اشعار شهادت حضرت مسلم

مرتب سازی براساس
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت مسلم(ع) -(خدایا درد بی اندازه دارم) * حسن ثابت جو

4037
18

دوبیتی شهادت حضرت مسلم(ع) -(خدایا درد بی اندازه دارم) خدایا درد بی اندازه دارم
به لب‌ها خون و ذکری تازه دارم
ز روی بامم و هر دم نگاهی
به راه کوفه و دروازه دارم

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:10
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت مسلم(ع) -(اسير گشته ام اينجا و بغض در سينه) * حسن ثابت جو

614

دوبیتی شهادت حضرت مسلم(ع) -(اسير گشته ام اينجا و بغض در سينه) اسير گشته ام اينجا و بغض در سينه
گرفته راه نفس را به پنجه ي كينه
برو به راه دگر اي مسافر کوفه
ميا به شهر شقاوت عزيزِ ديرينه

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:11
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزل شهادت حضرت مسلم(ع) -(تا شنيدم بهر دین مسلم فدا شد ای خدا) * حسن ثابت جو

644

غزل شهادت حضرت مسلم(ع) -(تا شنيدم بهر دین مسلم فدا شد ای خدا) غزل شهادت حضرت مسلم(ع)
تا شنيدم بهر دین مسلم فدا شد ای خدا
باخودم گفتم كه فصل كربلا شد ای خدا
از سر دار الاماره یارِ من، ابن العقیل
بر زمين افتاد و در حقش جفا شد ای خدا
اشك غربت ريخت در آن كوچه هاي بي وفا
همچو بابايم شهيدِ عقده ها شد ای خدا
تشنه لب جان داد و او را آب در كامش نبود
با عطش جان و تنِ او آشنا شد ای خدا
چون شنيدم در ميان خاك ها غلطيده است
سينه ام زد ناله اي و در نوا شد ای خدا
خاك كوفه گشته خاكِ نينواي مسلمم
رأس او از پيكرِ پاكش جدا شد ای خدا
هر كسي در راه آزادي دم از حق مي زند
بايدش اين گونه قربان خدا شد ای خدا

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:15
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزل ویژه شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع) -(با نام شهر كوفه جانم پر از شرر شد) * حسن ثابت جو

544

غزل ویژه شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع) -(با نام شهر كوفه جانم پر از شرر شد) غزل ویژه شهادت حضرت مسلم بن عقیل(ع)
با نام شهر كوفه جانم پر از شرر شد
نايبِ پورِ زهرا در كوفه خون جگر شد
مسلم به رسم دعوت رو سوي كوفه آورد
با جور مردمانش احوال او دگر شد
چون كوفه كس نديده مهمان ستیز و قاتل
مهمانِ شهر كوفه در كوچه در به در شد
مهمان حبيب حق است مهمان كشي روا نيست
اما غریب كوفه در كوفه جان به سر شد
نامردمان كوفه بسكه جفا نمودند
در خاك بي وفايي غرق به خون قمر شد
چون بيتِ طوعه گرديد خلوتگه نيازش
از ناله هاي مسلم چشمانِ طوعه تر شد
مسلم نماز خود را با آه و ناله می خواند
دامان سبزِ مسلم با گريه پُر گوهر شد

  • سه شنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:16
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

حضرت مسلم -(در شجاعت ، منم ابوطالب) * میثم مومنی نژاد

772
1

حضرت مسلم -(در شجاعت ، منم ابوطالب) در شجاعت ، منم ابوطالب
در ارادت ، منم عقیل دگر
که خدا ، در پیام خون خدا
برگزیدم چو جبرییل دگر
سر نهادم به شانه ی دیوار
نوحه ی یا حسین زمزمه ام
گر چه در کوچه ها اسیر شدم
من عزیز ، عزیز فاطمه ام
گریه چاره نکرد دردم را
وقتی از دست می رود چاره
به خدا درد من فقط این است
که زن و بچه ات شد آواره
ای که حتی ندید همسایه
سایه ی خواهر تو را برگرد
صحبت از شام و مجلس آرایی است
وای.....ناموس کبریا.....برگرد
تیرهای سه شعبه ی این قوم
سه هدف دارد ای امام الناس
سینه ی تو....سپیدی حنجر
تیر سوم....سلام بر عباس

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

رباعی حضرت مسلم -(در شهر دلی ، به شوق پرواز نبود) * میثم مومنی نژاد

1501
2

رباعی حضرت مسلم -(در شهر دلی ، به شوق پرواز  نبود) در شهر دلی ، به شوق پرواز نبود
با حنجره ی باغ ، هم آواز نبود
آورد کبوتری پیام از گل سرخ
افسوس که یک پنجره ی باز نبود

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:20
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

شهادت حضرت مسلم -(در کوچه های کوفه شد نوحه سرا مسلم) * میثم مومنی نژاد

1163
2

شهادت حضرت مسلم -(در کوچه های کوفه شد نوحه سرا مسلم) در کوچه های کوفه شد نوحه سرا مسلم
گوید به اشک دیده با خون خدا مسلم
ای زاده ی حیدر
از این سفر بگذر
کوفه میا مولا.....
بشنو سلام آخر از لبهای خونبارم
بر دارم و حاشا که من دست از تو بردارم
ابن عقیلم من
اول قتیلم من
کوفه میا مولا....
ای قبله ی روز و شب من ای حسین جانم
باشد شعار بر لب من ای حسین جانم
بین کام عطشانم
بشکسته دندانم
کوفه میا مولا....

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

جناب مسلم بن عقيل *

20

جناب مسلم بن عقيل آخرين نامه از كوفیان كه به ابی عبدالله رسید با اين مضمون بود ، عريضه اى است به محضر حسين بن على ع
از جانب شيعيان آن حضرت و شيعيان پدر آن جناب عليه السّلام
اءَمّا بَعْدُ، فَإِنَّ النّاسَ يَنْتَظِرُونَكَ، لا رَاءْيَ لَهُمْ غَيْرُكَ، فَالْعَجَلَ الْعَجَلَ يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، فَقَدْ اءَخْضَرَ الْجَنابُ، وَ اءَيْنَعَتِ الثِّمارُ، وَ اءَعْشَبَتِ الاَْرْضُ، وَ اءَوْرَقَتِ الاَْشْجارُ
اما بعد ؛ مردم انتظار قدوم تو را دارند و بجز تو كسى را مقتداى خود نمى دانند ؛ پس يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ! بشتاب و تعجيل فرما، باغها سبز شده و ميوه هارسيده و زمين‌ها پر از گياه و درختان سبز و خرم و پر از برگ گرديده ؛
،

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

مسلم ابن عقيل ع *

52

مسلم ابن عقيل ع روضه و گريز
مسلم ابن عقيل ع
منابع : الارشاد ج٢ ص ٦٣
سوگنامه آل محمد ص١٧٨

بسم الله الرحمن الرحيم
زمانى كه حضرت مسلم را بالاي دارالعماره بردند در حال ذكر گفتن بود ،ديدند از گوشه ى چشمش اشك جارى است ،گفتند پسر عقيل اگر شجاعى را مي خواستند مثال بزنند نام تو را مي بردند، چه شده گريه مي كني؟ فرمود گريه ى من براى خودم نيست براى اون آقايي است كه بهمراه خانواده اش عازم اينجاست.
راوى مي گه قبل از شهادت ذكرش عوض شد دائما مي فرمودند السلام عليك يا ابا عبدالله
وقتى مسلم ابن عقيل عليه السلام را با لب تشنه به شهادت رساندند ، بدن مطهرش را ميان كوچه هاى كوفه انداختند و اولين سري كه قبل از سر امام حسين بالاى ن

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:08
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

‎ شهادت مسلم بن عقیل *

39

‎ شهادت مسلم بن عقیل ‎پیش گویی پیامبر ص
‎از شهادت مسلم بن عقیل
‎مقتل الحسين شيخ صدوق ص٣٦
‎العيون العبرى ص٦٥
‎بسم الله الرحمن الرحيم
‎از ابن عباس نقل است که علی علیه السلام به رسول خدا صـلی الله علیه و آله عرض كرد : یا رسول الله آیا شما عقیل را دوست دارید؟ فرمود : آري به خـدا به دو جهت، به او مهر می ورزم ؛ یکی به خاطر خودش و دیگري به خاطر محبتی که ابوطالب به او داشت . فرزنـد او در راه دوستی فرزند تو کشـته میشود و چشم مؤمنان براي او میگریند و فرشـتگان مقرب بر او درود میفرسـتند . سپس رسول خدا ص چنـان بـا شـدت گریست که اشـکش بر سـینهايش جـاري گشت، سـپس گفت : از آن چه پس از من برخانـدانم خواهد
‎رسید، به خدا شکوه می

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:12
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

روضه و گريز حضرت مسلم عليه السلام *

154

روضه و گريز حضرت مسلم   عليه السلام وضه و گريز حضرت مسلم
عليه السلام
گريزهاى مداحى
به نقل از طريق البكاءصفحه١٠٠
مقتل مرحوم مقرم صفحه٨٣
وقتي سفير پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم در حوالي شهر شام به صحراي موته رسيد. از قضا به حاكم موته «شرجيل بن عمروقصان» كه براي شكار به صحرا آمده بود، برخورد كرد. چون سفير پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را ديد از او سؤال كرد: «كيستي؟ از كجا آمده اي؟ به كجا مي‌روي؟ » او گفت: «از مدينه آمده ام، از پيغمبر آخرالزمان نامه دارم و به سوي پادشاه شهر شام مي‌روم. تا كه او را به دين
پيغمبر دعوت نمايم. » شرجيل ملعون در غضب شد و دستور داد تا او را بگيرند. ظالمان او را گرفتند و نامه پيغمبر صلّي الله عليه

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:48
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

پيش گويي پيامبر ص از شهادت #مسلم ابن عقیل ‎ *

1

پيش گويي پيامبر ص از شهادت #مسلم ابن عقیل ‎ پيش گويي پيامبر ص از شهادت
#مسلم ابن عقیل

‎از ابن عباس نقل است ?
که علی علیه السلام به رسول خدا صـلی الله علیه و آله عرض كرد : یا رسول الله آیا شما عقیل را دوست دارید؟ فرمود : آري به خـدا به دو جهت، به او مهر می ورزم ؛ یکی به خاطر خودش و دیگري به خاطر محبتی که ابوطالب به او داشت . فرزنـد او در راه دوستی فرزند تو کشـته میشود و چشم مؤمنان براي او میگریند و فرشـتگان مقرب بر او درود میفرسـتند . سپس رسول خدا ص چنـان بـا شـدت گریست که اشـکش بر سـینهايش جـاري گشت، سـپس گفت : از آن چه پس از من برخانـدانم خواهد
‎رسید، به خدا شکوه میکنم
?گريز روضه اينجاست عرض كنيم يا رسول الله بغير از شما كه قبل ا

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:05
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

پيش گويي پيامبر ص از شهادت #مسلم ابن عقیل *

79

پيش گويي پيامبر ص از شهادت #مسلم ابن عقیل پيش گويي پيامبر ص از شهادت
#مسلم ابن عقیل

‎از ابن عباس نقل است ?
که علی علیه السلام به رسول خدا صـلی الله علیه و آله عرض كرد : یا رسول الله آیا شما عقیل را دوست دارید؟ فرمود : آري به خـدا به دو جهت، به او مهر می ورزم ؛ یکی به خاطر خودش و دیگري به خاطر محبتی که ابوطالب به او داشت . فرزنـد او در راه دوستی فرزند تو کشـته میشود و چشم مؤمنان براي او میگریند و فرشـتگان مقرب بر او درود میفرسـتند . سپس رسول خدا ص چنـان بـا شـدت گریست که اشـکش بر سـینهايش جـاري گشت، سـپس گفت : از آن چه پس از من برخانـدانم خواهد
‎رسید، به خدا شکوه میکنم
?گريز روضه اينجاست عرض كنيم يا رسول الله بغير از شما كه قبل ا

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:06
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#روضه_وگريزحضرت_مسلم_عليه_السلام *

97

#روضه_وگريزحضرت_مسلم_عليه_السلام #روضه_وگريزحضرت_مسلم_عليه_السلام

?وقتي سفير پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم در حوالي شهر شام به صحراي موته رسيد. از قضا به حاكم موته شرجيل بن عمروقصان كه براي شكار به صحرا آمده بود، برخورد كرد. چون سفير پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را ديد از او سؤال كرد: كيستي؟ از كجا آمده اي؟ به كجا مي‌روي؟ او گفت: از مدينه آمده ام، از پيغمبر آخرالزمان نامه دارم و به سوي پادشاه شهر شام مي‌روم. تا كه او را به دين
پيغمبر دعوت نمايم. شرجيل ملعون در غضب شد و دستور داد تا او را بگيرند. ظالمان او را گرفتند و نامه پيغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را پاره كردند و سرش را از بدن جدا كردند. تا اين خبر به پيا

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:07
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#روضه_وگريزحضرت_مسلم_عليه_السلام *

8

#روضه_وگريزحضرت_مسلم_عليه_السلام #روضه_وگريزحضرت_مسلم_عليه_السلام

?وقتي سفير پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم در حوالي شهر شام به صحراي موته رسيد. از قضا به حاكم موته شرجيل بن عمروقصان كه براي شكار به صحرا آمده بود، برخورد كرد. چون سفير پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را ديد از او سؤال كرد: كيستي؟ از كجا آمده اي؟ به كجا مي‌روي؟ او گفت: از مدينه آمده ام، از پيغمبر آخرالزمان نامه دارم و به سوي پادشاه شهر شام مي‌روم. تا كه او را به دين
پيغمبر دعوت نمايم. شرجيل ملعون در غضب شد و دستور داد تا او را بگيرند. ظالمان او را گرفتند و نامه پيغمبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را پاره كردند و سرش را از بدن جدا كردند. تا اين خبر به پيا

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:07
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#مسلم *

180

#مسلم #مسلم
?در تاريخ داريم هم پيامبر خدا هم امام حسين براي شهادت مسلم ابن عقيل به شدت گريه كردند و اما گريه ي پيامبر (ص)
ابن عباس چنين نقل مى كند: على عليه السلام از رسول خدا پرسيد: يارسول الله! تو عقيل را دوست دارى؟
پيامبر صلى الله عليه و آله - فرمود: آرى به خدا! به او دو محبت دارم ، محبتى بخاطر خود او و محبتى به
خاطر محبت ابواطالب به او (( فرزند عقيل در راه محبت فرزند تو به شهادت خواهد رسيد، و چشمان مؤمنان اشكبار خواهد گشت و ملائك مقرب بر او درود و تحيت خواهند فرستاد ))
سپس حبيب خدا محمد مصطفى صلى الله عليه و آله گريست تا آنكه اشكهايش بر سينه اش روان شد و بعد گفت: به خدا! از رنجى كه خاندانم پس از

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:20
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

#مسلم عليه السلام و گريز به گودال قتلگاه *

9

#مسلم عليه السلام و گريز به گودال قتلگاه #مسلم عليه السلام و گريز به گودال قتلگاه
?مسلم سه وصيت داشت كه به عمر سعد فرمود ، يكي از وصيت ها اين بود كه جنازه ى من رو بعد از شهادت به خاك بسپار ، اما عمر سعد ماهيت وصيت ها رو بر ابن زياد فاش كرد ، ابن زياد گفت عمر سعد ، مرد خائن امين مى شود !!!
اما بدن او را ما باك نداريم كه چون او را كشتيم هر چه خواهند در باره آن انجام دهند (و دفن كنند)(١)
?جا داره عرض كنيم يا مسلم ابن عقيل ، هر چند بدن مطهر شما رو از بالاي دارالاماره به پايين انداختند و به بازار بردند ، ولي پايمال نشد ،
اما دلها بسوزه براي بدن مطهر آقا سيدالشهداء ، بعد از شهادت حضرت همين عمر سعد ملعون اومد جلوي لشكرش ايستاد فرياد زد
من ي

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب

متن شعر غزل مسلم بن عقیل علیه‌السلام -(طلوع کرده شفق در نگاه شعله‌ورت) * شیرین خسروی

729

متن شعر غزل مسلم بن عقیل علیه‌السلام -(طلوع کرده شفق در نگاه شعله‌ورت) طلوع کرده شفق در نگاه شعله‌ورت
اسیر چشم تو باران، نسیم در به درت

تو از کدام لبِ تشنه قصه می‌خوانی؟
که رودهای جهان گشته‌اند همسفرت

چه بر تو رفت در آن لحظه‌ای که فهمیدی
از آب و رنگ خیانت پُر است دور و برت...

چه داغ‌ها که دلت را پر از شرر کردند
چه زخم‌های عمیقی که مانده بر جگرت

نه آسمان که شبی بی‌ستاره و تاریک
که تکه ابر سیاهی‌ست در نگاه ترت

تو را چنان که تویی هیچ‌کس نخواهد بود
اگر جدا شود از تن هزار بار سرت

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

غریب کوفه_غریبم وقدم زنم به شهر کوفه * اسماعیل تقوایی

431

غریب کوفه_غریبم وقدم زنم به شهر کوفه مسلم بن عقیل
غریبم وقدم زنم به شهر کوفه
به دل زده گل بلا وغم شکوفه

شدست بسته روی من تمام درها
به پیش روی من بود بسی خطرها

سفیر سوی کوفیان زشاه دینم
ولی به کوفه بی پناهم وحزینم

میان کوفیان ومن، شکسته پیمان
امید من بود فقط، به لطف یزدان

دو طفل من میان کوفیان رهایند
ندانم آن گلان من کنون کجایند

نوشته ام حسین من به کوفه آید
ولی خدا کند امیر من نیاید

حسین میا،که کوفیان کشند مهمان
فدای تو شود کنون زمسلمت جان

سر از تنم جدا شود،سرت سلامت
بریزم اشک خون زدیده از ندامت

زنامه ام بسوی تو شدم پشیمان
بترسم اینکه آیی وشوی پریشان

عمارت امیر کوفه روی بامم
درآخرین دمم به تو بود سلامم

بنالم وبگویمت من ا

  • دوشنبه
  • 14
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:37
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

شهادت حضرت مسلم عليه السلام -(سر شب بود مردم كوفه) * آرمان صائمی

540

شهادت حضرت مسلم عليه السلام -(سر شب بود مردم كوفه) سر شب بود مردم كوفه
همه درخانه هايشان رفتند
يك نفر هم نماند از آن ها
همه بى نام و بى نشان رفتند
-
باورت مى شود عزيزدلم
عده اى با سه سكه برگشتند
برق اين سكه ها كه بيشتر شد
دشمنان تو بيشتر گشتند
-
همه آنها كه تشنه ات بودند
تشنه ى خون اكبرت هستند
قصد دارند سر تورا ببرند
تشنه ى خون حنجرت هستند
-
خسته ام..تشنه ام..فداى سرت
تو فقط فكر كاروانت باش
نكند غصه ى مرا بخورى
تو فقط فكر دخترانت باش
-
سيدى!از تو خواهشى دارم
چشم و گوشت به خواهرت باشد
التماس مى كنم كه بردارى
زرهى قد اصغرت...باشد؟؟
-
بدنم مثل بيد مى لرزد
گفتنش هم چقدر دشوار است
سيدى بيشتر مواظب باش
چشم اينها پى علمدار است
-
حرمله شرط بسته با خول

  • شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 09:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 میلاد  حسنی

زبان حال مسلم ابن عقیل علیه السلام -(ای کاش دست من قلم میشد) * میلاد حسنی

535
1

زبان حال مسلم ابن عقیل علیه السلام -(ای کاش دست من قلم میشد) ای کاش دست من قلم میشد
تا واسه تو نامه نمیدادم
با خون نوشتم اسمتو بعدش
بی سر به پای اسمت افتادم

از بام افتادم چه تقدیری
از بام افتادم چه تعبیری
یادش بخیر اون روزی که گفتی
تو سربلند از رو زمین میری

تو با سر بی تن میای اینجا
یه گوشه تو این شهر بُق کردم
اما برات بازار و ای یوسف
با این تن بی سر قُرق کردم

آره قناره نردبون میشه
از آسمون تا اینکه سر باشم
بالای این دروازه هم خوبه
تا به خدا نزدیک تر باشم

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

زمينه نوحه شب اول حضرت مسلم (ع) -(چيکار کنم ميون کوفه خيلى تنها شدم ) * قاسم نعمتی

597
1

زمينه نوحه شب اول حضرت مسلم (ع) -(چيکار کنم ميون کوفه خيلى تنها شدم ) چيکار کنم ميون کوفه خيلى تنها شدم
چيکار کنم اسير دست اين نامردا شدم
چيکار کنم اخه شرمنده از تو اقا شدم
سوختم و ساختم با غم دلدار
سرميزارم بر گوشه ديوار خسته و بى يار
به حق خاک چادر مادرت کوفه نيا
تو رو قسم به حرمت خواهرت کوفه نيا
تو را قسم به غيرت علمدار کوفه نيا
خواهرت و نکش ميون بازار کوفه نيا
کوفه ميا ميگم من دلخون
کوفه ميا ميشى سرگردون
کوفه ميا ميگم بى سامون
واى حسين ميا به کوفه
بند2
اگه مياى يه فکرى کن براى قحطى اب
اگه مياى يه فکرى کن براى طفل رباب
اگه مياى يه فکرى کن براى بزم شراب
بى کفن موندم توکفن بردار
تا نشى عريان پيروهن بردار پيروهن بردار
با لب تشنه سرم و بريدن کوفه ميا
پيکرم روى زم

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

نوحه شب اول حضرت مسلم (ع) -(سردار غریب شاه کربلایم ) * قاسم نعمتی

1112
5

نوحه شب اول حضرت مسلم (ع) -(سردار غریب         شاه کربلایم ) سردار غریب شاه کربلایم
زارو دل شکسته از غم در نوایم
از هر سو به رویم بسته راه چاره
میگویم سلامت از دارالعماره
واویلا واویلا
جز اشکم در امشب من یاری ندارم
تشنه زیر دشنه یارب جان سپارم
بهر غربت تو جانم در خروش است
تیرو تیغ و نیزه اینجا پرفروش است
واویلا واویلا

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:22
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

نوحه شب اول حضرت مسلم علیه السلام -(سفیر بی یار عزیز زهرایم) * قاسم نعمتی

798

نوحه شب اول حضرت مسلم علیه السلام -(سفیر بی یار عزیز زهرایم) سفیر بی یار عزیز زهرایم
به کوفه میگردم غریب و تنها یم
حسین مسلم تو فداشده
حسین کوفه بی آشناشده
واویلا واویلا
دلم غم داره شدم آواره
چشام روی دار به راه یاره

ابا عبدالله ابا عبدالله ابا عبدالله

سرم به دروازه به عشق دیدارت
به هر کجا هستی خدا نگهدارت
حسین شرمنده ام از مادرت
حسین با خود نیاور خواهرت
واویلا واویلا
نما رحمی بر رباب و اصغر
کند حرمله شکار حنجر

اباعبدالله اباعبدالله اباعبدالله

ز دیده پنهان کن تمام زیورها
که حرف سوغات است میان دخترها
حسین شد صحبت غارتگری
حسین رقیه را نیاوری
تنم بی سر شد دوچشمم تر شد
تمام دردم غم معجر شد
اباعبدالله اباعبدالله

  • یکشنبه
  • 20
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر مسلمیه -(تو زمزمی اما قدحی از تو نخوردند) * حسین جعفری

699

متن شعر مسلمیه  -(تو زمزمی اما قدحی از تو نخوردند) تو زمزمی اما قدحی از تو نخوردند
از چشمه فیاض دلت بهره نبردند

ای سایه تو با تو شبیه دو غریبه
در کوچه شب روح تو را سخت فسردند

اینجا نه کسی منتظر آمدنت بود
نه ملک و زراعی به تو سردار سپردند

سجاده شادی شدی و مردم بی دین
یک مرتبه تسبیح غمت را نشمردند

منهاج هدایت شدی اما به خود ماه
از نور تو این شب زدگان سود نبردند

این سنگدلان پشت سرت کوچه به کوچه
صد پای به روی نم اشک تو فشردند

گفتند تو باید که بمیری و نبینی
سیمای امامی که برایش همه مردند

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر یا مسلم (ع) -(در شهر غم نشان ز هوای بهاره نیست) * حسین جعفری

659

متن شعر یا مسلم (ع) -(در شهر غم نشان ز هوای بهاره نیست) در شهر غم نشان ز هوای بهاره نیست
حتی در آسمان کبودش ستاره نیست

گرچه سفیر لایق رویت نبوده ام
دیگر به کوفه نیز امیدی دوباره نیست

درها به روی باغ نگاهم که بسته شد
دیدم درون باطنشان جز شراره نیست

دعوا سر بریدن راس ستاره هاست
فرقی میان مقتل و دارالاماره نیست

سنگی که خورد بر لب و دندان مسلمت
بدتر ز نعل مرکب صدها سواره نیست

آغوشت ای حسین پناه رقیه است
سهمت ز زندگی بدن پاره پاره نیست

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

غزل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام -(دلِ بیقرارِ من می تپد از فراقِ یاری) * رضا رسول زاده

562

غزل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام  -(دلِ بیقرارِ من می تپد از فراقِ یاری) دلِ بیقرارِ من می تپد از فراقِ یاری
که نوشته ام بیاید، به دیارِ بیقراری
.
چو به عشق پا نهادم، همه هستی ام فَنا شد
تنِ من به تیغ و شمشیر و سَرم به چوبِ داری
.
دلِ من زِ بی وفایی، سرِ من زِ سنگِ کینه
بِشِکسته اند هر دو زِ بلای عشق، آری!
.
زِ لبم بُوَد روان خون شَبیهِ یَم به کاسه
زِ دو دیده ام روان اشک شَبیهِ آبشاری
.
دلِ من بسوزد از آن که به اهلبیتِ عصمت
بزنند سنگ از بام نکنند غمگساری
.
شب و روزِ کاروانت چو یکی شَوَد به کوفه
تو به سویِشان نِظاره زِ فرازِ نیزه داری

  • شنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

نوحه حضرت مسلم ع سبک حاج اکبر ناظم زنجیر زنی محرم 98 -(به کوفه مانده ام غریب و تنها) * روح اله گائینی

482

نوحه حضرت مسلم ع سبک حاج اکبر  ناظم  زنجیر زنی محرم 98 -(به کوفه مانده ام غریب و تنها) به کوفه مانده ام غریب و تنها

کن حذر از کوفه عزیز زهرا

ای عزیز خدا

سوی کوفه میا

اینجا کسی اهل وفا نیست

با رسم مردی آشنا نیست

میا که اینها عهد خود شکستند

حرمله ها منتظر تو هستند

به راهم نشستند

سرم را شکستند

شد پیک عشق تو گرفتار

حسین من خدانگهدار

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 09:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت مسلم ع سبک زنجیر زنی محرم 98 -(در این شهر غربت تنها و غریبم) * مجید رجبی

18

متن شعر حضرت مسلم ع سبک زنجیر زنی محرم 98 -(در این شهر غربت  تنها و غریبم) در این شهر غربت تنها و غریبم

از کوفه حذر کن برگرد ای حبیبم

عزیز زهرا تویی دارو ندارم

ببین به کوفه گره خورده به کارم۳

وای واویلا

سیدی به حال و روزم کن نظاره

می گویم سلامت از دارالعماره

با لب پرخون و با دلی پر از درد

گویم حسین جان میا به کوفه برگرد۳

وای واو یلا

گر ریزم سرشک و بر لب ناله دارم

آقا جان برای زینب بی قرارم

ترسم از این است که با دیده خونبار

قافله ات را برند بر سر بازار۳

وای واویلا

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نوحه زنجیر زنی محرم 98 حضرت مسلم ع -(در کوفه تک و تنها) * مجید رجبی

11

نوحه زنجیر زنی محرم 98 حضرت مسلم ع   -(در کوفه تک و تنها) بند اول

در کوفه تک و تنها
سر گشته و حیرانم۳
عزیز زهرا برگرد
به کوفه سرگردانم۳
کوفیان عهد و پیمان را گسستند
سر پیک عشق تو را شکستند
یا حسین ۲ میا به کوفه

بند دوم

در کوفه ندیدم من
جز خدعه جز نیرنگ ۳
اسباب پذیرایی
اینجا نبود جز سنگ ۳
روی دارم ولی غرق نوایم
دل نگران خواهر شمایم
یا حسین ۲ میا به کوفه

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد