ساقی به پیاله باده كم می ریزی
این میكده را چرا به هم می ریزی؟!
از گردش ساغرت شكایت دارم
آسوده بریز! بنده عادت دارم
با خستگی آمدم؛ فرح می خواهم
سجاده و تسبیح و قدح می خواهم
ما قوم عجم به باده عادت داریم
بر پیر مغان «علی» ارادت داریم
بر طایفه مان نگاه حق معطوف است
میخانه ی شهر طوس ما معروف است
من اهل ری ام؛ مست ولی اللهم
یك خمره میِ سفارشی می خواهم
در روز ازل كه دل به آدم دادند
فریاد زدم؛ پیاله دستم دادند
فریاد زدم علی - پناهم دادند
این گونه به این میكده راهم دادند
با دیدن این شوق عنایاتی كرد
لبخند علی مرا خراباتی كرد
من مستِ مِی ابوترابم یك عمر
سر زنده به نشئه یِ شرابم یك عمر
یك ثانیه بی شراب ن
- یکشنبه
- 28
- مهر
- 1392
- ساعت
- 17:04
- نوشته شده توسط
- یحیی