حضرت علی علیه السلام

مرتب سازی براساس

شعر مدح امام علی(ع) -( خـانِـدان مـــرتـــضـــی تـاب و قرار عالمَند ) * علیرضا عنصری

2427
-1

شعر مدح امام علی(ع) -( خـانِـدان مـــرتـــضـــی تـاب و قرار عالمَند ) خـانِـدان مـــرتـــضـــی تـاب و قرار عالمَند
آشنایان عــــــلـــــی بـا خـاک مولا تواَمند
آن کـسانـی کـه بـه دنـیا غصه ی مولا خورند
لحظه ی موت و حیات و بعد از آنهم بی غمَند
چـهـرهْ مـاهـان جـهان هر چند ، زیبایند ولی
پـیـش لـیلای دو عـالم هر چه هم باشد کمَند
روز اوّل کـه مـســیـح آمـد مـسـیحا دم شود
دیـد قـبـل از او عـزیـزان عـلـی صاحب دمَند
پیـــش دریای شـجـاعـت حضـرت مولا علی
عَبــدُوَد امثالُـهـُم چـیزی شـبـیـه یـک نَمند
صـحـنـه ای کـه از همه در آخرت دل می برد
صـحـنـه ای باشد که حیدر با گدایان دَرهَمند
معجز حضرت عـیـسـی سـت دم خـادمــه ات
چـه رســد بـر نـظـر لـطـف تـو و فاطـمه ات
خـاک نـعـلـ

  • یکشنبه
  • 22
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 08:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غزل حضرت علی(ع) -( بر شانه رها کرد شب دلبری اش را ) * عالیه مهرابی

2426
1

غزل حضرت علی(ع) -( بر شانه رها کرد شب دلبری اش را ) "ذی الحجّه" که وا کرد ز سر روسری اش را...
بر شانه رها کرد شب دلبری اش را
پُر کرد غدیر از تو خُمش را که برقصد
در دایره ي حُسن تو ساقی گری اش را
باران شدی آن گونه که برخاست بیابان -
گلدار کند دامن خاکستری اش را
خورشید گرفته ست اگر دست تو در دست
پیچیده به دورت تب نیلوفری اش را
چون نوح شد آمد که به مقصد برساند
در ساحل تو کشتی پیغمبری اش را
پس حلقه از انگشت نبوّت به در آورد
بخشید به تو حلقه ی انگشتری اش را
"ذی الحجه" اگر لب به لب جام غدیرست
لب می زند انگور خوش عسکری اش را

شاعر : عالیه مهرابی

  • دوشنبه
  • 23
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( من آن خلوت نشین را دوست دارم ) * امیر سیاه پوش

4349
3

غزل حضرت علی(ع) -( من آن خلوت نشین را دوست دارم ) من آن خلوت نشین را دوست دارم
امید آخرین را دوست دارم
خدای عاشقان را می پرستم
رسولان امین را دوست دارم
پُرم از نفرت از طاغوت کیشان
امیرالمومنین را دوست دارم
به جز آل سقیفه، آل تحریف
تمام مسلمین را دوست دارم
بدم می آید از تردید در عشق
زلالیِ یقین را دوست دارم
مگر دین خدا جز مهر و کین ست
من این آیین و دین را دوست دارم

شاعر : امیر سیاه پوش

  • دوشنبه
  • 23
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 06:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( تا بريزد غيرت هر رود و هر دريا در او ) * سودابه مهیجی

2369

غزل حضرت علی(ع) -( تا بريزد غيرت هر رود و هر دريا در او ) تا بريزد غيرت هر رود و هر دريا در او
تا برقصد ايل دست افشان ماهي ها در او
برکه از جاي خودش برخاست، در پاي تو ريخت
موج زد تصويرِ هر امروز و هر فردا در او
آه! اين درياي تا ديروز کوچک بوده، کيست؟
اين "خُم" سرمست، اين تأثير صد صهبا در او
ساقي مبعوثِ اينک، باده دارِ بعد از اين
تا چه ها مي بيند از هنگامه ي دنيا در او ..؟
برکه نه، جام جهان بين، رازگوي روزگار
عکسي از زخم فدک بر سينه ي زهرا، در او
همصدا با استخوان "بغض مانده" در گلو
ذوالفقار سر به چاهي غرق در نجوا در او
ردي از خون جگر از نيش مار خانگي
ردّ پاي خون دامنگير عاشورا در او ...
آن رداي ايستاده بر فراز اين غدير
اشک ها بايد بريزد يکّه و تنها در

  • دوشنبه
  • 23
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 08:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( نگران نیستی امیر عرب، دختر آشفته ی پدر بشود؟ ) * فاطمه قائدی

2342
1

غزل حضرت علی(ع) -( نگران نیستی امیر عرب، دختر آشفته ی پدر بشود؟ ) نگران نیستی امیر عرب، دختر آشفته ی پدر بشود؟
پلک هایش ورم کند از صبر، گوشه ی خواب هاش تر بشود؟
آفت افتاده بین نخلستان، همه هیزم شدند الاٌ تو
تبر پا برهنه می ترسد: سایه ات وقف رهگذر بشود
چاه را در بغل بگیر و نبین، لاشخورها احاطه ات کردند
کوفه ي مست خواب آلوده، نکند از تو با خبر بشود!
صبح روزی که خون محرابت، روی پیشانی هوا پاشید
ابر و دریا به هم گره خوردند، باد می خواست شعله ور بشود
کعبه بر دست های ابراهیم، تکّه تکّه طواف خون می کرد
حجرالاسودی که آمده بود، به صفای تو مفتخر بشود
شهر در نیمه های شب فهمید، که کلاه از سر زمین افتاد
فُزت... یعنی امیر می خواهد، در تلی خاک مختصر بشود!

شاعر : فاطمه قائ

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 14:07
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( یک شب گذشت و آینه ها، بی قرارتر ) * سید علی اصغر موسوی

2495
1

غزل حضرت علی(ع) -( یک شب گذشت و آینه ها، بی قرارتر ) یک شب گذشت و آینه ها، بی قرارتر
اندوهگین پرتو ماه اند، تا سحر
گویی طلوع دیگری آغاز می کند
خورشید از مُحاق سحر گشته، جلوه گر!
سرد و غمین، خزان زده، ماتم فزا چنین
داغی رسیده بر دل این لحظه ها، مگر؟
داغی غریب، مثل غریبانه‌هایِ شمع
داغی که می زند به دل شعر من، شرر
دیگر فضای خانه ندارد، صفای صبح
غیر از دعا، معالجه ها، گشته بی ثمر
دیگر برای حضرت جبریل، سخت نیست
تا بشنود ز رهگذر کوفه این خبر:
جان امیر در گرو اشک طفل هاست
وَرنه طبیب، گفته: ندارد دوا، اثر
چندین نگاه، حجم تماشای خویش را
آکنده از تبسّم جانانه ی پدر
چندین نگاه، سهم خود از غم گرفته است
حتّی، همان، که مانده پریشان، کنار در
گویی فقط، به خاطر

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( کِی می زند مرغ نیایش بال و پر؟ شب ) * مطهره عباسیان

2128

غزل حضرت علی(ع) -( کِی می زند مرغ نیایش بال و پر؟ شب ) کِی می زند مرغ نیایش بال و پر؟ شب
کِی وقت دیدارست بر بام سحر؟ شب
تنها زمان جلوه ی مُشتی نگین نیست
خورشید را هم کوچه ها دیدند در شب
در کوچه ها خورشید گویی کیسه بر دوش
با هر قدم ذکری به لب ها داشت هر شب
نجوای او این بود: "ای پروردگارم
از این سرای بی کسی من را ببر شب"
امشب چه گوید آسمان کز بغض او هست
بی جان اجل! گریان ستاره! در به در شب!
از داغ کبرای علی بوده ست انگار
رخت عزا را کبریا پوشاند بر شب
آرام باش ای آسمان! قانون همین ست
هر عشـقبازی می کند تنها سفر شب

شاعر : مطهره عباسیان

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 14:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( استکان زمان ترک برداشت، شعر و شور و شراب مدغم شد ) * حسنا محمدزاده

2431

غزل حضرت علی(ع) -( استکان زمان ترک برداشت، شعر و شور و شراب مدغم شد ) استکان زمان ترک برداشت، شعر و شور و شراب مدغم شد
تکّه های شکسته ی خورشید، در دل آسمان، منظّم شد
کعبه چون کشتی نجات زمین، رو به دریای پا به ماه آمد
کودکی را کشید در آغوش، که نگاهش حدود عالم شد
شانه هایش: دو کوه بی پایان، سینه اش: رودخانه ای جوشان
دست هایش به آسمان پل زد، پایه های بهشت محکم شد
شهر، طاقت نداشت گامش را، تیغ بُرّنده ی کلامش را
بغض، فولاد آبدیده شد و... خنجر خشم ابن ملجم شد
بال بال فرشته ها پر کرد، حجم آرام کوچه ها را بعد...
صبح محراب، در رکوعی سرخ، پیش پای تبسّمش خم شد
مسجد کوفه ماند و داغی تلخ، ماه افتاد در محاقی تلخ
رفت بر سجده بیست و هشت صفر، یا نه... ظهر ده مُحرّم شد
بیست و یک

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( بگو نام علی ثوابه علی بهترین انتخابه ) * مطهره عباسیان

2118
1

غزل حضرت علی(ع) -( بگو نام علی ثوابه     علی بهترین انتخابه ) کِی می زند مرغ نیایش بال و پر؟ شب
کِی وقت دیدارست بر بام سحر؟ شب
تنها زمان جلوه ی مُشتی نگین نیست
خورشید را هم کوچه ها دیدند در شب
در کوچه ها خورشید گویی کیسه بر دوش
با هر قدم ذکری به لب ها داشت هر شب
نجوای او این بود: "ای پروردگارم
از این سرای بی کسی من را ببر شب"
امشب چه گوید آسمان کز بغض او هست
بی جان اجل! گریان ستاره! در به در شب!
از داغ کبرای علی بوده ست انگار
رخت عزا را کبریا پوشاند بر شب
آرام باش ای آسمان! قانون همین ست
هر عشـقبازی می کند تنها سفر شب

شاعر : مطهره عباسیان

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 14:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( استکان زمان ترک برداشت، شعر و شور و شراب مدغم شد ) * حسنا محمدزاده

2079
1

غزل حضرت علی(ع) -( استکان زمان ترک برداشت، شعر و شور و شراب مدغم شد ) استکان زمان ترک برداشت، شعر و شور و شراب مدغم شد
تکّه های شکسته ی خورشید، در دل آسمان، منظّم شد
کعبه چون کشتی نجات زمین، رو به دریای پا به ماه آمد
کودکی را کشید در آغوش، که نگاهش حدود عالم شد
شانه هایش: دو کوه بی پایان، سینه اش: رودخانه ای جوشان
دست هایش به آسمان پل زد، پایه های بهشت محکم شد
شهر، طاقت نداشت گامش را، تیغ بُرّنده ی کلامش را
بغض، فولاد آبدیده شد و... خنجر خشم ابن ملجم شد
بال بال فرشته ها پر کرد، حجم آرام کوچه ها را بعد...
صبح محراب، در رکوعی سرخ، پیش پای تبسّمش خم شد
مسجد کوفه ماند و داغی تلخ، ماه افتاد در محاقی تلخ
رفت بر سجده بیست و هشت صفر، یا نه... ظهر ده مُحرّم شد
بیست و یک

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 14:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( جریان گرفته در هیجان عشق، قطره به قطره جام غدیری ) * سارا سادات باختر

1956

غزل حضرت علی(ع) -( جریان گرفته در هیجان عشق، قطره به قطره جام غدیری ) جریان گرفته در هیجان عشق، قطره به قطره جام غدیری که...
می جوشد از میان دل تاریخ، بیعت دهد به دست امیری که...
مانند او ندیده زمان هرگز! او و مقام و نام و نشان، هرگز!
در بیست و پنج آینه تصویرش، مظلوم وار مثل اسیری که...
از جان خویش تاب و توان برده ست، کوفه میان ظلمت خود مرده ست
بغضی نهفته، باز گره خورده ست، در تارو پود فرش حصیری که...
هر چند دست آینه ها سردست، دنیای کوفه بستر نامردست
امّا هنوز در غزل محراب، خون می چکد ز پنجه ی تیری که...
تا چشم های پنجره وا می شد، مهتاب کوفه غرق دعا می شد
حالا بدون سفره ی عدل او، دنیا شبیه مرد فقیری که...
خورشید مانده در غم خود تنها، چشمش به راه کوچه ی فردا تا
گ

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 15:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( با ماه لبخند تو تکلیف هوا روشن ) * عالیه مهرابی

2139

غزل حضرت علی(ع) -( با ماه لبخند تو تکلیف هوا روشن ) با ماه لبخند تو تکلیف هوا روشن
شد چشم شیطان کور: چشمان خدا روشن!
تقدیر از شب های بی فانوس می ترسید -
کبریت زد پس کرد لبخند تو را روشن
با صبر تو شد آتش هر فتنه ای خاموش
با سوز آهت شد تنور خانه ها روشن
شب که تمام شهر خواب ماه می دیدند
چشم یتیم کوچه از یک ردّ پا روشن
از ذبح اسماعیل بر می گشت ابراهیم
تا این که شد از برق چاقو ماجرا روشن:
بُرّید هر شب رگ رگ آه گلویش را
تا که مبادا آتش صبر خدا روشن
گل کرد آتش در خیال ابن ملجم ها
شد هیزم خشک جهنّم بی صدا روشن
یک شهر که خاموش می کردند شمعت را
کردند با داغ تو فانوس عزا روشن!
حالا تو در شب های قدر از راه می آیی
پس می کنی تکلیف ما را با دعا روشن

شاعر : ع

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 15:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( هر کجا نام علی برده شود، شور آنجاست ) * سید علی اصغر موسوی

2492
4

غزل حضرت علی(ع) -( هر کجا نام علی برده شود، شور آنجاست ) هر کجا نام علی برده شود، شور آنجاست
شور آمیخته با شعشعه‌ی نور آنجاست
نه نیازم به خرابات، نه دیر ست و حرم
هر کجا نام علی برده شود، طور آنجاست!
جام جم گو، که بمان در خم خوش خطی ها
مستی ناب ازل، شیشه و انگور آنجاست
مشک آهوی حرمگاه، به کویش جاری
عطر گیسوی پریشان شده‌ی حور آنجاست
عارف و عامی و زاهد، به تماشا سرگرم
مست از شرم تمنّا، دل مستور آنجاست
دار عشقش، همه را شور انالحق داده ست
قاضی و محتسب و گزمه و منصور، آنجاست
یک شب آیینه ی من هم ز تجلّی پر شد
فاش دیدم که دل ناظر و منظور آنجاست!
مسجدی بود و علی بود و سحرگاهی ژرف
وَ دلم مشتعل از شعشعه‌ی نور، آنجاست!
پیش رفتم که سلامش بدهم، پاسخ گفت:
هر کجا،

  • سه شنبه
  • 24
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد شیخ الاسلامی

غزل حضرت علی(ع) -( آن طرف یک طناب پوسیده، طعنه می زد به دست بسته ی او ) * جواد شیخ الاسلامی

2350
2

غزل حضرت علی(ع) -( آن طرف یک طناب پوسیده، طعنه می زد به دست بسته ی او ) آن طرف یک طناب پوسیده، طعنه می زد به دست بسته ی او
این طرف تر نگاه یک شاعر، - خوب یا بد! - به دست بسته ی او
با وجودی که خوب می داند، حال حیدر چگونه خواهد شد
باز هم دست برندارد و باز، چشم احمد به دست بسته ی او
حرف دل را به او بزن شاعر! درد دل را به او بگو عاشق!
تو که چیزی که نیستی، زهرا، دیده دارد به دست بسته ی او
هیچ بر سینه ات نمی زند او، دست رد؛ او کریم بوده و هست
او کریم است، آن چنان که گره، خورده بی حد به دست بسته ی او...
او اگر دست بسته هم باشد، آن چنان قدرتی به کف دارد -
که خدا کار خلق حیران

شاعر : جواد شیخ الاسلامی

  • چهارشنبه
  • 25
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( ای نخستین بدر، هر شب دیدنت را دوست دارم ) * صالح سجادی

3160
1

غزل حضرت علی(ع) -( ای نخستین بدر، هر شب دیدنت را دوست دارم ) ای نخستین بدر، هر شب دیدنت را دوست دارم
آسمان در آسمان تابیدنت را دوست دارم
ای خدای خاک وقتی آسمان را می تکانی
از درختی مرده، خرما چیدنت را دوست دارم
دست هایت را همان اندازه که شمشیر می زد
وصله وقتی می زند پیراهنت را دوست دارم
آه ای بر چاه عدل کوفه بوتیمار غمگین
گریه کن این ترس از خشکیدنت را دوست دارم
درد اگر بر شانه هایت بود مرهم می نهادم
آه از آن درد دگر نالیدنت را دوست دارم
تو نه قرآن، نه سر فرزند را بر نیزه دیدی
حکم اگر این است من جنگیدنت را دوست دارم
دست بر خون، قبضه ی شمشیر می رقصی و دشمن
می رمد بی سر، وَ من رقصیدنت را دوست دارم
نه غزل ظرفیتش کم نیست اما دردهایت
آه بر این بیت ها خندیدنت

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( دوباره مسجد و محراب سر شکسته شده ) * امیر مرزبان

2537

غزل حضرت علی(ع) -( دوباره مسجد و محراب سر شکسته شده ) دوباره مسجد و محراب سر شکسته شده
فقط برای سری که سحر شکسته شده
نماز آخر دريای عشق طوفانی ست
ميان سجده، جبين قمر شکسته شده
برای چيست زمين، عرش، غرق خون شده باز؟
برای چه ملک الموت پر شکسته شده؟
نگاه کن! که ملايک به سينه می کوبند
که جبرئيل امين هم کمر شکسته شده
نگه کن به علي اين دو روز آخر عمر
چقدر پير شده، بيشتر شکسته شده...
دوباره مردم اين شهر خاک مي ريزند!
دوباره پای پيمبر مگر شکسته شده؟!
فضای «کوفه»؛ اُحُد می شود وَ حمزه؛علی
دوباره قصّه ی دندان؟ نه سر شکسته شده!
دوباره تازه شده داغ استخوان هايی -
که بين آتش و ديوار و در شکسته شده...
از آن شبی که علی غسل داد فاطمه را...
کنار چاه سرش مستمر شکست

  • دوشنبه
  • 30
  • دی
  • 1392
  • ساعت
  • 07:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 محمد زوار

شعر مدح امام علی(ع) -( نام علی در دل من مُنجَلیست ) * محمد زوار

3346
3

شعر مدح امام علی(ع) -( نام علی در دل من مُنجَلیست ) نام علی در دل من مُنجَلیست
نماز بی حُب علی مَعطلیست
دل نگرانِ مَحشرم نیستم
رمزِ ورودم به بهشت یاعلیست
مالکِ اَشتر که به جای خودش
خاکِ کفِ پایِ علی هر یَلیست
قَعرِ جهنمم سوالم کنی
عاشق حیدری؟ جوابم بلیست

شاعر : محمد زوار

  • شنبه
  • 5
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 12:05
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

شعر مدح امام علی(ع) -( سکوت عین سکوت است، بی همانند است ) * سید حمید رضا برقعی

2602
2

شعر مدح امام علی(ع) -( سکوت عین سکوت است، بی همانند است ) سکوت عین سکوت است، بی همانند است
که پیشوند ندارد، بدون پسوند است
زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است
زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است
سکوت پاسخ دنان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است
سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده است
همان علی که به توصیف او قلم در دست
مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست

علی به واقعه جنگید با زبان سکوت
که ذوالفقار علی در نیام برّنده است
علی به واقعه کار مهم تری دارد
که آیه آیه کتاب خدا پراکنده است
از آن سکوت چه باید نو

  • دوشنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امیرالم.منین(ع) -( کیست حیدر (ع) که فلک مات تماشای رخش ) * مهدی خادمی

2066
2

شعر مدح امیرالم.منین(ع) -( کیست حیدر (ع) که فلک مات تماشای رخش ) کیست حیدر (ع) که فلک مات تماشای رخش
همه ذرات بود بنــده سیمــای رخش
آمـد از کعبـه برون تا همگان دریابند
سینه چاک ابدی و ازلیند نکویان رخش
هست جبریـل امین کاسه بدست لطفش
اوهم انگـار شده واله و سرمست رخش
فاطمه(س) همسر او گشت و به هرگاه بگفت
نیست در صفحـه ایجاد بجز ماه رخش
نه فقط شیعه بود مات سجایای علی(ع)
انبیـا هم شده اند جذبـة مینـای رخش
کاش یکبـار شود لحظه زیبـا «سید»
تاببینی شده این چشم تو بینای رخش

شاعر : مهدی خادمی

  • دوشنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( مردی که از حکومت جنّت رسیده است ) * سعید تاج محمدی

2107
1

غزل حضرت علی(ع) -( مردی که از حکومت جنّت رسیده است ) مردی که از حکومت جنّت رسیده است
نخل از شکوه قامت او قد کشیده است
عطری که با شمیم ولایت معطّر است
از خطبه های خندق و خیبر وزیده است
در قحطی نجابت و دلدادگی، زمین
طعم نگاه عاشق او را چشیده است
دریا که موج می زند از اسم اعظمش
در موج هاش باور او را تنیده است
تا واله از غدیر ولایش شود زمین
لاجرعه جامی از خم او سرکشیده است
یک زن که خود حبیبه ی عشق است، قامتش
در زیر بار عاشقی او خمیده است
یک شب خدا به خاطر توجیه عشق خود
تیغ و ترنج، پیش ملک هاش چیده است
کار از بریدن سر انگشت ها گذشت
او از تن ملائکه سرها بریده است!
هرکس که از حوالی قرآن گذشته است
از آیه های سوره ی انسان شنیده است
حتی خدا هم عاشق چشمان

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد شیخ الاسلامی

غزل حضرت علی(ع) -( اضافه ی گِل مولا شده است شیعه ی او- ) * جواد شیخ الاسلامی

20156

غزل حضرت علی(ع) -( اضافه ی گِل مولا شده است شیعه ی او- ) اضافه ی گِل مولا شده است شیعه ی او-
که مونس دل مولا شده است شیعه ی او
چهارده سده زحمت کشیده؛ از دنیا
تمام حاصل مولا شده است شیعه ی او
خدا کند که نبینیم آن زمانی را
که باز مشکل مولا شده است شیعه ی او
منم گدای درش ای بخیل! حرفی هست -
فقیر و سائل مولا شده است شیعه ی او؟
به فكر اسم علي هم كسي بيفتد، او
به لطف شامل مولا شده است شیعه ی او
هزار مرتبه جان داده است در راهش
که حال قابل مولا شده است شیعه ی او
خدا، یتیم نوازی، خدا، مبارزه، درد...
پر از فضائل مولا شده است شیعه ی او
پر از فضائل مولا شده است، پس حتماْ -
اضافه ی گِلِ مولا شده است شیعه ی او...

شاعر : جواد شیخ الاسلامی

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( نگاه منتظران بستر تلاطم شد ) * سید مهدی نژاد هاشمی

2277

غزل حضرت علی(ع) -( نگاه منتظران بستر تلاطم شد ) نگاه منتظران بستر تلاطم شد
تمام وسعت صحرا پر از تکلّم شد
دو ماهتاب درخشان در آسمان تابید
وَ آسمان و زمین غرق در تبسّم شد
غدیر خُم به خودش لحظه لحظه می بالید
چرا که جام ولایت نصیب مردم شد
نشانه های کمال از کلام حق تابید
شراب ناب ولایت لبالب از خُم شد
زمین تشنه از الطاف کبریا نوشید
کویر تف زده مدهوش رقص گندم شد
چه شور و شوق عجیبی چه حس و حال خوشی
که باعث ِ گل ِ لبخند ِ عرش هفتم شد
ولی چه سود پس از آن قَدَر به خود لرزید
اسیر شیطنت ِکج مدارِ کژدم شد
چرا که پشت در خانه ی ولی الله
پر از شرارتی از پشته های هیزم شد
وَ بر سر ِ نفس صبح دم بدون سحر
میان جمع ِ سقیفه شب ِ تفاهم شد
وَ بعد از آن همه از پشت پ

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( شب و من و خیالِ تو نشسته ایم رو به رو ) * مصطفی پور کریمی

1872

غزل حضرت علی(ع) -( شب و من و خیالِ تو نشسته ایم رو به رو ) شب و من و خیالِ تو نشسته ایم رو به رو
که از زلالِ بودنت مگر بگیرم آبرو
چه می شود که من شوم کُمیل چشم های تو
وَ خطبه خطبه بشنوم صدای پای آرزو
بگیر دست خسته ی غریب ِ کوچه های شب
که جز تو یا علی کسی نیامده به جستجو
تو در قنوتِ حاجتم بهانه ی اجابتی
به دشتِ التماس من بیا و چشمه ای بگو
چه واژه های نوبری ببارد از گلوی تو
به ذهن های تشنه ی تَرَک تَرَک ز چارسو
به گوش شاخه ام بخوان به لهجه ی بهاری ات
هزار و یک روایت از دل شکسته مو به مو
سبد سبد گُلِ غزل بچینم از کلام تو
نگاهِ شاعـرانه ات کشانَدَم به گفتگو

شاعر : مصطفی پور کریمی

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( در خانه ی دل نور خدا هست، همین بس! ) * اکبر نبوی

1958

غزل حضرت علی(ع) -( در خانه ی دل نور خدا هست، همین بس! ) در خانه ی دل نور خدا هست، همین بس!
ماییم و شراب و سحری مست، همین بس!
در سینه فقط ذکر تو باقی است دم ات گرم
ماییم و دلی شاد از این دست، همین بس
گل کرده سری بر سر آن دار، ببینید
آئینه گره بر دل او بست، همین بس
خورشید، نگاهی که شفق داده به جانم
با آتش چشمان تو پیوست، همین بس
پیمانه ی دل گلنفس اش ذکر علی شد
با نام علی جان ز جهان رست، همین بس
در جاری رگ های من ای مهر سحر زاد
عشق علی و آل علی هست، همین بس!

شاعر : اکبر نبوی

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( فقط نه غنچه شکفته است تا بهار تو باشد ) * علی فردوسی

1937

غزل حضرت علی(ع) -( فقط نه غنچه شکفته است تا بهار تو باشد ) فقط نه غنچه شکفته است تا بهار تو باشد
قرار هر دل تنگی است بیقرار تو باشد
هزار گونه شکفتند و هیچ طَرف نبستند
نصیب نرگس سرمست شد خمار تو باشد
نشد بگنجانندت در انزوای الفبا
بنا شد آن که «علی» نام مستعار تو باشد
غم است در دل من می دمد بنفشه بنفشه
شریک محنت یاسی که سوگوار تو باشد
غزال شد دل مستم میان بیشه ی عشقت
مگر به دام تو افتد، مگر شکار تو باشد
همین که عشق علم شد، به احترام تو خم شد
خمید و تیغ دو دَم شد، که ذوالفقار تو باشد
تو رفته ای که بیاییّ و شوق گفت که باید
دگر به هیأت «مهدی» در انتظار تو باشد
فقیه خواب ندیده است و باز این دل عاشق
غزل سروده برایت که «شهریار» تو باشد
اسیر فاصله ای که، دلا ه

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( امروز طرحي تازه دارد آستانت ) * مطهره عباسیان

2089

غزل حضرت علی(ع) -( امروز طرحي تازه دارد آستانت ) امروز طرحي تازه دارد آستانت
رنگي دگر دارد طلاي ناودانت
بوي خدا پيچيده در هر جاي خاكت
عطري بهشتي مي وزد در آسمانت
تا آسمان هفتم انگاري نشستند
صدها فرشته رو به صحن بي كرانت
اين جا مهياي چه رخدادي ست امروز؟
اين راز شيرين چيست داري در ميانت؟
از اشتياق ديدنش از شوق وصلش
شوري ست در عمق نگاه مهربانت!
یك زن سه روز است آمده در خلوت تو
او را گرفتي در بغل مانند جانت
اين دختر شير است و تنها چند روز است
آرامشي دارد به زير سايه بانت
گفتند لب وا كرده اي... او را به گرمي
جا داده اي آرام بين بازوانت
فرزند شير آورده فرزندي به دنيا
كعبه! دهان وا كن بگو از ميهمانت

شاعر : مطهره عباسیان

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل حضرت علی(ع) -( امروز طرحي تازه دارد آستانت ) * مطهره عباسیان

1736

غزل حضرت علی(ع) -( امروز طرحي تازه دارد آستانت ) امروز طرحي تازه دارد آستانت
رنگي دگر دارد طلاي ناودانت
بوي خدا پيچيده در هر جاي خاكت
عطري بهشتي مي وزد در آسمانت
تا آسمان هفتم انگاري نشستند
صدها فرشته رو به صحن بي كرانت
اين جا مهياي چه رخدادي ست امروز؟
اين راز شيرين چيست داري در ميانت؟
از اشتياق ديدنش از شوق وصلش
شوري ست در عمق نگاه مهربانت!
یك زن سه روز است آمده در خلوت تو
او را گرفتي در بغل مانند جانت
اين دختر شير است و تنها چند روز است
آرامشي دارد به زير سايه بانت
گفتند لب وا كرده اي... او را به گرمي
جا داده اي آرام بين بازوانت
فرزند شير آورده فرزندي به دنيا
كعبه! دهان وا كن بگو از ميهمانت

شاعر : مطهره عباسیان

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و ولادت امام علی(ع) -( جان را فقط به مقدم جانان فدا کنید ) * صمد علیزاده

1961

شعر مدح و ولادت امام علی(ع) -( جان را فقط به مقدم جانان فدا کنید ) جان را فقط به مقدم جانان فدا کنید
قد رافقط به محضرمولا دوتا کنید
فرقی نمی کند که بگویید علی علی
یا در رکوع وســجده خدایا خدا کنید
ما دوره گرد کوچه ی شاهانه ی توایم
یک سکه هم حواله دســــــــت گدا کنید
کفگیر اشکمان به ته دیگ خورده است
فکری بحال خشکی چشمــــان ما کنید
مثل کویر تشنه و زرد خــــــزان شدیم
ما را به نفخه ی نفسی با صفـــا کنید
یعنی که شل کنید سر کیسه را و بعد
ما را مسافر حـــــــــــــرم کربلا کنید
طفل یتیم دوره ی آخر زمانه ایم
درحق ما شما پدرانه دعا کنید
ما از مس وجود پشـــیمان و نادمیم
با گوشه چشم عاطفه ما را طلا کنید
حاجت کجا بریم که حاجتروا شویم
منت نهید و حاجت ما را رواکنید
ما م

  • سه شنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

مدح امام علی(ع) -( عشق گیرای تو یک عالم مسلمان ساخته ) * امیر حسین حیدری

2116
1

مدح امام علی(ع) -( عشق گیرای تو  یک عالم مسلمان ساخته ) عشق گیرای تو یک عالم مسلمان ساخته
از دل زردشت یک عاشق چو سلمان ساخته
نیست دنیا جز کویری خشک و بی آب و علف
برکت نور تو نعمت را فـراوان ساخته
آن قدَر وجه تشابه با خــدا داری که حق
گوئیـــا در تو خـــدایی را نمــایان ساخته
کفر، بی تو اعتقادم را تصرف کرده بود
مهر تو در قلب من کاخی ز ایمان ساخته
هیچ کس حتی پیمبر ره به بیت اله نیافت
حق فقط شخص تو را در خانه مهمان ساخته
بخشش یک عمر عصیان، گردن این خلق را
سـر نهــادن بر تولای تو آسان ساخته
کاشفَ الهَمّ تمــام قلب ها بودی ولی
داغ زهرا حال و روزت را پریشان ساخته

شاعر : امیر حسین حیدری

  • چهارشنبه
  • 9
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و ولادت امام علی(ع) -( تویی که صنع خدایی و خالق احدی ) * محمد مهدی شفیعی

2133
-1

شعر مدح و ولادت امام علی(ع) -( تویی که صنع خدایی و خالق احدی ) تویی که صنع خدایی و خالق احدی
نیازمند خدا و به خلق او صمدی
تو نقطه ی ب ی بسم اللهی و قرآنی
امید شیعه ی خود وقت قصه ی لحدی
تو استغاثه ی نوری و ذکر عیسایی
امید مادر موسی و طفل در سبدی
به جز خدا و پیمبر کسی تو را نشناخت
که ماورای خیالی و فوق هر خردی
نه عمر و مرحب و حارث که یک سپاه یهود
به پیش ضربه ات آقا نبوده هیچ عددی
هرآنکه داشت به صلبش مریدتان در جنگ
به گردنش تو رساندی و ضربه را نزدی
میان جمله ی اذکار ذرک تسبیحی
برای ما نشود جزتو یا علی مددی

شاعر : محمد مهدی شفیعی

  • پنج شنبه
  • 10
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 05:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد