به روی دار العماره، با چشمای پر ستاره
نظر کن لبهای خشکم، سلامی سوی تو داره
غریبم به اسم تو قسم من
تو کوفه اسیر و بی کسم من
برای حرم دلواپسم من 2
لبای خشکم به یاد لب تو ببین افتادم تو تاب و تب تو
چگونه نظاره کنم تو چشای، زینب تو
حسین جان حسین کوفه میا 4
منم اونی که غریبه، که بی یار و بی حبیبه
که دست غم اسم من رو، نوشته رو هر کتیبه
اسیرم اسیر محنتم من
غریب دیار غربتم من
سراپا همه خجالتم من 2
دلیل چشم دریا حسینه به مولا عشق دلها حسینه
همه دیدن حرف آخر من، یا حسینه
حسین جان حسین کوفه میا 4
تو شهری که حق ستیزه، داره اشک من می ریزه
چشای ناپاک کوفه، آقا دنبال کنیزه
می سوزم برای بچه هاتون
می سوزم به
- یکشنبه
- 28
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 10:07
- نوشته شده توسط
- feiz