متن روضه های امام حسین علیه السلام

مرتب سازی براساس

مقتل امام حسین انتقال اسرا به کوفه -(در میان آنها حضرت سجاد(ع)که ۲۳سال سن داشت،از) *

492

مقتل امام حسین انتقال اسرا به کوفه -(در میان آنها حضرت سجاد(ع)که ۲۳سال سن داشت،از) در میان آنها حضرت سجاد(ع)که ۲۳سال سن داشت،از شدت بیماری بی حال و بستری بود،اما به رغم بیماری اش او را سوار بر شتر جوان لنگی کردند که حتی پالان هم نداشت.

حضرت باقرالعلوم(ع)فرزند امام سجاد(ع) نیز که سنّ او در آن روز دو سال و چند ماه بود حضور داشت.

از فرزندان امام مجتبی(ع)نیز،زید،عمرو و حسن مثنّی در میان اسراء بودند،حسن مثنّی بعد از کشتن ۱۷ تَن از دشمنان و دریافتِ ۱۸ زخم بر بدن و قطع شدنِ دست راستش،مادرش اسماءبن خارجه فزاری،او را بر گرفت و عمرسعد به دلیل فزاری بودنِ مادرش او را نکشت و به اسارت گرفت.

مقتل مقرم،ص۳۷۱
نسب قریش،ص۵۸
اقبال ابن طاوس،ص۵۴
اثبات الوصیه،ص۱۴۳
لهوف،ص۸
اسعاف الراغبین،ص۲۸

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

در بیان ورود اهلبیت علیهماالسلام به دارالاماره کوفه -(عبيداللّه زياد چون از ورود اهل بيت به كوفه آگه شد،) *

557

در بیان ورود اهلبیت علیهماالسلام به دارالاماره کوفه -(عبيداللّه زياد چون از ورود اهل بيت به كوفه آگه شد،) عبيداللّه زياد چون از ورود اهل بيت به كوفه آگه شد، مردم كوفه را از خاصّ و عام اذن عامّ داد لاجرم مجلس او از حاضر و بادى (۳۵۹) انجمن آكنده شد، آنگاه امر كرد تا سر حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام را حاضر مجلس كنند، پس آن سر مقدّس را به نزد او گذاشتند، از ديدن آن سر مقدّس سخت شاد شد و تبسّم نمود، و او را قضيبى در دست بود كه بعضى آن را چوبى گفته اند و جمعى تيغى رقيق دانسته اند، سر آن قضيب (۳۶۰) را به دندان ثناياى جناب امام حسين عليه السّلام مى زد و مى گفت: حسين را دندانهاى نيكو بوده. زيد بن ارقم كه از اصحاب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم بوده در اين وقت پيرمردى گشته در مجلس آن مَيْشوم حاضر بو

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب

ورود کاروان اسرا به شام -(سيّد ابن طاوس رحمه اللّه روايت كرده) *

653

ورود کاروان اسرا به شام -(سيّد ابن طاوس رحمه اللّه روايت كرده) سيّد ابن طاوس رحمه اللّه روايت كرده كه چون اهل بيت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم را با سر مُطهّر حضرت سيدالشهداء عليه السّلام از كوفه تا دمشق سير دادند چون نزديك دمشق رسيدند جناب امّ كلثوم عليهاالسّلام نزديك شمر رفت و به او فرمود: مرا با تو حاجتى است. گفت: حاجت تو چيست؟ فرمود: اينك شهر شام است، چون خواستى ما را داخل شهر كنى از دروازه اى داخل كن كه مردمان نَظّاره كمتر باشند كه ما را كمتر نظر كنند و امر كن كه سرهاى شهدا را از بين محامل بيرون ببرند پيش دارند تا مردم به تماشاى آنها مشغول شوند و به ما كمتر نگاه كنند؛ چه ما رسوا شديم از كثرت نظر كردن مردم به ما. شمر كه مايه شرّ و شقاوت بود چو

  • چهارشنبه
  • 27
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 14:03
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب

مقتل امام حسین دارالاماره -(وقتی ابن زیاد از نخیله بازگشت و به دارالاماره رفت،به محض اینکه) *

398

مقتل امام حسین دارالاماره -(وقتی ابن زیاد از نخیله بازگشت و به دارالاماره رفت،به محض اینکه) وقتی ابن زیاد از نخیله بازگشت و به دارالاماره رفت،به محض اینکه سر مقدس امام حسین(ع) را پیش رویش قرار دادند، از دیوارهای قصر خون جاری شد و آتش از بعضی قسمت های دارالاماره زبانه کشید و به سوی ابن زیاد سرایت کرد.

ابن زیاد از سالُنی که در آن بود گریخت و به اتاق های دیگر قصرش پناه برد.در همین هنگام سرِ نورانی و مقدس سیدالشهدا زبان گشود و به روشنی سخن گفت.

ابن زیاد و حاضران در قصر صدای حضرت را شنیدند:
"به کجا فرار می کنی!اگر آتش تو را در این دنیا در بر نگیرد،در آخرت جایگاهت خواهد بود".

تا زمانی که آتش ها شعله ور بود،سرِ مقدس سخن می گفت و پس از خاموش شدن آتش سکوت کرد،هیچ کس تا کنون چنین چیزی ندیده

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین دارالاماره -(سرِ مقدس را در مقابل ابن زیاد گذاشتند،با شاخه ای که در دست داشت چند لحظه ای به دندان های مبارک حضرت زد.) *

341

مقتل امام حسین دارالاماره -(سرِ مقدس را در مقابل ابن زیاد گذاشتند،با شاخه ای که در دست داشت چند لحظه ای به دندان های مبارک حضرت زد.) سرِ مقدس را در مقابل ابن زیاد گذاشتند،با شاخه ای که در دست داشت چند لحظه ای به دندان های مبارک حضرت زد.

زیدبن ارقم به او گفت:چوبت را از روی آن لب ها بردار!به خدا قسم خودم دیدم که رسول اللّه دو لبِ مبارکش را روی همین لب ها گذاشت.زید این را گفت و به گریه افتاد.

ابن زیاد به او گفت:اگر پیر نبودی و عقلت نپریده بود،دستور می دادم گردنت را بزنند. زید از مجلس بیرون رفت و زیرِ لب می گفت:بَرده ای مردم را به بردگی گرفته و آنها را مالِ خود می داند،گویی خودش آنها را زاییده است.ای مردم عرب!پس از این بَرده و نوکر خواهید شد.پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود کردید.او بهترین مردان شما را به قتل رساند

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین دارالاماره -(زینب(س) از دیگر زنان کمی فاصله داشت،) *

475

مقتل امام حسین دارالاماره -(زینب(س) از دیگر زنان کمی فاصله داشت،) زینب(س) از دیگر زنان کمی فاصله داشت، او برای ابن زیاد آشنا نبود،اما جلالت و نور نبوت و اُبُهتِ امامت که در وجود زینب نهفته بود،نظر ابن زیاد را به خود جلب کرد.

او گفت:این زنِ ناشناس کیست؟،گفتند:او دختر امیرالمؤمنین_زینب کبری_است.

ابن زیاد تا او را شناخت،خواست بیشتر از این حضرت را آزرده کند و با نیشِ زبان به او گفت:
خدا را سپاس که شما را رسوا کرد و جانتان را گرفت و بالاخره دروغتان را برای مردم رو کرد.

بانو زینب فرمود:
"سپاس خدا را که ما را به خاطر وجود پیامبرش محمد،کرامت و بزرگواری داد و از هر ناپاکی ای پیراست.به یقین،کسی در این واقعه رسوا شد که گناهکار و فاسق بود. خدا دروغِ انسان های فاجر و

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین حوادث مسیر شام -(ابن لهیئه می گوید:روزی نزدیک کعبه رفته بودم که دیدم مردی پرده کعبه را) *

628

مقتل امام حسین  حوادث مسیر شام -(ابن لهیئه می گوید:روزی نزدیک کعبه رفته بودم که دیدم مردی پرده کعبه را) ابن لهیئه می گوید:روزی نزدیک کعبه رفته بودم که دیدم مردی پرده کعبه را گرفته و از خدا طلب بخشش دارد.او خطاب به خدا می گفت:هر چند می دانم مرا نخواهی بخشید اما باز تقاضا دارم از گناه من بگذری!

ابن لهیئه میگوید آن مرد را بعداً هم دیدم و به او گفتم:تو دیوانه ای؟!خدا بخشنده و مهربان است،حتی اگر گناهانت به تعداد قطره های باران هم باشد تو را می آمرزد.

آن مرد پاسخ داد:من جزء کسانی بودم که سرِ بُریده امام حسین را از کوفه به شام بردند.شب که شد و خواستم استراحت کنیم،سر را بر زمین گذاشتیم و مشغول نوشیدن شراب شدیم.

شبی که من نگهبان بودم و همراهانم به خواب رفته بودند،عده ای را دیدم که در میان هاله ای از ن

  • سه شنبه
  • 9
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین حوادث شام -(کاروان اُسرا در روز اول ماه صفر از دروازه ساعات وارد دمشق شدند) *

377

مقتل امام حسین حوادث شام -(کاروان اُسرا در روز اول ماه صفر از دروازه ساعات وارد دمشق شدند) کاروان اُسرا در روز اول ماه صفر از دروازه ساعات وارد دمشق شدند.اسرا را در دروازه شام نگه داشتند.مردم با نواختن دَف و ساز،از خانه ها بیرون آمدند و به جشن و شادی پرداختند.یک نفر نزد بانو سکینه آمد و پرسید:شما اُسرا از کدام ایل و طایفه هستید؟
حضرت فرمود:"ما خاندان محمد(ص) هستیم".

سهیل بن سعد ساعدی نیز از جناب سکینه _دختر امام حسین_پرسید:آیا چیزی لازم دارید؟
ایشان فرمود پولی به حامل رأس مطهر امام بدهد تا از زن ها فاصله بگیرد و باعث شود مردم کمتر به خانواده و ناموس سیدالشهدا نگاه کنند.

سعد نیز پذیرفت و همان کار را کرد.

مقتل مقرم،ص۴۱۰
تاریخ طبری،ج۶،ص۲۶۶
مقتل خوارزمی،ج۲،ص۶۱_۶۰
مقتل عوالم،ص۱۴۵

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن مقتل امام حسین حوادث شام سر مطهر امام حسین(ع) -(فرستاده قیصر روم که در مجلس حاضر بود خطاب به یزید گفت:به یکی از) *

534

متن مقتل امام حسین  حوادث شام  سر مطهر امام حسین(ع) -(فرستاده قیصر روم که در مجلس حاضر بود خطاب به یزید گفت:به یکی از) فرستاده قیصر روم که در مجلس حاضر بود خطاب به یزید گفت:به یکی از منطقه های ما سُمِّ الاغِ حضرت عیسی نگهداری می شود و مردم مسیحی هر سال،از سراسر کشور،خود را به آن می رسانند و نذرهای خویش را به احترام آن تقدیم می نمایند.ما همان قدر به آن احترام می گذاریم که شما به کتاب های دینی و مقدس خود!من با دیدن بی احترامی شما به سرِ فرزند پیامبرتان،فهمیدم که باطل هستید و دشمن حقّ می باشید.

یزید دستور داد او را به قتل برسانند.فرستاده قیصر برخاست،سرِ مطهر را بوسید،شهادتین را بر زبان راند.وقتی او را کشتند،همه شنیدند که سرِ مطهر امام حسین(ع)با صدای کاملاً آشکار فرمود:"لا حول و لا قوّة إلّا باللّه".

سر را از مج

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین حوادث شام تقاضای مرد شامی -(یکی از مردهای اهل شام نگاهش به فاطمه دختر علی افتاد و از یزید خواست فاطمه را به عنوان هدیه به او ببخشد تا کنیزی او را کند.) *

770

مقتل امام حسین حوادث شام تقاضای مرد شامی -(یکی از مردهای اهل شام نگاهش به فاطمه دختر علی افتاد و از یزید خواست فاطمه را به عنوان هدیه به او ببخشد تا کنیزی او را کند.) یکی از مردهای اهل شام نگاهش به فاطمه دختر علی افتاد و از یزید خواست فاطمه را به عنوان هدیه به او ببخشد تا کنیزی او را کند.

فاطمه پریشان گشت و دست به دامن بانو زینب شد،و گفت:"من چگونه کنیز و خدمتکار شوم؟!".
حضرت زینب فرمود:"نگران نباش!هیچ گاه چنین اتفاقی برایت نخواهد افتاد".

یزید گفت:من اگر بخواهم می توانم این کار را بکنم.
حضرت فرمود:"اگر این کار را بکنی از دین ما خارج شده ای و دیگر مسلمان نیستی".
یزید گفت:آن که از دین خارج شد پدر و برادرت بودند.
حضرت فرمود:"خود تو_البته اگر مسلمان باشی_و پدرت به وسیله دین خدا و دین جدّ و برادر و پدر من هدایت شدید".
یزید گفت:دروغ می گویی ای دشمن خدا!.

بانو ز

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین خطبه حضرت زینب در شام۱ -(ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است و درود بر محمد(ص)و خاندانش) *

642

مقتل امام حسین  خطبه حضرت زینب در شام۱  -(ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است و درود بر محمد(ص)و خاندانش) ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است و درود بر محمد(ص)و خاندانش باد.به راستی که خدای سبحان درست فرمود که گوید:
((سرانجام کسانی که عمل زشت انجام داده و کار بد کردند بدانجا می انجامد که آیات خدا را دروغ شمرده و آنها را مسخره و استهزاء می کنند)).

ای یزید!آیا گمان می کنی چون بر ما تنگ گرفته،راه را به روی ما بسته ای و به اسارتمان درآورده ای باعث مجد و بزرگی تو و کم مقداری ما شده است؟

اگر می بینی که دنیا[در ظاهر]باب میل تو[و در اختیار تو]است و کارها بر وفق مرادت است و حق حکومت ما را به غارت برده ای،مغرور شده ای و با خوشحالی و غرور به اطراف چشم می گردانی،در اشتباه هستی.

صبر کن،آیا این سخن را فرام

  • چهارشنبه
  • 24
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

ثواب زیارت پیاده امام حسین (ع) از منظر امام صادق (ع) -(محمّد بن جعفر قرشى رزّاز از دائى خود محمّد بن الحسین بن ابى الخطّاب، از ) *

744

ثواب زیارت پیاده امام حسین (ع) از منظر امام صادق (ع) -(محمّد بن جعفر قرشى رزّاز از دائى خود محمّد بن الحسین بن ابى الخطّاب، از ) حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ الرَّزَّازُ عَنْ خَالِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ بَشِیرٍ السَّرَّاجِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَاضِی قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی غُرَیْفَهٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ مُرَازِمٌ فَسَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ وَ بِکُلِّ قَدَمٍ یَرْفَعُهَا وَ یَضَعُهَا عِتْقَ رَقَبَهٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ وَ مَنْ أَتَاهُ بِسَفِینَهٍ فَکَفَتْ بِهِمْ‏
سَفِینَتُهُمْ نَادَى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَکُمُ ا

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:31
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

سه فرشته الهی که زائر امام حسین را مشایعت می کنند -(امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که امام حسین علیه السلام را ) *

728

سه فرشته الهی که زائر امام حسین را مشایعت می کنند -(امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که امام حسین علیه السلام را ) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ (ع) وَ هُوَ يُرِيدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ شَيَّعَهُ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ حَتَّى يُرَدَّ إِلَى مَنْزِلِهِ. (3)

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که امام حسین علیه السلام را زیارت کند و نیّتش خدای عزوجل باشد، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل او را مشایعت می کنند تا به خانه برگردد.

كامل الزيارات، ص ۱۴۵

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:35
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

روایتی از امام صادق برای زائر امام حسین (ع) -(امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که با اشتیاق به زیارت امام حسین (ع) ) *

636

روایتی از امام صادق برای زائر امام حسین (ع)  -(امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که با اشتیاق به زیارت امام حسین (ع) ) قال ابی عبدالله علیه السلام: مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ ع تَشَوُّقاً إِلَيْهِ كَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْآمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که با اشتیاق به زیارت امام حسین (ع) بیاید، خداوند در روز قیامت او را از امان یافتگان می نویسد.

كامل الزيارات، ص ۱۴۲

  • شنبه
  • 4
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

روضه‌های شب جمعه -(سیدبن طاووس علیه السلام در ملهوف روایت) *

770

روضه‌های شب جمعه -(سیدبن طاووس علیه السلام در ملهوف روایت) در خون باریدن و گریستن آسمان و زمین در مصیبت حسین علیه السلام

سیدبن طاووس علیه السلام در ملهوف روایت کرده که علی بن الحسین علیه السلام نقل کرده در خطبه خود، هنگامی که از کربلا به مدینه مراجعت فرمود گفت:
این ماتم حسین علیه السلام ماتمی است که هیچ ماتمی مانند آن نیست.
ای گروه مردمان! پس کدام یک از مردهای شما شادی می کند پس از کشته شدن او، یا کدام چشمی از ریختن اشک خود منع می کند و بخل می کند از ریختن آن و حال آنکه گریست برای کشته شدن او هفت آسمان محکم و گریست دریاها به موج خود و آسمان ها بارکن های خود و زمین با پستی و بلندهای خود و درخت ها با شاخه های خود و دریاهای بزرگ و ماهیان دریاه و همه اهل

  • پنج شنبه
  • 8
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 11:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین(ع) -(دفن شهدا) -(تدفین پدر) *

761

مقتل امام حسین(ع)  -(دفن شهدا) -(تدفین پدر) در روز ۱۳ محرم،امام سجاد(ع) برای دفن کردن شهدا به کربلا آمد،چرا که نماز و مراسم تدفین امام را تنها امامِ بعد از او باید انجام دهد.
یکی از دلایل این سخن،گفت و گوی امام رضا(ع) با علی بن حمزه است.حضرت به او فرمود:"بگو ببینم،آیا حسین بن علی امام بود یا نه؟!".
عرض کرد:آری.
حضرت فرمود:"پس چه کسی مراسم تدفین او را به جا آورد؟".
عرض کرد:حضرت سجاد فرزند امام حسین.
امام فرمود:"امام سجاد آن موقع در کجا حضور داشت؟".
ابن حمزه عرض کرد: در کوفه و زندان ابن زیاد بود بدون این که کسی بفهمد از زندان خارج شد،مراسم تدفین پدر گرامی اش را انجام داد و دوباره به زندان بازگشت.
امام رضا(ع)فرمود:
"کسی که توانست،امام سجاد

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین(ع) -(دفن شهدا) -(شمع های روشن) *

808

مقتل امام حسین(ع)  -(دفن شهدا) -(شمع های روشن) یکی از مردان طایفه بنی اسد،میگوید:پس از این که عمرسعد کربلا را ترک کرد من رفتم تا منطقه را ببینم،دیدم از آن بدن های پاره پاره و به خون تپیده،نور ساطع می شود و بوی عطر به مشام می رسد.
ناگهان چشمش به شیر ترسناکی می افتد که در بین شهدا رفت و آمد می کرد.وقتی به پیکر پاک سیدالشهدا رسید بدن خود را از خون او رنگین نمود و خود را به بدن حضرت چسباند و نعره و شیون های وحشتناکی سر داد،از بیم آن که شیر او را نَدَرَد به میان نِی ها رفت و پنهان شد.
نکته دیگری که او را به شگفتی واداشته بود شمع هایی در نیمه های شب گرداگرد بدن شهدا روشن شدند،اما هیچ کسی در آن جا دیده نمی شد،تمها صدای گریه و ناله های جانسوز به گ

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:39
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین(ع) -(در کوفه) -(ما اسیران از خاندان محمد هستیم) *

670

مقتل امام حسین(ع) -(در کوفه) -(ما اسیران از خاندان محمد هستیم) وقتی که دختران امیرالمؤمنان علی(ع)به کوفه رسیدند،مردم شهر جمع شدند تا آنها را ببینند.
اُمِّ کلثوم فریاد زد:
[یا اهل الکوفة!أما تستحون من اللّه و رسوله أن تنظروا إلی حرم النبی(ص)؟_ای مردم کوفه!شما از خدا و رسولش خجالت نمی کشید که به ناموس پیامبر نگاه می کنید؟].
یکی از زن های کوفه که اسراء را در آن حال دید گفت:شما اسیران متعلّق به چه دین و کشوری هستید؟.
زن ها فرمودند:
[نحن أساری آل محمد_ما اسیران از خاندان محمد هستیم].
چند نفر از کوفیان،برای کودکان،خرما و نان و گردو آوردند،حضرت ام کلثوم(زینب کبری)بر سرِ آنها فریاد زد:
"صدقه بر ما حرام است".آن گاه آنها را از دست کودکان گرفت و به زمین انداخت.
?مقت

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین(ع)-(انتقال اسرا به کوفه) -(امام سجاد و امام محمد باقر) *

640

مقتل امام حسین(ع)-(انتقال اسرا به کوفه) -(امام سجاد و امام محمد باقر) در میان آنها حضرت سجاد(ع)که ۲۳سال سن داشت،از شدت بیماری بی حال و بستری بود،اما به رغم بیماری اش او را سوار بر شتر جوان لنگی کردند که حتی پالان هم نداشت.
حضرت باقرالعلوم(ع)فرزند امام سجاد(ع) نیز که سنّ او در آن روز دو سال و چند ماه بود حضور داشت.
از فرزندان امام مجتبی(ع)نیز،زید،عمرو و حسن مثنّی در میان اسراء بودند،حسن مثنّی بعد از کشتن ۱۷ تَن از دشمنان و دریافتِ ۱۸ زخم بر بدن و قطع شدنِ دست راستش،مادرش اسماءبن خارجه فزاری،او را بر گرفت و عمرسعد به دلیل فزاری بودنِ مادرش او را نکشت و به اسارت گرفت.
?مقتل مقرم،ص۳۷۱
?نسب قریش،ص۵۸
?اقبال ابن طاوس،ص۵۴
?اثبات الوصیه،ص۱۴۳
?لهوف،ص۸
?اسعاف الراغبین،ص۲۸

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین(ع)_ -(پس از عاشورا شب یازدهم) *

632

مقتل امام حسین(ع)_ -(پس از عاشورا شب یازدهم) امّ سلمه،رسول خدا را در خواب دید،رسول خدا با موهایی درهم ریخته و غبارآلود بود و بر سرش مقداری خاک ریخته شده بود.
به حضرت عرض کرد:ای رسول خدا!چرا این گونه ای؟!
حضرت فرمودند:
"فرزندم حسین کشته شده است و من برای او و یارانش قبر حَفر می کردم".
ناگهان از خواب پریدم،به ظرفی که تربت کربلا در آن بود نگاه کردم،دیدم از خاک و خون جاری شده است.آن تربت،همان تربتی بود که رسول خدا وقتی زنده بود به اُمِّ سَلَمه داده بود آن را نگهدارد.
ام سلمه آن شب،افزون بر این،صدایی شنیده بود که خبر شهادت امام حسین (ع)را می داد.
با شنیدن این صداها و دیدن ظرفِ خونین تربت کربلا،گریه سر داد،وقتی ابن عباس صدای گریه او را شنید به

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین -(دارالاماره برائت جوستن زید بن ارقم از مردمان عرب) *

411

مقتل امام حسین -(دارالاماره برائت جوستن زید بن ارقم از مردمان عرب) سرِ مقدس را در مقابل ابن زیاد گذاشتند،با شاخه ای که در دست داشت چند لحظه ای به دندان های مبارک حضرت زد.
زیدبن ارقم به او گفت:چوبت را از روی آن لب ها بردار!به خدا قسم خودم دیدم که رسول اللّه دو لبِ مبارکش را روی همین لب ها گذاشت.زید این را گفت و به گریه افتاد.
ابن زیاد به او گفت:اگر پیر نبودی و عقلت نپریده بود،دستور می دادم گردنت را بزنند. زید از مجلس بیرون رفت و زیرِ لب می گفت:بَرده ای مردم را به بردگی گرفته و آنها را مالِ خود می داند،گویی خودش آنها را زاییده است.ای مردم عرب!پس از این بَرده و نوکر خواهید شد.پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود کردید.او بهترین مردان شما را به قتل رساند و

  • دوشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین -(دارالاماره حضرت زینب:جز زیبایی چیزی ندیدم) *

543

مقتل امام حسین -(دارالاماره حضرت زینب:جز زیبایی چیزی ندیدم) زینب(س) از دیگر زنان کمی فاصله داشت، او برای ابن زیاد آشنا نبود،اما جلالت و نور نبوت و اُبُهتِ امامت که در وجود زینب نهفته بود،نظر ابن زیاد را به خود جلب کرد.
او گفت:این زنِ ناشناس کیست؟،گفتند:او دختر امیرالمؤمنین_زینب کبری_است.
ابن زیاد تا او را شناخت،خواست بیشتر از این حضرت را آزرده کند و با نیشِ زبان به او گفت:
خدا را سپاس که شما را رسوا کرد و جانتان را گرفت و بالاخره دروغتان را برای مردم رو کرد.
بانو زینب فرمود:
"سپاس خدا را که ما را به خاطر وجود پیامبرش محمد،کرامت و بزرگواری داد و از هر ناپاکی ای پیراست.به یقین،کسی در این واقعه رسوا شد که گناهکار و فاسق بود. خدا دروغِ انسان های فاجر و اهل

  • دوشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین منزلگاه زباله -(به امام حسین(ع)خبر رسید که عبداللّه بن یقطر) *

352

مقتل امام حسین منزلگاه زباله -(به امام حسین(ع)خبر رسید که عبداللّه بن یقطر) در منزلگاه زباله به امام حسین(ع)خبر رسید که عبداللّه بن یقطر_که حضرت او را به سوی مسلم بن عقیل روانه کرده بود_به شهادت رسیده است.حصین بن نمیر، عبداللّه را در قادسیه دستگیر کرد و نزد عبیداللّه بن زیاد فرستاد و عبیداللّه نیز به او دستور داد تا بالای منبر برود و در میان مردم،کذاب بن کذاب را لعن کند و به گمان خویش به اهل بیت بی احترامی کند.
عبداللّه وقتی بالای منبر قرار گرفت گفت:
ای مردم!من فرستاده حسین_پسر فاطمه_ هستم،آمده ام تا شما را به یاری و حمایت از او _در مقابل ابن مرجانه_فرا بخوانم.
عبیداللّه با شنیدن این سخن دستور داد او را از بالای قصر به پایین بیندازند.استخوان های عبداللّه_همه_شکسته بود

  • جمعه
  • 13
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین منزلگاه زرود -(سلمان فارسی : خوشحالی زهیر را دید گفت:اگر) *

403

مقتل امام حسین منزلگاه زرود -(سلمان فارسی :  خوشحالی زهیر را دید گفت:اگر) زهیر داستان کوتاهی که پیش ترها برایش اتفاق افتاده بود و سلمان فارسی در جریان آن نکته ای به او گفته بود را برای همراهانش تعریف کرد و گفت:ما در،بلنجر، جنگیدیم و در جنگ پیروز شدیم،غنایمی به دستمان افتاد و باعث خشنودی ما شد.
وقتی سلمان فارسی این خوشحالی ما را دید گفت:اگر زمان سیّد جوانان آل محمد (ص) را درک کنید و در جنگ به او کمک نمایید،غنایمی به دست خواهید آورد که شماها را از این نیز خوشحال تر خواهد کرد.آن گاه زهیر با همه خداحافظی کرد. همسرش به او گفت:خدا خیرت بدهد، درخواستی از تو دارم و آن این که در روز قیامت نزد جدّ امام حسین(ع)مرا هم یاد کنی.
خبر شهادت مسلم و هانی در این منزلگاه به امام رسید.ح

  • جمعه
  • 13
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین منزلگاه خزیمه -(امام حسین(ع):خواهرم!هر چه خدا برایمان مقدّر کرده، همان خواهد شد) *

644

مقتل امام حسین منزلگاه خزیمه -(امام حسین(ع):خواهرم!هر چه خدا برایمان مقدّر کرده، همان خواهد شد) وقتی به منزلگاه خزیمه رسیدند،یک شبانه روز در آنجا ماندند.اول صبح جناب زینب_ خواهر امام حسین(ع)_به محضر حضرت آمد و عرض کرد:"صدایی را شنیدم که می گفت:
الا یا عین فأحتفلی بجهد_فمن یبکی علی الشهداء بعدی_علی قوم توقهم المنایا_ بمقدار إلی انجاز وعد[هان ای دیده بسی گریه کن. کیست بعد از من بر این شهدا بگرید.مرگ این گروه را به جایگاه خویش می برد،تا آن وعده که با خدای خویش کرده اند به جای آرند]."
امام حسین(ع)در پاسخ فرمود:
"خواهرم!هر چه خدا برایمان مقدّر کرده، همان خواهد شد".
مقتل مقرم،ص۲۱۴

  • جمعه
  • 13
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین -(قتی کاروان امام حسین(ع)از منزلگاه حاجر حرکت کرد،یک) *

548

مقتل امام حسین -(قتی کاروان امام حسین(ع)از منزلگاه حاجر حرکت کرد،یک) وقتی کاروان امام حسین(ع)از منزلگاه حاجر حرکت کرد،یک مسیر طولانی بی آب و علفی را طی کردند و بعد از مدت زیادی به یک چشمه ای رسیدند.
عبداللّه بن مطیع عدوی،پیش از کاروان به آنجا رسیده بود.وقتی عبداللّه فهمید امام حسین(ع)قصد رفتن به عراق را دارد عرض کرد:
ای پسر رسول خدا!تو را به خدا سوگند می دهم اسلام را حفظ کن و ارزش آن را از بین نبر.تو را به خدا سوگند!حرمت عرب را حفظ کن و به عراق نرو.به خدا اگر آن چه را که در دست بنی امیه است[حکومت] بخواهی طلب کنی قطعا تو را خواهند کشت و اگر تو را بکشند پس از تو هیچ کسی حرمت و ارزشی نخواهد داشت.
اما امام حسین(ع)از پذیرش درخواست او سرباز زد و به راه خویش ادامه داد

  • جمعه
  • 13
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل اما حسین منزلگاه ذات عرق -(امام حسین(ع)در ذات عرق به،بشربن غالب،برخورد و) *

372

مقتل اما حسین منزلگاه ذات عرق -(امام حسین(ع)در ذات عرق به،بشربن غالب،برخورد و) امام حسین(ع)در ذات عرق به،بشربن غالب،برخورد و از او اوضاع و احوال و شرایط مردم کوفه را پرسید.او عرض کرد:
شمشیرها به نفع بنی امیه است و دل ها به نفع تو.امام فرمود:"درست است".
ریاشی،درباره امام و یارانش که در مسیر کوفه دیده بود می گوید:
پس از این که اعمال حج را به پایان بردم، خودم به تنهایی و بدون راهنما حرکت کردم تا به کوفه باز گردم.در بین راه چشمم به خیمه ها و چادرهایی افتاد،به سوی آنها رفتم.سؤال کردم این خیمه ها از آن کیست؟گفتند:برای حسین فرزند علی و فاطمه(س)است.
رفتم به محضر امام،کنار ورودی چادر به چوبی تکیه داده بود،نوشته ای در دستش بود و آن را می خواند،عرض کردم:
ای پسر رسول خدا!پدر و مادرم

  • جمعه
  • 13
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین -(امام حسین(ع):به محمدبن حنفیه خواست خداست که آنها آواره و اسیر گردند".) *

466

مقتل امام حسین -(امام حسین(ع):به محمدبن حنفیه خواست خداست که آنها آواره و اسیر گردند".) محمدبن حنفیه یک شب پیش از حرکت امام حسین(ع)به نزد او آمد و عرض کرد:به پدر و برادرت سوگند!می دانم که مردم کوفه حیله گرند و می ترسم آنها رفتاری که با پدرت کردند با تو هم بکنند،پس این جا بمان،تو عزیزترین افراد در حرم هستی.
حضرت فرمودند:"بیم آن دارم که یزیدبن معاویه مرا ناغافل در حرم به قتل رساند و من باشم آن کسی که احترام کعبه به خاطرش از بین می رود"
محمدبن حنفیه پیشنهاد داد تا به یمن یا سرزمین های دیگر برود،در نهایت امام به او وعده داد تا درباره پیشنهادش بیندیشد.
صبح روز بعد امام حسین(ع)به راه افتاد.محمدبن حنفیه آمد و افسار شتر حضرت را در دست گرفت و عرض کرد:مگر به من نگفتی درباره پیشنهادم فکر می

  • جمعه
  • 13
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین سفر امام حسین به عراق -(وقتی به امام حسین(ع) خبر رسید که...) *

629

مقتل امام حسین سفر امام حسین به عراق -(وقتی به امام حسین(ع) خبر رسید که...) وقتی به امام حسین(ع) خبر رسید که یزید،عمروبن سعیدبن عاص را به همراه عده ای از سپاهیانش در قالب کاروان حج به مکه فرستاده و عمرو را سرپرست حجاج کرده و مراسم حج را به او سپرده و در این قالب دستور قتل امام حسین(ع)را صادر کرده است.
تصمیم گرفت پیش از پایان حج از مکه خارج شود و چون دوست نداشت احترام کعبه به خاطر احتمال خون ریزی از بین برود،حجش را به عمره تبدیل کرد و آن را به پایان رساند.
امام پیش از حرکت،در مکه سخنرانی کرد و در روز هشتم ذی الحجه به همراه اهل بیت،دوستداران و پیروانش که از حجاز، بصره و کوفه آمده و در ایام حج به او پیوسته بودند از مکه خارج شد.
حضرت پیش از خروج به هر یک ازاصحاب ده دینار

  • جمعه
  • 13
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین -(صحبت های امّ سلمه با امام حسین(ع):"آن را در ظرفی نگه دار،هر گاه دیدی از آن تربت خون می جوشد...) *

726

مقتل امام حسین -(صحبت های امّ سلمه با امام حسین(ع):"آن را در ظرفی نگه دار،هر گاه دیدی از آن تربت خون می جوشد...) در بیان صحبت های امّ سلمه با امام حسین(ع) آمده است که،امّ سلمه به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عرض کرد:
"با این که می دانی کشته خواهی شد باز می خواهی بروی؟"
حضرت فرمودند:
"مادر جان!اگر امروز نروم،فردا باید بروم و اگر فردا نروم،روز بعدش،بالاخره باید بروم. به خدا سوگند!هیچ راهی غیر از مرگ در پیش ندارم.من همان گونه که تو را می شناسم و می بینم،روزی را نیز که قرار است در آن روز کشته شوم دقیقا می دانم.حتی می دانم در چه ساعتی از روز کشته خواهم شد و می دانم مرا در کدام قبر دفن خواهند کرد،اگر دوست داری قبر خودم و اصحابم را نشانت می دهم!"
امّ سلمه از امام خواست تا آن جا را نشانش دهد.حضرت تربت اصحابش را به

  • جمعه
  • 13
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 14:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد