شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

واحد حضرت رقیه(س) -( ولی من فقط زخمی ام ، منو تو ببخش ای بابا ) *

973

واحد حضرت رقیه(س) -( ولی من فقط زخمی ام ، منو تو ببخش ای بابا  ) بدون تو ، ندارم من ، امیدی توی این دنیا
تو رفتی و ، شدم تنها ، پر از درده ، تنم بابا

با این که تنم زخمیه ، ولی غصم این نیست بابا
عذابم اینه که همش ، میزد عمه رو بی حیا

بابا جون کجا رو دیدی که بگن
شده بود بلند دست مردا رو زن
دیگه قوتی نیست توی پیکرم
نمی فهمن اینا که من دخترم
بابا حسین ، بابا حسین من الذی ایتمنی

بدون من ، بابا رفتی ، فقط اینو ، یادت باشه
کسی دیده ، تو این دنیا ، که یک کودک ، قدش تاشه ؟

چقدر حرمله بی حیاس ، منو با لگد میزنه
چرا نیزه سهم تو و ، چرا گریه سهم منه ؟

نبودی و غصه شده سهم من
سر من بی معجر تویی بی کفن
نمی دونی خلخالارو می کنن
جلو ما دارن سوت و کف می زنن
بابا حسین با

  • پنج شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:03
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

زمینه- حضرت رقیه سلام الله علیه با صدای میثم مطیعی -( گمان نمى كردم دوباره برگردى ) *

816

زمینه- حضرت رقیه سلام الله علیه با صدای میثم مطیعی -( گمان نمى كردم دوباره برگردى ) زمینه
گمان نمى كردم دوباره برگردى
به خانه ام امشب ستاره آوردى
با سر اگرچه سر زدى بابا
آمدى و خوش آمدى بابا
يا ابتا حسين حسين مولا
ببين شبيه تو شكسته بال و پرم
ببين كه خاكستر نشسته روى سرم
نام تو را همين كه مى بردم
سيلى و تازيانه مى خوردم.
يا ابتا حسين حسين مولا
تو رفتى و دورى بهانه گيرم كرد
سفر مرا پژمرد خرابه پيرم كرد
يا كه دگر مرو سفر بابا
يا كه رقيه را ببر بابا
يا ابتا حسين حسين مولا

دانلود سبک

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:51
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها با صدای میثم مطیعی -( شب است و من و بغض ویرانه ) *

2109

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها با صدای میثم مطیعی -( شب است و من و بغض ویرانه ) واحد
شب است و من و بغض ویرانه
من و آرزوی سحر دیدن
به جای تسلا پس از دوری
سر غرق خون پدر دیدن
نبودی ای مهربان، که بی تو بستم زبان
که در چشم دشمن نلرزد صدایم
در این غربت دم به دم، انیس قرآن شدم
که تو خوانده ای آیه آیه برایم
با تو دارم/ گلایه ها فراوان
از شب های/ اسارت و بیابان
کو دستانت؟ / روی مرا بپوشان
(در ویرانه خوش آمدی پدرجان)
بیابان هم از سوز آه من
گرفته شراره به دامانش
سه ساله پس از رنج صد ساله
رسیده نفس‌های پایانش
غمت را دارم به جان، صبورم چون عمه جان
ببین ذکر یا فاطمه بر لبانم
توگفتی ز باغ بهشت، گرفتم سراغ بهشت
که آنجا همیشه کنارت بمانم
درقلب من/ تویی همیشه مهمان
گفته بودی/ که زنده اند

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:58
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

روضه شب سوم حضرت رقیه سلام الله علیها با صدای سید میرداماد -( قلب من از دوریت قرار ندارد ) *

1510

 روضه شب سوم حضرت رقیه سلام الله علیها با صدای سید میرداماد -( قلب من از دوریت قرار ندارد ) قلب من از دوریت قرار ندارد
باغچه خانه ام بهار ندارد
سر روی شانه کسی نگذارم
بی تو دلم با کسی قرار ندارد
شمع نه پروانه ام که دم نزد و سوخت
عشق تو دارد و شرار ندارد
پروانه ام که دم نزدم وسوخت
غیر تو تصویر دیگری به دلم نیست
اینه های دلم غبار ندارد
عمر من اینکه نشسته است به راهت
مهلت دیگر به انتظار ندارم
نقش دلم روی لاله های سحاریست
هیچ کسی اینقدر مزار ندارد

دانلود سبک

  • جمعه
  • 7
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:15
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب

دودمه حضرت رقیه(س) -( دست نامردی زده بشکستـــــه دندان مــرا ) * علی اصغر رفیعی

2168
3

دودمه حضرت رقیه(س) -( دست نامردی زده بشکستـــــه دندان مــرا ) دست نامردی زده بشکستـــــه دندان مــرا
ای عمو جانم بیا(2)
موی من را میکشد این زجرِ پستِ بی حیا
ای عموجانم بیا(2)

شد تمـــــام صورتم بابا شبیه مــادرت
ای فدایت دخترت(2)
خنجر دشمن بریده نامرتب این سرت
ای فدایت دخترت(2)

شاعر : علی اصغر رفیعی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:45
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شب‌سوم‌محرم حضرت‌رقیه‌سلام‌الله -( آمدم ویران کنم این کاخها را بر سرش ) * حسن لطفی

1646
1

شب‌سوم‌محرم حضرت‌رقیه‌سلام‌الله -( آمدم ویران کنم این کاخها را بر سرش ) آمدم ویران کنم این کاخها را بر سرش
شام را میکوبم این شامِ بلا را بر سرش

من به زیرِ پای زینب می‌کشانم شام را
مثل این خاکِ خرابه می تکانم شام را

شعله دیدم لیک از عشق تو تب کردم خودم
مردمان نانجیبش را ادب کردم خودم

سِیرِ معراجی جمالی را جلالی آمدم
تا در آغوشت کشم با دست خالی آمدم

تا شنیدم در تنوری زخمِ رویم خشک شد
مثل خشکیِ گلویِ تو گلویم خشک شد

"چند شب بی بوسه خوابیدم دهانم تلخ شد"
زجر زد روی لبم شیرین زبانم تلخ شد

عمه‌ام می‌گفت با او راه می‌آید نزن
ناله‌اش خاموش شد کوتاه می‌آید نزن

بچه است از داد می‌ترسد نزن اما زدند
دختر از فریاد می‌ترسد نزن اما زدند

فرش راهت می‌شود این موی درهَم ریخته

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( کنج خرابه عمه چشم انتظار بابم ) * مرتضی محمودپور

1833
2

متن شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( کنج خرابه عمه  چشم انتظار بابم ) بند اول
کنج خرابه عمه چشم انتظار بابم
تا از سفر بیاید رفته ز دیده خوابم
پاهام پر از آبله من مونسه ربابم
دریا به پیش چشمش عمه شده سرابم
عمه ببین حال منو موی پریشونم،
چشمون گریونم، ای عمه جانم
سو رفته از چشم ترم، بین قلب پر خونم
میگم بابا جونم، ای عمه جانم
بابای مظلومم حسین بابای مظلومم حسین(۲)

بند دوم
در راه کوفه عمه از ناقله من فتادم
از کعب نی تو صحرا سر بر زمین نهادم
یک لحظه‌ای غریبی عمه آومد به یادم
اما به جون عمه جوابش و ندادم
میگفت یتیمی و میزد با تازیانه عمه
دارم نشانه عمه، ای عمه جانم
حالا ببین حال من و دست زمانه عمه
آهم فغانه عمه، ای عمه جانم
بابای مظلومم حسین، بابای مظلومم حسین(۲)

شا

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:52
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن شهادت حضرت رقیه(س) -( با کعب نیزه بال و پرم را شکسته‌اند ) * مرتضی محمودپور

1134
1

متن شهادت حضرت رقیه(س) -( با کعب نیزه بال و پرم را شکسته‌اند ) با کعب نیزه بال و پرم را شکسته‌اند
دیده نگاه چشم ترم را شکسته‌اند

زجر با شتاب آمد و موی مرا کشید
یعنی که عزت پدرم را شکسته‌اند

یک آسمان گلایه از آن شب بهمره است
یک جمله، گویمت که سرم را شکسته‌اند

بر روی نیزهها سر سقا چه میکند
عمه به پای نی قمرم را شکسته‌اند

کارم تمام گشته نفس مانده در گلو
در نیمه‌های شب جگرم را شکسته‌اند

ای کاش عمه جان ز سفر آیدم پدر
شاید که بال همسفرم را شکسته‌اند!

شد مونس تمامی شبهای من رباب
گفتم به مادرم، کمرم را شکسته اند

شاعر : مرتضی محمودپور

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن شهادت حضرت رقیه(س) -( عمه ببین امشب زار و پریشانم ) * مرتضی محمودپور

1288
1

متن شهادت حضرت رقیه(س) -( عمه ببین امشب زار و پریشانم ) بند اول
عمه ببین امشب زار و پریشانم
از دوری بابا من دیده گریانم
بابا اگر آید از غم نمیگویم
بر مقدم بابا من میدهم جانم
عمه ببین حال من زاره
چشمای من عمه جان تاره
پاهای کوچکم ای عمه
مجروح و خسته پر از خاره
واویلتا آه واویلا(۳)

بند دوم
تا باب من آید چشم انتظارم من
از بهر دیدارش بس بیقرارم من
از بس کتک خوردم از پا فتادم من
در کنج ویرانه افتاده بارم من
عمه لبام داره میسوزه
چشام چو شمع شب افروزه
الان که شامم شب تاره
بابام بیاد صبح پیروزه
واویلتا آه و واویلا(۳)

شب سوم(حضرت رقیه)

بند اول
عمه ببین امشب زار و پریشانم
از دوری بابا من دیده گریانم
بابا اگر آید از غم نمیگویم
بر مقدم بابا من میدهم جانم
عم

  • یکشنبه
  • 16
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب

حضرت رقیه (س) -( راء، رفعت، راء، رحمت، راء، رضوانِ حسین ) * محمد جواد شیرازی

828
1

حضرت رقیه (س) -( راء، رفعت، راء، رحمت، راء، رضوانِ حسین ) راء، رفعت، راء، رحمت، راء، رضوانِ حسین
راء، رازق، راء، رأفت، راء، ریحانِ حسین

قاف، قدر و قاف، قُدس و قاف، قُرب قلب ها
قاف، قاهر، قاف، قبله، قاف، قرآن حسین

یاء، یاس و یاء، یوسف، یاء، یاقوت یقین
یاء، یاسین، یاء، یکتا، یاء، یزدان حسین

هاء، هیبت، هاء، همت، هاء هستی، هاء، هو
هاء، هامون، هاء، هیزم، هاء، هجران حسین

طورِ نام تو کجا و پای لنگ طبع من؟!
ای کلید منزلِ اسرارِ پنهان حسین

کُلُّکُم نورید اما این چنین فهمیده ام
از همه عاشق تری بین یتیمان حسین

گریه کن تنها تو بودی و پس از تو هیچ کس
یک سر سوزن نشد بی تاب و گریان حسین

از دهانت کنده شد دندان لق شیری ات
تا که با چوب یزید افتاد دندان حسین

حا

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

حضرت رقیه (س) -( شعله ها بر چهره ام با خنده جا انداختند ) * محمد جواد شیرازی

1081
1

حضرت رقیه (س) -( شعله ها بر چهره ام با خنده جا انداختند ) شعله ها بر چهره ام با خنده جا انداختند
دخترت را کعب نی ها از صدا انداختند

بر نمی خیزم به پای تو، دلیلش را نپرس
چند جا، پای مرا با کینه جا انداختند

جای موهای سرم می سوخت اما شامیان
سنگ و آتش بر سرم جای دوا انداختند

بر غرور عمه ام برخورد وقتی دشمنان
با تکبر پیش ما ظرف غذا انداختند

خسته ام، سردرد دارم، پیکرم درهم شده
بس که من را از بلندی، بی هوا انداختند

گفته بودم چادرم نه... زیورم را می دهم
از لج من چادرم را زیر پا انداختند

من بدون روسری خیلی خجالت می کشم
تو خبر داری چه شد؟! آن را کجا انداختند؟!

چشم بر من بسته ای، دیگر نمی خواهی مرا؟!
آخرش دیدی که از چشمت مرا انداختند؟!

من شفا دیگر نمی خ

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:26
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

دانلود متن و سبک مداحی شهادت حضرت رقیه -( (کجا بودی بابا که من اسیر شدم ) * رامین برومند

2372
3

دانلود متن و سبک مداحی شهادت حضرت رقیه -( (کجا بودی بابا            که من اسیر شدم ) (کجا بودی بابا که من اسیر شدم
ببین که حالا من بابایی پیر شدم

ببین که صورتم پُرِ کبودیه
اینا همه کار ِ زن یهودیه) (۲)

خرابه پر شده از غم و عذاب
امون امون از گریه ی رباب
بمونه قصه ی گوشواره هام
منو میکشه مجلسِ شراب

بابایی دردونت ز دنیا بریده
بابایی شمر بد موهامو کشیده
خداروشکر سر عمو رویه نیزه
بابا جسارَتای ِ زجر رو ندیده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(گمون کنم عمو میدید رو نیزه ها
که سیلی خوردم از قفا و بی هوا

توهم دیدی منو بابایی میدونم
ببین شکسته شد بابایی دندونم) (۲)

بابایی ببین حال زارمو
بابایی ببین بی قرارمو
داداش اکبرم کجاست تا بیاد
بگیره از عدو گوشوارمو

تا زنده ا

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:14
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

حضرت رقیه (س) -( روز سوم گرسنگی ما را ) * حسین رئوفی

1326
-1

حضرت رقیه (س) -( روز سوم گرسنگی ما را ) روز سوم گرسنگی ما را
برد تا شهر شام و ویرانه
بوی نان بود و بی رمق می خفت
دختر شاه ، روحِ ریحانه

با تمام گرسنگی اما
ناله اش از برای بابا بود
در نوایش نبود نا و دلش
همچنان نینوای بابا بود

در دل پر ز درد خود گویی
بهر بابا بهانه ها دارد
نه ز بوی طعام و تهمت ها
گله از تازیانه ها دارد

تا طبق را خرابه آوردند
بوی باباش در فضا پیچید
خواست سر را بغل کند اما
دستهایش چو بید می لرزید

کمکش کرد عمه اش زینب
تا نهد سر به روی دامانش
لب که آمد به روی لب کم کم
بسته می شد دوباره چشمانش

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 05:41
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

متن شهادت حضرت رقیه (س) -( میان قافله سه ساله در محن ) * مرتضی محمودپور

1854
1

متن شهادت حضرت رقیه (س) -( میان قافله سه ساله در محن ) بند اول
میان قافله سه ساله در محن
گریه میکند بر ذبیح بی کفن
دو دستش در رسن به پایش سلسله
ز خار مغیلان به پایش آبله
اَنَ بنت الحسین..
سه ساله‌ی شهید کربلا منم
یتیمم و به غصه مبتلا منم(۲)
رخم گشته نیلی بابای غریبم
زبس خورده سیلی غمت شد نصیبم
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین(۲)

بند دوم
به کنج خرابه غمت بر دل افتاد
شود از قفس مرغ روح من آزاد
به گریه نشستم که تا آیی پدر
که ناگه سرت را عدو در طبق داد(۲)
اَنَ بنت الحسین...
(عمه بیا گمشده پیدا شده
کنج خرابه شب یلدا شده)(۲)
آمدی پیش من تا که از این سفر
پدر جان بهمره دخترت را ببر
یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین(۲)

دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:33
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مصیبت حضرت رقیه (س) -( ز هر سو چشم کم سویم به نیزه بر سرت باشد ) * حسین رئوفی

1304
2

 مصیبت حضرت رقیه (س) -( ز هر سو چشم کم سویم به نیزه بر سرت باشد ) ز هر سو چشم کم سویم به نیزه بر سرت باشد
نگاه اشک آلودم به زخم حنجرت باشد

به روی نیزه ها دیدم که دائم اشک میریزی
گهی چشمت به من گاهی بسوی خواهرت باشد

توانم نیست تا دستان خود گیرم به رخسارم
که پنهان روی سیلی خورده از چشم ترت باشد

حدیث غربت مادر بخوان از مصحف رویم
که در هر خط مجسم روضه ای از مادرت باشد

بنازم این همه عشق و وفا را از علمدارت
گهی افتد به پای نیزه ات گه در برت باشد

مرا از ضربت سیلی دشمن سخت تر این بود
که دیدم دست دشمن ای پدر انگشترت باشد

پی بوسیدنت تا گوشه ی ویرانه می آیم
قرارم با تو آنجا گِرد راس اطهرت باشد

نوشته دست دشمن بر رخم این جمله را بابا
که سیلی میخورد هرکس شبیه مادرت

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:07
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

کنج ویرانه -( نورباران شده ویرانه بیامد پدرم ) * اسماعیل تقوایی

855
1

کنج ویرانه  -( نورباران شده ویرانه بیامد پدرم  ) کنج ویرانه

نورباران شده ویرانه، بیامد پدرم
با سر انداخته او سایه ی خود روی سرم

خواب من آمده بود او ولی پیکر داشت
درنبود تن او آمده سر چون قمرم

درد دلهای خودم را به پدر می گویم
سینه ام چون صدف وراس پدر چون گهرم

ای پدر بی پدری سخت بود بر دختر
دوریت گشته چو آتش، زده بر جان شررم

بعد قتل تو پدر حمله نمودند حرم
پا برهنه به بیابان بلا شد گذرم

تو نبودی ومن از پشت شتر افتادم
باشد از دشمن تو بر رخ نیلی اثرم

بهر انگشترت انگشت تورا ببریدند
گوش من پاره شده موقع غارت، پدرم

درمدینه همگی صاحب حرمت بودیم
اینک هردم زسوی دشمن دین در خطرم

بارها طی سفر دختر تو خورد کتک
بارها عمه شده با تن خسته سپرم

ریسما

  • چهارشنبه
  • 19
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:47
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

حضرت رقیّه سلام ٱلله علیها -( دلت پر از غم و پشتت خمیده مثل کمان ) * مرضیه عاطفی

795

 حضرت رقیّه سلام ٱلله علیها -( دلت پر از غم و پشتت خمیده مثل کمان ) دلت پر از غم و پشتت خمیده مثل کمان
سه ساله ای و امان از غریبی تو امان

به روی صورت نازت نشسته سیلی ِ اشک
کجاست کودکی ات؟ پس کجاست تاب و توان؟!

دلت به داغ نشسته وگرنه می گفتم:
کمی بخند! دو خط شعر کودکانه بخوان

به هر بهانه که شد از تمام دخترکان
چقدر طعنه شنیدی! چقدر زخم زبان

دلت گرفته شدیدا بهانهٔ بابا
تویی تو روضهٔ دختر-سه ساله های جهان

گرسنه بودی و پیچید در خرابه عجیب
کنار تشت طلا آیه آیه بوی نان

پدر خرابه نشین شد! مسافرت برگشت
نگاه کردی و بغضت شکست و دادی جان

نفس نمیکشی و «سر» به جای سورهٔ کهف؛
خدا کند که بخواند برایت ألرّحمان

شکسته تر شده از قبل عمه می بیند؛
هنوز دور و برش هست داغ بی

  • پنج شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:09
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -( ای کاش فقط رنج سفر داشته باشد ) * مرضیه عاطفی

925
1

شهادت حضرت رقیه(س) -( ای کاش فقط رنج سفر داشته باشد ) ای کاش فقط رنج سفر داشته باشد
باید پس از این خون به جگر داشته باشد

طوفان شده یاغی و به غارت ببرد از
باغی که قسم خورده ثمر داشته باشد

با آه رسیده ست به ویرانه شبانگاه
این آه الهی که اثر داشته باشد

از دشت چه بد خاطره ای مانده به ذهنش
پایی که فقط آبله برداشته باشد

معصوم نشسته ست! چه سخت است نگاهی
بیتابی ِ اما و اگر داشته باشد

رد شد پدری دخترکی داشت در آغوش
دردانه دلش خواست پدر داشته باشد

الحق که طلا میشود از گوشهٔ چشمش
بر خاک اگر حال ِ نظر داشته باشد

بگذار تبِ عشق برایت بنویسد
این نسخه محال است ضرر داشته باشد!

شاعر : مرضیه عاطفی

  • پنج شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

هستم رقیه -( من دختری از نسل پاک مصطفایم ) * اسماعیل تقوایی

1129
2

هستم رقیه -( من دختری از نسل پاک مصطفایم  ) هستم رقیه
من دختری از نسل پاک مصطفایم
هستم رقیه دختر خون خدایم

از روز عاشورا دگر بابا ندیدم
چون عمه بر هجر عزیرم مبتلایم

من در مدینه دختری محبوب بودم
اینک ولی با رنج وغمها آشنایم

خوابم همیشه بود بر زانوی بابا
حالا بود سنگ بیابان تکیه گاهم

آغوش اکبر یا عمو آرامشی داشت
چندی بود در حسرت آن لحظه هایم

یادش بخیر آن خانه ی ما در مدینه
در شام اینک ساکن ویرانه هایم

از کوفه تا اینجا اسیری سخت بگذشت
در آرزوی مرگ در شام بلایم

ای وای از جور زمان با عمه زینب
آغوش گرمش کم نموده رنجهایم

هردم بیاید بر لبم امن یجیبی
مضطر به شامم، این بود ذکر دعایم

بشنیده بودم جانگدازی یتیمی
بشنیده ها را دیده از روز بلا

  • شنبه
  • 22
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن صرامی

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( به خود گفتم که ای دختر،چرا دیگر نمی میری ) * محسن صرامی

1045

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -( به خود گفتم که ای دختر،چرا دیگر نمی میری  ) صدایت میکنم بابا،چه تسبیحی،چه تکبیری

نگاهم میکنی از نی،عجب قابی،چه تصویری

سراغت را که میگیرم،کسی چیزی نمی گوید

مگر دلگیری از دستم،سراغ از ما نمی گیری

سه ساله بودم و رفتی،ولی داغ تو پیرم کرد

اگر چه خردسال اما،نصیبم شد زمین گیری

مرا با دست سنگینش،چقدر این زجر بابا زد

کشیدم زجر بسیاری،بدون جرم و تقصیری

به خوابم آمدی دیشب،به این هم راضی ام بابا

یقیناًجز وصال تو،ندارد هیچ تعبیری

گرسنه هستم و تشنه،ولی از جان خود سیرم

بیا با خود ببر من را،مگر از دخترت سیری

مرا زد پیش چشم تو،چکید اشک تو از نیزه

به خود گفتم که ای دختر،چرا دیگر نمی میری

شاعر : محسن صرامی

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها -( آفرين اي دختر نازم رقيه ) * محمدرضا سروری

1372

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها  -( آفرين اي دختر نازم رقيه  ) آفرین رقیه

آفرین ای دختر نازم رقیه

مرحبا ای طفل طنازم رقیه

دختر غمنامه پردازم رقیه

******

آفرین ای دختر فرخنده خویم

گریه هایت شد مزید آبرویم

در دل ویرانه كردی جست و جویم

پر گشودی با تمام جان به سویم

غنچة نازم رقیه طفل طنازم رقیه

محرم رازم رقیه بر تو می نازم رقیه

مرحبا ای طفل طنازم رقیه

آفرین ای دختر نازم رقیه

******

با تو بودم در میان خواب نازت

باعثی بر خنده های دل نوازت

درد دل كردی شنیدم سرّ و رازت

آتشم زد گفته های جان گدازت

دختر غمنامه پردازم رقیه

آفرین ای دختر نازم رقیه

******

هم نوا با گریه هایت گریه كردم

تازه تر بنموده داغت ، رنج و دردم

شد نوایم همنفس با آه سردم

بی

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -( كنج خرابه رودم رقيّه گيرد بهانه ) * محمدرضا سروری

1158
1

نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -( كنج خرابه  رودم رقيّه   گيرد بهانه ) / این قسمت به صورت آواز خوانده می شود : /

گل غنچة دلم ، رقیه آرام دمی

سوزی دل مرا از درد بی همدمی

از دیده خون مبار ای نازدانة حسین

رحمی به عمّه كن ، نیست در خرابه مرهمی

داغم فزون مكن ، با اشك و آه جان‌گداز

درد است به پیكرم ، همچون كلاف درهمی

ترسم بمیری از ، این گریة شبانه‌ات

كمتر نما گلم ، ز دیده جاری نمی

//////////

كنج خرابه رودم رقیه گیرد بهانه

از نالة اوست در قلب عمه آتش زبانه

******

عمّه دمی بر حال رقیه بنما نظاره

خون می‌فشاند بر روی گونه همچون ستاره

گوئی نشانده در سر هوای بابا دوباره

خونست بجای اشك از دو چشم طفلم روانه

كنج خرابه رودم رقیه گیرد بهانه

******

ای دادوبیداد

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:55
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -( مثل باران اشک می بارد رقیّه ) * محمدرضا سروری

1093

نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها -( مثل باران اشک می بارد رقیّه   ) باران بهار
مثل باران اشک می بارد رقیّه الامان از ظلم این آل امیّه
با فغان و ناله و فریاد و گریه الامان از ظلم این آل امیّه
******
مثل باران بهار
از دو چشم اشک بار
می فشاند خون دل
درغم هجر نگار
می زند بر دل شرر
ماتم و سوگ پدر
کی از این آه یتیم
می توان گیرد خبر

عمه را گوید مدام
کی رسد بابا به شام
این سفر را عمه جان
می شود آیا تمام
مثل باران اشک می بارد رقیّه الامان از ظلم این آل امیّه
******
یاد بابا می کند
شور وغوغا می کند
با فغان بی امان
بغض دل وا می کند
داغ بابا بر دلش
میوة غم حاصلش
عاقبت این بار غم
گردد این جا قاتلش

جان او بابای اوست
دین او دنیای اوست
کز فراقش این چنین
گریه بر سیمای اوست

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها- خرابه شام -( بخواب اي سر بابا در آغوش رقيه ) * محمدرضا سروری

4595
3

نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها- خرابه شام -( بخواب اي سر بابا در آغوش رقيه ) بخواب سر بابا

بخواب اي سر بابا در آغوش رقيه
كه شايد بشود غم فراموش رقيه
ببين پرچم ماتم سر دوش رقيه
هنوز نغمة عشقت رسد گوش رقيه
******
بخواب بر سر زانوی رقيه سر بابا
)منم آن که صدا می زدیش دختر بابا(
زنم بوسه تو را ای سر بی حنجر خونين
به جز من که زده بوسه سر و حنجر بابا

فدايت سر بابا سر انور بابا
لب و حنجر بابا رخ اختر بابا

بخواب آرام شو در بغل کودک نازت
شنو درد دل دختر بی همدم و رازت
بگو با من آشفته چرا دل نگرانی؟
کجا خفته به خون دست و تن بنده نوازت

بخواب اي سر بابا در آغوش رقيه
******
بگو ای سر ببریده چرا در تب و تابی
هنوزم به لبت مانده مگر حسرت آبی
دو چشمان تو لبریز غم و سوز جدائیست
بخوا

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:10
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوجه حضرت رقیه سلام الله علیها -( رقیه از تشنگی تاب ندارد ) * محمدرضا سروری

908

نوجه  حضرت رقیه سلام الله علیها  -( رقیه از تشنگی تاب ندارد ) بی تابی رقیه
رقیه از تشنگی تاب ندارد
مشک عمویش دگر آب ندارد
نو گل ناز حسین خواب ندارد
******
وای از بی آبی ، داد از بی تابی ، وای از بی خوابی
رفته شادابی ، روی مهتابی ، داد از بی آبی
تشنگی برده توان طفلم
آتش افکنده به جان طفلم
سوزم از لعل لبان طفلم
داغ پیدا و نهان طفلم
چه بگویم به او که نیاید عمو
مانده در سینه اش آه این آرزو
گل فرخنده خو ز جفای عدو
زده آتش به دل شده در غم فرو
مشک عمویش دگر آب ندارد
رقیه از تشنگی تاب ندارد
******
من که بی مونس و بی سقایم
رو به روی سپه اعدایم
چه بگویم به گل شیدایم
بنگر حال من و غم هایم
گل بابا ببین شده ام بی معین
منم از روی تو به خدا شرمگین
مکش از دل چنین شرری آ

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:15
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( دلم گیرد سراغت بیا بابا دوباره ) * محمدرضا سروری

887

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( دلم گیرد سراغت   بیا بابا دوباره ) بیا بابا دوباره
دلم گیرد سراغت بیا بابا دوباره
زند دل پر به باغت بیا بابا دوباره
شکستم زیر داغت بیا بابا دوباره
******
بیا بابا که بشکستم به زیر بار ماتم
ببین جان مرا هجران تو پاشیده از هم
بیا بنما رها این پیکر وامانده در غم
دگر طاقت ندارم دوریّت را جان خاتم
توانی درتن تبدار من نیست
در این غربت سرا کس یار من نیست
فضای سینه ام می سوزد از غم
به جز عمه کسی غمخوار من نیست
شکستم زیر داغت بیا بابا دوباره
دلم گیرد سراغت بیا بابا دوباره
******
بیا ای ماه ناب دلربای آسمانم
بیفشان پرتو رخساره ات بر عمق جانم
نشسته هالة آه و اسف در بوستانم
غریو ناله های هر شبم برده توانم
امان از این دل بی تاب و خسته
که بر

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( عمّه جان زینب بابایم کو ) * محمدرضا سروری

3420

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( عمّه جان زینب بابایم کو  ) درد بی کسی
عمّه جان زینب بابایم کو
آن انیس دل شیدایم کو
مُردم از بی کسی آقایم کو
آن امید غم فردایم کو
******
عمه جان یاورم بود همة باورم بود یل نام آورم بود
عمه جان بی کسم من دل بی مونسم من گل دل واپسم من
عمه جان دل شکستم به عزایش نشستم به دلم غصه بستم
عمّه جان زینب بابایم کو
******
عمه جان گو به بابم که بیاید به خوابم به خدا دل کبابم
عمه جان دل غمینم به سر ره نشینم سر بابا ببینم
عمه جان غم نصیبم به دیاری غریبم که نمانده شکیبم
عمّه جان زینب بابایم کو
******
عمه جان بی قرارم صنم بی بهارم ز فراق نگارم
عمه جان بی نوایم بنگر غصه هایم شده حسرت به نایم
عمه جان کن نظاره جگرم گشته پاره ز کفم رفته چاره

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:33
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( رقيّه ام دوباره ياد پدر نموده ) * محمدرضا سروری

1110
1

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( رقيّه ام دوباره ياد پدر نموده ) گل شکسته بال
رقيّه ام دوباره ياد پدر نموده
به گريه و به ناله ز عمّه دل ربوده
******
گل شکسته بالم عزیز بی مثالم
رقیه جان عزیزم نظر نما به حالم

رقيّه باز هواي پدر به سر نشانده
از آتش جدايي ز ديده خون فشانده
دل حزين و زارم به كوي غم كشانده
نواي حزن و ماتم به سوز دل سروده
رقيّه ام دوباره ياد پدر نموده
******
گل شکسته بالم عزیز بی مثالم
به جان پاک زهرا دمی بده مجالم

دگر از اين جدايي به لب رسيده جانش
نشسته نام بابا چو آيه بر لبانش
بلور صبر عمّه شكسته با فغانش
تن نزار و خسته به دشت غم غنوده
رقيّه ام دوباره ياد پدر نموده
******
گل شکسته بالم عزیز بی مثالم
بهانه را رها کن نگر به قدّ دالم

دمي فرو نب

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:48
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( عمّه بیا گم شده پیدا شده ) * محمدرضا سروری

17544
31

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( عمّه بیا گم شده پیدا شده    ) گم شده
(عمّه بیا گم شده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده)
کلبه منیر از رخ بابا شده کنج خرابه شب یلدا شده
دیده و دل محو تماشا شده کنج خرابه شب یلدا شده
******
عمّه بیا ببین پدر آمده
موسم ناله ها به سر آمده
رأس پدر در دل یک تشت زر
گم شدة من ز سفر آمده
چشم رقیّه روشن گشته خرابه گلشن
آمده بابا حسین شبانه دیدار من
وه چه شبیست عمّه بیا عمّه جان
من نتوانم بنمایم بیان
چون شب یلدا شده و بی سحر
رنگ شعف گشته به جانم عیان
(عمّه بیا گم شده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده)
******
عمه بیا مژده بده بر دلم
شکر خدا حل بشده مشکلم
دیده و دل مست وصال پدر
پر شده از نور خدا منزلم
چشم رقیّه روشن گشته خرابه گلشن
آمده باب

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 08:50
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( کنج خرابه بابا چشم انتظارت هستم ) * محمدرضا سروری

2245
2

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( کنج خرابه بابا  چشم انتظارت هستم ) کنج خرابه
کنج خرابه بابا چشم انتظارت هستم
با شوق دیدن تو با چشم تر نشستم
آیی دوباره از راه بوسه زنی به دستم
نوباوة صغیرت بابا رقیّه هستم
******
دیگر توان دل نیست دوری ز روی ماهت
باشم نیازمند آن مهربان نگاهت
آی و مرا دوباره جایی ده در پناهت
زین هجر پر ز آهت مرآت دل شکستم
کنج خرابه بابا چشم انتظارت هستم
******
بابا برای وصلت بی تاب و بی قرارم
بین طاقت و توان هجر تو را ندارم
کی می شود ببینم دست تو در کنارم
افسرده و فگارم چون رشته ای گسستم
کنج خرابه بابا چشم انتظارت هستم
******
باز آ نوازشم کن از راه لطف و احسان
دستی بکش به روی این گیسوان و دستان
بر دم دوباره بابا بر جسم خسته ام جان
بینی چو خوب و

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 09:05
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد