اشعار شهادت حضرت مسلم

مرتب سازی براساس

شعر روضه حضرت مسلم(ع) -( ترس من از سم مرکب ها و از پامال هاست ) * حامد خاکی

2600
1

شعر روضه حضرت مسلم(ع) -( ترس من از سم مرکب ها و از پامال هاست  ) آواره ي عشقت شدم
من رسول آیه های سرخ قرآن توام

من مسلمان هم اگر باشم مسلمان توام

سر به زیر انداختم آواره ی عشقت شدم

اولین مرد گریبان پاره ی عشت شدم

بچه هایم را فدای بچه هایت میکنم

با همین لبهای خونی هم صدایت می کنم

هیچکس در شهر کوفه خوب با من تا نکرد

در زدم اما به رویم هیچکس در وا نکرد

با همین دستان خالی دامنت را خواستم

در قنوتم از سفر برگشتنت را خواستم

دور از این شهرِ هزار آیینِ بی منظور شو

هر کجا خواهی برو اما ز کوفه دور شو

نیزه هاشان را به روی پیکرم کوبیده اند

بارها با چکمه هاشان بر سرم کوبیده اند

غم به غیر از سینه ام جای دگر محبوس نیست

کوفه جای امن بر آوردنِ ناموس نیست

کوفی

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 09:09
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمد قاسمی

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( تموم ترسش از این بود ببندن دست زینب رو ) * محمد قاسمی

966

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( تموم ترسش از این بود ببندن دست زینب رو  ) غم مُسلم
همونهایی که خون کردن دلِ ناشاده مولا رو

لب تشنه جدا کردن سره داماده مولا رو

بازم این کوفیا حقّ و بِحق ، نشناختن و رفتن

تنِ مهمون رو از رو بام ، زمین انداختن و رفتن

چجور روشون شد این مردم ، در آرَن اشک زهرارو

ببندن پُشت یک مَرکب ، تَنِ بی جون آقارو

دل زاره یتیماشو ، یه مُشت رجّاله سوزوندن

بمیرم که با چه وضعی اونو تو شهر گردوندن

خجالت می کشه کوفه هنوز از کاره قصّاباش

که شد مهمونشون مُثلِه ، توی بازاره قصّاباش

دلِ ما تو غم مُسلم به جُــز با غم نمی سازه

از اون وقــتی که آویختن سرش رو روی دروازه

جوون مردی که تنهایی زمین زد لشکره شب رو

تموم ترسش از این بود ببندن دست زینب رو

شا

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 09:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( ای وای بر انگشتر و ای وای انگشت ) *

7238
14

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( ای وای بر انگشتر و ای وای انگشت  ) فتنه کوفه
با قطره قطره خون هوادار تو هستم

تا آخرین لحظه گرفتار تو هستم

این زندگانی را بدهکار تو هستم

در کربلا باشم ، علمدار تو هستم

من نخلم و ترسی ز داسم نیست هرگز

از فتنه کوفه هراسم نیست هرگز

از پا نیفتم ، گرچه غرق دردم آقا

جان سپاهی را به لب آوردم آقا

هر کار از دستم برآمد کردم آقا

بر هم نریزم کوفه را نامردم آقا

سینه سپر ، مرد نبرد هر بلایم

من از برادر زاده های مرتضایم

کوفه بجای عهد و پیمان جنگ دارد

کوفه هزاران خدعه و نیرنگ دارد

ساز و دف و تنبور و ساز و چنگ دارد

قد تمام کاروانت سنگ دارد

خونم به جوش آمد ولی دستم به بند است

دیشب شنیدم قیمت خلخال چند است

تنها بیا بی ماه و خورشی

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 09:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( وای ، می ترسم بیفتد بر نگاه خواهرت ) * رضا قاسمی

1947

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( وای ، می ترسم بیفتد بر نگاه خواهرت  ) نقشه ها دارند
کاش می شد باز برگردی به شهر مادرت

تا که راحت جان دهد این کفتر نامه برت

من نوشتم که بیا ... ای کاش دستم می شِکست

کاش می شد پیکِ من هرگز نیاید محضرت

نامه هاشان را نخوانده پاره کن ، آتش بزن

هیچ کس اینجا نخواهد ماند ، یار و یاورت

سر به سر با مردم این شهر نگذار و برو

نقشه ها دارند در سر ، کارها هم با سرت

یک کمی هم رحم کن بر دلخوشی های رباب

جان من برگرد ... تا زنده بماند اصغرت

نیزه داری نیزه اش را تیزِ تیزِ تیز کرد

تا بیفتد با تمامِ آن به جان اکبرت

مشک هایت را حسابی پُر کن اینجا آب نیست

رحم کن بر آبروی حضرت آب آورت

لااقل اهل و عیالت را ببر یک جای امن

گُنگ و سربسته بگویم

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 09:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( تنت ای کاش که بازیچه ی طفلان نشود ) * رضا قربانی

1331

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( تنت ای کاش که بازیچه ی طفلان نشود  ) میا کوفه حسین
مثل من کاش کسی اینهمه حیران نشود

تک و تنها وسط کوفه پریشان نشود

سنگها بوسه به پیشانی من میدادند

کاش این بوسه دگر قسمت دندان نشود

با لب تشنه لب بام دعا میکردم

که عزیزم لب تو پاره و عطشان نشود

شرطه هاشان چقدر بی ادب و گستاخند

کاش حوریه ی تو راهی زندان نشود

از همان راه که در پیش گرفتی برگرد

تا عقیله وسط هلهله گریان نشود

تا شنیدم همه دنبال غنیمت هستند

نذر کردم بدن پاک تو عریان نشود

بچه ها با نوک پا روی تنم کوبیدند

تنت ای کاش که بازیچه ی طفلان نشود

صحبت از اصغر و از حرمله انداخته اند

بدنم را وسط مزبله انداخته اند

شاعر : رضا قربانی

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 09:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد مبشری

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( با هلالی که غروبش شده زود از سرِ ظلم ) * محمد مبشری

1060

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( با هلالی که غروبش شده زود از سرِ ظلم   ) رسم وفا
روزها می رود و خاطره ها می ماند

خاطراتی که به دل مانده مرا می ماند

یارها جمله روند و چه فراموش شوند

یار من هست همیشه به خدا می ماند

گر چه من بی کس و تنها شده ام در این شهر

از منِ مانده به ره رسم وفا می ماند

طوعه بر یاری من بود اگر چه زن بود

حرف نامردی این شهر به جا می ماند

رسم بیعت شکنی پیشه ی این مردم پست

بعد این ها چه نشانی ز حیا می ماند

کوفیان این همه پیمان شکن و ناعهدند

بهر مهمان چه مرامی به کجا می ماند

سر من گر چه جدا می شود از پیکر من

لیک در سینه ی من شور و نوا می ماند

شهر ها یکسره ویرانه به دوران گردند

لیک تا روز ابد کرببلا می ماند

کاروانی است که گردیده روانه این

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:09
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( قدمش را به سر سینه اِبا نیست حسین ) *

960
1

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( قدمش را به سر سینه اِبا نیست حسین  ) آه آقای غریبم
بینِ این شهر ، کسی فکر خدا نیست حسین

بخدا در دلشان ، مهر و وفا نیست حسین

نامه دادند بیایی ... ولی انگار هنوز...

این دیارِ پدری ، جای شما نیست حسین

حرمله آمده و تیرِ `سه پر” آورده

جای شش ماهه که در کرب و بلا نیست حسین

برو ای تاج سرم ، آینه داری با خود

ضربه ی سنگ به آیینه روا نیست حسین

خواهرت میشکند ، کوفه پر از نامرد است

جای زینب وسطِ معرکه ها نیست حسین

شمر را دیدم از این شهر چه بد میگذرد

قدمش را به سر سینه اِبا نیست حسین

آه آقای غریبم ... بخدا میکُشَنَت

این جماعت به جز از اهلِ ریا نیست حسین

پوریا باقری

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه حضرت مسلم علیه السلام -( باچشمای بارونی ناله کنم ) *

948

دانلود متن و سبک نوحه حضرت مسلم علیه السلام -( باچشمای بارونی ناله کنم  ) باچشمای بارونی ناله کنم

ای امید همه میا کوفه

آقا میدم قسم تو رو به خدا

پسرِ فاطمه میا کوفه

ای گل فاطمه حسین یا مولا...

من علمدارِ رایت عشق و

پرچم ماتمِ توام آقا

روی دارالعمارهٔ کوفه

غصّه دارِ غم توام آقا

ای گل فاطمه حسین یا مولا...

کوفه شهر جنایت و بیداد

کوفه شهر جفا نیرنگ است

رَه عوض کن ای پسر زهرا

که به دستان کوفیان است

ای گل فاطمه حسین یا مولا...

دانلود سبک

دانلود سبک

دانلود سبک

دانلود سبک

دانلود سبک

  • شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:24
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه حضرت مسلم علیه السلام -( چو لاله بین این همه خار و خَسَم ) *

1375
2

دانلود متن و سبک نوحه حضرت مسلم علیه السلام -( چو لاله بین این همه خار و خَسَم  ) چو لاله بین این همه خار و خَسَم

میان کوچه ها غریب و بی کسم

ای عزیز زهرا،میا کوفه مولا

یا حسین یا حسین...

بین یا سَیدی در این شامِ سیاه

به جز طوعه نداد کسی بر من پناه

مَیا ای حبیبم،ببین من غریبم

یاحسین یا حسین

به جرم عاشقی در این شهر و دیار

رود آخر شها سرم بالای دار

جان شده بر لبم،محزون زینبم

یا حسین یاحسین

دانلود سبک

دانلود سبک

دانلود سبک

دانلود سبک

  • شنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 05:37
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( به اشک من نه حسین جان مادرت برگرد ) *

1494
1

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( به اشک من نه حسین جان مادرت برگرد  ) حسین جان مادرت برگرد
بیا حذر کن و از این مسافرت برگرد

به اشک من نه حسین جان مادرت برگرد

خراب کوفه شود پیش تو خرابم کرد

گرفته بوی خطر عشق نوکرت برگرد

فریبشان مخور آقا منافق اند اینها

زنند قهقهه بر دیده ی ترت برگرد

چگونه منصرفت من کنم که برگردی

ربوده گردد معجر زخواهرت برگرد

کشیده صف زجوان و زپیرشان اینجا

ببین گرفته کمین در برابرت برگرد

به دست حرمله تیر سه شعبه میرقصد

شکسته میشود احساس همسرت برگرد

قرارشان شده شق القمر کنن اینجا

شود دو تا سر سردار لشکرت برگرد

ز روی کینه ی این وحشیان نمایان ست

نماند از تن شبه پیمبرت برگرد

شود زحرکت این سارقین بد فهمید

زپا در آید و خلخال دخترت برگرد

  • سه شنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( به آن جلال خدایی، به آن جمال جمیل ) * سید محمد علی ریاضی یزدی

1134

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( به آن جلال خدایی، به آن جمال جمیل ) سلامِ ایزد منان، سلامِ جبرائیل
سلامِ شاه شهیدان به مسلم بن عقیل

به آن نیابت عظمای سیدالشهدا
به آن جلال خدایی، به آن جمال جمیل

شهید عشق که سر در منای دوست نهاد
به پیش پای خلیل خدا، چو اسماعیل...

سلام بر تو که دارد زیارت حرمت
ثواب گفتن تسبیح و خواندن تهلیل

هوای گلشن مهرت، نسیم پاک بهشت
شرار آتش قهرت، حجارهٔ سجیل

تو بر حقی و مرام تو حق، امام تو حق
به آیه آیهٔ قرآن، به مصحف و انجیل

ببین دنائت دنیا که از تو بیعت خواست
کسی که پیش جلال تو، بنده‌ای‌ست ذلیل

محیط کوفه تو را کوچک است و روح بزرگ
از آن به بام شدی کشته، ای سلیل خلیل!

فراز بام سلام امام دادی و داد،
میان لجه‌ای از خون جواب، شاه قتیل

  • سه شنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه حضرت مسلم -( نیمه‌ی شب شده و تکیه به دیوار کنم ) * حسین کریمی

1017

روضه حضرت مسلم -( نیمه‌ی شب شده و تکیه به دیوار کنم ) نیمه‌ی شب شده و تکیه به دیوار کنم
گریه بر قافله‌ی غربت دلدار کنم

خسته‌ام بس که از این کوچه به آن کوچه شدم
یاوری نیست در این شهر که بیدار کنم

بین این شهر کسی مردتر از طوعه نبود
چاره‌ای نیست که بر این دل غمبار کنم...

دوره کردند مرا ورنه جلودارم نیست
سپه کوفه اگر قصد به پیکار کنم

سنگ‌باران شده‌ام ورنه خودم یک‌نفره
آسمان را سر این شهر چو آوار کنم...

ز سر بام به تو می‌دهم ای عشق سلام
نشد آخر که تو را بوسم و دیدار کنم

گفته بودم که بیایی؛ تو بیا کوفه نیا
از همین فاصله من خواهش و اصرار کنم

التماست کنم ای ماه نیا سمت بلا
مَردم اما تو ببین گریه چطور زار کنم

منصرف شو ز سفر آبرویم رفت به باد
هرچه

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 10:09
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( مجلسِ روضه بهشت ماست بر زهرا قسم ) * قاسم نعمتی

2053

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( مجلسِ روضه بهشت ماست بر زهرا قسم ) خوش بحال عاشقی که با تو مَحرَم می شود
روزیِ چشمانِ او فیضی دمادم می شود

عاقبت هر کس دلش را شستشو داد از گناه
چشمهایش چشمه ی جوشانِ زمزم میشود

پلکهایت باز کن درهایِ رحمت را مبند
بی نگاهِ تو دل ِ ما خانه ی غم میشود

در سر و رویم شده پیدا کمی مویِ سپید
فرصت دیدار دارد گوئیا کم میشود

دلبرِ احرام بسته،لیلی ِ خیمه نشین
چون خمِ مویِ تو قامت هایمان خم میشود

این پیامِ ملت ما بود بر آل سعود
پاسخِ ما بر شما سیلیِ محکم می شود

تاقیامت مثلِ آن پیراهن غارت شده
حوله ی خونینِ این حُجاج پرچم می شود

بر مشامم میرسد هر لحظه بویِ کربلا
مادری آماده ی ماهِ مُحرم می شود

مجلسِ روضه بهشت ماست بر زهرا قسم
زندگی بی

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( که پیش تو خجالت میکشم از این که سر ...دارم ) *

589

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( که پیش تو خجالت میکشم از این که سر ...دارم ) بکش مانند میثم غرق در خون بر سر دارم
که پیش تو خجالت میکشم از این که سر ...دارم

شبم در پرتو مهر تو مثل روز روشن شد
خدا را شکر چون آفاق از نور تو سرشارم

توان وصف طوفانی که در جانم نهادی نیست
جز اینکه بین هر روضه شبیه ابر میبارم

بگو با دشمنم گر دست هایم قطع هم گردد
نخواهد آمد آن روزی که دست از دوست بردارم

تمام عمر من با گریه پای روضه ات سر شد
به شوق لحظه ای که سر به دامان تو بگذارم

فاطمه معصومی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( از کوفه به‌جز خاطره‌ای سرد نداشت ) *

612

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( از کوفه به‌جز خاطره‌ای سرد نداشت ) پیغمبر درد بود و هم‌درد نداشت
از کوفه به‌جز خاطره‌ای سرد نداشت

می‌گفت: خدایا که بگوید به حسین
این شهر هزارکوچه، یک مرد نداشت

محمدعلی جوشایی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( که در اطاعت جانان، گذشت از جانش ) *

772
1

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( که در اطاعت جانان، گذشت از جانش ) سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش

به آن غریب‌ترین سربه‌دار وادی عشق
به «مسلم بن عقیل» و دو نور چشمانش

به عزم شب شکن و همّت علی‌وارش
به صبر و قوّت قلب و شکوهِ ایمانش...

میان معرکه، چون کوه محکم و نستوه
ستاده در بَرِ اهریمنان به کف جانش

تمام شهر پر از دشمن است و می‌بارد
نفاق و فتنه ز بارو و بام و ایوانش

در آستان مُحرّم، به خاک و خون غلتید
منای کوفه ببینید و عید قربانش

طلایه‌دار بزرگ قیام عاشورا
فدای نهضت سرخِ حسین شد، جانش

حسین شمسایی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( قنوت های شب و سجده های طولانی ) * هادی ملک پور

800
1

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( قنوت های شب و سجده های طولانی ) نماز و روزه ی شک دار و حج حیرانی
شده جدیدترین شیوه ی مسلمانی

هزار خدعه و نیرنگ کار روزانه
قنوت های شب و سجده های طولانی

نه اعتماد به لبهای دائم الذکر است
نه اعتبار به آن پینه های پیشانی

حساب سود و زیان برده خواب را از چشم
زبان به لقلقه ی آیه های قرآنی

به برق سکه بهار وفایشان پاییز
درخت وعده ی شان میوه اش پشیمانی

مجاهدان مسیر تزلزل و تردید
مبلغان دورویی و سست پیمانی

حریص های به ظاهر بریده از دنیا
که نیست در دلشان هیچ رحم و وجدانی

نوشته ام که بیایی ولی ... نیا برگرد
که این بساط نباشد برای مهمانی

نیا که چشم به راه رسیدنت هستند
سه شعبه ، نیزه و شمشیرهای برانی

نداشت عشق تو جز مبتلا شدن راه

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( یا که در بسته به رویم یا که از خود رانده است ) * موسی علیمرادی

874

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( یا که در بسته  به رویم یا که از خود رانده است ) محمل صبرم ز اشک دیده در گِل مانده است
از که جویم نسخۀ درمان که دل درمانده است

خانه بر دوشم هر آن کس که مرا در کوفه دید
یا که در بسته به رویم یا که از خود رانده است

آنقدر شور پذیرایی از تو داشتند
هر کسی شمشیر خود را در نمک خوابانده است

سوختم از نیشخند مردم اما بیشتر
خنده های حرمله قلب مرا سوزانده است

از سه شعبه دایه می سازند و از نی گاهوار
وای از آن طفلی که مادر در بغل خوابانده است

تیر و نیزه هر کدامش قبله گاهی یافته
کوفه سوی اکبرت هر نیزه را چرخانده است

قول سوغاتی به دخترها پدرها می دهند
گوشواره خواستن هاشان مرا ترسانده است

بس که مشتاق تماشای اسیری منند
کوچه کوچه پیکرم را دشمنت گردانده

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( می دهم بر محضرت مولا سلام ) * مجتبی شکریان همدانی

860

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( می دهم بر محضرت مولا سلام ) از سر دارالاماره روی بام
می دهم بر محضرت مولا سلام

چشم بد از دور چشمان تو دور
سایه ات بر اهل عالم مستدام

کار تو با اهل کوفه شد شروع
کار من در شهر کوفه شد تمام

شرح حال یار تو در این دیار
شد زبانزد بر زبان خاص و عام

هر چه گشتم ذّره ای پیدا نشد
در وجود کوفیان یک جو مرام

در نگاه بی بصیرتهای شهر
نیست فرقی بین عامی و امام

شب همه در حال بیعت با من اند
صبح در بازار شمشیر و نیام

از زبان تُندشان فهمیده ام
نیست اولاد علی را احترام

یا علی گفتم لبم شمشیر خورد
ناسزا گفتند بر مولا مدام

بر سرم در کوچه آتش ریختند
سنگ می انداختند از روی بام

سر به داری قسمت من می شود
قسمت تو بی سری در این قیام

من همین

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( صبح شمشیر کشیدی و رجز می خواندی ) * مجتبی شکریان همدانی

2141
1

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( صبح شمشیر کشیدی و رجز می خواندی ) شهر در امن و امان است همه خوابیدند
مردمانی که غریبی تو را می دیدند

صبح شمشیر کشیدی و رجز می خواندی
لشگری رو به رویت بود و همه لرزیدند

همه گفتند علی دست به شمشیر شده
وَه که بین تو و حیدر همه در تردیدند

یا علی گفتی و گفتی که علی بود یکی
این جماعت همگی منکر این توحیدند

میهمان بودی و از بام تو را سنگ زدند
چقَدَر بهر پذیرایی تو کوشیدند

وقت بیعت تو طبیب تب کوفی بودی
صبح اما همگی نسخهء تو پیچیدند

گریه می کردی و گفتی که میا کوفه حسین
همه بر حرف پر از گریه تو خندیدند

شب تو را از کف پایت به سر دار زدند
و ملائک همگی پای تو را بوسیدند

شاعر : مجتبی شکریان همدانی

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( گفته ام کوفه بیایی ولی ای یار میا ) *

781

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( گفته ام کوفه بیایی ولی ای یار میا ) یوسف فاطمه ای دلبر و دلدار میا
با اشاره به تو گویم ز سردار، میا

بین هرکوچه زدم دست روی دست، که من
گفته ام کوفه بیایی ولی ای یار میا

دست این کوفیِ بی دین چقدر سنگین است
میشود چشم سکینه به خدا تار میا

اکبرت میشود اینجا علی اصغرها
تنش آشفته شود یکصدو ده بار میا

باتو سر بسته بگویم گل زهرا و علی
میشوی بین دوصد خار،گرفتار میا

به همان مادر بین در و دیوار قسم
تیزی نیزه ی شان هست چو مسمار میا

بیم دارم که کسی چنگ به مویت بزند
تا نیفتاده سرت در کف اغیار میا

وای اگر محرم تو در ملا عام رود
بود اینجا سخن از زینب و بازار میا

تاکه خونی نشده گوش سه ساله برگرد
ورنه فرداست شود دست به دیوار،میا

محمود اسد

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( خنده کردند در این شهر همین که گفتم: ) * حسن لطفی

754

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( خنده کردند در این شهر همین که گفتم: ) میدَرد داغِ تو هر لحظه گریبانِ مرا
کاش خاموش کُنی سینه‌ی سوزانِ مرا
خنده کردند در این شهر همین که گفتم:
برسانید به او حالِ پریشانِ مرا
آتش از بام سرم ریخت که گیر اُفتادم
شعله سوزاند میانِ همه مژگانِ مرا
زجر اینجا به لبم زد که نگویم برگرد
ریخت در کاسه‌ی آبی دو سه دندانِ مرا
مثل زینب دو پسر داشتم و حالا نَه
حیف نشنید کسی هِق هِقِ طفلانِ مرا
آه بر حنجرشان بوسه زدم وقتِ وداع
گریه کردیم ببین خیسیِ دامانِ مرا
تازه فهمیده‌ام آقا که جگر یعنی چه
من ندیدم تو بگو داغِ پسر یعنی چه

در هوایت دلِ نامه‌بَرِ من می‌چرخد
باز دنبالِ تو چشم ترِ من می‌چرخد
میرسی بر سرِ یک نیزه و می‌بینی که
می‌شود دست به دست و سرِ

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( رحم کن بر اشکهای دخترت کوفه میا ) * مهدی مقیمی

1174

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( رحم کن بر اشکهای دخترت کوفه میا ) ای عزیز فاطمه
رحم کن بر اشکهای دخترت کوفه میا
جان زهرا صبر کن
تا نبینی ارباً اربا اکبرت کوفه میا
من سه شعبه دیده ام
دور شو جانِ علیِ اصغرت کوفه میا
کوفه چشمش می زند
سیدی حیف از امیر لشگرت کوفه میا
یابن الزهرا جان زهرا مادرت کوفه میا

در میان کوچه ها
روضۀ اوقات سرگردانی ام یاد علیست
یک نفر راهم نداد
ذکر وقتِ بی سر و سامانی ام یاد علیست
تازه فهمیدم حسین
علتِ این دیدهء بارانی ام یاد علیست
کوفه خیلی بی وفاست
باعثِ این گریۀ پنهانی ام یاد علیست
پُر زخون گردد چو حیدر پیکرت کوفه میا

بیعت اینها همه
با عمل در واقعیت در منافات است وای
در نگاه کوفیان
کشتن تو افضل از کُلِ عبادات است وای
دیگر از ما که گذشت

  • یکشنبه
  • 2
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

زمینه - شب اول محرم- مسلم بن عقیل -( ای قبله دل کعبه جان عشق من آقا ) *

1214

زمینه - شب اول محرم- مسلم بن عقیل -( ای قبله دل کعبه جان عشق من آقا ) ای قبله دل کعبه جان عشق من آقا
من چی بگم از کوفه پیمان شکن آقا
کوفه شده دوزخ رخ ماه تو بهشت است
این دفعه رو با اشک چشام نامه نوشتم
پسر عمو از مسلم به تو درود
شرمنده ام از تو با همه وجود
چطور بگم قولاشون دروغی بود
چه بی وفان این دنیا و آدماش
سفیر تو موند و کوه غصه هاش
نمیرسه به جایی دیگه صداش
کوفه میا یا مولا کوفه میا
بسته دلم از روز ازل بر تو دخیلُ
این کوفیا نشناختن آقا ابن عقیلُ
جرمم همینه بنده درگاه حسینم
فخرم اینه اول شهید راه حسینم
فدایتم سر میدم به پای تو
الاهی که با لطف و دعای تو
هلال کنن من رو بچه های تو
با اسم تو میبارم بی اختیار
اگه داری میای سمت این دیار
برا خودت حتما یک کفن بیار
کوف

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:26
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 موسی  علیمرادی

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( گرچه در دارالعماره خون من را ریختند ) * موسی علیمرادی

859

شعر شهادت حضرت مسلم(ع) -( گرچه در دارالعماره خون من را ریختند   ) گریه هایم می شود از شرمساری بیشتر
هر دقیقه می شود این بی قراری بیشتر

جای این زخم زبان ای کاش تنها می زدند
طعنه از هر تیغ دارد زخم کاری بیشتر

هر چه سنگین می شود بار خجالت در دلم
می شود باریدن ابر بهاری بیشتر

بیشتر در کوچه سنگش می زنند این بام ها
هر چه می آید به کوفه صوت قاری بیشتر

هر قَدر من نا امیدم در میان شهر غم
حرمله دارد ولی امیدواری بیشتر

خاِردر چشمم اگر چه تیغ هاشان شد ولی
از سه شعبه می رود بر چشم خاری بیشتر

گرچه در دارالعماره خون من را ریختند
از سرم هرکوچه دارد یادگاری بیشتر

گوشواره گرچه دارد دختر شهر طمع
از پدر می خواهد اما گوشواری بیشتر

از اسیری خودم در کوفه فهمیدم حسین
میکشند

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 17:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

نوحه حضرت مسلم(ع) -( کاش با خودت ربابو...شیرخوارهَ شو نیاری ) * حسین ایمانی

910

نوحه حضرت مسلم(ع) -( کاش با خودت ربابو...شیرخوارهَ شو نیاری ) روی دارالعـماره جان مسلم فدا شد
خون پاکش شروعِ...نهضت کربلا شد

اگـر شد بسته دستم
درخاک و خون نشستم
دلـواپس تو هسـتم
حسین جان۲

من لی غیرک حسین جان (۴)

دستامو مثل مولا توی کوفه می بندن
به غمم مثل زهرا توی کوچه می خندن

این کوچه ها چه تنگه
کوفـی راهـی جنگه
توی دامنـها سنگه
حسین جان(۲)

من لی....

حرمله برمی داره سه تا تیر شکاری
کاش با خودت ربابو...شیرخوارهَ شو نیاری

تیر سه پَر حریفِ...
گلبرگای لطیفـه
کمین کرده سقیفه

حسین جان(۲)

من لی...

شاعر : حسین ایمانی

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 19:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

زمزمه حضرت مسلم(ع) -( از بس که بی حیا شدن ) * امیرحسین سلطانی

1506

زمزمه حضرت مسلم(ع) -( از بس که بی حیا شدن ) بنداول

ببین غریب و بی کسم
تو کوچه های کوفه آقا
حرمتمو شکستن و
میگم نیا به کوفه حالا

حرف اینا دروغه و
به فکر قتل و غارتن
یه جو حیا ندارن و
اینجا همه بی غیرتن

جایی برای تو آقا (ندارن)۳
خنجر برای حنجرت (میارن)۳
سرت رو اینجا به حراج (میذارن)۳

کوفیا کور و کر شدن
از خدا بی خبر شدن
اسیر سیم و زر شدن

(کوفه میا_کوفه میا)

بند دوم

تو رو قسم به مادرت
راهی رو که میایی برگرد
اینجا برای کشتنت
نقشه دارن یه عده نامرد

از بس که بی حیا شدن
تو فکر غصب معجرن
رسمشونه دخترارو
واسه کنیزی میبرن

نیا که خواهرت میره (اسارت)۳
نیا به دخترت میشه (جسارت)۳
گوشواره میره از گوشش (به غارت)۳

کوفیا کور و کر شدن
از خدا بی

  • چهارشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 20:00
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن شعر شهادت حضرت مسلم -( از عشق تو آقا من بر سر دارم ) * مرتضی محمودپور

1207

متن شعر شهادت حضرت مسلم -( از عشق تو آقا من بر سر دارم ) بند اول
از عشق تو آقا من بر سر دارم
شور غمت را در کوفه به سر دارم
این آخر عشقه در باغ و گلزارم
پاییزییم اما در گلشنت خارم
این دل من چقد پر درده
کوفه میا کوفه نامرده
دست همه کوفیان آقا
برای بیعت تو سرده
حسین من مولا حسین من(۳)

بند دوم
در کوفه تنها و شمع شب تارم
گه سر به دامان و گه روی دیوارم
از بی کسی در شب با کام عطشانم
طوعه شده آقا یار و مددکارم
دستای من اگه در بنده
ز روی تو آقا شرمنده
یاد تو و طفل ششماهه
دشمن تو میکند خنده
حسین من مولا حسین من(۳)

بند سوم
ای من فدایی رخسار چون ماهت
طفلان من گشتند قربانی راهت
این کوفیان در دل بغض تو رو دارند
میمیرم آقا جان گر بشنوم آهت
از کوفیان کن حذر آقا
ک

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن شعر شهادت حضرت مسلم -( نعره‌ های مکرری دارم ) * مرتضی محمودپور

1125

متن شعر شهادت حضرت مسلم -( نعره‌ های مکرری دارم ) نعره‌ های مکرری دارم
به کفم تیغ حیدری دارم
در سبو جام کوثری دارم
بر سر دار دلبری دارم
بر لبم عاشقانه زمزمه شد
دلبر من حسین فاطمه شد

سر ناقابلم فدای حسین
تنم افتد به خاک پای حسین
هستیم میدهم برای حسین
من به جان میخرم بلای حسین
برلبم عاشقانه زمزمه شد
دلبر من حسین فاطمه شد

بر سر دار تشنه‌ی آبم
من برای حسین بی تابم
ذیل نورش به مثل مهتابم
اهل عالم حسین اربابم
بر لبم عاشقانه زمزمه شد
دلبر من حسین فاطمه شد

در دلم من ز خصم واهمه نیست
بر لبم غیر عشق زمزمه نیست
مونسم غیر نام فاطمه نیست
غیر نامش به عرش قائمه نیست
به لبم عاشقانه زمزمه شد
دلبر من حسین فاطمه شد

شاعر : مرتضی محمودپور

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

حضرت مسلم -( کوفه چه شد که بوی غریبی به خود گرفت ) * محمد جواد شیرازی

1042

حضرت مسلم -( کوفه چه شد که بوی غریبی به خود گرفت ) کوفه چه شد که بوی غریبی به خود گرفت
پیمان شکست و رنگ فریبی به خود گرفت
ایمان خلق، حال عجیبی به خود گرفت
بال فرازشان چه نشیبی به خود گرفت

این حرف تلخ، سرخط اخبار کوفه شد
مسلم غریب ماند و گرفتار کوفه شد

هجده هزار نامه؟! کسی محضرش نماند
بعد از نماز هیچ کسی در برش نماند
نفرین به هرکه آمد و پشت سرش نماند
اصلا چه شد که هیچ کسی یاورش نماند؟!

این ها که لاف عشق علی می زدند و بس!!!
حرف از جهاد پای ولی می زدند و بس!!!

لعنت به هر کسی که به قولش وفا نکرد
از غربت حسین و سفیرش حیا نکرد
در را به روی مسلم آواره وا نکرد
اجر سفیر خون خدا را ادا نکرد

حتی کسی نخواست به او آب و نان دهد
یک پیرزن مگر که به مسلم

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:31
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد