مجلس هفدهم:
تصمیم به نبش قبر فاطمه توسط دشمنان
قرار دل ! ز فراغت دگر قرار ندارم
به انتظار قسم! تاب انتظار ندارم
به انتظار مبدّل شد انتظار ظهورت
اجل رسیده، دگر تاب احتضار ندارم
ز بس گریستم و دیده ام ندید رُخت را
گمان برند گروهی که من یار ندارم
اگر بهار شود چهار فصل برایم
خدا گواست که بی روی تو بهار ندارم
به سلطنت ندهم رتبه ی گدایی خود را
که در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم
نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت صبرم
چگونه صبر کنم دیگر اختیار ندارم
دیار من نبود غیر خاک مقدم یارم
چو دور غیبت یارم بود دیار ندارم
به اشک دیده بیارم به دست، دلت را
عزیز دل، چه کنم چشم اشکبار ندارم
اگر تو سوز دهی جز به آتشت
- شنبه
- 26
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 18:36
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار