اشعار شهادت حضرت مسلم

مرتب سازی براساس

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(چون میسر نشوم فرصت دیدار شما) *

2585
2

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(چون میسر نشوم فرصت دیدار شما) چون میسر نشوم فرصت دیدار شما

ما که رفتیم خداوند نگهدار شما

نامتان روی علم بود و ز دستم افتاد

کاش برداردش از خاک علمدار شما

جرم عشق است که صیاد چنین بسته مرا

او ندانست که مائیم گرفتار شما

خسته بودم اگرم دست به دیواری رفت

ور نه تکیه نکنم جز سر دیوار شما

دیده ی پنجره بسته است به دیدار بهار

دام پائیز کمین کرده به گلزار شما

باد هم از نفس افتاده و یاری نکند

شرح حالی دهد از پیک سرِ دار شما

جان آقا نکند تشنه بیایی این جا

آب هم نیست در این شهر طرف دار شما

پشت هر بام کمین کرده کسی منتظر است

سنگ ها دیده به راهند به دیدار شما

شاعر:محمد عظیمی

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(شـــب هم چو قلــب مردم ایـن جا ســیاه نیـست) *

2039
3

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(شـــب هم چو قلــب مردم ایـن جا ســیاه نیـست) شـــب هم چو قلــب مردم ایـن جا ســیاه نیـست

حال ســفیر بی کـس تــو رو بـــه راه نـــیست

جـــز مـــکــر از اهـــالی این جا نــدیــــده ام

دیــوار هــم سفیر تــو را تــکــیه گـاه نیــست

آوارگــی مـــن بـــه تـــماشـــا کشـــیده اســت

در ایـــن دیار بهـــر غــریــبان پنــاه نـیــست

تـــرسم بود کـــه ســاقی تان را نــظر زنــنـد

چشـــــمی برای دیـــدن رخـــسار مــاه نیست

این قدر گویمت که در این شهر خون پرست

مــُـثــــله نـــمودن تـــن کشـــته گـــناه نـیست

شاعر:محمد حسین رحیمیان

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(چه کنم؟ نامه نوشتم که بیایی کوفه) * قاسم نعمتی

6644
7

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(چه کنم؟ نامه نوشتم که بیایی کوفه) چه کنم؟ نامه نوشتم که بیایی کوفه

کاش برگردی از این راه و نیایی کوفه

در شب عید خضابی بکنم مستحب است

بسته بر صورت من به چه حنایی کوفه!

بین یک کوچه باریک گرفتار شدم

کرده بر پا چو مدینه چه عزایی کوفه

وای اگر آیه قرآن وسط راه افتد

وای آن هم وسط راه چه جایی کوفه!

نگذارم که شود حج تو بی قربانی

بین بازار به پا کرده منایی کوفه

گر به جسم پدر تو نرسیده دستش

می کند با تن من عقده گشایی کوفه

موی آشفته من تحفه بازار شده

زده بر موی سرم دست گدایی کوفه

فکر زینب کن و تا دیر نگشته برگرد

آسمانش بدهد بوی جدایی کوفه

صف کشیدند همه تیر سه شعبه بخرند

بر کمان دار دهد قدر و بهایی کوفه

هر که قب قب بزند ج

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(خورشید کرده ره گم در کوچه های کوفه) *

2425
3

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(خورشید کرده ره گم در کوچه های کوفه) خورشید کرده ره گم در کوچه های کوفه

پا جای پای ماه است در جای جای کوفه

از بس به نای مسلم آوای واحسیناست

بوی حسین آمد از کربلای کوفه

اشک یتیم ریزد آه غریب خیزد

بر هر دو این دل شب گرید فضای کوفه

ای در کنار کعبه گردیده کربلایی

مسلم دهد سلامت از نینوای کوفه

مهمان غریب و خسته، درها تمام بسته

از آن جفای کوفی، از این وفای کوفه

گفتم به کوفه آیی، ای وای اگر بیایی

زینب اسیر گردد در کوچه های کوفه

آیینه وجودم گردید لاله باران

بارید بر سر من سنگ جفای کوفه

شمشیر و سنگ چیدند در سفره بهر مهمان

دارست بام و کوچه مهمان سرای کوفه

وقتی علی در این شهر از من غریب تر بود

ای کاش می شد از بن ویران بنای

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(داغ نشسته بر جگرم را شماره نیست) *

2831
3

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(داغ نشسته بر جگرم را شماره نیست) داغ نشسته بر جگرم را شماره نیست

شب هم شبیه چشم ترم پر ستاره نیست

خورشید من! به سبزی عمامه ات قسم

این جا هوا گرفته و اصلاً بهاره نیست

آقا بمان و حج خودت را تمام کن

چشمی به خیر مقدم تو در نظاره نیست

پای پیاده در دل هر کوچه دیده ام

حتی برای یاری تو یک سواره نیست

گیرم که شب سحر شود اما چه فایده

عمری برای نامه نوشتن دوباره نیست

حالا به پایِ دارم و دستم به دامنت

تنها حلال کن که دگر راه چاره نیست

حتماً سری به سر در دروازه ها بزن

دیدی اگر سرم سر دارالعماره نیست

شاعر:محمد امین سبکیار

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:24
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(دل من بر سر این دار صفایی دارد) *

4580
8

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(دل من بر سر این دار صفایی دارد) دل من بر سر این دار صفایی دارد

وه که این شهر چه بام و چه هوایی دارد

خانه ی پیرزنی خلوت زاویه من

هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد

شب که شد داد زدم کوفه میا کوفه میا

مرغ حق در دل شب صوت رسایی دارد

پیکرم تا به زمین خورد صدا کرد حسین

شیشه از بام که افتاد صدایی دارد

پشت دروازه مرا فاتحه ای مهمان کن

تا بدانند که این کشته خدایی دارد

هم سرم بی بدن و هم بدنم بی کفن است

حالم از قسمت آینده نمایی دارد

در سر بی بدنم هست هزاران نکته

سورهٔ ما نیز بسم الله و بایی دارد

دید خورشید که در بردن این نامه شدم

دست بر دامن هر ذره که پایی دارد

شاعر:رضا جعفری

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین) *

3260
4

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین) دیوار غصه بر سرم آوار شد حسین

تاریخ رنج فاطمه تکرار شد حسین

آیینه صداقت قلب تمام شهر

مجروح تازیانه زنگار شد حسین

دیدم که دست بیعتشان بین آستین

با سحر سکه های طلا مار شد حسین

در سبزه ها به جای طراوت تنفر است

هر بره ای که خورد از آن هار شد حسین

این جا برای کشتن تان نقشه می کشند

زیر گـلوت مرکز پرگار شد حسین

مسلم نخورد لقمه ای از سفره کسی

اما به کل کوفه بدهکار شد حسین

حتی به جسم بی سر من سنگ می زنند

مسلم به جرم عشق تو بردار شد حسین

راس بریده ام سر یک میخ آهنین

سرگرمی جماعت بازار شد حسین

دیدم بر اُشتران سپاه حرامیان

چندین هزار نیزه فقط بار شد حسین

سنگ و کلوخ بر همه پشت بام ها

قدر

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(گر سر ما به قدوم‌ تو دوان‌ خواهد شد) *

2257
2

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(گر سر ما به قدوم‌ تو دوان‌ خواهد شد) گر سر ما به قدوم‌ تو دوان‌ خواهد شد

دوش‌ ما راحت‌ از این‌ بار گران‌ خواهد شد

از خدا خواسته‌ام‌ ذبح‌ منای‌ تو شوم

زده‌ام‌ فالی‌ و امروز همان‌ خواهد شد

قسمتم‌ نیست‌ که‌ نوشم‌ قدحی‌ آب‌ روان‌

عید قربان‌ من‌ اکنون‌ رمضان‌ خواهد شد

به‌ دو ابروی‌ تو سوگند که‌ در مکه‌ بمان‌

ورنه‌ هر قبله‌نما رقص‌ کنان‌ خواهد شد

بر سر دار الاماره‌ جگرم‌ می‌سوزد

که‌ جگر گوشه ی‌ زهرا به‌ سنان‌ خواهد شد

سنگ‌ بر روی‌ هلال‌ تو نمایند حلال‌

سر تو بر سر دروازه‌ نشان‌ خواهد شد

چون‌ سر نی‌ سر گیسوی‌ تو بی‌ تاب‌ شود

"نفس‌ باد صبا مشک‌ فشان‌ خواهد شد"

زینب‌ خسته‌ هراسان‌ سکینه‌ بشود

"چشم‌ نرگس‌ به‌ شقایق‌ نگران‌ خ

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(کوچه کوچه می روم شاید کسی پیدا کنم) *

2977
8

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(کوچه کوچه می روم شاید کسی پیدا کنم) کوچه کوچه می روم شاید کسی پیدا کنم

ای دریغ از خانه ای تا لحظه ای مأوا کنم

کوچه گردیِ من از شهر مدینه باب شد

دست بسته اقتدا بر حضرت مولا کنم

گوئیا یک مرد از نامه نویسان نیست نیست

با که یا رب شکوه از این بی وفائی ها کنم؟

می زنم بر قلب لشگر از یسار و از یمین

یا علی می گویم و با رزم خود غوغا کنم

قطع سازم ریشه هر چه علی نشناس را

من حسینی مذهبم از خصم کی پروا کنم

سنگ ها مهمان شناس و دسته نی ها شعله ور

در هجوم زخم ها یاد گل زهرا کنم

باغ ها را هر چه گشتم تیر بود و نیزه بود

آب هم در کار نیست افطار خود را وا کنم

بر لب و دندان شکستن نیز راضی نیستند

یاد اطفال عزیزت صبح و شام آوا کنم

از هما

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(دشمنان نقشه کشیدند و تفکر کردند) *

2532
4

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)،(دشمنان نقشه کشیدند و تفکر کردند) دشمنان نقشه کشیدند و تفکر کردند

تا مرا در به در و غرق تأثر کردند

کی گذارم که شود نقشۀ آنان عملی

گرچه بسیار درین باره تدبر کردند

م یکنم زیر و زبر دولت پوشالیشان

تا که بر عکس شود آنچه تصور کردند

من سفیرم که فرستاده مرا ثار الله

از ره جهل به من فخر و تکبر کردند

گفتۀ ما، همه احکام خدا بود و رسول

حرق حق را نشنیدند و، تمسخر کردند

میهمان را که به زنجیر گران می بندد؟

شامیان خوب پذیرائی در خور کردند

چون که غربت زده و خاك نشینم دیدند

با زر و زیور شان، ناز و تفاخر کردند

پیش چشم من غارت زده، همسالانم

زینت گوش خود آویزه ای از در کردند

آستین کرده ام از شرم، حجاب رویم

پیش آنان که به سر، معجر

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 14:45
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

مرثیه شهادت امام حسین(ع) (از حالِ زارِ نامه برت حرف می زنند) *

3957
6

مرثیه شهادت امام حسین(ع) (از حالِ زارِ نامه برت حرف می زنند) از حالِ زارِ نامه برت حرف می زنند

از این سفیر در به درت حرف می زنند

در مسجدی که عطر علی می وزد از آن

از بی نمازی پدرت حرف می زنند

نیزه فروش هایِ نظرتنگِ چشم شور

از قد و قامت پسرت حرف می زنند

کار از بهای گندم ری هم گذشته است

از قیمتِ سرِ قمرت حرف می زنند

دیدم کنیزهای دم بختِ بی جحاز

از دختران در سفرت حرف می زنند

دیدم که در محله ی خورجین فروش ها

خولی و شمر پشت سرت حرف می زنند

شاعر:وحید قاسمی
منبع:سایت حسینیه

  • یکشنبه
  • 28
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (خورشید کرده ره گم در کوچه های کوفه) *

2052
-1

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (خورشید کرده ره گم در کوچه های کوفه) خورشید کرده ره گم در کوچه های کوفه
پا جای پای ماه است در جای جای کوفه
از بس به نای مسلم آوای واحسیناست
بوی حسین آمد از کربلای کوفه
اشک یتیم ریزد آه غریب خیزد
بر هر دو این دل شب گرید فضای کوفه
ای در کنار کعبه گردیده کربلایی
مسلم دهد سلامت از نینوای کوفه
مهمان غریب و خسته ، درها تمام بسته
از آن جفای کوفی ، از این وفای کوفه
گفتم به کوفه آیی ، ای وای اگر بیایی
زینب اسیر گردد در کوچه های کوفه
آیینه وجودم گردید لاله باران
بارید بر سرمن سنگ جفای کوفه
شمشیر و سنگ چیدند در سفره بهر مهمان
دارست بام و کوچه مهمانسرای کوفه
وقتی علی در این شهر از من غریب تر بود
ای کاش می شد از بن ویران بنای کوفه
ای شهریار ع

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 06:29
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (ای به شهیدان خدا پیشتاز) *

2090
2

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (ای به شهیدان خدا پیشتاز) ای به شهیدان خدا پیشتاز
سینه به شمشیر بلا کرده باز
مسلم اسلامی و اسلام ناب
کوفه شب تیره و تو آفتاب
پیش قدم از شهدای حسین
کرده سر و جان به فدای حسین
حائر تو بر همه دارالامان
زائر قبر تو امام زمان
باب کرم، باب نجات همه
خانه به دوش پسر فاطمه
هم علی و فاطمه را نور عین
هم پدر پنج شهید حسین
پیش تر از لیلة میلاد تو
اشک فشان بوده نبی یاد تو
گفت ز ایثار و سر افرازی ات
بر پسر فاطمه جانبازی ات
مظهر صبر علوی، صبر تو
کوفه شرف یافته از قبر تو
عاشق حق، دل به تو بازد، به تو
یوسف زهرا به تو نازد، به تو
کوفة تو قطعه ای از کربلا
تشنه ولی تشنة صهبای لا
جد تو یار نبی از ابتدا
عم گرامی تو شیر خدا
نور دو قرص قمر فاط

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:20
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (وقتی نگاه شهر پر از سنگ می شود) *

2023
1

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (وقتی نگاه شهر پر از سنگ می شود) وقتی نگاه شهر پر از سنگ می شود
بشکستن هر آینه فرهنگ می شود
بیچاره من که عابر این شهر کینه ام
از هر طرف نصب سرم سنگ می شود
بر سبزی بهار در ان جا امید نیست
وقتی جفا به جای وفا رنگ می شود
اینجا درت وقت ثمر نیزه می دهد
اینجا کمیت عاطفه ها لنگ می شود
اینجا صدای پتک هر آهنگری چه خوب
با سم اسب جنگ هماهنگ می شود\
آوای گریه های غریبانه دلم
در گوش شهر کوفه خوش آهنگ می شود
بر زلفهای دختر بابائی ات حسین
هر دست جای شانه زدن چنگ می شود
موسی علیمرادی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:29
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (مست و فرزانه به عشق تو گرفتار منم) *

1962
2

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (مست و فرزانه به عشق تو گرفتار منم) مست و فرزانه به عشق تو گرفتار منم
انکه سر می نهد از غصه به دیوار منم
بهر حب تو سرم بوسه به شمشیر زند
پسر فاطمه خندان به سر دار منم
ابن عم رحم نما رو به سوی کوفه میا
که زبهر تو بر خواهر تو زار منم
ای جگر گوشه زهرای بتول از هر بام
سنگ خوردم که چرا بر تو مدد کار منم
جان تو کوفه مرا خاطره ها یاد آورد
که از آن خاطره ها دیده خونبار منم
یاد آن شهرم و آن بیت و در سوخته اش
یاد ان سینه سوراخ ز مسمار منم
تا که بر لعل لبم نام تو آمد مولا
صید پر بسته این فرقه خونخوار منم
گاه فکر تو گه زینب و گه اصغر تو
شعله ور زآتش غم سخت شرربار منم
انکه آواره و سرگشته سودای بلاست
همچو مجنون شده در کوچه و بازار منم
الغرض آ

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:34
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (کوفیان امروز بیعت با پیمبر می کنند) *

1961
2

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (کوفیان امروز بیعت با پیمبر می کنند) کوفیان امروز بیعت با پیمبر می کنند
روز دیگر عهد با اسلام دیگر می کنند
صبح تا ش سنگ دلبر را به سینه می زنند
شام از بی عاری خود ترک رهبر می کنند
مشکل بی غیرتان آزادی از قید خداست
بعد از این غیرت فروشان جنگ معجر می کنند
چونکه از دست علمداری علم افتد زمین
بر سر نیزه در این شهر یکی به یک سر می کنند
زیور آلات است کمیاب و فراوان مشتری است
محض یک حلقه طلا حمله به دختر می کنند
ریسمان بستن به دست مرد اینجا ساده است
پشت این دروازه مهمان را مکدر می کنند
هر که با دنیای کوفی بود با او همرهند
کوفیان با سلطنت دین را برابر می کنند
تا که یک ذره رفاه شهر بر هم می خورد
صحبت از ارزانی شمشیر و خنجر می کنند
وقت صلح

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:39
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

شعر مدح و مراثی حضرت مسلم‌بن‌عقيل(ع)-(در شهر کوفه ذره‌ای لطف و صفا نیست) *

2057
0

شعر مدح و مراثی حضرت مسلم‌بن‌عقيل(ع)-(در شهر کوفه ذره‌ای لطف و صفا نیست) در شهر کوفه ذره ای لطف و صفا نیست
در بین مردم حرفی از عهد و وفا نیست
در کوفه مهمان ذره ای ارزش ندارد
اینجا پذیرایی به جز سنگ جفا نیست
هر چند ذات کبریا در هر کجا هست
اما در اینجا گوییا اصلا خدا نیست
در کوچه های شهر تنها و غریبم
اینجا کسی جز طوعه با من آشنا نیست
ای مرد عرشی راه خود از کوفه کج کن
اینجا برای آسمانی ها که جا نیست
اینجا همه لبریز بغض مرتظایند
بر روی لب هاشان به غیر از ناسزا نیست
من التماست می کنم بر گرد آقا
اینجا کسی فکر غریبی شما نیست
اینجا برایم ارزشی قائل نگشتند
از ظلم بر من لحظه ای غافل نگشتند
مجتبی شکریان

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:42
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (در این دیار عاطفه پیدا نمی شود) *

2155
2

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (در این دیار عاطفه پیدا نمی شود) در این دیار عاطفه پیدا نمی شود
دیگر دری به خاطر من وا نمی شود
دستم بریده باد نامه نوشتم بیا حسین
این غصه از سرای دلم پا نمی شود
با قافله به وادی دیگر برو میا
در شهر کوفه جای شما ها نمی شود
آقا ! سفیر تو به تو پیغام می دهد
بر گرد ای مسافر زهرا...! نمی شود
امشب زراه آمده بر گرد یا حسین
جانا به جان فاطمه فردا نمی شود
بغضی غریب راه نفس را گرفته است
خواهم که ناله ای نم اما نمی شود
در دیده های تیره این تیر دیده ام
اینجا برای زینب کبری نمی شود
مجتبی روشن روان

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:45
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (چون میسر نشود فرصت دیار شما) *

1939
0

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (چون میسر نشود فرصت دیار شما) چون میسر نشود فرصت دیار شما
ما که رفتیم خداوند نگهدار شما
نامتان روی علم بود و زدستم افتاد
کاش برداردش از خاک علمدار شما
جرم عشق است که یاد چنین بسته مرا
او ندانست که مائیم گرفتار شما
خسته بودم اگرم دست به دیواری رفت
ورنه تکیه نکنم جز سر دیوار شما
دیده پنجره بسته است به دیدار بهار
دام پاییز کمین کرده به گلزار شما
باد هم از نفس افتاده و یاری نکند
شرح حالی دهد از پیک سر دار شما
جان آقا نکند تشنه بیایی اینجا
آب هم نیست در این شهر طرفدار شما
پشت هر بام کمین کرده کسی منتظر است
سنگها دیده به راهند به دیدار شما
آخرین جمله دلداده تان خواهشی است
باز گردید خداوند نگهدار شما
محمد عظیمی

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:47
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (کوچه کوچه می روم شاید کسی پیدا کنم ) *

3506
5

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (کوچه کوچه می روم  شاید کسی پیدا کنم ) کوچه کوچه می روم شاید کسی پیدا کنم
ای دریغ از خانه ای تا لحظه ای مأوا کنم
کوچه گردی من از شهر مدینه باب شد
دست بسته اقتدا بر حضرت مولا کنم
گوئیا یک مرد از نامه نویسان نیست نیست
با که یارب شکوه از این بی وفائیها کنم؟
می زنم بر قلب لشگر از یسار و از یمین
یا علی می گویم و با رزم خود غوغا کنم
قطع یازم ریشه هر چه علی نشناس را
من حسینی مذهبم از خصم کی پروا کنم
سنگها مهمان شناس و دسته نی ها شعله ور
در هجوم زخم ها یاد گل زهرا کنم
باغها را هرچه گشتم تیر بود و نیزه بود
آب هم در کار نیست افطار خود را وا کنم
بر لب و دندان شکستن نیز راضی نیستند
یاد اطفال عزیزت صبح و شام آوا کنم
از همان جایی که هستی جان زین

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم) *

2765
3

مدح ومراثی حضرت مسلم (ع) (به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم) به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
بغیر دربدریها پناهــــــــــگاه ندارم
شب گذشته به هر خانه جای بود مرا لیک
بهیچ خانه در این شام تیره راه ندارم
ز خستگی است بدیوار طوعه تکیه زدم من
و گرنه جز به خداوند تکیه گاه ندارم
کشند جانب دار الاماره با چه گناهم
عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم
به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت
حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم
براه عشق تو سر می دهم که وای به حالم
اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم
به اشتباه سوی کوفه خواندمت که بیایی
دریغ مهلت جبران اشتباه ندارم
غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم
قسم به خال تو یک نقطه سیاه ندارم
سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت
نگاه من به تو

  • پنج شنبه
  • 27
  • مهر
  • 1391
  • ساعت
  • 08:36
  • نوشته شده توسط
  • مرتضی پارسائیان
ادامه مطلب

بگو حسین به زینب برای دخترها-بگو که روسری‌ها را اضافه بر دارد *

1730
1

بگو حسین به زینب برای دخترها-بگو که روسری‌ها را اضافه بر دارد نیـا به کوفـه حسیـنــم تـو را خطـر دارد
حـدیـث و بـودنـت اینـجـا کجــا اثـر دارد؟
میان آن همه مـردان زنـی پنـاهـم داد
سفیر تو چه غریب ست و چشم تـر دارد
به جـان مـادر خـود فاطمـه بـیـــا بـرگــرد
که راس نیـزه یـشـان بـر سرت نظـر دارد
نیـا به کـوفه کسی هست منتظـر اینجا
تمـام تیـر ِ کمـانـش هـمـه سه سـر دارد
بگو حسیــن بـه زینـب بـرای دخـتــر هـا
بـگـو کـه روسـری ها را اضـافــه بـر دارد
محبتت به سه ساله کم ست بیشترکن
بـه مــوی او تـو بـزن شـانــه تـا پـدر دارد
تمام کوچه این شهر خالی ازسنگ است
به هرکسی شده واجب که سنگ بر دارد
منبع اشعار سایت آوای سوخته: www.Avaye-sookhte.ir

  • چهارشنبه
  • 3
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • سید اهل قلم
ادامه مطلب
 مظاهر کثیری نژاد

غزل شب اول محرم -( قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا ) * مظاهر کثیری نژاد

3248
9

غزل شب اول محرم  -( قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا ) قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا
بیا به کوفه ولی بی کفن به کوفه نیا
به خاطر دل زینب کمی تامل کن
برای حرمت و تکریم زن به کوفه نیا
یتیم تر نکن این طفل را و حداقل
به اتفاق یتیم حسن به کوفه نیا
من از جسارت و غارت زیاد می ترسم
که کوفه پر شده از راهزن، به کوفه نیا
به گوش می رسد آهنگ کودکی محزون
:"بس است، عمه ی من را نزن"، به کوفه نیا
نشسته اند به پای شریح و بعد از آن
به فکر بردن سر از بدن، به کوفه نیا
تنت به کرب و بلا و سرت .....خدا داند
خلاصه هر دو به دور از وطن ، به کوفه نیا
هنوز در عجبم دست من چرا نشکست؟
نوشته ام که بیا، جان من به کوفه نیا...

شاعر : مظاهر کثیری نژاد

  • سه شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 10:17
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن روضه جانسوز شهادت حضرت مسلم به همراه سبک با صدای حاج سعید حدادیان *

7219
15

متن روضه جانسوز شهادت حضرت مسلم به همراه سبک با صدای حاج سعید حدادیان تا خبرآوردن مسلم كشته شده،گفتند:آقا نرو،فرمود:دیگه بعد از مسلم و هانی و قیس ابن مُسحر،تو بعضی از مقاتل خبر آوردن،یه برادر رضایی هم داشته امام حسین علیه السلام،چهارتا كشته شدن،خبر رسید،فرمود دیگه بعد از اینها، دیگه عیش و زندگی معنی نداره،اومد،فرمود دختر مسلم رو بگید بیاد،دختر غصه خوره،دختر رو تو دامن نشوند،

یا ابنتی،صدای گریه ی زن ها بلند شد،فهمیدند چی شده،دیدن اشك حسین داره می ریزه روی سر این دختر،فرمود:آی دخترم دیگه خودم باباتم،میوه ی دلم دیگه دخترام خواهرتن،وقتی از دامن حسین اومد سكینه بغلش كرد،تسلیت گفت:غصه نخوری ما دورتیم،نمی گذاریم غریب باشی،غصه نخوری عمه ام نمی ذاره یتیمی رو حس كنی،آی س

  • سه شنبه
  • 16
  • آبان
  • 1391
  • ساعت
  • 06:22
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

متن سینه زنی واحد شهادت امام حسین (ع) شب اول محرم با سبک حاج مهدی سلحشور -( آقا بپوش یه کهنه پیراهن ) *

5768
6

متن سینه زنی واحد شهادت امام حسین (ع) شب اول محرم با سبک حاج مهدی سلحشور -( آقا بپوش یه کهنه پیراهن ) آقا بپوش یه کهنه پیراهن
کوفیا گودال سر رات کندن
چشمای کوفیا پر از خونه
غصه ی تو دل رو می سوزونه
انگشتر تو روضه می خونه
کاری می کنن قاسم
هم قد اکبر می شه
جوون رعنای تو
مثل گل پر پر می شه
زمزمه ی مادرت
غریب مادر می شه
شمشیرو سنگ
زخم می کنه بال و پرت رو
نیست کسی تا
بگیره چشم خواهرت رو
روپا سرت رو
کوفه میا حسین جان

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 13:59
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب
 جابر عابدی

اشعار واحد شور برای حضرت مسلم(ع) -( کوفه نیا، کوفیا خیلی بی دردن آقا ) * جابر عابدی

3472
6

اشعار واحد شور برای حضرت مسلم(ع) -( کوفه نیا، کوفیا خیلی بی دردن آقا ) کوفه نیا، کوفیا خیلی بی دردن آقا
کوفه نیا، که همه اینجا نامردن آقا
کوفه نیا، منتظر یه نبردن آقا
سینه سپر کردن، شمشیر و نیزه میسازن حسین
قصد قربت کردن، تا تو رو از پا بندازن حسین
هم قسم شدن که روی تن تو بتازن حسین
غریب آقا، ثارالله ثارالله کوفه نیا
کوفه نیا، رسم مهمون نوازیشون بده
کوفه نیا، نقشهی قتلو رقم زده
کوفه نیا، حرمله با سه شعبه اومده
رحمی به زینب کن، نبار جدایی غصه هاش بشه
اینجا نیا میترسم آخر زینب بی داداش بشه
گریه سهم شب و روز بارونیه چشماش بشه
غریب آقا، ثارالله ثارالله کوفه نیا
کوفه نیا، دنبال غارت خیمه هاتن
کوفه نیا، همشون چش به راه عزاتن
کوفه نیا، به فکر بستن آب به راتن
اگه میای شی

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

اشعار زمینه حضرت مسلم(ع) -( وای این شهر شهر جنگه ی پر حیله پر ننگه ) * عباس شاکری

161

اشعار زمینه حضرت مسلم(ع) -( وای این شهر شهر جنگه ی پر حیله پر ننگه ) وای این شهر شهر جنگه ی پر حیله پر ننگه

بغض تو دارن تو سینه ی دارن از تو کینه

مولا اگر بیای زنده نمی مونی

اوضاع این شهر و نمیدونی

شش ماهه میشه اینجا قربونی

مولا حسین فاطمه میا به کوفه

این مردم خیلی پستن ی دستامو از پشت بستن

این چشام میباره ی از دارالاماره

برگرد ، برگرد که دیگه داره دیر میشه

نیا که زینبت اسیر میشه

رقیه ی سه ساله پیر میشه

مولا حسین فاطمه میا به کوفه

من کارم بگذشت از کار ی فکر تو هستم ای یار

کوفیا نامردن ی دنبالت میگردن

ای وای در انتظار دیدنت هستند

اینا به فکر کشتنت هستند

به فکر سر بریدنت هستند

مولا حسین فاطمه میا به کوفه

شاعر : عباس شاکری

دانلود سبک

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 07:28
  • نوشته شده توسط
  • محمد
ادامه مطلب

شعر روضه مسلم بن عقیل(منم سفیر عزیز زهرا) *

2223

شعر روضه مسلم بن عقیل(منم سفیر عزیز زهرا) منم سفیر عزیز زهرا
شدم به کوفه غریب وتنها
دلم شکسته ز بی وفائی
به روی دارم به عشق مولا
میا به کوفه میا به کوفه
ز مردمان این دیار
به گریه و تاب وتبم
به دست بسته دم به دم
فقط به فکر زینبم
نگاه مردمش حسین
ز کینه ها لبالبه
تموم سنگ کوفیان
به انتظار زینبه
میا به کوفه میا به کوفه
میا به کوفه
شدم اسیرش
نداره رحمی
جوان و پیرش
خدا میدونه
دلم می لرزه
ز حرمله و سه شعبه تیرش
میا به کوفه میا به کوفه
ز حال و روز کوفیان
شنو ز من تو روضه ها
چه رونقی گرفته است
دکان نیزه سازها
میان کوفه رسمیه
سراسرش رنج و محن
نمیدهند یه جرعه آب
به میهمان خویشتن
ز کودکی من اسیر عشقم
دخیل عشق امیر عشقم
خدای قلبم فقط حسینه
به روضه

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 15:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت مسلم بن عقیل(وقتی توی کوچه ها من بودم با دشمنا) *

1327
1

شعر روضه حضرت مسلم بن عقیل(وقتی توی کوچه ها من بودم با دشمنا) بی کس و یار غریب بین کوفه بی حبیب
برا اینکه تو نیای می خونم ام یجیب
یا حسین کوفه نیا تو رو خدا
آخه این کوفیا هستن بی حیا
وقتی توی کوچه ها من بودم با دشمنا
یاد کوچه ای بودم که زدن مادر ما
رسم کوفیا اینه سنگ بزنن
روی قرص ماه تو چنگ بزنن
از چشام هی ستاره واسه عشقت می باره
نظری کن آقا جون روی دارالعماره
دلخوشم ای تو مرا نور دو عین
وقت جون دادن میگم فقط حسین
دلم آروم نمی شه به بلا مقیم می شه
آخه درد من اینه دخترت یتیم می شه
به جون رقیه که عزیزته
آقا جون دختر من کنیزته

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 15:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روضه حضرت زینب(روی این خاک غم زده غم غربت داره دلم) *

2322
10

شعر روضه حضرت زینب(روی این خاک غم زده غم غربت داره دلم) روی این خاک غم زده غم غربت داره دلم
توی شهر کوفه شده کوچه گردی کار دلم
دیگه از غم پریشونم پای عشق تو می مونم با لب تشنه می خونم
یا حسین مولا
کوفه دنیای نیرنگه آسمونش پر از سنگه برای تو دلم تنگه
یاحسین مولا
توی کوچه، تک و تنها، میون شب زنده داری
مینویسم، روی دیوار،با خون دل یادگاری
مهمونه چشام بارونه هر طرف نگام حیرونه زندگی برام زندونه
آتیش بی وفاییه تو دلای سیاهشون
کینه و بی حیایی توی عمق نگاهشون
همه جا بوی غم داره دلم از غصه خون باره که رقیه شد آواره
یا حسین مولا
همه در جنگ احساسن دشمن لاله و یاسن فکر چشمای عباسن
یا حسین مولا
صورت من غرق خونه ولی رو، سفید عشقم
از تو دورم ولی اینجا اولین، شهی

  • پنج شنبه
  • 10
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد