امام حسین علیه السلام

مرتب سازی براساس

غزل امام حسین(ع) -( لب تشنه از کنار دو دریا گذشته اند ) * علی اکبر لطفی

1245

غزل امام حسین(ع) -( لب تشنه از کنار دو دریا گذشته اند ) لب تشنه از کنار دو دریا گذشته اند
پا در رکاب نیزه از آنجا گذشته اند
روییده لاله بر تنشان در کنار دود
از لا به لای آتش و خون تا گذشته اند
یک لحظه قبل رفتنشان انفجار نور
همچون شهاب از دل شب ها گذشته اند
هفتاد و دو ستاره که امشب کنار توست
از جانشان برای تو آقا گذشته اند
لازم به نیزه نیست که از جسم بگذرد
از جسم خود تمامی آنها گذشته اند
در عاشقی کجاست از این پاک بازتر
از طفل چند ماهه که حتی گذشته اند
این چهره های پاک که با نیزه می رسند
آسوده باش کوفه ز دنیا گذشته اند!

شاعر : علی اکبر لطفی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غزل امام حسین(ع) -( شد غروب و گرچه رفت از این شب تار آفتاب ) * علی اکبر لطفی

1267

غزل امام حسین(ع) -( شد غروب و گرچه رفت از این شب تار آفتاب ) شد غروب و گرچه رفت از این شب تار آفتاب
می درخشد بر سر هر نیزه این بار آفتاب
دشت گرم ست و درون سینه می سوزد دلش
کاروان ست و شب و ماه و جلودار آفتاب
تیره بر تن کرده امشب گر چه از غم آسمان
تا سحر این بار بیدارست بیدار آفتاب!
نور را حتی دریغ از دشمنان خود نکرد
گرچه از آنها کشیده رنج بسیار آفتاب!
چشم ها و گوش های کاروان بر نیزه هاست
خطبه می خواند سر هر نیزه انگار آفتاب
نیزه این شاه شهیدان ست و خورشید خدا
آبرو داری کن و هرگز میازار آفتاب!

شاعر : علی اکبر لطفی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 08:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( دست تو سوی خدا بود اگر می دیدند ) * محمود آصفی

1143
1

غزل امام حسین(ع) -( دست تو سوی خدا بود اگر می دیدند ) دست تو سوی خدا بود اگر می دیدند
دلت از غصّه جدا بود اگر می دیدند
در نمازی که به تکبیر کمان شد زینت
سجده ات غرق صفا بود اگر می دیدند
آسمان سرخ شد از پاشش خون تو به عرش
سرخی از خون خدا بود اگر می دیدند
قوم گمراه خودش را به تو نسپُرد حسین
کوفه ننگین ز جفا بود اگر می دیدند
سر نی رفت سرت هر دو جهان گریان شد
رأس تو قبله نما بود اگر می دیدند
نرسیده به عطش راه تو را گم کردند
راه تو راه خدا بود اگر می دیدند

شاعر : محمود آصفی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 13:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( دست تو سوی خدا بود اگر می دیدند ) * محمود آصفی

1316
1

غزل امام حسین(ع) -( دست تو سوی خدا بود اگر می دیدند ) دست تو سوی خدا بود اگر می دیدند
دلت از غصّه جدا بود اگر می دیدند
در نمازی که به تکبیر کمان شد زینت
سجده ات غرق صفا بود اگر می دیدند
آسمان سرخ شد از پاشش خون تو به عرش
سرخی از خون خدا بود اگر می دیدند
قوم گمراه خودش را به تو نسپُرد حسین
کوفه ننگین ز جفا بود اگر می دیدند
سر نی رفت سرت هر دو جهان گریان شد
رأس تو قبله نما بود اگر می دیدند
نرسیده به عطش راه تو را گم کردند
راه تو راه خدا بود اگر می دیدند

شاعر : محمود آصفی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( تجلّی کرد دستی پرده بالا رفت آدم را ) * محمد حسین انصاری نژاد

1305
1

غزل امام حسین(ع) -( تجلّی کرد دستی پرده بالا رفت آدم را ) تجلّی کرد دستی پرده بالا رفت آدم را
در آن تاریک روشن ها تبسّم کرد عالم را
هوس بارید شیطان پشت گندم زار می خندید
هبوط ناگهان در ناکجا افکند آدم را
نگاهی کرد آدم خیره بر بام بلند عرش
در آنجا دید چرخا چرخ ارواح مکرّم را
خدایا توبه ام آیا قبول افتاد؟ آدم گفت
بگیرم دامن سبز کدامین اسم اعظم را؟
خطاب آسمان: آدم تماشا کن، کشید آن گاه
سرانگشت خدا تصویری از ظهر محرّم را
ازل بود و مسیح از اضطرابی سرخ می لرزید
ورق می زد نفس های شهید باغ مریم را
سپس باران گرفت و توبه ی آدم قبول افتاد
شکوه گریه اش آن جا پدید آورد شبنم را
تمام کشتی پیغمبران ساحل نشین او
به زیر بادبانش بر می افرازند پرچم را
به بام منبری از نی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( پشت نخلستان غروب از سمت مشرق می نشست ) * شهرام زارعی

1519
1

غزل امام حسین(ع) -( پشت نخلستان غروب از سمت مشرق می نشست ) پشت نخلستان غروب از سمت مشرق می نشست
مرگ خورشیدی كه عمری با خلایق می نشست
آسمان دور خودش با بغض می پیچید از این -
آتشی كه در نیستان حقایق می نشست
امتداد اشك تا پای خدا قد می كشید
تا كه خنجر بر گلوی هر شقایق می نشست
كاروان بی آب بود و ناخدایش ناگزیر
زیر كوهستانی از باران هق هق می نشست
ناخدا با كاروان می سوخت و می گفت: كاش
شعله ای از شعله های این دقایق می نشست
عاقبت شمشیر داغی خون او را سر كشید
او كه با داغ پرستو های عاشق می نشست
بال یك پرواز از آغاز تنها راز بود
بال پروازی كه با باد موافق می نشست

شاعر : شهرام زارعی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( ای مسافر غریب ای پرنده شهید ) * فاطمه سالاروند

1424
1

غزل امام حسین(ع) -( ای مسافر غریب ای پرنده شهید ) ای مسافر غریب ای پرنده شهید
ای همیشه سربلند ای نجیب رو سپید
سوره فصیح نور بر لب تو می شکفت
آفتاب عشق و درد در دل تو می تپید
پاره پاره و کبود زیر سم اسب ها
از تن معطّرت باغ لاله می چکید
بودنی چنان وسیع مثل تو زمین نداشت
رفتنی چنان شگفت چشم آسمان ندید
باغ های خشک را یاد سبز تو بهار
قفل های بسته را نام روشنت کلید
ماندنی ترین غزل خواندنی ترین سرود
کی توان تو را نوشت؟ کی توان تو را شنید؟

شاعر : فاطمه سالاروند

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 جواد شیخ الاسلامی

غزل امام حسین(ع) -( با صدای روضه خوان رفتم به جایی سوخته ) * جواد شیخ الاسلامی

2014
6

غزل امام حسین(ع) -( با صدای روضه خوان رفتم به جایی سوخته ) با صدای روضه خوان رفتم به جایی سوخته
روضه خوان می خواند امّا با صدایی سوخته
باز هم شرمنده؛ در دستم ندارم بیشتر
واژه هایی آتشین، زلف رهایی سوخته
حرف سنگین ست؛ حتی روضه خوان سربسته گفت:
کاش کوچکتر نبود از تیر نایی سوخته...
گفت: "می بینم یکی افتاده عریان" بعد گفت:
"کودکانی مانده اند و خیمه هایی سوخته
کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها
ذوالجناج آمد ولی با یال هایی سوخته"
کاش می شد کور بودیم و نمی دیدیم که -
دختری با موی ها و دست و پایی سوخته...
هر چه تابیدی به دنیا باز هم تاریک ماند
باید از این کوهسار از سر برآیی سوخته
آخر کارست و باید ذکر "یا زهرا" گرفت
عطر زهرا می وزد از کربلایی سوخته...

شاعر

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( سرش به نیزه به گل های چیده می ماند ) * احد ده بزرگی

1520
1

غزل امام حسین(ع) -( سرش به نیزه به گل های چیده می ماند ) سرش به نیزه به گل های چیده می ماند
به فجر از افق خون دمیده می ماند
یگانه بانوی پرچم به دوش عاشورا
به نخل سبز ز ماتم تکیده می ماند
میان خیمه ی آتش گرفته، طفل دلم
به آهویی که ز مردم رمیده می ماند
شب ست گوش یتیمان ز ضربت سیلی
به لاله های ز حنجر دریده می ماند
رقیه طفل سه ساله که حوری حرم ست
به آن که رنج نود ساله دیده می ماند
امام صادق حق پشت ناقه ی عریان
به زیر یوغ چو ماه خمیده می ماند
شوم فدای شهیدی که در کنار فرات
به آفتاب به خون آرمیده می ماند
هلال یک شبه ی من، ز چیست خونینی؟
نگاه تو به دل داغ دیده می ماند
حکایت احد و اشک چشم خونینش
به اختران ز گردون چکیده می ماند

شاعر : احد ده بزرگی

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( یوسف، ای گمشده در بی سر وسامانی ها! ) * مهدی جهاندار

1755

غزل امام حسین(ع) -( یوسف، ای گمشده در بی سر وسامانی ها! ) یوسف، ای گمشده در بی سر وسامانی ها!
این غزل خوانی ها، معرکه گردانی ها
سر بازار شلوغ ست،‌ تو تنها ماندی
همه جمع اند، چه شهری، چه بیابانی ها
چیزی از سوره ی یوسف به عزیزی نرسید
بس که در حق تو کردند مسلمانی ها
همه در دست، ترنجی و از این می رنجی -
که به نام تو گرفتند چه مهمانی ها
خواب دیدم که زلیخایم و عاشق شده ام
ای که تعبیر تو پایان پریشانی ها
عشق را عاقبت کار پشیمانی نیست
این چه عشقی ست که آورده پشیمانی ها؟
"این چه شمعی است که عالم همه پروانه اوست؟"
این چه پروانه که کرده ست پر افشانی ها؟
یوسف گمشده! دنباله ی این قصّه کجاست؟
بشنو از نی که غریب اند نیستانی ها
بوی پیراهن خونین کسی می آید
این خبر را

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( در این زمانه، شکر خدا روضه ها که هست ) *

1158

غزل امام حسین(ع) -( در این زمانه، شکر خدا روضه ها که هست ) در این زمانه، شکر خدا روضه ها که هست
یعنی بساط مجلس ارباب ما که هست
گر سیل غم به سوی دلم حمله می کند
غم نیست چون بهشت زمین، کربلا که هست
از فتنه های دوره ی آخر زمان چه غم
مصباح پر فروغ و چراغ هدی که هست
حتی تمام اهل سما گریه می کنند
چون ذکر روضه خوانی ذات خدا که هست
رزقی اگر که نیست ز زمزم برای ما
در بین روضه گریه ی بی منتها که هست
پشت سر تمامی گریه کنان تو
ذکر دعای حضرت خیرالنسا که هست
فُلک نجات امتی و شکر من می کنم
بهر غریق خسته در این فُلک جا که هست
عمری بدون نام حسین سر نمی کنم
این سایه سار رحمت بی منتها که هست
بیرون مکن مرا ز عزا خانه ات حسین
اینجا برای نوکر آلوده جا که هست

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( بعد از تو آیینه دیگر، سودای ماندن ندارد ) * زهرا اسماعیل زاده

1267

غزل امام حسین(ع) -( بعد از تو آیینه دیگر، سودای ماندن ندارد ) بعد از تو آیینه دیگر، سودای ماندن ندارد
این آسمان بی تو امشب، آخر چگونه نبارد؟
یک کاروان بغض خسته، بعد از تو همپای این دل
بعد از تو نبض غزل ها، بغضی ترک خورده دارد
خورشید باید بسوزد، مهتاب باید بمیرد
پروانه باید که بالش، بر بال آتش گذارد
بعد از تو فانوس، فانوس، دریا شود چشمه زاید
خون از دل خسته این سان از چشم یارت ببارد
بعد از تو بنگر ربابت همسایه ی آفتاب ست
بنگر کنون بر مزارت آغوش بگشوده دارد
بعد از تو این چشم باید تا صبح محشر بگرید
هفتاد و دو داغ تازه در کنج قلبم بکارد
بعد از تو هر نخل خشکید، از چشمه خونابه جوشید
بنگر که اینک ربابت، آهسته جان می سپارد

شاعر : زهرا اسماعیل زاده

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( بايد كه از طوفان پرت را پس بگيرم ) *

1175
2

غزل امام حسین(ع) -( بايد كه از طوفان پرت را پس بگيرم ) بايد كه از طوفان پرت را پس بگيرم
از بادها خاكسترت را پس بگيرم
بايد بياشوبم سكوت لاله ها را
تا مستي سرتاسرت را پس بگيرم
ده جنگجو در دست هايم صف گرفته
تا از جهان انگشترت را پس بگيرم
صد سال روي سنگ قبرت بوسه ام را
حك مي كنم تا پيكرت را پس بگيرم
من زنده ماندم با غلافي منتظر تا -
از گُرده ي شب خنجرت را پس بگيرم
حس مي كنم با بويي از تو مي توانم
فانوس چشم مادرت را پس بگيرم
بو مي كشم دندان گرگان جهان را
تا قطره خون آخرت را پس بگيرم

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( برگی از آسمان زمین افتاد، روی دستان باد می چرخید ) * سید مهدی نژاد هاشمی

1383

غزل امام حسین(ع) -( برگی از آسمان زمین افتاد، روی دستان باد می چرخید ) برگی از آسمان زمین افتاد، روی دستان باد می چرخید
میوه ها را کلاغ ها بردند، استخوان های باغ می لرزید
بغض تاریخ و غم تراکم کرد، درگلو عاشقانه ها یخ زد
چرخ، چرخید و آسمان جا خورد، دل تهی کرد و ابر نعره کشید
افتضاحی دوباره از مردم، سیب سرخی و یا کمی گندم...
بازخوردِ حماقت قابیل، گلّه ای گرگ در لباس سپید
خون سهراب ها به جوش آمد، چشم هایی نشانه ی غیرت
صف کشیدند گلّه ای کفتار، حُر به مانند شیر می غُرید
با لب تشنه در کشاکش جنگ، گرمی تیر و نیزه را حس کرد
چهره اش رنگ عاشقانه گرفت، روی ماه حسین را می دید
ناگهان چون پرنده ای پر زد، ماتمی بس عظیم شعله کشید
رفتنش رنگ و بوی سرخی داشت، هر طرف را غروب می پاشید

  • شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با امام حسین(ع) -( خواهم زیارت ِ حرمت از خدای تو ) * امیر کریمی

1244

شعر مناجات با امام حسین(ع) -( خواهم زیارت ِ حرمت از خدای تو  ) خواهم زیارت حرمت از خدای تو
ای توتیای دیده جان خاک پای تو
هرشب میان اشک جگر سوز تا سحر
دارم شرر به سینه چو نی از نوای تو
اقا اگر که جسم تو در دشت کربلاست
اما دل شکسته دلان است جای تو
انان که دل ز مهر طبیبان بریده اند
ایند سوی درگه دارالشفای تو

شاعر : امیر کریمی

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

شعر مدح امام حسین(ع) -( بی غم عشق حسین پلک زدن هم کفر است ) * سید محمد میرهاشمی

1991
1

شعر مدح امام حسین(ع) -( بی غم عشق حسین پلک زدن هم کفر است  ) بی غم عشق حسین پلک زدن هم کفر است
در عبادات خدا غرق شدن هم کفر است
تا خدا هست بهشت دل ما کرب و بلاست
هست تا کرب و بلا ، حب وطن هم کفر است
راحتی چونکه دل از روضه ی ارباب گرفت
حب آسایش جنات عدن هم کفر است
بر دل معتکف کنج عزاخانه ی او
سیر گلزار و تماشای چمن هم کفر است
هر زبان گفت حسین ، ناطقه ی توحید است
گفتن از غیر حسین ، گفتن " من " هم کفر است
سینه زن آینه ی ذکر ز دل خاسته است
شور مستانه که شد ، حرف و سخن هم کفر است
نه فقط غفلت از ذکر حسین کفر بود
لحظه ای غفلت از یاد حسن هم کفر است
باید از جان گذری پای سیاهی عزا
پای دل ، دل شدگان ! حفظ بدن هم کفر است
غفلت از یار سفر کرده ی دلها ، هیهات
دم از آن

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام حسین(ع) -( سائل ِ خانه يِ تو گر چه زياد است زیاد ) * رضا قربانی

4176
2

شعر مدح امام حسین(ع) -( سائل ِ خانه يِ تو گر چه زياد است زیاد ) سائل ِ خانه يِ تو گر چه زياد است زياد
كرَمَت چند برابر چه زياد است زياد
اينطرف ها گذري كن كه ببيني اينجا
در مسير ِ قدمت سر چه زياد است زياد
خاكِ پايِ تو شدن آرزويِ خوبان است
ارزش ِ خاكِ تو از زر چه زياد است زياد
بالِ جبريل شده فرش ِ حسينيه ي تو
در عزاخانه ي تو پر چه زياد است زياد
من شدم عاشق تو يا تو شدي عاشق من؟!
لطفِ ارباب به نوكر چه زياد است زياد!
سه علي داري و پشتت به پسرها گرم است
دور تا دور ِ تو حيدر چه زياد است زياد
روضه خوان گفت حسين... اشكِ همه درآمد
نمكِ نام ِ تو دلبر چه زياد است زياد
حجم ِ تير ِ سه پر ِ حرمله يِ خانه خراب
از گلويِ علي اصغر چه زياد است زياد
حمل ِ پيغمبر ِ تو چند عبا

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام حسین(ع) -( خلاق دو عالم نظرش سوی تو باشد ) * حمید کریمی

2266

شعر مدح امام حسین(ع) -( خلاق دو عالم نظرش سوی تو باشد ) خلاق دو عالم نظرش سوی تو باشد
شاه است گدایی که سر کوی تو باشد
کی وصف مقام تو توان کرد به الفاظ
صدها ملک از عرش ثنا گوی تو باشد
فردوس بهشت با همه زیبایی بی حد
مشتاق وصال حرم کوی تو باشد
خورشید جهان جلوه ای از نورندارد
خورشید منور همه از روی تو باشد
من جنت اعلا ز خداوند نخواهم
جنت به خدا گوشه ایوان تو باشد

شاعر : حمید کریمی

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام حسین(ع) -( تو مرا نوكر خود كردي و من در عجبم ) * حسین خیریان

2522
3

شعر مدح امام حسین(ع) -( تو مرا نوكر خود كردي و من در عجبم ) تو مرا نوكر خود كردي و من در عجبم
كه مثال من ِ بد ، ارج و مقامي دارد
نوكرت معتبر از سوي تو ميباشد و بس
لطف تو باشد اگر عز و سلامي دارد
هر كه در زندگي اش با تو خدا را حس كرد
بيمه عشق تو شد ، بَه چه امامي دارد
ذكر هر ثانيه ام را تو خودت ميداني
بأبي انت و امي چه صفايي دارد
نام تو در شريان بدنم ميجوشد
اسم زيباي حسين حال و هوايي دارد
هر كه نامت به لب آورد يقيناً دق كرد
راه عشق است كه زلفت چه بهايي دارد
من در اين وادي غم نوكر دربار توام
غيز از اين كار گدايت چه نشاني دارد
شب جمعه حرمت مادر تو مي آيد
هر كه آنجاست به لب شور و نوايي دارد
آرزو دارم اگر مُردم و در گور شدم
به سرم آيي گويم چه وفايي دارد
شعر

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

غزل امام حسین(ع) -( تا باز کرد در دل روضه لهوف را ) * یوسف رحیمی

1627

غزل امام حسین(ع) -( تا باز کرد در دل روضه لهوف را ) تا باز کرد در دل روضه لهوف را
در خون تپيده ديد تمام حروف را
مي ديد واژه ها همه فرياد مي زنند
داغي عظيم و مرثيه هاي مخوف را
مي ديد تيرها که نشانه گرفته اند
خورشيد چشم هاي امام رئوف را
آماده ی هجوم به قلب مطهّرش
پر کرده اند نيزه به نيزه صفوف را
اين دشنه هاي تشنه به تصوير مي کشند
بر مشعر الحرام گلويش وقوف را
انگار از ضريح تنش باز مي کنند
با نعل هاي تازه دخيل سيوف را

شاعر : یوسف رحیمی

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:56
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( عشق را زمزمه پرداز قدیم ست حسین ) * عباس خوش عمل کاشانی

1743

غزل امام حسین(ع) -( عشق را زمزمه پرداز قدیم ست حسین ) عشق را زمزمه پرداز قدیم ست حسین
آشنا را به سراپرده ندیم ست حسین
ای دل از رهگذرش بوی خوش دوست طلب
که ز جنّات فرح بخش نسیم ست حسین
سید اهل بهشت ست که از جانب یار
به مشام دل و جان طرفه شمیم ست حسین
برتر از انس و ملک داده مقامش جانان
که به میخانه ی توحید مقیم ست حسین
سرمه ی چشم خِرَد باد غبار حرمش
که به اسلام شرف بخش حریم ست حسین
نخبه ی مدرسه ی عشق و شهادت شده چون -
نکته آموز ز استادحکیم ست حسین
به سلام آمده جبریل امین در حرمش
که عظیم ست و سلیم ست و کریم ست حسین

شاعر : عباس خوش عمل کاشانی

  • دوشنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 عبدالحسین شفیع پور

تو که باور میکنی نم اشکای منو * عبدالحسین شفیع پور

623

تو که باور میکنی نم اشکای منو تو که باور میکنی نم اشکای منو تو که ازدل میخونی غم چشمای منو

پس چرا تولیست عشق یه قلم زدی به نام میدونم زیادمه که یه کربلا میخوام

نوکرتو از وقتی زد،جون ودل وواسه توسند

دم میگیره باسینه زنا،کرب وبلا یاعلی مدد

یاعلی جان مدد کن، راه گناهوسدکن ، فاصله حرم رو ، فقط به یک عدد کن

مولا مولا اباثارالله

نکنه دوریت میخوادمنو ازپابندازه ای که باب کرمت به رونوکرا بازه

من دیگه دل بریدم به وجود توقسم ببینم حرم به خواب بخدا همین بسم

خسته شدم به خوبی تاکن،این گره رو خودتو واکن

راهت اگه سخت وپربلاست،زندگیمو غرق بلاکن

هرچی که شد میذارم ،زدوریها بیزارم،پام نبر زروضه،فقط همینو دارم

ارباب ارباب،ابی عبدال

  • چهارشنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 20:57
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین شفیع پور
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

شعر مدح و مرثیه امام حسین(ع) -( نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر ) * سید حمید رضا برقعی

2479
5

شعر مدح و مرثیه امام حسین(ع) -(  نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر ) نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر
بلند مرتبه پیکر بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی "لا یمکن الفرار از عشق"
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند می‌روم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه مبادا کفن مبادا سر
همان سری که یحب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترین‌ها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس "اجننی" گویان
دری

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( آی دوزخ سفران! گاه دریغ آمده است ) * محمد کاظم کاظمی

2331

غزل امام حسین(ع) -( آی دوزخ سفران! گاه دریغ آمده است ) آی دوزخ سفران! گاه دریغ آمده است
سر بدزدید که هفتاد و دو تیغ آمده است...
ره مبندید که ما کهنه سواریم ای قوم!
سر برگشت نداریم، نداریم ای قوم!
حلق بر نیزه اگر دوخته شد باکی نیست
خیمه در خیمه اگر سوخته شد باکی نیست
خیمه تشنه ست غمی نیست، گلاب آلوده ست
سجده بیمار، نه بیمار... شراب آلوده است!
آب این بادیه خون ست که وا نوشد کس
زهر باد آب که از دست شما نوشد کس
راه سخت ست اگر سر برود نیست شگفت
کاروان با سر رهبر برود نیست شگفت
تن به صحرای عطش سوخته سر بر نیزه
بر نگردیم از این دشت مگر بر نیزه!
تشنه می سوزیم با مشک درین خونین دشت
دست می کاریم تا مرد بروید زین دشت

شاعر : محمد کاظم کاظمی

  • پنج شنبه
  • 15
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام حسین(ع) -( هر چه خیر و برکت از بالا به ماها می‌رسد ) * علی صالحی

1659
2

شعر مناجات امام حسین(ع) -( هر چه خیر و برکت از بالا به ماها می‌رسد ) هر چه خیر و برکت از بالا به ماها می‌رسد
ابتداءً زیر ِ دست تو به امضا می‌رسد
کم اگر آید به درگاهت زیادش می‌کنند
قطره دریا می‌شود وقتی به دریا می‌رسد
در مقام روضه‌ات این بس که قبل از هر کسی
حضرت زهرا سلام الله علیها می‌رسد
ما نمی‌فهمیم یعنی چه خدا مدیون توست؟
درک این مطلب فقط از اهل معنا می‌رسد
ارج و قربت ای شهید آنجا مشخص می‌شود
که نوشته وقت دفنت حق تعالی می‌رسد
غمزه‌ی تو فرق دارد با محبت توأم است
عاقبت مجنون این قصه به لیلا می‌رسد
دیر و زود و سوخت و سوزت تحمل كردني ست
کربلا یک روز آخر نوبت ما می‌رسد

شاعر : علی صالحی

  • شنبه
  • 17
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 04:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام حسین(ع) -( از سرّ تو یک ذره بدانم کافیست ) * یاسین قاسمی

1444

شعر مناجات امام حسین(ع) -( از سرّ تو یک ذره بدانم کافیست ) از سرّ تو یک ذره بدانم کافیست
در خیمه ی عشق تو بمانم کافیست
عاشق نبود هر که بگوید این را:
یک بار حرم داده نشانم کافیست
هر کس ز در خانه ات حاجت دارد
تا آخر عمر از تو بخوانم کافیست
از کودکیم اسم تو بر لب دارم
اسم تو شده ورد زبانم کافیست
یک نیمه نگاه تو برای اینکه
من هدیه بیارم سر و جانم کافیست
با این همه ظلمت که بر این دل دارم
یک نام حسین داده تکانم کافیست
تا نور شود ظلمت این آینه ی دل
یک خط من اگر روضه بخوانم کافیست
یک پیکر و صد نیزه و نعل مرکب...
ای خاک به سر,نه! به دهانم؛کافیست...
*********
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
هست نام علی توی اذانم کافیست

شاعر : یاسین قاسمی

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

شعر شهادت امام حسین(ع) -( روشن شد از چراغ حسینیه طور اشک ) * میلاد حسنی

2402
1

شعر شهادت امام حسین(ع) -( روشن شد از چراغ حسینیه طور اشک ) روشن شد از چراغ حسینیه طور اشک
خورشید غبطه می خورد اینجا به نور اشک
داود های مرثیه از راه می رسند
با آیه های تشنه لبی از زبور اشک
یک شب به رونمایی این شعرها بیا
در محفل صمیمی ما با حضور اشک
بعد از هزار سال نشد مرهمی شود
از کوچه باغ زخم تن تو عبور اشک
لَن تَبرُدَ مُصیبتُکَ فی قلوبنا
گرم است از حرارت داغت تنور اشک
در خواب نامت آمد و گفتم نگریمت
اما شدم دو مرتبه مغلوب زور اشک
راز شفای نذری ات این است مادرت
در طبخ آن به جای نمک ریخت شور اشک
آورده اند... روی شما را زمین زدند
اینجا شکست چون دل راوی غرور اشک

شاعر : میلاد حسنی

  • سه شنبه
  • 20
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر مناجات امام حسین(ع) -( آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست ) * علی اکبر لطیفیان

4201
4

شعر مناجات امام حسین(ع) -( آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست ) آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست
در وصل جاي صحبت از خويشتن كجاست
بالا نشين شمايي و پایین نشين منم
جاي شما كجاست ولي جاي من كجاست
بال و پرم كه سوخته حالا امان نده
بايد ببينم آخر ِ اين سوختن كجاست
من آمدم محله ي تو پس محل بده
مهمان نوازيِ تو ز دور از وطن كجاست
بينا شدن به قيمت هجران چه فايده
آه اي نسيم يوسف اين پيروهن كجاست؟!
جاي لبت دو لحظه دلت را به من بده
من كار با عقيق ندارم يمن كجاست
گاهی حوالی دل تو دیده می شوم
پس از دلت بپرس اويس قرن كجاست
تو عشق را به ذائقه شيرين نميكني
تا امتحان كني جگر كوهكن كجاست
شبها به چاه ميروم و داد ميزنم
در سينه حرف هست ولي هم سخن كجاست

شاعر : استاد علی اکبر لط

  • دوشنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( هر شب گرفتار بلایی در خودم هستم ) * مریم سقلاطونی

1523
2

غزل امام حسین(ع) -( هر شب گرفتار بلایی در خودم هستم ) هر شب گرفتار بلایی در خودم هستم
چشم انتظار کربلایی در خودم هستم
حال غریبی دارم و از داغ لبریزم
محتاج تغییر هوایی در خودم هستم
گاهی ابوسفیانی ام... گاهی یزیدی... گاه -
در جستجوی نینوایی در خودم هستم
روز و شبم ویران تر از ویرانه شام ست
هر شب عزادار عزایی در خودم هستم
حس غریبی دارم از خشکیدن لب ها
دنبال رد چشمه هایی در خودم هستم
هر شب گلویم را به زیر نیزه می گیرم
هر شب به دنبال منایی در خودم هستم
هر شب سرم را نیزه ای بر باد خواهد داد
من حامل خون خدایی در خودم هستم

شاعر : مریم سقلاطونی

  • چهارشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( قرار بود که با آب و گل عجین بشوی ) * علیرضا بدیع

2256

غزل امام حسین(ع) -( قرار بود که با آب و گل عجین بشوی ) قرار بود که با آب و گل عجین بشوی
برای این که سفالینه ای گلین بشوی
پیاله ای بشوی با شراب های مگو
وَ بعد هم دهن رب العالمین بشوی
تو را ملائکه در دست شان بچرخانند
ایاک‌ نعبد و ایاک‌ نستعین بشوی
زمان گذشته و زمین چون کلاف سردرگم
قرار شد که تو سر رشته ی یقین بشوی
گل محمّدی از فرط باد خم شده بود
قرار شد بروی تکیه گاه دین بشوی
تو را به مکتب اعراب - جهد بفرستند
که ناظم غزل عین و قاف و شین بشوی
به این دلیل به فرمان او مقرّر شد
که چند سال پسر خوانده زمین بشوی
ولی نبود که انگشتر نبّوت شد
سعادتی ست که بر روی آن نگین بشوی
حسین نام نهادند اهل بیت تو را
به این دلیل که مصداق یا و سین بشوی
چه افتخاری از این بی

  • چهارشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 05:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد