مدايح حضرت زینب سلام الله علیها

مرتب سازی براساس

در مدح حضرت زینب(س) -(دار فانی را حیاتم از برای زینب است) * کربلایی حسن آخوندی

451

در مدح حضرت زینب(س) -(دار فانی را حیاتم از برای زینب است) دار فاني را حياتم از براي زينب است
هر كجا باشم دلم اندر هواي زينب است

نام نيكويش بود زينت به لب از كودكي
بلبلي شوريده ام دل مبتلاي زينب است

مجلس ما كه چنين شور و صفا دارد دلا
اين همه مهرو محبت از صفاي زينب است

نوحه خوانان نوحه خواني ارث آن دُخت عليست
عّزت و جاهي كه داريد از سخاي زينب است

من چه گويم از فراقش ميزند آتش به جان
روزوشب اين دل نشسته درعزاي زينب است

بسکه از کین عدو دیده ستم اندر جهان
عالم هستي غمين از ماجراي زينب است

بر جهان حاشا دگر آيد چو زينب دختري
چرخ گردون مات و مبهوت از وفاي زينب است

چون مكيده شير از سرچشمه ی فضل و شرف
درس تقوا و حجاب آواي زناي زينب است

آنكه در عالم بناي ُظلم را ويرانه كرد
خطبه دشمن شكن نُطق رساي زينب است

زينت نام علي و عاشق نام حسين
شاهد هم اين و هم آن كربلاي زينب است

با بصيرت گر به تّل زينبيّه بنگري
آنچه را بيني يقين دان رّد پاي زينب است

همچو كوهي در مصائب بُردبار و استوار
استواري شيوه ی قّد رساي زينب است

آنچه مانع گشته معجر بركشد از روي سر
عفت است وعصمت وحُجب و حياي زينب است

مات ومبهوتم چه گويم از دل غم ديده اش
آنچه داغ است در جهان گويا براي زينب است

روز عاشورا به داغي داغ ديگر ديده است
بر سرش موي سپيد از نينواي زينب است

در ميان قتلگه پرپر دو گل از جور كين
اين دوگل از بوستان با صفاي زينب است

آنكه در راه خدا دستش جدا گشته زتن
با وفا سرلشگر و صاحب لواي زينب است

آنكه در بالاي ني قرآن تلاوت مي كند
ره گشاي انقلاب و رهنماي زينب است

تازيانه خوردن و طعنه شنيدن بهر دين
گر كران تا بي كران باشد رضاي زينب است

شد سفير نهضت كرب و بلا آن شيره زن
دين اگر دارد جلا از انجلاي زينب است

با قدي خم گشته قد قامت نموده نيمه شب
بر صلوة نافله ويرانه جاي زينب است

اي آخوندي گرتوداري مشكلي در دل بگو
چونكه حلّال مشاکل هم دعاي زينب است

  • سه شنبه
  • 18
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 23:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مدح حضرت زینب(س) -(پنج تن در نام پرمعنای تو مستور شد) * نرگس غریبی

494

مدح حضرت زینب(س) -(پنج تن در نام پرمعنای تو مستور شد) پنج تن در نام پر معنای تو مستور شد
ظلمت از چشم تو رد میشد که نامش نور شد

چشم زهراییت مشق این همه احساس شد
یک قمر افتاد بر پای تو و عباس شد

میکند تعظیم بر بال تو عرش کبریا
عمه ی ساداتی و نام تو فخر انبیا

هر غباری زائر کویت شده باران شده
هرکسی شد زائر تو جزیی از ایمان شده

سوره است آن السلامی که به سویت ذاهب است
"دلخوش آن مستحبم که جوابش واجب است"

هرکه یک جو از کف دست کریمت خورده است
یک نخ از پیراهنت را هم تبرک برده است

عید میلاد تو قربان و غدیر و مبعث است
زینبی گویند مارا تا ابد ما را بس است

اعظم الاَعیاد اسلامست میلاد شما
مُحی و محیای قرآن است فریاد شما

خود بخود لبهای من امشب تغزل میکند
دست چشمانم به این دامن توسل میکند

نام تو آرایه ی زیبای هر تعبیر شد
ایه های هل اتی در چشم تو تفسیر شد

تو ید اللهی و صیف الله و روح الله هم
به قنوت تو شده محتاج ثارالله هم

کعبه از نو خواست شور حیدری پیدا کند
خواست تا تدبیر یک اعجاز دیگر را کند

بوی حیدر کعبه را پر کرد وقتی آمدی
عالم احساس تکبر کرد وقتی آمدی

صبر قبل از تو فقط یک واژه ی بیهوده بود
یا که شاید قبل تو بی درد بود آسوده بود

اِصبروا و صابروا در شان تو نازل شده
راس ایمان است صبر و از شما حاصل شده

از پر پیراهنت ایوب هم نامی گرفت
تا که لب زد از کف پای شما کامی گرفت

امدی و عشق را در دامنت انداختند
"راست است این هرکسی را بهر کاری ساختند"

حیدر و زهرا و احمد مریم و آسیه ای
دیده حیدر را بتو عالم به هر زاویه ای

شیعیان دل خون داغ یاسهای زینب اند
مردهای ما همه عباسهای زینب اند

  • دوشنبه
  • 24
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مدح حضرت زینب(س) -(هرکسی که زینبی شد عالم آرا میشود) * محسن راحت حق

538

مدح حضرت زینب(س) -(هرکسی که زینبی شد عالم آرا میشود) هر کسی که زینبی شد عالم آرا می شود
گم شده باشد اگر قطعاً که پیدا می شود

هر کسی با بی بی عالم سر و سامان گرفت
عاقبت خیری گرفته زود احیا می شود

درگه بانو..رسانده گریه کُن ها را به عرش
هر کسی با گریه آمد مثلِ دریا می شود

شک نکن کوچک شود هرکس در این بابُ الکرم
با نگاهِ عمّه ی سادات..آقا می شود

هر کسی بر خاک افتاده..بگوید نامِ او
با عنایاتِ خدایی از زمین پا می شود

ما همه مدیونِ بانوئیم... بانوی بُکا...
زیرِ این بیرق تمامِ روضه ها وا می شود

کاش از ما هم بسازد باز مجنون الحسین
منتظر هستم که این القاب..امضا می شود؟

کربلایی ساخته در قلب های شیعیان
این چنین شوریدگی در قلب معنا می شود

گریه بر امّ المصائب افتخاری اعظم است
هر که می گرید در این وادی مصّفا می شود

  • سه شنبه
  • 25
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

تا به مقصد برسم عرش رسانده یک وسیله * مرضیه عاطفی

404

تا به مقصد برسم عرش رسانده یک وسیله تا به مقصد برسم عرش رسانده یک وسیله
شده قسمتم که امشب بنویسم از عقیله

قلمم چه ناتوان است و زبان شعرم الکن
أسدالله رسیده است در قالب یک زن

ولی الله پدر، أمّ أبیها شده مادر
حسن(ع) و حسین(ع) هستند عزیزِ دل؛ برادر

شجر پاک پیمبر(ص) شده منجر به نتیجه
سکَناتِ با وقارش شده مانند خدیجه(س)

شده صدّیقۂ صغری لقبِ زینبِ کبری(س)
شده در عصمت و ایمان و حیا سایۂ زهرا(س)

در فصاحت و بلاغت دارد از علی(ع) نشانه
کوثر ثانیِ مرتضی(ع)؛ مفسّرِ زمانه

جبل الصبر! عجب سلسلۂ صعب العبوری
شده مانند حسن(ع) آیه ای از حلم و صبوری

زده بوسه دست او را، به دلش نشست و دل بست
قدَر است و در شجاعت چقدَر مثل حسین(ع) است

شده از خطبۂ او کاخِ ستم خاکِ مسیرش
شده اینچنین یزید و دودمان او اسیرش

زده بی واهمه بر کفر عجب ضربۂ کاری
چه نفوذِ در کلامی! چه بیانِ استواری

روی پایش ایستاده عاشقانه با هیاهو
خودِ کعبه شصت و نه بار به نام نامی او

به طوافش شده مشغول زمین و ماه هر شب
نخِ اتصالِ افلاک؛ نخِ چادر زینب(س)!

#إلهی_بالزینب_س_عجل_لولیک_الفرج
#ألسلام_علیک_یا_زینب_کبری
#مرضیه_عاطفی

  • شنبه
  • 29
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

تا به مقصد برسم عرش رسانده یک وسیله * مرضیه عاطفی

406

تا به مقصد برسم عرش رسانده یک وسیله تا به مقصد برسم عرش رسانده یک وسیله
شده قسمتم که امشب بنویسم از عقیله

قلمم چه ناتوان است و زبان شعرم الکن
أسدالله رسیده است در قالب یک زن

ولی الله پدر، أمّ أبیها شده مادر
حسن(ع) و حسین(ع) هستند عزیزِ دل؛ برادر

شجر پاک پیمبر(ص) شده منجر به نتیجه
سکَناتِ با وقارش شده مانند خدیجه(س)

شده صدّیقۂ صغری لقبِ زینبِ کبری(س)
شده در عصمت و ایمان و حیا سایۂ زهرا(س)

در فصاحت و بلاغت دارد از علی(ع) نشانه
کوثر ثانیِ مرتضی(ع)؛ مفسّرِ زمانه

جبل الصبر! عجب سلسلۂ صعب العبوری
شده مانند حسن(ع) آیه ای از حلم و صبوری

زده بوسه دست او را، به دلش نشست و دل بست
قدَر است و در شجاعت چقدَر مثل حسین(ع) است

شده از خطبۂ او کاخِ ستم خاکِ مسیرش
شده اینچنین یزید و دودمان او اسیرش

زده بی واهمه بر کفر عجب ضربۂ کاری
چه نفوذِ در کلامی! چه بیانِ استواری

روی پایش ایستاده عاشقانه با هیاهو
خودِ کعبه شصت و نه بار به نام نامی او

به طوافش شده مشغول زمین و ماه هر شب
نخِ اتصالِ افلاک؛ نخِ چادر زینب(س)!

#إلهی_بالزینب_س_عجل_لولیک_الفرج
#ألسلام_علیک_یا_زینب_کبری
#مرضیه_عاطفی

  • شنبه
  • 29
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب -(به دامان تو خواهم ریخت اشک التماسی را) *

1494

مدح حضرت زینب  -(به دامان تو خواهم ریخت اشک التماسی را) به دامان تو خواهم ریخت اشک التماسی را
که تحویلش نمی‌گیرند جز تو عبد عاصی را

به جز زینب کسی "زِینِ اَبی" مانند حیدر نیست
ترازوها پذیرفتند این‌گونه قیاسی را

همیشه یاد زهرا با قنوتت زنده می‌گردید
همیشه داشتی در جانمازت شاخه یاسی را

تو آن آئینه‌ای هستی که در تو "پنج‌تن" پیداست
به زیر چادرت پوشانده‌ای هر انعکاسی را

نخی از معجر مشکی خود را قرض دادی تا
خدا با دست‌هایش دوخت بر کعبه لباسی را

میان دادگاه آخِرَت بندِ نجاتی تو
به تمکین می‌کشانی حکم قانون اساسی را

نگاه شوم شامی را تو از آئینه‌ها رُفتی
به اعجاز کلامت پرت کردی هر حواسی را

تمام هیئتی‌ها از تو درس صبر می‌گیرند
تو در هر روضه‌ای بانو بنا کردی کلاسی را

به پای درس گودال حسین‌ات جان دهم آخر...
چگونه می‌شود تاب آورم مقتل‌شناسی را ؟

شاعر:بردیا محمدی

  • شنبه
  • 29
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب -(زینب زینب زینب ) * احسان تبریزی

457

مدح حضرت زینب  -(زینب زینب زینب  ) زینب زینب زینب
گنجینه ی غیرت سن
آئینه ی عصمت سن
زینب زینب زینب
سن فاطمه خصلت سن
سن حیدره زینت سن
وار چوخ جلالین حقدن مدالین
روحه صفا زینب درده دوا زینب

زینب زینب زینب
ای کنز حقیقتده
درّنبوی زینب
زینب زینب زینب
حیدر کیمی عالمده
نطقینده قوی زینب
زینب زینب زینب
یوخ واهمه قلبینده
شیر علوی زینب
زینب زینب زینب
اکسیر شرافت سن
سن دخت ولایت سن
وار چوخ جلالین حقدن مدالین
روحه صفا زینب درده دوا زینب

زینب زینب زینب
سنده اولان ایثاره ...

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب -(وجهۀ آئین اسلام از وقار زینب است ) *

405

مدح حضرت زینب  -(وجهۀ آئین اسلام از وقار زینب است ) .
وجهۀ آئین اسلام از وقار زینب است
زنده نام کربلا با اعتبار زینب است

دشت دین بر گل اگر بنشست با آئین سبز
حاصل ایثار و رنج بیشمار زینب است

نخل آزادی ز خون سیراب شد اما هنوز
پاسداری از پیام خون شعار زینب است

گر چه آزادی عجین گردید با نام حسین
شیوهٔ آزاده بودن یادگار زینب است

قاصد پیغام خون او بود و اینک قرنهاست
مکتب سرخ شهادت وامدار زینب است

نام عاشورا که شد سرمنشٱ هر انقلاب
یادگار عزم و جزم پایدار زینب است

کی،گمان میکرد دشمن در پی قتل حسین
وقت آغاز قیام و کارزار زینب است

در مقام وصف او این بس که بنویسی سدید
مادری چون فاطمه آموزگار زینب است

شاعر:سدیدهریسی

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 11:43
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب -(مریم آل رسالت گوهر تقوادی زینب ) *مرحوم فیروز جوانشیر

459

مدح حضرت زینب  -(مریم آل رسالت گوهر تقوادی زینب ) مریم آل رسالت گوهر تقوادی زینب
دختر شاه ولایت مظهر زهرادی زینب

عارض گلفام زینب مطلع صبح ازلدی
قرب اعلاده مقامی بی مثال و بی مثلدی
محرم اسرار محبوب خدای لم یزلدی
پیشگاه ذات حقده رتبتاً والادی زینب

مظهر تقوای زهرا سرّ ناموس رسالت
سرّ ناموس رسالت آبروی کون و خلقت
آبروی کون و خلقت اسوۀ صدق و صداقت
زهرۀ زهرا عزیزی آیت کبرادی زینب

سالک سلک حقیقت دوز یولی راه سعادت
یادگار فخر نسوان دختر شاه ولایت
رهرو راه دیانت دُرّ دریای امامت
هیکل قاموس و ایمان مهر تقوادی زینب

عزّته دیباچه اولدی آفرینش دفترینده
حلمه مجموعه تانیندی حق تعالی محضرین ...

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 11:50
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب -(عقل عالم در عجب از شرح حال زینب است ) *

459

مدح حضرت زینب  -(عقل عالم در عجب از شرح حال زینب است ) عقل عالم در عجب از شرح حال زینب است
صد سلیمان مات و حیران از جلال زینب است

حامی حق بودن و حق گفتن و حفظ حجاب
حفظ ناموس و شرافت از خصال زینب است

مدعی، بی بهره دائم فرقه لایبصرون
جمله از دید جمال بی مثال زینب است
سینۀ آن قهرمان کربلا یاللعجب
شهرت ام المصایب چون مدال زینب است

نطق او سرمشق مردان سلحشور جهان
درس آزادی تماماً از مقال زینب است

کاخ استبداد را ویران نمودن از ازل
هم تمنای دل وهم ایده آل زینب است

پادگان کربلا هفتاد تن سرباز داشت
پس دو سربازش دو طفل چون غزال زینب است

مردمان پایتخت دشمن او،حالیا
تحت فرمان سفیر خردسا ...

شاعر:تقائی اردبیلی

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

مدح و ولادت حضرت زینب(س) -(کار اشک است اگر از مژه افتادن) * رضا دین پرور

490

مدح و ولادت حضرت زینب(س) -(کار اشک است اگر از مژه افتادن) کار اشک است اگر از مژه ها افتادن
کار عشق است به پای تو زپا افتادن

دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت
پس مهم است همین حرف...کجا افتادن

می شود عکس‌ تو تکثیر، در آن دل که شکست
می کند خُرد اگر آینه را افتادن

از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد
به هواداری تو، سر به هوا افتادن

میشود مثل غباری سر راهت برخاست
میشود رفت به معراج تو با افتادن

می برد آخر رویای تعبد ما را
با دو زانو به قدمهای شما افتادن

تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش
چه نیازی به طلا دست گدا افتادن

چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد
پس بعید است بیفتد به صدا افتادن

با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ "حسین"
وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن

کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد
-دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن-

بر بلندی ..ته گودال..میان آتش..
آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن

دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود
راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن

گذرم خورده به جایی که نباید زینب
از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن

***
مثل آوار بریزد سرشان دیواری
که بنا می شود از سنگ بنا افتادن

دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر
بدتر است از سفر کرببلا افتادن

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س) -(به دامان تو خواهم ریخت اشک التماسی را) * بردیا محمدی

528

مدح حضرت زینب(س) -(به دامان تو خواهم ریخت اشک التماسی را) به دامان تو خواهم ریخت اشک التماسی را
که تحویلش نمی‌گیرند جز تو عبد عاصی را

به جز زینب کسی "زِینِ اَبی" مانند حیدر نیست
ترازوها پذیرفتند این‌گونه قیاسی را

همیشه یاد زهرا با قنوتت زنده می‌گردید
همیشه داشتی در جانمازت شاخه یاسی را

تو آن آئینه‌ای هستی که در تو "پنج‌تن" پیداست
به زیر چادرت پوشانده‌ای هر انعکاسی را

نخی از معجر مشکی خود را قرض دادی تا
خدا با دست‌هایش دوخت بر کعبه لباسی را

میان دادگاه آخِرَت بندِ نجاتی تو
به تمکین می‌کشانی حکم قانون اساسی را

نگاه شوم شامی را تو از آئینه‌ها رُفتی
به اعجاز کلامت پرت کردی هر حواسی را

تمام هیئتی‌ها از تو درس صبر می‌گیرند
تو در هر روضه‌ای بانو بنا کردی کلاسی را

به پای درس گودال حسین‌ات جان دهم آخر...
چگونه می‌شود تاب آورم مقتل‌شناسی را ؟

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 14:50
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن صرامی

مدح حضرت زینب(س) -(به رفتارتو در کرب وبلا صبر اقتدا کرده) * محسن صرامی

637

مدح حضرت زینب(س) -(به رفتارتو در کرب وبلا صبر اقتدا کرده) به رفتار تو در كرب و بلا صبر اقتدا كرده
مسلمان تو هر كس شد به او گبر اقتدا كرده

تو بغض ات را فروخوردي نديدي غير زيبائي
هميشه بارش رحمت،به تو ابر اقتدا كرده

نه تنها عالم وآدم كه حتي كعبه ي حق هم
به اين تربت،به اين مضجع،به اين قبر اقتدا كرده

امامت كرده اي بر كل عالم،گفت هر ذره
به چشم آنچه تو ميگوئي،به تو جبر اقتدا كرده

ملائك جمله از صبر تو حيرانند تا محشر
به رفتار تو در كرب و بلا صبر اقتدا كرده...

  • دوشنبه
  • 1
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

وقار زینب(س) -(شیعیان را اِقتدار از اِقتدار زینب است) *حاج نادر بابایی

455

وقار زینب(س) -(شیعیان را  اِقتدار از اِقتدار زینب است) شیعیان را اِقتدار از اِقتدار زینب است
کلمهء زیبای حَق ،اَلحَق شُعار زینب است

مانده حیران در مقام صبر او اَیوبها
صبر باسِلم و رِضا چون یادگار زینب است

در حِِجابش بَس بُوَد گویم اگر روح الاَمین
از مدینه تا مدینه پرده دار زینب است

سوی شامم میبرد عطر دل انگیز خیال
چون مَطاف یوسف زهرا مزار زینب است

عارفان و سالکان بر آستانش مُعتَکِف
هم شریعت هم طَریقت درجوار زینب است

در فراق یار خود منزل به منزل میرود
این حسین فاطمه دار و ندار زینب است

(نادرا) گردید هویدا صبح صادق صبر کن
رفع حاجات تو هم در اختیار زینب است

  • یکشنبه
  • 21
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 ودود آذرین خلخال

در مدح حضرت زینب(س) -(باني مجلس ارباب لب عطشان زينب) * ودود آذرین خلخال

594
1

در مدح حضرت زینب(س) -(باني مجلس ارباب لب عطشان زينب) باني مجلس ارباب لب عطشان زينب
روضه ها ازنمكش روضه رضوان زينب

فارغ العلم علوم نبوي و علوي
حاكم مقتدر كشور ايمان زينب

دانش آموز كلاس علي و فاطمه بود
عالم عامل و گنجينه عرفان زينب

درس آزادگي و عشق و وفا رشته اوست
سالك و پيرو دانشگه قرآن زينب

وسعت عشق به گرد ره زينب نرسد
دهد عشاق جهان را همه فرمان زينب

گرچه بيمار زداغ غم دلبر شده بود
شد به درد دل حسرت زده درمان زينب

همه ديدند كه با خطبه كوبنده خويش
كرد دركوفه و شامات چه طوفان زينب

مثل عباس دلاور زدل و جان شده بود
بهر طفلان ستمديده نگهبان زينب

حرم محترمش گر شده آماج ستم
تاابد زنده بود دردل و درجان زينب

(آذرين)خواهي اگر كرببلا غصه نخور
كند امضاي براتش گل نسوان زينب

  • پنج شنبه
  • 25
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 10:02
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رامین محمد زاده

در مدح حضرت زینب(س) -(شیعیان مرتضا چون جـان فدای زینب است) * رامین محمد زاده

421

در مدح حضرت زینب(س) -(شیعیان مرتضا چون جـان فدای زینب است) شیعیان مرتضا چون جـان فدای زینب است
عرشیان و فرشیان یکسر گدای زینب است
گـر نبـاشد زیـن اَب نـارَد خـلائـق را صفا
چـون صفـای آفرینش از صفای زینب است
خلقـت عـالم اگـر بـاشـد بـرای فـاطمـه
اَبر و باد و مهر و مَـه جمله برای زینب است
می پذیـرد گـر دعـایت را خـدای لامـکان
این پذیرش از خدا بی شک دعای زینب است
گر شفـا میگیـرد از حَـق مُستمندو لاعلاج
این شفـا بـا لطف خالـق از دوای زینب است
کُـلِ خلقت ، کهکشـان و قیمت هفت آسمان
ذره ای از بیکـرانِ خون بهـای زینب است
زن مگو این شیر زن خونخواه دشت کربلاست
عـاشقـانِ کـربـلا تحـت لوای زینب است
مـرقد پاک اش اگـر در دست وهابیت است
شــام او در این زمان کربلای زینب است
ای قلم با خـون جـانم روضه ای ترسیم کن
عرشیان بگرفته ماتم چون عزای زینب است
ای دلـم در آتـش زینب چنـان از دل بسوز
تا بگـوید فاطمـه این دل فدای زینب است
خـون بگرید حضـرت مهـدی برای عمه اش
سینۀ مهـدی یقین ماتم سرای زینب است
ای پریشان جمعه ها عجل فرج را هی بخوان
این دعا چون روز و شب دائم دعای زینب است

  • پنج شنبه
  • 2
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 22:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

عشق حضرت زینب(س) -(اگر دیوانهٔ دیوانه هستم) * مجید قلعه بیگی

369

عشق حضرت زینب(س) -(اگر دیوانهٔ دیوانه هستم) اگر دیوانهٔ دیوانه هستم
به عشق دختر زهرا سر شکستم
مگو کافر که من یکتا پرستم
همین قلّاده ام ایفای دِین است
که این سگ صاحبی دارد حسین است

که گوید زینب کبری اسیر است
به نامردان عالم دستگیر است
به دلها عمه ی مهدی امیر است
به وَالله قهرمانی بی نظیر است
چو حیدر شیر یزدان شیرِ شیر است

که زینب٬ او که دریای وقار است
به خلقت در دو عالم شاهکار است
زبانش همچو تیغ ذوالفقار است
دو سر دارد اگر شمشیر حیدر
علی یک سو و زینب سوی دیگر

قلم یاری کند در من نفس نیست
یزید بی حیا را یار و کس نیست
که باشد پیش زینب جز مگس نیست
گر او شاه حلب٬ شاه دمشق است
ولی این قهرمان سلطان عشق است

« فقیرم» عاجزم از وصف جاهش
چه گویم از مقام ارتقایش
شجاعت بوسه زد بر دست و پایش
به بسم الله صیقل کن دلت را
که زینب حل کند هر مشکلت را

  • جمعه
  • 24
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 17:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

در مدح حضرت زینب(س) -(قلّهٔ کوه و شرف را تو همائی زینب) * مجید قلعه بیگی

491

در مدح حضرت زینب(س) -(قلّهٔ کوه و شرف را تو همائی زینب) قلّهٔ کوه و شرف را، تو همائی زینب
تو ز سرچشمه خورشید ولائی زینب

زینب ی عمهٔ سادات، وقار علوی
فصل نو، بر عرفا و ادبائی زینب

تو علمدار قیامی، به دمشق عباسی
شرف و حیثیتِ شیر خدائی زینب

انصلابی که جهان را به تلاطم انداخت
نطق کوبندهٔ تو، داد جلائی زینب

با اسارت تو به اسلام روان بخشیدی
سرپرست حرم آلعبائی زینب

نهضت کرببلا را تو نجاتش دادی
آفرین بر تو، تو تحسین سنائی زینب

زن نگویم که تو سالار هزاران مردی
دختر شیر دل شیرخدائی زینب

با چنین غرّش و با نطق علی گونه تو
عجبم در بشری، سرّ خفائی زینب

پیش درگاه خدا منزلتی داری بس
مستجاب است اگر لب بگشائی زینب

نیست در سلسله زن که نظیرت باشد
غیرزهرا،، تو یم صبر و حیائی زینب

آبروی همهٔ نوحه سرایان هستی
زینت هیئت و هم بزم عزائی زینب

  • شنبه
  • 25
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 23:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

در مدح حضرت زینب(س) -(افتخار آفرینش از وقار زینب است) * مجید قلعه بیگی

875

در مدح حضرت زینب(س) -(افتخار آفرینش از وقار زینب است) افتخار آفرینش از وقار زینب است
آسمان بی ستون از اقتدار زینب است

ماه و خورشید و نجوم و کهکشان و عرش و فرش
بإذن رب هر تک به تک خدمتگزار زینب است

این همه نعمت، همه رحمت برای خاکیان
وللّه و بإلله همه از اعتبار زینب است

در شجاعت غیر حیدر، عالمی دیگر ندید
غیرت و نام شجاعت شرمسار زینب است

زینب اَر دار و ندار حضرت خیرالنساست
جان زهرا این حسین دار و ندار زینب است

مرتضی با ذوالفقار و عدل و ایمان شد علی
نطق آتشبار زینب ذوالفقار زینب است

جنگ بدر و جنگ صفیّن و جمل، جنگ اُحد
در قیاس کربلا، یک در هزار زینب است

در میان قتل و غارت او خودش را گم نکرد
این شجاعت تا قیامت، افتخار زینب است

زنده شد از نطق زینب، خون شاه کربلا
نطق حید وار زینب، شاهکار زینب است

من « فقیرم» مدح و وصف او کجا و من کجا
همنشینی با فقیران در شعار زینب است

  • دوشنبه
  • 27
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 19:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

در مدح حضرت زینب(س) -(شدم از عشق زینب مست و مجنون) * مجید قلعه بیگی

381

در مدح حضرت زینب(س) -(شدم از عشق زینب مست و مجنون) شدم از عشق زینب مست و مجنون
کنم تعظیمِ دل، بر فاطمیّون

گرفتم راه میخانه دوباره
زدم جامی ز پیمانه دوباره
شدم سر مست و دیوانه دوباره
ز می نوشیدم و گشتم هوایی
شدم تا روز محشر کربلایی

شدم با کربلا یار مقرّب
ز آن می تا چشیدم نیمهٔ شب
بدادم دل به آن فتوای زینب
ز جاه و عزّت و فر، دل گسستم
به عشقِ محمل و سر، سر شکستم

شدم با آن سر بشکسته مجنون
قلم خنجر، مرکب قطرهٔ خون
ز خون سر نوشتم فاطمیّون
دلم را زینب زهرا جلا داد
در این محفل برات کربلا داد

اگر دیوانهٔ دیوانه هستم
به عشقِ دُخت حیدر سر شکستم
مگو کافر که من یکتا پرستم
همین قلّاده ام ایفای دِیْن است
که این سگ صاحبی دارد حسین است

همان زینب که دریای وقار است
به خلقت در دو عالم شاهکار است
زبانش همچو تیغ ذوالفقار است
دو سر دارد اگر شمشیر حیدر
علی یک سو و زینب سوی دیگر

قلم یاری کند در من نفس نیست
یزیدِ بیحیا را یار و کس نیست
که باشد پیش زینب چون مگس نیست
گر او شاه حلب، شاه دمشق است
ولی این قهرمان سلطان عشق است

«فقیرم» عاجزم از وصف و جاهش
چه گویم از مقام ارتقایش
شجاعت بوسه زد بر دست و پایش
نوشتم مدح او با کلک دیگر
به عشق فاطمه با ذکر حیدر

  • دوشنبه
  • 27
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 19:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

در وصف حضرت زینب(س) -(واقف سرّ رموز ذکر یا رب زینب است) * مجید قلعه بیگی

1092

در وصف حضرت زینب(س) -(واقف سرّ رموز ذکر یا رب زینب است) واقف سرّ رموز ذکر یا رب زینب است
گوهر بحر نجابت، روح مطلب زینب است

پاسدار قلعهٔ مستحکم ختم النبی
دختر اعجوبه ی شاه مجرّب زینب است

زن مگو، از هیبتش صد مرد جنگی در هراس
المثنای علی در دین و مکتب زینب است

گر حسین صرّاف عشق است و امیر قافله
ناجیِ این نهضت پربار مذهب زینب است

کار زینب چون علی،تشخیص حقّ و باطل است
قاتلِ شخصیّت هر عَمْر و مرحب،زینب است

بر دل غاصبگران مانند تیغ مرتضاست
در نشست عارفان،پاک و مؤدب زینب است

قطره ای گویم ز وصف بحر غیرت گوش کن
واژگونیّه اُمیّه را مسبّب زینب است

در جهان آفرینش، کی خدای غیرت است
بعد حیدر لایق این پُست و منسب زینب است

جان زهرا صد «فقیــر» از وصف زینب عاجز است
بهترین وصفش همین باشد که زینب، زینب است

  • شنبه
  • 2
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 18:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

مدح حضرت زینب -(چه بگویم من از او، مثل علی بت شکن است) * احسان نرگسی رضاپور

952
2

مدح حضرت زینب  -(چه بگویم من از او، مثل علی بت شکن است) چه بگویم من از او، مثل علی بت شکن است
کیست زینب، به خدا آینه ی پنج تن است
در کمالات علی، در جلواتش حسن است
مجلس روضه ی او جنت الاعلی من است

بر غبار قدمش بوسه زده شمس و قمر
دختر حیدر کرار ، همین است دگر

عصمت فاطمه از وسعت نامش پیداست
سندِ روشنِ حقانیت کرب وبلاست
سایه ی چادر زهرایی او بر سر ماست
کیست زینب؟ همه ی زندگی خون خداست

هر چه از شوکت نامش بنویسیم کم است
خطبه ی حیدری اش مظهر تیغ دو دم است

غیر زینب چه کسی زینت حیدر بوده ست
در دل کوفه خود فاتح خیبر بوده ست
از همان روز ازل هستی مادر بود ه ست
بهتر آن است بگوییم، پیمبر بوده ست

دلم از روز ازل خورده به نامش پیوند
ما گرفتار حسینیم، به زینب سوگند

  • شنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 00:15
  • نوشته شده توسط
  • احسان نرگسی
ادامه مطلب

حضرت زینب(س)، مدح -(میشود ذکر لبم هر شب وهرجا زینب...) * یونس وصالی خوراسگانی

421

حضرت زینب(س)، مدح -(میشود ذکر لبم هر شب وهرجا زینب...) میشود ذکر لبم هر شب و هر جا زینب

میکند خیمه و محفل دل ما‌را زینب

میشود اشک ز چشمان همه جاری با

بردن نام حسین و حسن و یا زینب

میکند مثل علی فتح تمام دنیا

بنویسید علی ؛ عالی اعلا زینب

بعد مادر شده او همدم یار حیدر

بنویسید مقام ؛ام ابیها زینب

در مقامش چه بگویم نرسد عقل کمم

چه بگویم که فقط دلبر دلها زینب

سه امامند همه غم خور این شه بانو

یادگار غم مادر شده حالا زینب

بس که اوصاف دلیریش به حیدر‌ رفته

بنویسید بود زینت بابا زینب

از حجابش چه بگویم که شده اسوه یقین

چون ندیده زن همسایه همانا زینب

پرده دارش شده جبریل امین از بس که

رتبه اش در دو جهان رفته به بالا زینب

قلمم میشکند لرزه به اندام من است

بنویسد علی فاتح دنیا زینب

عمر بیهوده رود گر که نباشم به فداش

خوشی و خیر سعادت همگی با زینب

  • سه شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 21:21
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

در مدح حضرت زینب(س) -(وجههٔ آئین اسلام از وقار زینب است) * جواد حاجی حسینی(سدید هریسی)

491

در مدح حضرت زینب(س) -(وجههٔ آئین اسلام از وقار زینب است) وجههٔ آئین اسلام از وقار زینب است
زنده نام کربلا با اعتبار زینب است

نخل آزادی ز خون سیراب شد اما هنوز
پاسداری از پیام خون شعار زینب است

گرچه آزادی عجین گردید با نام حسین
شیوهٔ آزاده بودن یادگار زینب است

قاصدپیغام خون او بود و اینک قرنهاست
مکتب سرخ شهادت وامدار زینب است

نام عاشورا که شد سر منشٱ هر انقلاب
یادگار عزم و جذم پایدار زینب است

کی،گمان میکرددشمن درپی قتل حسین
وقت آغاز قیام و کارزار زینب است

درمقام وصف او این بس که بنویسی "سدید"
مادری چون فاطمه آموزگار زینب است

  • سه شنبه
  • 19
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 امین اسماعیل زاده ماکوئی

در وصف حضرت زینب(س) -(عالم امکان بهای آبروی زینب است) * امین اسماعیل زاده ماکوئی

531
1

در وصف حضرت زینب(س) -(عالم امکان بهای آبروی زینب است) عالم امکان بهای آبروی زینب است
آبرو شرمنده از رخسار و روی زینب است

دیدۀ گریان او سرچشمۀ عشق است چون
هر دلی عاشق که شد مطلق به سوی زینب است

زاهدا گر عمر کردی صرف جنّت بی غمش
بس عبث باشد که کوثر هم سبوی زینب است

ارزش جنّت بخواهی گر بدانی پس بدان
قیمت جنّت فقط یک تار موی زینب است

لیلی و مجنون هم آموختند از فنّ اش عشق
جمله عشاق جهان شاگرد کوی زینب است

در غم یوسف اگر یعقوب عمری گریه کرد
منشأ نهر فرات از اشک جوی زینب است

آنکه ثارالله را ترسیم کرد در قتلگاه
از رگ عشق حسین،خون گلوی زینب است

جاودان رفت از دیار کربلا خونِ نماز
چون صلاةِ نهضت عشق از وضوی زینب است

بارگاهش کرده عالم را مزیّن بی دریغ
مرقد شش گوشه اماّ آرزوی زینب است

سوز و آهی آید از غصه ز شاماتش هنوز
ناله اش را ای((امین)) بشنو که بوی زینب است

  • سه شنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 13:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 سیدبشیر حسینی میانجی

غزل در وصف حضرت زینب(س) -(مرغ دلم کبوتر آزاد زینب است) * سیدبشیر حسینی میانجی

414

غزل در وصف حضرت زینب(س) -(مرغ دلم کبوتر آزاد زینب است) مرغ دلم کبوتر آزاد زینب است
مرهون آب و دانه و امداد زینب است

چون موسم "تبسّم صبر" است شاد باش
آری که صبر، لطف خداداد زینب است

یارب! تو شاهدی که پس از ذکر نام تو
آرام‌بخش سینه‌ی من یاد زینب است

در مکتب وفا و حیا و عفاف و حُجب
امّ الائمّه فاطمه، استاد زینب است

هرگز زنی چو او به شهامت نمی‌رسد
ارث شهامت ارثی از اجداد زینب است

هر دل که شد خراب ز درد و غم حسین
در کوی عشق، خانه‌ی آباد زینب است

ای بانوان کشور ایمان و معرفت
حُجب و عفاف، محور ارشاد زینب است

دارم دو تا پسر که به لطف خدای خوب
هر یک غلام و نوکر اولاد زینب است

با اولین نظر که به روی حسین کرد
لبریزتر ز دیده، دل شاد زینب است

وقتی مرا احاطه کند لشکر الم
«نادعلی»، به دیده‌ی من نادِ زینب است

در پنجم جمادی الاول گشود چشم
نام حسین برتر اوراد زینب است

جمعیم با بشارت «سیّدبشیر»مان
شادیم چون که موسم میلاد زینب است

  • یکشنبه
  • 22
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 21:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی فخرالدین اسکندری

در مدح حضرت زینب(س) -(مولد فرزانۀ زهرای اطهر زینب است) *کربلایی فخرالدین اسکندری

1626

در مدح حضرت زینب(س) -(مولد فرزانۀ زهرای اطهر زینب است) مولد فرزانه ی زهرای اطهر زینب است
عالم هستی صدف تکدانه گوهر زینب است

نورباران گشته عالم از تجلّای رخش
آسمان عشق را تابنده اختر زینب است

پاک طینت،پاک سیرت،پاکباز و پاک رو
مفخر عرش خدای حی داور زینب است

سردر فردوس را نام علی زینت بود
نام زیبای علی را زیب و زیور زینب است

ما راَیت الّا جمیلا رتبه ی ایمان اوست
هوش،یاران صاحب اوصاف برتر زینب است

این بود تفسیر گفتار امام السّاجدین
شش جهات،هفت اسمان را جمله مفخر زینب است

نه رواق ار بی ستون پاینده و مستحکم است
علتش دانند همه عالم سراسر زینب است

عمه ی سادات صاحب منصب و باب الرجا
عرشیان و فرشیان را جمله سرور زینب است

کوفه را تسخیر با نطق و بیانش کرده است
در شجاعت در بلاغت همچو حیدر زینب است

شام را بر آل بو سفیانیان شومش نمود
مشت محکم بر دهان قوم کافر زینب است

صبر او ایوب را انگشت بر دندان نمود
بعد زهرا عصمت الله اکبر زینب است

تا چه گوید ثاقب الکن زبان از وصف او
شد ولایت قرضدارش تا به محشر زینب است

  • چهارشنبه
  • 8
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی اسکندری

در وصف حضرت زینب(س) -(آسمان از روز اول مست جام زینب است) * مرتضی اسکندری

538

در وصف حضرت زینب(س) -(آسمان از روز اول مست جام زینب است) آسمان از روز اول مست جام زینب است
ذکر تسبیح ملائک ذکر نام زینب است

کربلا برکعبه بی حکمت ندارد افتخار
جای جای کربلا آثارگام زینب است

شستشودرآب زمزم کن بیا در بزم او
پاکتر از آب کوثر احتشام زینب است

گوهر اشک تورا زهرا خریداری کند
قطره قطره اشک ما لطف مدام زینب است

بشکند دستی که بنویسد کشیدند معجرش
زندگی یک لحظه بی معجر حرام زینب است

ازعلی اصغر گذشت و یک نخ معجر نداد
بدحجابی باهر عنوان ننگ نام زینب است

کاخ ظلمت را به آهی از میان برداشتن
شیرزن می خواهد آنهم در مقام زینب است

شام رابا لشگری از بانوان تسخیر کرد
کاروان سالار این لشگر ،امام زینب است

در مسیر عزت و آزادی و آزادگی
مرگ برآل ابوسفیان پیام زینب است

امپراطور زمان را خطبه اش نابودکرد
این چنین افشاگری ،تنها مرام زینب است

کاتب تاریخ اگرچه شیرزن می خواندش
شیرمردان جهان کمتر غلام زینب است

  • چهارشنبه
  • 8
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح حضرت زینب(س) -(عشق آوازی مطهر از ندای زینب است) * ناشناس ؟؟؟

432

در مدح حضرت زینب(س) -(عشق آوازی مطهر از ندای زینب است) عشق آوازی مطهر از ندای زینب است
صبر تندیسی گران از ادعای زینب است

کوه با آن هیبتش در عالم دلدادگی
همچو یک ذره نهان در زیر پای زینب است

راز خلق گل چنین گفت عارفی در بزم نور
گل ، ز سبحان بهر زهرا رونمای زینب است

شاهکار حیدری در مکتب آل عبا
انتخاب نام زینب از برای زینب است

دردمندان را نوید از صاحب عصر این کلام
دردها را چاره در دارالشفای زینب است

زینت دوش نبی در کعبه حیدر بود اگر
زینت کرب بلا بانگ رسای زینب است

برتر از پنج آفتاب رفته در زیر کسا
دوستدار دختر حیدر خدای زینب است

  • پنج شنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

اسوه ی صبر، حضرت زینب(س) -(می رود سوی برادر به تنش تب دارد..) * محمد جهان زاد

405

اسوه ی صبر، حضرت زینب(س) -(می رود سوی برادر به تنش تب دارد..) میرود سوی برادر به تنش تب دارد
بنگری بر لب خود ذکر مرتب دارد

اشک ریزان برود سوی برادر زینب
مرگ خود بیند از این درد که امشب دارد

کربلا و عطش و ناله طفلان حسین(ع)
میوه قلب نبی روی به کوکب دارد

طاقتی نیست برای غم فردای حسین
آخرین ذکر محن هاست که بر لب دارد

آیت حلم و صفا ، عشق مصور زینب
که خبر از دل رنجیده ی زینب دارد

  • شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:46
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد