شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر مدح امام علی و حضرت زهرا(س)(علی بود صدف عشق و گوهرش زهراست) *

3968
1

شعر مدح امام علی و حضرت زهرا(س)(علی بود صدف عشق و گوهرش زهراست) علی بود صدف عشق و گوهرش زهراست
علی است اهل کسائی که محورش زهراست
علی است صاحب بیت شرافت و عظمت
علی ابوالحسنین است و همسرش زهراست
کسی که سینه سپر می کند برای علی
یقین،که دادرس روز محشرش زهراست
قسم به صاحب محشر که تشنه لب نشویم
علی است ساقی حوضی که کوثرش زهراست
شناسنامه ی ما روشن است هم چون صبح
علی بود پدر شیعه،مادرش زهراست
غمی نداشت نبی تا که مرتضی را داشت
غمی ندارد علی تا که یاورش زهراست
علی است حیدر کرّار خیبر و احزاب
میان کوچه ببیند که حیدرش زهراست
کشید فاطمه آه و مدینه گشت سیاه
بگفت:أشهد أنّ علی ولیّ الله
شاعر: علي اصغر انصاريان

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(س)(سينه لبريز فراق يار، حتي بيشتر) *

2189

شعر حضرت زهرا(س)(سينه لبريز فراق يار، حتي بيشتر) سينه لبريز فراق يار، حتي بيشتر
دل اسير خنده‌ي دلدار، حتي بيشتر
گفت احمد، حسن اگر شخصي شود1
مي‌شود ار فاطمه سرشار، حتي بيشتر
با خرامان رفتنت آذر به حيدر مي‌زني
اي براي مرتضي غمخوار، حتي بيشتر
هيچ مي‌داني کدامين سينه را آتش زدند؟
سينه‌ي گنجينه‌ي اسرار، حتي بيشتر
آري آن گنجينه‌ي اسرار را سوراخ کرد
ضربه‌هاي محکم مسمار، حتي بيشتر
از فشار سينه و ضرب لگدهاي عدو
ناله زد بين در و ديوار، حتي بيشتر
شاعر: عادل

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(کوچه پر از صداست، دلم شور می زند) *

2390
1

شعر حضرت زهرا(س)(کوچه پر از صداست، دلم شور می زند) کوچه پر از صداست، دلم شور می زند
این ناله از کجاست؟ دلم شور می زند
دستی زمخت، آمده بالا در ازدحام.
این مرد بی حیاست، دلم شور می زند
از اشک، کودکی نفسش بند آمده
دشوار روی پاست، دلم شور می زند
بی خار بود و در تن او خار می برند
یاسی که آشناست، دلم شور می زند
انگار دست موج به ساحل نمی رسد
بندی به دستهاست، دلم شور می زند
یک درب، یک شقایق و یک غنچه بود، وای
این اوج ماجراست، دلم شور می زند
پیوند خورد آتش و خون، "آه" دود شد
ذکرم خدا خداست، دلم شور می زند
ناگاه درب... نقش زمین، نقش یاس شد
گلبرگ ها جداست، دلم شور می زند
رفتند... نیمه های شب آمد ولی فقط
نُه دست بر دعاست، دلم شور می زند
انگار حرف های دل ا

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دوبـاره زینب کبـری بـدون مـادر شـد) *

2383

شعر حضرت زهرا(س)(دوبـاره زینب کبـری بـدون مـادر شـد) دوبـاره زینب کبـری بـدون مـادر شـد
علـی امیـر عرب هـم بـدون همسـر شد
عزیـز ارشـد زهـرا بـه گـریـه افتـاده
که قاتـل حسنـش ضـرب دست کافـر شد
ز ناله هـای حسین اهل آسمـان گریـان
مگـر که گشت محـرم ، حسین بی سـر شد
نه فاطمیه بُـود یـار مرتضـی جـان داد
دو چشـم شیعه شبیـه دو چشـم کوثـر شد
بـرای دخت پیمبـر بلنــد گریـه کنیـد
که شب رسیـده دگـر وقت غسل پیکـر شد
برای غسـل مهیـا شـد و بـه اسمـا گفـت
ببین که مـادر طفـلان من چـه لاغـر شد
ز چاه خانه بـرون می کشیـد اسمـا آب
چـه لحظه لحظه ی تلخی برای حیـدر شد
بـرای غسـل علی آستیـن چو بـالا زد
ز ناله هـای دلش گـوش هر ملک کـر شد
فتـاد چشـم علـی بـر کبـودی چهـره
ب

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(وقتی که با صدای رسا گریه می کند) *

2682

شعر حضرت زهرا(س)(وقتی که با صدای رسا گریه می کند) وقتی که با صدای رسا گریه می کند
گویا تمام کرب و بلا گریه می کند
راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است
مادر نشسته مشک تو را گریه می کند
با یاد دست های تو هی سینه می زند
زیر علم برای شما گریه می کند
وقتی به روی فرق سرش مُشک می زند
حتماً از آن عمود جفا گریه می کند
مادر فدای روی خجالت کشیده ات
زهرا برای تو به خدا گریه می کند
مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها
دیدی که شیرخوار خدا گریه می کند
یک دست تو که بر سر راه حسین بود
آن دست دیگرت به کجا گریه می کند
آن دست را مدینه به یک کوچه دید که
...بر روی دست مادر ما گریه می کند
مادر فدای وفایت شود ببین
....ام الوفا برای وفا گریه می کند
من پا شدم که راه بیفتم،

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(باز زانو زده دل پشت بقيع) *

2416

شعر حضرت زهرا(س)(باز زانو زده دل پشت بقيع) باز زانو زده دل پشت بقيع
تا زند دست به دامان شفيع
حزن اين خاك به دل بنشسته
دل مغموم، دل بشكسته
دل بشكسته ز غربت ز جفا
غربت عشق ز عشاق خدا
مركز دايره كون و مكان
خفته در مرقد بي سنگ و نشان
يك طرف آينه ذوالمنن است
زينت دوش پيمبر حسن است
آنكه حسن است نمي از يم او
وآنكه جنات عطاي كم او
قدمي پيشتر آ تا بزني
بوسه بر خاك مه انجمني
آنكه فكرت همه ماتش مانده
وآنكه حق زين عبادش خوانده
وآنكه در سجده چو نجوا ميكرد
جمله دهر تماشا ميكرد
ملكوتش به تماشا مبهوت
تا كه ميگفت "الهي" به قنوت
وآنكه پور علي و زهرا بود
وارث ماتم عاشورا بود
بر روي ناقه عريان ديده
جسم بابا و سر ببريده
پدرش در يمي از خون خفته
محرمانش به ا

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(با پر و بال شکسته پرزدن آسان نیست) *

2683

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(با پر و بال شکسته پرزدن آسان نیست) با پر و بال شکسته پرزدن آسان نیست
سوختن ساختن و دم نزدن آسان نیست
وَرم بازوی تو قاتل جانم شده است
دیدن زخم تن ِ پاره ی تن آسان نیست
می چکد خون به روی شانه ام ازتابوتت
گفتن ازصورت تو پیش حسن(ع) آسان نیست
چه کنم فاطمه(س) جانم؟!چه غم سنگینی؟
حرف گلبرگ کبود گل من آسان نیست
ردِّی از پنجه ی کینه به روی خود داری
با تماشای تو والله(جل) سخن آسان نیست
بغچه ی خــاطره های تو و اشک زینب(س)
فکرگودال و حسین(ع) بی کفن آسان نیست
ندبه می خوانم و می سوزم ازاین دردولی
سوختن ساختن و دم نزدن آسان نیست
شاعر: حسين ايماني

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(امشب زبان یاوه زنی لال و بی صداست) *

2302

شعر حضرت زهرا(س)(امشب زبان یاوه زنی لال و بی صداست) امشب زبان یاوه زنی لال و بی صداست
جلُّ و جلال و جلوه و اِجلال باخداست
تمثال نور حق روی دست پیمبراست
زهرا خدانماست ولی مست حیدراست
مست شراب ناب وِلای ابوتراب
بانوی آب و طُرِّه ی طولای آفتاب
آب است و آفتاب و کویری به نام دل
باران و شرح شورغدیریُّ و آب وگِل
خِشت سِرشت ساختنم باقیِّ گِلیست
که بی گمان مَصالحی ازخلقت علیست
بی نام نه!!! غلامم و بانام حیدرم
عین روایت است که زهراست مادرم
قلبم به عشق مادرسادات می زند
هرشب سری به قبله ی حاجات می زند
بعد از نمازِ یومیِّه هنگام زمزمه ست
سُبُّوح سینه سفره ی تسبیح فاطمه ست
بااین تبرُّکیِّ رسول و بتول عشق
ناقابلم!!!نوای دلم!!! شد قبول عشق
یا فاطرم به واسطه ی

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دلم برای أدای محبتت کم بود) *

2317
1

شعر حضرت زهرا(س)(دلم برای أدای محبتت کم بود) دلم برای أدای محبتت کم بود
وگرنه یک دل تفتیده آنچه دارم بود
برایِ از تو سرودن، قلم بهانه گرفت
درون سینه ی تنگم، عطش زبانه گرفت
کویرِ خشکم و همچون شکوهِ بارانی
نسیمِ رهگذرِ بوستانِ ریحانی
دلت زلال و نگاهت، به وسعتِ ملکوت
زمین مقابلِ دستانِ مهرِ تو، برهوت
و چشمه های زمین از صفایِ نامِ تو بود
پناهِ این دلِ آواره ام، به بام تو بود
تمامِ هر چه که دارم، دعایِ هر شبِ تو
وغصه های غریبم، بهانه یِ تبِ تو
به پایِ هر نَفَست یک فرشته در راه است
نگاهِ مادریِ تو، ترنمِ ماه است
برای هدیه به نامت، دلم غزل میخواست
و شعرهایِ پر از شور و بی بَدَل میخواست
هوای باغِ پر از واژه ام هوای تو است
شروع هر شب شعرم، دَمی ب

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(برای وصف تو مادر دلم چه طوفانیست) *

3106
1

شعر حضرت زهرا(س)(برای وصف تو مادر دلم چه طوفانیست) برای وصف تو مادر دلم چه طوفانیست
هواییم من از امشب هوا چه بارانیست
وجای گنگ زبانی چومن که اینجانیست
بدون مادریت آسمان مصفانیست
مقام مادریت راچگونه بنویسم
وازمقام تو ونور ذات لم یزلت
ززندگی قشنگت وعشق بی مثلت
چه کار سخت وعجیبیست گفتن غزلت
به کام خشک قلم رفته مزه عسلت
به بارش آمده چشمان دائما خیسم
پیاله ای که بدستم سپرده لم یزلیست
لبالب از می ناب حظور نام ولیست
واین دل عین دل حضرتت سرای علیست
هوای دور وبرمن برایتان غزلیست
شما طراوت اشکی طراوت باران
مرا بخوان پسرم مادر همه خوبان
بخوان که باتو قلم واژه کم نمی آرد
ورق ورق کلمه،استعاره روی زبان
که با اشاره تان کردگار باید شد
بخوان مرا که کمی از تو د

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

شعر حضرت زهرا(س)(پشت در ای گل من برگ و برت مانده به جا) * رضا رسول زاده

2145

شعر حضرت زهرا(س)(پشت در ای گل من برگ و برت مانده به جا) پشت در ای گل من برگ و برت مانده به جا
ملک سوخته ام بال و پرت مانده به جا
پر شده شهر از اینکه تو دگر خواهی رفت
روی دیوار گلی ام خبرت مانده به جا
من ندیدم تو که دیدی ، ز نگاهت خواندم
حادثه بین دو چشمان ترت مانده به جا
گریه کم کن که حسین و حسن تو هستند
داغ ششماهه اگر بر جگرت مانده به جا
من از این خس خس هر نیمه شبت فهمیدم
زخم بر سینه ی بر من سپرت مانده به جا
با غلافی زد و بازوی تو از کار افتاد
رد شلاق به دست دگرت مانده به جا
خوب شد دست نبردی تو به گیسو زهرا
حرف نفرین که زدی تو اثرت مانده به جا
شاعر:رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دمی که شعله به دارالشفای من افتاد) *

2160

شعر حضرت زهرا(س)(دمی که شعله به دارالشفای من افتاد) دمی که شعله به دارالشفای من افتاد
به پشت خانه ی من جانفدای من افتاد
دری که سوخت اساسا ز پایه اش سست است
لگد زدند و در این سرای من افتاد
چه آمده به سر همسرم نمی دانم
از آن به بعد دگر با وفای من افتاد
به اذن من همه حمله به سویم آوردند
و ریسمان به سرو دست های من افتاد
کننده ی در خیبر طناب پیچ که دید
به گریه مرد یهودی برای من افتاد
قرار بود که زهرا ز من جدا نشود
به این دلیل به کوچه به پای من افتاد
غلاف دست به کار شد به بازویش بس خورد
که دست فاطمه از این عبای من افتاد
شاعر:رضا رسول زاده

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(کیست این بانو که هرجا می گذارد پا سر است) *

2695
3

شعر حضرت زهرا(س)(کیست این بانو که هرجا می گذارد پا  سر است) کیست این بانو که هرجا می گذارد پا سر است
خاک پایش از تمام مردم دنیا سر است!
در به خاک پایش افتادن تأمل نارواست
هر که نشناسد در این هنگامه سر از پا سر است
محفل عشق است هرجا نام او را می برند!
هرچه پایین تر نشیند هرکه در اینجا سر است
هر که را یارای سودا نیست در بازار عشق!
نرخ این سودای پایاپای یا جان یا سر است
بوی پیراهن شفای دیده ی یعقوب نیست!
اهل دل در عین نابینایی از بینا سر است
هر کجا پا میگذاری در بیابان جنون
جان من آرامتر! هر سنگ این صحرا سر است
کس نمی داند کجا خفته ست اما خاک او
گرچه پنهان گشته از هر مرقد پیدا سر است
در مقام صبر و قرب از روی تسلیم و رضا
از ملک های مقرّب نیز او حتّی سر است

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(شکوه خلقت تو عرش را تکان داده است) *

2497

شعر حضرت زهرا(س)(شکوه خلقت تو عرش را تکان داده است) شکوه خلقت تو عرش را تکان داده است
و اشتیاق شگفتی به کهکشان داده است
در ازدحام ملائک، مسیح انفاست
نشاط تازه به روح فرشتگان داده است
چقدر واژه ی زهرا به تو برازنده است
طلوع نور تو جلوه به آسمان داده است
بهشت حُسن! به سیب گلاب می مانی
نسیم ، رایحه ات را به بوستان داده است
بهار سبز کرامت ، فدای دستانت
صله چقدر به دستان این و آن داده است
پدر به شوق تو صدها کبوتر بوسه
به گونه های بهاریت آشیان داده است
شکسته باد تبرها ، هزار نفرین باد
به باغ یاس تنت وعده ی خزان داده است
به احترام تو آتش بگو گلستان شد!
بگو که شعله به پیراهنت امان داده است!
غروب می چکد از آسمان پهلویت
شفق به چادر تو نقش ارغوان داده است

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(سرفصل شادماني وپايان غم رسيد ) *

2477

شعر حضرت زهرا(س)(سرفصل شادماني وپايان غم رسيد ) سرفصل شادماني وپايان غم رسيد
وقت هنرنمايي لوح و قلم رسيد
بافاطمه خدابه خودش فخر ميکند
برحجب وزهد وعاطفه صاحب علم رسيد
سعي وصفاومروه وحجرکعبه ومنا
محرم به دور او که شکوه حرم رسيد
آري صدا صداي دل انگيز احمد است
مژده که کوثرم ثمرم دخترم رسيد
بوي بهشت مي وزد از باغ سينه اش
گويي که جان تازه بر اين پيکرم رسيد
باران گرفت وکوچه پرازعطرياس شد
ازبس که نو رسيده اوخوش قدم رسيد
وقتي که بوسه ازرخ دردانه اش گرفت
صدها فرشته از پرقنداقه اش گرفت
تا روي تو قرار دل بي قرار شد
فصل خزان عالم هستي بهار شد
احمد پيمبرانه چهل شب به اعتکاف
با شوق وصل روي تو راهي غار شد
کوري چشمهاي همه ابتران کفر
نسل و سلاله ات همه جا ما

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 07:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تا که با دیوار، چوبِ در تبانی می کند) *

3170
1

شعر حضرت زهرا(س)(تا که با دیوار، چوبِ در تبانی می کند) تا که با دیوار، چوبِ در تبانی می کند
قامت رعنای یارم را کمانی می کند
هر چه می پرسم از این مردم نمی داند کسی
آنچه میخی آهنی با استخوانی می کند
دست بادِ سرد، سنگین هم نباشد باز هم
صورت یاسی جوان را ارغوانی می کند
تازگی در خانه رو می گیرد از من فاطمه
مهربان من چرا نامهربانی می کند
پس چرا دستی به پهلو می زند محبوب من؟
هی چرا در پا شدن یاد جوانی می کند؟
از تماشای پرستویم پریشان می شوم
تا به چشمانم نگاهی آسمانی می کند
باز کن یک بار دیگر چشم هایت را ببین
دارد اینجا زینبت شیرین زبانی می کند
شاعر:قاسم صرافان

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)( غریبی مرا آنان چو دیدند) *

2408
3

شعر حضرت زهرا(س)( غریبی مرا آنان چو دیدند) غریبی مرا آنان چو دیدند
به درب خانه ام اتش کشیدند
لگد بر در زدو دیدم به چشمم
چگونه یاس را از شاخه چیدند
***
نبینم دست بر پهلو بگیری
به درد و غصه هر دم خو بگیری
الهی بشکند دست هرآنکس
که باعث شد تو از من رو بگیری
***
به یاد کوچه شد دل پر شراره
که من دیدم به چشم پر ستاره
چنان از کینه زد سیلی به رویت
که از گوش تو افتاد گوشواره
***
علی را تا که من بی یار دیدم
خودم را در بر اغیار دیدم
به یاریش چنان خوردم سیلی
که در کوچه حسن را تار دیدم
شاعر:حسن جواهری

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(خانه های قدیم را دیدی همچنان که درش بزرگتر است) *

2565
1

شعر حضرت زهرا(س)(خانه های قدیم را دیدی همچنان که درش بزرگتر است) خانه های قدیم را دیدی همچنان که درش بزرگتر است
گر که میخی به داخل در خورد این سر از آن سرش بزرگتر است
حال بنشین خودت حساب بکن لگد و تازیانه و اینکه
پشت در مادری است که قطعا درب از پیکرش بزرگتر است
صحنه ها در ادامه ی این شعر بسته دستان باز مولا را
توی این خانه غصه هست ولی غصه ی حیدرش بزرگتر است
حیدری که به خانه اش دیده هیجده ساله قد کمانش را
بارها گفته با خودش نکند از خودش همسرش بزرگتر است
ظرفیت های کودکانش را می شناسد علی به وقت نیاز
یکی از دردهای او اینکه حسن از خواهرش بزرگتر است
شاعر : مهدی رحیمی

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(درد یک شب بر علی تاثیر کرد) *

2252

شعر حضرت زهرا(س)(درد یک شب بر علی تاثیر کرد) درد یک شب بر علی تاثیر کرد
گریه ی مردانه اش تغییر کرد
پیش از آن آهسته می نالید او
لیک وقتی که ورم را دید او
دست از غسل بدن برداشته
سر به دیوار فغان بگذاشته
گشت بی طاقت وجود عاشقش
عرش را لرزاند سوز هق هقش
زیر لب می گفت دستش بشکند
آنکه بر بازوی پاکت ضربه زد
من بمیرم بهر تو اصل عفاف
کاین چنین آزرده گشتی از غلاف
حال دانستم که روی اطهرت
از چه می پوشانده ای از شوهرت
ای به راه غاشقی افروخته
از چه آخر گونه هایت سوخته
تا ابد شیدا و مدهوش توام
در غم خونابه ی گوش توأم
همچنان فریاد می زد مرتضی
از جفای مردمان بی وفا
بود "اسما" شاهد این واقعه
دید اوج تلخی این فاجعه
گفت با حیدر امیرالمومنین
از چه رو بی تاب گ

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(دوباره کوچه و عابر و باز هم در ،دیوار) *

2683

شعر حضرت زهرا(س)(دوباره کوچه و عابر و باز هم در ،دیوار) دوباره کوچه و عابر و باز هم در ،دیوار
گذاشت باز به پهلوی آسمان ،سر، دیوار
زنی که یکطرف ماجراست باید فهمید
که آمده است به یک جنگ نا برابر ،دیوار
وخشت خشت به جنگ توآمده بی بی جان
نگاه کن که چگونه کشیده خنجر، دیوار
بیا که حادثه تا پشت درب خانه رسیده است
و پیش دیده ی مولا گرفته سنگر، دیوار
و در محاصره افتاد زن،می بینم
که یکطرف در و آتش و سمت دیگر ،دیوار
چقدر کرببلا زود اتفاق افناده است
که مثل شمر نشسته است پیش مادر،دیوار
هزار سال گذشته است اگر چه از آن ایام
که بوی سوخته چادر می آید از هر ،دیوار
شاعر: نادر حسيني

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست) *

2751
2

شعر حضرت زهرا(س)(صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست) صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست
گریه در روضۀ او مسلک عرفانی ماست
ما پریشان غم مادرمان فاطمه ایم
غربتش علت این گریۀ طولانی ماست
هر کسی در پی دارو و دوا می گردد
نمک روضۀ او نسخۀ درمانی ماست
هرکسی رخت عزا کرده به تن می داند
که چنین پیرهنی علّت سلطانی ماست
لعن بر قاتل صدیقۀ کبری بی شک
مُهر تأیید و قبولی مسلمانی ماست
روضه خوان ، روضۀ دیوار و در و کوچه نخوان
سر شکستن سند غیرت ایرانی ماست
شاعر: محسن مهدوي

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(در فاطميّه هاي خدا سينه مي زني) *

2476

شعر حضرت زهرا(س)(در فاطميّه هاي خدا سينه مي زني) در فاطميّه هاي خدا سينه مي زني
با روضه هاي اهل كِسا سينه مي زني
هر روز و شب براي غريبيِّ مادرت
يا گريه ميكني تو و يا سينه مي زني
تا اينكه در كنار شما سينه زن شويم
آقا بگو به ما ، تو كجا سينه مي زني؟
صاحب عزاي مادر پهلو شكسته اي
پس درب هيئتيّ و جدا سينه مي زني
از كوچه ي مدينه و از درب سوخته
تا خيمه گاه كرب و بلا سينه مي زني
از بوي خانه ي شهداء حدس مي زنم
آقا بهشت با شهداء سينه مي زني
تا اينكه مستجاب شود گريه هاي تو
بعد از نماز و بعد دعا ، سينه مي زني
خيلي ضمير فرد مخاطب به كار رفت
اصلاح ميكنم كه: شما سينه مي زني
حالاكه ما(اسير)همان كوچه ها شديم
معلوم مي شود كه چرا سينه مي زني
شاعر: حميد رمي

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(امان نداد سقیفه به چشم های ترت) *

2801

شعر حضرت زهرا(س)(امان نداد سقیفه به چشم های ترت) امان نداد سقیفه به چشم های ترت
هنوز خشک نشد در کفن تن پدرت
هنوز میوه ی اشک تو کال بود ولی
که خواستند ببینند باغ بی ثمرت
برای امر خلافت شروع شد قصه
بساط هیزم و آتش نشست پشت درت
((به روی سینه ی تو جای بوسه ی میخ است))
و خنده کرد عدو بر شکستن کمرت
نیاز بود که طفلت بزرگتر باشد
اگر که خواست میان بلا شود سپرت
به جای ظلمت خانه فروغ بود ای کاش
تمام قصه ی کوچه دروغ بود ای کاش
شاعر: مجتبي فلاح نيا

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(پیچیده است عطرِ نسیمی سرخ در لابه لای زلفِ پریشانش) *

2189

شعر حضرت زهرا(س)(پیچیده است عطرِ نسیمی سرخ در لابه لای زلفِ پریشانش) پیچیده است عطرِ نسیمی سرخ در لابه لای زلفِ پریشانش
در خانه ای که یاس و تبر دیده بانو به لب رسیده دگر جانش
بانوی خانه ،همسرِ "مظلوم" است بانوی خانه، مادرِ "عطشان" است
بانوی خانه ای ست که خلقت هم تا روزِ حشر، مست و غزلخوانش
با دستهای مادری اش، دستاس میچرخد و کمال می یابد...نه!
دستاس نه! تمامِ جهان گویی چرخیده با عنایتِ دستانش
خیرِ وسیعِ هردو جهان، زهراست قدّیسه ای به پایه ی پیغمبر
آیاتِ دهر، محوِ کراماتش شیرِ خداست قاریِ قرآنش
هرچند قدرِ عهدِ عقیقش را نشناختند قومِ نمک نشناس
حتّی که بدترین زنِ همسایه بر سفره ی دعا شده مهمانش
زهرا شنیدنیست در این عالم ناموسِ حق،نیامده در چشمی
حالا بسنج ضربه ی سیل

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نشسته بود کنار دری ترک خورده) *

2222

شعر حضرت زهرا(س)(نشسته بود کنار دری ترک خورده) نشسته بود کنار دری ترک خورده
دری زدوده آتش تمام لک خورده
مرور خاطره ها را برای خود میکرد
به زخم قلب غریبه کمی نمک خورده
نگاه خیره او با گلایه از این که
چرا به قامت این در،چرا کتک خورده
همیشه پیش دو چشمش به حال تصویر است
حرارتی که به بالین شاپرک خورده
و راز مادر و کودک،دوشنبه بعد از ظهر
و رد ضربۀ یک پنجه روی فک خورده
و پیش بینی این ضربه را نمیکرده
به وصف حادثه از ضاربش کلک خورده
تمام حادثه ها را مرور باید کرد
بشین به پای همین در، در ترک خورده
شاعر:مهدی مومنی

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بابا کجا بردی تو دیشب مادرم را) *

2691

شعر حضرت زهرا(س)(بابا کجا بردی تو دیشب مادرم را) بابا کجا بردی تو دیشب مادرم را
دیگر به دامان که بگذارم سرم را
هق هق مکن بابا دلم آتش بگیرد
بابا الهی دخترت زینب بمیرد
زانو بغل منما سرشکت را مپوشان
از دخترت دیگر تو اشکت را مپوشان
از بسکه امشب شانه ات لرزیده بابا
بر حال تو دردانه ات ترسیده بابا
زینب تحمل گر کند هجران مادر
هرگز ندارد طاقت بغض تو حیدر
بغض گلویت کار من دشوار کرده
قلبم دوباره یاد آن مسمار کرده
بابا خودم دیدم که با آوای دردی
با گریه خون روی در را پاک کردی
بابا حسن را درد سختی چیره گشته
چندیست سوی درب خانه خیره گشته
بابا ترا بر حق عشق و صبر مادر
زائر کن امشب دخترت بر قبر مادر
بابا چو زهرا مادر خود بی کسم من
بهر حسین غمزده دلواپسم من

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بَـر دَر مَزَن بــه رويِ تو دَر وا نمي كنند ) *

2054

شعر حضرت زهرا(س)(بَـر دَر مَزَن بــه رويِ تو دَر  وا نمي كنند     ) بَـر دَر مَزَن بــه رويِ تو دَر وا نمي كنند
چيزي مگو ، كه با تو مدارا نمي كنند
اينها كه ساكتند و فقط بُهت كرده اند
هــرگز بـه پايِ حقّ تـو امضا نمي كنند
نزديكشان مَـرو كه فـدك را طلب كني
اينهـا ، خدا و مذهب و معنا نمي كنند
سيلي زدن به رويِ تو را دشت كرده اند
ديگـر ز اشكِ فاطمـه پَــروا نمي كنند
جـانِ عـلي ، كمي زِ درِ خـانه دور شـو
بيهوده شعله اين همه برپا نمي كنند
تـا داغِ سخـتِ مرگِ تــو را بر دلم نَـهَنـد
كاري به جز سكوت و تماشا نمي كنند
دشنام مي دهند ، تو خود را عقب بِكِش
شرم از حديثِ « امِّ ابيها » نمي كنند
خواندم ز چشمشان كه به فكر شكستَنَند
بــا سنگ و چوب فكر مداوا نمي كنند
شاعر : ياسر

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(نخواستند که باشی در آخر این راه) *

2145

شعر حضرت زهرا(س)(نخواستند که باشی در آخر این راه) نخواستند که باشی در آخر این راه
چقدر بود زمان خوشیمان کوتاه
نبود دست خودم دست من به بازو خورد
ودید موقع غسل تو لکه خون سیاه
گرفت بغض گلوی مرا و داد زدم
خدا،خدا،خدا،خدا،خدا،خدایا،آه
تمام عشق،عزیزم،خدا نگهدارت
به عزت وشرف لا اله الا الله
شاعر: مجتبي فلاح نيا

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(بیا مخواه که خانه پر اضطراب شود) *

2412

شعر حضرت زهرا(س)(بیا مخواه که خانه پر اضطراب شود) بیا مخواه که خانه پر اضطراب شود
تمام خانه پر از سایه ی عذاب شود
خدا کند که بمیرد هر آنکه باعث شد
علی ز شرم زنش قطره قطره آب شود
هزار لعنت ونفرین بر آنکه باعث شد
تمام زخم تنت پر زالتهاب شود
چه موجب است عزیزم رخ تو پشت نقاب
سلام حیدرت حتی که بی جواب شود
چرا قنوت نماز تو فوت تعجیلی ست
و وای من که دعای تو مستجاب شود
نبود دست خودم گریه هایم وآهم
بمان که فاطمه من از تو عذر میخواهم
شاعر: مجتبي فلاح نيا

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(خسوف کرده چرا بی بهانه خورشید) *

1864

شعر حضرت زهرا(س)(خسوف کرده چرا بی بهانه خورشید) خسوف کرده چرا بی بهانه خورشید
نشسته از چه دگر کنج خانه خورشید
گرفته لرزو ندارد زبانه خورشید
عرق کند بچکد دانه دانه خورشید
وجای پنجه سرما گرفته گرمایش
چنان که ماه نتابد دگر به شبهایش
گرفته راه عبور نسیم را دیوار
رهانمی کند اورا ززجه ها دیوار
حرارت آمدوهمدست گشته تادیوار
به قامتش بنشاند نشانه ها دیوار
طراوت از پس آنلحظه بود تنها ماند
شمیم،بعد نسیمش همیشه آنجا ماند
چه قصه که نگفتند،مانده در کوچه
ووارثان غمش را نشانده در کوچه
چه روضه هاکه نخواندند،مانده درکوچه
وجبرئیل خودش رارسانده در کوچه
امانتی پیمبرنشسته روی زمین
خدا چه امده بر قلب مرتضای امین
شاعر:مهدی مومنی

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد