شهادت امام علی النقی

مرتب سازی براساس

در مدح شهادت امام هادی (ع) -(تو از تبار بهاران تو از سلاله رودی ) * ناشناس ؟؟؟

287

در مدح شهادت امام هادی (ع) -(تو از تبار بهاران تو از سلاله رودی ) تو از تبار بهاران تو از سلاله رودی
تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی

تویی شکوه بهار و به پیشگاه تو دارد
جوانه عرض ارادت شکوفه عرض درودی

به صدر جامعه* خود به "السلام علیکی"
تمام پنجره ها را به سوی باغ گشودی

از آسمان به زمین سیرکردی و همه دیدند
که آفتابی و داری عجب فراز و فرودی

کسی که در قفس شیر رفت و آهوی چشمش
به یک اشاره دل از هر چه شیر برد تو بودی

اگرچه سامره ات را حصار کرده شب اما
میاید از سوی کعبه نسیم صبح به زودی

  • چهارشنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 قاسم صرافان

درمدح شهادت امام هادی (ع) -(به نگاه تو، خدای تو، اشارت می‌کرد) * قاسم صرافان

230

درمدح شهادت امام هادی (ع) -(به نگاه تو، خدای تو، اشارت می‌کرد) به نگاه تو، خدای تو، اشارت می‌کرد
نور را، سوی دو چشم تو، هدایت می‌کرد

ماه اگر ذکر به لب، گِرد زمین می‌چرخید
صورت ماهِ تو را، داشت زیارت می‌کرد

دهمین بار، هوالحق متجلی شده بود
چارمین بار، علی بود، امامت می‌کرد

درد را نسخه‌ی خال تو، شفا می‌بخشید
عاشقان را پرِ شال تو، شفاعت می‌کرد

«و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو می‌خواندی و آه!
آه! از آن شهر، که بی‌قبله، عبادت می‌کرد

متوکل، به تماشای شرابت آورد
به دل مست تو، از بس که حسادت می‌کرد

و نفهمید که مستی اثری بود، که داشت
با نگاه تو، به هر ذره سرایت می‌کرد

«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»
وقتی از پنجره‌‌ی شوق، صدایت می‌کرد

کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی می‌‌داد
ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت می‌کرد

ری، پُر از عطر تو شد، عبدالعظیم حسنی
از تو و «جامعه‌»ات، تا که روایت می‌‌کرد

مهدی‌ات، حضرت هادی! سفرش طول کشید
کاش می‌آمد و با عشق، قیامت می‌کرد

کاش می‌آمد و با صوت تو، با لحن علی
خط به خط، «جامعه» را، باز تلاوت می‌کرد

  • چهارشنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است) * محسن ناصحی

275

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است) با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است
آخر و عاقبت ما به سیادت ختم است

از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست
مقصد عالم امکان به امامت ختم است

همه نورید، همه هادی أمّت هستید
پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است

ما گرفتار گناهیم ولی اهل رجا
جاده‌ی جامعه‌ی ما به شفاعت ختم است

از گناهان کبیره است دل جامعه پُر
کار این جامعه اما به زیارت ختم است

«مَن أتاکُم»، چه نجاتی است سر راه بشر !
با تو پایان حوائج به سعادت ختم است

چیست در حکمت « فَالرّاغبُ عَنکم مارق»؟!
راه، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است

ولی آن‌کس که در این سِیر، « لَکُم لاحِق » شد
راه او - گرچه گنهکار - به جنّت ختم است

تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم
که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است

یا علیِ بنِ محمّد ! چه غریبی ! اصلاً
قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است

چه به شمشیر چه مسموم، جهان می‌داند
که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است

آه شش گوشه نشین ! مثل حسینی چقدر
جمله‌ی من به همین ذکر مصیبت ختم است_

که حسین از نفس افتاد و حرم تنها ماند
روضه‌ی زینب کبری به اسارت ختم است

  • چهارشنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 12:54
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

درمدح وشهادت امام هادی (ع) -(شهی که بُد به لطافت، چو برگ گل، جگرش) * ناشناس ؟؟؟

261

درمدح وشهادت امام هادی (ع) -(شهی که بُد به لطافت، چو برگ گل، جگرش) شهی که بُد به لطافت، چو برگ گل، جگرش
شرر به جان و دل افروخت، خصم بدگهرش

دهم امام هدی، نور چشم ختم رسل
که روز، کرد چو شب، روزگار، در نظرش

ز کینۀ متوکل، چه رنج‌ها که ندید
چه گویم آن‌که چها آمد از جفا به سرش

گهی به گوشۀزندان و گه خرابه مکان
گهی رسید از آن بد گهر غم دگرش

گهی به‌مجلس‌خودخواندش آن ستم‌گستر
که تا دهد، همه آزار و خون کند، جگرش

دریغ و درد که انگور زهر آلوده
خوراند از ستم آن کینه‌خواهِ بد سیَرش

فتاده بود به بستر، قرین رنج و ملال
کنار بسترش آمد به صد فغان پسرش

به دامنش سر بابا گرفت و با دل زار
پسر، نگاه همی کرد، بر رخ پدرش

ببست رَخت و برفت از جهان به‌سوی جنان
شکشت پشت پسر تا بشد پدر ز برش

برای آنکه عزا گیرد از غمش زهرا
صبا مگر به مدینه دمی برد خبرش

«صفا» چو بندۀ درگاه خسرو دین است
ز باغ عمر همین بس بود، نکو ثمرش

  • چهارشنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

درمدح وشهادت امام هادی (ع) -(وای از این عزا) * خادم الزینب

280

درمدح وشهادت امام هادی (ع) -(وای از این عزا) وای از این عزا
پریده رنگش و می لرزه دست و پا
توو سامرا امام ِ هادی النقی(ع)
غریبه ای خدا

شعله ور شده
نفس کشیدنش چقدر مختصر شده
چشاش به یادِ زهر کینه و حسن(ع)-
-دوباره «تر» شده

به یاد غربتِ شه کرَم
میریزه اشک و خیلی مضطره
میگه امام حسن(ع) غریبه و
بدون زائره

بند دوم

چشمِ بر درم
در انتظاره واسه بویِ مادرم
داره میسوزه قلب و سینه و سرم
شبیه مادرم

داره میرسه
با چشمِ زخمی که میباره میرسه
تو تاریِ شبم ستاره میرسه
داره میرسه

با چادری که وصله خورده و
با قدّ خم کِشون کِشون کِشون
رسوند بمن خودش رو مادرم
با جسمِ نیمه جون

بند سوم

چی اومد سرم
خونِ جگر میریزه دور بسترم
تو فکر کربلا و شاهِ بی سرم
وای مادرم

پیش چشمِ من
تو اون شلوغیا حسینُ میزنن
میبینم عمه رو اسیری میبرن
پیشِ چشم من

میبینم اون دمایِ اخرو
شکستنِ پرِ کبوترو
حسین میونِ قتلگاه میگه
که زینبم برو

  • چهارشنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(وای از این عزا) * خادم الزینب

276

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(وای از این عزا) وای از این عزا
پریده رنگش و می لرزه دست و پا
توو سامرا امام ِ هادی النقی(ع)
غریبه ای خدا

شعله ور شده
نفس کشیدنش چقدر مختصر شده
چشاش به یادِ زهر کینه و حسن(ع)-
-دوباره «تر» شده

به یاد غربتِ شه کرَم
میریزه اشک و خیلی مضطره
میگه امام حسن(ع) غریبه و
بدون زائره

بند دوم

چشمِ بر درم
در انتظاره واسه بویِ مادرم
داره میسوزه قلب و سینه و سرم
شبیه مادرم

داره میرسه
با چشمِ زخمی که میباره میرسه
تو تاریِ شبم ستاره میرسه
داره میرسه

با چادری که وصله خورده و
با قدّ خم کِشون کِشون کِشون
رسوند بمن خودش رو مادرم
با جسمِ نیمه جون

بند سوم

چی اومد سرم
خونِ جگر میریزه دور بسترم
تو فکر کربلا و شاهِ بی سرم
وای مادرم

پیش چشمِ من
تو اون شلوغیا حسینُ میزنن
میبینم عمه رو اسیری میبرن
پیشِ چشم من

میبینم اون دمایِ اخرو
شکستنِ پرِ کبوترو
حسین میونِ قتلگاه میگه
که زینبم برو

  • چهارشنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد) * علی علی بیگی

262

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد) ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد
آسِمان زیر قدم هات طهارت می کرد

عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟
پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد

سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز
جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد

به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی
دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد

«ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود
دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد

با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید
مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد

هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود
مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد

متوکل به تماشای شرابت می برد
بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد

شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود
کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد

خبر از خیره شدن های به ناموس نبود
هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد

سامرا شام نشد تا که ببینند همه
خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد...

  • پنج شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 10:56
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

در مدح شهادت امام هادی (ع) -(کشاندم به بزم محبت خدا را) * رضا دین پرور

301

در مدح شهادت امام هادی (ع) -(کشاندم به بزم محبت خدا را) کشاندم به بزم محبت خدا را
طلب کرده ام بادهء سامرا را

بنا شد سبوی زیارت بنوشم
چشیدم دو جرعه شراب دعا را

کنار ضریحی که زهرا نشسته
سحر نذر کردم حدیث کسا را

نشستم پس از جامعه زیر گنبد
جماعت بخوانم نماز عشا را

رسیدم به اینجا ولی دست من نیست
خود آورده این جمع حاجت روا را

فدای کریمی که در اوج عزت
خریده است ناز و ادای گدا را

ندیده ز عشاق خود جز اذیت
ولی زائرش دیده جود و عطا را

مسلمان و غیر مسلمان ندارد
عوض کرده عشقش، دو دنیای ما را

بپیچید بین حرم نسخه ام را
گرفتم ز دست طبیبم شفا را

کسی که دلت مست طوس است بنگر؛
از ایوان سلطانش ابن الرضا را

فدای امامی که در سامرایش
کشیده به شانه غم کربلا را

اسیری کشیده ولی تشنگی نه
ندیده به روی لبش ردّ پا را

کسی وقت تشییع جسمش ندیده
تنی پاره پاره تر از بوریا را

خرابه نشین بود و تبعیدی اما
نخورده دگر غصهء عمه ها را

کسی معجری را نبرده به غارت
و نشنیده گوش زنی ناسزا را

گرسنه نخوابیده اهل و عیالش
نشد بالش دخترش سنگ خارا

سری را رقیه بغل کرد و بوسید
سری سنگ خورده، پُر از ربنّا را...

  • پنج شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 12:37
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(همان کسی که تو را خانۀ گدایان بُرد) * سید علی احمدی

286

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(همان کسی که تو را خانۀ گدایان بُرد) همان کسی که تو را خانۀ گدایان بُرد
و یا به قصد جسارت به قعر زندان بُرد...

برای این که علوم از تو منتشر نشود
میان لشکر با آن همه نگهبان بُرد...

کجاست تا که ببیند حریم تو امروز
چقدر غصه و غم از دل پریشان بُرد

چقدر درد برای طبیب آوردند
مریض از حرم تو چقدر درمان بُرد

همان حرم که برای غبار آن، جبریل
هزار شهپر و یوسف هزار مژگان بُرد

به قدر ظرفیت سائلش تفضل کرد
که خضر، علم لدن، تخت را سلیمان بُرد

چه شیر پرده چه شیر درنده یکسان است
از این جهت که از امر امام فرمان بُرد

دل شراب هم از این مصیبتش خون است
طَهور را به سرای شراب مهمان بُرد

شراب بود ولی او یزید شام نبود
مگر که چوب به سمت دهان و دندان بُرد؟!

  • پنج شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 12:40
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت ) * موسی علیمرادی

436

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت ) شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت
کعبه برای دیدن رویش وضو داشت

رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش
هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش

قد قامتش با روز شب را کرد محشور
سجاده با هر سجده اش نور علی نور

چشم سیاهش روشنای راه ایمان
هر ناوک مژگان او یک خط قرآن

تسبیح می چرخاند و می چرخید عالم
ارض و سما را رزق می بخشید توام

از خلوتش گرچه دو عالم فیض می برد
اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد

ناگاه قومی بی ادب حرمت شکستند
تسبیح فیض خلق را از هم گسستند

از هر طرف حمله بر آن کاشانه کردند
مانند سیلی خانه را ویرانه کردند

نه احترام حرمتش را داشت دشمن
عمامه اش را از سرش برداشت دشمن

پای برهنه سربرهنه در دل شب
بردند او را و فلک در تاب و در تب

خالیست جای فاطمه انگار اینجا
تا که بگیرد باز دامان علی را

می ریخت اشک شرم عالم روی جاده
دشمن سواره بود اما او پیاده

در کوچه های بی کسی او را کشیدند
با هر قدم آه از نهاد او شنیدند

از داغ این غم عالمی در پیچ تاب است
سر منزل این کوچه ها بزم شراب است

بزم شراب اما خبر از خیزران نیست
ناموس او در مجلس نامحرمان نیست

از سامرا برخاست آه شام آن شب
یک سوی صد نا محرم و یک سوی زینب

یک سو ، سری بر تشت زر ، یک سو رقیه
یک سو سراسر خنده و یک سوی گریه

یک سوی چوب خیزران می خورد بر لب
یک سو مزن ظالم به لبها داشت زینب

از بس اسیران را عذاب آن خیزران داد
از تشت آخر سر به روی خاک افتاد

  • پنج شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

دوبیتی شهادت امام هادی(ع) -(ما سامرا نرفته گدای تو می شويم) * ناشناس ؟؟؟

322

دوبیتی شهادت امام هادی(ع) -(ما سامرا نرفته گدای تو می شويم) ما سامرا نرفته گدای تو می شويم
ای مهربان امام، فدای تو می شويم

هادی خلق! كوری چشمان گمرهان
پروانگان شمع عزای تو می شويم

  • پنج شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

شعر مناجات شهادت امام هادی (ع) -(سیاهی زینت‌ شب نیست، شب‌را زینت از ماه است) * مجتبی خرسندی

352

شعر مناجات شهادت امام هادی (ع) -(سیاهی زینت‌ شب نیست، شب‌را زینت از ماه است) سیاهی زینت‌ شب نیست، شب‌را زینت از ماه است
اگر هادی او باشی خوشا هرکس که گمراه است

من از آیینه‌ی "بَل هُم أَضَل"ها خوب فهمیدم
از انسان برتر آن حیوان که از شأن تو آگاه است

هزاران ابن‌اَکثَم از حضورت فیض می‌بردند
که ریگی در میان کوه چیزی کمتر از کاه است

تویی بالاتر از بالا و ما پایین‌تر از پایین
میان ما و تو بیش از زمین تا آسمان راه است

نخواهد رفت تا معراجِ درک تو خیال ما
که نخل قدر تو بالا و دست عقل کوتاه است

تمام گوش‌ها را تشنه‌ی جام سخن کردی
که‌ در دنیا هرآن‌چیزی‌که شیرین‌است دلخواه‌است

به هر تصویر از آیینه‌های "جامعه" خواندیم
که هر معصوم یک آیینه‌ی شفافِ الله است

روایات شما آنقدر دل‌برده از این شاعر
که تنها از مضامین شما دم می‌زند تا هست

  • پنج شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 12:54
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(پیمبرزاده هستی شیوه‌ی اعجاز می‌دانی) * منصوره محمدی مزینان

306

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(پیمبرزاده هستی شیوه‌ی اعجاز می‌دانی) پیمبرزاده هستی شیوه‌ی اعجاز می‌دانی
بگو با جامعه مقداری از اسرار پنهانی

تو مصباح الهدایی و کلامت نور در نور است
بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی

هدایت می‌کنی سرسخت‌هایی چون جُنیدی را
به پشت ابر تیره، کِی شود خورشید زندانی؟

کجای این جهان دیدند شیخی پیر از طفلی
به یکباره بیاموزد چنین رسم مسلمانی

علی الظاهر تو کودک بودی اما یک «ولی الله»
که می‌بردند نامت را علی جویان به حیرانی

تو روح عدلی و حقاً توانستی به حرف حق
ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی

تو و بزم شراب و باز تکرار جسارت‌ها
ملائک با تو می‌گریند وقتی روضه‌ می‌خوانی

دلی که بی تو می‌ماند بیابان است می‌خشکد
نگاهت نور خورشید است دریک صبح بارانی

شبیه بادسرگردان، میان صحن می‌چرخم
و می‌گویم به آن‌هایی که می‌آیند مهمانی

گدای سامرا بودن شرف دارد به "اربابی"
بیا مسکین در این خانه ک پشت در نمی‌مانی

بیا که سفره احسان در این بیت الکرم پهن است
چه خوانی وچه احسانی چه روزی فراوانی

منم خرده‌گدایی که کریمی چون تو را دارم
تو هم آنی که دستم را گرفتی کمتر از آنی

پریشانم پریشان هوای سامرای تو
زیارت هست پایان دل انگیز پریشانی

  • پنج شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 12:56
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(در قلب من ولای شما ای گل جواد) * رضا یعقوبیان

287

در مدح وشهادت امام هادی (ع) -(در قلب من ولای شما ای گل جواد) در قلب من ولای شما ای گل جواد
گردیده ام گدای شما ای گل جواد

در دل بود ز لطف خداوند لایزال
نور تو و ضیای شما ای گل جواد

حق باشدم گواه که با شیر محبتت
گردیدم آشنای شما ای گل جواد

از کودکی امید دلم گشته شاملم
لطف تو و عطای شما ای گل جواد

تا زنده ام امید همه عالم وجود
بر لب بود ثنای شما ای گل جواد

با صد امید آمده امشب پناه تو
گدای بی بهای شما ای گل جواد

آلوده ی گناهم و بیمار عشق تو
درد من و دوای شما ای گل جواد

دست از همه کشیده و گردیده با امید
محتاج یک دعای شما ای گل جواد

گو در کجا رود به جز آستان کوی تو
گدای بی نوای شما ای گل جواد

هر جا سفر کنم دل زارم به سامراست
دارم به سر هوای شما ای گل جواد

کی می شود ز لطف تو آیم شبی در آن
حریم باصفای شما ای گل جواد

باشد بهشت عالمیان تا صف جزا
صحن تو و سرای شما ای گل جواد

از کار خلق هر گره ی بسته وا کند
دست گره گشای شما ای گل جواد

شرمنده کرده خلق تمامی این جهان
جود تو و سخای شما ای گل جواد

تفسیر آیه های کتاب خدا بود
مدح تو و ثنای شما ای گل جواد

چون روح می دمد به دل و جان عاشقان
نفس جان فزای شما ای گل جواد

عالم ز سوز داغ تو ای دهمین ولی
بنشسته در عزای شما ای گل جواد

با یاد بزم شراب و زخم زبان و زهر
گریم همی برای شما ای گل جواد

با آن همه محبت و لطف تو از چه شد
زهر ستم سزای شما ای گل جواد

مظلوم بودی و مسموم زهر ستم شدی
این بود ماجرای شما ای گل جواد

گشتی شهید کینه و در خاک شد نهان
روی خدا نمای شما ای گل جواد

راضی اگر شوی ز (رضا) ای امید جان
راضی شود خدای شما ای گل جواد

  • شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1401
  • ساعت
  • 08:19
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

شهادت حضرت امام علی النقی(ع) -(امشب که جهان غرق عزای گل زهراست) * رسول چهارمحالی

117

شهادت حضرت امام علی النقی(ع) -(امشب که جهان غرق عزای گل زهراست) امشب که جهان غرق عزای گل زهراست
او صاحب دلها ی ولایی ، گل طاهاست

او وارث علم علی و نور حسین است
او فخر به عالم همه جا بر همه دلهاست

در شام عزای دهمین گوهر ایمان
زهرا به نوا از غم این ماتم عظماست

هادی که هدایت ز رخش شعشعه دارد
خورشید درخشان به علوم همه دنیاست

مصباح هدی فُلک نجات بشریت
احسان و کرم از کرم وجود تو معناست

فرزند جواد ابن الرضا راه هدایت
از زهرجفا کشته ی این فرقه ی اعداست

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت امام هادی(ع) -(امشب که امام عسکری غم زده و زار) * رسول چهارمحالی

108

شهادت امام هادی(ع) -(امشب که امام عسکری غم زده و زار) امشب که امام عسکری غم زده و زار
بنشسته کنار بستر هادی بیمار

اسرار امامتش نهان شد
او وارث علم انبیا شد

بگرفته سر پدر در آغوش
گوید وصیت پدر در آغوش

ای حسن خدا مهر امامت
تو وارث احمدی به امت

دین بر تو نظر نموده جانم
احیا گر دین تویی جوانم

من کشته شدم ز دست اغیار
من می روم اینک از برت یار

دیدار من و تو در قیامت
ای وارث دین و علم احمد

سوزد جگرم الا حسن جان
آبی برسان به تشنه کامت

یاد آورم از بزم شراب و
آن مجلس شومی حرام و

قلبم به عزای جد خود رفت
شام و حرم و بزم شراب و

از عمه ی خود مدد گرفتم
دندان حماقتش شکستم

ساقی سخنت دگر گزاف است
این قصه طویل و پر ز تاب است

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 15:00
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور مناجات با امام هادی علیه السلام -(من ، گدای حریم تو هستم) * مجید آقاجانی

107

شور مناجات با امام هادی علیه السلام -(من ، گدای حریم تو هستم) ?بند 1

من ، گدای حریم تو هستم
فقط آقا دل به تو بستم
ازاین همه فاصله خستم
آقام آقام آقام هادی

باز ، فقط شده مدح تو کارم
هوایی شده دل زارم
بجز تو کسی رو ندارم
آقام آقام آقام هادی

ای شاه دلها از تو نوشتم
باعشق تو من توی بهشتم

مولا مولا تویی نگارم
به شش گوشت علاقه دارم

مولا مولا مدد

?بند 2

تو ، امیری و شاه دلایی
چه گنبدی داری خدایی
دل منو کرده هوایی
آقام آقام آقام هادی

تو ، نوای دل پریشونی
خودت آقا روزی رسونی
به خسته دلا میدی جونی
آقام آقام آقام هادی

شش گوشه داری مثل حسین جان
واست میمیرم آقا به قرآن

مولا مولا عاشقتم من
جز تو یاری ندارم اصلا

مولا مولا مدد

  • یکشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور احساسی شهادت امام هادی علیه السلام -(حال دلم خرابه) * مجید آقاجانی

91

شور احساسی شهادت امام هادی علیه السلام -(حال دلم خرابه) ?بند 1

حال دلم خرابه
دوباره روضه برپاس
چشای من ازاین غم
شبیه موج دریاس

سامرا حال غریبی داره
سامرا حس عجیبی داره
سامرا ببین که این دلم پناهندته

ای آقا خیلی هواتو کردم
ای آقا میخونم ازتو هردم
ای آقا بزرگی و شاهی برازندته

مولانا یا هادی

?بند 2

از تو و از غریبیت
یه عمره روضه خوندم
هرجوری بود خودم رو
به روضتون رسوندم

سامرا قبله ی قلب شیداس
سامرا همیشه نور دلهاس
سامرا خادمه کوی توشدن خوبه

ای آقا به چه حریمی داری
ای آقا دست کریمی داری
ای آقا مست سبوی تو شدن خوبه

مولانا یا هادی

  • یکشنبه
  • 12
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور شهادت امام هادی(ع) -(ممنونم که تو اجازه دادی) * مجید آقاجانی

93

شور شهادت امام هادی(ع) -(ممنونم که تو اجازه دادی) ? بند ۱

ممنونم که تو اجازه دادی
باشم نوکر امام هادی
با این چشمایی که شده دریا
میدم به محضرت سلام آقا

لحظه های که چقد نفسگیره
داره چشمات یواش یواش میره
خیلی آقا غریبی و تنها
میدم به محضرت سلام آقا

عشق تو تا ابد تو دلهاس
پرچم تو همیشه بالاس
نقشی از غربتت میکشم
تا بدونن آقامون تنهاس

مولانا یا امام هادی

? بند ۲

با اشک و درد اسم تورو بردم
از داغ تو خون جگر خوردم
تموم هستیم فدای تو مولا
میدم به محضرت سلام آقا

اصلا آقا خیری ندیدی تو
تو دنیا عذاب کشیدی تو
از تو میگم همیشه و هرجا
میدم به محضرت سلام آقا

مستم از ذکر زیبای تو
سخت گذشت آقا روزهای تو
آخرش از غمت میمیرم
من فدای دل دریای تو

مولانا یا امام هادی(ع)

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 14:47
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

زمینه شهادت امام هادی علیه السلام -(موجی از غمی بزرگ عالمو فرا گرفت) * مجید آقاجانی

110

زمینه شهادت امام هادی علیه السلام -(موجی از غمی بزرگ عالمو فرا گرفت) ? بند ۱

موجی از غمی بزرگ عالمو فرا گرفت
وای از این حادثه آقامون شده شهید
بی کس و بی یاور با نگاهی خسته
مثل یک پرستو از قفس پر کشید

بوی غریبی پیچیده اینجا
از چشمای من میباره بارون
آقا سر تو چی داره میاد
حالت خرابه افتادی بی جون

داری میکشی با سختی نفس
آقا غم تو تو دلهای همس
داری میری از دنیا آقاجون
از چشمای من جاری شده خون

(آقای غریب)

? بند ۲

شعله میکشه باز تو دلم غم تو
پر زدی و رفتی با پر شکسته
انقدی که آقا تو عذاب کشیدی
معلومه که هستی از زمونه خسته

دارم اشک میریزم واسه تو مولا
این نگاه خوبت از سرم زیاده
عاشقت شدم من بی خیال که دنیا
واسه من مهم نیس دل زدم به جاده

دستت رو بکش آقا رو سرم
کی میشه بیام پابوسی حرم
یه سائلمو دور و برتم
حرفم اینه که من نوکرتم

(آقای غریب)

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 14:49
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور شهادت امام هادی(ع) -(یا امام هادی خیلی ارادت دارم) * مجید آقاجانی

163

شور شهادت امام هادی(ع) -(یا امام هادی خیلی ارادت دارم) بند 1

یا امام هادی خیلی ارادت دارم

بخدا از ته قلبم آقاجون دوستدارم

تا که نوکر توام من با سعادتم

الهی همیشه باشه با تو این رفاقتم

دلم پر میزنه به سوی سامرا

دورم ازت نمیشه باورم

به حال نوکرت بیا رحمی بکن

دلی که تنگ شده آقا برا حرم

آقام آقام آقام اربابم
آقام آقام آقام دریابم

_________________________________
بند 2

تو قلبم مولا همیشه هستی

نمیدونم چجوری توی دلم نشستی

معلومه چقدر آقا داری فدایی

خودمونی بگم خیلی مردی خدایی

هر دفعه که صدات زدم نگاهی کردی

از این همه لطف تو من ممنونم

عشقم به تو داره بیشتر میشه

بزار ساده بگم آقا دیووتم

آقام آقام آقام اربابم
آقام آقام آقام دریابم

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 22:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور آقا امام هادی علیه السلام -(ایل و تبار من همه نوکر) *کربلایی رضا محیسنی

260

شور آقا امام هادی علیه السلام  -(ایل و تبار من همه نوکر) ایل و تبار من همه نوکر
تو از تبار شاه شاهانی
پدر بزرگ صاحب العصرُ
هم نوه ی شاه خراسانی،
*
میون بزم ما ببین آقا چقدر دلای مبتلا داری
برای عشاق ولایت تو میکده ای تو سامرا داری
#
ای شور عاشقی یا هادی النقی
ذکر و دم جنون ما کل دقایقی
عاقل به من میگه از دنیای فارغی
دنیای من شده حرم هادی النقی
(یاهادی النقی)

2.??????

تو پسر حضرت زهرایی
عشق خدای ذوالمنن هستی
چقدر شبیه حیدری مولا
هم علی هم اباالحسن هستی
*
بهشت رو زمینه واللهه صحن و سرا و مرقدت آقا
باب مراد و باب حاجات شهزاده سد
محمدت آقا
#
فخرم گداییه سلطانم هادیه
خون خون خدا تو رگای تو جاریه
واسه همینه که شیرینه عشق تو
تو سامرای تو دلامون کربلاییه
(یاهادی النقی)

??????

3.خداروشاکرم که آقاجون
سینه برا غم تو صد چاکه
هرکسی که نداره این عشقو
از اثر نطفه ی ناپاکه

دین منه محبت حیدر مست خدای
عاشقی هستم
کوری چشم دشمنت آقا عاشق ذکر
یا نقی هستم

یا هادی الامم واسعهُ النعم
جلد حریم تو شده محتاج گندمم
لطفی که کرده ای یادم نمیرود
من محترم ز عشق تو در بین مردمم
(یاهادی النقی)(ع)

  • سه شنبه
  • 4
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 22:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شهادت امام هادی(ع) -(مدبر کرده تدبیر و محول گشته حال ما) * مرتضی سراوانی گرگانی

407

شهادت امام هادی(ع) -(مدبر کرده تدبیر و محول گشته حال ما) مدبر کرده تدبیر و محول گشته حال ما
عطا کرده هدایت را به کوری و ضلال ما
ارادت بر امامان رکن دین شیعه مذهب ها
جدایی از ولایت جزو حالات محال ما
ارادت بر ولایت از ازل در ذات ما بوده
اجین است این مهم با خون پیر و خردسال ما
خدا داده بهانه برگدایان بابت روزی
شده ذکر نقی زینت به پیشانی سال ما
الهی که بدست حضرت هادی ع شود امضا
شهادت پای مهدی اش شود تقدیر فال ما

#فی_البداهه
#تحویل_سال
#شهادت_امام_هادی_ع

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:56
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

شور شهادت امام هادی(ع) -(تموم عالم میدونن که سایه) * مرتضی سراوانی گرگانی

169

شور شهادت امام هادی(ع) -(تموم عالم میدونن که سایه) بند اول

تموم عالم میدونن که سایه
با بودن نوره که دیده میشه
از قِبَل عزت و اعتبارت
گداها بی نیاز میشن همیشه ۲

همیشه از لطف و کرم
یه عمره که روی سرم/سایه ی رحمت داری
نه تنها شهر سامرا
تو به تموم سائلا/لطف و محبت داری۲

بکم فَتَح الله/باب الخیرات
امام هادی ع /جونم به فدات ۸

بند دوم

نهایت سعادتو عزتو
اونکه اسیر تو بشه میدونه
اوج بلاغتو میبینه هرکس
جامعه ی کبیره رو میخونه ۲

علم تو دریای عمیق
بهم وجودت ای رفیق/ چه اعتباری میده
تویی چراغ هر طریق
اسم قشنگت به عقیق/عجب عیاری میده

تویی جبل النور/ نور بالذات
امام هادی/جونم به فدات۸

بند سوم

پدربزرگ صاحب الزمونی
ولایتت گوهرنایابمه
حال و هوای شیش گوشَت دقیقا
شبیه شیش گوشه ی اربابمه

تو نور هر انجمن و
ولی نعمت من و/ تموم دنیا هستی
حجت هر مرد و زن و
وارث صبر حسن و/عزیز زهرا هستی

برای وجه الله /هستی مرآت
امام هادی/جونم به فدات

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد