شهادت امام حسین (ع)

مرتب سازی براساس

مصائب امام حسین(ع)(مگر به كرببلا آب قیمت جان بود) *

3550
7

مصائب امام حسین(ع)(مگر به كرببلا آب قیمت جان بود) مگر به كرببلا آب قیمت جان بود

كه از عطش به فلك نالۀ یتیمان بود

كفن دریغ مگر بود بهر شاه شهید

كه تا سه روز تنش روی خاك عریان بود

به زیر سایۀ چتر زر، ابن سعد لعین

عزیز فاطمه در آفتابِ سوزان بود

ز كینه فرقۀ بی آبرو زدند آتش

سرادقی كه در او جبرئیل دربان بود

گلوی جمله تر از آب خوش گوار فرات

به حلق خشك علی اصغر آب پیكان بود

ز آب و نان همه سیر و ز كربلا تا شام

سكینه تشنۀ آب و گرسنۀ نان بود

سپاه شام سراسر سوار بر مركب

پیاده عابد بیمار زار و نالان بود

به شام جمله خلایق به خواب خوش همه شب

ز شام تا به سحر زینب اندر افغان بود

نهاد خولیِ بی دین به روی خاكستر

سری كه مهر رخش رشک باغ رضوان بو

  • دوشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(همراه زخم های تنت گریه ام گرفت) *

3225
6

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(همراه زخم های تنت گریه ام گرفت) همراه زخم های تنت گریه ام گرفت

از پیرهن نداشتنت گریه ام گرفت

با دیده های سرخ جگر مثل مادرم

هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت

جایی برای بوسه برادرم نیافتم

از نیزه های در بدنت گریه ام گرفت

تا دیدم آن سواره ی ولگرد نیزه دار

بر تن نموده پیرُهنت، گریه ام گرفت

وقتی شنیدم از پسرت ای امام اشک

یک بوریا شده کفنت، گریه ام گرفت

شاعر:وحید قاسمی
منبع :سایت حسینیه

  • دوشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان) *

2154
4

مدح ومرثیه امام حسین(غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان) آنگاه که نی طعنه به خنجر می زد

خورشیدِ سرت ز نیزه ها سر می زد

در آن دو سه روزی که تنت بی سر بود

هر روز خدا به پیکرت سر می زد

××
با سوره ی کهف بیکران بود لبت

از نور و تنور چیدمان بود لبت

آنگاه که فاطمه لبت را بوسید

درگیر سنان و خیزران بود لبت

×××

از بال و پرش گرفته و می بردند

از برگ و برش گرفته و می بردند

وقتی ز فراز نی فرو می آمد

از موی سرش گرفته و می بردند

شاعر:سیدداود حسینی

منبع:سایت حسینیه

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(هرگز كسى چون من تن بى سر نبوسید) *

2706
5

مدح ومرثیه امام حسین(هرگز كسى چون من تن بى سر نبوسید) هرگز كسى چون من تن بى سر نبوسید

بوسیدم آن جایى كه پیغمبر نبوسید

حیدر نبوسید، زهرا نبوسید

حتى نسیم، صحرا نبوسید

وقتى كه در دریاى خون زینب شنا كرد

لب را به رگ هاى برادر آشنا كرد

گفت اى برادر، كو رإس پاكت

بینم چسان من، غلطان به خاكت

این سر كه ریزد از لبش شهد حلاوت

فردا به نوك نى كند قرآن تلاوت

با این كه این سر، مشكوة نور است

مهمان سرایش، كنج تنور است

شاعر:محمد جواد غفورزاده (شفق

منبع:سایت حسینیه

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(زشرق نیزه دمیده است صبح رستاخیز) *

2197
4

مدح ومرثیه امام حسین(زشرق نیزه دمیده است صبح رستاخیز) ز شرق نیزه دمیده است صبح رستاخیز

شهید خفته به خون و به خاک! هین برخیز!

ببین گسسته ز هم رشتۀ حجاب حرم

به چشم هم زدنی هست و نیست بر هم ریز!

هلا! ز خاک به پا خیز و خاک بر سر کن

زمین خاکی دون را سپهر گردون نیز

به سوی خیمه گه از قتله گاه شمر آمد

"دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز"

میان حلقه دشمن نگینی از آتش...

به هر طرف که روم بسته اند راه گریز

به سایه سار سر تو مگر بیاسایم

هلا! بر آمده خورشید سرخ شور انگیز!

مگر به دست لبم دامن رگ تو رسد

"که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز"

هزار بوسه گلویت ز پیش و پس بگرفت

ز خشکسار لب من وز آب خنجر تیز

وصیت تو به گوشم هنوز می پیچد:

"که در مقام رضا با

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 07:15
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

محرم آمد و ماه عزا گشت... (مناجات ورود به محرم- سروده آقای زعفرانیه) *

2319
7

محرم آمد و ماه عزا گشت... (مناجات ورود به محرم- سروده آقای زعفرانیه) مـــــحّـــــرم آمـــــد و مـــــاه عـــــــزا گشت

هـــمـه عـــــالـــم به مـــــاتم مبتــــلا گشت

ز چـــــشــم خـــود تـــمـــنّا می کنم اشــک

کـــه مــاه گـــریــه بر خـــون خـــــــدا گشت

وجـــودم را ســـراســـر غـــــم گـــرفـــــته

دلـــم خــونــیــن چــو خـــاک کــــربـلا گشت

تـــو هـــستــــی بـــهــتــرین اربــاب دنـــــیا

کـــه ذکـــر تـــو بـــه هـــر دردی دوا گـشت

شــدم بــیــمــار عـــشـقت یا حــســین جان

هــمــیـن عـشـق عاقبت بر مــن شفا گشت

حـسیـن (ع) سرمایه دار فضل و لطف است

کــه قـــارون هــم به پــیـش او گـــدا گشت

چــرا این جـاهــلان پـــیــمان شــکــســتــند

چــ

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 08:03
  • نوشته شده توسط
  • علي احمدي
ادامه مطلب

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان) *

2239
1

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان) یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش

سلام ما برساند به صبح پیرهنش

کسی که بوی هو العشق می دهد نفسش

کسی که عطر هو الله می دهد دهنش

کسی که بین من و عشق هیچ حایل نیست

کسی که نسبت خونی ست بین عشق و منش

به غیر زخم کسی در رکاب او ندوید

و گریه های خدا مانده بود و عطر تنش

تمام دشت پر از زخم های عطشان بود

فرات، پیرهنش بود و آسمان کفنش

فرشته گفت ببینید این چه آینه ای ست

چه قدر بوی هو النور می دهد سخنش

فرشته گفت ببینید! عرشیان دیدند

سری جدا شده، لبخند می زند بدنش

به زیر تیغ تنش تکه تکه قرآن شد

مدینه مولد او بود و کربلا وطنش

یکی ز گوشه نشینان زخم روشن او

سلام ما برساند به شام پیرهنش

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش) *

1497
4

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش) یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش

سلام ما برساند به صبح پیرهنش

کسی که بوی هو العشق می دهد نفسش

کسی که عطر هو الله می دهد دهنش

کسی که بین من و عشق هیچ حایل نیست

کسی که نسبت خونی ست بین عشق و منش

به غیر زخم کسی در رکاب او ندوید

و گریه های خدا مانده بود و عطر تنش

تمام دشت پر از زخم های عطشان بود

فرات، پیرهنش بود و آسمان کفنش

فرشته گفت ببینید این چه آینه ای ست

چه قدر بوی هو النور می دهد سخنش

فرشته گفت ببینید! عرشیان دیدند

سری جدا شده، لبخند می زند بدنش

به زیر تیغ تنش تکه تکه قرآن شد

مدینه مولد او بود و کربلا وطنش

یکی ز گوشه نشینان زخم روشن او

سلام ما برساند به شام پیرهنش

شاعر:علیرضا قزو

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(تا شدی مبتلای نیزه، حسین) *

2252
6

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(تا شدی مبتلای نیزه، حسین) تا شدی مبتلای نیزه، حسین

سوختی از جفای نیزه، حسین

بر سرت ریخت آنقدر نیزه

گم شدی لابلای نیزه، حسین

شده ابری هوای قلبم از

ضربه ی بی هوای نیزه، حسین

مانده ام از چه مانده روی تنت

این همه زخم و جای نیزه، حسین

بر سر نیزه، می رود سر تو

بدنت زیر پای نیزه، حسین

بر لب عالمی رساند جان

سختی روضه های نیزه، حسین

زینبت (خواهرت) بیش از این نمی ماند

زنده از ماجرای نیزه، حسین

شاعر:رضا فراهانی

منبع:سایت حسینیه

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(غیر از این خاک بلاکَش، وطنی نیست تو را) *

2236
8

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(غیر از این خاک بلاکَش، وطنی نیست تو را) غیر از این خاک بلاکَش، وطنی نیست تو را

جز سنان و نی و خنجر، چمنی نیست تو را

گفتم از خاتم انگشت تو را بشناسم

تو که انگشت نداری، یمنی نیست تو را

تو پس از قتل حسن، گفتی غارت زده ام

حال غارت شده ای، پیرهنی نیست تو را

استخوان های تنت مثل دلت نرم شده

جز من و مادرمان، سینه زنی نیست تو را

بس که اسب از بدنت رد شده چون خاک شدی

تا رسیدم به تو دیدم، بدنی نیست تو را

بوریا بود بهانه، که بدن جمع شود

ورنه جز خاک بیابان، کفنی نیست تو را

شاعر:سعید خرازی

منبع:سایت حسینیه

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 17:07
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دل پر از زخم، نفس زخم، رگ حنجر زخم) *

2734
5

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دل پر از زخم، نفس زخم، رگ حنجر زخم) اگر که باد مخالف کمی امان بدهد

به نیزه دار بگویم سری تکان بدهد

به نیزه دار بگویم که با تکانی نرم

به ابرهای سر زلف تو دهان بدهد

وَ ماه آمده تا با هلال انگشتش

نشانه های سرت را به این و آن بدهد

نشانه های سری که اگر نگاهش را

به قدر یک سر سوزن به کهکشان بدهد -

ستاره دست به گوش از همیشه بالاتر

به روی مأذنۀ آسمان اذان بدهد

ستون نیزۀ تو ریسمان باریکی ست

که دست های زمین را به آسمان بدهد

به روی نیزه پریشان نموده ای شب را

چو آن شهاب که گاهی خودی نشان بدهد

شاعر:مهدی رحیمی
منبع:سایت حسینیحه

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(روی دست تو اگر تقدیر در هم ریخته) *

2526
7

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(روی دست تو اگر تقدیر در هم ریخته) روی دست تو اگر تقدیر در هم ریخته

حال دنیا را فقط یک تیر در هم ریخته

تیر از شرم گلویی می شود سرخ و سپید

آه رنگ خون و رنگ شیر در هم ریخته

تیغ وقتی شانه باشد مو پریشان می شود

مو به مو این شعر را شمشیر در هم ریخته

باز آیات لبانت را نمی فهمد کسی

با هجوم خیزران تفسیر در هم ریخته

ماه من الله اکبر این چه قامت بستن است

در نماز نیزه ها تکبیر در هم ریخته

سن و سال لشگرت را تیغ پنهان کرده است

بی سرند این جا جوان و پیر در هم ریخته

غم نلرزانده ست دست خواهرت را در نماز

این قنوت خسته را زنجیر در هم ریخته

دختر و زانوی بابا، نه سر و زانوی او

عشق می داند که این تصویر در هم ریخته

شاعر:مهدی مردانی

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 07:49
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دوباره ضربۀ سیلی نشست بر رویی) *

2872
12

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دوباره ضربۀ سیلی نشست بر رویی) دوباره ضربۀ سیلی نشست بر رویی

به تازیانه کشیدند باز، بازویی

اگر چه هیچ دری وا نشد، ولی آن روز

به جای میخ به نیزه زدند، پهلویی

شنیده ایم که یک عصر پای یک خیمه

به دست باد پریشان شده است، گیسویی

شنیده ایم که یک ظهر روی یک نیزه

بدون آب جوانه زده است، شب بویی

و ماجرا که به این جای کار ختم نشد

چقدر زخم زبان ها شنید، بانویی

تمام دغدغۀ من ز ماجرا این است

که خم نگشت در آن روز هیچ ابرویی

شاعر:نادر حسینی

منبع:سایت حسینیه

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 08:22
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

امشب دلم خون چون یتیمان حسین است.... *

1725
6

امشب دلم خون چون یتیمان حسین است.... امشب رقــیه (س) تا همـــــیشــه گشت تنها

امـــشب حسین (ع) بی سر فتاده بین صحرا

امشب دل زینب (س) فقط حزن است و اندوه

امشب مــــصـیبت ها برایش گشت چون کوه

امشب چرا چشمان زینب (س) گشته گریان؟؟

امشب چرا دست رقیــــه (س) گشته لرزان؟!!

امشب شـــده ســیلی جـــــواب اشک و ناله

امشب چرا خـونی شـده گوش سه ساله!!؟؟

امشب دلم خون چون یتیمان حسین (ع) است

"امشب شب شــام غریبان حسین (ع) است"

"سروده محسن زعفرانیه"

  • یکشنبه
  • 12
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 09:42
  • نوشته شده توسط
  • علي احمدي
ادامه مطلب

خبری نیست از تو و کفنت * مهدی پور پاک

9372
11

خبری نیست از تو و کفنت خبری نیست از تو و کفنت

یوسف من کجاست پیرُهنت

یادگاری ز جنگ حک شده است

مُهری از سمِّ اسب روی تنت

تا خود حشر بر سنان لعنت

که فرو کرده نیزه در دهنت

پیرمردان ناتوان حتّی

با عصا می زدند بر بدنت

همه را سیاه می دیدی

به فدای نفس نفس زدنت

استخوان های سینه ی تو شکست

شمر وقتی که روی سینه نشست

آینه بودی و ترک خوردی

از همه بی هوا کتک خوردی

قتلگاهت نگو که غوغا بود

سر پیراهن تو دعوا بود

کاش مادر نبود در گودال

از بد روزگار امّا بود

شاعر:مهدی پورپاک

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

بسیجیان همه در راه حق قیام كنید *

1599
0

بسیجیان همه در راه حق قیام كنید بسیجیان همه در راه حق قیام كنید
به جسم بی‌سر مولای خود سلام كنید
همه به جانب گودال قتلگاه روید
به آیه‌های به‌ خون ‌شسته احترام كنید
به سینه‌ی همه امروز سوز عاشوراست
الا كه روز بسیج است و روز عاشوراست
بسیج، ذكرش باشد به صبح و شام: حسین
به وقت صلح حسن، موقع قیام: حسین
بسیج یعنی شاگرد مكتب شهدا
بسیج یعنی دلداده‌ی امام حسین
بسیج در نفسش انتقام خون خداست
بسیج سینه‌زن خط سیدالشهداست
بسیجیان شهادت‌طلب! زبانم لال
عزیز فاطمه در موج خون زند پر و بال
شما سپاه حسینید، وای می‌بینم
كه شمر روی نهاده به جانب گودال
همه ز دیده‌ی خود خون دل بیفشانید
مگر كه از كف او تیغ بازبستانید
شاعر:غلامرضا سازگار

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

آخر چه شده ز خانه دور افتادی *

1215
1

آخر چه شده ز خانه دور افتادی آخر چه شده ز خانه دور افتادی
تو دور ز خواهرِ صبور افتادی
زینب به میان خیمه می سوزد و تو
ای وای بمیرم به تنور افتادی
شاعر:جواد حیدری

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

می سوزم و نمانده مرا راه دیگری *

1257
1

می سوزم و نمانده مرا راه دیگری می سوزم و نمانده مرا راه دیگری
آری فرشته ام که ندارم دگر پری
سنگین شده عبور نفس های خسته ام
انگار بین سینه ی من رفته خنجری
من می چشم مقابل ابروی زخم تو
بی رحمی و جسارت دست ستمگری
ما را به نام خارجیان سنگ می زنن
حتّی اگر که آیه ی قرآن بیاوری
قرمز طلوع کرده ای از مشرق تنور
این جا نبوده است مگر جای بهتری؟

***
دلتنگ عطر زخمی پیراهن توام
خورشید آسمان من ای عشق مادری!
شاعر:علیرضا لک

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

خورشید دلم از افق نیزه بر آمد *

1726
1

خورشید دلم از افق نیزه بر آمد خورشید دلم از افق نیزه بر آمد
خورشید مگو، روی نی از من جگر آمد
رو راست بگو، دوش تو مهمان که بودی؟
تا صبح دلم شور زد و اشک تر آمد
من خطبه به لب بودم و طفلی به تماشا
فریاد زنان گفت که عمه! پدر آمد
این زخم جدید است به دعوای که بودی؟
یا این که به روبوسی یارم شرر آمد
بر باد مده زلف که زینب جگرش سوخت
بس کن که دگر حوصلۀ صبر سر آمد
شاعر:محمد سهرابی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غم و درد و بلا کوچه به کوچه *

1449
2

غم و درد و بلا کوچه به کوچه غم و درد و بلا کوچه به کوچه
تب و اشک و عزا کوچه به کوچه
میان کوفه گرداندند سر را
به روی نیزه ها کوچه به کوچه
خروش ناله در عرش است بر پا
قیامت می شود از اشک زهرا
سری را خولی آورده به کوفه
تنی مانده رها بر خاک صحرا
دلش بی تاب از آهی پر شرر سوخت
شبیه چشم هایی شعله ور سوخت
به پای حنجری آتش گرفته
تنور خولی آن شب تا سحر سوخت
شاعر:یوسف رحیمی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

یک سر خونین چه می بینم خدایا در تنور *

1513
2

یک سر خونین چه می بینم خدایا در تنور یک سر خونین چه می بینم خدایا در تنور
آفتابی می کنم امشب تماشا در تنور
نوح من، با نوحه ی طوفان دلم را آب کن
رگ رگ از هر چشمه ی خون است دریا در تنور
کوثر عصمت بهشت ناله دارد یا مگر
فاطمه گمگشته ی خود کرده پیدا در تنور
مصحف عشق است رگ های بریده ای عجب!
خوش تلاوت می شود قرآنِ گویا در تنور
در بساط عیش، بزم ماتم است و جبرئیل
کرده بر پا محشری از وا حسینا در تنور
شاعر:جعفر رسول زاده

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

به تاخت می رود و از خزان خبر دارد *

1185
0

به تاخت می رود و از خزان خبر دارد به تاخت می رود و از خزان خبر دارد
به تاخت می رود انگار بارِ سر دارد
گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است
و پای مرکب او را ببین که پر دارد
تمام شادی دنیاست در دلش انگار
میان کیسه ی خود تکّه های زر دارد
مسیر کوفه و یک خانه و تنوری داغ
تنور خانه ی او روضه اش خطر دارد
دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد
کسی بیاید و درب از تنور بر دارد
شاعر:سید محمد حسینی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

آتش چقدر رنگ پریده ست در تنور *

1427
2

آتش چقدر رنگ پریده ست در تنور آتش چقدر رنگ پریده ست در تنور
امشب مگر سپیده دمیده ست در تنور
این ردّ پای قافله ی داغ لاله هاست؟
یا خون آفتاب چکیده ست در تنور؟!
این گل خروش کیست که یک ریز و بی امان
شیپور رستخیز دمیده ست در تنور؟
چون جسم پاره پاره ی در خون تپیده اش
فریاد او بریده بریده ست در تنور
از دودمان فتنه ی خاکستری، خسی
خورشید را به شعله کشیده ست در تنور
جز آسمان ابری این شام کوفه سوز
خورشیدِ سر بریده که دیده ست در تنور
دنبال طفل گمشده انگار بارها
با آن سر بریده دویده ست در تنور!
امشب چو گل شکفته ای از هم، مگر گلی
گلبوسه از لبان تو چیده ست در تنور؟
در بوسه های خواهر تو جان نهفته است
جانی که بر لب تو رسیده ست در تنور
آن

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

چه شبی می‌گذرد در دلِ پنهانِ تنور *

1837
1

چه شبی می‌گذرد در دلِ پنهانِ تنور چه شبی می‌گذرد در دلِ پنهانِ تنور
سر خورشید شده گرمی دُکانِ تنور
این چه نوری ست تنور از نفسش روشن شد؟!
این چه داغی ست که آتش زده بر جانِ تنور؟!
دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود
امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور
با سرش صاحب این خانه به نانی برسد
کیسه‌ها دوخته و سکه شده نانِ تنور
چه بلایی سر نیزه به سرش آوردند؟!
که پناه از همه آورده به دامانِ تنور
سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس
نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور
شأنِ «برداً و سلاما» ست نزولِ سر او
که فرود آمده از نِی به گلستانِ تنور
تا قیامت وسطِ شعله بسوزد کمِ اوست
بیش از این‌هاست در این فاجعه تاوانِ تنور
شاعر:محمد رسولی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

کربلا را می ‌سرود این بار، روی نیزه‌ ها *

2712
3

کربلا را می ‌سرود این بار، روی نیزه‌ ها کربلا را می ‌سرود این بار، روی نیزه‌ ها
با دو صد ایهام معنی‌دار، روی نیزه‌ ها
نینوایی شعر او از نای هفتاد و دو نی
مثل یک ترجیع شد تکرار، روی نیزه‌ ها
چوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده ست
لاله‌ها را سر به سر بشمار، روی نیزه‌ ها
زخمی داغند این گل‌های پر پر، ای نسیم!
پای خود آرام‌تر بگذار روی نیزه‌ ها
یا بر این نیزار خون امشب متاب ای ماهتاب
یا قدم آهسته ‌تر بردار روی نیزه‌ ها
قافله در رجعت سرخ است و جاده فتنه جوش
چشم میر کاروان، بیدار روی نیزه‌ ها
زنگیان آیینه می‌بندند بر نی، یا خدا-
پرده بر می‌دارد از رخسار روی نیزه‌ ها؟
صوت قرآن است این؟ یا با خدا در گفت‌وگوست
رو به رو، بی‌پرده، در انظار روی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

می برد غریبانه سر نیزه سرش را *

1333
2

می برد غریبانه سر نیزه سرش را می برد غریبانه سر نیزه سرش را
می دید به خاكستر و خون بال و پرش را
خورشید ندیده است فلك در همه دوران
این گونه برد پشت سر خود قمرش را
شب بود و ندیدند به سجاده ی آتش
می خواند سری مست، نماز سحرش را
بی غسل و كفن مانده تن آینه بر خاك
از باد بگیرید پس از این خبرش را
با فاطمه ای كاش نگویند كه بردند
انگشتر و انگشت و ردای پسرش را
شاعر:سید محمد جوادی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

این پشت بام ها که تو را سنگ می زنند *

1834
1

این پشت بام ها که تو را سنگ می زنند این پشت بام ها که تو را سنگ می زنند
دارند روی وجه خدا سنگ می زنند
با قصد خورد کردن عکس صفات حق
سوی تمام آیینه ها سنگ می زنند
تو عین آسمانی و این شهر عین خاک
بنگر که از کجا به کجا سنگ می زنند
پس دستۀ بزرگ ابابیل ها کجاست؟
حالا که روی کعبۀ ما سنگ می زنند
از پشت بام ها نتوان گر سؤال کرد
از دست ها بپرس چرا سنگ می زنند
من خطبۀ شکسته برای تو خوانده ام
یعنی که کوفیان به صدا سنگ می زنند
شاعر:حجت الاسلام رضا جعفری

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 16:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

تا کرب و بلا هست زمین را عشق است *

1859
4

تا کرب و بلا هست زمین را عشق است تا کرب و بلا هست زمین را عشق است
آهِ دلِ همواره غمین را عشق است
هر چند که هیچ است همه ارزش ما
ما کلب حسینیم همین را عشق است
شاعر:امیر کرمی

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

جهان محو تماشای حسین است *

1940
2

جهان محو تماشای حسین است جهان محو تماشای حسین است
اسیر حسن زیبای حسین است
به بازار جنون بی شک خدا هم
یکی از مشتری های حسین است

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

تا جسمِ سر جدای تو را دیدم ای حسین *

1674
4

تا جسمِ سر جدای تو را دیدم ای حسین تا جسمِ سر جدای تو را دیدم ای حسین
بر خویش از فراق تو لرزیدم ای حسین
وقت جدایی از تو که با تازیانه بود
چون چشمه‎های زخم تو جوشیدم ای حسین
ما گام در طریق اسرات زدیم و حال
ختم رسالتی است که بگزیدم ای حسین
من زینبم که عشق تو بُردم به شهر شام
این راه را به پای تو پوییدم ای حسین
رفتم به شام بهر قیام دگر ولی
هر جا قدم نهاده خروشیدم ای حسین
نخلی که کاشتی تو به خون اندر این زمین
در شام و کوفه میوه از آن چیدم ای حسین
بودم اگر اسیر ولی مشت انتقام
بر فرق دشمنان تو کوبیدم ای حسین
دادم شکست دولت شب را که چون تو من
بنیانگر حکومت خورشیدم ای حسین
نقش از تو یافت واقعه‎ی کربلا و من
تفسیر آن حماسه‎ی جاویدم ای حس

  • چهارشنبه
  • 13
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد