متن روضه های امام حسین علیه السلام

مرتب سازی براساس

مقتل امام حسین(ع) -(دفن شهدا) -(شیون فرشتگان) *

1505
2

مقتل امام حسین(ع)  -(دفن شهدا) -(شیون فرشتگان) امام سجاد بعد از دفن پدر به طرف جنازه مطهر عمویش عباس(ع)رفت،
دید او چنان وضعیت رقّت باری دارد که فرشتگان آسمان و حوریان بهشت به گریه افتادند و شیون می کنند.
خود را روی جنازه عمو انداخت و گلوی مقدسش را بوسید.فرمود:
"[علی الدنیا بعدک العفا یا قمر بنی هاشم،و علیک منی السلام من شهید محتسب و رحمةاللّه و برکاته]".
قبری برای او آماده کرد و او را به تنهایی درون قبر خوابانید،باز به بنی اسد اجازه کمک کردن نداد و فرمود:
"همراه من کسی هست که به من کمک می کند".
حضرت،تنها برای دفن کردن شهدای بنی اسد به آنها اجازه همکاری داد.ایشان در همان نزدیکی دو جا را مشخص کرد و فرمود در هر کدام گودال بزرگی حفر کنند. در گ

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مقتل امام حسین(ع) -(عاشورا) -(تشنگی حضرت در ظهر عاشورا) *

599

مقتل امام حسین(ع) -(عاشورا) -(تشنگی حضرت در ظهر عاشورا) حضرت به لشکر حمله کرد.مدتی جنگ به شدت ادامه داشت.عطش و تشنگی به حضرت فشار آورد،به طرف فرات رفت و به عمرو بن حجاج و ۴هزار سربازش که در اطراف فرات بودند حمله کرد.
آنها را از کنار فرات پراکند.اسب وارد آب شد.چون اسب خواست آب بیاشامد، حضرت فرمود:
"هم تو تشنه ای،هم من.اما تا تو آب ننوشی،من لب به آب نخواهم زد!".
اسب سرش را بالا آورد،گویی سخن حضرت را فهمید.حضرت همین که دستش را دراز کرد تا آبی بردارد و بیاشامد(نا) مردی فریاد زد:حسین!تو این جا آب می نوشی؟!نمی بینی به ناموس و خانواده ات تعرض شده است؟!
حضرت آب را ریخت و از آن نیاشامید،آن گاه به طرف خیمه گاه رفت.
?مقتل مقرم،ص۳۳۷_۳۳۸
?لهوف،ص۶۷
?مقتل عوالم،ص

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 19:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

کرامات امام حسین *

763

کرامات امام حسین مرحوم شیخ رمضان علی قوچانی از علمای معروف و ائمه جماعت مسجد گوهرشاد بودند ایشان مریض و مشرف به مرگ شدند. جمعی از اقوام و دوستان برای
تشییع جنازه ایشان آمدند.
ناگهان می بینند که ایشان حرکت کرده و چشم ها را باز می کند و با صدای ضعیف همه را فرا می خواند و می گوید می خواهم برایتان روضه بخوانم همه تعجب کردند چون ایشان منبریِ روضه خوان نبودند.
فرمودند همین الان صحرای محشر را دیدم و هاتفی با صدای بلند اعلام کردند که حاج رمضان علی قوچانی اهل بهشت است،به سوی بهشت برود،من دیدم دری به سوی بهشت باز است و جماعتی بسیار در صف طولانی ایستاده که به نوبت بروند.گفتند صف علما می باشد و در اواخر صف بودم دیدم تا نو

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

کرامات امام حسین -(جمال الدين الخليعی موصلی:در عالم رؤيا ديد قيامت شده ملائكه آمدند او را گرفتند و در آتش انداختند آتش او را نسوزاند و به او اثر نكرد.) *

500

کرامات امام حسین -(جمال الدين الخليعی موصلی:در عالم رؤيا ديد قيامت شده ملائكه آمدند او را گرفتند و در آتش انداختند آتش او را نسوزاند و به او اثر نكرد.) جمال الدين الخليعی موصلی پدر او حاكم موصل و ناصبی و يكی از دشمنان اهل بيت (ع) بود،مادرش هم ناصبيه بود چون پسری برايش متولد نمی شد به مقتضای عقيده فاسد خودش نذر كرد كه اگر خدای تعالی به او پسری عطا كند به شكرانه او پسر را سر راه زوارهای حضرت اباعبداللّه(ع) بفرستد تا زوارها از شام و جبل عامل كه می آيند و عبور آنها به موصل می شود آنها را به قتل برساند.
بعد از مدتی جمال الدين متولد می شود چون به حدّ جوانی رسيد مادرش او را از نذر خود با خبر می كند لاجرم با مادرش از عقب زواريكه از موصل عبور كرده بودند رفت .
چون به مسيب رسيد،ديد زوار از جسر عبور كرده اند همان جا توقف كرد تا هنگامي كه مراجعت كردند آنها را به قتل برساند.در كناری كمين كرده بود كه در همين حال خوابش برد در عالم رؤيا ديد قيامت شده ملائكه آمدند او را گرفتند و در آتش انداختند آتش او را نسوزاند و به او اثر نكرد.
ملك جهنم خطاب كرد به آتش،چرا او را نمی سوزانی؟آتش گفت: غبار (زوّار) كربلا به او نشسته است،او را بيرون آوردند، شستشويش دادند دوباره او را در آتش انداختند باز آتش او را نسوزاند.ملك گفت:چرا ديگر او را نمی سوزانی؟آتش گفت:شما ظاهر او را شستيد اما غبار داخل درجوف او شده!
از خواب بيدار شد و از آن عقيده فاسد برگشت و مذهب تشيع را اختيار كرد و مشغول مداحی حضرت اميرالمؤ منين(ع) شد و بعضی می نويسند آمد كربلا و بعضی شعراء به او اين شعر را نسبت داده اند:
"اِذا شِئْتَ النَّجاةَ فَزُرْ حُسَيْنا لِكَيْ تَلْقي اِلا لَه قَريرَ عَيْنِ فَاِنَّ النّارَ لَيْسَ تَمُسُّ جِسْما عَلَيْهِ غُبارُ زُوّارِ الْحُسَيْنِ"
يعنی اگر نجات از آتش ميخواهی پس زيارت كن آقا امام حسين(ع) را زيرا غبار زوار حسين (ع) بر او نشسته باشد.
دين ما علمای ما،ص۱۵۴

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 21:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

خروج امام حسین از مکه به سمت کربلا در روز ترویه براساس نقل سیدبن طاووس -(حسين عليه السّلام روز سه شنبه سوّم ذى الحجة) *

548

خروج امام حسین از مکه به سمت کربلا در روز ترویه براساس نقل سیدبن طاووس -(حسين عليه السّلام روز سه شنبه سوّم ذى الحجة) منبع: اللهوف على قتلى الطفوف، سید بن طاووس، صفحه 61 تا 66

وَ كَانَ قَدْ تَوَجَّهَ الْحُسَيْنُ ع مِنْ مَكَّةَ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ‏ مَضَيْنَ‏ مِنْ‏ ذِي الْحِجَّةِ وَ قِيلَ يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ لِثَمَانٍ مَضَيْنَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ سِتِّينَ قَبْلَ أَنْ يَعْلَمَ بِقَتْلِ مُسْلِمٍ لِأَنَّهُ ع خَرَجَ مِنْ مَكَّةَ فِي الْيَوْمِ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ مُسْلِمٌ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ. وَ رُوِيَ أَنَّهُ ع لَمَّا عَزَمَ عَلَى الْخُرُوجِ إِلَى الْعِرَاقِ قَامَ خَطِيباً فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ ما شاءَ اللَّهُ‏ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ خُطَّ

  • پنج شنبه
  • 17
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

بشارت خدای متعال به پیامبر برای تولد امام حسین (ع) با نوای میثم مطیعی -(الکافى به نقل از محمّد بن عمرو ذریّات، از) *

508

بشارت خدای متعال به پیامبر برای تولد امام حسین (ع) با نوای میثم مطیعی -(الکافى به نقل از محمّد بن عمرو ذریّات، از) الکافی عن محمّد بن عمرو الذریّات عن رجل من أصحابنا عن أبی عبد اللّه[الصادق‏]علیه السلام: إنَّ جَبرَئیلَ علیه السلام نَزَلَ عَلى مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، فَقالَ لَهُ: یا مُحَمَّدُ، إنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِمَولودٍ یولَدُ مِن فاطِمَةَ، تَقتُلُهُ امَّتُکَ مِن بَعدِکَ، فَقالَ صلى الله علیه و آله: یا جَبرَئیلُ، وعَلى رَبِّی السَّلامُ، لا حاجَةَ لی فی مَولودٍ یولَدُ مِن فاطِمَةَ تَقتُلُهُ امَّتی مِن بَعدی، فَعَرَجَ ثُمَّ هَبَطَ علیه السلام فَقالَ لَهُ مِثلَ ذلِکَ.
فَقالَ صلى الله علیه و آله: یا جَبرَئیلُ، وعَلى رَبِّی السَّلامُ، لا حاجَةَ لی فی مَولودٍ تَقتُلُهُ امَّتی مِن بَعدی، فَعَرَجَ جَب

  • پنج شنبه
  • 17
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 12:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین دفن شهدا -(امام سجاد پس از دفن شهدا،برخاست و به سوی جسد مطهر پدر رفت.او) *

645

مقتل امام حسین دفن شهدا -(امام سجاد پس از دفن شهدا،برخاست و به سوی جسد مطهر پدر رفت.او) امام سجاد پس از دفن شهدا،برخاست و به سوی جسد مطهر پدر رفت.او را در آغوش کشید،مقداری از خاک را کنار زد.قبری که از پیش حَفر شده بود و یک صندوق[ضریح کوچک]نمایان شد.دست هایش را گشود و به زیر کمر پدر برد و گفت:
"[بسم اللّه و باللّه و فی سبیل اللّه و علی ملّة رسول اللّه،صدق اللّه و رسوله، ماشاءاللّه لا حول و لا قوة إلّا باللّه العظیم]".

سپس جنازه پدر را به تنهایی بلند کرد و به درون قبر گذاشت و نگذاشت کسی کمکش کند.حضرت به بنی اسد فرمود:
"همراه من کسی هست که به من کمک می کند[و شما او را نمی بینید]".

وقتی جنازه در قبر آرمید،امام سجاد صورتش را به صورت او گذاشت و گفت:
"خوشا به حال زمینی که بدن مطهر تو

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین دفن شهدا -(امام سجاد بعد از دفن پدر به طرف جنازه مطهر عمویش عباس(ع)رفت،دید او) *

491

مقتل امام حسین  دفن شهدا -(امام سجاد بعد از دفن پدر به طرف جنازه مطهر عمویش عباس(ع)رفت،دید او) امام سجاد بعد از دفن پدر به طرف جنازه مطهر عمویش عباس(ع)رفت،دید او چنان وضعیت رقّت باری دارد که فرشتگان آسمان و حوریان بهشت به گریه افتادند و شیون می کنند.

خود را روی جنازه عمو انداخت و گلوی مقدسش را بوسید.فرمود:
"[علی الدنیا بعدک العفا یا قمر بنی هاشم،و علیک منی السلام من شهید محتسب و رحمةاللّه و برکاته]".

قبری برای او آماده کرد و او را به تنهایی درون قبر خوابانید،باز به بنی اسد اجازه کمک کردن نداد و فرمود:
"همراه من کسی هست که به من کمک می کند".

حضرت،تنها برای دفن کردن شهدای بنی اسد به آنها اجازه همکاری داد.ایشان در همان نزدیکی دو جا را مشخص کرد و فرمود در هر کدام گودال بزرگی حفر کنند. در

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 12:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین حوادث شام -(پیش از این که اسرا را نزد یزید بیاورند آنها را) *

390

مقتل امام حسین حوادث شام -(پیش از این که اسرا را نزد یزید بیاورند آنها را) پیش از این که اسرا را نزد یزید بیاورند آنها را با طناب بستند.یک سر طناب را به گردن امام سجاد(ع)بسته بودند و با ادامه آن زینب و دیگر دختران رسول خدا را.....

هر کدام از آنها که خسته می شد و از راه رفتن باز می ماند،با تازیانه می زدند.این رفتار شرم آور آن قدر تکرار شد تا این که بالاخره نزد یزید رسیدند.یزید روی تخت سلطنت خویش نشسته بود،امام سجاد به او فرمود:
"ای یزید!فکر می کنی اگر رسول خدا ما را در این وضعیت ببیند چه حالی به او دست خواهد داد؟".

مردم با شنیدن این سخن به گریه افتادند و یزید مجبور شد دستور بدهد تا طناب ها را باز کنند.اهل بیت را کنار پلّه ها،همچون دیگر اسرا نگه داشتند و سر مطهر امام

  • پنج شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

روضه های شب جمعه -(خضاب شدن محاسن حضرت سیدالشهدا(ع) به خون ایشان) *

655

روضه های شب جمعه -(خضاب شدن محاسن حضرت سیدالشهدا(ع) به خون ایشان) پخضاب شدن محاسن حضرت سیدالشهدا(ع) به خون ایشان

حضرت رسول(ص) گریه کرد برای امیرالمومنین(ع) که ریش مبارکش به خون سرش خضاب می شود.
حضرت امیرالمومنین(ع) گریه کرد برای سیدالشهدا(ع) که ریش مبارکش خضاب می شود از خون سرش و فرمود به سیدالشهدا(ع) که من و تو هر دو ریش ما به خون سر ما خضاب می شود.
من در محراب و تو در کربلا.
این یک خضابی از امیرالمومنین(ع) و سیدالشهدا(ع) بود. یک خضابی هم از دختر امیرالمومنین(ع) علیا جناب زینب خاتون(س) است. آن خضاب را وقتی کرد که آمد سر نعش برادر وارد شد به قتلگاه.
آمد بوسید. کجا را بوسید؟ سر که نبود کجا را بوسید؟! از پاره ای فقرات نوحه اش معلوم می شود که دو جا را بوسید. ی

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

کرامات سید الشهدا علیه السلام آزاد کرده حسین(ع) -(مرحوم متقی صالح و واعظ اهلییت عصمت و طهارت علیهم صلوات الله شهید ) *

526

کرامات سید الشهدا علیه السلام آزاد کرده حسین(ع) -(مرحوم متقی صالح و واعظ اهلییت عصمت و طهارت علیهم صلوات الله شهید ) مرحوم متقی صالح و واعظ اهلییت عصمت و طهارت علیهم صلوات الله شهید حاج شیخ احمد کافی (رضوان الله تعالی علیه) نقل نمود:
یکی از شیعیان در بصره سالی ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خوانی می کرد این بنده خدا ور شکست شد و وضع زندگی اش از هم پاشیده شد حتی خانه اش را هم فروخت.
نزدیک محرم بود با همسرش داخل منزل روی تکه حصیری نشسته بودند یکی دو ماه دیگر بنا بود خانه را تخلیه کنند و تحویل صاحبخانه بدهند و بروند.
همسرش می گوید: یک وقت دیدم شوهرم منقلب شد و فریاد زد.
گفتم: چه شده؟ چرا داد می زنی؟
گفت: ای زن ما همه جور می توانستیم دور و بر کارمان را جمع کنیم آبرویمان یک مدت محفوظ باشد اما بناست آبرویمان برو

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

ورود اسرا به دمشق / ۲ -(به نظر حسن بن علي الطبري(۱)، اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه شام) *

545
1

ورود اسرا به دمشق / ۲ -(به نظر حسن بن علي الطبري(۱)، اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه شام) به نظر حسن بن علي الطبري(۱)، اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند. شهر را زيور بستند به گونه‌ای كه چشمي نديده بود. سپس پانصد هزار نفر از مردم شام از زن و مرد با دف و طبل و بوق و دهل از خانه‌هايشان بيرون آمدند، در حالي كه جامه نو پوشيده بودند و خود را آراسته بودند به ديدن اسرا رفتند.
بيرون شهر، محشري به پا شد. مردم ميان هم موج مي‌زدند. چون روز برآمد سرها را به شهر وارد كردند و هنگام ظهر با رنج فراوان از ازدحام جمعيت به در خانه (قصر) يزيد بن معاويه رسيدند. شيخ عباس قمي مي‌نويسد:
«اسراي كربلا را پس از ورود به دمشق در پله كان مسجد (محلي كه توقف گاه اسيران بود) نگه داشتند.
پيرمردي از اهل

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

دستانشان را به گردن هایشان بسته بودند -(المزار الکبیر فی زِیارَةِ النّاحِيَةِ: رُفِعَ عَلَي القَنا رَأسُکَ و سُبِىَ أهلُکَ كَالعَبيدِ و ) *

459

دستانشان را به گردن هایشان بسته بودند -(المزار الکبیر فی زِیارَةِ النّاحِيَةِ: رُفِعَ عَلَي القَنا رَأسُکَ و سُبِىَ أهلُکَ كَالعَبيدِ و ) المزار الکبیر فی زِیارَةِ النّاحِيَةِ: رُفِعَ عَلَي القَنا رَأسُکَ و سُبِىَ أهلُکَ كَالعَبيدِ و صُفِّدوا فِى الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ، يُساقونَ فِى البَرارى وَ الفَلَواتِ، أيديهِم مَغلولةٌ إلَى الأَعناقِ، يُطافُ بِهِم فِى الأَسواق.
المزارالکبیر در "زیارت ناحیه مقدّسه": سرت را بر نیزه کردند و خانواده ات را مانند بندگان، اسیر نمودند و با زنجیر آهنین به بند کشیدند و بر روی مَرکب های بدون جهاز سوار نمودند و باد داغ نیم روزی، صورت هاشان را می سوزاند. آنان را در دشت ها و صحراها می راندند و دستانشان را به گردن هایشان بسته بودند و آنها را در بازارها می چرخا

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

کرامات سید الشهدا علیه السلام -(معجزه مجلس عزاداری حسین(ع)) *

649
2

کرامات سید الشهدا علیه السلام -(معجزه مجلس عزاداری حسین(ع)) متّقی صالح مرحوم محمّد رحیم اسماعیل بیگ که در توسّل به اهلبیت علیه السلام و علاقه قلبی به حضرت سید الشهدا علیه السلام کم نظیر و از این باب رحمت برکات صوری و معنوی نصیبش شده و در ماه رمضان ۸۷ به رحمت ایزدی واصل شده نقل فرمود:
من در سن شش سالگی مبتلا به درد چشم شدم و تا سه سال گرفتار بودم و عاقبت از هر دو چشم کور گردیدم.
در ماه محرم ایام عاشورا در منزل دایی بزرگوارم مرحوم حاج محمّدتقی اسماعیل بیگ روضه خوانی بود و من هم به آنجا رفته بودم چون هوا گرم بود شربت به مردم می دادند .
از دایی خواهش کردم که من به مردم شربت دهم. گفت: تو چشم نداری و نمی توانی.
گفتم: یک نفر چشم دار همراه من کنید تا مرا یاری

  • سه شنبه
  • 16
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

اثر آفتاب بر زائر امام حسین (ع) -(امام صادق علیه السلام فرمود: آنگاه که) *

467

اثر آفتاب بر زائر امام حسین (ع) -(امام صادق علیه السلام فرمود: آنگاه که) قال ابی عبدالله علیه السلام: فَإِذَا وَقَعَتِ الشَّمْسُ عَلَيْهِ أَكَلَتْ ذُنُوبَهُ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ

امام صادق علیه السلام فرمود: آنگاه که آفتاب بر زائر امام حسین (ع) می افتد، گناهانش را می خورد همان گونه که آتش هیزم را می خورد.

كامل الزيارات، ص ۲۹۷

  • پنج شنبه
  • 25
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 10:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

آمدن جابر بن عبد الله انصاری در اربعین به کربلا و کیفیت زیارت او -(عطیه عوفی می‌گوید، به همراه جابر بن عبدالله انصاری به منظور زیارت ) *

519

آمدن جابر بن عبد الله انصاری در اربعین به کربلا و کیفیت زیارت او  -(عطیه عوفی می‌گوید، به همراه جابر بن عبدالله انصاری به منظور زیارت ) در كتاب بشارة المصطفی آمده است:

عطیه عوفی می‌گوید، به همراه جابر بن عبدالله انصاری به منظور زیارت قبر امام حسین(ع) وارد كربلا شدیم. جابر نزدیك شریعه فرات رفت. غسل كرد و لباس‌های نیكو پوشید ... سپس به طرف قبر مطهر حركت كردیم. جابر هیچ قدمی را بر نمی‌داشت، الا اینكه ذكر خدا می‌گفت. تا به نزدیك قبر رسیدیم. سپس به من گفت مرا به قبر برسان.
من دست او را روی قبر گذاشتم. جابر روی قبر افتاد و غش كرد. سپس من مقداری آب روی صورتش پاشیدم وقتی به هوش آمد سه بار گفت: یا حسین. سپس گفت: ای حسین چرا جواب مرا نمی‌دهی؟! سپس به خودش گفت: چگونه می‌توانی جواب دهی در حالی كه رگ های گلوی تو را بریده‌اند و بین سر و بد

  • شنبه
  • 4
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن روضه اربعین و حضور قافله اهل بیت علیهم السلام در کربلا -(اهل بيت عليهم السلام به سفر خود ادامه دادند تا به دو راهى جاده عراق و ) *

467

متن روضه اربعین و حضور قافله اهل بیت علیهم السلام در کربلا -(اهل بيت عليهم السلام به سفر خود ادامه دادند تا به دو راهى جاده عراق و ) اربعین و حضور قافله اهل بیت علیهم السلام در کربلا

اهل بيت عليهم السلام به سفر خود ادامه دادند تا به دو راهى جاده عراق و مدينه رسيدند، چون به اين مكان رسيدند، از امير كاروان خواستند تا آنان را به كربلا ببرد، و او آنان را به سوى كربلا حركت داد. چون به كربلا رسيدند، جابر بن عبد الله انصارى را ديدند كه با تنى چند از بنى هاشم و خاندان پيامبر براى زيارت حسين عليه السلام آمده بودند، همزمان با آنان به كربلا وارد شدند و سخت گريستند و ناله و زارى كردند و بر صورت خود سيلى زده و ناله ‏هاى جانسوز سر دادند و زنان روستاهاى مجاور نيز به آنان پيوستند(۱) زينب عليها السلام در ميان جمع زنان آمد و گريبان چاك زد و

  • شنبه
  • 4
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 13:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین(ع) -(پس از عاشورا ) -(ناراحتی کائنات) *

1231
3

مقتل امام حسین(ع) -(پس از عاشورا ) -(ناراحتی کائنات) از آن رو که حسین(ع)علت کائنات است و بدن مطهرش ۳روز به صورت عریان و بدون لباس بر روی خاک ها افتاده بود،دنیا ۳روز تاریک شد و به شدت سیاه گشت،تا آن جا که مردم گمان کردند قیامت فرا رسیده است.
در آن ایام،ستاره ها در طول روز دیده می شدند و گویی در اضطرابند و با هم برخورد می کنند،نور خورشید دیده نمی شد،تا سه روز دنیا در همین حالت بود.
?مقتل مقرم،ص۳۵۵_۳۵۶
?تاریخ ابن عساکر،ج۴،ص۳۴۰
?الخصائص،ج۲،ص۱۲۶
?الاتحاف،ص۲۴
?تذهیب التذهیب،ج۱،ص۳۵۴
?مجمع الزواید،ج۹،ص۱۹۷
?کامل الزیارات،ص۷۷

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین(,ع) -(عاشورا ) -(ذوالجناح) *

686

مقتل امام حسین(,ع) -(عاشورا ) -(ذوالجناح) وقتی حال امام حسین(ع) رو به وخامت گذاشت،صورتش را رو به آسمان گرفت و دعایی خواند.
اسب امام به دور حضرت می گردید،آمد و پیشانی اش را به خون حضرت آغشته کرد، عمر سعد فریاد زد:این اسب از اسب های رسول اللّه است!.
آن را محاصره کردند تا به غنیمت بگیرند اما اسب با لگد آنها را می زد.گفته شده است این اسب چهل نفر از افراد دشمن و دَه اسب آنان را از پای درآورد و به هلاکت رساند.
عمرسعد که دید نمی تواند آن را بگیرد گفت:
رهایش کنید تا ببینیم می خواهد چه کار کند.اسب وقتی دید با او کاری ندارند نزد امام حسین آمد و دوباره پیشانی خود را آغشته به خون کرد،او را بویید و شیحه بلندی کشید.
امام باقر(ع)فرمود:
"اسب امام حسی

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین(ع) -(عاشورا ) -(جان دادن امام حسین(ع)) *

483

مقتل امام حسین(ع) -(عاشورا ) -(جان دادن امام حسین(ع)) بعد از شهادت عبداللّه بن حسن(ع)،آنها امام حسین(ع) را برای مدتی رها کرده و تنها گذاشتند.آنها اگر می خواستند در همان دم می توانستند او را به شهادت برسانند، اما کسی عهده دار این کار نمی شد و جرأت چنین جسارتی را به خود نمی دادند و این کار را به یکدیگر واگذار می کردند.
شمر فریاد زد:چرا ایستاده اید و نگاه می کنید!می بینید که بر اثر زخم تیر و نیزه ضعیف و ناتوان شده است و نمی تواند از خود دفاع کند،به او حمله کنید.
زرعةبن شریک،دست راست حضرت را زد و حصین،تیری به گلوی او و تیر دیگری به شانه امام زد.
منان بن انس،ابتدا نیزه ای به گلوی او فرو کرد،سپس نیزه را به قفسه سینه حضرت زد،بعد از آن تیری به گلویش زد.

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین(ع) -(عاشورا ) -(شهادت امام حسین(ع)) *

728

مقتل امام حسین(ع) -(عاشورا ) -(شهادت امام حسین(ع)) امام حسین(ع)وقتی دستش پر از خون شد،آن را به سوی آسمان پاشید،سپس فرمود:
"چون خدا این ها را می بیند،برایم سخت نیست".
قطره ای از خون ها به زمین نیفتاد.مجدداً دستش را روی زخم گذاشت،وقتی دستش پر از خون شد،سر و صورت و محاسنش را با آن رنگین و خضاب کرد و فرمود:
"به همین شکل خواهم بود تا خدا و جدّم رسول خدا(ص)را ملاقات کنم،در قیامت، من در حالی که به خون خویش آغشته هستم به جدّم خواهم گفت:فلانی و فلانی مرا کشتند".
بر اثر خون ریزی زیاد حالت ضعف و ناتوانی به حضرت دست داد.به روی زمین نشست،چند بار افتاد و به زمین خورد.در همین حال،مالک بن نسر،بالای سر او آمد،به حضرت ناسزا گفت،سپش با شمشیر به سر مبارک حضرت زد.

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین(ع) -(عاشورا ) -(تیر خوردن حضرت) *

938

مقتل امام حسین(ع) -(عاشورا ) -(تیر خوردن حضرت) ابوالحتوف جعفی،تیری به پیشانی حضرت زد.امام تیر را از پیشانی خارج کرد و خون روی صورتش جاری شد.فرمود:
"خدایا!تو خود می بینی که من از دست این بندگان گنه کارت در چه وضعیتی هستم،خدایا!جمع آنها را متلاشی کن و همه آنها را روی زمین زنده نگه دار و هیچ گاه آنها را نیامرز".
آن گاه با صدای بلند فریاد زد:
"ای بنده های بد!حق محمد را درباره عترتش چه بد به جا آوردید.اما این را بدانید که پس از کشتن من،قتل و کشتار در میان شما یک مسئله عادی و پیش پا افتاده خواهد شد.به خدا قسم!امیدوارم خدا مرا با شهادتم کرامت بخشد و انتقام مرا به گونه ای از شما بگیرد که نفهمید".
حصین گفت:ای پسر فاطمه!خدا چگونه می خواهد انتقام تو

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

روایت مقتل امام حسین -(سلمان فارسی تو کوچه ها و پس کوچه ها عبور می کرد، دید آقا امام حسین (علیه السّلام) در سن کودکی...) *

2857
1

روایت مقتل امام حسین -(سلمان فارسی تو کوچه ها و پس کوچه ها عبور می کرد، دید آقا امام حسین (علیه السّلام) در سن کودکی...) مرحوم آیت الله محمد تنکابنی در مواعظ المتقین می نویسد:
سلمان فارسی تو کوچه ها و پس کوچه ها عبور می کرد، دید آقا امام حسین (علیه السّلام) در سن کودکی، گوشه ای دور از بچه های دیگر ایستاده اند و گریه می کنند.
سلمان جلو رفت، سؤال کرد یابن رسول الله ! جانم به فدای شما، آیا اتفاقی افتاده است، اینچنین گریه می کنید؟
ابی عبدا... جواب نداد، باز سلمان اصرار کرد، گفت آیا کسی شما را اذیت کرده، دائم سؤال می کرد. آخر پسر زهرا فرموده باشد: سلمان ! اگر بگویم طاقت شنیدنش را نداری، عرضه داشت یابن رسول ا... ! مگر نشنیدید پیغمبر فرمود: سلمان از ما است به من بگویید چی شده است؟
شروع کرد وقایع کربلا را تعریف کند. ای

  • جمعه
  • 13
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 14:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

روایت فضیلت اشک بر سیدالشهدا -(صالح بن عقبه از ابوهارون مکفوف نقل کرده است که امام صادق (ع)) *

708

روایت فضیلت اشک بر سیدالشهدا -(صالح بن عقبه از ابوهارون مکفوف نقل کرده است که امام صادق (ع)) صالح بن عقبه از ابوهارون مکفوف نقل کرده است که امام صادق (ع) به من فرمودند:
درباره امام حسین (ع) برایم شعر بخوان. من هم شعرى خواندم. فرمودند:
همان گونه که به رقّت شعر مى خوانید برایم شعر بخوان! پس شعر خواندم. آن گاه امام صادق (ع) فرمود:
اى ابوهارون، هر کس درباره امام حسین (ع) شعرى بخواند، پس بگرید و ده تن را بگریاند، براى آنان بهشت نوشته مى شود و هر کس در ارتباط با امام حسین (ع) شعرى بخواند و خود بگرید و پنج تن را بگریاند
براى آنان بهشت نوشته شود و هر کس در رثاى امام حسین (ع) شعرى انشاد نماید و پس بگرید و یک تن را بگریاند براى هر دو (خواننده و شنونده شعر) بهشت نوشته مى شود
و هر کس نزدش امام حس

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

روایت -(آیت الله العظمی بهاء الدینی(ره) می فرمودند:این عزاداری ها احیا کننده ی نماز و مسجد است.") *

474

روایت -(آیت الله العظمی بهاء الدینی(ره) می فرمودند:این عزاداری ها احیا کننده ی نماز و مسجد است.") آیت الله العظمی بهاء الدینی(ره) می فرمودند:
"معترض افرادی که وابسته ی به امام حسین (ع)هستند نشوید نباید به دستگاه امام حسین (ع)اهانت بشود،این عزاداری ها احیا کننده ی نماز و مسجد است."
سیری در آفاق،ص۲۴۳

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

روایت -(ام الفضل:روزی "امام حسین(ع) را در زمان طفولیت" نزد پیامبر(ص) آورده...) *

706

روایت -(ام الفضل:روزی "امام حسین(ع) را در زمان طفولیت" نزد پیامبر(ص) آورده...) ام الفضل((همسر عباس بن عبد المطلب)) گوید:
روزی "امام حسین(ع) را در زمان طفولیت" نزد پیامبر(ص) آورده،در دامن آن حضرت نهادم.
او ادرار کرد و قطره ای از آن به لباس پیامبر چکید.او را نیشگون گرفتم و او گریست.
پیامبر فرمود:
"آرام ای ام الفضل!لباس من شسته می شود،فرزندم را آزردی"
او را در دامان پیامبر گذاشتم و برخاستم که برای آن حضرت آب بیاورم.هنگامی که آمدم آن حضرت را گریان دیدم.
گفتم ای رسول خدا!گریه ات از چیست؟
فرمود:"جبرئیل نزدم آمد و مرا خبر داد امتم،این فرزندم را خواهند کشت،خداوند روز قیامت
شفاعتم را به آنان نرساند".
لهوف،ترجمه مجیری،ص۱۷_۱۹

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 21:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

اسارت خاندان اهل بیت و جسارت به سر مطهر ابی عبدالله -(امام حسين عليه السلام زمانى كه كشته شد آب خواست ولى به او ندادند و با زبان تشنه كشته شد) *

593

اسارت خاندان اهل بیت و جسارت به سر مطهر ابی عبدالله -(امام حسين عليه السلام زمانى كه كشته شد آب خواست ولى به او ندادند و با زبان تشنه كشته شد) منبع: بستان الواعظين و ریاض السامعین اثر عبدالرحمن علی بن جوزی صفحه 263
إنَّ الحُسَينَ عليه السلام استَسقى ماءً حينَ قُتِلَ ؛ فَمُنِعَ مِنهُ ، وقُتِلَ وهُوَ عَطشانُ ، وأتَى اللّه َ حَتّى سَقاهُ من شَرابِ الجَنَّةِ ، وذُبِحَ ذَبحا ، وسُبِيَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُكَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُكُفِ بِغَيرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى رُمحٍ ، إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ يَزيدَ ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام فَنُصِبَ عَلَى ال

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مقتل امام حسین احسان غلام امام حسین علیه السلام به سگ -(به نقل از حسن بصرى: حسين عليه السلام سَرورى بى‏رغبت‏ به دنيا، پارسا، شايسته،) *

576

مقتل امام حسین احسان غلام امام حسین علیه السلام به سگ -(به نقل از حسن بصرى: حسين عليه السلام سَرورى بى‏رغبت‏ به دنيا، پارسا، شايسته،) منبع: مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 1 ص 153

كانَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام سَيِّدا زاهِدا وَرِعا صالِحا ناصِحا حَسَنَ الخُلُقِ، فَذَهَبَ ذاتَ يَومٍ مَعَ أصحابِهِ إلى بُستانِهِ، وكانَ في ذلِكَ البُستانِ غُلامٌ لَهُ اسمُهُ صافي، فَلَمّا قَرُبَ مِنَ البُستانِ رَأَى الغُلامَ قاعِدا يَأكُلُ خُبزا، فَنَظَرَ الحُسَينُ عليه السلام إلَيهِ وجَلَسَ عِندَ نَخلَةٍ مُستَتِرا لا يَراهُ، فَكانَ يَرفَعُ الرَّغيفَ فَيَرمي بِنِصفِهِ إلَى الكَلبِ ويَأكُلُ نِصفَهُ الآخَرَ، فَتَعَجَّبَ الحُسَينُ عليه السلام مِن فِعلِ الغُلامِ، فَلَمّا فَرَغَ مِن أكلِهِ قالَ: الحَمدُ للّهِ رَبِّ العالَمينَ، اللّهُمَّ

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شباهت حضرت مسلم با امام حسین (علیه السلام) در تشنگی -( مسلم گفت: واى بر شما! چرا به سويم سنگ پرتاب مى كنيد) *

526

شباهت حضرت مسلم با امام حسین (علیه السلام) در تشنگی -( مسلم گفت: واى بر شما! چرا به سويم سنگ پرتاب مى كنيد) منبع: مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ١ ص ٢٠٩

... فَقالَ مُسلِمٌ، وَيلَكُم! ما لَكُم تَرمونّي بِالحِجارَةِ كَما تُرمَى الكُفّارُ، وأنَا مِن أهلِ بَيتِ النَّبِيِّ المُختارِ؟! وَيلَكُم! أما تَرعَونَ حَقَّ رَسولِ اللّه، ولا حَقَّ قُرباهُ ؟ ثُمَّ حَمَلَ عَلَيهِم ـ في ضَعفِهِ ـ فَهَزَمَهُم وكَسَرَهُم فِي الدُّروبِ وَالسِّكَكِ.
ثُمَّ رَجَعَ وأسنَدَ ظَهرَهُ عَلى بابِ دارٍ مِن تِلكَ الدّورِ، ورَجَعَ القَومُ إلَيهِ، فَصاحَ بِهِم مُحَمَّدُ بنُ الأَشعَثِ: ذَروهُ حَتّى اُكَلِّمَهُ بِما اُريدُ، فَدَنا مِنهُ وقالَ: وَيحَكَ يَابنَ عَقيلٍ! لا تَقتُل نَفسَكَ، أنتَ آمِنٌ ودَمُكَ في عُنُقي، وأنتَ في ذِمَّتي

  • چهارشنبه
  • 23
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مطالب شب جمعه -(قال و في زبور داود: يا ابن آدم، تسألني فأمنعك لعلمي بما ينفعك) *

375

مطالب شب جمعه -(قال و في زبور داود: يا ابن آدم، تسألني فأمنعك لعلمي بما ينفعك) قال و في زبور داود: يا ابن آدم، تسألني فأمنعك لعلمي بما ينفعك، ثمّ تلحّ عليّ بالمسألة فاعطيك ما سألت فتستعين به على معصيتي، فأهمّ بهتك سترك فتدعوني فأستر عليك، فكم من جميل أصنع معك، و كم من قبيح تصنع معي؟! يوشك أن أغضب عليك غضبة لا أرضى بعدها أبدا.

احمد بن فهد گفته: در زبور داود آمده كه اى فرزند آدم! تو از من چيزى را مى ‏خواهى ولى من به نفع تو داناترم و آن را به تو نمى ‏دهم.
ولى بعد اصرار مى ‏كنى و من به تو مى ‏دهم و تو بوسيله همان درباره من مرتكب گناه مى شوى.
تو خود سعى در رسوا كردن خودت دارى ولى از من مى ‏خواهى كه عيوب تو را بپوشانم. من چقدر به تو نيكى مى ‏كنم و تو در مقابل، چقدر بدى مى ‏كن

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد