از چه ای ماه در خسوفم ، می روی تو ز آسمانم
از چه ای صید پرشکسته ، می روی تو ز آشیانم
من دگر بی طرفدارم ـ خسته و سر به دیوارم
گره افتاده بر کارم
وای از غریبی
ازتوجزخاکستر نمانده، ای که من راشمع وصالی
به گمانم که برروی دوشم، می برم یک تابوت خالی
مانده تابوت تو به دوشم ـ می رسدای شمع خموشم
ذکر مادر مادر به گوشم
وای از غریبی
یار بیمار من کجایی، در نوای أمن یجیبم
ای طرفدار من کجایی، بی تو تنهایم و غریبم
ای جوانم خداحافظ ـ ای کمانم خدا حافظ
بی نشانم خدا حافظ
وای از غریبی
به کجایی جوان پیرم، جانم از غم به لب رسیده
چشم گردون به هر دو عالم، ازعلی تنهاتر ندیده
قبر تو دربغل گیرم ـ کردی ازجان خود سیرم
به
- سه شنبه
- 27
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 08:00
- نوشته شده توسط
- یحیی