شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

حضرت رقیه(س)مصائب شام -( در گوشه خرابه گلستان رقیه است ) *

2196
3

حضرت رقیه(س)مصائب شام  -( در گوشه خرابه گلستان رقیه است ) در گوشه خرابه گلستان رقیه است
شأن نزول سوره باران رقیه است
تفسیر آیه آیه ی قرآن رقیه است
این دختر شبیه به طوفان رقیه است

شهزاده ای که کاخ ستم را خراب کرد
با حفظ چادرش به خدا انقلاب کرد

از بهترین عشیره و ایل و تبار بود
از نسل شاه خیبر دلدل سوار بود
آیینه ی تمام نمای وقار بود
درگوشه خرابه خودش ذوالفقار بود

خلقأ و ظاهرأ خود زهرای اطهر است
این دختر سه ساله به عالم برابر است

زهراترین مقام ، مقام رقیه است
خورشید محو ماه تمام رقیه است
پایان عشق حسن ختام رقیه است
کرب و بلا شروع قیام رقیه است

یعنی اسیر هست ولیکن اسیر نیست
او سرفراز بوده اگر سربه زیر نیست

بیچاره نیست...چاره ی عالم رقیه است
الگوی ج

  • دوشنبه
  • 1
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

حضرت رقیه(س )مصائب شام -( بابا بیا که غصه ی ما بی عدد شده ) *

1583
1

حضرت رقیه(س )مصائب شام  -( بابا بیا که غصه ی ما بی عدد شده ) بابا بیا که غصه ی ما بی عدد شده
سهم یگانه دختر تو حرف بد شده
این ناتوان سه ساله ی تو بی مدد شده
با چشم هیز دشمن تو هی رصد شده
دیگر نصیب دختر نازت لگد شده
رفتی پدر برای رقیه چه بد شده

جانم به لب رسیده پدر جان مرا ببین
هر لحظه بی امان ز لگد میخورم زمین

هر دم گرفته ام ز برایت بهانه ها
آتش به دامنم زده بابا زبانه ها
خواندم ز غصه های تو بابا ترانه ها
با عمه رد شدیم ز ما بین خانه ها
بر پیکرم ز فاطمه دارم نشانه ها
آتش گرفت معجر زن ها، جوانه ها

خولی مرا زد و لگدش پهلویم شکست
از ضرب مشت های عدو بازویم شکست

آه از اسیری و کتک و بست و سلسله
آه از سنان و زجر و انس ، شمر و حرمله
جامانده ام ز ناقه پدر رف

  • دوشنبه
  • 1
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 18:41
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمد زوار

حضرت رقیه(س) -( دارد دوباره جان به پاهایم می‌آید ) * محمد زوار

1295

حضرت رقیه(س) -( دارد دوباره جان به پاهایم می‌آید ) دارد دوباره جان به پاهایم می‌آید
عمه ببین، گفتم که بابایم می‌آید

گفتند که پیش خدا بودی پدر جان
جانم به لب آمد، کجا بودی پدر جان؟

خیلی برای دوری تو غصه خوردم
من آبروی شام را با گریه بردم

رفتی و از این پیکر ما، جان ما رفت
وقتی تو رفتی، خواب از چشمان ما رفت

با بوسه من را باز هم غرق عسل کن
بابا دوباره دختر خود را بغل کن

قربان چشمانت، چرا باران گرفتی
بابا کجا بودی که بوی نان گرفتی؟

اینجا تنور اهل فتنه گرمِ گرم است
حسی که خون کرده دلم را حس شرم است

بابا شنیدی از سرم معجر کشیدند؟
یا پیش چشم خواهرت، می سر کشیدند؟

این بی‌حیاها بر سر تو شرط کردند
از بام خانه، سنگ سمتم پرت کردند

دور سرت فعل حرام

  • چهارشنبه
  • 3
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 15:04
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

روضه حضرت رقیه(س) -( خسته ام از این و آن بابا بفریادم برس ) *

1532
5

روضه حضرت رقیه(س) -( خسته ام از این و آن بابا بفریادم برس ) خسته ام از این و آن بابا بفریادم برس
طعنه و زخم زبان بابا بفریادم برس

خسته ام از سیلی و ازضربه ی دست و لگد
تار گشته ديده گان بابا بفریادم برس

دست و پایم بسته شد آیا خبر داری پدر
درد،دارد ریسمان بابا بفریادم برس

هرچه گفتم زجر را محکم نزن مویم نکش
میزد او هم بی امان بابا بفریادم برس

مثل زهرا مادرت رویم کبود و نیلی است
اشک چشمانم روان بابا بفریادم برس

هرکه دیده رنج من گوید رقیه (س) رفتنی ست
خسته ام ازشامیان بابا بفریادم برس

عبداللهگلمحمدی زنجانی

  • جمعه
  • 3
  • دی
  • 1395
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( در راه مانده ایم،ولی روبراه نه ) * حسن لطفی

2545
1

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( در راه مانده ایم،ولی روبراه نه ) در راه مانده ایم،ولی روبراه نه
داریم سنگ و خاک ولی سرپناه نَه

در روز مشکل است ببینم شب آمدی
یعنی که چشم مانده برایم نگاه نَه

مویم سیاه بود ولی معجرم سپید
مویی سپید پُر شده مویِ سیاه نَه

از عمد می زدند مرا مثل مادرت
بابا درست زد به لبم اشتباه نَه

در کوچه شعله ریخت و راهِ فرار داشت
من حاضرم به کوچه روم خیمه گاه نَه

از ناقه هم می اُفتی اگر،نیمه شب نیاُفت
از ناقه هم می اُفتی اگر بین راه نه

گفتند کودک است ولی دردسر شده
گفتند بچه است ولی بی گناه نه

گفتند دختر است از او کار می کشیم
گفتند می زنیم که گفت عمه آه نه

آنشب مرا زدند ولی عمه شد سیاه
سهمش شده همیشه همین گاه گاه نه

از تازیانه و سپر و

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( گل یاس زهرا نشان حسین ) * حبیب نیازی

1336

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( گل یاس زهرا نشان حسین ) گل یاس زهرا نشان حسین
دو چشم تو روح و روان حسین

نشستن روی سینه اش حقِ توست
صدای دل مهربان حسین

برایش سه تا آیه کوثر بخوان
مسیحای شیرین زبان حسین

چه راحت خدا را نشان میدهد
عروج تو از آسمان حسین

رقیّه همین نام هم کافی است
تو باشی فقط دیده بان حسین

دم هر اذانی نیازش تویی
متصدی جانمازش تویی

دل تو بگیرد اگر وای من
نگاهت شود تار و تر وای من

زِ بابا فقط قدر پلکی زدن
بمانی اگر بی خبر وای من

تو از خواب نازت اگر پا شدی
کنارت نباشد پدر وای من

بدانی اگر آینکه با دیگری
بدون تو رفته سفر وای من

چنان عطر بابا گرفته تنت
شده عمّه ات خونجگر وای من

عطش پیکرت را که بی حال کرد
پدر را زمین گیر گودال کرد

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( با سر رسیدی بی سر گودال بابا جان ) *

4500
4

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( با سر رسیدی بی سر گودال بابا جان ) با سر رسیدی بی سر گودال بابا جان
از ذوق دارم میروم از حال بابا جان

حس میکنم جا خوردی از وقتی مرا دیدی
راحت بگو در صورتم بابا چه ها دیدی

پا تا سرم را بعد تو غم ها عوض کرده
آن دختری که داشتی خیلی بد آورده

یادت می آید شانه و موی کمندم را
در بین دختر بچه ها قد بلندم را

شانه به غارت رفت مویم سوخت درهم شد
قدم دم خیمه به زیر چکمه ها خم شد

یادت می اید چشم هایم آسمانی بود
کارم فقط در پیش تو شیرین زبانی بود

حالا ببین خون مردگی چشم هایم را
لکنت زبان و لرزش بین صدایم را

یادت می آید بازوی من بوسه گاهت بود
هر روز طاق ابروی من بوسه گاهت بود

شلاق ها پیچیده محکم دور بازویم
بابا رد انگشتری مانده به ابرو

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:42
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا برایم روزها گرما ضرر دارد ) * مهدی رحیمی زمستان

1843
4

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( بابا برایم روزها گرما ضرر دارد ) بابا برایم روزها گرما ضرر دارد
شب هم که شد بر زخم من سرما ضرر دارد

دنیای من بعد از غروب تو برای من
یک لحظه هم ماندن در این دنیا ضرر دارد

دوری از تو دوستی ام را دو چندان کرد
این دوری اما بعد عاشورا ضرر دارد

سیلی که جای خود نسیم داغ صحرا هم
حتما برای گونه ی زیبا ضرر دارد

سیلی نه بعد از اصغرت در غربت شبها
دیگر برای گوش من لالا... ضرر دارد

آن که ز روی ناقه ای افتاده می فهمد
یک عمر این افتادن از بالا ضرر دارد

فهمیده ام از ضربت سنگین سیلی ها
گاهی برایم گفتنِ بابا ضرر دارد

چون حرفِ با لب را به هم چسبانده تکرارِ
بابا برای زخمِ این لب ها ضرر دارد

شاعر : مهدی رحیمی

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:43
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( تاب و تبم، ذکر لبم هر دم رقیه است ) * محمد جواد شیرازی

1712
1

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( تاب و تبم، ذکر لبم هر دم رقیه است ) تاب و تبم، ذکر لبم هر دم رقیه است
زیباترین نامِ در این عالم رقیه است

از فتنه های این زمانه در امانم
تا آن زمان که محور دینم رقیه است

مثل علی و فاطمه، مانند زینب
بر رازهای آسمان محرم رقیه است

آب دهانش برکت آب است و نور است
نور فرات و کوثر و زمزم رقیه است

در عین وحدت کثرت از توحید دارد
هم فاطمه هم زینب است و هم رقیه است

هرجا که پرسیدند بنده صاحبت کیست؟
گفتم همان که دوستش دارم، رقیه است

اصلا نپرس این اطعمه از جانب کیست
روزی رسان حضرت مریم رقیه است

در وادی عشق و جنون تحقیق کردم
گشتم جهان را مرجع اعلم رقیه است

عمری است در قلبم نشاندم رایةِ عشق
عمری است ذکر روی این پرچم رقیه است

می بینی ای

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:45
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( دست بگذار به قلب نگرانم بابا ) *

5311
12

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( دست بگذار به قلب نگرانم بابا ) دست بگذار به قلب نگرانم بابا
تا که آرام شود روح و روانم بابا

چند وقت است صدایم نزدی دختر من
چند وقت است نگفتم به تو "جانم بابا؟"

نه تو هستی نه عمو و نه علی اکبر هست
پس برای چه کسی شعر بخوانم بابا

بسکه در راه دویدم بخدا خسته شدم
بغلم کن روی پایت بنشانم بابا

حرف های بدی امروز به من گفت یزید
وای بند آمده از شرم زبانم بابا

زجر ملعون به روی جای لبت سیلی زد
چند شب تلخ شده طعم دهانم بابا

گیسویم سوخته است و کف پام آبله زد
بازویم نیز شکسته به گمانم بابا

سینه‌ات هستی من بود و خرابش کردند
چه کسی پای نهاده به جهانم بابا؟

حرمله تیر به تو زد؟ بخدا میکُشمش
آخرین تیر تو شد قد کمانم بابا

جان من بند به

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( ای زجر از شرم و حیا پرهیز کردی ) * محمد جواد شیرازی

1651

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( ای زجر از شرم و حیا پرهیز کردی ) ای زجر از شرم و حیا پرهیز کردی
دندان برای سهم ناحق تیز کردی

از بس مرا در پشت مرکب ها دواندی
عمر بهاری مرا پاییز کردی

آرامشِ راز و نیازم را گرفتی
بینایی چشمان بازم را گرفتی

من که به تو هر قدر زیور بود دادم
دیگر چرا چادرنمازم را گرفتی؟

زنجیر را روی پرم نگذار بس کن
پا روی بال دیگرم نگذار بس کن

راحت شدی؟! بال و پرم از کار افتاد
دیگر برو سر به سرم نگذار بس کن

با ضربه ی سیلی دهانم را شکستی
ابروی زیبا و کمانم را شکستی

از هر طرف پا می شوم فورا میافتم
چون بندهای استخوانم را شکستی

درد عجیبی از شب غارت گرفتم
گفتم پدر... از کعب نی حاجت گرفتم

اصلا به آسانی نمی چرخد زبانم
شیرین زبان بودم ولی لکنت گ

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( بغض سربسته گلوگیر شدن هم دارد ) * حبیب نیازی

1624
1

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( بغض سربسته گلوگیر شدن هم دارد ) بغض سربسته گلوگیر شدن هم دارد
عشق من مایه ی تکفیر شدن هم دارد

زودتر از همه بوسیدن من جایز بود
خواب بی موقع چنین دیر شدن هم دارد

دست دختر اگر از گردن بابا افتاد
زخمی این غل و زنجیر شدن هم دارد

لنگی پای برهنه و لباس پاره
سر بازارچه تحقیر شدن هم دارد

دل اگر آب شدن از سوختن تاول ها
از روی ناقه سرازیر شدن هم دارد

جای تو ناز مرا زجر خرید و این شد
ترک دنده زمین گیر شدن هم دارد

هیجده جای سر و صورت تو پاره شده
حق بده دیدن تو پیر شدن هم دارد

شاعر : حبیب نیازی

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن کردی

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( هر کس رسید بی کسی ام را نگاه کرد ) * حسن کردی

1755
4

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( هر کس رسید بی کسی ام را نگاه کرد ) هر کس رسید بی کسی ام را نگاه کرد
ما را چه سخت رفتن تو بی پناه کرد
قاری چنین ندیده کسی پاره پاره لب
رویش سیاه انکه لبت را سیاه کرد

غیر از نمک به زخم تو مرهم نذاشتند
از زخم سنگ و زخم زبان کم نذاشتند
در زیر سنگ بارش بی رحم کوچه ها
یک بوسه نذر روی تو کردم نذاشتند

اینکه لباس خوب تنم نیست معذرت
پایی برای پا شدنم نیست معذرت
گرچه همیشه مقنعه دارم به سر ولی
چادر سیاه شب شکنم نیست معذرت

من بی پناه،عمه ولی بی پناه تر
پهلویم از سیاهی شب ها سیاه تر
اه ای هلال خون زده ی اسمان شام
بودی به روی نیزه تو از ماه ماه تر

چل منزلی که بال کبوتر نداشتم
جز اشک و اه منزل دیگر نداشتم
از ترس اینکه باز بیافتی به روی خا

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( تو که دیدی بابات خوابه ) * هادی جانفدا

5762
19

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -(  تو که دیدی بابات خوابه ) تو وقتی اومدی گفتم
که تقصیر دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه
چه وقت گریه کردن بود

حالا که اومدی پیشم
بازم آغوشتو وا کن
بغل کن بغضمو بازم
غریبی مو تماشا کن

حالا که اومدی پیشم
بزار خلوت کنم با تو
بزار تعریف کنم ، بعدش
ببین من پیر شدم یا تو

ببخش حرفای تعریفی م
دیگه حرفای خوبی نیست
ببخش واسه پذیرایی
خرابه جای خوبی نیست

خرابه بسترش خاکه
خرابه بالشش خشته
تو خیلی خاکی ای اما
برای دخترت زشته

برای دخترت زشته
که خونش این طوری باشه
بزار چیزی نگم شاید
تو حرفام دلخوری باشه

کدوم خانوم با این حالش
پیش مهمون معذب نیست
ببخش از راه طولانی
سر و وضعم مرتب نیست

اگه مهمون داری باید
براش با جون مهیا شی
خجالت

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( زانو بغل کرده ولی انگار خوابیده ) *

6448
16

اشعار شهادت حضرت رقیه(س) -( زانو بغل کرده ولی انگار خوابیده ) زانو بغل کرده ولی انگار خوابیده
یا از نفس افتاده یا اینبار خوابیده

بر خشت خوابیدن برایش کار سختی نیست
طفلی که تا دیشب به روی خار خوابیده

هر بار خوابش برد از روی شتر افتاد
روی شتر حداقل ده بار خوابیده

دیروز زیر سایه ی عباس خوابیده
امروز زیر سایه ی دیوار خوابیده

هرکس که آمد دیدنش سر به سرش بگذاشت
امروز را از صبح بالاجبار خوابیده

از خواب بیدارش نکن ای زجر ای نامرد
شلاق را از صورتش بردار خوابیده

اجرا شده توسط حسن حسینخانی در شب 3 محرم 95

  • جمعه
  • 1
  • بهمن
  • 1395
  • ساعت
  • 16:54
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

دانلود نوحه سنتی سینه زنی و زنجیرزنی به همراه سبک -( دریا دریا اشک می بارد رقیه از دوریِ بابایش ) * محمدرضا سروری

2516
4

دانلود نوحه سنتی سینه زنی و زنجیرزنی به همراه سبک -( دریا دریا اشک می بارد  رقیه از دوریِ بابایش ) دریا دریا اشک

دریا دریا اشک می بارد رقیه از دوریِ بابایش

بابا بابا نرَوَد یک دم روز و شب از غنچة لب هایش

******

دختر معصومة سلطانِ لب عطشان دین

در دلِ مخروبة شاماتِ بلا دل غمین

هجر پدر برده توان از بدنِ نازکش

طفل سه ساله شده با داغ یتیمی قرین

نیمه شبان روی پدر دیده به دنیای خواب

گریة او را پدرش خنده زده در جواب

گفت و شنودی که دل از سینة او کنده است

کرده به پا در دلِ آشفته بسی انقلاب

دریا دریا اشک می بارد رقیه از دوریِ بابایش

******

بگیرد از عمة دلخسته سراغِ پدر

بگوید عمه پدرم کِی برسد از سفر

بانگ فغانش رسد این لحظه به هفت آسمان

او که نشانیده هوای پدرش را به سر

سایه زده بر سرِ

  • شنبه
  • 7
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( کی دیده دختر شاهی ، به خرابه ای نشینه ) * محمدرضا سروری

3844
4

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( کی دیده دختر شاهی ، به خرابه ای نشینه ) دختر شاهی تو خرابه

( کی دیده دختر شاهی ، به خرابه ای نشینه
عمه چادُری سرم کن ، بابا گوشام و نبینه)

تو رخ کبود و خونین ، گودی چشام نگینه
عمه چادُری سرم کن ، بابا گوشام و نبینه

آسمون سقف سرِ ما ، فرش مون خاک زمینه
عمه چادُری سرم کن ، بابا گوشام و نبینه
*******
کی دیده سه ساله ای که ، به غم و غصه اسیره
تو خرابه های غربت ، دلش از زمونه سیره
غم دوری زده تیشه ، به دلم از پِی و ریشه
که به گریه تا همیشه ، یه نفَس بهونه گیره

توی غربت و اسیری ، من و این بهونه گیری
عمه رو کمر شکستن ، من و دندونای شیری

( کی دیده دختر شاهی ، به خرابه ای نشینه
عمه چادُری سرم کن ، بابا گوشام و نبینه)
*******
اگه از سفر

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:39
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

حضرت رقیه(س)شهادت -( به ماه، ماه سر نيزه را نشان می داد ) * محسن حنیفی

1217
2

حضرت رقیه(س)شهادت -( به ماه، ماه سر نيزه را نشان می داد ) نويد وصل پدر را به كاروان می داد
به ماه، ماه سر نيزه را نشان می داد

رقيه توليت آستان رأس شريف
به ماه، اذن زيارت در آسمان می داد

هزار حوريه از چادرش زمين ميريخت
اگر كه چادر خود را کمی تكان می داد

رقيه دختر آقای مهربانی كه
سرش به حامل سر نيزه سايبان می داد –

- گرسنه بود، ولی از كرامتش اين بس
به دست دشمن خود رزق آب و نان می داد

پدر عقيق یمن را به ساربان بخشيد
و او النگوی خود را به ساربان می داد

شبانه از لب بابا كمی شكايت كرد
چرا كه بوسه به لب های خيزران ميداد

توان پاشدنش را گرفت سيلی زجر
وگرنه پيش پدر، ايستاده جان می داد

درست لحظه ی وصل رقيه و بابا
برادرش به روی نيزه ها اذان می داد

شاعر

  • سه شنبه
  • 10
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:49
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار محرم و صفر , شب سوم حضرت رقیه س -( امروز با لب های خشکیده ) *

790

 اشعار محرم و صفر , شب سوم حضرت رقیه س -( امروز با لب های خشکیده ) امروز با لب های خشکیده

دائم به فکر دختری بودم

بی تاب تر از روزهای قبل

دل خون طفل مضطری بودم

امروز روز سوم ما بود

ما که فدای دخت اربابیم

والله امشب تا سحرگاهان

از داغ این روضه نمیخوابیم

لب های خشک ما کجا داند

درد لبان تشنه ی او را..؟

کی میشود فهمید قدری از

درد و عذاب زخم ابرو را..؟

هرشب فقط ذکر لبش این بود:

عمه چرا بابا نمی آید؟

عمه بدان این دختر تنها

دنیای بی بابا نمی خواهد

هرشب فقط مرگ از خدا میخواست

این روزها مانند `زهرا” بود

عجل وفاتی روی لب هایش

چشمش ولی دنبال بابا بود

کنج خرابه سر به روی خاک

تازه کمی آرام شد خوابید

ناگه صدای دلبرش آمد

عطر نفس های پدر پیچید

بابا رسی

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:08
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

بی بی رقیه(س) -( بابا بیا که قد نهالت خمیده شد ) *

1004
3

بی بی رقیه(س) -( بابا بیا که قد نهالت خمیده شد ) بابا بیا که قد نهالت خمیده شد
همتای مادر تو چه رنگم پریده شد

مویی که شانه خورد بدستت کنون ببین
با دست های حرمله بابا کشیده شد

رویم سه سال پشت حجاب تو بودو حال
بین یهود و مجلس خصم تو دیده شد

بارفتنت تو خاک دوعالم سرم شد و
بابا قسم که معجره طفلت دریده شد

طفلت به روی بازوی توجای خواب داشت
حالا ولی خرابه به خاک ارمیده شد

بی حرمتی به اهل خیامت میان شام
بین تمام شهر ز بعدت عقیده شد

بعد از صدای ناله ی تو بین قتلگاه
گوش سه ساله ی تو چو مویت کشیده شد

در بین شامیان و یهودان زبعد تو
این داستان موی سفیدم قصیده شد

ریحان

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:22
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

شب سوم حضرت رقیه س -( اینها به من گفتند تو بابا نداری ) * امیر عظیمی

1692
8

 شب سوم حضرت رقیه س -( اینها به من گفتند تو بابا نداری ) اینها به من گفتند تو بابا نداری
بی خانمانی، جز خرابه جا نداری

از بی کسی من همینم بس که گفتند
دور و بر خود یک عمو حتی نداری

له شد غرورم، دختر شامی به من گفت
در گوش خود یک گوشوار آیا نداری؟

از قافله جا مانده بودم، زجر آمد
هی... زودتر... دختر مگر تو پا نداری!؟

بابا خبر داری که دورم باده خوردند
بالا نشینی تو خبر از ما نداری

اصلا خبر داری سر بازار رفتم
بابا خبر از عمه داری یا نداری

از آن زمانی که زمین خوردم ز ناقه
دختر شبیه مادرت زهرا نداری

با تو قیاسی ساده کردم صورتم را
مثل همیشه ای پدر همتا نداری

از گردنت فهمیده ام گودال بودی
یک جای سالم در سرت زیرا نداری

شاعر : امیر عظیمی

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:34
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شب سوم حضرت رقیه س -( بابا برای آبله جایی نمانده ) * علی علی بیگی

1571
3

 شب سوم حضرت رقیه س  -( بابا  برای  آبله  جایی  نمانده ) پایی نمانده
بابا برای آبله جایی نمانده

بین بیابان
دردانه ات تنها چه شبهایی نمانده

از روی ناقه
افتادم و بر پیکرم نایی نمانده

از ضرب سیلی
دیگر برایم چشم بینایی نمانده

موی سرم را
از بس کشیدن موی زیبایی نمانده

بعد از عمویم
گهواره خالی مانده لالایی نمانده

لکنت گرفتم
روی زبانم لفظ بابایی نمانده

دیگر برایم
غیر از خرابه هیچ ماوایی نمانده

با سر رسیدی
بابا برایت دیگر اعضایی نمانده؟

شاعر : علی علی بیگی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 09:42
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شب سوم حضرت رقیه س -( ای کز شعاع عشق تو لایمکن الفرار ) *

798

 شب سوم حضرت رقیه س  -( ای کز شعاع عشق تو لایمکن الفرار ) ای کز شعاع عشق تو لایمکن الفرار
گشته حرام بعد تو بر دخترت قرار

آب بقای عالمیان تشنه ای چرا؟
از چه خزان شده ست به روی لبت بهار؟

آتش گرفت پای من از هرم ریگ دشت
سوزانده است روی تو خورشید پر شرار

یک شب به پای نیزه ات آرام آمدم
صبرم نمانده بود دگر بهر انتظار

آهسته با نوای حزین دادمت سلام
گفتی سلام جان پدر ؛ نازنین نگار

جا خوردم از مشاهده ی راس خونی ات
آخر چه کرده با سرت این قوم نابکار

حالا چرا نگاه تو هم پر ز حیرت است؟
باور نمیکنی که شدم اینچنین نزار؟

سایه فکنده ای به سرم ابر مرحمت
بر خشکی کویر لبم بوسه ای ببار

با ناخن شکسته ز پا خار میکشم
بابا تو نیز نیزه ز حلقت برون بیار

میثم حسنلو

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 09:45
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شب سوم حضرت رقیه س -( گفتند کمتر گریه کن؛ دیگر نمی آید ) *

827
1

 شب سوم حضرت رقیه س -( گفتند کمتر گریه کن؛ دیگر نمی آید ) گفتند کمتر گریه کن؛ دیگر نمی آید
از دختر چشم‌انتظار این برنمی آید

سر می‌رسد امشب به تلخی انتظار من
با سر پدر می آید و غم سر نمی آید

شانه نمی‌خواهم که دیگر تار مویی نیست
روی سرم دیگر به من معجر نمی آید

جز مرگ، از ضعف تنم راه گریزی نیست
گرچه نفس می ‌آید اما درنمی ‌آید

چیزی نمانده در کف دردانه‌ات، بابا
از چشم‌های خسته‌ام گوهر نمی آید

بدجور دلتنگ برادرهای خود هستم
اصغر چرا ساکت شده؟ اکبر نمی‌آید؟

عمه هوای بچه‌ها را دارد و دیگر
باران سنگ از هر سوی معبر نمی‌آید

از پشت بام خانه‌ها با شعله‌ی آتش
روی سر سجاد خاکستر نمی‌آید

شد میهمانم حیدر و زهرا و پیغمبر
ماندم چگونه بعد از این، محشر نمی آید

سی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 09:51
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شب سوم حضرت رقیه س -( تمام داغِ بهار از خزان لعنتی اَست ) *

1104

 شب سوم حضرت رقیه س  -( تمام داغِ بهار از خزان لعنتی اَست ) تمام داغِ بهار از خزان لعنتی اَست
تمامِ طعنه ی طوفان تکانِ لعنتی اَست

اسیری و غم دوری و زاری و خاری
پس از تو سهم من از این جهانِ لعنتی است

چقدر کینه ی تبلیغ راویان دروغ
به گوش های کرِ منکران لعنتی است

گرسنه اند همه بچه ها و صد نفرین
به هرچه نامِ تصدق به نان لعنتی است

هزار مرتبه مُردم دوباره زنده شدم
همینکه همسفرم ساربانِ لعنتی است

کم از مغیره ندارد میان حرمله ها
همیشه ترسِ زنان از سنانِ لعنتی است

و پایکوبی و رقاصه گی به عرض حضور
در این دیار نشانِ زنانِ لعنتی است

درست لحظه ی پر ازدحام ساعتِ شهر
گذشتن از درِ ساعت زمانِ لعنتی است

عبور از وسط جمعیت، مسیری تنگ
تمام درد من از این مکانِ لعنتی

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:15
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک واحد حضرت ر قیه سلام الله علیها * عبدالزهرا هاشمیان

979
1

دانلود متن و سبک واحد حضرت ر قیه سلام الله علیها بابا ، چشای دخترت میباره
قلب رقیه س بی بهاره
شبا میبینم توی خواب ، زجر
رو صورتم سیلی میذاره
بابا ، تو رؤیاهام خوابتو دیدم
مثال مادرت خمیدم
آخر با ناله زدنم من
به آرزوی خود رسیدم
بابا ، من الذی ایتمنی
چشمام ، پدر نداره دیگه سویی
چون دخترت ژولیده مویی
از آن شب کنج تنورت
خاکستری کبود رویی
بابا ، بیا بزن موهامو شونه
خوش اومدی کنج ویرونه
دستای شمر بزرگه اما
دستای تو چه مهربونه
عمه امشب برام رسیده مهمون
لیلا رو دیده چشم مجنون
تو از بابام سوال بپرس که
لباش برا چی شده پر خون
عمه، بزن کمی موهامُ شونه
موهای سوختم پریشونه
اما خود بابا حسینم
درد رقیه اش (س)و میدونه

شاعر : عبدالزهرا هاشمیان

منبع : گروه ش

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 03:23
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک نوحه شب سوم حضرت رقیه(س) -( ای ساربان آهسته ران ) * علی بهرامی نیا

14931
28

دانلود متن و سبک نوحه شب سوم حضرت رقیه(س) -( ای ساربان آهسته ران ) بنداول
ای ساربان آهسته ران
طفلی چو دور از قافله
اونو نزن زجرش نده
پاهاش شده پر آبله
از فرط دردو خستگی
توی بیابون افتاده
زیر لگد های عدو
بی حال و بی جون افتاده
تا حالا توی دنیا،کسی اینو ندیده
دخترکی سه ساله،با قامتی خمیده
واویلتا واویلا....... واویلتا واویلا
بند دوم
بابای خوب و مهربون
دردامو از چشمام بخون
از ترس سیلی و کتک
گرفته ام لکنت زبون
اون مردک پست و پلید
گوشواره از گوشم کشید
برصورتم سیلی زدو
برق از نگاه من پرید
رفتی منو نبردی،خیلی دلم گرفته
از ماجرای گودال، عمه به من نگفته
واویلتا واویلا.......واویلتا واویلا
بندسوم
تنگه دلم برا صدات
قربون خشکی لبات
چراتو غرق خون شدی
بگو چی بود جرم و گنات

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 04:43
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها -( یه دختری،داره میخونه ) * امیرحسین سلطانی

2798
-1

دانلود متن و سبک نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها -(   یه دختری،داره میخونه ) یه دختری،داره میخونه
بابا بیا کنج ویرونه
برات چه تنگه دلم بابایی
فقط اینو عمه میدونه
بیا از اینجا ببر،دخترت رو به خونه بابا
حداقل تو یه بار،موهامو بزن شونه بابا
ندارم توونی/ببین از زمونه/چه سیرم بابا
مثه مادر تو/یه دستی به پهلو/میگیرم بابا
(بابایی بابایی ۲ بابا جون حسین)
خرابه شد،گلشنم عمه
بابام میاد دیدنم عمه
چادرِ مشکی سرم کن آخر
نشه معلوم این تنم عمه
مژده بده که بابام،از روی نیزه داره میاد
میخوام شبیه قدیم،ناز بکنم من براش زیاد
ببوسم لباشو/زیر اون چشاشو/برم قربونش
بسوزم به پاشو/بمیرم براشو/بشم مهمونش
(بابایی بابایی ۲ بابا جون حسین)

شاعر : امیرحسین سلطانی

منبع : گروه شاعران جواز نوکری

دان

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 08:51
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک روضه حضرت رقیه سلام الله علیها -( روشن کردی ویرونه رو ) * حامد شریف

2471
1

دانلود متن و سبک  روضه حضرت رقیه سلام الله علیها   -( روشن کردی ویرونه رو ) بند اول
روشن کردی ویرونه رو
لایق دونستی دخترو
«حالاکه اومدی نرو»
بابایی
تو دامن میگیرم سرو
میزنم حرف آخرو،
حالاکه اومدی نرو
بابایی
من الذی ایتمنی بابایی
چرا تو خونین دهنی بابایی
خبر داری عشق منی بابایی بابا جون
«من الذی ایتمنی ۳واویلا»
بند دوم
نپرس از موهای سرم
کبودی های پیکرم
سوختگی بال و پرم
بابایی
به من نگو کو معجرت
تا نپرسم از پیکرت
از خاکستر رو سرت
بابایی
کی رگای گردنتو بریده
نگا بگن که دخترت خمیده
لحظه پر کشیدنش رسیده
«من الذی ایتمنی ۳واویلا»
بند سوم
خیلی این شامیا بدن
باعث گریه هام شدن
نبودی عمه رو زدن
واویلا
بین محله ی یهود
اگه عمه زینب نبود
دخترت حالا مرده بود
واویلا
اینا به ما حرفای

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 11:49
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک زمینه شب دوم محرم -( اومده یه کاروانی پره از شقایق و یاس ) * سید هاشم ساعی

859

دانلود متن و سبک زمینه شب دوم محرم -( اومده یه کاروانی پره از شقایق و یاس ) بند اول

اومده یه کاروانی پره از شقایق و یاس

کاروونی که چشاشون از غما شبیه دریاس

کاروونی که شدن محافظاش اکبر و عباس

زینب داره چقد/ بین سینش اضطراب

با حال زار رباب/میگرده دنبال آب

رو دستای سکی/نه رفته اصغر به خواب

رو صورت دخ / تر ها روپوشه

جای رقیه / دوش عموشه

( ثارالله حسین جان)

بند دوم

دلش از غصه و دردا و غما کبابه زینب

توی محمل و میون هاله ی حجابه زینب

پای عباس علی ببین شده رکابه زینب

شکر خدا پر از / محرم شد دور و برش

شکر خدا هنوز / معجر هست روی سرش

ده روز دیگه ای / میشه غارت معجرش

ده روز دیگه / میشه جسارت

با شمرو خولی / میره اسارت

(ثارالله حسین جان)

شاعر : سید هاشم ساعی

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 02:14
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد