شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر حضرت زهرا(س)( گفته ‏اند اين خبر ارباب عقول) *

2108

شعر حضرت زهرا(س)( گفته ‏اند اين خبر ارباب عقول) گفته ‏اند اين خبر ارباب عقول
كه چنين آمده در حال رسول
چون كه شمع دل از اين خانه برفت
بر هوا دود ز پروانه برفت
عالمى از غم او محزون شد
حضرت فاطمه بس دل خون شد
بس كه از فاطمه دل سوخته بود
يثرب از ناله‏اش افروخته بود
ناله فاطمه بگداخت بسى
كارها را به هم انداخت بسى
زين مصيبت همه اشباه رجال
به على شكوه كنان پر ز ملال
همه گفتند كه گشتيم ملول
بس كه ناليده در اين شهر بتول
نيست گر پيرو قانون زهرا
مردم آزارى اين شهر چرا؟
همه گفتند بگو با زهرا
روزها گريه كند يا شبها
تا دل فاطمه آشفته شده
خانه‏هامان همه آشفته شده
حرف بر حضرت صديقه رسيد
پاى از دامن آن شهر كشيد
گفت گر اشك نريزم چه كنم؟
با عدو گر نستيزم چه ك

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر حضرت زهرا(س)(اي كاش كه بند دل او پاره نمي شد) *

2301

شعر حضرت زهرا(س)(اي كاش كه بند دل او پاره نمي شد) اي كاش كه بند دل او پاره نمي شد
حسرت زده ي ديدن گهواره نمي شد
اي كاش نمي گفت نبي ام ابيها
تا شعله ور از كيد ستمكاره نمي شد
گر عشق علي در دل او جاي نمي داشت
هرگز هدف كينه ي قدّاره نمي شد
مي ماند اگر پشت در خانه نمي رفت
دلخون زغم محسن مه پاره نمي شد
انگار كه زود است سخن گفتن از آن روز
در كرب وبلا زينش آواره نمي شد
او پشت در خانه و دشمن به تماشا
جز صبر علي جان مگرت چاره نمي شد؟
گربود و نمي رفت زدنيا به غريبي
هر شب علي اش اين همه آواره نمي شد

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(می‌روی ای همدم خاموش من) *

4599
3

شعر حضرت زهرا(س)(می‌روی ای همدم خاموش من) می‌روی ای همدم خاموش من
چـوب تابوتت بود بر دوش من
ناله یـا فضـه‌ات در گـوش من
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
بی‌تـو گشتــه فاتح خیبر غریب
نه قرارم مانده در دل نه شکیب
گشتــه ذکـرم آیـه امن یجیب
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
من تن بی‌جان و جانم می‌رود
از کفـم روح و روانــم می‌رود
ای خـدا یـار جوانــم می‌رود
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
داغ تو آتش به جانم می‌زند
تازیانــه بــر روانـم می‌زند
قاتـلت زخـم زبانـم می‌زند
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
کشتـــه راه امیـــرالمؤمنین
بی‌تو گردیده علی خانه‌نشین
پای تابوت تو من خوردم زمین
روح من از تن مرو یار من بی من مرو
ای میـان دشمنـان پــ

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(مگو به بردن تابوت گلي كسي پا نيست) *

2311

شعر حضرت زهرا(س)(مگو به بردن تابوت گلي كسي پا نيست) مگو به بردن تابوت گلي كسي پا نيست
بگو غريب تر از باغبان در اينجا نيست
مگو كه هفت نفر كرده اند تشييع اش
ز ازدحام ملائك در اين زمين جا نيست
چه كرده اند به زهرا كه زير تابوتش
به شك صحابه فتادند جسم آيا نيست
بگو به مادر عصمت بخواب آسوده
كه حجم پيكر تو روي دست پيدا نيست
تمام غصه ام از وقت دفن زهرا بود
دا رسيد مخور غم علي كه تنها نيست
ببين به دست كسي ميدهد جنازه گل را
كسي كه دست شريفش شبيه بر ما نيست
ترك به آينه قلب شيعه افتاده
كه قبر باطن آيينه ها هويدا نيست
ببين جواب سوال مرا تو ميداني
كه هست فاطمه امشب ميان ما يا نيست

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(این مـزار مخفـی تنها طرفدار من است) *

2377
1

شعر حضرت زهرا(س)(این مـزار مخفـی تنها طرفدار من است) این مـزار مخفـی تنها طرفدار من است
یار و غمخوار من است
یار و غمخوار من است
تربت گم گشته مظلومه بیمار من است
یار و غمخوار من است
یار و غمخوار من است
آسمان از من گرفتی یار تنهای مرا
یـاور بی یاور و مظلومه زهرای مرا
پشت در کشتی تمام آرزوهای مرا
تا سحر دریایی از خون چشم بیدار من است
یار و غمخوار من است
یار و غمخوار من است
حج من هر شب طواف تربت یارم شده
زمـزم این کعبـه چشمان گهربارم شده
خانـه آتش زده شمـع شـب تـارم شده
تا قیامت داغ زهرا بر دل زار مـن است
یار و غمخوار من است
یار و غمخوار من است
بارالها جسم بی‌جان علی را جان کجاست
کس نمی‌داند مـزار کوثـر قـرآن کجاست
تا بگرید با علی مقداد کو سلمان کجا

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(به پیش پای گرازان که ریخت مروارید؟) *

2441

شعر حضرت زهرا(س)(به پیش پای گرازان که ریخت مروارید؟) به پیش پای گرازان که ریخت مروارید؟
الا کــه گنـج خلافت بـه دیو مسپارید!
شما که قیمت خورشید را ندانستید
هــزار سال به نفرین شب سزاوارید
به حال خویش بگریید ای زنان قریش
به حال ما نه، که بر حال خویش رحم‌آرید
به حق چو پای زدید ای مهاجر و انصار
الا کـه قهر خـدا را قــریب بشمارید
شما که تیغۀ شمشیرهای زنگ‌زده
و نیزه‌های ترک‌خورده روز پیکارید
چه زود می‌رسد آن سالها که می‌بینم
به زور می‌دروند آنچه را می‌کارید.
به فتنه این شتر آبستن است و بعد از ما
به غاصبانِ فروتر ز خود گرفتارید

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(زهـرای جوانمـرگ مــن ای یار عزیزم) *

3726
2

شعر حضرت زهرا(س)(زهـرای جوانمـرگ مــن ای یار عزیزم) زهـرای جوانمـرگ مــن ای یار عزیزم
سخت است که بر پیکر تو خاک بریزم
ای یار جوانم ای فاطمه جانم
افسوس که شد خانه من قتلگه تو
ســوزد جگــرم بر پسر بی‌گنه تو
ای یار جوانم ای فاطمه جانم
پاداش نبی اجـر رسالـت همه این شد
تو نقش زمین شیرخدا خانه‌نشین شد
ای یار جوانم ای فاطمه جانم
یا فاطمه دیدی کـه فلک زد به زمینم
باید که خودم خشت لحد بر تو بچینم
ای یار جوانم ای فاطمه جانم
لـب بستــم و فریـاد برآمــد ز نهادم
با دست خودم روی تو بر خاک نهادم
ای یار جوانم ای فاطمه جانم
هر صبح برآید به فلک نالـه و آهم
هر روز شود سبز مغیره سـر راهم
ای یار جوانم ای فاطمه جانم
ای کاش که عمر من مظلوم سرآید
جان با نفس خسته‌ام از

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(به حسن و خُلق و وفا هر که دید زهرا را) *

2176

شعر حضرت زهرا(س)(به حسن و خُلق و وفا هر که دید زهرا را) به حسن و خُلق و وفا هر که دید زهرا را
ندیــد غیــر رسـول خــدا و مولا را
بــه مسجـد نبـوی عصمتی که یکتا بود
به خطبه گفت: سپاس آن خدای یکتا را
همان عظیم خدایی که فضل در کف اوست
و برگزیـــد ز جمــع جهانیــان، مــا را
نه در مباهله نفسِ رسول مولا بود؟
چگونه مـی‌شود انکار کرد، مولا را؟
نبــی کـه مزد رسالت نخواست از مردم
مگر نخواست همین دوستیِ «قربی» را؟
نه مــا بــه زیـر کسـای پیامبر بودیم؟
- که ره نداد به روح الامین، تماشا را
خدا کدام نبی را چنین فضیلت داد؟
که همسر و پدر و کودکان زهرا را

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(من جگر پاره زهرایم و پاره جگرم) *

3253
1

شعر حضرت زهرا(س)(من جگر پاره زهرایم و پاره جگرم) من جگر پاره زهرایم و پاره جگرم
همه را یارم و خود از همه مظلوم‌ترم
خانـه‌ام قتلگـه و یـار ستمگر قاتل
سوخته از شرر زهر، ز پا تا به سرم
عمر من بود محرّم، همه روز و همه شب
قاتل از زهر جفا کشت به ماه صفرم
لب فرو بستم و دیدم که اهانت می‌کرد
قاتـل مـادر مظلومه مـن بـر پدرم
با وجودی که خزان کُشت بهارانم را
طشت شد باغ گل و لاله ز خون جگرم
من که طاووس بهشتم به چه جرم و گنهی
سوختـه از شـرر دوزخیان بال و پرم؟
قسمتم بود به مسجد که ز طفلی هر روز
قاتـل مـادر خـود را سـر منبـر نگـرم
تا در آن کوچه رخ یاس نبی گشت کبود
تیره شد صورت خورشید به پیش نظرم
مضطرب بـودم و لرزیدم و حیـران بودم
که چسان مادر خود را به سوی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(گل پرپر، بیا مادر ، سرم و بذار رو زانوت) *

5489
13

شعر حضرت زهرا(س)(گل پرپر، بیا مادر ، سرم و بذار رو زانوت) گل پرپر، بیا مادر ، سرم و بذار رو زانوت
بیا اما ، جون بابا ، دستت و نگیر به پهلوت
من به آرزوم رسیدم، به سوی تو پر کشیدم
من همون جا جون دادم که ، چادر خاکیت و دیدم
من که تنها، بین غمها، هی غم و غصه می خوردم
زهر کینه ، تو مدینه ، اگرم نبود می مردم
این برام شد یه معما ، که چرا تو اوج غمها
تو همش به من میگفتی : نگی از کوچه به بابا
کردم از غم، ناله هر دم، دوست و دشمن شررم زد
خنده های قاتل تو ، صد تا زخم بر جگرم زد
گوشه ی غریبی شد جام ، کشیدن سجاده از پام
پیش چشمم روی منبر، ناسزا گفتن به بابام
اگه اون روز، روز پر سوز، یکمی بودم بزرگتر
توی کوچه ، میشدم من ، سپر تن تو مادر
میمیرم روزی هزار بار، وقتی ی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(تــا قــلب مــن نگشتـه از غصّه پاره مادر ) *

2551

شعر حضرت زهرا(س)(تــا قــلب مــن نگشتـه از غصّه پاره مادر  ) تــا قــلب مــن نگشتـه از غصّه پاره مادر
خیــز و نوازشــم کــن بــا یک اشاره مادر
تــو آفتــاب مغــرب، مــن ماهپــارۀ تــو
بنگــر چگونــه ریــزد چشمم ستاره، مادر
دردا کــه بعــد جـــدّم، کشتنــد مــادرم را
آمــد بــه روی داغــم، داغ دوبــاره مــادر
پایـت بـه روی قبله، دستت بـه روی صورت
داری چـرا بـه گـوشت یـک گـوشواره مادر؟
قلبم در آتش افروخت، یکبار صورتم سوخت
تــا بــر رخ کبـودت، کــردم نظــاره مـادر
وقتــی پنــاه بـردی در پشت در، بـه دیوار
دیــوار بهــر مــا شــد، دارالزیــاره مـادر
بـا داغ تـوست هــر دم، سـوز هـزار سالم
هــر لحظـه در عـزایت، دارم هــزاره مادر
مقتـول اگــر نمــی‌شد، محسن در

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(امشب ای مادر از چه بی تابی) *

5450
4

شعر حضرت زهرا(س)(امشب ای مادر از چه بی تابی) امشب ای مادر از چه بی تابی
هم روی از هوش هم نمی خوابی
دیده بگشا ای حامی حیدر
مظلومه مادر مظلومه مادر
درد بازویت مانده در دستم
هرچه باشد من دخترت هستم
پیش چشمانم کم بزن پرپر
مظلومه مادر مظلومه مادر
برخیز و کار خانه کن مادر
موی زینب را شانه کن مادر
یا صدایم زن یک بار دیگر
مظلومه مادر مظلومه مادر
من که گردیدم غمگسار تو
پشت در بودم در کنار تو
ناله ات می زد بر دلم آذر
مظلومه مادر مظلومه مادر
آنچه پشت در با تو شد دیدم
به خدا مثل جوجه لرزیدم
گه نگه کردم گه زدم بر سر
مظلومه مادر مظلومه مادر
بر گل رویت چون نظر کردم
گریه بر احوال پدر کردم
بسته شد دست فاتح خیبر
مظلومه مادر مظلومه مادر
راز دل دیشب با خدا

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(فروغ دیده علی مادر ای مادر) *

4854
12

شعر حضرت زهرا(س)(فروغ دیده علی مادر ای مادر) فروغ دیده علی مادر ای مادر
اول شهیده علی مادر ای مادر
ای حامی حیدر در بین دشمن ها
مادر ز جا برخیز باشد علی تنها
مظلومه، مظلومه، مظلومه مادر
ای شمع جمع اهل بیت از چه خاموشی
چشمان خود را بسته ای یا که مدهوشی
ای چشم ما از تو روشن مرو مادر
بی من مرو مادر، بی من مرو مادر
مظلومه، مظلومه، مظلومه مادر
بودی عزادار و عجب یاریت کردند
بهر تو جای دسته گل هیزم آوردند
از شعله آتش شد خانه ات روشن
من بودم و فریاد تو بودی و دشمن
مظلومه، مظلومه، مظلومه مادر
با آنکه از داغ پدر خون جگر بودی
تنهاترین یار علی پشت در بودی
تو بودی و دود و باغ خزان دیده
یک میوه نارس از شاخه شد چیده
مظلومه، مظلومه، مظلومه مادر
وقتی که د

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه ام) *

3473
4

شعر حضرت زهرا(س)(مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه ام) مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه ام
دانه سرشک دیده و ناله شده ترانه ام
من که دمد ز حجره ام نور به چشم قدسیان
دود به آسمان رود از در آستانه ام
اجر رسالت نبی ثبت شده به صورتم
محفل غربت علی گشته محیط خانه ام
زنده ترین شهود من این بدن کبود من
من به محبّت علی عاشق تازیانه ام
من که بهشت احمد و باغ بهار حیدرم
مانده ز سیلی خزان بر گل رو نشانه ام
سرو ز پا نشسته ام طائر پر شکسته ام
قاتل سنگدل مرا کشته کنار خانه ام
من و حمایت از ولی گواه باش یاعلی
شهید اوّل تو شد محسن ناز دانه ام
هر چه عدو زند مرا رها نمی کنم تو را
گر چه ز کار اوفتد بازو ودست و شانه ام
درد ، مرا کشد ولی نیست به غیر یا علی
زمزمه شبانه و گریه

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(مرو شبانـه خداحافظی مکن مادر ) *

2853
1

شعر حضرت زهرا(س)(مرو شبانـه خداحافظی مکن مادر  ) مرو شبانـه خداحافظی مکن مادر
مرو ز خانه خداحافظی مکن مادر
"مگو برای شما مادری ‌کند زینب
بـه ایـن بهانـه خداحافظی مکن مادر
دل چهـار گلت یکی‌یکــی مشکن
ز اهل خانه خداحافظی مکن مادر
علی غریب‌تر از روزگار خواهد شد
در این زمانه خداحافظی مکن مادر
دوباره آتش نامردمی بـه خانۀ ما
کشد زبانه- خداحافظی مکن مادر
کبوتران حرم را غریبِ شهر مکن؛
و بی‌نشانه خداحافظی مکن مادر
چگونه گوشۀ تابوت را علـی گیرد
به روی شانه؟- خداحافظی مکن مادر
شاعر: محمد سعید میرزایی)

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)( دلم ز روز ازل مبتلای زهرا بود) *

2888

شعر حضرت زهرا(س)( دلم ز روز ازل مبتلای زهرا بود) دلم ز روز ازل مبتلای زهرا بود
غلام خانه به دوشی برای زهرا بود
نه من ، که عالم امکان سراسرش هر دم
ز روز اوّل خلقت گدای زهرا بود
و نیمه های شب شهر مصطفی آن روز
گدای نیمه شب ربّنای زهرا بود
نبی که رفت تمام مدینه ویران شد
مدینه که همه اش خاک پای زهرا بود
ز گریه های شب فاطمه شکایت داشت
شبی که زائر آن اشک های زهرا بود
میان کوچه فدک را گرفت با سیلی
شروع کوچه شب انتهای زهرا بود
همیشه بغض میان گلوش سنگین بود
کسی که شاهد آن ماجرای زهرا بود
تمام شهر به این ماجرای غم تن داد
کسی نگفت که این حق برای زهرا بود
کسی به غربت مولا علی که رحم نکرد
همان علی که همیشه فدای زهرا بود
برای آتش بیداد هیزم آوردند
صدای آه

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(گل من نقش زمین است نپرسید چرا؟) *

2789
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(گل من نقش زمین است نپرسید چرا؟) گل من نقش زمین است نپرسید چرا؟
کار پاییز همین است نپرسید چرا؟
زنی افتاد و رگ غیرت عالم نگریست
نظر عشق چنین است نپرسید چرا؟
گاه مردی که جهان دور سرش می گردد
بی کس و کارترین است نپرسید چرا؟
تا نرنجد دل من، فاطمه هر چند که دید
حیدرش خانه نشین است نپرسید چرا؟
رسم دنیاست هر آنجا که مسیحی باشد
یک یهودا به کمین است نپرسید چرا؟
بی جواب است سلامم نه تعجب نکنید
آخر این شهر، مدینه است نپرسید چرا؟
شاعر:قاسم صرافان

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(آتیش زدن در) *

2220

شعر شهادت حضرت زهرا(س)(آتیش زدن در) یادگار قصّه ی حنّانه سوخت
بین باغ آرزو ریحانه سوخت
آسمان رنگ شراره گشته است
هم کبوتر هم قفس هم لانه سوخت
در هوای پر کشیدن تا خدا
بال های نازک پروانه سوخت
آرزوهای سپید مادری
در میان آتش کاشانه سوخت
با «خُذینی» گفت در گوش فلک
پیکر شش ماهه ی دردانه سوخت
از شرار شعله های بی حیا
گوشه ی گیسوی ماه خانه سوخت
شاعر:علی اشتری

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(یک روز نه، دو روز نه، بلکه زمانی ست) *

2320
1

شعر حضرت زهرا(س)(یک روز نه، دو روز نه، بلکه زمانی ست) یک روز نه، دو روز نه، بلکه زمانی ست
رویم کبود اتفاقی نگهانی ست
این رنگ نیلی با تعددهای لکّه
از مشتقات رنگ های ارغوانی ست
دستاس آماده، تنور آماده امّا
کاری که بر می آید از من ناتوانی ست
تا قدرت این دست هایم را بسنجم
سنگینی یک شانه هم خوب امتحانی ست
من لاله می کارم، علی می چیند آن را
این روزها کار من و او باغبانی ست
امروز هم مثل همیشه خانه دارم
امّا به جای خانه ام «چادر تکانی» ست
ساعت به وقت شرعی شهر مدینه
یک روز تا هفتاد و پنج بی نشانی ست
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

روضه حضرت زهرا(س)(جمعه ها روضه ی مادر چه قَدَر می چسبد) *

2921

روضه حضرت زهرا(س)(جمعه ها روضه ی مادر چه قَدَر می چسبد) جمعه ها روضه ی مادر چه قَدَر می چسبد
بعد آن روضه ی معجر چه قَدَر می چسبد
و حرامی به خودش گفت ببین این سیلی
جلوی دیده ی حیدر چه قَدَر می چسبد
یک حرامی دگر گفت ببین با هیزم
زدن شعله به معجر چه قَدَر می چسبد
و برای پسری روی زمین در کوچه
دیدن پیکر مادر چه قَدَر می چسبد؟
بین شعله بزند داد : ولش کن نامرد.
حنجر ساقی کوثر چه قَدَر می چسبد
ای خدا .... گفت : .... که آتش زدن یک مادر.
جلوی دیده دختر چه قَدَر می چسبد ؟
جلوی چشم عزیزان خودش یک لاله
بشود لاله ی پرپر چه قَدَر می چسبد
بروم کرببلا ... تیر سه شعبه روی
گردن نازک اصغر چه قَدَر می چسبد
سروده جعفر ابوالفتحی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت زهرا(س)(بین نفس سینه ی من فاصله افتاد) *

2363

شعر مرثیه حضرت زهرا(س)(بین نفس سینه ی من فاصله افتاد) بین نفس سینه ی من فاصله افتاد
تا اینکه در این شهر صدای تو نگیرد
تا این سپر تا شده ات فایده دارد
ای کاش مرا از تو خدای تو نگیرد
پهلو زدم آنقدر که مسمار بیفتد
تا موقع رفتن به عبای تو نگیرد
افتادن من در وسط کوچه صدا کرد
آری خبری نیست برای تو نگیرد
من شیشه سپر میکنم امروز برایت
تا سنگ سر کوچه به پای تو نگیرد
تو خواستی اینبار فدایم شوی اما
من خواستم اینبار دعای تو نگیرد
شاعر:علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(شب خوشه چین چشم تو و آشنای تو) *

2288
-1

شعر حضرت زهرا(س)(شب خوشه چین چشم تو و آشنای تو) شب خوشه چین چشم تو و آشنای تو
ای رایت سپیده دمان چشم های تو
پیچیده است عطر خوشی در فضای شهر
از لابه لای خلوت تو با خدای تو
تو طعم روشنِ سحری که انارها
سرخ اند و سینه چاک تمامی برای تو
یاس سپید قامت هم سنگ ِ مرتضی
خرد است آسمان و زمین پیش پای تو
بی شک دلیل برتری خاک بر فلک
جاری است از نماز شب و سجده های تو
شاعر نمی شود بسراید غم تو را
افتاده لرزه بر تنش از ماجرای تو
لب می گزد خدا که نبیند غم تو را
شاعر بمیرد از غم بی انتهای تو
وقتی که میخ بر جگر آسمان نشست
دل پاره کرد کل جهان در هوای تو
در سوگ تو زمین و زمان خاکسار شد
پیچید در فضای جهان های های تو
شاعر گریست درد دلش را درون چاه
هر چند نیست ضجه

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(در اولین اقدام ِ خود "در" را عوض کرد) *

2967

شعر حضرت زهرا(س)(در اولین اقدام ِ خود "در" را عوض کرد) در اولین اقدام ِ خود "در" را عوض کرد
خاکستر ِ "در" حالِ حیدر را عوض کرد
تا کودکان پرهایِ خونین را نبینند
او صحنه يِ قتل ِ کبوتر را عوض کرد
دستِ به خون آلوده ای بر سطح دریا
سائید و رنگِ حوض کوثر را عوض کرد
تا که نباشد در مسیر دید، حیدر
با بغض رفت و جای بستر را عوض کرد
آنشب چگونه صبح شد؟ ...آن شب که زینب
پبراهن خونین مادر را عوض کرد
رازی حسن در گوش زینب گفت و کم کم
این راز ، رنگِ موی دختر را عوض کرد
آنشب بوقت غسل ...، خیلی اتفاقات
معنای قدر و وحی و محشر را عوض کرد
شاعر:مهدی نور قربانی

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت زهرا با پدر(من که اینگونه پدر محو تماشای توأ م) *

4160

شعر زبانحال حضرت زهرا با پدر(من که اینگونه پدر محو تماشای توأ م) من که اینگونه پدر محو تماشای توأ م
دخترت فاطمه ام غمزده زهرای توأم
گریه ام را بنگر خنده بزن بر رویم
باغبانا نه مگر من گل زیبای توأم
دم آخر سخنی گوی تسلایم بخش
زانکه افسرده چوآیینه ی سیمای توأم
بارها ازشفقت دست مرا بوسیدی
وینت آواز که من ام ابیهای توام
حالیا دست به پیش آر که بوسم دستت
من که پرورده ی این دست توانای توأم
پاسخش داد نبی کای گل زیبای پدر
ازهمه بیش به فکر تو وغم های توأم
بعد من بازشود باب ستم بر رویت
سخت امروز در اندیشه فردای توأم
صبر کن زآن چه رسد بر تو و برجان علی
بس جگر سوخته بهر تو ومولای توأم
بینم آن شعله و دیوار و در و اندر بین
شاهد زمزمه ی وا ابتا های توأم
لیکن از عترت من زودت

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند) *

1908

شعر حضرت زهرا(س)(اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند) اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند
در اول ربيع ، خزان شد بهار من
ماهه مرا به آخر ماهه صفر زدند
از چوب ، خون تازه روان شد به روي خاك
از بس كه با غلاف به پهلوي در زدند
ديدند كه با تو راه به جايي نميبرند
نزديكتر شدند و سرت را به در زدند
زهرا نبود آنكه بيافتد به روي خاك
سيلي به صورت زن من بي خبر زدند
تا آمدم به خويش جمالش كبود شد
بد سيرتان جمال مرا بي خبر زدند
هر قدر گفت دختر پيغمبرم نزن
اهل مدينه فاطمه را بيشتر زدند
افتاد روي جفت علي لنگه ي دري
از بس كه جفت جفت و فُرادا به در زدند
سَرو رشيده ام آخر خميده شد
اهل مدينه فاطمه ام را نظر زدند

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زمان ولادت تا شهادت حضرت زهرا(س)( باران گرفت و قصه ی دریا شروع شد) *

2072
2

شعر زمان ولادت تا شهادت حضرت زهرا(س)(  باران گرفت و قصه ی دریا شروع شد) باران گرفت و قصه ی دریا شروع شد
تکبیرهای جنگل و صحرا شروع شد
بابا که رفت دختر خود را بغل کند
بغضش گرفت و عشق همانجا شروع شد
صف بسته بود جمع ملائک در انتظار
پرده کنار رفت و تماشا شروع شد
کوثر به جوش آمد و رضوان خروش کرد
جشن و سرور عالم بالا شروع شد
چشمش به چشمهای پدر خورد و بعد از آن
لبخندهای ام ابیها شروع شد
تا سالها برای پدر، مادری کند
همراه او بماند و پیغمبری کند
تا عشق را نفس بکشد در هوای او
بابا برای او شود و او برای او
هی دور او بچرخد و پروانه ای شود
دستش برای موی پدر شانه ای شود
خیره شود به صورت او تا به ماه خود
بوی بهشت هدیه کند با نگاه خود
تا پاره ی تنش بشود، میوه ی دلش
آئینه ای مقابل

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(این جا سخن ز سرّ عروج شهیده است) *

2060

شعر حضرت زهرا(س)(این جا سخن ز سرّ عروج شهیده است) این جا سخن ز سرّ عروج شهیده است
آن بانویی که جان علی را خریده است
مردم چرا عزیز پیمبر غریبه شد؟!
او را نبی به دامن خود پروریده است
زهرا رفیق غربت خانه نشین شده
عالم نظیر غربت او را ندیده است
اصلاً میان زندگییش روز خوش ندید
او را خدا برای محن آفریده است
او بار بی کسی علی را کشد به دوش
او در رکاب شاه ولایت خمیده است
دیگر توان جاروی خانه زدن نداشت
او در میان بستر خون آرمیده است
زهرا به خون سرخ شهادت کند وضو
اطراف خانه آب وضویش چکیده است
آخر مگر به ضربه ی سیلی دون چه شد؟
گم کرده راه خانه و رنگش پریده است

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(مردم صدای گریه ی زهرا عجیب نیست) *

2177

شعر حضرت زهرا(س)(مردم صدای گریه ی زهرا عجیب نیست) مردم صدای گریه ی زهرا عجیب نیست
وقتی هجومتان سوی در ها عجیب نیست
اینجا سخن ز هروله ی تازیانه هاست
پس زخم روز حادثه حتی عجیب نیست
اسما بگو که جمعه چه رخ داد پشت در ؟
مردم صدای شیون اسما عجیب نیست
کوچه صدای کفش حرامی گرفته بود
کوچه عجیب می شود ، آیا عجیب نیست ؟
این شعله ها و صورت یاسم عجیب هست
اما نوشته ام همه را با عجیب نیست
با خاک روی چادر و با خون روی در
مردم سیاهپوشی فردا عجیب نیست
حالا دو بیت با خودتان حرف می زنم
حیدر شکسته تر شده اما عجیب نیست
از حیدرت دگر تو چرا رو گرفته ای ؟؟
با من بگو چرا ؟ که معما عجیب نیست
تصمیم نبش قبر تو را نقشه می کشند
حتی تصورش همه بر ما عجیب بود

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(این غائله در کشتنم وسواس دارد) *

2432

شعر حضرت زهرا(س)(این غائله در کشتنم وسواس دارد) این غائله در کشتنم وسواس دارد
شورایشان هر روز یک اجلاس دارد
این کوچه های تنگ و پاییزی و تاریک
ولگرد هایی شوم و آس و پاس دارد
وقتی خلافت دست این و آن بیفتد
سرکرده اش هم دست با خناس دارد
حالا رسیده پای نحسش سمت کوچه
در دست هایی بی محبت داس دارد
در بی تفاوت چشم های مردم شهر
نامحرمی که قصد جان یاس دارد ؛
اصلا حواسش نیست وقت ضربه هایش
گلبرگ این گل صورتی حساس دارد
این چکمه ها باور نمی کردند زهرا
مسمار درب خانه اش احساس دارد
یک روز می آید پس از این روز ها که
در زیر دست دخترت دستاس دارد
می گردد و می گرید و می گوید آرام
زهرا کجایی کوچه ها عباس دارد ؟؟

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 04:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت زهرا(س)(اینکه گریان ز سحر تا دم مغرب باشید) *

2211

شعر حضرت زهرا(س)(اینکه گریان ز سحر تا دم مغرب باشید) اینکه گریان ز سحر تا دم مغرب باشید ؛
بایدم فکر زبان بد یثرب باشید
چشم هاتان چه کبود است کمی مادر جان
لحظه ی پلک زدن هاش مواظب باشید
دخترت گریه کنان رفته سر سجاده
یک کمی فکر دل ام مصائب باشید
لرزه افتد به دلش وقت زوال این ایام
بر سر سفره ی این خانه که غایب باشید
ضرب آن سیلی ناجور ، ... سرم درد گرفت
آنچنان ضربه زده تا از عجایب باشید
لحظه ای نیست توانم که تصور بکنم
زیر مشت و لگد ظالم غاصب باشید
گل سرخی که کشیدند روی پیرهنت
وا شده ، مادر سادات مراقب باشید
لا اقل بین دو سرفه نفسی تازه کنید
فکر یک پیرهن خوب و مناسب باشید

  • سه شنبه
  • 27
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 05:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد