امام حسین علیه السلام

مرتب سازی براساس

شعر مدح امام حسین(ع) -( بر تشنه محال است که آبی نفرستند ) * رضا حاج حسینی

1498

شعر مدح امام حسین(ع) -( بر تشنه محال است که آبی نفرستند ) بر تشنه محال است که آبی نفرستند
از کوثرشان جام شرابی نفرستند
بین دو حرم هروله کردیم... محال است
از چشمه ی زمزم می نابی نفرستند
باور نتوان کرد... سلامی بفرستیم-
آنگاه از این خانه جوابی نفرستند
دیوار حرم شسته به اشک است ... بگویید
تا قمصریان عطر و گلابی نفرستند
بی گریه تباکی کن و بی اشک تظاهر
حاشا که بر این گریه ثوابی نفرستند
عمریست اگرچه وسط نیل نشستیم
از برکت این خانه عذابی نفرستند
لب تشنه نبودیم در این شهر... وگرنه
بر تشنه محال است که آبی نفرستند
...
در کرب و بلا قاعده ی شعر به هم ریخت...
بر تشنه محال است که آبی بفرستند

شاعر : رضا حاج حسینی

  • دوشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 14:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 مجتبی خرسندی

شعر کربلا-شهادت و مناجات امام حسین(ع) -( صورتی از مقـابـله با کفر ) * مجتبی خرسندی

1481
2

شعر کربلا-شهادت و مناجات امام حسین(ع) -( صورتی از مقـابـله با کفر ) کربلا: کل دین اسلام است
صورتی از مقـابـله با کفر
نه فقط یک زمین خاکی،که
یک عقیده ست: ازخدا تا کفر*
کربلا: مــرز بـاور توحیــد
انتهای اطاعت محض است
(چشم) بی چون وبی چرا گفتن
جلوه ای از ولایت محض است
کربلا:معدن بصیرت ماست
در فراسوی نکته های عیان
شمر جانباز جنگ صفین است!
که شده قاتل امام زمان(ع)**
در عوض(حر)که دشمن دین است
می شود اسوه ی مسلمانی
مرحبا بر(وحب)که نصرانی ست
آفرین بر زهیر عثمانی
قلب اصحاب کربلا سرشار
از هوای شهادت وایثار
همه با خون پاکشان زده اند
تیشه بر ریشه های استکـبـار
کربلا: اجتماع ضـدّیـن است
(گریه و خنده) و (غم و شادی)
منطقش می دهد به انسان ها
درس آزادگــی و آزادی
کربلا: یک مسی

  • سه شنبه
  • 15
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات و شهادت امام حسین(ع) -( ای کربلا نرفته غم کربلا بس است ) * علی قدیمی

2823

شعر مناجات و شهادت امام حسین(ع) -( ای کربلا نرفته غم کربلا بس است ) ای کربلا نرفته غم کربلا بس است
بالی اگر که هست حریم رضا بس است
حاجی به دور کعبه و ما در طواف تو
مشرک که نیستیم!همین یک خدا بس است
خوشبخت پرچمی که پر است از هوای تو
هی مشهد آمدن به هوای شفا بس است
دست مرا بگیر که این دستهای سرد
هرقدر کرده دامنتان را رها بس است
با خوف آب عشق به یک جو نمی رود
ما را برای وصل قطار رجا بس است

شاعر : علی قدیمی

  • چهارشنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات با امام حسین(ع) -( نران بیمار عشقت را ، گدایی نابلد هستم ) * جعفر ابوالفتحی

2010

شعر مناجات با امام حسین(ع) -( نران بیمار عشقت را ، گدایی نابلد هستم ) نران بیمار عشقت را ، گدایی نابلد هستم
شما بر تخت شاهی و من که بر نمد هستم
من از آن چشم غمازت بسی لطف و کرم دیدم
ولیکن تازه فهمیدم چه بد هستم چه بد هستم
منم زندانی عشق شما یا ایهالعطشان
خدا را شکر محکومِ ، به این حبس ابد هستم
منم عبد و تویی مولا منم بنده تویی آقا
به زیر دستتان الحق شبیه یک جسد هستم
شبی از درد پهلوی رقیه زجر می دیدم
خدا شاهد بود آقا خود من هم سند هستم
خدا را شکر از لطفت کمی از لحظه هایم را
اسیر ذکر زیبا و خوش زینب مدد هستم
به جنت بی حسین هرگز نخواهم رفت یا زینب
اگر پا باشد آقایم اگر آقا رود هستم
ز چه جعفر در این دنیای وانفسا گرفتاری ؟
در این بازار کالایم ، چون آقا می خرد هستم

ش

  • چهارشنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام حسین(ع) -( امشب بساط گریه عجب جور می شود ) *

1573
1

شعر مدح امام حسین(ع) -( امشب بساط گریه عجب جور می شود ) امشب بساط گریه عجب جور می شود
وقتی که قسمت دلمان نور می شود
انقدر جاری است شب و روز اشک ما
دارد جوان سینه زنت کور می شود
نزدیک می شوی به من اما حسین من
هر روز نوکرت ز شما دور می شود
موسی نیم ولی ز کرامات چشم تو
هر روز قسمت دل من طور می شود
شکر خدا که در صف محشر به لطف تو
پرونده ام به دست تو ممهور می شود
بوی حریم کرببلا می کشد مرا
آیا سفر به سوی تو مقدور می شود
خود گفته ای که کرببلای تو پای من
وقتی تو گفته ای بخدا جور می شود

  • چهارشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( حسين اي روح جاويد اي شهيد در زمان جاري ) * حسن غفاری

1285

غزل امام حسین(ع) -( حسين اي روح جاويد اي شهيد در زمان جاري ) حسين اي روح جاويد اي شهيد در زمان جاري
زلال نام تو، در هر زمان تا بي كران جاري
تو ظلمت سوزي و نور علي بود از رخت پيدا
شعاع نور سيماي تو در هفت آسمان جاري
تو آن اسطوره اي، تنهاترين مردم ستم سوزي
كه مانده ياد ما نای تو در اعماق جان جاري
الا اي قهرمان عرصه ي مردي و جانبازي
تو اي در هر زمان و هر مكان و لامكان جاري
ز تو سد سِتَبداد و ستم بشكست و ويران شد
تو آن موج خروشاني كه گشتي ناگهان جاري
هزار و چارصد سال ست كز تو پا گرفت انسان
غريو ناي حق گوي تو چون موج روان جاري
بريدند حنجر هيهات منا الذله گويت را
پيامت شد يه عزم زينب امّا در جهان جاري
در آن عصر سياهي كه نفاق و ننگ، رونق داشت
تو بودي چون شهابي

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( زمین چو آتش سوزان ولی زمان یخ زد ) * علی اسماعیلی

1435

غزل امام حسین(ع) -( زمین چو آتش سوزان ولی زمان یخ زد ) زمین چو آتش سوزان ولی زمان یخ زد
به ظهر حادثه تاریخ این جهان یخ زد
صدای العطش از نای کودکان برخاست
فرات و دجله بخشکید و نهروان یخ زد
علی اصغر شش ماهه روی دست پدر
وَ قلب سنگ تر از سنگ دشمنان یخ زد
به زیر سم ستوران تن امام شهید
وَ قلب خواهر زاری که ناگهان یخ زد
به گوش می رسد آوای قاری قرآن
ولی چه سود که گوش یزیدیان یخ زد
سری به نیزه و زلفی که باد می لرزاند
وَ خاطرات که در ذهن کودکان یخ زد
یتیم ناقه سوار و اسیر بند عدو
ز ناقه نقش زمین گشت و ساربان یخ زد
رقیه را مزنیدش مگر فدک دارد؟
میان بغض گلو گیر او فغان یخ زد
ز بس که طعنه شنیدند از اهالی شام
ز غصّه قلب همه کاروانیان یخ زد
زمینیان همه غمگین و د

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( اینجا که آتش ست و عطش ها دمادم ست ) * علی اکبر لطفی

1345

غزل امام حسین(ع) -( اینجا که آتش ست و عطش ها دمادم ست ) اینجا که آتش ست و عطش ها دمادم ست
بوی بهشت می دهد امّا جهنم ست
یک لشکر از سیاهی و هفتاد و دو شهاب
این جنگ بین دسته ی شیطان و آدم ست

شاعر : علی اکبر لطفی

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود ) * علیرضا قزوه

2730
3

غزل امام حسین(ع) -( ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود ) ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود
ابرهای خون فشان نینوا، اشک های حضرت امیر بود
بعد از آن فتوّت همیشه سبز، برکت از حجاز و از عراق رفت
هر چه دانه داشتند سنگ شد، پشت هر بهار، صد کویر بود
بعد، مکّه و مدینه دام شد، کوفه صرف عیش و نوش شام شد
آفتاب سربلند سایه سوز، در حصار نیزه ها اسیر بود
الامان ز شام، الامان ز شام، الامان ز درد و غربت امام
شام بی مروت غریب کش، کاش کوفه هم بهانه گیر بود
هان! هبا شدید، هان! هدر شدید، مردم مدینه! بی پدر شدید
این صدای غربت مدینه بود، این صدای زخمی بشیر بود
کربلا به اصل خود رسیدن ست، هر چه می روم به خود نمی رسم!
چشم تا به هم زدم چه دور شد، تا به خویش آمدم چ

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( وقتی که آفتاب تو بر بام نیزه بود ) * سید مسیح شاه چراغی

1287
1

غزل امام حسین(ع) -( وقتی که آفتاب تو بر بام نیزه بود ) وقتی که آفتاب تو بر بام نیزه بود
گرمای چشم های تو آرام نیزه بود
سرمست عشق بود نسیم از شراب تو
تا جرعه های ناب تو در جام نیزه بود
تا جلوه کرد برق تو در چشم گرگ ها
آهوی چشم ناز تو در دام نیزه بود
تلخ ست گر چه طعم تلاوت به نی، ولی -
شیرینی صدای تو در کام نیزه بود
خاکستری ست رنگ معمّای چهره ات
صد نکته در هوای پر ایهام نیزه بود
گل کرد طبع عاطفه ی من، غزل ترین
مضمون سرخ شعر به الهام نیزه بود

شاعر : سید مسیح شاه چراغی

  • دوشنبه
  • 28
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام حسین(ع) -( لیله ی قدر ِ چشم تر اینجاست ) * حنیف منتظرقائم

1315
1

شعر مناجات امام حسین(ع) -( لیله ی قدر ِ چشم تر اینجاست ) لیله ی قدر ِ چشم تر اینجاست
چون خدا هم که تا سحر اینجاست
قبر شش گوشه ای که خوابیده؛
زیر پای پدر، پسر، اینجاست
یک طرف ماه و یک طرف خورشید؛
«جُمع الشمس و القمر...» اینجاست
.روضه ها ناگهانی و آنی است
اینکه شعرش کنی هنر اینجاست
صحنه هایی امان من برده؛
زخم کاری ِ بر جگر اینجاست
دو قدم قبل علقمه...یک مرد؛
دست تنهای بر کمر، اینجاست
یا که مردی و خنجری پر خون؛
نعره می زد که دردسر اینجاست
می برید و به زیر لب می گفت:
شک ندارم که یک نفر اینجاست
.نیزه اش ناگهان سبک تر شد
نعره زد یکنفر که "سر" اینجاست
.گرچه لایمکن الفرار از غم
مادرت گفت بیا...مَفر اینجاست
وخسف القمر. وجمع الشمس والقمر
و ماه تاریک می‌شود و خ

  • سه شنبه
  • 29
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام حسین(ع) -( با "نفختُ" ریختند در ما خدا را بیشتر ) * حنیف منتظرقائم

1342
1

شعر مناجات امام حسین(ع) -( با "نفختُ" ریختند در ما خدا را بیشتر ) با "نفختُ" ریختند در ما خدا را بیشتر
در دل ما فاضل خاک شما را بیشتر
چهارده معصوم را در گریه هایم خوانده ام
عاشقم من روضه اهل کسا را بیشتر
مرغ قلبم می رود هر سو ولیکن عاقبت
می شناسد گنبد کرب و بلا را بیشتر
هر وجب از این حرم را بوسه باران میکنم
چون جوانم، قبله پائین پا را بیشتر
نان و آب و روزی ام از برکت عشق شماست
رزق دائم داده ای اشک و بکا را بیشتر
بر سر عهد تو با خون جگر ماندم ببین!
یاد من ماند از ازل «قالو بلی» را بیشتر
گاهی میگویی بیا و گاه در اذن دخول؛
نذر قلبم میکنی تلخی "لا" را بیشتر
هر چه میخواهی بکن، تنها نگاهت می کنم
بس که حس کردم غم خوف و رجا را بیشتر
کربلایت هم نشد، یک حسرتی دارم هنو

  • سه شنبه
  • 29
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 11:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام حسین(ع) -( گریه در وقت سحر حال بکا می خواهد ) * جعفر ابوالفتحی

1792

شعر مدح امام حسین(ع) -( گریه در وقت سحر حال بکا می خواهد ) گریه در وقت سحر حال بکا می خواهد
این گدا حال بکا را ز شما می خواهد
سائلت تا در این خانه نفس ها زده است
تکه ای نان ز شما آل عبا می خواهد
گوشه ی هیئت ارباب سگی بی سر و پا
منزوی گشته و او صحن رضا می خواهد
من کف پای تو را کاش که میلیسیدم
کلب تو لذت خود از کف پا می خواهد
دل بیمار مرا لمس کن ای محبوبم
پر گنه آمده و لطف و عطا می خوهد
لحظه ای این نظرم بر مهتان افتاد و
لحظه ی مرگ ز چشم تو وفا می خواهد
یک مریض آمده در روضه ی رضوان شما
از دو دستان کریم تو شفا می خواهد
"جعفری" را که نرفته به حرم درکش کن
بخدا تذکره ی کرببلا می خواهد

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • سه شنبه
  • 29
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 12:19
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

غزل امام حسین(ع) -( اگر که باد مخالف کمی امان بدهد ) * مهدی رحیمی زمستان

1768
2

غزل امام حسین(ع) -( اگر که باد مخالف کمی امان بدهد ) اگر که باد مخالف کمی امان بدهد
به نیزه دار بگویم سری تکان بدهد
به نیزه دار بگویم که با تکانی نرم
به ابرهای سر زلف تو دهان بدهد
وَ ماه آمده تا با هلال انگشتش
نشانه های سرت را به این و آن بدهد
نشانه های سری که اگر نگاهش را
به قدر یک سر سوزن به کهکشان بدهد -
ستاره دست به گوش از همیشه بالاتر
به روی مأذنه ی آسمان اذان بدهد
ستون نیزه ی تو ریسمان باریکی ست
که دست های زمین را به آسمان بدهد
به روی نیزه پریشان نموده ای شب را
چو آن شهاب که گاهی خودی نشان بدهد

شاعر : مهدی رحیمی

  • چهارشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( هنوز نبض زمان در قیام عاشوراست ) * هدیه ارجمند

2378
4

غزل امام حسین(ع) -( هنوز نبض زمان در قیام عاشوراست ) هنوز نبض زمان در قیام عاشوراست
هنوز خطبه ی حق در کلام عاشوراست
زمین، کرشمه کنان، عاشقانه میبالد
که ذرّه ذرّه ی خاکش به نام عاشوراست
نه حرفی از عطش و نه اسارت و مرگ ست
تلاش زینب و سقّا، دوام عاشوراست
صدای خواندن آیات آسمانی را
به روی نیزه شنیدن پیام عاشوراست
حسین تشنه ی لبیک های مردم بود
میان غربت کوفه امام عاشوراست
طلوع می کند از قلب آسمان مردی...
دلیل آمدنش انتقام عاشوراست
پس از شهامت و صبر و دعای پی درپی
شهید، واژه ی حسن ختام عاشوراست

شاعر : هدیه ارجمند

  • چهارشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 06:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( ما نوحه می کنیم و عزادار نیستیم ) * اصغر معاذی

1421

غزل امام حسین(ع) -( ما نوحه می کنیم و عزادار نیستیم ) ما نوحه می کنیم و عزادار نیستیم
یعنی که عاشقیم و گرفتار نیستیم
تا صبح دسته دسته تو را سینه می زنیم
امّا شب نماز تو بیدار نیستیم
عمری اگر چه تشنه ی خون خواهی توییم
در انتخاب راه تو مختار نیستیم
این دست ها به دامن لطفت نمی رسند
وقتی لب فرات، علمدار نیستیم
از دست مرگ، سر به سلامت نمی بریم
تا شورِ عشق هست و سرِ دار نیستیم
از زندگی بُریدی و دنیا تمام شد
یک لحظه بی تو باشیم انگار نیستیم
ما را به دام عشق حقیقی دچار کن
ما را که عاشقیم و گرفتار نیستیم

شاعر : اصغر معاذی

  • چهارشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( گفت از دل تا پيمبر يا لثارات الحسين ) * کاظم نظری بقا

1334
2

غزل امام حسین(ع) -( گفت از دل تا پيمبر يا لثارات الحسين ) گفت از دل تا پيمبر يا لثارات الحسين
آمد از الله اكبر يا لثارات الحسين
تا كه ثارالله بر سجّاده مظلومانه ريخت
آمد از محراب و منبر يا لثارات الحسين
از كمان و نيزه و تير و سنان آمد خروش
آمد از حلقوم اصغر يا لثارات الحسين
شاه مظلومان عالم را چو سر بر نيزه رفت
گفت زخم فرق حيدر يا لثارات الحسين
از گلوی علقم و زمزم جگرسوزانه گفت:
سلسبيل و حوض كوثر يا لثارات الحسين
قدسيان را جبرئيل از عرش اعلا بانگ زد
از زبان حي داور يا لثارات الحسين
شاعري با خون سبز کربلا ناگه نوشت
بر سپيدستان دفتر يالثارات الحسين

شاعر : کاظم نظری بقا

  • چهارشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 وحید قاسمی

غزل امام حسین(ع) -( دست خودم نبود اگر عاشقت شدم ) * وحید قاسمی

2644
3

غزل امام حسین(ع) -( دست خودم نبود اگر عاشقت شدم ) دست خودم نبود اگر عاشقت شدم
باور نمی کنم! نه؛ مگر عاشقت شدم!؟
سینی به دست رد شدم از نونهالی ام
در هیئت محل به نظر عاشقت شدم
از سفره های نذری مادر شروع شد
با عکسی از ضریح قمر عاشقت شدم
سینه به سینه عشق تو را ارث برده ام
من از دعای خیر پدر عاشقت شدم
آقا زهیر دیگری امروز آمده
دست مرا بگیر و ببر... عاشقت شدم
خون گریه می کنم ز فراق تو، حق بده
من جای دل ز راه جگر عاشقت شدم
برطالعم نوشته شده «عاشق الحسین»
دست خودم نبود اگر عاشقت شدم

شاعر : وحید قاسمی

  • چهارشنبه
  • 30
  • بهمن
  • 1392
  • ساعت
  • 07:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام حسین(ع) -( چه معنا دارد ای سائل ، گدا چیزی بلد باشد ) * جعفر ابوالفتحی

1669
1

شعر مدح امام حسین(ع) -(  چه معنا دارد ای سائل ، گدا چیزی بلد باشد ) چه معنا دارد ای سائل ، گدا چیزی بلد باشد
چه خوبِ خوب باشد او ، چه بدبخت و چه بد باشد
گدا وقتی گدا باشد خودش را هم نمی بیند
چرا که بهر دستانش فقط مولا مدد باشد
کجای عالم امکان گدا را تاج می بخشند ؟
دلیلی هم بیاور که کمی هم مستند باشد
تفاوت دارد آقای من و این جمع دیوانه
عطای حاتم طائی مگر پیشش عدد باشد؟
دو عالم را به همراه بولورین جام می بخشد
اگر سائل بیاید ، وَ ، گدایی را بلد باشد
علی گوید حسین و او فقط گوید ابوفاضل
ولی ذکر لب عباس فقط زینب مدد باشد
منم "جعفر" که ترسانم ز حول قبر یا عباس
چه می شد جسم من با پرچمت در یک لحد باشد؟

شاعر : جعفر ابوالفتحی

  • پنج شنبه
  • 1
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

رباعی مناجات امام حسین(ع) -( دائم ز غم حسین در شور و نواست ) * اصغر چرمی

1239
1

رباعی مناجات امام حسین(ع) -( دائم ز غم حسین در شور و نواست ) دائم ز غم حسین در شور و نواست
آن یوسف زهرا که دلش غرق عزاست
بر منتظران بگو که خواهد آمد
آن منتقمی که در پی خون خداست

شاعر : اصغر چرمی

  • شنبه
  • 3
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 11:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مناجات امام حسین(ع) -( روز اول که خدا کرب و بلا را می ساخت ) * حسین ایزدی

2008
5

شعر مناجات امام حسین(ع) -( روز اول که خدا کرب و بلا را می ساخت ) روز اول که خدا کرب و بلا را می ساخت
هر چه در عرش هنر داشت هویدا می ساخت
آن زمان آب فراتی که در این دشت نبود
گریه ی حور و ملک صحنه دریا می ساخت
سال ها خاک کف پای تو از عرش گرفت
جمع شد تا که از آن تربت اعلا می ساخت
عطر سیبی که همه دشت از آن آکنده است
از نفس ها و دم حضرت زهرا می ساخت
خاک کوی تو به هر درد دوا شد، یعنی
رتبه ی خاک تو را چون دم عیسی می ساخت
تا که بی قبله نماند دل عشاق جهان
کعبۀ اصلی خود دور تو مولا می ساخت
تا که از چشم نیفتد در و دیوار بهشت
از روی نقشۀ طف، جنت خود را می ساخت
تا نمازش شود از هر چه عبادت برتر
مهر ها را همه از تربت آقا می ساخت

شاعر : حسین ایزدی

  • یکشنبه
  • 4
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( گفت این بیابان قتلگاه سرترین سرهاست ) * مطهره عباسیان

1360

غزل امام حسین(ع) -( گفت این بیابان قتلگاه سرترین سرهاست ) گفت این بیابان قتلگاه سرترین سرهاست
این منزل در خاک و خاکسترترین سرهاست
نام و نشان ها را به جایی دور اندازید
نام و نشان در شأن نام آورترین سرهاست
عاشق ترین ها را همین جا می توانی دید
این جا تماشاخانه ی محشرترین سرهاست
ترتیل خوان بهترین ترتیل ها این جاست
بالای نی روی لبان برترین سرهاست
این داغ بر پیشانی تاریخ خواهد ماند؛
از هرچه پرپر در جهان پرپرتر ، این سرهاست

شاعر : مطهره عباسیان

  • دوشنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( یکی ز خیل شهیدان گوشه ی چمنش ) * علیرضا قزوه

1796
1

غزل امام حسین(ع) -( یکی ز خیل شهیدان گوشه ی چمنش ) یکی ز خیل شهیدان گوشه ی چمنش
سلام ما برساند به صبح پیرهنش
کسی که بوی هوالعشق می دهد نفسش
کسی که عطر هوالله می دهد دهنش
کسی که بین من و عشق هیچ حایل نیست
کسی که نسبت خونی ست بین عشق و منش
به غیر زخم، کسی در رکاب او ندوید
وَ گریه های خدا مانده بود و عطر تنش
تمام دشت پر از زخم های عطشان بود
فرات، پیرهنش بود و آسمان کفنش
فرشته گفت: ببینید این چه آینه ای ست
چه قدر بوی هوالنور می دهد سخنش
فرشته گفت: ببینید! عرشیان دیدند
سری جدا شده لبخند می زند بدنش
به زیر تیغ، تنش تکّه تکّه قرآن شد
مدینه مولد او بود و کربلا وطنش
یکی ز گوشه نشینان زخم روشن او
سلام ما برساند به شام پیرهنش...

شاعر : علیرضا قزوه

  • دوشنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( دل به چشمان غم انگیز تو ایمان دارد ) * مهرداد متقی

4658
4

غزل امام حسین(ع) -( دل به چشمان غم انگیز تو ایمان دارد ) دل به چشمان غم انگیز تو ایمان دارد
داغ تو در دل ما، مانده و جریان دارد
زخمی خنجر خونی شدن از ما که گذشت...
زنده مرگ ست که صد قافله مهمان دارد
باد پیراهنی از عطر تو بر تن دارد
آسمان دل ما چشم به باران دارد
پر و بالی ست پر از زخم رسیدن تا تو
قلّه ی قاف تو سیمرغ فراوان دارد
نام تو خون شده و در رگ ما می جوشد
عشق صد بار اگر کشته شود جان دارد

شاعر : مهرداد متقی

  • دوشنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:35
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( تو کوه صبری صبر صد ایوب داری ) * علی دهقانی

1612
-1

غزل امام حسین(ع) -( تو کوه صبری صبر صد ایوب داری ) تو کوه صبری صبر صد ایوب داری
وقتی خدای خوب تر از خوب داری
این که خدا تاب فراقت را ندارد
یوسف رخی و چهره ای مجذوب داری
بی شک نمی خواهی عزیز مصر باشی
وقتی که در کنعان خود یعقوب داری
فردا حواست باشد آقا دشمنت را
پیراهن و انگشتری محبوب داری
سردار عشقی، در مصاف دشمنانت
هفتاد و یک عیسی دل مصلوب داری

شاعر : علی دهقانی

  • دوشنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 07:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر فرخنده

شعر مدح امام حسین(ع) -( بر روی نیزه رفت سرت در برابرم ) * امیر فرخنده

1887
4

شعر مدح امام حسین(ع) -( بر روی نیزه رفت سرت در برابرم ) بر روی نیزه رفت سرت در برابرم
بر سر زدم ز گودی گودال تا حرم
سر نه تنی نمانده که پخش زمین شدی
صحرای کربلا ز تنت پر برادرم
سر روی نیزه است ِ تنت زیر سم اسب
آیا تویی برادر من نیست باورم
یک دشت پر ز این همه اعضای پیکرت
اینبار با خودم دوسه تا خیمه می برم
هر تکه ای ز پیکرتان میرسد به من
میبوسم از برای تسلای مادرم
رفیت برو ولی چکنم بعد رفتنت
از بعد رفتنت که شود سایه سرم؟

شاعر : امیر فرخنده

  • دوشنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رحمان نوازنی

غزل امام حسین(ع) -( اینجا محرّم ست و حرم بی مسیر نیست ) * رحمان نوازنی

1991
1

غزل امام حسین(ع) -( اینجا محرّم ست و حرم بی مسیر نیست ) اینجا محرّم ست و حرم بی مسیر نیست
هر کس نرفت عاقبتش دلپذیر نیست
یعنی که راه کرب و بلا از محرّم ست
هر کس حرم نداشت مسیرش مسیر نیست
با گریه اعتقاد من اینجا درست شد
چشمی که گریه بر تو ندارد بصیر نیست
باید نوشت روی پر و بال آسمان
دستی که سینه می زند اینجا فقیر نیست
هر کس که پیر می شود اینجا جوان ترست
هر کس سپیده می زند اینجا که پیر نیست
تا آسمان کرب و بلایش نمی برند
هر کس در آستان شما سر بزیر نیست
بسیار دم گرفته ام اینجا ولی دمی -
مثل دم حسین و نعم الامیر نیست

شاعر : رحمان نوازنی

  • سه شنبه
  • 6
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 رضا اسماعیلی

غزل امام حسین(ع) -( حدیث غم تو نهایت ندارد ) * رضا اسماعیلی

1378
1

غزل امام حسین(ع) -( حدیث غم تو نهایت ندارد ) حدیث غم تو نهایت ندارد
کسی جز تو بر غم ولایت ندارد
عطش، زخم و آتش، وَ یک کوفه غربت
غم تو، غم تو، نهایت ندارد
غریب غریبی... الهی بمیرم!
کسی از تو قصد حمایت ندارد
در این دشت آتش، عطش نوش زخمی
نگاه شهیدت شکایت ندارد
غرور شکیبا، چه سرخی، چه زیبا!
زبانم توان روایت ندارد
شهید غم تو نگشتم، دریغا!
دل هرزه ی من، کفایت ندارد
تو را جان مولا ! بسوزان دلم را
اگر شعر سرخی برایت ندارد...

شاعر : رضا اسماعیلی

  • سه شنبه
  • 6
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( از کِی غروب غمگین بود؟ از کِی غروب غمگین شد؟ ) * علی لواسانی

1313
1

غزل امام حسین(ع) -( از کِی غروب غمگین بود؟ از کِی غروب غمگین شد؟ ) از کِی غروب غمگین بود؟ از کِی غروب غمگین شد؟
این گونه بود از آغاز، یا نه، نبود بعد این شد؟
از کِی غریب ها در او، چشمان خویش می شویند
در چشم عاشقان آیا از کِی عزیز، چندین شد؟
از کِی چنین تبِ سرخی، بر سجده گاهِ روز افتاد؟
او را که بود نفرین کرد، یا خود چه کرد نفرین شد؟
شاید فقط تماشا کرد، شاید فقط تماشا بود
روزی که از سرِ مردان، تقدیر خاک رنگین شد
آری فقط تماشا بود، وقتی حسین در میدان
چندان جوانِ شیرین داد، تا کامِ مرگ شیرین شد
پشت سر برادرها وقتی دعایشان می کرد
آیا شنید زینب را، آیا برایش آمین شد؟
آری نشست و زَد بر سر، تا کارها گذشت از کار
تا دشت از نفس افتاد، تا ذوالجناح بی زین شد
پیش از چنان

  • سه شنبه
  • 6
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 14:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

غزل امام حسین(ع) -( آن ظهر بی لجام که کردند پرپرت ) * سید مهدی نژاد هاشمی

1150

غزل امام حسین(ع) -( آن ظهر بی لجام که کردند پرپرت ) آن ظهر بی لجام که کردند پرپرت
خورشید خون گریست افق را برابرت
خاک حقیر سیر فلک را به سجده خواند
درقتلگاه حضرتِ خورشید منظرت
خورشید اعظم از نفست شعله می کشید
قرآن به روی نیزه تو را خواند از برت
تنها لبان توست شراب شهید ها...
جویی ست جاری از لب قند مکرّرت
بی منّت بهار صحاری شکوفه داد...
گل کرد نیزه بر رخ ماه شناورت
حسنت برای عالم ذر شعر می سرود
تفسیر شاعرانه ی عشق ست باورت
آتش زدی به هستی عالم امیر عشق...
باز این چه شورش ست که افتاده بر سرت
شعرم کجا و تاب سرودن برای تو
آفاق هم نمی کند آخر میسّرت
از محتشم گرفته و از ساوجی و سیف...
ماندند در سرودن ابیات آخرت

شاعر : سید مهدی نژاد هاشمی

  • چهارشنبه
  • 7
  • اسفند
  • 1392
  • ساعت
  • 06:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد