با زمن وبا زترین پنجره
آب زنم برلب این پنجره
ای قلم آماده ام ، آغاز کن
پنجره ای روبه جنون بازکن
پنجره ای روبه غزل ، روبه ماه
روبه خدا ، روبه دعا ، روبه آه...
روبه حماسه ، قلم وزخم درد
روبه عطش ، حادثه ، مفهوم مرد...
پلک بزن ای دل وبیدا رشو
درسفرشعر علمدارشو
پلک بزن روبه خطر، آب ومشک
های ! بریزم دوسه سطری زاشک
پنجره ی دیگری ام وابکن
پنجره ای روبه زمان وزمین
رو به زن برتر ام البنین
ای قلم ازعشق حزین تر بگو
شرح بده،شرحه ای اززن بگو
یارعلی ، بانوی بی واهمه
ریخته درآینه ی فاطمه
فاطمه دیگرزن و...او دیگراست
همنفس دخترپیغمبر است
عین بهار است، زنی بی بدیل
باغ علی راشده سروی شکیل
آیه ی آ یینه وآه است او
- یکشنبه
- 8
- دی
- 1392
- ساعت
- 05:25
- نوشته شده توسط
- یحیی