شهادت امام علی النقی

اُمّ کلثــومی و این نام ، ز طاها داری
عفّـت و پاکی و زهـراییِ زهــرا داری

زینـب ثانیِ زهرا و علــی ! بی تردیـد
صبر ، اِرثیست که از زینب کبرا داری

گرچه کمتر ز مقامات شما گفته شده
لیک در قلب محبــان خودت جا داری

غـصّـــــهٔ دشـتِ بلا بر دلـت آوار شده
مثل زینــب به دلت ماتمِ عظمـا داری

ســرِ هفــده مَهِ تابان به سرِ نِیْ دیدی
داغِ هفتاد و دو پیکر روی صحرا داری

بوده ای همنفــس زینب و همراهِ حرم
جسم رنجور و قدِ خَم ، دلِ شیدا داری

غربتی بیشتر از این که اسارت دیدی؟
قلبِ خونبــار زِ نامَحــرم و اَعـدا داری

همهٔ عمــرِ تو با اشک و غم و آه گذشت
گرچه در صبــر و تحمل ، دلِ دریا داری

روضهٔ ظهرِ عطش ، مرثیهٔ محفل توست
بزمِ غـم در دلِ خود ، یک تنه بر پا داری

بارِ سنـگیـــنِ غمِ کرب و بلا بر دوشـت
کربــلا نه ، به دلـت کرب و بلاها داری

خـواهـــرِ هفــت بــرادر! چقَــدَر تنهایی
از حسینـــت دمِ آخـر چه تمنـــا داری؟

مثل زینب دمِ جان دادن خود چشم به در
حســرتِ دیــدنِ مـــاهِ رخِ سقـــا داری

کیمیا ! فصلِ غمِ زینب دیگر شده است
باز ، آهنــــگِ عــزای گلِ زهــــــرا داری

• شنبه
• 1
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 09:36
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

میگن غریبی ... غریب سامرایی
میگن غریبی ... با غصه آشنایی
غریبی اما ... قبله ی اهل رازی
من اومدم امشب برا غریب نوازی

غریبی که ریختن در خونت اراذل
نافله میخوندی تو رو شبونه بُردن
غریبی که حرمتتو نگه نداشتن
پیاده و به زور تو رو از خونه بُردن
امّا آقا!
غریب تر از تو هم هست
اونکه برای بُردنش هیزم آورده دشمن
غریب تر از تو هم هست
اونکه برای بُردنش اول زنش رو کشتن
آره / غریب تر از تو هم هست

چقد غریبی! ... میون نوکرا هم
چقد غریبی! ... حتی رو منبرا هم
غریبی اما ... ای دهمین بهارم!
من اومدم امشب برات بارون ببارم

غریبی که بُردن تو رو «خانُ الصَّعالیک»*
نانجیبا تو رو روی خاکا نشوندن
غریبی که حرمتتو نگه نداشتن
توو بزم مِی بُردن و قلبت و سوزوندن
امّا آقا!
غریب تر از تو هم هست
اونکه توو مجلس یزید چوب به لباش میزدن
غریب تر از تو هم هست
اونکه خرابه بُردنش رقیه شو دق بدن
آره / غریب تر از تو هم هست

• شنبه
• 1
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 10:35
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

مریدم مرادی
یا امام هادی
نظری کن امشب ،
دل مبتلا رو

دل من غمینه ،
آرزوم همینه
که چشام ببینه ،
صحن سامرا رو

حرف عاشقُ الحسین
ذکر خادم ُالرضاس
امشب با نام نقی
هیئت عین سامراس

از لطف تو میرسیم
آخر ما به سامرا
کاش مهدی دعام
کنه تو سرداب سامرا

( مولانا ، علی النقی ) تکرار

فدای مزارت ،
عسکری کنارت
خاک سامرا هم ،
پدر و پسر داشت

مثل کربلا که ،
باحسین و اکبر
عظمت گرفت و
جلوه ای دگر داشت

امشب عسکری اومد
به داد بابا رسید
اما به داد حسین
تنها یک عبا رسید

ای کاش که علی بود و
سر میداد اذانشو
پیر عشق کربلا ،
در هم دید جوونشو
( مولانا ، حسین ابنِ علی ) تکرار

شده مثل زائر
شهریار شاعر
که تو را لقب داد
به ابوالعجائب

خوش به حال اونها
که با لطف طاها
کربلا بودن تو
لیله الرغائب

رویام باعنایتت
کابوس میشه ، شب به شب
آقاجان زیارتت
مخصوص میشه تورجب

گرچه شعبان و رجب
ماه فیض عالَمند
اما این سینه زنا
بی تاب مُحرمند ..
( مولانا ، علی جانم علی ) تکرار

• شنبه
• 1
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 10:51
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

جانم فدای آن امام مهربانی
که عرشیانش دست بر دامان گرفتند

یعنی امامی که گرفتاران دنیا
حاجات مشکل را ازو آسان گرفتند

قطب هدایت شد، ازو توحید تابید
هادی شد و مردم ازو ایمان گرفتند

یک عده‌ای در ذِیل نورش رشد کردند
یک عده‌ای از دست خیرش نان گرفتند

یک عده، نم بودند و با لطف دعایش
مانند رودی ناگهان جریان گرفتند

یک شب درون خانه‌اش بی اذن، ناگاه
وارد شدند از دست او قرآن گرفتند

بردند او را بزم مِی با قصد تحقیر
ظرفی سویش با خنده نا اهلان گرفتند

اسکان که نه، در گوشه‌ی خانِ صعالیک
جایی برایش گوشه‌ی ویران گرفتند

کندند قبرش را جلوی چشم‌هایش
اینگونه ذره ذره از او جان گرفتند
**
وقت گریز روضه شد که روضه‌خوانان
با هم دمِ یا سیدالعطشان گرفتند

عمامه و پیراهن و انگشترش را
زینب زِ تل می‌دید این و آن گرفتند

قربان آقایی که با هم نیزه‌داران
با نیزه‌ها از پیکرش تاوان گرفتند

با نعل تازه جانِ زینب را به ناگاه
با رفت و آمد بر تن عریان گرفتند

دیدند که جسمش شده با خاک هم‌سطح
وقتی که گرد و خاک‌ها پایان گرفتند

• چهارشنبه
• 5
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:01
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

مدهوش می‌شد کوچه با عطر عبایت
با هر قدم گل می‌شکفت از ردّ پایت

همسایه نه، یک شهر نه، اصلاً جهانی
می‌بُرد نان از سفرۀ بی‌انتهایت

حتی برای دزدِ خانه، ماه بودی
روشن شد آن شب قلب او با روشنایت

وقتی برای درد دشمن هم دوایی،
کی می‌شود درمانده باشد آشنایت؟

پر داده‌ام امشب به یاد تو دلم را
تا گوشه‌ای از صحن پاک سامرایت
**
از ظلم‌ها عمری دلت خون بود، آری
آن زهر، مرهم شد برای دردهایت

لب‌ها به هم می‌خورد با سوز مناجات
می‌سوختی در ربّنای بی‌صدایت

عمری دلت با روضه‌ها در کربلا بود
در روز آخر حجره شد کرب‌وبلایت

• چهارشنبه
• 5
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 10:59
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

ای دهمین نور مبین،رفتی تو از دنیا
واویلا واویلا
شیعه ز داغ تو غمین،ای مظهر تقوا
واویلا واویلا

تا جان دهی در راه دین،آماده ای مولی
افتاده ای از پا
گردیده ای تو خونجگر،از کینه ی اعدا
واویلا واویلا

آن دشمن بی دین تو را،چه با عذابت برد
بزم شرابت برد
افتاده بودی یاد شام،و زینب کبری
واویلا واویلا

از ظلم و کین خون شد دلت،ای مظهر یزدان
ای حامی قرآن
از زهر کینه ی عدو،افتاده ای از پا
واویلا واویلا

زهر ستم کرده اثر،بر جسم و جان تو
کم شد توان تو
آمد کنار تو حسن،سامره شد غوغا
واویلا واویلا

فرزند پاک تو حسن،آمد کنار تو
شد بی قرار تو
جان داده ای در راه دین،شد دین ز تو احیا
واویلا واویلا

از چه امام انس و جان،چشم تو خاموش است
حسن سیه پوش است
خون شد دل مهدی ز غم،ای مظهر تقوا
واویلا واویلا

شیعه بمیرد بهر تو،سامره شد غمناک
جسم تو شد در خاک
تشییع جنازه شد تنت،خون شد دل مولی
واویلا واویلا

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 10:03
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

ابن الرضای دومی تو هادی
مولی امام دهمی تو هادی
آقا پناه مردمی تو هادی
تو ماه تمامی
دهمین امامی
تو دومین ابن الرضایی
در راه دین گشته فدایی
واویلتا آه و واویلا۲

ای که تویی دهم امام معصوم
چون جد و باب خود تویی تو مظلوم
به دست معتز شده ای تو مسموم
بودی از ولادت
عاشق شهادت
از زهر کین خون شد دل تو
شرر زده بر حاصل تو
واویلتا آه و واویلا۲

ای که تویی بین همه یگانه
هر گاه دشمن تو ظالمانه
می ریخت از ظلم و ستم به خانه
دشمنت از ستم
شاملت کرده غم
ای وای از این همه مصیبت
دشمن شکسته از تو حرمت
واویلتا آه و واویلا۲

مردم سامرا همه در خروش
از کینه ی معتز شدی تو خاموش
به دست عسکری شدی کفن پوش
در کفن شد تنت
سامرا مدفنت
خون شد دل تمام عالم
برپا شده مجلس ماتم
واویلتا آه و واویلا۲

تو از تبار کوثر و حیدری
در راه دین حق تو یک لشکری
از داغ تو خون شد دل عسکری
عسکری دیده تر
ریزد اشک از بصر
قامت او در غم خمیده
دهد تسلی نور دیده
واویلتا آه و واویلا۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 10:12
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

امام عسکری،شده خونین جگر
غم داغ پدر،به جانش زد شرر
شده غرق محن
به دستان حسن
پدر گشته کفن
حسن جان تسلیت۳

بود هادی دین،امام دهمین
شده از ظلم و کین،شهید راه دین
امام مهربان
بود روح و روان
رود سوی جنان
حسن جان تسلیت۳

به دست معتز،ستمگر شد شهید
به نزد فاطمه،بود او روسپید
عدوی بی حیا
به او کرده جفا
شده جانش فدا
حسن جان تسلیت۳

امام دهمین،به دستان حسن
میان خانه اش،شده هادی کفن
حسن با چشم تر
نموده زهر اثر
به جانش زد شرر
حسن جان تسلیت۳

ز داغش سامرا،شده ماتمسرا
ز سوز ماتمش،شده بزم عزا
به دوشش غم کشید
به جز ماتم ندید
ز کینه شد شهید
حسن جان تسلیت۳

رود سوی جنان،مه هر انجمن
بود تشییع او،روی دوش حسن
دهم نور مبین
رود خلد برین
همه عالم حزین
حسن جان تسلیت۳

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 10:26
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

تویی امام انس و جان،تویی امام مهربان
به سینه ی شیعه بود،مهر و ولایت ارمغان
زیر نام و پرچمت
دل گرفته ماتمت
من بسوزم از غمت
وا مصیبتا حسن۳

لطف تو و عنایتت،بر همه بی کران بود
حریم تو به سامرا،جنت شیعیان بود
مرقدت بهشت من
خط سرنوشت من
شد عجین سرشت من
وا مصیبتا حسن۳

ز داغ تو گل جواد،غوغا شده به سامرا
به وقت تشییع تنت،سامره گشته کربلا
جان من فدای تو
در غم و عزای تو
گریم از برای تو
وا مصیبتا حسن۳

دهم عزیز فاطمه،سامره در غمت نشست
کنار جسم پاک تو،دل حسن ز غم شکست
تو گل مدینه ای
گرچه بی قرینه ای
تو شهید کینه ای
وا مصیبتا حسن۳

هادی امید فاطمه،ز زهر کین شدی خموش
به گریه ها و ناله ها،پیکر تو به روی دوش
پیکرت کفن شده
خون دل حسن شده
غرق در محن شده
وا مصیبتا حسن۳

خانه ی تو به سامرا،ماتمسرا شد از غمت
حسن به اشک و ناله اش،امشب گرفته ماتمت
ای گل علی نشان
شد بهار تو خزان
قامت حسن کمان
وا مصیبتا حسن۳

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 10:29
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

تویی دهمین نور پروردگار
چو جدت علی تو شدی رستگار
تو نور ولایی
تو امید مایی
گل فاطمه۲

از این رنج و غصه دلت شد کباب
تو را برده دشمن به بزم شراب
شدی تو پریشان
رسیده به لب جان
گل فاطمه۲

شده خون دل تو ز رنج و الم
شرر زد به جان تو زهر ستم
تویی پاک و معصوم
شدی از چه مسموم
گل فاطمه۲

گل فاطمه تو به دست حسن
به خانه بگشتی تو غسل و کفن
حسن قلب سوزان
شده دیده گریان
گل فاطمه۲

شده سامره از غمت محشری
زند بر سر و سینه اش عسکری
حسن گشته محزون
دل او شده خون
گل فاطمه۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 10:31
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

گل باغ ولایت،امام هادی دین
به دست دشمنانت،شدی تو کشته از کین
امان از این مصیبت۴

در این دنیای فانی،تو غیر از غم ندیدی
به راه دین و قرآن،شهادت را گزیدی
امان از این مصیبت۴

چه غم هایی ز دشمن،به دوش خود کشیدی
به سامرا اماما،به راه دین شهیدی
امان از این مصیبت۴

گل زهرا همین غم،بمیرم کرده آبت
تو را دشمن بی دین،ببرد بزم شرابت
امان از این مصیبت۴

زده با زهر کینه،شرر بر جسم و جانت
از این داغ و مصیبت،بگشته کم توانت
امان از این مصیبت۴

الا ای نور ایمان،شدی از کینه خاموش
ز داغ تو اماما،حسن گشته سیه پوش
امان از این مصیبت۴

کنار پیکر تو،ز غم گریان حسن شد
به گریه کنج خانه،تنت غسل و کفن شد
امان از این مصیبت۴

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 10:52
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

سامره امشب شده ماتمسرا
خانه ی هادی شده بزم عزا
هادی دین شهید
زیر خاک آرمید
آه و واویلا۲

ظلم و ستم ز کینه افزون شده
از این ستم حسن دلش خون شده
روان نور مبین
سوی خلد برین
آه و واویلا۲

دل های شیعیان حیدر کباب
بردند هادی را به بزم شراب
حسن جان بر لب است
به یاد زینب است
آه و واویلا۲

شهید کینه شده نور دیده
رنگ حسن از داغ او پریده
معتز بی حیا
کرده بر او جفا
آه و واویلا۲

شهادتش زده به جان ها شرر
حسن شده ز داغ او خونجگر
گل زهرا نشان
رفته از این جهان
آه و واویلا۲

حسن به روی او نظر می کند
کنار او پدر پدر می کند
به دستان حسن
هادی گشته کفن
آه و واویلا۲

پیکر او به روی دوش حسن
به یاد او گریه کند مرد و زن
هادی دین خموش
حسن رفته ز هوش
آه و واویلا۲

جسمش به روی دوش یاران
پیکر جدش شده تیرباران
با تن چاک چاک
مانده بر روی خاک
آه و واویلا۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 10:58
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

دهمین نور حق،هادی دینی
بر شیعه ی علی،حبل المتینی
جان جوادی
باب المرادی
یا حضرت هادی،حضرت هادی۲

تو گل گلشن،آل عبایی
مولی تو کشته ی،ظلم و جفایی
خیر البشری
تو خونجگری
یا حضرت هادی،حضرت هادی۲

دشمن بی حیا،دلخونت کرده
از آن همه ستم،محزونت کرده
ماه مدینه
کشته ی کینه
یا حضرت هادی،حضرت هادی۲

بی حیا دشمنت،داده عذابت
برده دشمن تو،بزم شرابت
تو جان بر لبی
یاد زینبی
یا حضرت هادی،حضرت هادی۲

زهر کینه زده،شرر به جانت
سوزانده جگرت،تا استخوانت
خون شد جگرت
آمد پسرت
یا حضرت هادی،حضرت هادی۲

آن که بر تو باشد،محرم اسرار
فرزند تو حسن،گشته عزادار
آمد کنارت
شد بی قرارت
یا حضرت هادی،حضرت هادی۲

در کنارت مولی،آمد پسرت
با اشک و ناله اش،نشسته برت
نشسته در غم
گرفته ماتم
یا حضرت هادی،حضرت هادی۲

از سوز داغ تو،دلخون حسن شد
با دست او تنت،غسل و کفن شد
ای پور زهرا
رفتی ز دنیا
یا حضرت هادی،حضرت هادی۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:00
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

سامره ماتمسراست
هر کجا بزم عزاست
هادی دین رفته،امشب سوی عقبی
از این مصیبت ها،حسن شده تنها
واویلا واویلا۲

معتز بی دین پست
قلب هادی را شکست
زهرش اثر کرده،بر جگر هادی
چه ها گذشت زین غم،بر پسر هادی
واویلا واویلا۲

دومین ابن الرضا
در ره دین شد فدا
هادی دین گشته،شهید زهر کین
از داغ او گردید،دوم حسن غمگین
واویلا واویلا۲

تا که هادی شد کفن
خون شده قلب حسن
آتش به جانش زد،سوز غم بابا
گرید ز داغ او،اندر جنان زهرا
واویلا واویلا۲

سامرا هادی دین
شد شهید ظلم و کین
سوی جنان امشب،او رهسپر گشته
روان ز هر دیده،اشک بصر گشته
واویلا واویلا۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:03
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

وای
امام دهمین
به دست مشرکین
گشته مسموم کین
آه و واویلتا۲

وای
این امام مظلوم
شد از حقش محروم
هادی گشته مسموم
آه و واویلتا۲

وای
کس چو او غم ندید
رنج و محنت کشید
عاقبت شد شهید
آه و واویلتا۲

وای
معتز بی حیا
کرده بر او جفا
رفته سوی خدا
آه و واویلتا۲

وای
هر دلی شد کباب
دشمن کرده شتاب
برده بزم شراب
آه و واویلتا۲

وای
سامره در خروش
هادی گشته خموش
پیکرش کفن پوش
آه و واویلتا۲

وای
آن شمع انجمن
به دستان حسن
پیکرش شد کفن
آه و واویلتا۲

وای
از غمش عاشوراست
هر دلی کربلاست
در ماتم سامراست
آه و واویلتا۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:06
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

از تبار مصطفایی،امام هادی
تو شهید اشقیایی،امام هادی

دهمین نور خداوند مبینی هادی
در دریای شرف تو مه جبینی هادی
شیعه را تا به جزا یار و معینی هادی
دومین ابن الرضایی،امام هادی
تو شهید اشقیایی،امام هادی

شیعیان مرتضی را تو حبیبی هادی
درد ما را گل زهرا تو طبیبی هادی
در کرامات و عنایات عجیبی هادی
تو به درد ما دوایی،امام هادی
تو شهید اشقیایی،امام هادی

شکر لله که به دل مهر و ولای تو بود
شامل شیعه ی تو لطف و عطای تو بود
بهر ما خلد برین صحن و سرای تو بود
منشاء جود و سخایی،امام هادی
تو شهید اشقیایی،امام هادی

بارها تاخت عدو بر تو و کاشانه ی تو
خون نموده است دلت دشمن بیگانه ی تو
نیمه ی شب شده لبریز عدو خانه ی تو
یاد شاه کربلایی،امام هادی
تو شهید اشقیایی،امام هادی

دل هر شیعه ی تو بهر غمت گشته کباب
بی حیا دشمن دیرینه به تو داده عذاب
نیمه شب از ره کین برده تو را بزم شراب
کرده ای چه گریه هایی،امام هادی
تو شهید اشقیایی،امام هادی

ای که بودی همه ی عمر ز حقت محروم
همچو جد و پدرت بوده ای مولی مظلوم
عاقبت کرد تو را معتذ بی دین مسموم
شده هنگام جدایی،امام هادی
تو شهید اشقیایی،امام هادی

زهر کین کرد اثر تو ز نفس افتادی
سر خود را به روی خاک زمین بنهادی
در ره دین خدا همچو پدر جان دادی
کشته ی زهر جفایی،امام هادی
تو شهید اشقیایی،امام هادی

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:08
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

دهمین گل دین،شد شهید ستم
عسکری بر سرش،می زند دست غم
بیت هادی ماتمسرا گشته
سامرا از غم کربلا گشته
آجرک الله بقیه الله۲

علی بن جواد،نور چشم رضا
در ره دین حق،گشته جانش فدا
دهمین مولی هادی مظلوم
گشته یاران از زهر کین مسموم
آجرک الله بقیه الله۲

هادی دین حق،شد شهید از جفا
عسکری نالد و،می کند گریه ها
از ستم های معتذ بی دین
عسکری گشته خسته و غمین
آجرک الله بقیه الله۲

زین مصیبت شده،همه دل ها کباب
رهبر شیعیان،رفته بزم شراب
می رسید هر دم جان او بر لب
ذکر او شد وای از دل زینب
آجرک الله بقیه الله۲

زین مصیبت دل،شیعه محزون شده
همره عسکری،قلب من خون شده
در غم او هر انجمن گرید
با دل خون گشته حسن گرید
آجرک الله بقیه الله۲

دهمین مقتدا،رفته سوی خدا
از غم داغ او،گشته برپا عزا
از غم بابا عسکری سوزد
بر دل عالم شعله افروزد
آجرک الله بقیه الله۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:11
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

دهمین رهبر و مقتدایی
گلی از گلشن مرتضایی
تو به اذن خداوند یکتا
در دو عالم تو امید مایی
دهمین مولایی
کعبه ی دل هایی
تو امید مایی
یابن زهرا هادی۳

دیده ای از عدویت تو آزار
چه کشیدی تو زین رنج بسیار
داده زهر جفا بر تو معتذ
اثر زهر به تو شد پدیدار
زهر کینه خوردی
همچو گل پژمردی
زین ستم افسردی
یابن زهرا هادی۳

دشمن پست و دیوانه ی تو
ریخت از کینه در خانه ی تو
زان همه ظلم و جور و جفاها
خونجگر گشته دردانه ی تو
جان فدای جانت
آن دل سوزانت
دیده ی گریانت
یابن زهرا هادی۳

جان فدای تو قلب کبابت
برد تو را سوی بزم شرابت
دل بسوزد برای غم تو
زهر کین عدو کرده آبت
در جهان غم دیدی
تو چه ها کشیدی
خونجگر گردیدی
یابن زهرا هادی۳

شد صدای تو از کینه خاموش
کرد حسن پیکرت را کفن پوش
پسرت نور چشم تو با اشک
بگرفت پیکرت را در آغوش
کشته ی بیدادی
از نفس افتادی
گوشه ای جان دادی
یابن زهرا هادی۳

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:14
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

ای نجل علی هادی(تو کشته ی بیدادی)۲
در سامره جانت را(در راه خدا دادی)۲
سامره از داغت ماتمسرا شد
برپا در خانه ات بزم عزا شد
امام عسکری آجرک الله۲

تو منشاء آزادی(در عالم ایجادی)۲
با زهر ستم مولی(تو از نفس افتادی)۲
عمری بوده ای از حق خود محروم
عاقبت گردیدی از کینه مسموم
امام عسکری آجرک الله۲

بودی گل باغ دین(همچون پدرت مظلوم)۲
معتذ ز ستم مولی(بنموده تو را مسموم)۲
با زهر کینه گردیدی تو خاموش
حسن در عزایت گشته سیه پوش
امام عسکری آجرک الله۲

از داغ تو یا مولی(قلب حسنت خون شد)۲
با گریه و سوز دل(از داغ تو محزون شد)۲
از سوز داغ تو هر دم می سوزد
بر دل شیعیان شعله افروزد
امام عسکری آجرک الله۲

از خانه تو را مولی(دشمن به شتابت برد)۲
جان ها به فدای تو(در بزم شرابت برد)۲
در مجلس رسیده جان تو بر لب
افتادی به یاد عمه ات زینب
امام عسکری آجرک الله۲

افتاده ای تو یاد(قاری و سر و قرآن)۲
در پیش روی طفلان(لب ها و چوب خزران)۲
حسین فاطمه دم زد ز محبوب
یزید بی حیا زد بر لبش چوب
امام عسکری آجرک الله۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:17
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

امام عسکری،شده خونین جگر
غم داغ پدر،به جانش زد شرر
شده غرق محن
به دستان حسن
پدر گشته کفن
حسن جان تسلیت۳

بود هادی دین،امام دهمین
شده از ظلم و کین،شهید راه دین
امام مهربان
بود روح و روان
رود سوی جنان
حسن جان تسلیت۳

به دست معتز،ستمگر شد شهید
به نزد فاطمه،بود او روسپید
عدوی بی حیا
به او کرده جفا
شده جانش فدا
حسن جان تسلیت۳

امام دهمین،به دستان حسن
میان خانه اش،شده هادی کفن
حسن با چشم تر
نموده زهر اثر
به جانش زد شرر
حسن جان تسلیت۳

ز داغش سامرا،شده ماتمسرا
ز سوز ماتمش،شده بزم عزا
به دوشش غم کشید
به جز ماتم ندید
ز کینه شد شهید
حسن جان تسلیت۳

رود سوی جنان،مه هر انجمن
بود تشییع او،روی دوش حسن
دهم نور مبین
رود خلد برین
همه عالم حزین
حسن جان تسلیت۳

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:24
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

امشب امام هادی از رنج و محنت رها شده
جان پاکش به راه دین مصطفی فدا شده
شهر سامره از داغ هادی شده ماتمسرا
واویلتا واویلتا۲

هادی شده شهید کین با زهر معتز لعین
از داغ بابای غریب حسن گردیده دلغمین
بر جان امام هادی اثر کرده زهر جفا
واویلتا واویلتا۲

با اشک دیده عسکری آمده در کنار او
کنار پیکر بابا گردیده بی قرار او
سامره از ماتم او گشته بسان نینوا
واویلتا واویلتا۲

جسم امام دهمین امشب با دستان حسن
در خانه اش مظلومانه پیکر او گشته کفن
زین همه داغ و مصیبت خون شد دل ابن الرضا
واویلتا واویلتا۲

از داغ هادی سامرا گردیده چون ماتمسرا
از داغ بابا گشته خون دل سوم ابن الرضا
در سامرا از داغ او گردیده روز عاشورا
واویلتا واویلتا۲

وقت تشییع او بوده پیکرش بر دوش یاران
پیکر جد اطهرش گردیده پامال اسبان
امان از دل زینب و امان ز داغ کربلا
واویلتا واویلتا۲

خون شد دل اهل حرم از کینه ی ستمگری
پیکر پاکش بر دوش مولی امام عسکری
حسن کنار قبر او با پدرش دارد نجوا
واویلتا واویلتا۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:27
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

امشب شب شهادت امام دهمین است
از داغ بابای غریب خود حسن غمین است
زین مصیبت شیعه گریان
تسلیت مولی حسن جان

معتز بی حیا زده آتش به جان هادی
خون شد دل دوم حسن روح و روان هادی
زین مصیبت شیعه گریان
تسلیت مولی حسن جان

کنار پیکرش نشسته دیده گریان حسن
با ناله های آتشین کند پدر را کفن
زین مصیبت شیعه گریان
تسلیت مولی حسن جان

بیت امام دهمین گردیده ماتمسرا
خون گشته زین داغ و مصیبت دل اهل ولا
زین مصیبت شیعه گریان
تسلیت مولی حسن جان

چون روز عاشورا شده ز داغ او سامرا
دوم حسن بهر پدر گرفته بزم عزا
زین مصیبت شیعه گریان
تسلیت مولی حسن جان

تشییع جنازه گشته او بر روی دوش یاران
پیکر جد او حسین شد پایمال اسبان
زین مصیبت شیعه گریان
تسلیت مولی حسن جان

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:29
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

آن که بود از نسل زهرای حزینه
امام هادی شد شهید زهر کینه
سامره امشب،ماتمسرا شد
خانه ی هادی،بزم عزا شد
ای وای از این غم۲

زهر ستم بر جان پاک او شرر زد
آتش به جان هستی خیر البشر زد
غم شد پدیدار،حسن عزادار
شد کشته ی کین،آن نبی آثار
ای وای از این غم۲

معتز بی دین ظلم بر او کرده بسیار
شهید زهر کین شده رهبر ابرار
با قلب سوزان،حسن پریشان
گشته نوایش،ای وای پدرجان
ای وای از این غم۲

دهم امام شیعیان گردیده خاموش
حسن گرفته پیکر او را در آغوش
از بهر هادی،گریان حسن شد
در خانه جسم،هادی کفن شد
ای وای از این غم۲

پیکر پاکش گشته تشییع جنازه
داغ حسین بن علی گردیده تازه
تابوت هادی،بر دوش یاران
پیکر جدش،پامال اسبان
ای وای از این غم۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:35
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

سامره امشب شده ماتمسرا
خانه ی هادی شده بزم عزا
امام هادی،گردیده خاموش
سامره امشب،گشته سیه پوش
مظلوم اماما۲

کرده بر او معتز بی دین جفا
به راه دین هادی بگشته فدا
امام هادی،گردیده خاموش
سامره امشب،گشته سیه پوش
مظلوم اماما۲

ز زهر کینه گشته نقش زمین
دوم حسن ز داغ او شد غمین
امام هادی،گردیده خاموش
سامره امشب،گشته سیه پوش
مظلوم اماما۲

خونین جگر ز داغ او حسن شد
به خانه اش پیکر او کفن شد
امام هادی،گردیده خاموش
سامره امشب،گشته سیه پوش
مظلوم اماما۲

دوم حس بهر پدر بی قرار
گردیده از داغ پدر عزادار
امام هادی،گردیده خاموش
سامره امشب،گشته سیه پوش
مظلوم اماما۲

پیکر او به روی دوش یاران
پیکر جدش پایمال اسبان
امام هادی،گردیده خاموش
سامره امشب،گشته سیه پوش
مظلوم اماما۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:38
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

سامره امشب شده ماتمسرا
خانه ی هادی شده بزم عزا
هادی دین شهید
زیر خاک آرمید
آه و واویلا۲

ظلم و ستم ز کینه افزون شده
از این ستم حسن دلش خون شده
روان نور مبین
سوی خلد برین
آه و واویلا۲

دل های شیعیان حیدر کباب
بردند هادی را به بزم شراب
حسن جان بر لب است
به یاد زینب است
آه و واویلا۲

شهید کینه شده نور دیده
رنگ حسن از داغ او پریده
معتز بی حیا
کرده بر او جفا
آه و واویلا۲

شهادتش زده به جان ها شرر
حسن شده ز داغ او خونجگر
گل زهرا نشان
رفته از این جهان
آه و واویلا۲

حسن به روی او نظر می کند
کنار او پدر پدر می کند
به دستان حسن
هادی گشته کفن
آه و واویلا۲

پیکر او به روی دوش حسن
به یاد او گریه کند مرد و زن
هادی دین خموش
حسن رفته ز هوش
آه و واویلا۲

جسم حسن به روی دوش یاران
پیکر جدش شده تیرباران
با تن چاک چاک
مانده بر روی خاک
آه و واویلا۲

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:42
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

غرق ماتم شد،سامرا امشب
عسکری دارد،گریه ها امشب
آه و واویلا۴

دهمین مولی،رفته از دنیا
بعد بابایش،شد حسن تنها
آه و واویلا۴

در جان امشب،خون دل زهراست
بزم داغش در،سامره برپاست
آه و واویلا۴

رهبر عالم،راحت از غم هاست
در جنان نزد،حضرت زهراست
آه و واویلا۴

عسکری امشب،دیده تر گشته
از غم بابا،خونجگر گشته
آه و واویلا۴

گل باغ دین،از ستم پرپر
عسکری زین غم،می زند بر سر
آه و واویلا۴

بهر بابایش،با دل سوزان
حسن دوم،می کند افغان
آه و واویلا۴

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:46
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

◾نوحه سینه زنی
◾شهادت امام هادی(ع)

◾بنداول
ظلم و ستمها همه بر ملا شد
هادی دین کشته‌ به سامرا شد
امام عسکری شده خون جگر
در سامرا شور عزا به پا شد
به دامن پسر سر بابا
دوباره شور غم شده برپا
ادامه کرببلا اینجاست
به سینه و سر میزند زهرا
واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

◾بنددوم
ابن‌الرضای دوم زهرا
مدفون در میان سامرا
جامعه‌ی کبیره میخوانم
به عشق روی حضرت مولا
منم چو مجنون لیلا
آمده‌ام ز کوه و صحرا
به عشق هادی‌ ولایت
دخیل بسته‌ام در اینجا
واویلا واویلا واویلا واویلا(۲)

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

• سه شنبه
• 4
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 13:44
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

تا جام شراب را مقابل دیدی
بر غربت عمه‌جانتان باریدی
*
گیرم که شراب بود و ماتم بوده
اصلاً تو بگو که خیزران هم بوده؟!
*
سهل است گریز روضه را خواندن، نه
صد مرد اسیری برود، یک زن نه
*
هر غم که ندیده‌ای تو، زینب دیده
حتی گلوی بریده را بوسیده

• چهارشنبه
• 5
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:05
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

خبر گریه ی گرفتاران..
می‌رسد شب به شب به دلداران

این قبیله به فکر ما هستند
پیرشان کرده غصه‌ی یاران

نخ تسبیحشان که می‌چرخد
سرِ پا می‌شوند بیماران

سر به دیوار اهل بیت زدیم
خوش به احوال سر به دیواران

ما گنهکارهای آلوده
پشتمان گرم شد به غفاران

دل ما تنگ سامرا شده است
ما و آقا و نم نم باران!

ما طلبکار این کریم شدیم
بس که رو داده بر بدهکاران

یوسف سامرا نگاهی کن
ناز بفروش بر خریداران

شیرها پوزه می‌کشند به پات
تشنه‌ی کشتن تو خون‌خواران

اهل عالم غم و محن بس ماست
این که بی کس شده همه کس ماست

گرچه از زهر حال مضطر داشت
به دلش داغ‌های بدتر داشت

حجره از ناله‌ی انا العطشان
حال و روزی شبیه محشر داشت

علی بن جواد این آخر
ذره‌ای خاک کربلا برداشت

آب شرمنده‌ی لبانش شد
اثر تشنگی به حنجر داشت

بعد ازآن مجلس شراب فقط
از غم عمه دیده‌ی تر داشت

این لباسش اگر چه خاکی شد!
باز آقا لباس دیگر داشت!

گرچه سردرد اذیتش می‌کرد
هرچه هم بود لااقل سر داشت

دور و بر خنجری به دستی نیست
قاتلش را کجا برابر داشت؟!

دخترش گرچه داغدارش بود
پشت صد پرده بود، معجر داشت

روضه‌ی من فقط همین جمله‌ست
پسرش را کنارش آخر داشت

کربلا داغ بر دلم خورده
وای از آن تشنه‌ی ... !

• چهارشنبه
• 5
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:09
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت

کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غم از عراق آورده
بوی باران و بوی دلتنگی
باز بوی فراق آورده!

دست‌های ستم شود کوتاه
که چنین از مدینه با اکراه
ماه را همدم غریبی و آه
سوی خاک عراق آورده

ماه کی پشت ابرها مانده؟
هر کجا بوده نور افشانده
بس‌که دشمن شده‌ست درمانده
ماه را در مُحاق آورده

دید دیگر حریف نورش نیست
عاقبت زهر کینه‌اش را ریخت
خنجر از پشت می‌زند این‌بار
خنجری که نفاق آورده

باز خاک عزا شده این خاک
آسمان‌ها همه گریبان‌چاک
غم جانسوز و داغ جانکاهش
چه بر این نُه رواق آورده؟

یک دوشنبه مدینۀ غم‌ها...
یک دوشنبه غروب سامرا...
هر دوشنبه که می‌رسد از راه
باز یک اتفاق آورده

گردش این زمانه دل‌ها را
می‌برد از دوشنبه تا جمعه
روزهایی که با خودش حسرت
با خودش اشتیاق آورده!

حاجت سامرا روا گردد
باز هم سُرَّ مَن رَأی گردد
می‌رسد آفتاب و می‌بینیم
صبح‌دم را به باغ آورده

• چهارشنبه
• 5
• بهمن
• 1401
• ساعت
• 11:17
• نوشته شده توسط
• فاطمه سرسخت