اشعار شهادت حضرت مسلم

مرتب سازی براساس
 حسن لطفی

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( نیمه ای می گذرد از شب و سرگردانم ) * حسن لطفی

3107
4

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( نیمه ای می گذرد از شب و سرگردانم ) نیمه ای می گذرد از شب و سرگردانم

چشمم احیا دارد

خانه ای نیست پناهم دهد و حیرانم

کوفه غم ها دارد

شرمگینم که تو را خوانده ام این جا برسی

وای از آن روز که با دختر زهرا برسی

تک و تنها برسی

چه تماشا دارد

نخل این شهر همه نیزه خونریز شده

وقت پاییز شده

حرمله گفته که تیرش چقدر تیز شده

سر دعوا دارد

وای از آن روز که از بام سرت می سوزد

جگرت می سوزد

بر سر نیزه کنارت پسرت می سوزد

جگرت می سوزد

تا که خاکی نشده معجر زینب برگرد

تا نخورده است به قاسم سم مرکب برگرد

تا تن اکبرت از زخم ز هم وا نشده

نیزه ها جانشده

پشت خیمه بدن طفل تو پیدا نشده

تا که مشک و علم و خود و علمداری هست

آبروداری هست

ب

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:34
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 محمود ژولیده

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( این ناله ها به درد ولایت نمی خورد ) * محمود ژولیده

1476

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( این ناله ها به درد ولایت نمی خورد ) این ناله ها به درد ولایت نمی خورد

این چهره ها به نور هدایت نمی خورد

بیعت نمی کنند مگر با فریبشان

این دست ها به دست حمایت نمی خورد

این راز سَر به مُهر بماند برای بعد

بازار کوفه جز به جنایت نمی خورد

این چشم های هرزه در این شهر پر گناه

بر بانوان به چشم عنایت نمی خورد

یک ذره با اسیر مدارا نمی کنند

کردارشان به هیچ حکایت نمی خورد

انگار با صغیر و کبیرند بی حیا

رفتارشان به هیچ روایت نمی خورد

پس کوچه های شهر پر از نیزه دارهاست

نیزه به هیچکس به رعایت نمی خورد

این حفره دست و پای مرا جمع کرده است

گودالشان به قدّ رسایت نمی خورد

هر امر و نهی را به درِ بسته می زنند

این گوش ها به درد صدایت نم

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 20:40
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمد سهرابی

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( بالا گرفت بر من دل خون چو کارها ) * محمد سهرابی

1620
2

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( بالا گرفت بر من دل خون چو کارها ) بالا گرفت بر من دل خون چو کارها

صیّاد من شدند تمام شکارها

بی مایگان به دایه انیسند تا به تیغ

زنگار بسته آینه ی کارزارها

بی مُهر و موم نامه به هم قرض می دهند

نان قرض می دهند به هم خانه دارها

مهمان، متاع رایج بازار کوفه است

کسب حلال نیست در این رشوه خوارها

مسلم برای زینب تو گریه می کند

پیشانی ام شکسته در این کوچه، بارها

از بام کوفه بر لب تو می کنم سلام

چون آفتاب بام، میان غبارها

از دور از گلوی تو می بوسم ای عزیز!

گر وا کنند ره به لبم نیزه دارها

شاعر : محمد سهرابی

  • دوشنبه
  • 5
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 04:02
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 محمد حسن بیات لو

مرثیه مسلم بن عقیل -( تا که نشده نصیب تو غم برگرد ) * محمد حسن بیات لو

1046

مرثیه مسلم بن عقیل  -( تا که نشده  نصیب تو  غم  برگرد ) تا که نشده نصیب تو غم برگرد
تا قسمت تو نگشته ماتم برگرد
تیغ و سر مرتضی که در یادت هست
در کوفه پر است "ابن ملجم" برگرد

**
در سینه مسیر آه را می بندند
از هر طرف تو راه را می بندند
تاریکی محض اند که حتی در روز
بر نیزه گلوی ماه را می بندند

میان سینه ی هر عاشقت وطن داری
هزار عاشق بی مایه مثل من داری
اگر چه روز دهم لشکرت ز هم پاشید
ببین چقدر تو سرباز "سینه زن" داری

شاعر : محمدحسن بیات لو

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه_مسلم_بن_عقیل -( در رهگذرهای غریبی بیقرارم ) *

1075
1

مرثیه_مسلم_بن_عقیل  -( در رهگذرهای غریبی بیقرارم  ) در رهگذرهای غریبی بیقرارم
تنهایم ودر فکرتنهاییِ یارم

تنها میان بی وفاییها و خُدعه
بعد ازخدا تنها امیدم هست طوعه

در هر وجب از خاک هرکوچه گذشتم
یک یاحبیبی با سرشک غم نوشتم

در مسلخ عشق عاقبت رسوا شدم من
رسوایِ تو ای زادۀ زهرا شدم من

ای شعرِ عشقم را توتنها استعاره
دارم شده از عشق تو دارالاماره

اسم تو تنها ذکرجاری در سجودم
بی تو گسسته جان زهرا تار و پودم

قدقامتم را درنماز عشقت ای یار
بستم به یاد قدّ رعنای علمدار

من ماندم و نجوای آرامی بر این لب
وای الامان از آه و زاریهای زینب

بازارِ تیغ و تیر در این شهر گرم است
با اینکه زیر حنجر ششماهه نرم است

بالا نمی آید نفس این سینه تنگ است
آقا میا کوفه

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه مسلم بن عقیل -( شبی که دیده‌ی خود، پُرستاره می‌کردم ) * علی ناظمی

1045
1

مرثیه مسلم بن عقیل  -( شبی که دیده‌ی خود، پُرستاره می‌کردم ) شبی که دیده‌ی خود، پُرستاره می‌کردم
برای غربت دل، فکر چاره می‌کردم

به دانه‌های چو تسبیحِ اشک در دستم
برای آمدنت، استخاره می‌کردم

نماز عاشقی من، شکسته شد امّا
سلام بر تو ز «دارالاماره» می‌کردم

من از محلّه‌ی آهن‌گران بی‌احساس
گذر نمودم و دل، پُر شراره می‌کردم

من از محلّه‌ی آهن‌گران بی‌احساس
گذر نمودم و دل، پُرشرار می‌کردم

یکی سفارش تیر سه شعبه‌ای می‌داد
دعا برای سرِ شیرخواره می‌کردم

غریب‌تر ز دلم، روزگار چون می‌خواست
به کودکان غریبم، اشاره می‌کردم

شاعر : علی ناظمی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه_مسلم_بن_عقیل -( سلام ایزد منّان، سلام جبرائیل ) *

1225
5

مرثیه_مسلم_بن_عقیل  -( سلام ایزد منّان، سلام جبرائیل ) سلام ایزد منّان، سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان، به مسلم بن عقیل!

به آن نیابت عظمای سیدالشّهدا !
به آن جلالِ خدایی، به آن جمالِ جمیل!

شهید عشق که سر در منای دوست گذاشت
به پیش پای خلیل خدا، چو اسماعیل

زهی مقام! که فرش حریم حُرمت تو
شکنج طرّه‌ی حور است و بال میکائیل

شعاع پرتو مهرت، نسیم پاک بهشت
شرار آتش قهرت، حجاره‌ی سجّیل

چنان شعاع که گفتی کنار تیغ کجت
ستاده گوش به فرمان، جناب عزرائیل

بر آستان درش، آفتاب، سایه‌نشین
به طاق قبّه‌ی او، ماه آسمان، قندیل

تو بر حقّی و مرام تو حق، امام تو حق
به آیه‌آیه‌ی تورات و مصحف و انجیل!

زهی دنائت دنیا! که از تو بیعت خواست
کسی که پیش مقام تو بنده‌ای است، ذ

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه مسلم بن عقیل -( فریاد من ز گوشه ی دارالاماره است ) *

1285

مرثیه مسلم بن عقیل  -( فریاد من ز گوشه ی دارالاماره است  ) فریاد من ز گوشه ی دارالاماره است
جسمم به روی خاک زمین پاره پاره است

آقا نیا که کوفه پر از چشم بی حیاست
اینجا نگاه هرزه سوی گوشواره است

پُر می شود ورودی این شهر از جفا
پیش اسیرِ خسته که بی یار و چاره است

قومی که نیست عهد و وفا در مرامشان
حرفی اگر زدند ز طعن و شراره است

باید خبر دهم به صبا تا که بشنوی:
کوفی به فکر غارت یک گاهواره است

ترسم که زینبت به اسارت رود... نیا
ترسم ز نیزه ای که به دست سواره است

عریان چو می شود بدنی، زیر مرکب است
بر روی نیزه همره تو شیرخواره است

مسلم فدای معجر و موی مخدرات
ذکرم "نیا حسین" به میخ قناره است

کار فروش تیر زیاد است بین شان
حرف کنیز و برده به اینجا هماره

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه مسلم بن عقیل -( در نامه‌های مردم کوفه وفا مجوی ) * مجتبی روشن روان

863

مرثیه مسلم بن عقیل  -( در نامه‌های مردم کوفه وفا مجوی ) در نامه‌های مردم کوفه وفا مجوی
در سینه‌ی خرابه‌ی اینها صفا مجوی

آقای بیکسان بنگر بیکسی من
در کوچه‌های کوفه یکی آشنا مجوی

اینجا تنور خانه فقط گرم آتش است
در سفره‌هایشان نمکی جز جفا مجوی

رفته ز یاد قصه ی باران کوفه آه...
در دست پر ز سنگ یتیمان، دعا مجوی

بهر رسیدنت همه گویند: العجل
اما میان سینه‌ی یک تن بیا مجوی

ای ارشد قبیله‌ی هاشم فدای تو
جز خون برای موی سفیدت حنا مجوی

فکر اسیری حرمت جان من گرفت
در دیده‌ی حرامی اینان حیا مجوی

با خواهران بگو که در این کوچه‌ها دگر
غیر از سر بریده سر نیزه‌ها مجوی

مسلم فدایی تو شده اینطرف میا
ای زاده‌ی گرامی شاه نجف میا

شاعر : مجتبی روشن روان

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه مسلم بن عقیل -( بویی به مشام غیر حاشا نرسد ) * ابراهیم کریمی

1390

مرثیه مسلم بن عقیل  -( بویی به مشام غیر حاشا نرسد  ) بویی به مشام غیر حاشا نرسد
خیری ز کسی بر من تنها نرسد
ای وای عجب حادثه ای در راه است
ای کاش که نامه ام به مولا نرسد

گیرم که شده تمام ره طی ، برگرد
خونت شده شرط دادن ری ، برگرد
گر وعده تو را میوه نوبر دادند
نوبر سر اصغر است بر نی ، برگرد

با خویش نه لشکر نه سپاه آورده
دو طفل عزیز و بی گناه آورده
در کوفه ز بس مرد ندیده مسلم
ناچار به پیر زن پناه آورده

شاعر : ابراهیم کریمی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:42
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

مرثیه مسلم بن عقیل -( تن بى سر شده چون بيکس و بى يار شود ) * قاسم نعمتی

1270

مرثیه مسلم بن عقیل  -( تن بى سر شده چون بيکس و بى يار شود ) تن بى سر شده چون بيکس و بى يار شود
بازى دست اراذل سر بازار شود

ترسم اين است بلايى که سر من امد
بين گودال سر جسم تو تکرار شود

پوشيه چادر خلخال النگو معجر
همه را کوفه نامرد خريدار شود

من نديدم سر خونى نشده در اين شهر
کودک و پير کسى وارد دربار شود

سنگ از بام کند کار عمود اهن
همه سرها به خدا مثل علمدار شود

سر هر کوچه کمى از بدنم ريخت است
خاک راه پسر حيدر کرار شود

سر بر نيزه و سنگ و چقدر چشم چران
دختران فاطمه بد جور گرفتار شود

سر دروازه حسين منتظرات ميمانم
تا که اى نيزه نشين لحظه ديدار شود

حنجر پاره شده ارثيه پهلو شد
نوک نيزه اثرش چون نوک مسمار شود

شاعر : قاسم نعمتی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مجتبی خرسندی

#مرثیه مسلم بن عقیل -( نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم ) * مجتبی خرسندی

4355

#مرثیه مسلم بن عقیل  -( نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم ) نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم
رسیده ای به سرانجام ماجرا مسلم

علی ندیده وفا از اهالی این شهر
نشسته ای به امید وفا چرا مسلم؟

نماز مغرب اگر صدهزارتا باشند
دوباره یک نفری موقع عشا مسلم

دوچشم مردم این شهر کور خواهد شد
اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم

ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی
امید نیست به این قوم بی حیا مسلم

شب نجات تو از دست شبه مردان است
هزار شکر که دیگر شدی رها مسلم

نمانده راهی و تو بی پناهی و باید
فقط بلند کنی دست بر دعا مسلم

رسیده ای به سرانجام و حیله ی کوفی
ببین خیال تو را برده تا کجا مسلم

اگر چه از سر دارالعماره می افتی
سرت نمی رود اما به نیزه ها مسلم

هزار شکر خدا را دگر نمی ما

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 06:55
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه مسلم بن عقیل -( خواستم نامه دهم كوفه نيا محشر كبراست ) *

1204
1

مرثیه مسلم بن عقیل  -( خواستم نامه دهم كوفه نيا محشر كبراست ) خواستم نامه دهم كوفه نيا محشر كبراست
خواستم تا بنويسم كه نيا آخر دنياست
پر حيله ترين شهر همينجاست، همينجاست
دلشوره ي من بهر علي اكبر ليلاست

كاش مي شد بنويسم كه نيا يوسف زهرا
اما نشد آقا ... نشد آقا ... نشد آقا

اينجا سر بازار خريدار زياد است
آقا، نكند فكر كني يار زياد است
تمّار كم است و رٓسٓنِ دار زياد است
در كوفه فقط مرد ریا كار زياد است

اينجا سر هر بام خودش معدن سنگ است
مرد و زن اين شهر، آماده ي جنگ است

اينجا دگر از بيعت و پيمان اثري نيست
بر تيرگي شب، دگر اينجا سحري نيست
ديگر خبر از لشكر چندصد نفري نيست
وقتي كه بيايي دگر از من خبري نيست

آهنگري شهر، شلوغ است، شلوغ است
اين ها كه نوشتند بيا

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه مسلم بن عقیل -( در کوفه کسی یاریِ این زار نیامد ) *

1229
-1

مرثیه مسلم بن عقیل  -( در کوفه کسی یاریِ این زار نیامد ) در کوفه کسی یاریِ این زار نیامد
یاری ز کسی جز در و دیوار نیامد

دستان زیادی همگی عهد بستند
دستش چو ببستند یکی یار نیامد

تبدار شد از سیلی و شلاق حریفان
از بهر تبش هیچ پرستار نیامد

پایش همه تاول بدنش پر ز جراحت
مرهم به جز از سنگ به بیمار نیامد

بردار کشیدند تنش از رهِ کینه
جز باد صبا کس به سرِ دار نیامد

بر دامن دار از دل هر کوچه رسیدند
حتی نفری جز پیِ دیدار نیامد

کوبیده شد از بام به روی ورق خاک
حرفی به لبش جز غم دلدار نیامد

آماده شو ای دل که دگر بار بگویی
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

داریوش جعفری

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت مسلم بن عقیل -( وقتی نفس از سینه بالاتر نیاید ) * حسن لطفی

1939

حضرت مسلم بن عقیل -( وقتی نفس از سینه بالاتر نیاید ) وقتی نفس از سینه بالاتر نیاید
جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید

خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا
آنقدر بد دیدم که در باور نیاید

در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم
گفتم به طوعه تا که پشت در نیاید

سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا
خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید

دیر است اما کاش می شد تا عقیله
شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید

بر پُشتِ دستم می زنم دیدی چه کردم
هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید
***
ای کوفه باتو آرزویم رفت از دست
بی آبروها آبرویم رفت از دست

در کوچه ها بر خاکها رویم کشیدند
در را شکستند و به پهلویم کشیدند

در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند
با پا زدنهاشان غرورم را شکستند

از بس که زخمم می زدند

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:32
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت مسلم بن عقیل -( من پیک عشق هستم و نامه بر حسین ) * محسن حنیفی

1396

حضرت مسلم بن عقیل -( من پیک عشق هستم و نامه بر حسین ) من پیک عشق هستم و نامه بر حسین
اول فدایی حرم خواهر حسین

لب تشنه ام ولی نزنم لب به آبها
سیراب میشوم فقط از ساغر حسین

گرد و غبار چهره ام امضا نموده است
مسلم جبین نسوده به غیر از در حسین

فطرس کجاست تا ببرد این پیام را؟
باید سلام من برسد محضر حسین

دلواپسم برای النگوی دخترش
دلواپس ربودن انگشتر حسین

مثل تنور لحظه به لحظه گداختم
نقشه کشیده اند برای سر حسین

خولی و شمر از عددی حرف میزنند
حرف ازدوازده شد و از حنجر حسین

روی قناره تشنه ی صوت حجازی ام
تا که علم شود نوک نی منبر حسین

پایین پای اکبر او مدفن من است
در کوفه نیست مقبره ی نوکر حسین

شاعر : محسن حنیفی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمود ژولیده

حضرت مسلم بن عقیل -( گر چه من خود نسب از حضرت مولا دارم ) * محمود ژولیده

1511
1

حضرت مسلم بن عقیل -( گر چه من خود نسب از حضرت مولا دارم ) گر چه من خود نسب از حضرت مولا دارم
بخدا عشق به ذرّیۀ زهرا دارم

من غلام حسنم خادم دربارِ حسین
آبرویی اگرم هست ، از آنجا دارم

سرِ سودا زده ام نذر علی اکبر اوست
جان ناقابل خود ، هدیه به آقا دارم

امرِ آقام حسین است سفیرش باشم
من مطیعِ ولی ام ، حکمِ تولا دارم

بین این قوم مُذَبذَب که به دنیا غرقند
حکمِ گردآوریِ بیعتِ آنها دارم

مشگلی نیست،فقط کاش خدا رحم کند
ترس از غربت مولا ؛ نه ز اعدا دارم

نامه دادند حسین! هجده هزار آمادند
امتی گفت بیا، از تو تمنا دارم

باغهامان همه آمادۀ برداشت شده
کوفه ميگفت ترا، شوق تماشا دارم

نیم روزی همه از بیعت خود برگشتند
چند روزیست که دلشورۀ ...این را دارم

نامه دادم

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل -( تنها نه کسی تو را هماورد نبود ) * احد ده بزرگی

1091

حضرت مسلم بن عقیل -( تنها نه کسی تو را هماورد نبود ) تنها نه کسی تو را هماورد نبود
یک مردِ نبرد، یار و همدرد نبود

آن شب که زنی کرد حمایت از تو
در کوفه به حقّ حق که یک مرد نبود

شاعر : احد ده بزرگی

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:48
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا رسولی

مسلم ابن عقیل -( با اشک و خون دل ، رو خاک کوچه ها ) * رضا رسولی

1031

مسلم ابن عقیل -( با اشک و خون دل ، رو خاک کوچه ها ) با اشک و خون دل ، رو خاک کوچه ها

نوشتم یا حسین ، نیا کوفه نیا

نیا که رسم کوفه نامردیه

نیا که بی وفایی بد دردیه

کار من کوچه گردیه

حسین جان ، شدم میون کوفه تماشایی

*(حسین جان ، الهی که پسرعمو نیایی)

شاعر : رضا رسولی

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

مسلم ابن عقیل -( خبر ببر ز کوفه باد صبا ) * میثم مومنی نژاد

1117
2

مسلم ابن عقیل -( خبر ببر ز کوفه باد صبا ) خبر ببر ز کوفه باد صبا

بگو به آواره ی بین صحرا

کوفه میا حسین یاابن الزهرا

مهمانم و لب تشنه گردم فدا

بگو سرم شده ز پیکر جدا

کوفه میا حسین یابن الزهرا

یاری ندارم حسین

من بی قرارم حسین

گرید به غربت من طناب دارم حسین

سیدی حسین جان

******

در کوچه ها ماندم غریب و تنها

در زیر سنگ کوفه دارم نوا

کوفه میا حسین یابن الزهرا

دشمن کند حال مرا تماشا

به اشک چشم من زند طعنه ها

کوفه میا حسین یابن الزهرا

ببین تو تاب و تبم

خون میچکد از لبم

سرم شکسته اما یاد سر زینبم

سیدی حسین جان

شاعر : میثم مومنی نژاد

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مسلم ابن عقیل -( پُرِ از نیرنگ ، کوفه ی صد رنگ ) * افشین منصوری فر

1028
1

مسلم ابن عقیل -( پُرِ از نیرنگ ، کوفه ی صد رنگ ) پُرِ از نیرنگ ، کوفه ی صد رنگ

با لشکرِ کُفر ، (شدن هماهنگ)٢

کوفیا خیلی پستن

پشت من و بشکستن

شمشیر و از رو بستن

(میترسم آقا ، بِشى تو تنها)٢

کوفه پُرِ از نانجیبه

سفیرِ تو خیلی غریبه

ببین شده بی یار و یاور

کوفه میا (کوفه فریبه)٢

(مولای من میا به کوفه)۴

******

نگرونم کرد ، آقا این مطلب

که شدْ همراهِت ، (بی بی جان زینب)٢

عهدهای کوفی ننگه

کوفه تو فکر جنگه

جنس دلاشون سنگه

(در تابم و تب ، برای زینب)٢

به یادِ لب هات آبْ نخوردم

دلم رو دستِ تو سپردم

با لبِ تشنه آخرین دَم

گفتم به لبْ (حسینو مُرْدَم)٢

(مولای من عزیزِ زهرا)۴

شاعر : افشین منصوری فر

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مسلم ابن عقیل -( تو رو قسمت میدم آقا (یاحسین)۳ ) * حبیب باقرزاده

1186

مسلم ابن عقیل -( تو رو قسمت میدم آقا (یاحسین)۳ ) تو رو قسمت میدم آقا (یاحسین)۳

تو رو به خدا کوفه نیا (یاحسین)۳

وای خیلی غریبم

وای میا حبیبم

تویی شیب الخضیبم

حسین آقام

*****

اینا همه پیمان شکستن (واویلا)۳

در خونه هاشونو بستن (واویلا)۳

آه دلشوره دارم

آه با چشم زارم

برای تو می بارم

حسین آقام

شاعر : حبیب باقرزاده

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مسلم ابن عقیل -( یه سفیر غریب ، تو غما و بلا ) * ابوالفضل آلوئیان

1272

مسلم ابن عقیل -( یه سفیر غریب ، تو غما و بلا ) یه سفیر غریب ، تو غما و بلا

تک تنها شده ، میون کوچه ها

نیستش ، وفا تو این دنیا

میشم، با غصه ها تنها

برگرد ، کوفه نیا اقا

کوفه نیا عزیز زهرا

شکسته بیعت نامردا

میمونی تنها تو صحرا

(کوفه نیا عزیز زهرا)3

******

روی دار بلا ، میخونه بانوا

نیا کوفه حسین نیا کوفه نیا

برگرد، میشن گلات پرپر

برگرد، حیفِ علی اصغر

برگرد، نزار بشه بی سر

من مسلم روی دارم

کوفه نیا ای سالارم

از دیده هام خون میبارم

(کوفه نیا عزیز زهرا)3

شاعر : ابوالفضل آلوئیان

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن طالبی پور

مسلم ابن عقیل -( سفیر عشق حسین زهرا ) * محسن طالبی پور

1150

مسلم ابن عقیل -( سفیر عشق حسین زهرا ) سفیر عشق حسین زهرا

تو شهر کوفه غریب و تنها

نداره یار و یاور هوای گریه داره

سرش رو روی خاکا می زاره

آخه دلش بی تابه غریبی ی دلداره

می گه نیا حسین این کوفیا حسین

با هم عهد جفا بستن

پی سرت هستن

حسین نیا به کوفه

******

به روی بام دارالاماره

نام حسین و رو لب میاره

دو دیده ی محزونش همش خیس بارونه

لبای خشکش غرقه به خونه

می گه یه مرد پیداشه آقامو برگردونه

کوفه برس به داد آقام داره میاد

ای وای با ساقی ی ماهش

با طفل شماهش

حسین نیا به کوفه

شاعر : محسن طالبی پور

دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:19
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مسلم ابن عقیل -( سه شعبه پر شده تو بازار ) *

1047
1

مسلم ابن عقیل -( سه شعبه پر شده تو بازار ) سه شعبه پر شده تو بازار

وای به حال چشم علمدار

حرمله هاشون صف کشیدن

از آل پیغمبر بریدن

خیلی پلیدن

داری میای ولی آقا ششماهتو نیار به همراه

نیار آقا رقیه تو که پیر می شه زودی توی مسیر این راه

******

آقا نیا تنها می مونی

زیر سم اسبا می مونی

رو جیگر تو داغ می زارن

برا سر تو نقشه دارن

رحمی ندارن

رسمشونه از روی بام رو اسیرا آتیش می ریزن

ترسم برا دخترته تو هم می دونی کوفیا پی کنیزن

طالبی پور رستمی

  • سه شنبه
  • 13
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

زمینه ده شب محرم _ شهادت حضرت مسلم (ع) -( پُرِ از نیرنگ ، کوفه ی صد رنگ ) * افشین منصوری فر

1721
2

زمینه ده شب محرم _ شهادت حضرت مسلم (ع) -( پُرِ از نیرنگ ، کوفه ی صد رنگ ) پُرِ از نیرنگ ، کوفه ی صد رنگ
با لشکرِ کُفر ، (شدن هماهنگ)٢
کوفیا خیلی پستن
پشت من و بشکستن
شمشیر و از رو بستن
(میترسم آقا ، بِشى تو تنها)٢
کوفه پُرِ از نانجیبه
سفیرِ تو خیلی غریبه
ببین شده بی یار و یاور
کوفه میا (کوفه فریبه)٢
(مولای من میا به کوفه)۴
******
نگرونم کرد ، آقا این مطلب
که شدْ همراهِت ، (بی بی جان زینب)٢
عهدهای کوفی ننگه
کوفه تو فکر جنگه
جنس دلاشون سنگه
(در تابم و تب ، برای زینب)٢
به یادِ لب هات آبْ نخوردم
دلم رو دستِ تو سپردم
با لبِ تشنه آخرین دَم
گفتم به لبْ (حسینو مُرْدَم)٢
(مولای من عزیزِ زهرا)۴

شاعر : افشین منصوری فر

دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 14
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 07:43
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار شب اول محرم -( در پیش تو از شرم ، آبم کرد کوفه ) * حسن لطفی

2807

اشعار شب اول محرم  -( در پیش تو از شرم ، آبم کرد کوفه ) در پیش تو از شرم ، آبم کرد کوفه

من آبرو دارم خرابم كرد کوفه

لبریز خون کردند رویم را ،عزیزم

بردند اینجا آبرویم را عزیزم

مجبور بودم بچه هایم را سپردم

با دست خود دستِ حرامی ها سپردم

باور نمی کردم مرا از پا درآورد

من مرد بودم کوفه اشکم را درآورد

باور نمی کردم برایم چال کندند

اینجا برای کُشتنم گودال کندند

من فکر می کردم وفا دارند افسوس ...

یا لااقل قدری حیا دارند افسوس ...

در کوچه هایش که غم یکریز دارد

دیوار هایش سنگهای تیز دارد

در شامِ کوفه آفتابت را نیاور

جان علی اصغر ،ربابت را نیاور

من فکر می کردم تو را چاره بیارند

شش ماهه آید چند گهواره بیارند

تا تَرکه های خیزران میسازد این شه

  • پنج شنبه
  • 15
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 14:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( اول شب بود اما ترس فردا داشتند ) * سید محمد میر هاشمی

883
1

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( اول شب بود اما ترس فردا داشتند ) اول شب بود اما ترس فردا داشتند

دست وپا گم کرده بودند و تماشا داشتند

اقتدای این جماعت بر امامی دیگر است

طول دادم سجده چون، قصد فرادا داشتند

بی جهت بار اضافه با خودت اینجا میار

نامه هایی را که صدها مهر و امضا داشتند

مردمانی که به آنی خویش را منکر شوند

مانده ام ما را! چرا بر آمدن وا داشتند

اول صبحی رجزهای حماسی شان بلند

اول مغرب چو زنها خوف فردا داشتند

دست دشمن داده یکسر این شیوخ بی وفا

لشکری را بنام دوست برپا داشتند

این علی نشناس های کوفه را بشناس، آه

مردمی را که به گردن خون مولا داشتند

بد، هوایی غنیمت های جنگی گشته اند

از همان اول، بدلها نقشه گویا داشتند

نقل محفل هایشان حرف از ک

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:56
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر ) * اعظم سعادتمند

4532

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر ) با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر

اینجا نیا،دیگر نداری خانه در این شهر...

یادم می‌آید تا کجاها کیسه‌ای نان را

می‌برد آن شب‌ها علی بر شانه در این شهر

وقتی تمام مردمانش عاقل‌اند ای عشق!

پیدا نخواهی کرد یک دیوانه در این شهر

آواره، گشتم کوچه‌ها را یک یک اما نیست

جز طوعه هرگز قامتی مردانه در این شهر

هر کس که روزی نامهٔ یاری برایت داد

شد نیزه‌دار لشکر بیگانه در این شهر

دورت بگردم! بادهای شام آوردند

انگار با خود قحطی پروانه در این شهر

این نامه از مسلم به دستت می‌رسد اما

کشتند او را ناجوانمردانه در این شهر

شاعر : اعظم سعادتمند

دانلود سبک

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:57
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو ) * قاسم نعمتی

1558
1

حضرت مسلم بن عقیل(ع) -( هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو ) هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو

به فَدایِ پرِ قنداقِ علی اصغرِ تو

حاضرم بر سر بازار به خیرات روم

ننشیند پَرِ خاکی به سرِ خواهرِ تو

بر سر من ، همه تفریح کنان سنگ زدند

وای بر صورت چون برگِ گُلِ دختر تو

از همین جا همه تقسیم غنائم کردند

در کمینند به تاراج برند لشگر تو

ترسم این است که گرفتار شوی در گودال

می شود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو

هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد

باز تر میشود این پاره گیه حنجر تو

شاعر : قاسم نعمتی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد