شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
 سید محسن حسینی

شعر نوحه زبانحال حضرت زهرا(س) -( از چه ای ماه در خسوفم ، می روی تو ز آسمانم ) * سید محسن حسینی

39

شعر نوحه زبانحال حضرت زهرا(س) -( از چه ای ماه در خسوفم ، می روی تو ز آسمانم ) از چه ای ماه در خسوفم ، می روی تو ز آسمانم
از چه ای صید پرشکسته ، می روی تو ز آشیانم
من دگر بی طرفدارم ـ خسته و سر به دیوارم
گره افتاده بر کارم
وای از غریبی
ازتوجزخاکستر نمانده، ای که من راشمع وصالی
به گمانم که برروی دوشم، می برم یک تابوت خالی
مانده تابوت تو به دوشم ـ می رسدای شمع خموشم
ذکر مادر مادر به گوشم
وای از غریبی
یار بیمار من کجایی، در نوای أمن یجیبم
ای طرفدار من کجایی، بی تو تنهایم و غریبم
ای جوانم خداحافظ ـ ای کمانم خدا حافظ
بی نشانم خدا حافظ
وای از غریبی
به کجایی جوان پیرم، جانم از غم به لب رسیده
چشم گردون به هر دو عالم، ازعلی تنهاتر ندیده
قبر تو دربغل گیرم ـ کردی ازجان خود سیرم
به

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 08:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 سید محسن حسینی

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( خیز و ببین ماه من به چه روزم نشاندی ) * سید محسن حسینی

37

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( خیز و ببین ماه من به چه روزم نشاندی ) خیز و ببین ماه من به چه روزم نشاندی
هر چه کردم التماست تو به پیش من نماندی
ای لاله ی پژمرده ام رفتی خدانگهدار
ای یار سیلی خورده ام رفتی خدانگهدار
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا
ای گل افسرده ی من کرده ای افسرده حالم
تو مرا کشتی ز خجلت بس که گفتی کن حلالم
تنها طرفدار علی رفتی خدانگهدار
شمع شب تار علی رفتی خدانگهدار
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا
ای جوان قد کمانم می زنی آتش به جانم
بی تو در شهر مدینه من غریب و بی نشانم
ای کوثر قرآن من رفتی خدا نگهدار
ای مادر طفلان من رفتی خدانگهدار
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا
******

شاعر : سید محسن حسینی

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 08:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر زبانحال حضزت زهرا(س) -( زینب دو دست خود را سوی خدا گرفته ) * سید محسن حسینی

2803
2

شعر زبانحال حضزت زهرا(س) -( زینب دو دست خود را سوی خدا گرفته ) زینب دو دست خود را سوی خدا گرفته
بیمار خانه ی من امشب شفا گرفته
هم جسم خسته شسته ام ـ هم چشم بسته شسته ام
با اشک دانه دانه ام ـ دست شکسته شسته ام
فاطمه جان فاطمه جان(2)
از باغ آتش زده بهار من می رود
من بیقرارم امشب قرار من می رود
من یاس چیده دیده ام ـ وای از دل غمدیده ام
جان داده ام بر جان خود ـ امشب کفن پیچیده ام
فاطمه جان فاطمه جان(2)
خون جگر خورده ام ای خورده تازیانه
ز بعد تو نگیرد کسی ز من نشانه
ای شمع خاموش علی ـ یار کفن پوش علی
نیمه شب تابوت تو ـ باشد سر دوش علی
فاطمه جان فاطمه جان(2)
بگو کجا می روی تنها طرفدار علی
چرا سخن نگویی ای یار بیمار علی
ای لاله ی پرپر مرو ـ ای سوره ی کوثر مرو
تن

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 11:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 عبدالحسین شفیع پور

دانلود سبک واحد((مادر مدحت خارج از محدوده ی ذهن من وما)) * عبدالحسین شفیع پور

1893

دانلود سبک واحد((مادر مدحت خارج از محدوده ی ذهن من وما)) مادر مدحت خارج از محدوده ی ذهن من وما

تادل عشقت چشیده بسته راهو به روی عشقا

تویی دخت نبی روشنای شبی میون ظلمت دنیا

ازدوعالم سری گوهر حیدری ماروتنهانذاری میون غمها

تونگین خاتم پیغمبری توشفیعه واسه اهل محشری

برابابا یه عطای کوثری

مهرت بردلم گشتی حاصلم

سائل بردرت بی تو باطلم

مادر مادرم

مادر هستی واسه کل مومنین ومومنات ای بی بی زهرا

حرف مانیست حتی پیغمبرمون گفته به تو ام ابیها

رمز درشهادتی حامی ولایتی حتی وقتی هستی تنها

مظهرنجابتی آخرشهامتی کرمت بیشتره ازوسعت دریا

اسوه هارو تو دوعالم رهبری گفته الله که برای حیدری

ذکرمولا وقت فتح خیبری

زهرا طاهره عشقت نادره

در دل تا ابد روضت دائره

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 00:32
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین شفیع پور
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( یک لحظه دو چشمت را (بر روی علی واکن )2 ) * سید محسن حسینی

202

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( یک لحظه دو چشمت را (بر روی علی واکن )2 ) یک لحظه دو چشمت را (بر روی علی واکن )2
بیمار تماشایی، ( من را تو تماشا کن )2
تا به کی در بغل زانو بگیرم
یا مرو یا دعا کن من بمیرم
یا زهرا یا زهرا مظلومه زهرا
ای یار جوان علی، ( تو هست علی هستی )2
ای مادر طفلانم، ( تو بار سفر بستی )2
کنار بستر تو ای طبیبم
هر شب در ناله ی أمّن یجیبم
یا زهرا یا زهرا مظلومه زهرا
هرگز نکنم باور، ( ای یار کفن پوشم)2
تابوت تو را گیرم، ( آخر به سر دوشم )2
صاحب خانه ام مرو ز خانه
ای پرستوی من مرو ز لانه
یا زهرا یا زهرا مظلومه زهرا
******

شاعر : سید محسن حسینی

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( دیده بگشا ای طبیبم ـ من غریبم من غریبم ) * سید محسن حسینی

31

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( دیده بگشا ای طبیبم ـ من غریبم من غریبم ) دیده بگشا ای طبیبم ـ من غریبم من غریبم
در کنار بستر تو ـ غرق آهم غرق آهم
ای تمام آرزویم ـ با تو گرم گفتگویم
لحظه ای جان حسینت ـ کن نگاهم کن نگاهم
ای طرفدارم ببین دیگر طرفداری ندارم
ای سرو سامان من سر بر سر زانو گذارم
می زنی آتش به جانم ـ ای جوان قد کمانم
هر چه کردم التماس اما به پیش من نماندی
دیده بگشا و ببین من را به چه روزی نشاندی
کرده ای افسرده حالم ـ بس که گفتی کن حلالم
عاقبت افتادم از پا ـ دیده بگشا دیده بگشا
***
می روی دامن کشان من هم چکداشکم به دامن
از چه امشب رو به قبله بینمت ای قبله ی من
ای که بودی تکیه گاهم ـ یک تنه بودی سپاهم
ای تمام هست من رفته ز دستم راه چاره
من سلام بی جوابم تو س

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( مادر بیمار من بوسه به رویم بزن ) * سید محسن حسینی

213

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( مادر بیمار من بوسه به رویم بزن ) مادر بیمار من بوسه به رویم بزن
دختر تو زینبم شانه به مویم بزن
می کنم لحظه به لحظه نگاهت
من عصای توأم می برم راهت
مرو مادر (3)
مادر مجروح من تمام هست منی
چرا به سختی دگر نفس نفس می زنی
کودکانت را به که می سپاری
زینب تو کجا و خانه داری
مرو مادر (3)
منم پرستار تو از سر شب تا سحر
شکوه ندارم اگر مرا نگیری به بر
چون که از سینه ات با خبرم من
لاله ات هستم و خونجگرم من
مرو مادر (3)
یار جوان علی لب بگشا بر سخن
ولی به زینب مگو سخن ز غسل و کفن
می زنی آتش سرتاپای من را
رفتنت می کشد بابای من را
مرو مادر (3)

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 11:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غصه نخورقد کمونم که علی خونه نشینه *

1973
2

غصه نخورقد کمونم که علی خونه نشینه یاس کبود مدینه رسم زمونه همینه

غصه نخور قد کمونم که علی خونه نشینه

زهرا ، بخدا، دل من،میخواست،همیشه ،بمونه ،واسه تو همدمی عزیزم

چی شد،روتو،میگیری،میخوام،همه ی وجودو به پای توزهرا بریزم

اما حیف شده خانم داری می میری آروم

((امون ازین شهر نامرد))

علی مگه من نباشم توروغریبی بگیره

غربت تو درد منه الهی زهرا بمیره

حیدر،خود من ،تا ابد واسه بلاهای عظیم وغم تومیشم یه سپر

تابوتی بساز ،واسه من،پیکرمنو عزیزم شبونه مخفیانه ببر

خداحافظ ای آقا شرمنده،شدی تنها

((امون ازین درد پهلو))

زهرا دیگه چیزی نگو دل علی تاب نداره

نگاه بکن به زینبت چند شبیه خواب نداره

ای وای ،خبر ،رفتن ،توروتاواسم ،آوردن ،به

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 01:04
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین شفیع پور
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( بی تو غریبم ای طبیبم ـ در ناله ی أمّن یجیبم ) * سید محسن حسینی

38

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( بی تو غریبم ای طبیبم ـ در ناله ی أمّن یجیبم ) بی تو غریبم ای طبیبم ـ در ناله ی أمّن یجیبم
خزان مشو ای لاله ی پژمرده ی من
مرو مرو ای یار سیلی خورده ی من
بر من نظاره کردی ـ از من کناره کردی
کشتی مرا تو از بس ـ بر من اشاره کردی
یا فاطمه یا زهرا
ای مانده بین در و دیوار ـ کمتر بگو خدانگهدار
ای نور چشم با دو چشم همچو دریا
ره رفتی و من هم تو را کردم تماشا
قدت خمیده می شد ـ اشکت چکیده می شد
دستت به دست زینب ـ پایت کشیده می شد
یا فاطمه یا زهرا
من که به جز تو کس ندارم ـ تا کی به زانو سر گذارم
هر شب کنار بسترت افسرده حالم
کشتی مرا از بس که گفتی کن حلالم
با اشک دانه دانه ـ من شسته ام شبانه
هم روی نیلی ات را ـ هم جای تازیانه
یا فاطمه یا زهرا

شاعر : س

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 12:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( من دیده ام روز سیه را ـ من دیده ام خسوف مه را ) * سید محسن حسینی

35

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( من دیده ام روز سیه را ـ من دیده ام خسوف مه را ) من دیده ام روز سیه را ـ من دیده ام خسوف مه را
به پیش چشمان تر من لاله پژمرد
اگر نبودم مادرم در کوچه می مرد
گل پیش من خزان شد ـ مادر من کمان شد
یاس علی تنها ـ در کوچه ارغوان شد
واویلتا واویلا (2)
خون ازدوچشم من چکیده ـ من دیدم آن چه کس ندیده
امشب سخن از روی حکاکی بگویم
امشب سخن از چادر خاکی بگویم
دیدم در آن زمانه ـ بر روی مه نشانه
دیدم که مادر من ـ گم کرده راه خانه
واویلتا واویلا (2)
دربین ره کردم دعایش ـ به کوچه هابودم عصایش
آتش زدند پرم را ـ از پای تا سرم را
در بین کوچه ها گرفتم ـ من دست مادرم را
واویلتا واویلا (2)

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 12:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال 18 - بستر بیماری -( شمع شب تارم مرو ـ ای یار بیمارم مرو ) * سید محسن حسینی

245

زبانحال 18 - بستر بیماری -( شمع شب تارم مرو ـ ای یار بیمارم مرو ) شمع شب تارم مرو ـ ای یار بیمارم مرو
تنها طرفدارم مرو
افتادی تو از نفس، من ـ در سینه نفس ندارم
ای مشکل گشای حیدر ـ افتاده گره به کارم
از چه رو می زنی حرف از جدایی
چشم خود را به سختی می گشایی
فاطمه فاطمه مظلومه زهرا

ای جان من جانان من ـ ای کوثر قرآن من
ای مادر طفلان من
آتش می زنی به جانم ـ هر شب ای جوان پیرم
دیده وا کن و ببین من ـ زانو در بغل بگیرم
تا به کی از علی تو رو بگیری
به گمانم که از علی تو سیری
فاطمه فاطمه مظلومه زهرا

شاعر : سید محسن حسینی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال 19 -شهادت حضرت زهرا (س) -( من خود همه دردم و هستی تو طبیبم ) * سید محسن حسینی

26

زبانحال 19 -شهادت حضرت زهرا (س) -( من خود همه دردم و هستی تو طبیبم ) من خود همه دردم و هستی تو طبیبم
گریم به غریبی تو ای یار غریبم
جانانه ی عالم بیمار تو جان داد
آنقدر علی گفت تا از نفس افتاد
مظلوم علی جان(2)

در کوچه به سختی به خدا دیده گشودم
هر جا که شدم نقش زمین یاد تو بودم
با آن که سراپا من پر غم و دردم
تا لحظه ی آخر دور توبگردم
مظلوم علی جان(2)
سر تا به قدم آب شده شمع وجودم جانم
بین در و دیوار دعا گوی تو بودم
به لب آمد جان من لب نگشودم
امشب تو بشویی این روی کبودم
مظلوم علی جان(2)

شاعر : سید محسن حسینی

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعری به مناسبت تقارن ایام فاطمیه و نوروز باستانی -( تا شاهد شمس و قمر و دورِ زمینیم ) *

2367
1

شعری به مناسبت تقارن ایام فاطمیه و نوروز باستانی -( تا شاهد شمس و قمر و دورِ زمینیم ) تا شاهد شمس و قمر و دورِ زمینیم
جز دستِ خدا درپسِ هـر کار نبیـنیم
از گردش ایّام و تحوّل به مه وسال
یاد آور آن قـادرِ بی چـونِ مُبینـیم
یک عدّه اگر شاد شوند از پی نوروز
در شادی و غم یکـسره ما تابع دینـیم
هفت سین نبود سفره ما چون به همه عُمْر
از سفره احسان علی خوشـه بچینـیم
ما شیعـه نظر بر جَم و جمشید نداریم
سَـروَر بجز از آل پیمبــر نگزینـیم
نوروز مصادف شـده با ماتم زهـرا
ما نیـز ادب کـرده به شادی ننشینـیم
مهدی چو عزادارِ غم مادرِ خویش است
ما هم به تَبَع گشتـه عزادار ؛ چنینـیم
سرگرم به نوروز شدن ؛ غفلتِ از دین
این شرطِ وفا نیست اگر اهل و امینـیم
ایّامِ شهادت شده ما عیــد نگیریم
کز کـوثرِ پرپر چ

  • دوشنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 19:14
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( ای یار بیمارم مرو ـ تنها طرفدارم مرو ) * سید محسن حسینی

30

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( ای یار بیمارم مرو ـ تنها طرفدارم مرو ) ای یار بیمارم مرو ـ تنها طرفدارم مرو
ای یار قد کمانم ـ ای یار قد کمانم
من سر به دیوارم مرو ـ تنها تو را دارم مرو
فاطمه ی جوانم ـ فاطمه ی جوانم
ای شمع خانه حالت سوسو مگیر
ای کشتی بشکسته ام پهلو مگیر
من عاقبت می میرم از شرمندگی
جانم بگیر اما تو از من رو مگیر
زهرا مرو زهرا مرو زهرا مرو
بار سفر را بسته ای ـ گمانم از من خسته ای
ای یاس ارغوانم ـ ای یاس ارغوانم
خیزوببین هستم غریب ـ ذکرم شده امن یجیب
بیمار نیمه جانم ـ بیمار نیمه جانم
ای یار من بار دگر کن یاری ام
تنها میان موج غم مگذاری ام
ای یاس من داری چرا رنگ خزان
ای وای بر این امانت داری ام
زهرا مرو زهرا مرو زهرا مرو
ای شمع خاموش علی ـ یارکفن پوش ع

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 11:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( ای مادر بیمار من ـ ای شمع شام تار من ) * سید محسن حسینی

24

شعر زبانحال حضرت زهرا(س) -( ای مادر بیمار من ـ ای شمع شام تار من ) ای مادر بیمار من ـ ای شمع شام تار من
جانم رسیده بر لب ـ جانم رسیده بر لب
خیزو زجا ای نیمه جان ـ هرشب رسدبر آسمان
أمّن یجیب زینب ـ أمّن یجیب رینب
بی تو ندارد خانه ی ما دلخوشی
می لرزی و شانه به مویم می کشی
بار سفر را بسته ای اما بدان
با رفتنت بابای من را می کشی
مادر مرو مادر مرو مادر مرو
ببین کنار بسترت ـ نشسته زینب دخترت
ای مادر جوانم ـ ای مادر جوانم
آشفتم از آشفتنت ـ عجّل وفاتی گفتنت
آتش زده به جانم ـ آتش زده به جانم
از آه تو می سوزد از پا تا سرم
درد تو را با جان خود من می خرم
هستم عصای دست تو ای مادرم
من در میان خانه راهت می برم
مادر مرو مادر مرو مادر مرو
ای کاش وباچشمان ترـ جای تو بودم پشت د

  • سه شنبه
  • 27
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 11:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟ ) * علی اکبر لطیفیان

3320
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟ ) ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟
زهرای من حلالیت از من برای چه؟
وقت نفس نفس زدنت پیش پای من
لاله نریز این همه گلشن برای چه؟
دارم به جمله ی پدرت فکر می کنم
وقتی که هست فاطمه جوشن برای چه؟
باشد نخند... از تو توقع نداشتم
این دل شکسته هست شکستن برای چه؟
زهرا کشان کشان دم در آمدی چرا؟
گفتم نیا که... آمدی اصلاً برای چه؟
ما را برای همسفری آفریده اند
بی من تلاش بهر پریدن برای چه؟
اَسما که بود دور و برت فضه هم که بود
تابوت خویش خواستی از من برای چه؟
...
هنگام دور گردن این پیرهن که شد
جان حسین این همه شیون برای چه؟

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( قصه ی کوچه ی باریک سرش معلوم است ) * نادر حسینی

3775
3

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( قصه ی کوچه ی باریک سرش معلوم است ) قصه ی کوچه ی باریک سرش معلوم است
حرف کوچه که بیاید خطرش معلوم است
خوب پیداست زمین خورده کسی در کوچه
جای زانو زدن رهگذرش معلوم است
این زمین خورده زنی بوده جوان ،تقریبا
رد پای پسری دور و برش معلوم است
یک نفر مرد ،نه،نامرد از اینجا رفته
این مغیره که برایم هنرش معلوم است
خبرآمد که به یک ضربه زمین افتاده
فاطمه رفتنی است از خبرش معلوم است
جای سیلی دو سه روزی به سرو رو باقی است
گاه حتی دو سه هفته اثرش معلوم است
هرچه هم روی بگیرد ز علی می فهمد
قصه از حال و هوای پسرش معلوم است
عاقبت منتقم خون شما می آید
صبح وعده شده کم کم سحرش معلوم است

شاعر : نادر حسینی

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( برهم بساط شادی کاشانه می زنی ) * حسن لطفی

3159
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( برهم بساط شادی کاشانه می زنی ) برهم بساط شادی کاشانه می زنی
وقتی که حرف رفتن از این خانه می زنی
کم کم که برگ برگ تنت می شود کبود
رنگ خزان به چهرۀ گلخانه می زنی
با هر نفس چو شمع سحر ذوب می شوی
آتش به بال کوچک پروانه می زنی
تنها زمان دیدن بابا به چهره ات
دیدم تبسمی که غریبانه می زنی
دیشب که خواب چشم مرا لحظه ای بود
دیدم دوباره موی مرا شانه می زنی

شاعر : حسن لطفی

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( گل پاییزی من برگ خزانت شده ام ) * حسن لطفی

3350
4

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( گل پاییزی من برگ خزانت شده ام ) گل پاییزی من برگ خزانت شده ام
خیز از خاک و ببین فاتحه خوانت شده ام
از سر صبح یتیمان همه به دنبال تواند
آه شرمنده از این گریه کنانت شده ام
رفتی و بعد خود انگشت نمایم کردی
بعد تو بی کس و بی تاب و توانت شده ام
سر شب خواست حسینت که بخوابد اما
گفت دلتنگِ کمی لقمه ی نانت شده ام
چادرت بر سر زینب چقدر می آید
حال با دختر تو فاتحه خوانت شده ام
مشتی از خاک به روی سر خود می ریزم
مُردم و آب از این بار امانت شده ام
در افتاده و دیوار سیاه و خونت
همه جا هست و پریشان نشانت شده ام

شاعر : حسن لطفی

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ازدلم تاحرمت پل میزنم ) * غلامرضا میرزایی

3695
0

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( ازدلم تاحرمت پل میزنم ) ازدلم تاحرمت پل میزنم
به شمادست توسل میزنم
اومدم روزی ه بیشتربگیرم
نخی ازچادرمادربگیرم
اومدم بیمه بشم پیش شما
یروزی بشم شهیدسرجدا
اومدم بیمه بشه جون وتنم
براتون جداجداشه بدنم
اومدم که نوکرشمابشم
باشماراهی کربلا بشم
(شادی روح شهداوشهید

شاعر : غلامرضا میرزایی

  • شنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سعید پاشازاده

مدح حضرت فاطمه(س) از سعید پاشازاده-(اشک ارث زلال فاطمه است) * سعید پاشازاده

3033
2

مدح حضرت فاطمه(س) از سعید پاشازاده-(اشک ارث زلال فاطمه است) اشک ارث زلال فاطمه است

هر چه دریاست مال فاطمه است

آفریده خدا فقط او را

پس جهان در خیال فاطمه است

از ازل داغدار زهراییم

تا ابد سال سال فاطمه است

سال نو با لباس های سیاه

دور هر سبزه شال فاطمه است

در دفاع از ولایت مولا

احسن الحال حال فاطمه است

در و دیوار و دود جزئی از

سفره ی هفت دال فاطمه است

نه فقط فاطمه کمال علی

که علی هم کمال فاطمه است

خوش به علی است با زهرا

با علی خوش به حال فاطمه است

آنچه گفتند چهارده معصوم

همه در اصل قال فاطمه است

نوکری کار خانواده ی ما

سروری کار آل فاطمه است

بازویی که شکست در کوچه

تا به معراج بال فاطمه است

زده بر سینه سنگ مولا را

میخ شاهد مثال فاطمه

  • یکشنبه
  • 18
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 09:15
  • نوشته شده توسط
  • abolfazl
ادامه مطلب
 سعید پاشازاده

سعید پاشازاده-زهرا به ما قدم به قدم لطف کرده است * سعید پاشازاده

2801
9

سعید پاشازاده-زهرا به ما قدم به قدم لطف کرده است زهرا به ما قدم به قدم لطف کرده است

نه هر قدم که دم همه دم لطف کرده است

هو هوی ذوالفقار هم از هوی فاطمه است

یعنی که دم به تیغ دو دم لطف کرده است

ما بچه های ناخلفی بوده ایم که

مادر به ما هزار رقم لطف کرده است

سوگند می خوریم به پهلوی فاطمه

زهرا به ما بدون قسم لطف کرده است

با سفره داری پسر ارشدش به ما

نه اشتباه شد به کرم لطف کرده است

شب های جمعه ناله ی شش گوشه می رسد

بانوی بی حرم به حرم لطف کرده است

عباس اگر به عرصه ی محشر گره گشاست

زهرا به آن دو دست قلم لطف کرده است

ضرب غلاف و ضربه ی در ضری دست کفر

دنیا مگر به فاطمه کم لطف کرده است...

شاعر: سعید پاشازاده

  • یکشنبه
  • 18
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 09:17
  • نوشته شده توسط
  • abolfazl
ادامه مطلب

شعر شهادت دحضرت زهرا(س) -( تمام عرش خدا در برابرم افتاد ) * حسین ایزدی

2206
1

شعر شهادت دحضرت زهرا(س) -( تمام عرش خدا در برابرم افتاد  ) ...وَ ناگهان وسط کوچه مادرم افتاد
تمام عرش خدا در برابرم افتاد
ستون مسجد پیغمبر خدا لرزید
ز عرش ناله ای می گفت: دخترم افتاد
کتاب صامت حق هم به نطق آمد و گفت:
شکست حرمت قرآن و کوثرم افتاد
کمک گرفت ز دیوار تا زمین نخورد
ولی مقابل این دیده ی ترم افتاد
یکی دو مرتبه مادر اگر زمین خورده
هزار مرتبه بابا برابرم افتاد
ولی تمام نشد قصه زمین خوردن
دوباره وقت سحر بود... مادرم افتاد

شاعر : حسین ایزدی

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( كينه ها شعله شد و بال و پرش را سوزاند ) * محمد دیلمی

2296
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( كينه ها شعله شد و بال و پرش را سوزاند ) كينه ها شعله شد و بال و پرش را سوزاند
گرمي هيزم و آتش سپرش را سوزاند
سپرش تاب و تحمل به خود آخر نگرفت
قنفذ و ميخ در آمد پسرش را سوزاند
با همان حالت بشكسته ز دل آه كشيد
ناله ي بي رمقش دور و برش را سوزاند
تا كه حيدر گل خود را چو لگد مال بديد
بار غم آمد و آنجا كمرش را سوزاند
اخر آن ناله ي مظلومه چنين كرد مرا
پشت در سينه ي هر سينه زنش را سوزاند

شاعر : محمد دیلمی

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

اشعار فاطمیه-ضعیف شد -( آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد ) * رضا باقریان

512

اشعار فاطمیه-ضعیف شد -( آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد ) آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد
تا اینکه عاقبت بدن او نحیف شد
از بعد مصطفی همه شب درد می‌کشد
آزرده دیده از عربانی کثیف شد
او یک زن است و، بین همین کوچه‌های تنگ
با چهل نفر مرد مبارز حریف شد
دیوار کوچه‌ها، وَ درَ خانه، میخ در
هر سه برای کشتن زهرا ردیف شد
از بسکه دردِ غربت حیدر زیاد بود
آن قدر گریه کرد، که آخر ضعیف شد

شاعر : رضا باقریان

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا باقریان

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( گریه برای زخم تو مرهم نمی‌شود ) * رضا باقریان

2420
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( گریه برای زخم تو مرهم نمی‌شود ) گریه برای زخم تو مرهم نمی‌شود
یک لحظه از مصیبت ما کم نمی‌شود
راز میان کوچه‌ی خود را به من بگو
چون هرکسی برای تو محرم نمی‌شود
آنچه میان کوچه گذشته بگو، ولی
هرچند که اینچنین مجسم نمی‌شود
هم کار می‌کنی، وَ هم درد می‌کشی
بانوی من به جان تو باهم نمی‌شود
از آنچه آمده به سرت رنج می‌بری
داغی شبیه داغ تو ماتم نمی‌شود
همسایه‌ها برای تو پیغام داده‌اند
گریه که لحظه لحظه و هر دم نمی‌شود
جان حسین و جان من و جان زینبت
گریه برای زخم تو مرهم نمی‌شود

شاعر : رضا باقریان

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( اي كاش ميخي بين بال و پر نميرفت ) * محسن اوجانی

2466
8

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( اي كاش ميخي بين بال و پر نميرفت ) اي كاش ميخي بين بال و پر نميرفت
يا لااقل زهرا به پشت در نميرفت
آتش گرفته درب آن بيتي كه حتي
در داخلش بي اذن پيغمبر نميرفت
طاقت نياورد و زمين افتاد و غش كرد
تا آن زمان كه هوش بود حيدر نميرفت
شايد اگر آرام خون از سينه ميريخت
يا كه جنين ميماند يا مادر نميرفت
زخمي شده پهلوي بي بي دو عالم
ورنه ميان راه خون تر نميرفت
گر ماجراي كوچه ناموسي نميشد
در بين مردم آبرو ديگر نميرفت
وقتي كه سيلي بر رخ مادر نميخورد
در كربلا از دخترش معجر نميرفت

شاعر : محسن اوجانی

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( هیجده سال داشت اما حیف، گیسوانش سفید شد مادر ) * محمد موحدی

2452
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( هیجده سال داشت اما حیف، گیسوانش سفید شد مادر ) هیجده سال داشت اما حیف، گیسوانش سفید شد مادر
چقدر روزهای پایانی ، دردهایش شدید شد مادر
رد شد از بین چادر خاکیش ، تندبادی ز تازیانهء غم
بعد از آن ضربه های پی در پی ، سرو قدش چو بید شد مادر
دستی آمد شبیه ابر سیاه روی خورشید عشق را پوشاند
صورتی همچو آسمان نیلی ،رنگ و رویش جدید شد مادر
تا که شمشیر در غلاف آنروز باز کرد بند بند بازو را
وحی بارید و شآن تنزیل آیه های حدید شد مادر
پای یک میخ در میان بود و سینه اش مثل باغ میخک شد
دیگر از زنده ماندن محسن ، پشت در ناامید شد مادر
او به یک دست خود قنوت گرفت ، ذکر"عجل وفاتی"اش برلب
چون دعا کرد تا رسد مرگش ، طول عمرش بعید شد مادر
ناله می کرد بین خواب حسن : ر

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( مثل شمعی و مقابل من ای نگار من ) * فرزاد نظافتی

2470

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( مثل شمعی و مقابل من ای نگار من ) مثل شمعی و مقابل من ای نگار من
آب می شوی و می چکی دار و ندار من
غصه تمام زندگیم را گرفته است
فکری بکن به حال دل غصه در من
یا فاطمه گرفته زمین در خودش مرا
با رفتنت مکن تو سیاه روزگار من
با التماس و گریه و خواهش عزیز دل
خواهم دمی ز تو که بمانی کنار من
مرد دلیر خیبر و زانوی غم کجا
دیدی چه آمده به سرم غم گسار من
اندوه و غم شبیه خیزان کرده است
حرفی بزن تو با من خسته بهار من
پیچده در مدینه که زهرا نماندیست
بی تو شدن برابر با انکسار من
حالا که می روی تو به من وعده ای بده
کرببلا قرار تو باشد ،قرار من

شاعر : فرزاد نظافتی

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -( مه در محاق رفت و دل آسمان گرفت ) * سّید محّمد حسن صفوي پور

4570
1

شعر شهادت حضرت زهرا(س) -(  مه در محاق رفت و دل آسمان گرفت ) مه در محاق رفت و دل آسمان گرفت
خورشید تیره گشت و زمین و زمان گرفت
ناموس حق چو گشت شهید از جفاي خصم
دربارگاه قدس دل عرشیان گرفت
برقی زد و ز ترکش پیر فلک جهید
تیر غمی که سینه ما را نشان گرفت
دانی چه شد چرا که به هم ریخت روزگار
دانی چرا ز غم دل صاحب زمان گرفت
دانی چه سوگواري و اندوه و ماتمی
شور و نشاط و سرخوشی شیعیان گرفت
زان لطمهاي که بر رخ خیر النساء زدند
آتش ز غصه بر جگر مرتضی زدند
عیدي براي مردم صاحب عزا نماند
جز خون دل به ساغر اهل ولا نماند
از آتشی که بر در بیت الشرف زدند
جز اشک غم به دیده خونبار ما نماند
از ضرب در چو پهلوي زهرا شکسته شد
بر شیعیان به غیر غم و ابتلا نماند
از آتشی که کرد بپا غ

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد