شهادت امام حسین (ع)

مرتب سازی براساس
 رضا تاجیک

زمینه آغاز محرم (فصل عزا و ماتمه) * رضا تاجیک

4112
3

زمینه آغاز محرم (فصل عزا و ماتمه) زمینه آغاز محرم

حسین وای حسین ۳

سینه زنا غوغا شده در عالمین

حی علی خیر العمل اشک حسین

فصل عزا و ماتمه محرمه

هر چی گریه کنی کمه محرمه

عالم پر از غمه

حسین وای حسین ۳

پیچیده در این روضه ها باز عطر سیب

جان می دهم با روضه ی شیب الخضیب

ماه عبادت منه محرمه

ذکر دل سینه زنه محرمه

آقام بی کفنه

حسین وای حسین ۳

دلهای ما دیوونه ی کرببلاست

این نعمتم از برکت سلطان رضاست

آورد برا ایرانیا شکر خدا

شال و علم این عزا شکر خدا

ممنون امام رضا

حسین وای حسین ۳

شب ۱

سر مي نهم بر روي اين دار بلا

سالار من جان علي کوفه ميا

آقا وصيت منه منو ببخش

دستم الهي بشکنه منو ببخش

وقت پر زدنه

حسین وای حسین ۳

  • دوشنبه
  • 8
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 21:03
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

نوحه عاشورا *

7148
8

نوحه عاشورا کربـلا دریای خون خدا شد
رأس ثارالله از پیکر جدا شد
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****

زیر خنجر حسین دست و پا می‌زد
زینب از خیمـه او را صـدا می‌زد
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
قـرآن فاطمه در دل گودال
زیر سمّ ستوران شده پامال
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
نیزه در سینه و تیر کین در دل
تن روی خاک و سر بر کف قاتل
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
آتش از خیمه‌ها رفته بر گردون
کودکان در به در در دشت و هامون
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و واویلا زین غم عظمی
****
علقمه باغ سرخ گل یاس است
نقش خاک زمین دست عباس است
سرت سلامت حضرت زهرا
آه و وا

  • دوشنبه
  • 8
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 21:05
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

اللهم ارزقنا کربلا به همراه دانلود سبک * رضا تاجیک

23933
127

اللهم ارزقنا کربلا به همراه دانلود سبک دانلود فایل صوتی سبک + متن شعر ویژه محرم

اللهم ارزقنا کربلا

روز و شب دارم دعا آرزومه اي خدا ديدن شيش گوشه ي کرببلا

همه رفتن کربلا به ديار نينوا اسم من از قلم افتاده خدا

من و اين ديده ي تر من و قلب پرشرر من و يک عکس ضريح کربلا

حرم اربابم حسين صحن بين الحرمين شده فکر و ذکر و خواب هر شبم

همه سوز و ساز من اينه امتياز من که غلام و سينه چاک زينبم

ميرسه تو هيئتا به مشام جان ما بوي دلنواز ياس از علقمه

بَه! که چه غوغا ميشه محشري بر پا ميشه شب جمعه کربلا با فاطمه

چي ميشه روز جزا به سپاس گريه ها ما بشيم از همه آدما جدا

مست شاه نينوا جاي جنت خدا ما بشيم ساکن کوي کربلا

رضا تاجیک

  • دوشنبه
  • 8
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 21:21
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

بی قراره دلم دوباره * رضا تاجیک

4984
1

بی قراره دلم دوباره متن مداحی شور حسینی به همراه دانلود سبک

بی قراره دلم دوباره حرم تو قاب چشامه

جمله های زیارت تو، تو ربنای دعامه

عاشقان حرم مطهر ثارالله

هر که دارد هوس کرببلا بسم الله

میخوام بیام دوباره آقام تو حرمت حاجت بگیرم

میخوام دیگه این دفعه رو خدایی پایین پات بمیرم

آخه تویی نعم الامیرم

حسین یا حسین

****

عطر زهرا ميون صحنت تا به سحر موندگاره

پايين پات ياد شهيدا عجب صفايي مياره

من به خون غسل شهادت کنم ان شاءالله

هر که دارد هوس کرببلا بسم الله

ميخوام تو بين الحرمين يه سحري بيدار بمونم

جاي شهيدا و امام نماز زيارت بخونم

مقام اونا رو مي دونم

حسين يا حسين

اگه غصه به سينه داري فقط بگو يا اباالف

  • چهارشنبه
  • 10
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 17:21
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

غزل ورود به محرم *

3879
0

غزل ورود به محرم از كربلا سخن‌ نتوان‌ گفت‌ هيچگاه‌ جز آنكه‌ دل‌ بسوزد و خيزد ز سينه‌ آه‌
يك‌ سوي‌ كربلا صف‌ انبوه‌ كفر وجهل ‌يك‌ سو حسين‌(ع) وهمره‌ او اندكي‌ سپاه‌

يك‌ سو صداي‌ لشكر طغيان‌ و ظلم‌ و كين‌ يك‌ سو صداي‌ كودك‌ و فرياد سيّداه‌
يك‌ سو بسي‌ كسان‌ كه‌ ندارند رحم‌ و عقل‌ يك‌ سو كسي‌ كه‌ در عملش‌ نيست‌ اشتباه‌
آنهـا زياد و رهبر آنها زياد زاد اينها قليل‌ و رهبرشان‌ بر عباد شاه‌
آن‌ كـس‌ كـه‌ بـود شمع‌ هدايت‌ حسين‌ (ع) بود هر كس‌ گـرفت‌ دامـن‌ او را نشد تباه‌
لب‌ تشنه‌ با تمام‌ عزيزان‌ خويش‌ رفت ‌زيرا نخواست‌ تا به‌ ستمگر كند نگاه‌
چـون‌ مهـر پر فروغ‌ پراكند روشني ‌در عالمي‌ كه‌ بود كران‌ تا كران‌ سياه‌
خ

  • پنج شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 06:58
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

ربنای آخر *

2770
1

ربنای آخر عرش مي لرزيد وقتي خاک مي شد بسترت
آسمان واکرد چتري از محبت بر سرت
حنجر جبريل هم با نام تو تطهير شد
تا رسيد آن تيغ بي شرم و حيا بر حنجرت

نخلهاي تشنه از تنهايي ات خم مي شدند
تا شنيدند از لبانت ربناي آخرت
اي همه مظلوميت ، سيمرغ قاف عاشقي!
رنگ غربت داشت از روز ازل بال و پرت
در دل رود فرات از ماهيان بايد شنيد
مرثيه بر آن گلوي تشنه ي از خون ترت
اي خداي زخمهاي آشنا و ناگزير
وحي تو شد (هل من ...) و يک قافله پيغمبرت
کوفه کوفه شرمساري مانده در تاريخ و باز
کربلا در کربلا ماييم و زخم پيکرت!

سيد حبيب حبيب پور

  • پنج شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

شب انتخاب عاشورا *

3804
1

شب انتخاب عاشورا آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور
قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور
یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل
قـومی پـی دلـدار و قـومی بندۀ دل

آن سو خیـامِ نـار و این سو خیمة نور
آن سو سراسر دیو و دد، این سو همه حور
خلقت میـان ایـن دو خیمـه ایستادند
قومی به آن قومی به این سو رو نهادند
ای دوست خود را در کدامین خيمه دیدی
یــار حسینی یــا طرفــدار یزیـدی؟
خود در چه قومی کرده‌ای احساس، خود را؟
بگشای چشم عبرت و بشناس خود را
آن سو زحق دل‌ها جدا بود و جدا بود
این سو خدا بود و خدا بود و خدا بود
آزاد مــردان دور ثــارالله بودنـد
از سرنوشت خویشتن آگاه بودنـد
همچون عروسان،مرگِ خون‌را طوق‌کردند
غسل شهادت در سرشک شوق کر

  • پنج شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 07:40
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

در شهادت امام حسین (ع) -( نیزه را سرور من بستر راهت كردى ) * محمد علی عجمی

1833
3

در شهادت امام حسین (ع) -( نیزه را سرور من بستر راهت كردى ) نیزه را سرور من بستر راهت كردى
شام را غلغله صبح قیامت كردى
بر لب تشنه ات آن روز اشارت مى كرد
خاتمى را كه در انگشت شهادت كردى
عقل مى خواست بمانى به حرم اما عشق
گفت بر نیزه بزن بوسه اجابت كردى
بانگ لبیك كه حجاج به لب مى آرند
آیه هایى است كه بر نیزه تلاوت كردى
اكبر و قاسم و عباس كجایند كجا
عشق چون این همه را بردى و غارت كردى
چیست در تو؟ همه امروز تو را مى جویند
اى تن بى سر سرور چه قیامت كردى
باز من ماندم و صد كوفه غریبى هیهات
گرچه آزاد مرا تو ز اسارت كردى

شاعر: محمد علی عجمی( شاعر اهل تاجیکستان)

  • یکشنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1393
  • ساعت
  • 08:38
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 رضا تاجیک

ذکر عالم حی علی العزا شد * رضا تاجیک

6522
2

ذکر عالم حی علی العزا شد ذکر عالم حی علی العزا شد ماه اشک و آه خون خدا شد

روضه خون می خونه تو هیات دل ارباب من وارد کرببلا شد

یه قافله ماه و ستاره واویلا واویلا واویلا

تو صحراها میشن آواره واویلا واویلا واویلا

جون همه می رسه بر لب واویلا واویلا واویلا

امون ز بی کسی زینب واویلا واویلا واویلا

****

کربلاي تو عرش رو زمينه حج اصلي تموم مؤمنينه

حضرت ابراهيم مياد تماشا تا عيد قربان تو رو ببينه

رباب ميشينه جاي هاجر واویلا واویلا واویلا

اسماعيل تو علي اصغر واویلا واویلا واویلا

لب تشنه یه جرعه آبه واویلا واویلا واویلا

دریا پیش چشاش سرابه واویلا واویلا واویلا

اگر کشتند چرا آبت ندادند تو را زان دُر نايابت ندادند

اگر

  • یکشنبه
  • 14
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 22:30
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

بی بی زهرا دل نگرانه *

3032

بی بی زهرا دل نگرانه بی بی زهرا دل نگرانه – اشکای صاحب الزمانه
می چکه دونه دونه دونه – تو مسیری که کاروانه
همه چشما به این کویره – کاروانی تو این مسیره
آروم آروم به سمتی میره – که دل اهل آسمانه
حسین یا ثارالله حرم حرم الله
وطن من کرببلاست روز مرگم تو روضه هاست

***
ملائک غرق در خروشن – دسته دسته علم به دوشن
انبیاء آماده می شن تا – چایی روضه رو بنوشن
اونائیکه مقربونن – هیئتی های آسمونن
زیارت ناحیه می خونن – وقتی می خوان مشکی بپوشن
حسین یا ثارالله حرم حرم الله
وطن من کرببلاست روز مرگم تو روضه هاست
***
آسمون شد خیمه ی ماتم – سیاه پوشونه همه عالم
همه هستی عزا می گیرن – از شب اول محرم
آسمون غرق عطر سیبه – می زنن انبیاء

  • چهارشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

بازم وقت شبای بارونه *

2576

بازم وقت شبای بارونه به همراه دانلود سبک
بازم وقت شباي بارونه خداست تو عرش كه روضه مي خونه
فلك از دامن خيسش ستاره مي ريزه
دو چشم آسمون انگار ز گريه لبريزه
***

همه عالم غمين و محزونه دل زارم تو غصه زندونه
زمستون غم و محنت رسيد و غوغا شد
تكاياي ‌سياه غم دوباره بر پا شد
***
بازم نوحه به لب شده جاري فلك گرمه به شيون و زاري
پرستوي كبود حق لباس غم پوشيد
بازم تو كوچه عطر ياس علقمه پيچيد
****
دل دنيا ميگيره رنگ خون مي ميره آب تو روضه ي بارون
بازم ابري مي شه چشماي عاشق مهتاب
رسيده ماه پر سوز شهادت ارباب
***
همه دلها ز غصه مي جوشه در و ديوار سياهي مي پوشه
هواي عاشقي داره دلاي دريايي
رسيده ماه غم، عالم شده تماشايي
***
حسين

  • چهارشنبه
  • 17
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

آتش افتاده بر خیمه گاهم *

2585
1

آتش افتاده بر خیمه گاهم آتش افتاده بر خیمه گاهم
می رود تا فلک سوز آهم
عصر فردا تو با دیده ی خون
می شوی زائر قتلگاهم
وای غرق خون پیکرها- وای ناله ی مادرها
وای روی نیزه سرها
وای یااباعبدلله(ع)
*****

می کنی جان خواهر نظاره
روی نی راس هجده ستاره
می زنی عصر فردا تو زینب(س)
بوسه بر حنجر پاره پاره
وای کودکی مه پاره – وای مادری بیچاره
وای غارت گهواره
وای یااباعبدلله(ع)
*****
روی نیزه ببینی سرم را
غرق دریای خون پیکرم را
می بری همره خود به کوفه
کهنه پیراهن مادرم را
وای می روی تو از حال- وای در کنار گودال
وای ناله های اطفال

امیر حسین الفت

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

تکلیف شب: آب، بابا، ابالفضل *

3174
1

تکلیف شب: آب، بابا، ابالفضل کنار دل و دست و دریا، اباالفضل!
تو را دیده ام بارها، یا اباالفضل!

تو از آب می‌آمدی مشک بر دوش
و من در تو غرق تماشا، اباالفضل!

اگر دست می داد، دل می بریدم
به دست تو از هر دو دنیا، اباالفضل!

دل از کودکی، از فرات آب می خورد
و تکلیف شب: آب، بابا، اباالفضل!

تو لب تشنه پرپر شدی، شبنم اشک
به پای تو می ریزم اما، اباالفضل!

فدک مادری می کند کربلا را
غریبی تو هم مثل زهرا، اباالفضل!

تو را هر که دارد، ز غم بی نیاز است
وفا، بعد از این، نیست تنها، اباالفضل!

تو با غیرت و آب و دست بریده
قیامت به پا می کنی، یا اباالفضل!

ابوالقاسم حسینجانی

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 14:51
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

علمدار خوش قد و قامت من *

2873
1

علمدار خوش قد و قامت من علمدار خوش قد و قامت من- ای سپهدار قامت قیامت من
ز جا خیز و حال مرا بنگر – دست من از غمت مانده روی کمر
ای علمگیر میدان لطافت باران
به راهت ببین مانده دیده ی طفلان
یا اباالفضل ای امیدم ای علمدار رشیدم از غم تو من خمیدم
*****

سرت مثل حیدر تا دو شده است – هر دو دست تو از تن جدا شده است
پس از تو عدو بی حیا شده است – پای دشمن به هر خیمه وا شده است
کن نظاره به آهم تمام سپاهم
بدون تو سقا ببین بی پناهم
ریزد از دیده ستاره روی دستم مشک پاره شده بسته راه چاره
*****
چه کس قبل من آمده به برت – دست رحمت کشیده به زخم سرت
تنت پر شد از عطر یاس سفید – چشم زخم تو هم مادرم را دید
مه خوش روی من همه نیروی من
ز داغ

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 14:56
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت *

2471
1

وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت
خون تو را به عرش فشاندم، خدا گرفت

گردیـد دفـن، پیکر پاکت بـه دست من
پیش از همه تو را بـه بغل کربلا گرفت
می‌خواستم چو لاله کنم هدیه‌ات به دوست
دشمن ز من به تیر سه شعبه تو را گرفت
از بس مصیبت تـو عظیم است، بهر تو
بــاید تمــام سـال دمـادم عزا گرفت
تیر آمد و ز حلق تو بر قلب من نشست
از آن گذشت و جا به دل مصطفی گرفت
نفرین بـه حرمله که بـه تیـر سه شعبه‌ای
دار و نـدار و هستی مـا را ز مـا گرفت
عمـه بــرای مـن طلبیـد از خدای، صبر
مـادر بـه خیمـه بهر تـو دستِ دعا گرفت
یهــوده بهــر کشتن مـن صف کشیده‌اند
بــا کشتـن تـو «حرمله» جانِ مرا گرفت
مادر نداشت آب به جز اشک چشم

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

مـن کیستم ولـی خداونــد اکبرم *

3099

مـن کیستم ولـی خداونــد اکبرم مـن کیستم ولـی خداونــد اکبرم
سرتا قدم محمّد و زهرا و حیدرم

قـرآن روی سینه فـرزند فاطمه
فرزند نور و واقعه و قدر و کوثرم
در وصف خلق و منطق و خلقم نظر کنید
زیباتـرین شبیه بـه شخص پیمبرم
زهرا جمال ختم رسل دیده در رخم
لیلا کشیـده شانـه بـه زلف معطرم
جان جهانیان که حسین است بارها
مانند جان خویش گرفته است در برم
همسنگـر شهیـد علمـدار کــربلا
تا روز حشر قلب حسین است سنگرم
مـن پیـر مکتبِ «اولسنا علی الحق‌»ام
مــن شیـر کربــلا اسداللهِ دیگرم
پا تا به سر چو جانم و جان مجسمم
سر تا به پا چو روحم و روح مصورم
دانــایی امــام حسـن در تکلمـم
زيبايي امــام حسین است منظـرم
مأنوس با شهادت‌وشمشیروزخم‌وخون
ممسـو

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

ناگهان قلب حرم وا شد *

3273
3

ناگهان قلب حرم وا شد ...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان

مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود

بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود

مست می آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته

بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد

زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را

آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را

معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید

زیرپایش همه کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد

رفت از میسره

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:35
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

به همره تو رود روح من ز پیکر من *

2564

به همره تو رود روح من ز پیکر من به همره تو رود روح من ز پیکر من
سپردمت به خدا ای یگانه گوهر من

اگر که می‌روی آهسته‌تر برو پسرم
که هست پشت سر تو نگاه آخر من
دو غصه بر جگر عمه‌ات زده آتش
دهان خشک تو و اشک دیدة تر من
وضو بگیر ز اشک و برو به جانب مرگ
کـه پیشبـاز تـو آیـد ز خلد، مادر من
چگونـه تـاب بیـارم، چگونه صبر کنم؟
کـه بـر سـر تـو بریزند در برابر مـن
اگــر فتـاد عبـورت کنـار شط فرات
بیـار جـرعة آبـی بــرای اصغر مـن
بپوش زخم سرت را به دستِ غرقه به خون
اگر به دیدنت آیـد ز خیمـه خـواهر مـن
ز حلقــه‌های زره بیشتر رسـد زخمت
هزار پاره شود پیکرت چو حنجـر من
اگر چه فرق تو گردد دو تا به تیغ ستم
یکی است قبـر تـو و تـربت مطهر من
عدو

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

سقّا بـه غیر خون جگر در بصر نـداشت *

2690
1

سقّا بـه غیر خون جگر در بصر نـداشت سقّا بـه غیر خون جگر در بصر نـداشت
آبی که چشم خود کند از گریه تر، نداشت

پـوشید چشم از سـر و از دامـن حسین
تا دست داشت در بدنش، دست بر نداشت
دریـا نگـه بـه داغ لب خشـک او نکرد
آب از شــرارة جگــر او خبـر نداشت
تاریخ شاهد است که در عمر خود حسین
بعد از حسن بـرادر از او خوب‌تـر نداشت
باران تیـر دشمـن و او پیـش روی دوست
جز چشم ودست وسینه وصورت سپرنداشت
دست امـام بـود و دو دستش ز تـن فتـاد
چشم حسین بود، ولی چشم و سر نداشت
از شیـرخوارگـی دل او را حسیـن بـرد
حتی قرار بـر سرِ دستِ پــدر نـداشت
هجده ستاره داشت سر نیزه‌ها حسین
مثـل سـر بریـدة او یک قمـر نـداشت
وقتی که عکس تشنه لبان را در آب دید
از بس

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور *

2968

آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نور
قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور

یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل
قـومی پـی دلـدار و قـومی بندۀ دل
آن سو خیـامِ نـار و این سو خیمة نور
آن سو سراسر دیو و دد، این سو همه حور
خلقت میـان ایـن دو خیمـه ایستادند
قومی به آن قومی به این سو رو نهادند
ای دوست خود را در کدامین خيمه دیدی
یــار حسینی یــا طرفــدار یزیـدی؟
خود در چه قومی کرده‌ای احساس، خود را؟
بگشای چشم عبرت و بشناس خود را
آن سو زحق دل‌ها جدا بود و جدا بود
این سو خدا بود و خدا بود و خدا بود
آزاد مــردان دور ثــارالله بودنـد
از سرنوشت خویشتن آگاه بودنـد
همچون عروسان،مرگِ خون‌را طوق‌کردند
غسل شهادت در سرشک شوق کر

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

خیل ملایک لشکرش بودند آن روز *

2439

خیل ملایک لشکرش بودند آن روز خیل ملایک لشکرش بودند آن روز
شمشیرها فرمانبرش بودند آن روز

با یک اشارت حکم او را می‌شنیدند
قـلب تمـام شمرهـا را می‌دریدنـد
او جان به کف تسلیم ذات کبریا بود
سر تـا قـدم قربانی وصل خدا بود
تن را ز هـر جانب نشان تیرها کرد
رفع عطش زآبِ دمِ شمشیرها کرد
شیرخـدا را روبهـان تسلیم دیدند
از چـار جانب بهر قتـل او دویدند
بغض درون‌و زخم دل را چاره‌ کردند
قـرآن ختـم الانبیـا را پـاره کـردند
اعضای او از هم جدا می‌شد به شمشیر
زخـم تنش را بخیـه می‌کـردند با تیر
تـا بنگـرد بی‌پـرده بر رخسار جانـان
هر زخم او چشمی شد و هر تیر،مژگان
گـرچه عـدو بـا تیـر، او را بـارها کشت
تیری که زد بر قلب او، بیرون شد از پشت
با آن

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:56
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

اینک حسین است *

2623

اینک حسین است اینک حسین است و شب راز و نیازش
روح تمــام انبیــاء محــو نمــازش

آوای قــرآنش ز قــرآن می‌بَـرد دل
بگذشته از جان و زجانان می‌بـرد دل
بی‌واسطه جایش در آغوش خـدا بود
تنها نه از خلقت که از خود هم جدا بود
می‌گفت:یارب! این من و این بود و هستم
بـود و نبــودم را گــرفتم روی دستم
در عـالم زر بـا تـو بـوده ایـن قـرارم
اینک تو هر چه دوست داری،دوست دارم
ز آن سرفرازم که سرم را دوست داری
گل زخم‌هـاي پيكـرم را دوست داري
صد لالۀ پرپر نثارت کردم ای دوست
خون علی‌اصغر نثارت کردم ای دوست
ایثـار جـان و سـر مبـارک باد بر من
داغ عـلی‌اکبر مبــارک بــاد بـر من
فریــاد یــارانم بــه از آوای بــلبل
سم ستوران خوب‌تــر

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:54
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

با آنکه هر عضوش ز هر عضوی جدا بود *

2718

با آنکه هر عضوش ز هر عضوی جدا بود با آنکه هر عضوش ز هر عضوی جدا بود
مقتـل بـر او آغـوش پـر مهر خـدا بود

تصویــر وجـه الله در آیینـه‌اش بـود
هر زخم او یک باغ گل بر سینه‌اش بود
هستیش بـر دست و خریـدار بـلا بود
عطـر بـهشتش هـم غبـار کربـلا بود
مهمان خود را کوفیـان حرمت گرفتند
بـر قتـل او از یک دگر سبقت گرفتند
بر روی هر زخمش‌که‌چون زخم‌جگر بود
زخمی دگر زخمی دگـر زخمی دگر بود
از بس که زخم آمد ز شمشیر عـدویش
انـدام او شـد مثـل رگ‌هـای گلویش
صیاد می‌خواهد ز زخمش خون برآرد
صیدی که گشته قطعه قطعه خون ندارد
دریـای خون و گوهر غلطان که دیده
زانـوی شمـر و سينة قـرآن که دیده
ای عون ای عباس ای جعفر کجایید؟
عبـدالله و قـاسم عـلی‌اکبر کجـایید

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

دل‌ها سراسر آب شد *

2895

دل‌ها سراسر آب شد دل‌ها سراسر آب شد، حتی دل سنگ
بس‌کن دگر خاموش‌شو ای آتش‌جنگ!

از آل عصمت پـردة حـرمت دریدی
ریحانـة ختـم رسـل را سـر بریدی
دیگر چه می‌خواهی ز جان اهل‌بیتش
آتـش مـزن بــر آشیـان اهـل‌بیتش
ظلم سقیفـه! کشتن مـولا کمت بود؟
آتش زدن بر خانه مـولا کمت بود؟
قـرآن کجـا و لانـة آتش گـرفته
عتـرت کجـا و خانـة آتش گرفته
این شعله‌ها از لاله‌های گلشن کیست؟
دودی که بر گردون رود،از دامن کیست؟
الله اکبـر تیـغ دشمـن تیـزتر شـد
جـام بـلا در کربـلا لبریزتـر شـد
دشمن به گلزار ولایت آتش افروخت
دودش به چشم عرش رفت‌وآسمان سوخت
اطفـال را فکـر فـرار از آشیـانه
دشمن بـه استقبـالشان با تازیانه
در بین دشمن بر فلک فریادشان ر

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:02
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

چند بند از یک مربع ترکیب عاشورایی *

3152

چند بند از یک مربع ترکیب عاشورایی با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:13
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

اینجا بهشت سرخ بدن های بی سر است *

3054

اینجا بهشت سرخ بدن های بی سر است اینجا بهشت سرخ بدن های بی سر است

اینجا نگارخانه ی گل های پرپر است

اینجا منا و مشعر و بیت الحرام ماست

اینجا حریم قرب شهیدان داور است

اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق

اینجا مزار قاسم و عباس و اکبر است

اینجا به جای جامه ی احرام ما به تن

زخم هزار نیزه و شمشیر و خنجر است

اینجا دو طفل زینبم افتد به روی خاک

اینجا به روی سینه ی من قبر اصغر است

اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان

گرد و غبار کرب و بلا مشک و عنبر است

اینجا چو آفتاب سرم بر فراز نی

بر کودکان در به درم سایه گستر است

اینجا تنم به زیر سم اسب، توتیا

اینجا سرم به دامن شمر ستمگر است

اینجا به جای جای گلوی بریده ام

گلبوسه های زینب و زهرای ا

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:19
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

نفس بده كه نفس پای این علم بزنم *

3550
3

نفس بده كه نفس پای این علم بزنم نفس بده كه نفس پای این علم بزنم

نفس بده كه فقط از حسین دم بزنم

سرم فدای قدمهات آرزو دارم

كه سرنوشت خودم را بخون رقم بزنم

سرم هوای تو دارد دلم هوای ضریح

چه می شود كه سری گوشه ی حرم بزنم

كنار سینه زنان چه می شود ارباب

میان صحن و سرایت شبی قدم بزنم

هزار حاجتم اما رسیده ام امشب

كه چشم بر قدم صاحب علم بزنم

نفس بده كه زشب تا غروب تاسوعا

میان نوحه كنانت دوباره دم بزنم

شاعر : حسن لطفی

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:21
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

برای سینه زدن رخصتی بده آقا‏ *

3346

برای سینه زدن رخصتی بده آقا‏ برای سینه زدن رخصتی بده آقا‏

به دست خسته ی من قدرتی بده آقا‏

شبیه سال گذشته دوباره آمده ام

برای خوب شدن فرصتی بده آقا‏

دوباره قصد نمودم که نوکرت باشم

در این دوماه عزا همتی بده آقا‏

دعای خیر پدر بود آمدم اینجا

به سفره ی پدرم برکتی بده آقا‏

از آن قواره ی مشکی که دست فاطمه است‏

به روضه خوان خودت خلعتی بده آقا‏

زغصه های سر غرق خون تو بر نی

چگونه سرشکنم، جراتی بده آقا‏

سر مطهرتان بارها ز نی افتاد‏

میان روضه به من طاقتی بده آقا‏

شاعر : وحید قاسمی

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:23
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

آقا بیا كه ما ز غمت گریه می كنیم ‏ *

2910

آقا بیا كه ما ز غمت گریه می كنیم ‏ آقا بیا كه ما ز غمت گریه می كنیم ‏
ماه عزاست بر حرمت گریه می كنیم ‏

شكر خدا كه دل به عزا خانه بار یافت ‏

ماه بكاست ما به غمت گریه می كنیم ‏

دل ها برای روز تو آماده می شوند ‏

ما بهر دیدن علمت گریه می كنیم ‏

ای خون ما حلال قدومت در این عزا ‏

خون جای اشك بر قدمت گریه می كنیم ‏

تا كی غلاف صبر، كند منع ذوالفقار ‏

هر دم به حسرت دو دمت گریه می كنیم ‏

می آیی و بدون ملاقات می روی ‏

آقا به این عبور كمت گریه می كنیم ‏

خوردی قسم به مادر پهلو شكسته ات

تا حشر هم به این قسمت گریه می كنیم ‏

ای رازدار فاطمه برگرد چاره كن ‏

ما از غم غدیر خمت گریه می كنیم ‏

دشمن به آل تو چه ستمها روا نمود ‏

با تو

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب

عبــاسم، فــرزند عـلی مرتضایم *

3803
5

عبــاسم، فــرزند عـلی مرتضایم عبــاسم، فــرزند عـلی مرتضایم
سـردارم، سقـایم، حافظ خيمه‌هايم
من یار ثاراللّهم فرماندۀ سپاهم
****

سردارم، سردارم سردار انصارالله
ثــارالله فــرزند، بــرادر ثارالله
من یار ثاراللّهم فرماندۀ سپاهم
****
این دستم، این چشمم، این فرق نازنینم
عــاشقم، عــاشق عمــود آهنینـم
من یار ثاراللّهم فرماندۀ سپاهم
****
شمشیر حیدر و شیر ام‌البنینم
حســینِ دوم امیــرالمؤمنینم
من یار ثاراللّهم فرماندۀ سپاهم
****
به یاد ایثار و جانبازی و شهادت
بوسیده دستم را علی روز ولادت
من یار ثاراللّهم فرماندۀ سپاهم
****
جان نثار کوی امام عالمینم
سیدالشهدای ارتش حسینم
من یار ثاراللّهم فرماندۀ سپاهم
****
خجـل از گـل‌های باغ مدین

  • دوشنبه
  • 22
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • سعيد رضايي
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد