روضه خوان بر روی منبر سخت لب وا می کند
روضه را با اشک چشمان خود انشا می کند
روضه ها را یک به یک رده کرده مسلم را غریب
در میان کوچه های کوفه پیدا می کند
چون پدر را می کشند از کودکش باید گذشت
کربلا انگار جور دیگری تا می کند
بچه های مسلم از بابای خود تنهاترند
حکم قتل بچه ها را شهر امضا می کند
کوفه در تاریخ خود بسیار حارث پرور است
خنجرش را در گلوی بچه ها جا می کند
اینکه اکبر بود یا فرزند مسلم ، فرق نیست
کوفه هرکس را بخواهد اربن اربا می کند
می کشد فرزند را همراه بابا و سپس
می رود بر بام و سرها را تماشا می کند
شاعر : محسن ناصحی
- شنبه
- 21
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 12:01
- نوشته شده توسط
- ح.فیض