سرم رفته از بس توی سر صداست۲
سرم رفته از بس سرم داد زدن
نگوکه چرا موم سفیده آخه
خودت رو یه لحظه بذار جای من
خواب دیدم که تنت رو زمین، نفس میزدی گلوتو برید۲
گریه کردم همون که زدت اومد منو زد موهامو کشید۲
)او میکشید و من میکشیدم...
او میدوید و من میدویدم...)۲]۲
خدا خواست که من مثل زهرا بشم
زیر کوله بار غمت تا بشم
*اما من یه حرفی دارم رقیه،نه! تو مثل زهرا نمیشی،آخه دیشب گفتم چنان سیلی به صورت ام کلثوم زدن...اما یه چیزی رو یقین دارم،ام کلثوم،رقیه،سُکینه،همه ی بی بی ها تو شام سیلی خوردند اما خوب شد گوشواره به گوشاشون نبود،آخه گوشواره ها رو غارت کرده بودند؛چون خود گوشواره آسیب و جراحت ایجا
- پنج شنبه
- 15
- مهر
- 1395
- ساعت
- 14:58
- نوشته شده توسط
- ح.فیض