شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس
 رضا یعقوبیان

متن شعر و نوحه درددل کنارقبر پیامبر(ص) فاطمیه 98 -(دختر تو پدر جان گردیده بی قرارت) * رضا یعقوبیان

1048

متن شعر و نوحه درددل کنارقبر پیامبر(ص) فاطمیه 98 -(دختر تو پدر جان     گردیده بی قرارت) دختر تو پدر جان گردیده بی قرارت
با اشک و آه و ناله آمده در کنارت
واغربتا واویلا(۴)

بی تو دگر غریبم بعداز تو غم نصیبم
از سوز ماتم تو بی صبرو بی شکیبم
وا غربتا واویلا

گردیده ام پدر جان از داغ تو جگر خون
بعد از تو بر گل تو ظلم و ستم شدافزون
واغربتاواویلا

بعداز تو دشمنانت در گرد هم نشستند
حق علی ببردند پهلوی من شکستند
واغربتا واویلا

نبودی وحشیانه آتش زدند به خانه
در خانه ام پدرجان ریختند بی بهانه
واغربتا واویلا

نبودی ای پدر جان بی تو چها کشیدم
در پشت درفتادم پرپر گلم بدیدم
واغربتا واویلا

غنچه ی من ز شاخه از کینه ها جدا شد
محسن عزیز حیدر به راه دین فدا شد
واغربتا واویلا

دشمن تو پدر جان زخم م

  • پنج شنبه
  • 12
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا یعقوبیان

متن شعر و نوحه درددل کنارقبر پیامبر(ص) فاطمیه 98 -(آمده دخترت در کنارت پدر ) * رضا یعقوبیان

640

متن شعر و نوحه درددل کنارقبر پیامبر(ص) فاطمیه 98 -(آمده دخترت       در کنارت پدر ) آمده دخترت در کنارت پدر
گشته ام بعد تو بی قرارت پدر
جان من قربان تو و صبرت
گشته ام بابا زائر قبرت
یا رسول الله(۴)

دشمنت بعد تو در سقیفه نشست
برده حق علی از تو بابا گسست
جانشینت خانه نشین گردید
فاطمه ات نقش زمین گردید
یا رسول الله

آتش کین زدند ای پدر خانه‌ام
کرده پرپر عدو گل زگلخانه ام
بعد تو بابا دلم آزردند
جای گل بابا هیزم آوردند
یا رسول الله

ای پدر پشت در خون جگر گشته ام
گریم از اینکه من بی پسر گشته ام
غنچه از شاخه شد جدا بابا
طفل من‌محسن شد فدا بابا
یا رسول الله

دخترت را پدر تازیانه زدند
ظالمانه ولی بی بهانه زدند
بعد تو ظلم و ستم افزون شد
زین مصیبت‌ها دل من خون شد
یا رسول الله

بر من و

  • پنج شنبه
  • 12
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر و نوحه درددل کنارقبر پیامبر(ص) فاطمیه 98 -(گشته ام در مدینه بی قرار توبابا ) * رضا یعقوبیان

624

متن شعر و نوحه درددل کنارقبر پیامبر(ص) فاطمیه 98 -(گشته ام در مدینه      بی قرار توبابا ) گشته ام در مدینه بی قرار توبابا
آمدم دیده ی تر در کنار تو بابا
ای پدر منم زهرای تو
خون شده دلم برای تو
یا رسول الله بابا بابا(۲)

در کنارت پدر جان این بودگفتگویم
بعد داغ تو بابا باستم رو برویم
ای پدر منم زهرای تو
خون شده دلم برای تو
یا رسول الله بابا بابا

از غم و سوز داغت ای پدر دل غمینم
در غریبی پدر جان با غمت همنشینم
ای پدر منم زهرای تو
خون شده دلم برای تو
یا رسول الله بابا بابا

بعد تو دشمنانت در سقیفه نشستند
مردم بی مروت بیعتت را شکستند
ای پدر منم زهرای تو
خون شده دلم برای تو
یا رسول الله بابا بابا

دشمن پست بی دین زده آتش به خانه
پیش چشمان حیدر زدمرا بی بهانه
ای پدر منم زهرای تو
خون شده

  • پنج شنبه
  • 12
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر و نوحه درددل کنارقبر پیامبر(ص) فاطمیه 98 -(پدر جان فدای تو و صبر تو) * رضا یعقوبیان

593

متن شعر و نوحه درددل کنارقبر پیامبر(ص) فاطمیه 98 -(پدر جان فدای تو و صبر تو) پدر جان فدای تو و صبر تو
منم فاطمه زائر قبر تو
پدر بیقرارم کسی را ندارم
پدر جان پدر(۲)

پدر جان نبودی چه ها دیده ام
به گلزار تو من گل چیده ام
غم من فزون شد دل از غصه خون شد
پدر جان پدر

علی جانشین تو تنها شده
دگر همدمش اشک زهرا شده
دگر من غریبم شده غم نصیبم
پدر جان پدر

در خانه ام را به آتش کشید
پدر محسنم پشت در شد شهید
زکین شعله افروخت درخانه ام سوخت
پدر جان پدر

گل من ز شاخه جدا شد پدر
به راه ولایت فدا شد پدر
من ام الشهیدم گلم چیده دیدم
پدر جان پدر

پدر جان نبودی دل من شکست
عدو ازستم دست حیدرببست
زدند تازیانه مرا بی بهانه
پدر جان پدر

به زخم دلم دشمنت زد محک
مرا زد پدر پیش حیدر کتک
بودروی نی

  • پنج شنبه
  • 12
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا فاطمه الزهرا(س)_جوانم لیک از جور زمانه پیر گردیدم * اسماعیل تقوایی

568

یا فاطمه الزهرا(س)_جوانم لیک از جور زمانه پیر گردیدم یا فاطمه الزهرا(ع)
جوانم لیک از جور زمانه پیر گردیدم
منم کوثر که با رنج وبلا تفسیر گردیدم

امانت بودم از پیغمبر اسلام بر مردم
به نام دین ز سوی جاهلان تکفیر گردیدم

میان کوچه سیلی خورده وبر خاک افتادم
به پیش دیدگان مجتبی تحقیر گردیدم

در آتش زده،ضرب لگد،مسمار داغ در
میان خون فتاده بی پسر،دلگیر گردیدم

علی را دست بسته دیدم ودردم فزونتر شد
بدیدم اشک او، گریان از این تقدیر گردیم

میان بستر افتادم علی می کرد تیمارم
میان اشک فرزندان خود تصویر گردیدم

دعای من شده درخواست مرگ از خداوندم
خدا داند که از دنیای فانی سیر گردیدم

  • پنج شنبه
  • 12
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 23:01
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر حضرت فاطمه الزهرا (س) در بستر بیماری فاطمیه 98 -(الاای همسر پهلو شکسته ) * رضا یعقوبیان

1286

متن شعر حضرت فاطمه الزهرا (س) در بستر بیماری فاطمیه 98 -(الاای همسر پهلو شکسته ) الاای همسر پهلو شکسته
کنار بسترت حیدر نشسته
تویی زهرای من تنها امیدم
میان گلشنم، یاس سپیدم
نگر بر حال من حیدر غریب است
کنار بستر تو بی شکیب است
غم مظلومی تو کرده آبم
کنار بسترت در التهابم
مسیحای علی خون شد دل من
شرر زد سوز تو بر حاصل من
تو که در نزد حق رمز حیاتی
چرا ذکرت شده عجل وفاتی
نگر بر حال زارم فاطمه جان
که بی صبر و قرارم فاطمه جان
گل حیدر صفای خانه ی من
منم شمع و شدی پروانه ی من
تو را در بستر غم دیدن من
بود یا فاطمه جان کندن من
نشستم فاطمه جان در بر تو
پرستارم کنار بستر تو
چرا همچون گل پژمرده ای تو
میان خانه ات افسرده ای تو
ببین زهرا پر و بالم شکسته
علی دیگر از این عالم گسسته
دلم خون شد

  • جمعه
  • 13
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 11:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر ونوحه حضرت فاطمه الزهرا (س) در بستر بیماری فاطمیه 98 -(محبوبه ی باریتعالی ) * رضا یعقوبیان

688

متن شعر ونوحه حضرت فاطمه الزهرا (س) در بستر بیماری فاطمیه 98 -(محبوبه ی باریتعالی ) محبوبه ی باریتعالی
ممدوحه ی حضرت طاها
لطف خداوند مبین است
مدینه ات خلد برین است
بهشت حق روی زمین است
گل پیمبر فاطمه جان(۳)

سر تا به پا رحمت تویی تو
گلواژه ی عصمت تویی تو
بهشت ما کوی تو زهرا
باشد کرم خوی تو زهرا
دست همه سوی تو زهرا
گل پیمبر فاطمه جان

مهر تو در سرشت شیعه
مدینه ات بهشت شیعه
در یک طرف قبر پیمبر
در یک طرف گلهای پرپر
مهدی بود با دیده ی تر
گل پیمبر فاطمه جان

هنگامه ی غربت دین شد
مولا علی خانه‌نشین شد
با دشمن دین روبرو بود
صبر و تحمل کاراو بود
چون استخوان در گلو بود
گل پیمبر فاطمه جان

بین همه این خبر افتاد
گل علی در بستر افتاد
زهرا بودبودو نبودش
بیند علی روی کبودش
آتش بگیرد تار و

  • جمعه
  • 13
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 11:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر ونوحه حضرت فاطمه الزهرا (س) در بستر بیماری فاطمیه 98 -(آمدم در کنار بستر تو) * رضا یعقوبیان

956
2

متن شعر ونوحه حضرت فاطمه الزهرا (س) در بستر بیماری فاطمیه 98  -(آمدم در کنار بستر تو) آمدم در کنار بستر تو
بنگر گریه های حیدر تو
ای گل گلشن نبی زهرا
مرتضایت نشسته در برتو
گل حیدریا فاطمه جانم(۳)

چرا از زندگی شدی خسته
خفته‌ای با پهلوی بشکسته
ای صفابخش خانه ی حیدر
به کنار تو علی بنشسته
گل حیدر یا فاطمه جانم

تویی زهرا بانوی این خانه
گرد رویت منم چو پروانه
توفتادی ز پا به پشت در
شده پرپر غنچه به گلخانه
گل حیدر یا فاطمه جانم

تویی زهرا شمع شب افروزم
از غم تو یا فاطمه سوزم
تا که دیدم رخساره ی نیلی
گل حیدر سیه شده روزم
گل حیدر یا فاطمه جانم

ای صفابخش این دلم زهرا
غم تو گشته مشکلم زهرا
از روی تو گردیده شرمنده
غمت سوزانده حاصلم زهرا
گل حیدر یا فاطمه جانم

ای که هستی تو گوهر نابم
بنگر

  • جمعه
  • 13
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 11:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر ونوحه حضرت فاطمه الزهرا (س) در بستر بیماری فاطمیه 98 -(بانوی خانه ی من درکنار تو هستم) * رضا یعقوبیان

710

متن شعر ونوحه حضرت فاطمه الزهرا (س) در بستر بیماری فاطمیه 98 -(بانوی خانه ی من   درکنار تو هستم) بانوی خانه ی من درکنار تو هستم
بنگر حال حیدر بیقرار تو هستم
ای گل حیدر یا فاطمه
بانوی محشر یا فاطمه

توکه زهرا گلی از گلشن حیدری تو
خون شده قلب حیدر از چه در بستری تو
ای گل حیدر یا فاطمه
بانوی محشر یا فاطمه

ای صفابخش قلبم شدی پهلو شکسته
علی با اشک دیده به کنارت نشسته
ای گل حیدر یا فاطمه
بانوی محشر یا فاطمه

شده ای فاطمه جان ازغمت خون دل من
سوز اشک غم تو زد شرر حاصل من
ای گل حیدر یا فاطمه
بانوی محشر یا فاطمه

ای همه هستی من با توپاینده هستم
بهرمن چه کشیدی از تو شرمنده هستم
ای گل حیدر یا فاطمه
بانوی محشر یا فاطمه

تو که باب النجاتی پا به سر التفاتی
زچه بعد از نمازت گفتی عجل وفاتی
ای گل حیدر یا

  • جمعه
  • 13
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 11:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

منم آن زهره که دستان ستم تارم کرد * عبدالحسین میرزایی

1863

منم آن زهره که دستان ستم تارم کرد #حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

منم آن زهره که دستان ستم تارم کرد
جا چو ابر سیهی بر مه رخسارم کرد

کس عیادت زمن خسته و بیمار نکرد
تا اجل آمد و آسوده از این دارم کرد

گر چه از داغ پدر سوختم اما به خدا
خون به دل بی کسی شوهر بی یارم کرد

رو زدم بر همه تا حق علی را گیرم
غربتش دربه در خانه انصارم کرد

بضعه پاک نبی بودم و دشمن اخر
به چه جرم و گنهی این همه آزارم کرد

لگد آنگونه به در زد که پهلوم شکست
بشکند پاش چنین دست به دیوارم کرد

منکه از خانه برون پا ننهادم هرگز
این غریبی علی بود که ناچارم کرد

رفته بودم گره از کار علی باز کنم
قنفذ آمد وسط راه گرفتارم کرد

دست او باز نشد دست من از کار افتاد
دست بشکسته

  • دوشنبه
  • 16
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 03:47
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی
ادامه مطلب

فاطمه بعد از پیمبر روز و شب را گریه کرد * عبدالحسین میرزایی

931
1

فاطمه بعد از پیمبر روز و شب را گریه کرد #حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

فاطمه بعد از پیمبر روز وشب را گریه کرد
بر غریبی علی و داغ بابا گریه کرد

بسکه آن غمدیده اندر سینه خود غصه داشت
هرچه گفتند گریه کم کن باز زهرا گریه کرد

ای مدینه فاطمه در تو مگر حانه نداشت
پس چرا می رفت بین دشت و صحرا گریه کرد

از فشار درد پهلو تا سحر خوابی نداشت
دور از چشم علی تنهای تنها گریه کرد

او که هردم گفت بابا مصطفی مسرور شد
پشت آن در تا که بابا گفت بابا گریه کرد

استخوان سینه را بشکست و خون آلود شد
از شرار سینه اش مسمار گویا گریه کرد

تازیانه تا که بالا رفت زینب دیده بست
فاطمه بر خاک چون افتاد مولا گریه کرد

#عبدالحسین

.

  • سه شنبه
  • 17
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 02:15
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

شام غریبان حضرت زهرا -(اي خاک! بهار بي‌خزان باش اي خاک) * یوسف رحیمی

1119
2

شام غریبان حضرت زهرا -(اي خاک! بهار بي‌خزان باش اي خاک) اي خاک! بهار بي‌خزان باش اي خاک
همسايه‌ی ماه و آسمان باش اي خاک

اين ياسِ کبود، پهلويش مجروح است
با جانِ رسول مهربان باش اي خاک

  • چهارشنبه
  • 18
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 10:17
  • نوشته شده توسط
  • honar kade
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا(س) -(قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت) * مهدی علی قاسمی

845

شهادت حضرت زهرا(س) -(قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت) قلب پیمبر سوخت آن وقتی که در سوخت
باید که پای این مصیبت از جگر سوخت

ریحانه ی احمد پس از او تا نوَد روز
شب ها درون بستر خود تا سحر سوخت

خورشید حیدر آتشی بر جانش افتاد
از سوز آن آتش ستاره با قمر سوخت

ذکر لبش در پشت در یا مرتضی بود
با عشق حیدر فاطمه در پشت در سوخت

مادر درون آتش نمرودیان رفت
آری ولی در گوشه ی خانه پدر سوخت

با یک لگد افتاد در بر روی زهرا
آتش به جانش شعله زد تا موی سر سوخت

دیگر نباید زد به بالش تازیانه
پروانه بی جان است در آتش اگر سوخت

این شاخه ی طوبای پیغمبر ثمر داشت
فضه فقط دیده که پشت در ثمر سوخت

اجر رسالت را ادا کرده است امت
مادر درون خانه در پیش پسر سوخت

آن روز کل اهل

  • چهارشنبه
  • 18
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • honar kade
ادامه مطلب
 محمد حسن بیات لو

شهادت حضرت زهرا(س) -(روی لبان هر کسی هم جا نمی گیرد علی) * محمد حسن بیات لو

906

شهادت حضرت زهرا(س) -(روی لبان هر کسی هم جا نمی گیرد علی) روی لبان هر کسی هم جا نمی گیرد علی
هم وصف او با هرقلم معنا نمی گیرد علی

لطف الهی شاملش باید بگردد بی گمان
درسینه ی هر ناکسی سُکنی نمی گیرد علی

دستان او را مصلحت در ماجرای کوچه بست
مامور بر صبر است حقش را نمی گیرد علی

کم پیش می آید بیاید بین مردم چون دلش
غیر از کنار فاطمه مأوا نمی گیرد علی

خیلی برایش بدشد آن چیزی که درآن کوچه شد
حتی سر خود را دگر بالا نمی گیرد علی

همسایه ها وقتی که می بینند می گویند نه!
این زندگی از نو برایت پا نمی گیرد علی

درخواب دیده بارها کابوس تلخی که شبی
تابوت زهرا را به روی شانه می گیرد علی

  • چهارشنبه
  • 18
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • honar kade
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا فاطمه الزهرا (س)_در خورد لگد فاطمه(س)در پشت در افتاد * اسماعیل تقوایی

880

یا فاطمه الزهرا (س)_در خورد لگد فاطمه(س)در پشت در افتاد یا فاطمه الزهرا(س)
درخورد لگد فاطمه درپشت در افتاد
از ناله او بر همه عالم شرر افتاد

میخ در و پهلوی بهین بانوی عالم
زهرا به فغان آمد ویاد پدر افتاد

وای از گل وآن غنچه ی نشکفته ی پرپر
بیچاره علی شد چو برآنها نظر افتاد

دستان علی بسته وچشمان علی خون
شرمنده ی زهرا شد واز او سپر افتاد

آمد نگذارد که علی را ببرندش
بر بازویش از حمله ی دشمن اثر افتاد

طفلان همه گریان شده وزینب دلخون
بیهوش در آغوش غمین پدر افتاد

آن خانه که همواره پر از نور خدا بود
سیل غم واندوه در آن جلوه گر افتاد

شعر:اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 18
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 جابر عابدی

غزل مرثیه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها * جابر عابدی

1527
1

غزل مرثیه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها __________________
این شب تاریک رو در روی تو
کار من سخت است با بازوی تو
تازگی دارد برایم روضه ات
خون سرازیر است از پهلوی تو
کار دستم دادی ای زهرای من
سوختم با قصه ی گیسوی تو
کاش می دید آنچه آمد بر سرم
چشم های زخمی و کم سوی تو
اول غسل تو پیرم کرده است
یک جهان داغ است شرح موی تو
جان حیدر بعد از این خواهم شکست
روی پا بودم من از نیروی تو
مخفیانه گفتی اما بیشتر
در فضا پیچیده عطر و بوی تو
من کفن کردم خودم را... فاطمه
تا کفن کردم رخ دلجوی تو

  • پنج شنبه
  • 19
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 01:35
  • نوشته شده توسط
  • قاصد
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شب جمعه ایام فاطمیه -(در جوار حرمت قبله‌به پا کرد خدا) * مرتضی محمودپور

1106
1

شب جمعه ایام فاطمیه -(در جوار حرمت قبله‌به پا کرد خدا) ◾ایام فاطمیه
◾شب زیارتی اباعبدالله(ع)

در جوار حرمت قبله‌به پا کرد خدا
از برای حرمش قبله‌نما کرد ترا
کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود
حاجی احرام دکر بند سوی کرببلا

  • پنج شنبه
  • 19
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 15:14
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا س -(بوسه ای بر خاکِ قبرت آرزوی کامِ ماست!) * هستی محرابی

1691
-1

شهادت حضرت زهرا س -(بوسه ای بر خاکِ قبرت آرزوی کامِ ماست!) صلی الله علیک یا فاطمةُ الزَّهرَاءُ یا بنتَ محمدٍ یا قرَّةَ عینِ الرَّسول یا سیدتنا و موْلاتنا إنا توَجهنا وَ استشفعنا وَ توَسلنا بکِ إلى اللَّه و قدَّمناک بین یدیْ حاجاتنا یا وَجیهةً عندَ اللَّه اشفعی لنا عندالله

#نذر_غربت_حضرت_زهرا_س

کوهی از ماتم نهفته پشتِ دیوارِ بقیع
اشکها نَم نَم نهفته پشتِ دیوارِ بقیع

التماسِ چشمِ ما را نرده هایت شاهدند
غصه ی عالم نهفته پشتِ دیوارِ بقیع

بارها از این دریچه تیغِ اعدا خورده ایم
روضه ی مبهم نهفته پشتِ دیوارِ بقیع

تارو پودِ قلبم اینجا پاره پاره می شود
بس که بارِ غم نهفته پشتِ دیوارِ بقیع

بوسه بر خاکِ مزارت آرزوی کامِ ماست
رنج و غم در هم نهفته پشتِ دیوار

  • پنج شنبه
  • 19
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 18:22
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

میشوم امشب دگر راحت زدنیا یاعلی *

855

میشوم امشب دگر راحت زدنیا یاعلی میشوم امشب دگر راحت زدنیا یاعلی
می روم با قلب پر خون نزد بابا یاعلی

یاور خوبی نبودم گر تو را شرمنده ام
کن حلالم کن حلالم جان زهرا یاعلی

من برای غربت تو گریه ها کردم تو هم
ابک لزهراء وابک للیتاما یاعلی

اشک مظلوم‌است بر هر درد بی درمان دوا
گریه کن تا گیرم اشکت را زسیما یاعلی

خون زخم سینه ام را از روی در پاک کن
تا بر آن کمتر کند زینب تماشا یاعلی

کودکان را غصه بی مادری سخت است سخت
بعد من با این یتیمان کن مدارا یاعلی

نیمه شبها بر سر قبرم بیا قرآن بخوان
دوست دارم دوست قرآن خواندنت را یاعلی

#عبدالحسین_میرزایی

  • یکشنبه
  • 22
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 04:13
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی
ادامه مطلب

هرگاه دیده تر من گریه میکند * عبدالحسین میرزایی

841

هرگاه دیده تر من گریه میکند #حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه

هرگاه دیده تر من گریه میکند
اشکم به ماه منظر من گربه میکند

با هر نفس که میکشم من زخم سینه ام
بر زخم های دیگر من گریه میکند

با شانه شکسته زدم شانه موی او
دیدم چو ابر دخترمن گریه میکند

چون میکند نظاره به مسمار در حسین
گوید که وای مادر من گریه میکند

زانو بغل گرفتن حیدر زد اتشم
میسوزم او برابر من گریه میکند

سخت است مرد گریه کند پیش همسرش
غربت ببین علی بر من گزیه میکند

من گریه می کنم به غم غربت علی
او هم به حال مضطر من گریه میکند

میزد مرا مغیره و دیدم به چشم خویش
با دست بسته شوهر من گریه میکند

ای کاش بین کوچه حسن همرهم نبود
کاین سان کنار بستر من گریه میکند

#عبدالح

  • یکشنبه
  • 22
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 04:22
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی
ادامه مطلب

دل کندن از تو سخت است فرمانده ی دلاور -(هستی میان روضه یا رفته ای مدینه؟) * نعیمه امامی

951
1

دل کندن از تو سخت است فرمانده ی دلاور  -(هستی میان روضه یا رفته ای مدینه؟) یا فاطمه الزهرا

روضه ای برای حاج قاسم...

ای بال و پر شکسته، ای پاره پاره پیکر

این فاطمیه هستی مهمان یاس پرپر

بر دوش عاشقانت آهسته تر سفر کن

دل کندن از تو سخت است فرمانده ی دلاور

شرح فراق ما را افلاکیان سرودند

دارم گلایه ها از هجران روی دلبر

رفتی و با عروجت عالم شده پریشان

آتش زدی به جانها در دل به پاست محشر

ای سربلندِ عاشق، ای جان نثار بی سر

گشتی شبیه ارباب در خون خود شناور

شکر خدا که داری خاتم هنوز در دست

بگذار تا بماند سر بسته روضه آخر

دلها شکسته از غم، می بارد اشک دیده

این فاطمیه دارد حال و هوای دیگر

هستی میان روضه یا رفته ای مدینه؟

پهلوشکسته ای هست مابین آتش و در...

خود ر

  • یکشنبه
  • 22
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 10:40
  • نوشته شده توسط
  • نعیمه امامی اشلق
ادامه مطلب

بس کن بلال جان پیمبر اذان نگو * عبدالحسین میرزایی

1177
0

بس کن بلال جان پیمبر اذان نگو #حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

بس کن بلال جان پیمبر اذان نگو
از حال رفت فاطمه دیگر اذان نگو

بس کن بلال مادرم از دست میرود
نام پدر دوباره اگر از تو بشنود

بس کن بلال خاک عزا بر سرم مکن
پایین بیا زماذنه بی‌مادرم مکن

ترسم که جان رود زتن مادرم بلال
زود است خانه دار شود خواهرم بلال

حیدر حریف گریه زهرا نمی‌شود
اینها برای فاطمه بابا نمی‌شود

حالا که روی ماذنه هستی ،بیا بلال
بهر شفای مادرما کن دعا بلال

دست دعا بگیر سوی آسمان بلال
امن‌یجیب بهر شفایش بخوان بلال

شاید خدا دعای تو را مستجاب کرد
رحمی به حال ما و دل بوتراب کرد

بس کن بلال مادر ما داغدیده است
روز خوشی زبعد پیمبر ندیده است

جدم که بود مادر ما

  • دوشنبه
  • 23
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 01:21
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی
ادامه مطلب

متن شعر شهادت حضرت زهرا س فاطمیه 98 -( امشب فروغ زهره را در خاک پنهان می کنم ) * رضا توحیدی

1885

متن شعر شهادت حضرت زهرا س فاطمیه 98 -( امشب فروغ زهره را در خاک پنهان می کنم ) امشب فروغ زهره را در خاک پنهان می کنم
آن لاله کوبیده را ارزان یزدان می کنم
امشب به آب دیدگان غسلش بدادم من ز جان
با ناله واغربتا من عرش ویران می کنم
امشب دو بازوی مرا یاران بگیرید از وفا
من روی نیلی وِ را شمع دل و جان می کنم
امشب دو دست احمدی آمد برون بهر ولی
یارب گل پژمرده را تسلیم جانان می کنم
امشب درود زندگی از جان و جانان می کنم
آن سینه بشکسته را سوداگر جان می کنم

  • پنج شنبه
  • 26
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

جان نبی به جان پیمبر بلند شو * عبدالحسین میرزایی

1291

جان نبی به جان پیمبر بلند شو #حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

جان نبی به جان پیمبر بلند شو
زهرای من به خاطر حیدر بلند شو

در مشکلات ذکر نبی بود یاعلی
تو یاعلی بگو و زبستر بلند شو

کار درون خانه که با مرد خانه نیست
ای خانه دار خانه ام آخر بلند شو

گفتم که رو نگیر ،نگفتم دگر برو
بی تو علی است بی کس و یاور بلند شو

صورت نهاده بر کف پایت حسین تو
هی دارد التماس که مادر بلند شو

تا خانه اینقدر به زمین خورده ام ،نپرس
از پا فتاد فاتح خیبر بلند شو

من شوهر توام علیم دیده باز کن
کوثر،به پیش ساقی کوثر بلند شو

باشد قرار بعدی ما 《مقتل الحسین》
آندم زخواب ناز تو دیگر بلند شو

بنشین به قتلگاه و سرش را بغل بگیر
وقتی رسید شمر ستمگر بلند شو

هر چ

  • شنبه
  • 28
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 14:46
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی
ادامه مطلب

هستیم آتش زدی ای شمع خاکستر نکن * عبدالحسین میرزایی

777
-1

هستیم آتش زدی ای شمع خاکستر نکن #حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

هستیم آتش زدی ای شمع خاکستر مکن
باخزانت ای گل من باغ را پرپر مکن

تو که میدانی غم بی مادر سخت است سخت
کودکانم را به این زودی تو بی مادر مکن

ای تو تنها یاور من بین این نامردمان
بین که تنهایم مرا دیگر تو تنهاتر مکن

من علیم شوهر تو محرم تو فاطمه
تاکه می ایم به خانه چادرت را سر مکن

دیدن روی تو غم از سینه من می برد
اینقدر صورت نهان از دیده حیدر مکن

#عبدالحسین

  • شنبه
  • 28
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 14:49
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی
ادامه مطلب

خواستم دست تو را باز نمایم که نشد * عبدالحسین میرزایی

644

خواستم دست تو را باز نمایم که نشد #حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه

خواستم دست تو را باز نمایم که نشد
پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد

همه همدست شدند دست خدا را بستند
خواستم این گره کور گشایم که نشد

ریختند بر سر من، دست زتو بردارم
هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد

سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین
قنفذ آنقدر زد ، انداخت زپایم که نشد

دست خود را به در سوخته حائل کردم
جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد

حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد
می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد

خواستم زودتر از این بروم نزد پدر
زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد

دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد
میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد

به همین پهلوی بشکسته حلا

  • شنبه
  • 28
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 14:54
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین میرزایی
ادامه مطلب
 محسن کاویانی

متن شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(دَر روضهـْ چایِ قَند پَهـلو هـَم بَرآن شُد) * محسن کاویانی

15548
14

متن شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) -(دَر روضهـْ چایِ قَند پَهـلو هـَم بَرآن شُد) دَر روضهـْ چایِ قَند پَهـلو هـَم بَرآن شُد
تا داغِمان دَر سینہ تازہ دَم بمانَد!

  • شنبه
  • 28
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 17:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شهادت حضرت زهرا س فاطمیه 98 -(محسن شش ماهه شد حایل دیوار و در ) * رضا توحیدی

620

شهادت حضرت زهرا س فاطمیه 98 -(محسن شش ماهه شد حایل دیوار و در ) محسن شش ماهه شد حایل دیوار و در
غنچه صد پاره شد ضامن جان پدر
آتش کین درگرفت دخت پیامبر گرفت
شعله به حیدر گرفت آن شه والا گهر
نور حقیقت خموش آتش کین زد خروش
حبل‌‌ متین را نگر بسته به حبل دگر
لرزه به عالم فتاد محسن او جان بداد
همسر شیر خدا گشته در اینجا سپر
لطمه به جان نبی می‌رسد از آن شقی
سوره کوثر مگر سوخته در رهگذر
نور و ضیاء وجود در وسط نار و دود
ناله امّن یجیب می‌رسد از پشت سر

  • یکشنبه
  • 29
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن کردی

متن شعر حضرت زهرا سلام الله علیها -(با دست عشق روی گِل شیعه کار شد) * حسن کردی

830
4

متن شعر حضرت زهرا سلام الله علیها -(با دست عشق روی گِل شیعه کار شد) با دست عشق روی گِل شیعه کار شد
شیعه به مهر فاطمه سرمایه دار شد
بر آستان فاطمه هر کس که سر سپرد
حق بر دلش نوشت که والا تبار شد
بی او کسی به فهم عبادت نمی رسد
هر کس گدای فاطمه شد رستگار شد
از هر چه داشتیم در این غم سرا فقط
اشک عزای فاطمیه ماندگار شد
زهرا که جای خود به بزرگی او قسم
ما را گدای فضه شدن افتخار شد
وقتی که جبرئیل امین هم کلام اوست
سلمان برای ما چقدر اعتبار شد
نه سال با رضای علی خانه دار بود
یک روز هم برای علی ذولفقار شد
بویی نبرده بود از اسلام بی گمان
آنکس که درب خانه اش آتش بیار شد

  • یکشنبه
  • 29
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسن کردی

متن شعر وزمزمه شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها -(رو صورتت مونده چند تا خطِ نیلی) * حسن کردی

909

متن شعر وزمزمه شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها -(رو صورتت مونده  چند تا خطِ نیلی) رو صورتت مونده چند تا خطِ نیلی
خیلی بهم ریخته چهره ات از سیلی
جا پای هیزم ها تو خونمون باقی ست
سه ماهه تو چشمات یه لکه خون باقی ست
آتیشا افتاد رو دست و بازوت روی سر و روت ای وای
خودم می دیدم که در سوخته افتاد رو پهلوت ای وای
۲
تو خون شنا کردی با بدن زخمیت
عبامو انداختم روی تن زخمیت
تا که به هوش اومد چشمای بی حالت
اومدی دنبالم با اون پر و بالت
رو خاک کوچه یه خطی از خون کشیده می شد از تو
دامن حیدر با ضرب قلاف بریده می شد از تو

  • یکشنبه
  • 29
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد