سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی اش
ماه را شرمندهء خود می کند زیبایی اش
می چکد نهج البلاغه از لب پایینی اش
می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش
لحظه لحظه خیر او حتماً به مردم می رسد
آن کسی که«جامعه»بوده دم لالایی اش
«جامعه»«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده ست
نسبت فرزندی اش با نسبت بابایی اش
سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست
یازده در ذکر بالا می رود کارایی اش
نوکر اربابم و یک بخش از آقایی ام
ریشه دارد بی برو برگرد در آقایی اش
طعم توحید و امامت را به هم آمیخته
نیمه ی مکّی او با نیم سامرّایی اش
هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها
روبراهت می کند یک استکان از چایی اش
- سه شنبه
- 1
- اردیبهشت
- 1394
- ساعت
- 08:11
- نوشته شده توسط
- محمد