مدايح حضرت زینب سلام الله علیها

مرتب سازی براساس

باران -(سری بر شانۀ هم می‌گذاریم) * سید حبیب نظاری

478

باران -(سری بر شانۀ هم می‌گذاریم) سری بر شانۀ هم می‌گذاریم
دل خود را به غم‌ها می‌سپاریم
من و باران از امشب قصد داریم
بباریم و بباریم و بباریم

اگر چه زخم بی‌اندازه دارد
سری بر نی بلند آوازه دارد
دل هر قطرۀ باران از امشب
برایم حرف‌های تازه دارد

شب آخر چه رازی داشت باران؟
هوای سرفرازی داشت باران
نگاهش را گرفت از ماه، با ماه
وداع جانگدازی داشت باران

چه یک دست و مرتب بود باران
دلی از غم لبالب بود باران
رها، یک‌ریز، با احساس، انگار
دو قطره اشک زینب بود باران

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 11:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر قصیده حضرت زینب علیهاالسلام مدافعان حریم اهل‌بیت -(دمید گرد و غبار سپاهیان سحر) * محمد مهدی خانمحمدی

534
14

شعر قصیده حضرت زینب علیهاالسلام مدافعان حریم اهل‌بیت -(دمید گرد و غبار سپاهیان سحر) دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر

در ازدحام فلک، برقِ فجر پیدا شد
رها شدند از آن تیرگی هزار اختر

سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش
کشید پرده‌ای از نور روی قرص قمر

به دوش کوه بر آمد ملیکۀ مشرق
طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر

به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید
بدون هیچ دریغی هزار سکّۀ زر

چه خلقتی‌ست؟ شگفتا! چه آیه‌ای؟ عظمی!
به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر

قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود
بزرگوار، شکوه‌آفرین، بلندنظر

به هوش باش که برخاست محکمات علی
بلند شد که قیامش به پا کند محشر

بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی
نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر

بلند شد، همه بت‌ها به لرزه ا

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت زینب علیهاالسلام -(آتشفشان زخم منم، داغ دیده‌ام) * سید مسیح شاه چراغی

414

شعر غزل حضرت زینب علیهاالسلام -(آتشفشان زخم منم، داغ دیده‌ام) آتشفشان زخم منم، داغ دیده‌ام
خاکسترم، بهار به آتش کشیده‌ام

چشم بلا کشیدۀ من خون‌جگر شده‌ست
از باغ سرخ آینه‌ها، آه چیده‌ام

ققنوس‌های عاطفه را در فراق تو
از شعله شعله‌های دلم آفریده‌ام

از لحظه‌ای که رفتی و دیگر ندیدمت
من کشتۀ وداع تو هستم، شهیده‌ام

گودال زخم جان به لبم کرد روی تل
بی‌تابم از فراز و نشیبی که دیده‌ام...

«بزمی به پا کنید خوارج رسیده‌اند»
از این قبیل زخم‌زبان‌ها شنیده‌ام

کوهم که ایستاده‌ام و خم نمی‌شوم
شمشیر زخم‌خورده ولی آب‌دیده‌ام

با آرزوی صبحِ نگاهت، بهشت من!
هر چه مصیبت است به جانم خریده‌ام

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:41
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعرغزل حضرت زینب علیهاالسلام -(کسی محبت خود یا که برملا نکند) * حسین رستمی

956

شعرغزل حضرت زینب علیهاالسلام -(کسی محبت خود یا که برملا نکند) کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند

تمام شهر ز احوال من خبر دارند
قرار نیست دلی بشکند صدا نکند

به زنده ماندن شمع و عروج پروانه
که آشنای کسی ترک آشنا نکند

فراق بعد تو با هیچ عاشقی دیگر
چنان‌که با دل من کرده است تا نکند

به روی شانۀ هر کس جنازه‌ای بردند،
نشد که خواهر تو یاد بوریا نکند

قسم به دست امامت که خواهرت آن شب
محال بود برای تو جان فدا نکند...

به زیر تابش خورشید بستری دارم
چگونه یار به محبوب اقتدا نکند

به پشت‌گرمی پیراهن تو می‌میرم
کسی ز سینه‌ام این هدیه را جدا نکند

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت زینب علیهاالسلام -(زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد) *حجه الاسلام رضا جعفری

745

شعر غزل حضرت زینب علیهاالسلام -(زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد) زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد
این کار را برای رضای خدا نکرد

پر می‌گشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بی‌انتها نکرد

این کربلا چه بود که جز این مسافرت
او را ز جان عزیزتر خود جدا نکرد...

یاد رقیه حرف گلوگیر زینب است
حرفی که تار صوتی او خوب ادا نکرد

آری غذا نداشت ولی در تمام راه
یک‌بار هم نماز شبش را قضا نکرد

بیگانه بر غریبی زینب سلام کرد
کاری که هیچ رهگذر آشنا نکرد

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت زینب علیهاالسلام -(بشکسته‌دلی، شکسته می‌خواند نماز) * محمد علی مردانی

787
2

شعر رباعی حضرت زینب علیهاالسلام -(بشکسته‌دلی، شکسته می‌خواند نماز) بشکسته‌دلی، شکسته می‌خواند نماز
در سلسله، دست‌بسته می‌خواند نماز
تا قامت دین خم نشود، روح نماز،
با قامت خم، نشسته می‌خواند نماز

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت زینب (س) -(ریزم به پای خون تو اشک مضاف را ) * حسین جعفری

463

حضرت زینب (س) -(ریزم به پای خون تو اشک مضاف را ) ریزم به پای خون تو اشک مضاف را
جاری کنم ز دیده خود در صاف را

حلقوم پاره ات جگرم را دریده است
داغ تو ریش کرده دل هر کلاف را

از خیمه تا به تل و ز تل تا به قتله گاه
صد مرتبه دویده ام این دو مصاف را

دعوا سر گرفتن راس از تن تو بود.هرچند که حل نمود سنان اختلاف را

آغشته بود تیزی شمشیرها به شرک
در کوفه گیرم از همه این اعتراف را

حجم که ناتمام شد اما کنم تمام
گرد،وجود مثله تو این طواف را

بر جسم تازیانه خور خویش می خرم
بعد تو زخم خنجر و رد غلاف را

چون میروم به معرض دید غریبه ها
دریاب اشک خواهرت ام العفاف را

باید کنم اضافه به بار مصیبتم
در کوچه ها شنیدن حرف گزاف را

در اوج صبر مانده ام و زجر میکشم

  • سه شنبه
  • 4
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت زینب(س) -(ریزم به پای خون تو اشک مضاف را ) * حسین جعفری

414

حضرت زینب(س) -(ریزم به پای خون تو اشک مضاف را ) ریزم به پای خون تو اشک مضاف را
جاری کنم ز دیده خود در صاف را

حلق بریده ات جگرم را دریده است
داغ تو ریش کرده دل هر کلاف را

از خیمه تا به تل و ز تل تا به قتله گاه
صد مرتبه دویده ام این دو مصاف را

دعوا سر گرفتن راس از تن تو بود.
هرچند حل نمود سنان اختلاف را

آغشته بود تیزی شمشیرها به شرک
در کوفه گیرم از همه این اعتراف را

حجم که ناتمام شد اما کنم تمام
گرد وجود مثله تو این طواف را

بر جسم تازیانه خور خویش می خرم
بعد تو زخم خنجر و رد غلاف را

چون میروم به معرض دید غریبه ها
دریاب اشک خواهرت ام العفاف را

باید کنم اضافه به بار مصیبتم
در کوچه ها شنیدن حرف گزاف را

در اوج صبر مانده ام و زجر میکشم
وق

  • سه شنبه
  • 4
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت زینب علیهاالسلام شام غریبان -(زخمی شکفته، حنجره‌ای شعله‌ور شده‌ست) * سید فضل الله قدسی

429

حضرت زینب علیهاالسلام شام غریبان -(زخمی شکفته، حنجره‌ای شعله‌ور شده‌ست) زخمی شکفته، حنجره‌ای شعله‌ور شده‌ست
داغ قدیمی من از آن تازه‌تر شده‌ست

زخمی که غنچه بسته و جانی از آن شکفت
وقتی دهان گشود جهانی از آن شکفت

این شعله در وجود من از گریه روشن است
این سوختن نشانهٔ آرامش من است

این داغ در اجاق دلم بی‌شرر مباد
این زخم کهنه کمتر از این تازه‌تر مباد

آن سوی سوز و ساز، قراری نهفته است
در شعله‌زار درد بهاری شکفته است

دردی که خون دل شده درمانمان کند
نوع دگر بسازد و انسانمان کند

این سوز خوب از همهٔ سوزها جداست
سوز طف و گداز شررخیز کربلاست

با سوز کربلایی این داغ ساختیم
صدبار سوختیم و دمادم گداختیم

معراج را سبب نه، که عین مسبب است
کامل‌ترین حقیقت آن سوز زینب است

زینب

  • پنج شنبه
  • 6
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت زینب علیهاالسلام مدافعان حریم اهل‌بیت -(با زمزمۀ سرود یارب رفتند) * سیدحسن حسینی

451
-1

شعر رباعی حضرت زینب علیهاالسلام مدافعان حریم اهل‌بیت -(با زمزمۀ سرود یارب رفتند) با زمزمۀ سرود یارب رفتند
چون تیر شهاب در دل شب رفتند
تا زنده شود رسالت خون حسین
با نام شکوهمند زینب رفتند

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت زینب(ع) -(صبرت از پای درآورده شکیبایی را) *سیده‌ تکتم حسینی

464

شعر غزل حضرت زینب(ع) -(صبرت از پای درآورده شکیبایی را) صبرت از پای درآورده شکیبایی را
ای که سوزانده غمت لالهٔ صحرایی را

دل به دریا بزند هرکه دلش بی‌تاب است
تو به صحرا زده‌ای آن دل صحرایی را

داغت آنقدر زیاد است که غم کرده علم
در دل سوخته‌ات خیمهٔ تنهایی را

دیده‌ای آنچه تماشا نشود با هر چشم
و کسی چون تو ندید آن همه زیبایی را

دم به دم خطبهٔ غرّای تو تیغ علوی‌ست
بر سر انداخته‌ای چادر زهرایی را

قلم از لحن تو سرمشق متانت برداشت
از تو آموخت سخن شیوهٔ شیوایی را

آه ای سنگ صبور دل بی‌تاب رباب!
باز آرام بخوان نغمهٔ لالایی را

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:15
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت زینب(ع) -(سبز است باغ نافله از باغبانی‌ات) *حجه الاسلام والمسلمین جواد محمد زمانی

428

شعر غزل حضرت زینب(ع) -(سبز است باغ نافله از باغبانی‌ات) سبز است باغ نافله از باغبانی‌ات
گل کرد عطر عاطفه با مهربانی‌ات

در سایه‌سار همدلی‌ات بود آفتاب
روشن شد آب و آینه با همزبانی‌ات

ای انتشار صبح از آفاق جان تو
ای چشمه‌سار نور، دلِ آسمانی‌ات...

حتی در آن نماز شبی که نشسته بود
پیدا نشد تشهدی از ناتوانی‌ات

ای آن‌که صبح کوفه ز رزم تو شام شد
ای افتخار، آینهٔ خطبه‌خوانی‌ات

آیا شکست خطبهٔ پولادی تو را
بر نیزه آیه‌های گلِ ناگهانی‌ات؟...

با آن سری که در طبق آمد شبی بگو
لبریز بوسه باد لب خیزرانی‌ات

::

ای زن! به عصر بردگی ما نهیب زن
با شور عزّت و شرف آرمانی‌ات

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:17
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت زینب(ع) -(آن روز که شهر از تو پر غوغا بود) * محمد علی مجاهدی

415

شعر رباعی حضرت زینب(ع) -(آن روز که شهر از تو پر غوغا بود) آن روز که شهر از تو پر غوغا بود
در خشمِ تو هیبت علی پیدا بود
آن خطبهٔ پر شور تو در کوفه و شام
فریادِ بلند و سرخ عاشورا بود

  • دوشنبه
  • 17
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:20
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت رینب(ع) -(هر چند قدش خمیده، امّا برپاست) * عباس براتی پور

401

شعر رباعی حضرت رینب(ع) -(هر چند قدش خمیده، امّا برپاست) هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
رنگ از رخ او پریده، امّا برپاست
این سرو که در میان خون می‌بینید
هفتاد و دو داغ، دیده امّا برپاست

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:06
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت زینب(ع) -(اینک زمان، زمان غزل‌خوانی من است) * مهدی بهارلو

440

شعر غزل حضرت زینب(ع) -(اینک زمان، زمان غزل‌خوانی من است) اینک زمان، زمان غزل‌خوانی من است
بیتی‌ست این دو خط که به پیشانی من است

هان ای یزید! بشنو و ابرو گره نزن
این میهمانی تو نه... مهمانی من است!

غرّه نشو به آنچه سرِ نیزه کرده‌ای
این‌ها چراغ‌های چراغانی من است

ایمن مباد از این همه مشعل، خزان تو
تا نوبت بهار گُل‌افشانی من است

ما را چو آفتاب به شامَت کشانده‌ای
اینک زمان قافله‌گردانی من است...

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:18
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در راه شام -(ساربان تندمران محمل زینب زین بیش ) *دکتر قاسم رسا

848

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در راه شام  -(ساربان تندمران محمل زینب زین بیش ) ساربان تندمران محمل زینب زین بیش
تا نهد مرهمی آن مونس جان بر دل ریش
کز غمش سخت پریشانم و دل در تشویش
«هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش
من بیچاره گرفتار هوای دل خویش»
.
.
آمدی تا که مرا بلبل گلشن باشی
زینت بزم من سوخته خرمن باشی
شب تاریک مرا، دیده‌ی روشن باشی
«هرگز اندیشه نکردم که تو با من باشی
چون بدست آمدی ای لقمه‌ی از حوصله بیش»
.
.
من نه تنها ز تجلی تو حیرانم و بس
مانده از پرتو رخسار تو حیران همه کس
نه به دل طاقت و آرام و نه در سینه نفس
«این توئی با من و غوغای رقیبان از پس
وین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش»
.
.
امشب از سوز درون بال و پرم می‌سوزد
سینه از شعله‌ی آه سحرم می‌سوزد
گوئی آفاق ب

  • سه شنبه
  • 8
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مدح حضرت زینب(س) -( اگر چه دید، داغِ دل مرتّب) * مرضیه عاطفی

367

مدح حضرت زینب(س) -( اگر چه دید، داغِ دل مرتّب) اگر چه دید، داغِ دل مرتّب
وجودش گرچه شد از غم لبالب

شهادت را ندید إلا جمیلا...
فدای چشم زیبا بینِ زینب(س)!

  • سه شنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 22:27
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر حضرت زینب سلام الله علیها -(از غم زینب، دختر زهرا) * امیر عباسی

1270
2

شعر حضرت زینب سلام الله علیها -(از غم زینب، دختر زهرا) آه و واویلا صد آه و واویلا
از غم زینب، دختر زهرا

کوثر زهرا ، صدیقهٔ صُغریٰ
بضعهٔ حیدر ، زینب کبریٰ

داغ پیغمبر دیدی و هم حیدر
بعد از آن داغِ بی حَدِ مادر

دیده ای تو داغ سبط اکبر را
بعد از آن داغ ِ ، شاه بی سر را

تو خودت دیدی اندوهِ پی در پی
رأس ثارُالله ، رفته روی نی

تو خودت دیدی سینه زن و نالان
دلبرت جان داد ، با لب عطشان

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:31
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 طاها تحقیقی

سبک شور حضرت زینب (س) -(ای حیدر کربلا تویی زینبِ کبری) * طاها تحقیقی

611
-1

سبک شور حضرت زینب (س) -(ای حیدر کربلا تویی زینبِ کبری) بند اول:

ای حیدر کربلا تویی زینبِ کبری
معنیِ حیا و عصمتی دخترِ مولا
در بینِ سپاهِ دشمنان یک تنه بودی
با نطقِ علی ، شجاعتِ حضرتِ زهرا

کربلا در کربلا میماند اگر
منبری های شیوای تو نبود
عاشورا در عاشورا میماند اگر
گریه های عاشورای تو نبود

زینب، راویِ کرب و بلایی
زینب، زینتِ ارض و سمایی
زینب، حامیِ دینِ خدا و
زینب، خواهرِ خونِ خدایی

یا زینب یا زینب

بند دوم:

الگوی عرب ، عقیله و سِرِّ ابیها
بانوی عطا فصیحه و نائبِ زهرا
در علم و ادب فراتر از آسیه هستی
ای میر و علمدارِ حسین ، بانوی والا

سِرِّ نِی در نینوا میماند اگر
خطبه ها و روایت تو نبود
محرم در محرم میماند اگر
فدایی و رشادتِ تو نبود

زینب، د

  • شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر حضرت زینب سلام الله علیها -(دید زینب بانوی ملک عرب) *سعدی زمان سیدرضا حسینی

881
1

شعر حضرت زینب سلام الله علیها -(دید زینب بانوی ملک عرب) دید زینب بانوی ملک عرب
رأس شه در نیزه ذکر حق به لب

گفت کای جان جهان قربان تو
من فدای آن لبِ عطشان تو

چون توئی قرآن ناطق در جهان
کهف عالم ، کهف را از نو بخوان

تو بخوان در نیزه قرآن مبین
من کنم تفسیر آیات مبین

خوش بخوان قربان آن لعل لبت
دِه تسلّی بر بنات و زینبت

همچو جدّت از تو اعجاز سخن
احتجاج مادرم زهرا ز من

تو بخوان قرآن بسان مصطفی
من سخن گویم به صوت مرتضی

آیۀ قرآن بخوان ، قرآنیان
بلکه برخیزند از خواب گران

کوفیان دعویّ قرآن می کنند
قاریَش را سنگباران می کنند

این جماعت دم ز قرآن می زنند
سنگ بر بیچاره مهمان می زنند

ای هلال یکشبه ماه حجاز
باشدت از بدر کامل امتیاز

دیشب ای ماهم کجا بودی

  • پنج شنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن شعر حضرت زینب(س) -(دل زینب در انتخابی سرخ) * اسماعیل پور جهانی

468

متن شعر حضرت زینب(س) -(دل زینب در انتخابی سرخ) دل زینب در انتخابی سرخ
می نهد پای در رکابی سرخ

میرود تا شود به دورانها
حامی سبز انقلابی سرخ

تا کند شاهکار عشق و زند
بوسه بر روی آفتابی سرخ

تا ببیند کنار شط فرات
دست سقا و مشک آبی سرخ

تا که در کام لاله ی لیلا
از عطش بیند التهابی سرخ

شهد لبهای قاسمش را برد
تا عسل را کند شرابی سرخ

تا ببیند میان گهواره
غنچه ای را به پیچ و تابی سرخ

تا کند شاهکار عشق و زند
بوسه بر روی آفتابی سرخ

رفت تا پرسش حسینش را
حنجر او دهد جوابی سرخ

نام زینب به مصحف تاریخ
هست شیرازه ی کتابی سرخ

در جهانی که هست در ظلمت
میدرخشد چنان شهابی سرخ

**

میرود عاشقانه برگردد
اربعین فاتحانه برگردد

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر و سبک زمینه واحد حضرت زینب (س) -(زینب زینب دختر مولا زینب) * خادم زینب

3198
0

متن شعر و سبک زمینه واحد حضرت زینب (س) -(زینب زینب دختر مولا زینب) سبک حاج محمودکریمی حیدرحیدر اولوآخرحیدر

دم شعر

زینب زینب دختر مولا زینب
زینب زینب خواهر مولا زینب
زینب زینب عمه ی مولا زینب
زینب زینب روح تولا زینب

بند اول

زینب زینب مادر و خواهر زینب
زینب زینب جان برادر زینب
زینب زینب اول و آخر زینب
زینب زینب شافع محشر زینب

خدیجه و احمد مختاری تو
هم زهرا هم حیدر کراری تو
هم حسینی هم حسنی هم عباس
بعد از عباس میر و علمداری تو

زینب زینب دختر مولا زینب
زینب زینب خواهر مولا زینب
زینب زینب عمه ی مولا زینب
زینب زینب روح تولا زینب

بند دوم

ای تمثال حضرت زهرا زینب
مثل مادر ام ابیها زینب
پرچمدار شور حسینی زینب
ای معشوق آخر دنیا زینب

به زلفت بسته دل دنیا زینب
تس

  • جمعه
  • 29
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمد مبشری

شعر زبانحال حضرت زینب(س) -(رنگ از رخت پریده و رنگم پریده است ) * محمد مبشری

681

شعر زبانحال حضرت زینب(س) -(رنگ از رخت پریده و رنگم پریده است ) رنگ از رخت پریده و رنگم پریده است
در بین بستری و دل من رمیده است

بابا چقدر چهره ی زرد تو آشناست
چشمت چه قدر غصه ی هجران کشیده است

فکر منی پدر که به کوفه چه می کشم ؟
روزی که می رسم و قد من خمیده است

دلشوره ی حسین تو را هم گرفته است ؟
چون نوبت فراق تو با او رسیده است

وقت غروب همره مادر تو هم بیا
وقتی که شمر تا دم مقتل دویده است

  • شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر حضرت زینب(س) -(در کوفه داغ بر جگرم می گذاشتند) * رضا قربانی

682

شعر حضرت زینب(س) -(در کوفه داغ بر جگرم می گذاشتند) در کوفه داغ بر جگرم می گذاشتند
با چکمه پا به روی پرم می گذاشتند

حتی محله ى خودمان هم محل نداد
شاگردهامْ سر به سرم می گذاشتند

تا بین راه دادِ مرا در بیاورند
آوازه خوان به دور و بَرَم می گذاشتند

از ناقه ها پیاده شدن مشکل است، کاش
یک مَحْرمی برای حرم می گذاشتند

عادت نداشتم به شلوغى كوچه ها
اين چند روزه در صف اغيار بد گذشت

حرف خدا زدم سرم از چندجا شكست
هربار آيه خواندم و هربار بد گذشت

مانند مادرت رخ من هم كبود شد
شد صورتم كشيده به ديوار بد گذشت

  • یکشنبه
  • 14
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:32
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محسن کاویانی

شعر حضرت زینب(س) -(وقتی برای عشق انگشتر نمانده) * محسن کاویانی

654

شعر حضرت زینب(س) -(وقتی برای  عشق انگشتر نمانده) وقتی برای عشق انگشتر نمانده
یعنی كه عباس و علی اكبر نمانده

حالا تویی بانو نبردت فرق دارد
این بیشۀ خونین كه بی حیدر نمانده

با خطبه‌ات از جا بكن این قلعه را تا
قوم یهودی حس كند خیبر نمانده

طوفان شد و پیچید بانگت بین مردم
آیا كسی با آل پیغمبر نمانده؟

جای تعجب نیست بعد از خطبه‌هایت
دندان برای صورت یك سر نمانده

یک سر که روی آبشار گیسوانش
جز لخته های خون و خاکستر نمانده

امّا تو دریا باش در دشتی کویری
جز تو برای دین دگر یاور نمانده

حتّی اگر در ذهنتان هر روز و هر شب
جز خاطرات آن گل پرپر نمانده

هر شب شما در خواب هم می بینی انگار
چیزی به وصل حنجر و خنجر نمانده

حالا تویی بانو نبردت فرق دارد
حالا

  • یکشنبه
  • 14
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:33
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر حضرت زینب(س) -(کیست زینب فخر اولاد رسول) * امیر کرمی

2321
2

شعر حضرت زینب(س) -(کیست زینب فخر اولاد رسول) کیست زینب فخر اولاد رسول
کیست او شاگرد زهرای بتول

کیست زینب زن ولی مرد جهاد
سرشکستن را به ما او یاد داد

کیست زینب حفظ مکتب کار او
زیر بار ظلم رفتن عار او

کیست زینب حق مدار و حق پرست
زاده ی مرجانه را داده شکست

کیست زینب آنکه طوفان کرده است
شام را شام غريبان کرده است

کیست زینب زن ولی مرد آفرین
صد چو مریم ریزدش از آستین

آفرینش پیش پایش درسجود
خیمه ی عشق و شهامت را عمود

زانوی عباس از بهرش رکاب
نام زینب را خدا کرد انتخاب

جان فدایش چون حسینی منصب است
افتخارشیعه بی شک زینب است

سینه زنها از دیار زینبند
لطمه زنها از تبار زینبند

  • دوشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:44
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 داود تیموری

شعر حضرت زینب(س) -(اي دركنار حضرت سجاد ع زينب س) * داود تیموری

609

شعر حضرت زینب(س) -(اي دركنار حضرت سجاد ع زينب س) اي دركنار حضرت سجاد ع زينب س
بنيادِ دشمن داده اي برباد زينب س

دركربلا بينِ خيام و آتش و دود
كردي يتيمان حسين ع امداد زينب س

توديده گريان ازغم ياران و دشمن
ازاينهمه داغ ومصيبت شاد زينب س

هرجا سخن ازصبر آيد مثل كوهي،،
حلمِ تو مي آيد مرا درياد زينب س

شعري كه بايادِ تودر شام وخرابه است
بادست زهرا س ميشود آباد زينب س

  • دوشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 17:46
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن شعر حضرت زینب(س) -(کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد) * احمد حسین پور علوی

1588

متن شعر حضرت زینب(س) -(کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد) کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد
نیزه ها می رفت اما کاروان می ایستاد

کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می تپید
قلب دنیا می گرفت وناگهان می ایستاد

کوفیان دیدند،وقتی لب به گفتن می گشود
ناگهان زنگ شتر ها از تکان می ایستاد

کائنات انگار تحت امر زینب می شدند
آن چنان که گفته اند:«آب روان می ایستاد»

او که با صبر وغرور وهمت زهرایی اش
باحجابش روبروی دشمنان می ایستاد

زینبی که خطبه ها را حیدری می خواند وبعد
روی حرفش چون علی تا پای جان می ایستاد

با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت
هم چنان می ایستاد و هم چنان می ایستاد

روضه ی گودال را اصلا نخوانم بهتر است
شمر در خون می نشست اما سنان می ایستاد

***

آف

  • سه شنبه
  • 5
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا آهی

متن شعر مدح حضرت زینب(س) -(عالمی را دوباره جان آمد ) * رضا آهی

609

متن شعر مدح حضرت زینب(س) -(عالمی را دوباره جان آمد  ) عالمی را دوباره جان آمد
گوهری از دل جنان آمد
میوه ی قلب حیدر و زهرا
سبب فخر خاندان آمد
روشنی بخش آسمان و زمین
از دل هرچه بی کران آمد
فاطمی خو و حیدری مسلک
عقل کل،صاحب بیان آمد
کوه صبر و یم کرامتها
نظری کن که توأمان آمد
خبری خوش زعرش حضرت حق
مثل باران ناگهان آمد
هاتفی گفت جشن میلاد
عمه ی صاحب الزمان آمد
آمد آنکس که زینت یاس است
تکیه گاه حسین و عباس است

بار دیگر جهان صفا دارد
شعفی خانه ی ولا دارد
دُرّ زیبا و گوهری نایاب
در بغل دخت مصطفی دارد
چه شکوه و چه هیبتی مثلِ
اسدالله مرتضی دارد
حسن از برق دیده اش فهمید
مونسی غرقِ در وفا دارد
و حسین ناز مقدمش برلب
ذکر ممنونم ای خدا دارد
که خدایا چه! دلبری

  • چهارشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر در مدح حضرت زینب (س) -(زینب آن بانوی زیبائی که خیّاط حیا ) *مرحوم حسین شانی تبریزی

988

متن شعر در مدح حضرت زینب (س)  -(زینب آن بانوی زیبائی که خیّاط حیا ) زینب آن بانوی زیبائی که خیّاط حیا
جامۀ عصمت و عفت به تنش دوخته بود
.
این همه جلوه بر آن بانوی اعظم نه ز ماست
می درخشد پس از او آنکه خود اندوخته بود
.
نام زینب که به زهراست فروزان تا حشر
این چراغیست که با دست خود افروخته بود
.
جانفشانی که به اسلام نمود آن خاتون
همّتی بود که از فاطمه آموخته بود
.
مجمر دهر که خوشبوست بیادش چون عود
اثر اوست که در عشق حسین سوخته بود

  • پنج شنبه
  • 5
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 10:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد