شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دلا بنال که غم با نشاط توأم شد ) *

2244
2

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(     دلا بنال که غم با نشاط توأم شد ) دلا بنال که غم با نشاط توأم شد
عزاي حضرت زهرا و عید با هم شد
نواي شادي اهل ولا در این نوروز
ز داغ دخت پیمبر بَدَل به ماتم شد
ز سوگ حضرت صدیقه کار ما این عید
کشیدن از دل خود آه و خوردن غم شد
ز داغ فاطمه نوروز شیعیان علی
در این بهار، غمانگیز چون مُحّرم شد
فغان که دامن دلهاي زار غمزدگان
در این مصیبت عظمی ز اشک چون یم شد
گریست ساقی کوثر ز داغ همسر خویش
روان ز دیده او اشک همچو زمزم شد
نخواست شادي نوروز را چو (ناظر) دید
نشاط عید و غم آن شهیده توأم شد

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دلم گرفته خدایا ، چگونه عید بگیرم؟ ) * محمد حسن زاده نالان تبریزی

3046
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( دلم گرفته خدایا ، چگونه عید بگیرم؟ ) دلم گرفته خدایا ، چگونه عید بگیرم؟
رسیده ماتم زهرا(س) ، چگونه عید بگیرم؟
به یاد ماتم مادر(س) ، شکسته شد دل مهدي(عج)
در این مصیبت عظمی ، چگونه عید بگیرم؟
عزیز جان پیمبر(ص) ، انیس و مونس حیدر(ع)
شدي فسرده ز غمها، چگونه عید بگیرم؟
زدند آتش کین بر در سراي تو دو نان
تو سوختی ز غم آنجا ، چگونه عید بگیرم؟
شدي شهیده و بعد از تو دشمنان تو گفتند
علیست بیکس و تنها ، چگونه عید بگیرم؟
حسن(ع) ز غصه پریشان ، حسین(ع) غمزده گریان
به ناله زینب کبري(س) ، چگونه عید بگیرم؟

شاعر : محمد حسن زاده

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( میان حنجره ام بغض بی صدا دارم ) * رضا باقریان

2924
0

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(  میان حنجره ام بغض بی صدا دارم ) میان حنجره ام بغض بی صدا دارم
و بینِ خواب، سحرها ستاره می بارم
زمانه با منِ مضطر نکرد همدردی
زمانه کرد چنانکه هنوز تبدارم
نه می شود که بگویم، نه می شود گریم
نه می شود بنِویسم، که سخت بیمارم
اگرچه زنده ام و می کشم نفس، اما
شهید سینه زخمی و درب و دیوارم
خدا کند که کسی نشنود صدایم را
چگونه پرده من از راز کوچه بردارم
خدا کند که دگر مادری زمین نخورد
که من هنوز از آن ماجرا عزادارم
کنار مادرم افتادم از نفس، وقتی
میانِ کوچه زمین خورد دلبر و یارم
*****
رسید روضه به اینجا که مادرم افتاد
تمام دار و ندارم برابرم افتاد
خدا گواست پدر را خمیده تر دیدم
صدای ناله مادر که در حرم افتاد
تمام موی سر من سفید شد، زی

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( آن غنچه که پژمرد شکوفا شدنی نیست ) * سید محمد میرهاشمی

3950
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( آن غنچه که پژمرد شکوفا شدنی نیست  ) آن غنچه که پژمرد شکوفا شدنی نیست
آن سینه که بشکست مداوا شدنی نیست
زخمی که نمک خورد تحمل نتوان کرد
درد دل بی تاب شکیبا شدنی نیست
مشکل که دو چندان بشود حل شدنی نیست
وقتی گره ای کور شود وا شدنی نیست
آبی که ز جو رفته دگر باز نگردد
این خون زمین خورده حاشا شدنی نیست
حرمت شکنی سخت ترین غصه و درد است
حرفی که زمین خورد دگر پا شدنی نیست
تا روز قیامت فدکش رفت ز دستش
وقتی سندی پاره شد امضا شدنی نیست
ای وای از آن غصه که عنوان شدنی نیست
ای وای از آن رخ که هویدا شدنی نیست
گیرم پس از این هیچ کس از یاس نگوید
این داغ جگر سوز که امحا شدنی نیست
از روزنه ی چشم کبودش به علی گفت
زهرای تو ای دل شده زهرا شدنی نیست
تا

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اشعار فاطمیه-پهلو شکسته -( دو ماه نه، سه ماه است،کرده‌ای پیرم ) * رضا باقریان

571
2

اشعار فاطمیه-پهلو شکسته -( دو ماه نه، سه ماه است،کرده‌ای پیرم ) دو ماه نه، سه ماه است،کرده‌ای پیرم
سکوت کرده‌ای و کرده‌ای زمین‌گیرم
دو چشم خیس و ترت را به روی من وا کن
به خواب رفته‌ای و من ز زندگی سیرم
کنار بستر تو بستری شدم اما
مریض عشقم و اینگونه گشته تقدیرم
تو درد می‌کشی و من به سینه می‌کوبم
برای درد تو، باچاه روضه می‌گیرم
برای غربت خود نه، برای پهلویت
گمان کنم به کنارت خلاصه می‌میرم
وَ باورم نشود اینکه عاقبت روزی
جنازه‌ی تو به روی دو دست خود گیرم

شاعر : رضا باقریان

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( مردم ِ شهر رسیدند ولی با آتش ) * محمد علی نقیب

2421

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(  مردم ِ  شهر رسیدند ولی با آتش ) مردم ِ شهر رسیدند ولی با آتش
آمده لشکر ِ ابلیس سراپا آتش
داشت از درد تنِ خانه به خود می پیچید
داد زد کوبه ی در وای خدایا آتش
درِ این خانه و آتش!؟چه خیالی دارند؟
جمع کردند در ِ خانهء دریا آتش
در خودش شعله زد و سوخت و خاکستر شد
با خودش گفت چرا خانهء زهرا آتش!؟
باز تکرار ِ همین قصه کمی آنسوتر
کربلا،روز دهم،خیمه و غوغا آتش

شاعر : محمد علی نقیب

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( صبر کن صبر که هنگامِ سفر نزدیک است ) * محمد علی نقیب

2672
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(  صبر کن صبر که هنگامِ سفر نزدیک است ) صبر کن صبر که هنگامِ سفر نزدیک است
منتظر باش که دیدارِ پدر نزدیک است
کینه و هیزم و آتش خبر از این دارد
کوچه لبریزِ هیاهوست خطر نزدیک است
آه آتش نکند شعله بگیری زیرا
مادرم فاطمه بسیار به در نزدیک است
لب نکن باز به نفرین که همه می دانند
ناله ی سوخته جانان به اثر نزدیک است*
آخرِ قصه ی تلخِ تو ولی شیرین است
وعده دادند به ما وقتِ سحر نزدیک است

شاعر : محمد علی نقیب

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( مثل شمعی و مقابل من ای نگار من ) * فرزاد نظافتی

2588
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(  مثل شمعی و مقابل من ای نگار من ) مثل شمعی و مقابل من ای نگار من
آب می شوی و می چکی دار و ندار من
غصه تمام زندگیم را گرفته است
فکری بکن به حال دل غصه در من
یا فاطمه گرفته زمین در خودش مرا
با رفتنت مکن تو سیاه روزگار من
با التماس و گریه و خواهش عزیز دل
خواهم دمی ز تو که بمانی کنار من
مرد دلیر خیبر و زانوی غم کجا
دیدی چه آمده به سرم غم گسار من
اندوه و غم شبیه خیزان کرده است
حرفی بزن تو با من خسته بهار من
پیچده در مدینه که زهرا نماندیست
بی تو شدن برابر با انکسار من
حالا که می روی تو به من وعده ای بده
کرببلا قرار تو باشد ،قرار من

شاعر : فرزاد نظافتی

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( روی گلبرگ یاس ، خار افتاد ) * مهدی پور پاک

2826

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( روی گلبرگ یاس ، خار افتاد ) روی گلبرگ یاس ، خار افتاد
پیش چشمان یار ، یار افتاد
دست از دامن علی نکشید
دست او عاقبت ز کار افتاد
قبله قلب حضرت حیدر
پس چرا رو به قبله ای آخر
کاش من بین آن در و دیوار
پیش مرگ تو می شدم مادر
به رخ خود ز ننگ رنگ زدند
همه با هم به طبل جنگ زدند
بار آیینه ی تو را دیدند
بی هوا آمدند و سنگ زدند
تو که در بین آتش و دودی
می روی از برم به این زودی
کاش من با تو پشت در بودم
کاش روز عروسی ام بودی

شاعر : مهدی پور پاک

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( انگار رفته تیغ بر این چشم تر، فرو ) *

2896

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( انگار رفته تیغ بر این چشم تر، فرو ) انگار رفته تیغ بر این چشم تر، فرو
در منجلاب ظلم عدو تا کمر ، فرو
با یک اشاره رفته و با یک نظر، فرو
رفته به سینه تیزی این میخ در فرو
ای کاش در نبود و یا میخ در نداشت
راز سکوت چیست؟ گمانم که... وایِ من
پشت نقاب کیست؟ گمانم که... وایِ من
حرفی نزن بایست گمانم که... وایِ من
این زخم میخ نیست گمانم که... وایِ من
ای کاش در نبود و یا میخ در نداشت
آنجا به دست دشمنت آیا قلاف بود؟
پاسخ دهید، پاسخ زهرا قلاف بود؟
ای کاش درد فاطمه تنها قلاف بود
در هم اگر نبود، خدایا قلاف بود...
ای کاش در نبود و یا میخ در نداشت
این کینه ها ز بدر ، ز خیبر رسوبی است
این ضربه ها که گاه شمالی،جنوبی است
می گفت ظالمانه عجب حس خوبی

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اشعار فاطمیه-وای مادرم -( کم گریه کن حسن تو بزرگی برادرم ) * رضا باقریان

697
1

اشعار فاطمیه-وای مادرم -( کم گریه کن حسن تو بزرگی برادرم ) کم گریه کن حسن تو بزرگی برادرم
فکری نما به حال دل درد پرورم
کم گریه کن، مگر که کسی سیلی‌ات زده ؟
که این سان نشسته‌ای نگران در برابرم
یا لااقل اجازه بده پاکشان کنم
این اشک‌های تو، با کنج معجرم
فرصت بده که سر بنهم روی سینه‌ات
آرام می‌شوی به خداوند اکبرم
آخر چرا بـه لرزه فتاده دو زانویت ؟
حرفی بزن، بگو سخنی، منکه خواهرم
اما میان اشک تو رازی نهفته است
اشک چه گفت؟ گفت که ای وای مادرم ؟
ای وای مادرم چه شده، ای حسن بگو
قدری سخن بگو نگران زار و مضطرم
زینب، میان کوچه دلم ناگهان شکست
زد بال و پرکبوتر حیدر برابرم

شاعر : رضا باقریان

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نمازهاى شبت را بخوان ولي خم نه ) * رسول ملکی

3038
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( نمازهاى شبت را بخوان ولي خم نه ) نمازهاى شبت را بخوان ولي خم نه!
دعا بكن تو برايم، دعا ولى كم نه،،،
به صورت حسن وزينب وحسين خودت
نگاه كن تو ولى بادوچشم پر نم نه،،،
به التماس "بلندشو"ي من توجه كن!
قدم بزن وسط خانه با قد خم نه،،،
مريض خانهءمن،جان من تحمل كن
براى تو همه چى بود، ليك مرحم نه،،،
تكلمى ،نفسى، يك اشاره اى ،چيزى
مزن تو حرف جدايى مگو كه رفتم نه،،،
شبيه سايه شدي در ميان خانه ولى
بمان توهرچه كه هستي نرو رشيدم نه،،،
به فكر سفره و نان شب منى هرگز!
مگير دستهء دسداس خانه محكم نه،،،
لباس خونى تو كنج خانه افتاده
حواس فضه نشد روز آخرى جم نه،،،
به دست سالم خود پس زدى مرا،اكنون
به دست زخمى خود ميكشى به پيشم نه،،،
*******
اگربناست

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا -( همه ي زندگيم دَرهم و بَرهم شده است ) * علیرضا شریف

4107
-1

شعر شهادت حضرت زهرا  -( همه ي زندگيم دَرهم و بَرهم شده است ) همه ي زندگيم دَرهم و بَرهم شده است
حسِ هر لحظه ي من گريه و ماتم شده است
سور و ساتِ غمِ دلتنگيِ شبهايم با
سر فرو بردنِ در چاه فراهم شده است
با من از شهر فقط خنده ي قنفذ باقي است
مونسِ بي كَسيم آهِ دمادم شده است
راستي فاتحه ي فاتحِ خيبر خوانده است
طالعِ مرثيه خوانِ تو، غم و غم شده است
آي نيلوفرِ بي رحميِ اين شهرِ حَسود
بعدِ تو عادتشان خنده به اشكم شده است
خبرِ مرگِ تو بانو، چقدر خواهان داشت!
راحتيِ همه با داغِ تو توأم شده است
ورمِ دستِ تو بهتر شده انشاء ا...؟
خاك بر سينه ي مجروحِ تو، مرهم شده است؟
با يتيمانِ تو هر روز بساطي داريم
گريه ي بر تو به هر چيز مُقَدَم شده است
هر طرف مي نگرم روضه ي مكشوف

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

زهرا سلام... شکر خدا خوب و بهتری ؟ * جعفر ابوالفتحی

2236
1

زهرا سلام... شکر خدا خوب و بهتری ؟ یا زهرا (سلام الله علیها)

زهرا سلام... شکر خدا خوب و بهتری ؟

هفتاد و چند روز... چرا بین بستری؟

نشنیده ام نمی شنوم تا ابد دگر

آتش بگیرد از ته مو ، موی مادری

روی حصیر خانه نخواب ای شقایقم

رنگ حصیر خانه شدی بس که لاغری!

پهلو عوض نکن دلم از دست می رود

غش می دهی و می کُشیم دست آخری

بگذار زیر پای تو را بوسه ای زنم

آخر تو سروری ، تو عزیزی ، تو بهتری

با هر چه داشت زد به سر و صورتت گلم

شکر خدا نبوده در آن دست خنجری

تاج سرم به زیر لگد، له شد ای خدا

یارب کجاست بهر علی تاج سروری؟

سروده جعفر ابوالفتحی

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 08:00
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

زبانحال امیرالمومنین (ع) با زهرای مرضیه (س) -(دیگر چه حیدری ؟ چه عزیزی ؟ چه سروری ؟) * جعفر ابوالفتحی

2173
1

زبانحال امیرالمومنین (ع) با زهرای مرضیه (س) -(دیگر چه حیدری ؟ چه عزیزی ؟ چه سروری  ؟) زبانحال امیرالمومنین (ع) با زهرای مرضیه (س)

دیگر چه حیدری ؟ چه عزیزی ؟ چه سروری ؟

وقتی تمام روز تو در بین بستری ...

رویی به من نشان بده ای یاس پرپرم

این نیست خوب من بخدا رسم دلبری

با دخترم ز زخم تو گفتم ز داغ گفت :

دیگر چه زینبی ؟ چه عزیزی ؟ چه دختری؟

رنگ از رخت پریده و از هوش می روی

از بس غذا نمی خوری و بس که لاغری

رویت کبود و سینه پر از زخم .... وای من

ای گلعذار من چه قَدَر لاله پروری !

دنیا ندیده که بشود خونی و کبود ...

در پیش چشم شوهر خود روی همسری

سلمان بیا برای من و فاطمه بمیر

بر ما بریز اشک به حقّ برادری

وقت ممات حرکت اسلام می رسد

وقتی که اولی برود روی منبری

سروده : جعف

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 08:01
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال 20 - -( حاجتم از خدا گرفتم ـ علی ببین شفا گرفتم ) * سید محسن حسینی

35

زبانحال 20 -  -( حاجتم از خدا گرفتم ـ علی ببین شفا گرفتم ) حاجتم از خدا گرفتم ـ علی ببین شفا گرفتم
ای یار تنها از ازل دل بر تو بستم
تا آن که من هستم طرفدار تو هستم
ای یار طرفدار ـ رفته در این شب تار
بیا ببین طبیبم ـ شفا گرفته بیمار
علی خدا نگهدار (2)
سرتابه پادردم علی جان ـ دورتو می گردم علی جان
در پیش پای تو ای آرام جانم
خواهم که برخیزم ولی نمی توانم
نفس ندارم امشب ـ جانم رسیده بر لب
دیگر اثر ندارد ـ أمّن یجیب زینب
علی خدا نگهدار (2)
منم که مانند هلالم ـ دیگرعلی جان کن حلالم
آتش مزن از آه خود پا تا سرم را
ای قبله ام ببین نماز آخرم را
شد بسته چشم خونبار ـ گذشته کارم از کار
علی ببین نباشد ـ دستم دگر به دیوار
علی خدا نگهدار (2)

شاعر : سید محسن حسینی

د

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال 21 -( یار بیمار علی هستی به هر دردی طبیبم ) * سید محسن حسینی

37

زبانحال 21 -( یار بیمار علی هستی به هر دردی طبیبم ) یار بیمار علی هستی به هر دردی طبیبم
در کنار بسترت در ناله ی أمّن یجیبم
در بغل زانو بگیرم ـ تو دعا کن من بمیرم
بی تو ای آرام جانم ـ من غریب و بی نشانم
می چکد اشکم به دامان ـ فاطمه جان فاطمه جان
کوثر قرآن من ـ مادر طفلان من
من از تو ممنونم اگر پیشم بمانی
با تو دارم گفتگو ـ دارم امشب آرزو
برخیزی و با من نماز شب بخوانی
بعد تو ای آفتابم ـ من سلام بی جوابم
می روی با رفتن خود ـ می کنی خانه خرابم
فاطمه جان فاطمه جان

کشتی بشکسته ی من از چه رو پهلو گرفتی
تو مرا کشتی ز خجلت بس که از من رو گرفتی
ای خزانی لاله ی من ـ یار هجده ساله ی من
چشم خودرابسته ای تو ـ گویی ازمن خسته ای تو
می چکد اشکم به دامان ـ فاطم

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال 22 - زمزمه شهادت حضرت زهرا(س) -( نگاهم کن نگاهم کن ببین ای یار بیمارم ) * سید محسن حسینی

260

زبانحال 22 - زمزمه شهادت حضرت زهرا(س) -( نگاهم کن نگاهم کن ببین ای یار بیمارم ) نگاهم کن نگاهم کن ببین ای یار بیمارم
گهی من سر به زانویم گهی من سر به دیوارم
ببین تنها طرفدارم
که من تنها تو را دارم
***
تو ای در کوچه ها مانده ببین با من چه ها کردی
ببین ای ماه شب هایم چه بر روز من آوردی
مرو زهرا مرو زهرا
مرو زهرا مرو زهرا
جوان من جوان من خداحافظ خداحافظ
جوان قد کمان من خداحافظ خداحافظ
زدی آتش به جان من
خداحافظ خداحافظ
***
تو ای افسرده حال من نظر بر اشک و حالم کن
مرا کشتی تو از خجلت ز بس گفتی حلالم کن
مرو زهرا مرو زهرا
مرو زهرا مرو زهرا
***
تماشا کن همه هستم که من هستم تماشایی
چرا ای یار بیمارم به سختی دیده بگشایی
گمانم ضربت سیلی
ز چشمت برده بینایی
***
بساط عمرم ای عمرم چرا ی

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( تمام غصه ی قلبم جفای این کوچه ست ) *

2386
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( تمام غصه ی قلبم جفای این کوچه ست ) تمام غصه ی قلبم جفای این کوچه ست
که غصب حق غریبان بنای این کوچه ست
تمام عمر حسن در همین مصیبت رفت
شروع غربت ما ابتدای این کوچه ست
که دانه دانه ی موی سپیدم از آن روز؛
مرور هر شب آن ماجرای این کوچه ست
میان کوچه ی تاریک ِ پرمصیبت...آه؛
همیشه واهمه ام ، انحنای این کوچه ست
فقط برای شما اهل دل همین غم بس؛
که درب خانه ی ما انتهای این کوچه ست
کسی نبوده به جز من و مادرم زهرا(س)
گواه صدق کلامم خدای این کوچه است
نبی که نیست ببیند که بعد رفتن او؛
فدک بهانه هر ناسزای این کوچه است
خراش صورت دیوار ، رد تازه خون؛
روایت دگری از بلای این کوچه ست
ز ضرب سیلی ِآنی، فروغ چشمش رفت
ندید مادر ما اوکجای این کوچه است
نش

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

رباعی شهادت حضرت زهرا(س) *

2985
2

رباعی شهادت حضرت زهرا(س) این چند شب را استراحت کن علی جان
زین بعد کم کم نوبت شب زنده داریست...
دنبال مرهم بهر زخم من نباشی
دیگربیا فکرکفن کن زخم کاریست...

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( زندگی فاصله ی"بود" و "نبود" است، ولی؛ ) *

2956
6

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(  زندگی فاصله ی"بود" و "نبود" است، ولی؛ ) زندگی فاصله ی"بود" و "نبود" است، ولی؛
بودن فاطمه معنای وجود است، ولی؛
حال یک خانه خراب و دل حیدر مضطر!
بر در خانه حق آتش و دود است، ولی؛
عالم آشفته شده از سوز قنوتی یک دست؛
ماه هم غرق دعا حین سجود است،ولی؛
خانه اهل کسا حال غریبی دارد؛
قامتی خم وسط خیمه عمود است ،ولی
بعد چندی به خدا پا شده او از بستر؛
چشم این شهر بسی شور و حسود است ولی
زیر لب گفت زنی، بعد عیادت، آن روز؛
رفتن"مادر" این خانه چه "زود" است، ولی؛
ما هنوزم ز غم مادر خود، خونباریم
چادر مادر ما معدن جود است. ولی؛

تا که بر صفحه دل نقش علی(ع) بافته ایم؛
عشق او "تار"، غمش در دل"پود"است.ولی؛
بهر هر کس که به دل ماتم مادر دارد؛
رنگ عیدانه ا

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه ) * بهبود صادقیان نژاد

3439
5

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه ) میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه
درلابلای آتش وشلاق ودود. . .نه
کابین آب وآینه ات سهم اندکی است
دنیابه پای سهم توچیزی نبود. . .نه
بی اذن توکه جرأت جاری شدن نبود
حتی برای چشمه ودریا و رود. . .نه
اما به حکم متطق وقانون آب ها
آن آب داغ ازدل تو میزدود. . .نه
لبریزکرده است تورا زخم شانه ات
جزمن کسی برای توشرمنده بود. . .نه
حالا که کوچه داغ مراتازه میکند
دیگرگذرنمیکنم از آن حدود. . .نه
میخواستم ببینمت ای یاس نیلی ام
دیدی مراکه این همه طاقت نبود. . .نه

شاعر : بهبود صادقیان نژاد

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اشعار فاطمیه-نماز عشق -( دست شکسته‌ام به فدای سر علی ) * رضا باقریان

842
3

اشعار فاطمیه-نماز عشق -( دست شکسته‌ام به فدای سر علی ) دست شکسته‌ام به فدای سر علی
مُردم برای غربت و چشم تر علی
در کوچه‌ها حمایتم آخر نتیجه داد
با پهلوی شکسته شدم یاور علی
باخون به روی سینه‌ی من میخِ در نوشت
این قد خمیده هست، گل پرپر علی
راهِ نفس به سینه‌ی من تا که بسته شد
دیدم که ریخت بال و پر دختر علی
وقتی که میخِ در وسطِ شعله داغ شد
چیزی نمانده بود ز خاکستر علی
خواندم نماز عشق، به عشق ابوتراب
در بین شعله‌ها، پشت سر علی
حالا میان بستر خود گریه می‌کنم
جز من کسی نمانده به دور و بر علی
من عصمت خدایم و این است گفته‌ام
عمر و جَوانیَم به فدای سر علی

شاعر : رضا باقریان

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا رسولی

دانلود سبک زمزمه زبانحال حضرت علی – بعداز شهادت -( بعد تو مونده برا من یادگاری ) * رضا رسولی

6825
8

دانلود سبک زمزمه زبانحال حضرت علی – بعداز شهادت -( بعد تو مونده برا من یادگاری ) بعد تو مونده برا من یادگاری
میخ درب سوخته با اشکای جاری
یار جوونم – ای مهربونم - داغ تو فاطمه جان کرده منو پیر
سوره کوثر – لاله پر پر - بعد مرگ تو شدم از زندگی سیر
سینه ی من پر ِ آهه
زندگی بی تو تباهه
بعد تو سنگ صبور من یه چاهه – فاطمه
فاطمه یا فاطمه مظلومه زهرا

حالا من موندم و یک قلب شکسته
شبونه میام کنارت زار و خسته
ای پرشکسته – ای زار و خسته - غم تو فاطمه جان می ده عزابم
ای یاس نیلی – ای خورده سیلی - بی تو زهرا من سلام بی جوابم
ای شکسته گوشواره
حال من ببین چه زاره
زندگیه بعد تو صفا نداره – فاطمه
فاطمه یا فاطمه مظلومه زهرا
####################################################################

  • پنج شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر بستر شهادت حضرت زهرا(س) -( فاطمه، فاطمه ی دوره ی پیغمبر نیست ) * حسین رستمی

3042
1

شعر بستر شهادت حضرت زهرا(س) -( فاطمه، فاطمه ی دوره ی پیغمبر نیست ) فاطمه، فاطمه ی دوره ی پیغمبر نیست
یا نه!، این فاطمه آن فاطمه ی حیدر نیست
چه سوالی ست که میپرسی علی جان خوبی؟!
من کجا خوبم اگر حال شما بهتر نیست
غیر از این دردِ حجابی که گرفتی از من
بستری بودنت آنقدر عذاب آور نیست
فضّه تا گفت بیایید غذا آماده ست
زینبت گفت نمی آیم اگر مادر نیست
گریه آور شده این آمد و رفتی که مراست
وای از این خانه که دارای در دیگر نیست

شاعر : حسین رستمی

  • پنج شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( پیش ما گریه می کنی بانو ) *

3731
8

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( پیش ما گریه می کنی بانو ) پیش ما گریه می کنی بانو
در دعا گریه می کنی بانو
من برای دل تو می گریم
تو چرا گریه می کنی بانو؟
بعد از آن قصه تا که می گویم
مجتبی گریه می کنی بانو
بعد نیش و کنایه ی مردم
بی صدا گریه می کنی بانو
سایه بان غمت که ویران شد
پس کجا گریه می کنی بانو؟
چهره پنهان مکن که می دانم
به خدا گریه می کنی بانو
نه فقط در کنار این مردم
کربلا گریه می کنی بانو

  • پنج شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود ) * سید پوریا هاشمی

2743
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود ) لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود
قطره با یک گوشه ی چشم تو دریا می شود
از کرامات تو آوردند در تاریخ که
دختر نه ساله ای امّ ابیها می شود
وصف شأنت در حدیث قدسی لولاک حق
یا که در شرح نزول قدر معنا می شود
ای بنازم چادر پر وصله ات را که از آن
یک یهودی خانه اش عرش معلّی می شود
حضرت صدّیقه ای حرفت کلامت حجت است
هر کسی شاهد بخواهد از تو رسوا می شود
عید من روزیست که غم ها به پایان می رسد
مادرم بعد از سه ماه از بسترش پا می شود
جامه ی نو چیست؟ ما با جامه ی مشکی خوشیم
قفلهای بسته با هر یک نخش وا می شود
آب و نان و فکر و ذکر و هستی ما فاطمه ست
لحظه های عاشقی پیش تو معنا می شود

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • پنج شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( آن خیره سر که نعره ز هر سو کِشید و رفت ) *

2261
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( آن خیره سر که نعره ز هر سو کِشید و رفت ) آن خیره سر که نعره ز هر سو کِشید و رفت
از دست فاطمه سند او کِشید و رفت
در کوچه ای که جای طلوع و غروب نیست
خورشید را به کنده زانو کِشید و رفت
وقتی که دید سیلی او هم اثر نکرد
انگار که تازه نقشه ی بازو کِشید و رفت
انگار پشت در ثمر مصطفی نبود
درد لگد به سینه و بازو کِشیدو رفت
از دور و بین تماشای آن پلید
دیدند حُرم شعله به گیسو کِشید و رفت
افتاده بود مادرمان زیر دست و پا
گرگی رسید و پنجه به ابرو کِشید و رفت
می گفت زیر لب به علی روز بیعتت
او را به ریسمان هیاهو کِشید و رفت

  • پنج شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( چند روزی هست زیر گونه اش بهتر شده ) * یاسین قاسمی

2380

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( چند روزی هست زیر گونه اش بهتر شده ) چند روزی هست زیر گونه اش بهتر شده
چند روزی هست نبض دست بهتر می زند
فضّه چون پروانه ای بی تاب دور مادر است
اکثر اوقات به زخم سینه اش سر میزند
ای جوانی یاد آن ایّام کوتاهت بخیر...
این همان حرفیست که در خانه مادر میزند
هر زمانی بر در و دیوار خیره می شود
پلک آرامی به اشک و دیده ی تر میزند
مادرم در بین بستر یاد محسن می کند
بعد از آن روز هر کسی که پشت در,در میزند
یاد روزی می کند که آسمان هم تار بود
فکر می کردیم که همسایه چنین در میزند
همهمه شد بی هوا در روی مادر شد خراب...
در شلوغی,یاس را دیدم که پرپر میزند
ضربه های ممتدی بشکست دست یاس را...
بی مروّت با غلاف بر دست دیگر میزند...

شاعر : یاسین قاسمی

  • پنج شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( کوچـه ای تـنـگ و سـرد و درد آور یــاد آن مـی کــشـــد مـــرا آخـــر ) * سید محسن حبیب الله پور

2354
5

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( کوچـه ای تـنـگ و سـرد و درد آور یــاد آن مـی کــشـــد مـــرا آخـــر ) کوچـه ای تـنـگ و سـرد و درد آور یــاد آن مـی کــشـــد مـــرا آخـــر
من غرورم تـرک گـرفـت شکست کـه مگــر جـای جنگ شـد معـبــر
سـد راهـی کـه کـرده بــود آنـجـا تـرسـمــان می گـرفت سرتـاسـر
بـچـه هستــم، مـگــر تــوان دارم تــا بـایسـتــم جـلــوی این کـافــر
از کدامـیــن غـمــم بگـویــم مــن رد انـگـشـت ، یــا کـه انـگـشـتــر
دست بـر سیـنـه ام زد افـتــادم رفــت بــا خـنـــده اش پـیِ مـــادر
ناگهـان یک صـدا به گوش رسیـد روح مـن پـر ، دو گونه اش هم پـر
بین کوچه نشست و خاکی شد نــاخــود آگــاه گـفــت یــا حـیـــدر

شاعر : سید محسن حبیب الله پور

  • پنج شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد