شهادت امام حسین (ع)

مرتب سازی براساس

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دست نقاش به رقص آمد و تصویر کشید) *

1918
2

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دست نقاش به رقص آمد و تصویر کشید) دست نقاش به رقص آمد و تصویر کشید

طرحی از واقعه بر صفحه ی تقدیر کشید

بوم نقاشیش از گرگ صفت ها پر بود

بینشان مرد یَلی با صفت شیر کشید

مدتی بعد تنی زخمی و بی دست کشید

بعد بالا سر آن نیزه و شمشیر کشید

آن طرف تر تن صد پاره ای نقاشی کرد

بر سر نعشِ جوانی پدری پیر کشید

بوسه ی سرخ - چه ترسیم شگفت انگیزی!:

بوسه ای روی گلو از طرف تیر کشید

خنجری روی گلو... تشنه لبی... گودالی

کاسه ای آب کشید... آب!... ولی دیر کشید

صحنه ی بعد که سرها همه بر نی می رفت

اُسرا را همگی در غُل و زنجیر کشید...

صحنه ها آیه ی قرآن شد و نقاش نشست

همه را با قلمی سرخ به تفسیر کشید

قصه ی تابلو را کل جهان فهمیدند

همه ی ت

  • یکشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:48
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 علی اکبر لطیفیان

مدح ومرثیه امام حسین(ع)-(ای آن که در عزای تو آدم گریسته) * علی اکبر لطیفیان

2037
3

مدح ومرثیه امام حسین(ع)-(ای آن که در عزای تو آدم گریسته) وقتی علی اکبر من نیست ماندنی
پیداست که برادر من نیست ماندنی

باید که با حسین خداحافظی کنم
این آینه برابر من نیست ماندنی

از این به بعد راهی گرماست صورتم
این سایبان که بر سرمن نیست ماندنی

در پشت خیمه فکر نمی کردم عاقبت
این دستباف مادر من نیست ماندنی

تا بوسه بر گلوی تو دادم صدا زدی
خواهر ببوس، حنجر من نیست ماندنی

انگشترت که رفت خودم با خبر شدم
از این به بعد زیور من نیست ماندنی

جا قحط بود، شمر روی سینه ات نشست
این کعبه ی مطهر من نیست ماندنی

شاعر: علی اکبر لطیفیان

  • یکشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(چرا به خاک فتاده، تن مطهر تو) *

1690
4

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(چرا به خاک فتاده، تن مطهر تو) چرا به خاک فتاده، تن مطهر تو؟

جدا نموده که، ای شهریار من! سر تو؟

ز هیچ باب نپرسی چرا ز حال رباب؟

که هست خادمه ای، یا حسین! در بر تو

منم که از ره یاری به خود روا دارم

هر آن چه آمده از دست چرخ بر سر تو

ز تشنه کامی اگر جان دهم، ننوشم آب

که وقت دادن جان خشک بود، حنجر تو

دگر به سایه نخواهم نشست، مدّت عمر

کز آفتاب کسی بر نداشت پیکر تو

نظر دگر به سوی آفتاب و ماهم نیست

چو بر سِنانِ سَنان بنگرم کنون سر تو

خیال جامه ی نو نایدم به دل، حاشا!

که بُرد پیرهن کهنه، خصم از برِ تو

زنم به سینه، دَرَم جامه تا نفس دارم

که نرم شد ز سم اسب، جسم انور تو

نگیرمی به جز از طفل اشک در دامان

که تیر حرمله ب

  • یکشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دیگرم شوری به آب و گل رسید) *

3804
3

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دیگرم شوری به آب و گل رسید) دیگرم شوری به آب و گل رسید

گاه میدان داری این دل رسید

نوبت پا در رکاب آوردن است

اسب عشرت را سواری کردن است

چون که خود را یکه و تنها بدید

خویشتن را دور از آن تن‌ها بدید

قد برای رفتن از جا راست کرد

هر تدارک خاطرش می‌خواست کرد

پا نهاد از روی همت در رکاب

کرد با اسب از سر شفقت خطاب

کای سبک پر ذوالجناح تیز تک

گَردِ نعلت سرمه‌ی چشم ملک

ای سماوی جلوه‌ی قدسی خرام

ای ز مبدأ تا معادت نیم گام

ای به صورت کرده طیّ آب و گل

وی به معنی پویه‌ات در جان و دل

ای به رفتار از تفکر تیزتر

وز بُراق عقل چابک خیزتر

رو به کوی دوست منهاج من است

دیده وا کن وقت معراج من است

بُد به شب معراج آن گیتی فروز

ا

  • یکشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند) *

1786
4

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند) شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند

لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند

فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است

با تو هر ثانیه رؤیاست اگر بگذارند

مثل قدش قدمش لحن پیمبر وارش

روی فرزند تو زیباست اگر بگذارند

غنچه آخر چقدر آب مگر می خواهد؟

عمر طفل تو به دنیاست اگر بگذارند

ساقیَت رفته و ای کاش که او برگردد

مشک او حامل دریاست اگر بگذارند

آب مالِ خودشان چشم همه دلواپس

خیمه ها تشنۀ سقاست اگر بگذارند

قامتش اوج قیام است قیامت کرده است

قد سقای تو رعناست اگر بگذارند

سنگ ها در سخنت هم نفس هلهله ها

لحن قرآن تو گیراست اگر بگذارند

تشنه ای، آه وَ دارد لب تو می سوزد

آب مهریه زهراست اگر بگذارند

بر دل مض

  • یکشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:58
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مرثیه شهادت امام حسین(ع)(باده ی عشق تو هم جنس شراب عطش ست) *

1923
2

مرثیه شهادت امام حسین(ع)(باده ی عشق تو هم جنس شراب عطش ست) باده ی عشق تو هم جنس شراب عطش ست
جان کوثر نَسَبَت تشنه ی آب عطش ست

زائر تربت خونین حسین بن علی ست
عطر شوری که ره آورد گلاب عطش ست

حاشَ لله که دهد دست ارادت به یزید
آن امامی که دلش مست ثواب عطش ست

روز آشوب شهامت همه دیدند که عشق
متجلّی ست در آن دل که خراب عطش ست

رسم آن نیست که برتشنه لبان آب دهند؟
مرگتان باد مگر تیغ، جواب عطش ست؟

نهراسد ز دم تیر جگر سوز عدو
آن که پیراهنش از جنس حباب عطش ست

آه و دردا که کنون روی زمین افتاده ست
دست عباس که شمشیر شهاب عطش ست

یا رب این پیکر غلطیده به خونابِ جگر
کیست؟ خورشید که در زیر سحاب عطش ست

یا حسین آن مه ظلمت شکن کرب و بلاست
که سرش قاری آیات کتاب عطش س

  • دوشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 04:28
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

آقا غلط کردم ، نفهمیدم ، ببخشید * جعفر ابوالفتحی

5007
17

آقا غلط کردم ، نفهمیدم ، ببخشید مناجات با امام حسین (ع)

آقا غلط کردم ، نفهمیدم ، ببخشید

اینبار هم عبد گنهکارت نفهمید

یک شب درون خواب دیدم ایهاالعشق

پرچم سیاه هیئت تو می درخشید

در کنج قلب پر گناهم ای حسین جان

تاریک بود و چشم جائی را نمی دید

تا اینکه نور عشق آل الله آمد

آنگاه شمس عشق تو تابید و تابید

الحق شما از جانشینان خدائید

الحق شما از جام کوثر مست مستید

اما دوباره قوم وهابی به ما گفت:

آیا شماها هم حسین را می پرستید؟

سروده جعفر ابوالفتحی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 09:14
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

شعر مناجات با امام حسین (ع)-(شکر خدا لطف خدایت رو به ما کرد) * جعفر ابوالفتحی

5457
1

شعر مناجات با امام حسین (ع)-(شکر خدا لطف خدایت رو به ما کرد) مناجات با امام حسین (ع)

شکر خدا لطف خدایت رو به ما کرد

ما را در این دنیا به عشقت آشنا کرد

از پیش پرچم می گذشتم ای حسین جان

الحق که آقا مادرت ما را صدا کرد

مادر بزرگم لحظه ی آخر زعشقت

رو سوی کوی پر غم کرببلا کرد

اول دعا بر مهدی زهرا نمود و

آنگاه او یک یک نوه ها را دعا کرد

یادم نرفته قلب زارم در گوهر شاد

میدان مشک ساقی غم را هوا کرد

اول مرا نفسم شبیه پادشه کرد

آخر مرا زهرا شبیه یک گدا کرد

لطف خدا یکباره ملطوفم نمود و

با ما هر انچه کرد ان لطف خدا کرد

سروده جعفر ابوالفتحی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Tab

  • پنج شنبه
  • 27
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 09:15
  • نوشته شده توسط
  • جعفر ابوالفتحی
ادامه مطلب

مصائب امام حسین(ع)(مگر به كرببلا آب قیمت جان بود) *

3697
7

مصائب امام حسین(ع)(مگر به كرببلا آب قیمت جان بود) مگر به كرببلا آب قیمت جان بود

كه از عطش به فلك نالۀ یتیمان بود

كفن دریغ مگر بود بهر شاه شهید

كه تا سه روز تنش روی خاك عریان بود

به زیر سایۀ چتر زر، ابن سعد لعین

عزیز فاطمه در آفتابِ سوزان بود

ز كینه فرقۀ بی آبرو زدند آتش

سرادقی كه در او جبرئیل دربان بود

گلوی جمله تر از آب خوش گوار فرات

به حلق خشك علی اصغر آب پیكان بود

ز آب و نان همه سیر و ز كربلا تا شام

سكینه تشنۀ آب و گرسنۀ نان بود

سپاه شام سراسر سوار بر مركب

پیاده عابد بیمار زار و نالان بود

به شام جمله خلایق به خواب خوش همه شب

ز شام تا به سحر زینب اندر افغان بود

نهاد خولیِ بی دین به روی خاكستر

سری كه مهر رخش رشک باغ رضوان بو

  • دوشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:38
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(همراه زخم های تنت گریه ام گرفت) *

3287
6

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(همراه زخم های تنت گریه ام گرفت) همراه زخم های تنت گریه ام گرفت

از پیرهن نداشتنت گریه ام گرفت

با دیده های سرخ جگر مثل مادرم

هنگام دست و پا زدنت گریه ام گرفت

جایی برای بوسه برادرم نیافتم

از نیزه های در بدنت گریه ام گرفت

تا دیدم آن سواره ی ولگرد نیزه دار

بر تن نموده پیرُهنت، گریه ام گرفت

وقتی شنیدم از پسرت ای امام اشک

یک بوریا شده کفنت، گریه ام گرفت

شاعر:وحید قاسمی
منبع :سایت حسینیه

  • دوشنبه
  • 22
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان) *

2208
4

مدح ومرثیه امام حسین(غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان) آنگاه که نی طعنه به خنجر می زد

خورشیدِ سرت ز نیزه ها سر می زد

در آن دو سه روزی که تنت بی سر بود

هر روز خدا به پیکرت سر می زد

××
با سوره ی کهف بیکران بود لبت

از نور و تنور چیدمان بود لبت

آنگاه که فاطمه لبت را بوسید

درگیر سنان و خیزران بود لبت

×××

از بال و پرش گرفته و می بردند

از برگ و برش گرفته و می بردند

وقتی ز فراز نی فرو می آمد

از موی سرش گرفته و می بردند

شاعر:سیدداود حسینی

منبع:سایت حسینیه

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 06:04
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(هرگز كسى چون من تن بى سر نبوسید) *

2833
5

مدح ومرثیه امام حسین(هرگز كسى چون من تن بى سر نبوسید) هرگز كسى چون من تن بى سر نبوسید

بوسیدم آن جایى كه پیغمبر نبوسید

حیدر نبوسید، زهرا نبوسید

حتى نسیم، صحرا نبوسید

وقتى كه در دریاى خون زینب شنا كرد

لب را به رگ هاى برادر آشنا كرد

گفت اى برادر، كو رإس پاكت

بینم چسان من، غلطان به خاكت

این سر كه ریزد از لبش شهد حلاوت

فردا به نوك نى كند قرآن تلاوت

با این كه این سر، مشكوة نور است

مهمان سرایش، كنج تنور است

شاعر:محمد جواد غفورزاده (شفق

منبع:سایت حسینیه

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(زشرق نیزه دمیده است صبح رستاخیز) *

2226
4

مدح ومرثیه امام حسین(زشرق نیزه دمیده است صبح رستاخیز) ز شرق نیزه دمیده است صبح رستاخیز

شهید خفته به خون و به خاک! هین برخیز!

ببین گسسته ز هم رشتۀ حجاب حرم

به چشم هم زدنی هست و نیست بر هم ریز!

هلا! ز خاک به پا خیز و خاک بر سر کن

زمین خاکی دون را سپهر گردون نیز

به سوی خیمه گه از قتله گاه شمر آمد

"دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز"

میان حلقه دشمن نگینی از آتش...

به هر طرف که روم بسته اند راه گریز

به سایه سار سر تو مگر بیاسایم

هلا! بر آمده خورشید سرخ شور انگیز!

مگر به دست لبم دامن رگ تو رسد

"که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز"

هزار بوسه گلویت ز پیش و پس بگرفت

ز خشکسار لب من وز آب خنجر تیز

وصیت تو به گوشم هنوز می پیچد:

"که در مقام رضا با

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 07:15
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

محرم آمد و ماه عزا گشت... (مناجات ورود به محرم- سروده آقای زعفرانیه) *

2350
7

محرم آمد و ماه عزا گشت... (مناجات ورود به محرم- سروده آقای زعفرانیه) مـــــحّـــــرم آمـــــد و مـــــاه عـــــــزا گشت

هـــمـه عـــــالـــم به مـــــاتم مبتــــلا گشت

ز چـــــشــم خـــود تـــمـــنّا می کنم اشــک

کـــه مــاه گـــریــه بر خـــون خـــــــدا گشت

وجـــودم را ســـراســـر غـــــم گـــرفـــــته

دلـــم خــونــیــن چــو خـــاک کــــربـلا گشت

تـــو هـــستــــی بـــهــتــرین اربــاب دنـــــیا

کـــه ذکـــر تـــو بـــه هـــر دردی دوا گـشت

شــدم بــیــمــار عـــشـقت یا حــســین جان

هــمــیـن عـشـق عاقبت بر مــن شفا گشت

حـسیـن (ع) سرمایه دار فضل و لطف است

کــه قـــارون هــم به پــیـش او گـــدا گشت

چــرا این جـاهــلان پـــیــمان شــکــســتــند

چــ

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 08:03
  • نوشته شده توسط
  • علي احمدي
ادامه مطلب

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان) *

2324
1

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان) یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش

سلام ما برساند به صبح پیرهنش

کسی که بوی هو العشق می دهد نفسش

کسی که عطر هو الله می دهد دهنش

کسی که بین من و عشق هیچ حایل نیست

کسی که نسبت خونی ست بین عشق و منش

به غیر زخم کسی در رکاب او ندوید

و گریه های خدا مانده بود و عطر تنش

تمام دشت پر از زخم های عطشان بود

فرات، پیرهنش بود و آسمان کفنش

فرشته گفت ببینید این چه آینه ای ست

چه قدر بوی هو النور می دهد سخنش

فرشته گفت ببینید! عرشیان دیدند

سری جدا شده، لبخند می زند بدنش

به زیر تیغ تنش تکه تکه قرآن شد

مدینه مولد او بود و کربلا وطنش

یکی ز گوشه نشینان زخم روشن او

سلام ما برساند به شام پیرهنش

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش) *

1524
4

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش) یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش

سلام ما برساند به صبح پیرهنش

کسی که بوی هو العشق می دهد نفسش

کسی که عطر هو الله می دهد دهنش

کسی که بین من و عشق هیچ حایل نیست

کسی که نسبت خونی ست بین عشق و منش

به غیر زخم کسی در رکاب او ندوید

و گریه های خدا مانده بود و عطر تنش

تمام دشت پر از زخم های عطشان بود

فرات، پیرهنش بود و آسمان کفنش

فرشته گفت ببینید این چه آینه ای ست

چه قدر بوی هو النور می دهد سخنش

فرشته گفت ببینید! عرشیان دیدند

سری جدا شده، لبخند می زند بدنش

به زیر تیغ تنش تکه تکه قرآن شد

مدینه مولد او بود و کربلا وطنش

یکی ز گوشه نشینان زخم روشن او

سلام ما برساند به شام پیرهنش

شاعر:علیرضا قزو

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(تا شدی مبتلای نیزه، حسین) *

2284
6

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(تا شدی مبتلای نیزه، حسین) تا شدی مبتلای نیزه، حسین

سوختی از جفای نیزه، حسین

بر سرت ریخت آنقدر نیزه

گم شدی لابلای نیزه، حسین

شده ابری هوای قلبم از

ضربه ی بی هوای نیزه، حسین

مانده ام از چه مانده روی تنت

این همه زخم و جای نیزه، حسین

بر سر نیزه، می رود سر تو

بدنت زیر پای نیزه، حسین

بر لب عالمی رساند جان

سختی روضه های نیزه، حسین

زینبت (خواهرت) بیش از این نمی ماند

زنده از ماجرای نیزه، حسین

شاعر:رضا فراهانی

منبع:سایت حسینیه

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(غیر از این خاک بلاکَش، وطنی نیست تو را) *

2302
8

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(غیر از این خاک بلاکَش، وطنی نیست تو را) غیر از این خاک بلاکَش، وطنی نیست تو را

جز سنان و نی و خنجر، چمنی نیست تو را

گفتم از خاتم انگشت تو را بشناسم

تو که انگشت نداری، یمنی نیست تو را

تو پس از قتل حسن، گفتی غارت زده ام

حال غارت شده ای، پیرهنی نیست تو را

استخوان های تنت مثل دلت نرم شده

جز من و مادرمان، سینه زنی نیست تو را

بس که اسب از بدنت رد شده چون خاک شدی

تا رسیدم به تو دیدم، بدنی نیست تو را

بوریا بود بهانه، که بدن جمع شود

ورنه جز خاک بیابان، کفنی نیست تو را

شاعر:سعید خرازی

منبع:سایت حسینیه

  • سه شنبه
  • 23
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 17:07
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دل پر از زخم، نفس زخم، رگ حنجر زخم) *

2875
5

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دل پر از زخم، نفس زخم، رگ حنجر زخم) اگر که باد مخالف کمی امان بدهد

به نیزه دار بگویم سری تکان بدهد

به نیزه دار بگویم که با تکانی نرم

به ابرهای سر زلف تو دهان بدهد

وَ ماه آمده تا با هلال انگشتش

نشانه های سرت را به این و آن بدهد

نشانه های سری که اگر نگاهش را

به قدر یک سر سوزن به کهکشان بدهد -

ستاره دست به گوش از همیشه بالاتر

به روی مأذنۀ آسمان اذان بدهد

ستون نیزۀ تو ریسمان باریکی ست

که دست های زمین را به آسمان بدهد

به روی نیزه پریشان نموده ای شب را

چو آن شهاب که گاهی خودی نشان بدهد

شاعر:مهدی رحیمی
منبع:سایت حسینیحه

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 07:10
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(روی دست تو اگر تقدیر در هم ریخته) *

2600
7

مدح ومرثیه شهادت امام حسین(روی دست تو اگر تقدیر در هم ریخته) روی دست تو اگر تقدیر در هم ریخته

حال دنیا را فقط یک تیر در هم ریخته

تیر از شرم گلویی می شود سرخ و سپید

آه رنگ خون و رنگ شیر در هم ریخته

تیغ وقتی شانه باشد مو پریشان می شود

مو به مو این شعر را شمشیر در هم ریخته

باز آیات لبانت را نمی فهمد کسی

با هجوم خیزران تفسیر در هم ریخته

ماه من الله اکبر این چه قامت بستن است

در نماز نیزه ها تکبیر در هم ریخته

سن و سال لشگرت را تیغ پنهان کرده است

بی سرند این جا جوان و پیر در هم ریخته

غم نلرزانده ست دست خواهرت را در نماز

این قنوت خسته را زنجیر در هم ریخته

دختر و زانوی بابا، نه سر و زانوی او

عشق می داند که این تصویر در هم ریخته

شاعر:مهدی مردانی

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 07:49
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دوباره ضربۀ سیلی نشست بر رویی) *

2907
12

مدح ومرثیه امام حسین(ع)(دوباره ضربۀ سیلی نشست بر رویی) دوباره ضربۀ سیلی نشست بر رویی

به تازیانه کشیدند باز، بازویی

اگر چه هیچ دری وا نشد، ولی آن روز

به جای میخ به نیزه زدند، پهلویی

شنیده ایم که یک عصر پای یک خیمه

به دست باد پریشان شده است، گیسویی

شنیده ایم که یک ظهر روی یک نیزه

بدون آب جوانه زده است، شب بویی

و ماجرا که به این جای کار ختم نشد

چقدر زخم زبان ها شنید، بانویی

تمام دغدغۀ من ز ماجرا این است

که خم نگشت در آن روز هیچ ابرویی

شاعر:نادر حسینی

منبع:سایت حسینیه

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 08:22
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

امشب دلم خون چون یتیمان حسین است.... *

1779
6

امشب دلم خون چون یتیمان حسین است.... امشب رقــیه (س) تا همـــــیشــه گشت تنها

امـــشب حسین (ع) بی سر فتاده بین صحرا

امشب دل زینب (س) فقط حزن است و اندوه

امشب مــــصـیبت ها برایش گشت چون کوه

امشب چرا چشمان زینب (س) گشته گریان؟؟

امشب چرا دست رقیــــه (س) گشته لرزان؟!!

امشب شـــده ســیلی جـــــواب اشک و ناله

امشب چرا خـونی شـده گوش سه ساله!!؟؟

امشب دلم خون چون یتیمان حسین (ع) است

"امشب شب شــام غریبان حسین (ع) است"

"سروده محسن زعفرانیه"

  • یکشنبه
  • 12
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 09:42
  • نوشته شده توسط
  • علي احمدي
ادامه مطلب

خبری نیست از تو و کفنت * مهدی پور پاک

9861
15

خبری نیست از تو و کفنت خبری نیست از تو و کفنت

یوسف من کجاست پیرُهنت

یادگاری ز جنگ حک شده است

مُهری از سمِّ اسب روی تنت

تا خود حشر بر سنان لعنت

که فرو کرده نیزه در دهنت

پیرمردان ناتوان حتّی

با عصا می زدند بر بدنت

همه را سیاه می دیدی

به فدای نفس نفس زدنت

استخوان های سینه ی تو شکست

شمر وقتی که روی سینه نشست

آینه بودی و ترک خوردی

از همه بی هوا کتک خوردی

قتلگاهت نگو که غوغا بود

سر پیراهن تو دعوا بود

کاش مادر نبود در گودال

از بد روزگار امّا بود

شاعر:مهدی پورپاک

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

بسیجیان همه در راه حق قیام كنید *

1642
0

بسیجیان همه در راه حق قیام كنید بسیجیان همه در راه حق قیام كنید
به جسم بی‌سر مولای خود سلام كنید
همه به جانب گودال قتلگاه روید
به آیه‌های به‌ خون ‌شسته احترام كنید
به سینه‌ی همه امروز سوز عاشوراست
الا كه روز بسیج است و روز عاشوراست
بسیج، ذكرش باشد به صبح و شام: حسین
به وقت صلح حسن، موقع قیام: حسین
بسیج یعنی شاگرد مكتب شهدا
بسیج یعنی دلداده‌ی امام حسین
بسیج در نفسش انتقام خون خداست
بسیج سینه‌زن خط سیدالشهداست
بسیجیان شهادت‌طلب! زبانم لال
عزیز فاطمه در موج خون زند پر و بال
شما سپاه حسینید، وای می‌بینم
كه شمر روی نهاده به جانب گودال
همه ز دیده‌ی خود خون دل بیفشانید
مگر كه از كف او تیغ بازبستانید
شاعر:غلامرضا سازگار

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

آخر چه شده ز خانه دور افتادی *

1241
1

آخر چه شده ز خانه دور افتادی آخر چه شده ز خانه دور افتادی
تو دور ز خواهرِ صبور افتادی
زینب به میان خیمه می سوزد و تو
ای وای بمیرم به تنور افتادی
شاعر:جواد حیدری

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

می سوزم و نمانده مرا راه دیگری *

1290
1

می سوزم و نمانده مرا راه دیگری می سوزم و نمانده مرا راه دیگری
آری فرشته ام که ندارم دگر پری
سنگین شده عبور نفس های خسته ام
انگار بین سینه ی من رفته خنجری
من می چشم مقابل ابروی زخم تو
بی رحمی و جسارت دست ستمگری
ما را به نام خارجیان سنگ می زنن
حتّی اگر که آیه ی قرآن بیاوری
قرمز طلوع کرده ای از مشرق تنور
این جا نبوده است مگر جای بهتری؟

***
دلتنگ عطر زخمی پیراهن توام
خورشید آسمان من ای عشق مادری!
شاعر:علیرضا لک

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

خورشید دلم از افق نیزه بر آمد *

1759
1

خورشید دلم از افق نیزه بر آمد خورشید دلم از افق نیزه بر آمد
خورشید مگو، روی نی از من جگر آمد
رو راست بگو، دوش تو مهمان که بودی؟
تا صبح دلم شور زد و اشک تر آمد
من خطبه به لب بودم و طفلی به تماشا
فریاد زنان گفت که عمه! پدر آمد
این زخم جدید است به دعوای که بودی؟
یا این که به روبوسی یارم شرر آمد
بر باد مده زلف که زینب جگرش سوخت
بس کن که دگر حوصلۀ صبر سر آمد
شاعر:محمد سهرابی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غم و درد و بلا کوچه به کوچه *

1510
2

غم و درد و بلا کوچه به کوچه غم و درد و بلا کوچه به کوچه
تب و اشک و عزا کوچه به کوچه
میان کوفه گرداندند سر را
به روی نیزه ها کوچه به کوچه
خروش ناله در عرش است بر پا
قیامت می شود از اشک زهرا
سری را خولی آورده به کوفه
تنی مانده رها بر خاک صحرا
دلش بی تاب از آهی پر شرر سوخت
شبیه چشم هایی شعله ور سوخت
به پای حنجری آتش گرفته
تنور خولی آن شب تا سحر سوخت
شاعر:یوسف رحیمی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

یک سر خونین چه می بینم خدایا در تنور *

1539
2

یک سر خونین چه می بینم خدایا در تنور یک سر خونین چه می بینم خدایا در تنور
آفتابی می کنم امشب تماشا در تنور
نوح من، با نوحه ی طوفان دلم را آب کن
رگ رگ از هر چشمه ی خون است دریا در تنور
کوثر عصمت بهشت ناله دارد یا مگر
فاطمه گمگشته ی خود کرده پیدا در تنور
مصحف عشق است رگ های بریده ای عجب!
خوش تلاوت می شود قرآنِ گویا در تنور
در بساط عیش، بزم ماتم است و جبرئیل
کرده بر پا محشری از وا حسینا در تنور
شاعر:جعفر رسول زاده

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

به تاخت می رود و از خزان خبر دارد *

1216
0

به تاخت می رود و از خزان خبر دارد به تاخت می رود و از خزان خبر دارد
به تاخت می رود انگار بارِ سر دارد
گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است
و پای مرکب او را ببین که پر دارد
تمام شادی دنیاست در دلش انگار
میان کیسه ی خود تکّه های زر دارد
مسیر کوفه و یک خانه و تنوری داغ
تنور خانه ی او روضه اش خطر دارد
دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد
کسی بیاید و درب از تنور بر دارد
شاعر:سید محمد حسینی

  • دوشنبه
  • 27
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد