیده حضرت زینب علیهاالسلام مدافعان حریم اهل‌بیت -(دمید گرد و غبار سپاهیان سحر) * محمد مهدی خانمحمدی

475
14

شعر قصیده حضرت زینب علیهاالسلام مدافعان حریم اهل‌بیت -(دمید گرد و غبار سپاهیان سحر) دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر

در ازدحام فلک، برقِ فجر پیدا شد
رها شدند از آن تیرگی هزار اختر

سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش
کشید پرده‌ای از نور روی قرص قمر

به دوش کوه بر آمد ملیکۀ مشرق
طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر

به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید
بدون هیچ دریغی هزار سکّۀ زر

چه خلقتی‌ست؟ شگفتا! چه آیه‌ای؟ عظمی!
به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر

قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود
بزرگوار، شکوه‌آفرین، بلندنظر

به هوش باش که برخاست محکمات علی
بلند شد که قیامش به پا کند محشر

بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی
نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر

بلند شد، همه بت‌ها به لرزه ا

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت زینب علیهاالسلام -(آتشفشان زخم منم، داغ دیده‌ام) * سید مسیح شاه چراغی

359

شعر غزل حضرت زینب علیهاالسلام -(آتشفشان زخم منم، داغ دیده‌ام) آتشفشان زخم منم، داغ دیده‌ام
خاکسترم، بهار به آتش کشیده‌ام

چشم بلا کشیدۀ من خون‌جگر شده‌ست
از باغ سرخ آینه‌ها، آه چیده‌ام

ققنوس‌های عاطفه را در فراق تو
از شعله شعله‌های دلم آفریده‌ام

از لحظه‌ای که رفتی و دیگر ندیدمت
من کشتۀ وداع تو هستم، شهیده‌ام

گودال زخم جان به لبم کرد روی تل
بی‌تابم از فراز و نشیبی که دیده‌ام...

«بزمی به پا کنید خوارج رسیده‌اند»
از این قبیل زخم‌زبان‌ها شنیده‌ام

کوهم که ایستاده‌ام و خم نمی‌شوم
شمشیر زخم‌خورده ولی آب‌دیده‌ام

با آرزوی صبحِ نگاهت، بهشت من!
هر چه مصیبت است به جانم خریده‌ام

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعرغزل حضرت زینب علیهاالسلام -(کسی محبت خود یا که برملا نکند) * حسین رستمی

865

شعرغزل حضرت زینب علیهاالسلام -(کسی محبت خود یا که برملا نکند) کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند

تمام شهر ز احوال من خبر دارند
قرار نیست دلی بشکند صدا نکند

به زنده ماندن شمع و عروج پروانه
که آشنای کسی ترک آشنا نکند

فراق بعد تو با هیچ عاشقی دیگر
چنان‌که با دل من کرده است تا نکند

به روی شانۀ هر کس جنازه‌ای بردند،
نشد که خواهر تو یاد بوریا نکند

قسم به دست امامت که خواهرت آن شب
محال بود برای تو جان فدا نکند...

به زیر تابش خورشید بستری دارم
چگونه یار به محبوب اقتدا نکند

به پشت‌گرمی پیراهن تو می‌میرم
کسی ز سینه‌ام این هدیه را جدا نکند

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت زینب علیهاالسلام -(زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد) *حجه الاسلام رضا جعفری

689

شعر غزل حضرت زینب علیهاالسلام -(زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد) زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد
این کار را برای رضای خدا نکرد

پر می‌گشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بی‌انتها نکرد

این کربلا چه بود که جز این مسافرت
او را ز جان عزیزتر خود جدا نکرد...

یاد رقیه حرف گلوگیر زینب است
حرفی که تار صوتی او خوب ادا نکرد

آری غذا نداشت ولی در تمام راه
یک‌بار هم نماز شبش را قضا نکرد

بیگانه بر غریبی زینب سلام کرد
کاری که هیچ رهگذر آشنا نکرد

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت زینب علیهاالسلام -(بشکسته‌دلی، شکسته می‌خواند نماز) * محمد علی مردانی

726
1

شعر رباعی حضرت زینب علیهاالسلام -(بشکسته‌دلی، شکسته می‌خواند نماز) بشکسته‌دلی، شکسته می‌خواند نماز
در سلسله، دست‌بسته می‌خواند نماز
تا قامت دین خم نشود، روح نماز،
با قامت خم، نشسته می‌خواند نماز

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد